Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu


فایل صوتی آموزشی | مقدمه‌ای بر مهارت یادگیری


مقدمه‌ای بر مهارت یادگیری

در این فایل صوتی آموزشی ۲۸ دقیقه‌ای چند نکته مقدماتی در مورد مهارت یادگیری مطرح شده است. این فایل برای کسانی که می‌خواهند درس مهارت یادگیری را آغاز کنند، می‌تواند نقطه شروع آشنایی محسوب شود. همچنین برای کسانی که قبلاً این مبحث را مطالعه کرده‌اند می‌تواند یک یادآوری باشد.

البته مثل همیشه در تنظیم محتوای فایل‌ها تلاش می‌شود بحث‌ها و مثال‌ها به شکلی باشند که حتی اگر کسی درس‌ها را مطالعه نکرده، باز هم مطالب مطرح شده بتواند برای وی قابل استفاده باشد.

در فایل صوتی مقدمه‌ای بر مهارت یادگیری نکات متعددی از جمله نکات زیر مورد اشاره و بحث قرار گرفته‌اند:

  خود یادگیری را هم باید یاد بگیریم.

  در دوران جدید، سهم آموزش کم‌رنگ‌تر و سهم یادگیری پررنگ‌تر شده است.

  خطاهای شناختی ما، می‌توانند مانع یادگیری اثربخش شوند.

نقشه ذهنی زیر، موضوعات مطرح شده در فایل را نمایش می‌دهد تا آمادگی بیشتری برای گوش دادن به فایل صوتی داشته باشید.

با کلیک بر روی تصویر، می‌توانید نسخه‌ی با کیفیت‌تر را مشاهده کنید:

یادگیری به عنوان یک مهارت


این فایل‌ صوتی را می‌توانید از طریق لینک زیر دانلود کنید:

دانلود فایل صوتی درباره مهارت یادگیری

سایر فایل‌های صوتی مرتبط با مباحث درسی را می‌توانید از طریق آرشیو رادیو متمم مشاهده و دانلود نمایید.

[ درس مرتبط: خطاهای شناختی ]

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری مهارت یادگیری به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه مهارت یادگیری

سوال‌های پرتکرار دربارهٔ متمم

متمم چیست و چه می‌کند؟

متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحث‌های مهارتی و مدیریتی.

برای آشنا شدن بیشتر با متمم به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کنید و گوش دهید.

فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟

هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه»  دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص می‌‌‌کند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری می‌توانید نقشه راه‌های مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.

هم‌چنین در صفحه‌های دوره MBA و توسعه فردی می‌توانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.

هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟

شما می‌توانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.

اعتبار را می‌توانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیم‌سال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید.

توجه داشته باشید که خرید شش‌ماهه و یک‌ساله به‌ترتیب معادل ۲۰٪ و ۳۸٪ تخفیف (نسبت به خرید یک‌ماهه) محسوب می‌شوند.

برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.

آیا در متمم فایل های صوتی رایگان برای دانلود وجود دارد؟

مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که می‌توانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.

هم‌چنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آن‌ها را می‌توانید در فروشگاه متمم ببینید.

با متمم همراه شوید

آیا می‌دانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور می‌توانید به جمع متممی‌ها بپیوندید؟

سرفصل‌ها  ثبت‌نام  تجربهٔ متممی‌ها

۷۱۲ نظر برای فایل صوتی آموزشی | مقدمه‌ای بر مهارت یادگیری

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : حمیدرضا رازقندی

    با سلام به همه متممی های عزیز

    مطالب این درس رو با نرم افزار imind map به صورت نقشه ذهنی درآوردم و برای استفاده دوستان آپلود کردم،

    امیدوارم مفید باشه...

    http://uupload.ir/files/z8h9_1.jpeg

  1. سلام

    به نظر من خلاصه فایل کنار گداشتن سپر و غرور در یادگیری ، ارزیابی و بروز رسانی اطلاعات قدیم با استفاده از منابع معتبر با  تنوع منطقی جهت جلوگیری از تک بعدی فکر کردن

  2. بهزاد گفت: (عضو ویژه)

    همه ما دور و برمون آدم هایی رو میبینیم که نسبت به مسایل بسیار صفر و صدی و با تعصب نگاه میکنن، هیچ نقد و تحلیل جدیدی رو پذیرا نیستن. واقعیت اینه که همنشینی و مصاحبت با این دست افراد خیلی سخته. اوایلش شاید تحمل کنی ولی بعد از مدتی حتی دیگه نمیتونی تحملشون کنی. هیچ حرف تازه ای ندارن و همون آموخته ها و دانش قبلیشون رو مدام تکرار میکنن. وقتی هم باهاشون از نگاه دیگری درباره یک موضوع صحبت میکنی برمیگردن میگن تو نمیفهمی من چی میگم. 
    تعصب افراطی در یادگیری دانسته های جدید این دست ادم ها رو معمولا عقب نگه میداره. امیدوارم خودم اگر هم اینطور بودم سعی کنم تغییر کنم. 

    در اخر یه جمله از ماهاتما گاندی نقل میکنن راست یا دروغشو نمیدونم ولی خود جمله قشنگه: طوری زندگی کنید که انگار فردا قراره بمیرید و طوری یادبگیرید که انگار هیچ وقت قرار نیست بمیرید.

  3. اگر تغییر رفتار بر اثر محرکهای محیطی را یادگیری بنامیم

    و زنده بودن را بر مبنای تناسب و درستی پاسخی که بر محرک بیرونی می دهیم ارزیابی کنیم

    آنگاه می توان گفت هر چه یادگیرنده تر باشیم زنده تریم پس با یادگیری یادگیری ، زنده تر بشیم

  4. محمد بهشتی زواره گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۳ درس)

    دغدغه یادگیری داشتن، یکی از نکات مهم این فایل صوتی برای من بود؛ این که با رنگ باختن تدریجی آموزش رسمی افرادی که دغدغه یادگیری نداشته باشند، تسلط روی محیط را از دست می دهند.
    نکته مهم دیگر عریان وارد میدان یادگیری شدن بود؛ قبول کردن درد و زخم اطلاعات جدید که داده های قبلی من را به چالش میکشند، مهارت بسیار مهمی است. به مطالب برخی از افرادی که نظریات آنها را دنبال میکردم؛ فکر کردم و واقعا نادر بودند افرادی که داده های جدید متناقض با اطلاعات قبلی شان را می پذیرفتند و اصلاح می کردند.

  5. چیزی که من با گوش دادن به این فایل صوتی یاد گرفتم به طور خلاصه این بود که چرا باید به روند یادگیری خودم نظارت داشته باشم؟ و چه طور نظارت داشته باشم؟

    چرا باید نظارت داشته باشم؟ چون مغزم در یادگیری محدودیت هایی داره و باید بهشون آگاه باشم که بتونم یادگرفتن رو یاد بگیرم. 

    چه طور نظارت داشته باشم؟ برای یادگرفتن هر موضوعی منابع مشخص و معتبری رو به دقت انتخاب کنم و با ذهن باز و بدون تعصب به آموخته هام نگاه کنم و با پذیرش ابهام، همواره در حال ارزیابیِ آموخته هام باشم، چه آموخته های قبلی، چه آموخته های جدید. 

  6. یکی از بزرگترین دغدغه‌هام انتخاب منابع برای یادگیری است. در هر زمینه‌ای با تعداد زیادی محتوا آموزشی روبه‌رو می‌شویم که انتخاب بین آن‌ها کاری بسیار زمان‌بر و دشوار است. تا کنون سعی می‌کردم از نظر چند متخصص در زمینه مورد علاقه‌ام سوال کنم، این روزها تلاش می‌کنم از ابزار چت‌باکس هوش مصنوعی هم برای یافتن منابع معتبر استفاده کنم.

  7. رضا عبدالعلی زاده گفت: (عضو ویژه)

    در این درس مهارت یادگیری با ویژگی های زیر مشخص شد:

    • مهارت انتخابِ هوشموندانه ی اطلاعات
    • دور ریختن اطلاعات بی اهمیت
    • پذیرش تناقض و تضاد و تعارض و ابهام
    • آمادگی برای کنار گذاشتن پیش فرض ها

    به این ویژگی ها که نگاه می کنم نقش تفکر نقاد برام پررنگ تر میشه. آقای حسن قاضی مرادی در کتاب درآمدی بر تفکر انتقادی، شش اصل برای تفکر انتقادی معرفی می کنه ، دو تا از این اصل ها هست که به نظرم خیلی به محتوای این درس نزدیکه:
    یکی جسارت و پایداری در اندیشه ورزی که باعث می شه مدام آماده ی بررسی اندیشه ها و اطلاعات جدید باشیم و در مقابل یادگیری زره پوش عمل نمی کنیم. 
    و دیگری شکاکیت که ما رو وادار به پرسشگری در مورد همه چیز می کنه، به خصوص پرسش در مورد پیش فرض ها و عقایدی که تا الان داشتیم. 

  8. سلام و عرض ادب.

    من تا پیش از این جزو افرادی بودم که حاضر به تجربه های جدید در کارم نبودم. نه تنها در کارم بلکه در موارد زیادی از زندگی شخصیم هم حاضر به امتحان کردن روش های دیگه به غیر روتین ها و عادتهای همیشگیم نبودم مگر اینکه زور یا اجباری در کار می بود. اما با مطالعه این درس تصمیم گرفتم گاردهام رو تا حد امکان باز کنم و در مواجهه با روش های جدید و متفاوت با دانسته های قبلیم، منعطف تر عمل کنم.

    در خصوص تغییر، به نظر من هم یادگیری باید روشی برای تغییر، بهبود و توسعه مداوم قابلیت ها و توانایی های ما باشه. در غیر اینصورت فقط اتلاف وقته و بهتره کلا دنبال یادگیری نریم.   

  9. سیاوش ادیب پور گفت: (عضو ویژه)

    ۱- دوستان نظرات خوبی را زیر درس بیان کردند. یکی از نظرات جالب متعلق به آقای شهاب والی زاده بود که اشاره کردند:

    «همیشه بین آموزش دهنده و یادگیرنده سطح مواضعی وجود داره و این سطح مواضع بدون توجه به دانش قبلی یادگیرنده همیشه در فرایند آموزش بوجود میاد. تا پیش از این که دیدگاه غالب، توجه به آموزش دهنده بوده، سعی بر این بوده که آموزش دهنده در جلسه اول آموزش با نشان دادن تسلط بالا روی مطلب و جدیت در کار در سطح بالاتری از یادگیرنده قرار بگیره و توی جلسات بعدی دانش رو از این اختلاف سطح بین خودش و یادگیرنده جاری کنه.» و «اما اگر با همین دیدگاه که محمدرضا توضیح میده توجه خودمون رو به یادگیرنده جلب کنیم میشه یک روند کاملا برعکس رو برای افزایش دانش جاری شده بین آموزنده و یادگیرنده ایجاد کرد. بدین صورت که یادگیرنده از موضع خودش پایین بیاد تا دانش از آموزش دهنده به یادگیرنده با بوجود اومدن این اختلاف سطح جاری بشه. حالا مهم نیست آموزش دهنده فردی باشه یا یک کتاب باشه.»

    ۲- تجربه شخصی بنده درستی حرف آقای والی زاده رو تأیید می کند. به عنوان مثال من عموما زمان هایی که در کارگاه یا کلاسی شرکت می کنم که درباره موضوع جلسه اطلاعات خاصی ندارم یا مطالعه ای از قبل نداشته ام، میزان یادگیری بیشتری را نسبت به کارگاه یا کلاسی تجربه می کنم که درباره موضوع آن از قبل اطلاعاتی داشته ام. این تفاوت به نظر من مرتبط با همین فرض ذهنی درباره اختلاف سطح مواضعی هست که آقای والی زاده اشاره کردند. یا به بیان دیگه مربوط به زره پوش یا عریان به میدان یادگیری رفتنی که محمدرضا در فایل صوتی اشاره کردند.

    ۳- بنابراین کاملا قبول دارم که رفتار درست برای یاد گرفتن بیشتر این است که آمادگی دور ریختن مفروضات و دانسته های قبلی را داشته باشم و هنگام مواجهه با تضاد و تعارض داسته های قبلی خود را مورد پرسش قرار دهم.

    ۴- مثال دیگری که در این راستا به خاطرم می آید مرتبط با شرکت در یکی از کلاس های درس دانشگاه است. بعد از گذشت چند جلسه از شروع این کلاس برای دانشجویان کلاس پیش فرض ها و قضاوت هایی در مورد استاد درس ایجاد شد که شاید بخشی از آن ها درست و بخشی غلط بود. اما نکته مهم این بود که این پیش فرض ها باعث شد که دانشجویان زره پوش وارد میدان یادگیری کلاس شوند و در خیلی از مواقع سطح علمی خود را بالاتر از استاد درس بدانند. همین روند به نظرم باعث شد از کلاس به آن اندازه که پتانسیل یادگیری داشت مطلب آموخته نشود و خیلی از مطالب بی اهمیت تلقی شوند.

    ۵- همچنین یکی از استاید دانشگاه همیشه بهمون می گفت: «کسی که ظرفیت داشته باشه می تواند یاد بگیرد. چنین فردی می تواند از آدمی که فکرش را هم نمی کنید یاد بگیرد. می تواند از آدم هایی که شما آن ها را نادیده می گیرید هم یاد بگیرد مطالب این درس باعث شد به حرف این استاد خیلی بیشتر پی ببرم.

    ۶- به خاطر دارم خیلی وقت پیش داخل یکی از کانال های تلگرامی که الان هرچقدر سرچ کردم نتوانستم پیدایش کنم، جمله ای به شکل زیر خواندم:

    «یا زیاد بخوانید یا اصلا نخوانید! کسانی که چند کتاب محدود خوانده اند به متوهم ترین و خطرناک ترین انسان ها تبدیل می شوند، زیرا تعصب شدیدی روی دانش اندکشان پیدا می کنند!»

    در وب فارسی این جمله را به کارل سیگن نسبت داده اند، اما در وب انگلیسی چنین چیزی پیدا نکردم. به هر حال فارغ از این که آیا واقعا این جمله متعلق به کارل سیگن است یا خیر، به نظرم این جمله مثال خوبی از افرادی است که مهارت یادگیری ندارند و زره پوش به میدان یادگیری می روند.

     

    پ. ن: کارل ادوارد سیگن (Carl Edward Sagan؛ ۱۹۹۶-۱۹۳۴) اخترشناس، سیاره شناس، کیهان شناس، اخترفیزیکدان، اختر زیست شناس، مروج عمومی علم (science communicator) و نویسنده آمریکایی است. سیگن در ابتدا استاد دانشگاه هاروارد و سپس استاد دانشگاه کرنل بوده است. وی از طرفداران روش علمی و شک گرایی علمی بوده است که در طول حیات ۶۲ ساله خویش دستاورهای زیادی داشته است. از جمله شناخته شده ترین مشارکت های علمی وی تحقیقاتش در مورد امکان حیات فرازمینی است. وی یکی از بنیانگذاران طرح جستجوی هوش فرازمینی معروف به «ستی» بوده است. کارل سیگن در انتشار بیش از ۶۰۰ مقاله و ۲۰ کتاب مشارکت داشته است. او همچنین مجری و یکی از نویسندگان برنامه علمی «کیهان: یک سفر شخصی» بوده است که برای وی شهرت جهانی را به همراه داشته است. این سریال تلویزیونی برای مدتی به عنوان پربیننده ترین سریال در تاریخ تلویزیون عمومی آمریکا شناخته می شد که تخمین زده می شود حداقل ۵۰۰ میلیون بیننده از ۶۰ کشور جهان داشته است. از جمله کتاب های علمی محبوبی که کارل سیگن برای عموم نوشت می توان به اژدهای بهشت، نقطه آبی کمرنگ، میلیاردها و میلیارها و جهان دیوزده اشاره نمود. کارل موفق به کسب مدال خدمات عمومی ممتاز ناسا، مدال رفاه عمومی آکادمی ملی علوم، جایزه پولیتزر، دو جایزه امی و جوایز دیگری شد. او سرآخر بر اثر بیماری در سن ۶۲ سالگی درگذشت. (منبع : ویکی پدیای فارسی و انگلیسی)

  10. مرتضی آزاد گفت: (عضو ویژه)

    نمونه های آن، پدران ما هستند وقتی در مورد بیماریشان برای خود، نسخه ای به علت یک مورد تجویز می کنند. مثلا می گن چون شام خوردم قندم رفته بالا. در صورتی که بالارفتن قند به علت موارد مختلف هست و شام نخوردن باعث درگیری بیشتر بدن میشه و از اونطرف افت بیشتر قند می تونه بدتر از قند بالا باشه.

    شاید گفته های من هم یک نوع خطای شناختی باشه.

    فقط دوست داشتم نظری داده باشم 

  11. در محیط آموزشی همکارانی دارم که دقیقا روی آموخته‌های قبلی خودشون خیلی تاکید و اصرار دارند و با وجود تجربه بیست و چند ساله کار آموزشی،‌ حاضر به یادگیری چیزهای جدید نیستند. جوان تر که بودم وقتی روش‌های آموزشی خودم رو مطرح می‌کردم میگفتن این روش‌ها به درد نمیخوره و اصرار داشتند که روش خودشون درست‌ترینه!

    بعدها متوجه شدم که تجربه زیاد به تنهایی نمی‌تونه دال بر موفقیت بیشتر و یا درست بودن روش اون فرد با تجربه باشه! ای بسا افرادی که با ۳۰ سال تجربه غلط بازنشسته شدن و تا اخرین لحظه هم فکر می‌کردند که بهترین و درست‌ترین روش رو به کار می‌گرفتند در حالی که یک اشتباه رو ۳۰ سال تکرار می‌کردند.

    بعد از اون خودِ من بعد از ۱۷ سال سابقه تدریس،‌ برای یادگیری مطالب جدید و ارزیابی آموخته‌های قبلی خودم هیچ مقاومتی ندارم و همیشه برای این کار آماده‌م.

     

  12. محسن گفت:

    یکی از سخت ترین کار ها اینه که ما بخوایم مطالبی را که یاد گرفتیم کنار بزاریم و پذیرای آموخته های جدید باشیم فکر میکنم شاید با تجربه و قرار گرفتن در چالش ها بشه آموخته های قبلی را آزمود اینجوری احتمالا بشه کاری کرد ما بریم به سمت یادگیری مطالب جدید قاعدتان آموخته های ما باید برای بهتر کردن شرایط ما باشه، اگر قرار نیست روند زندگی ما تغییر نکنه پس بهتره در مفروضات ذهنیمان بازنگری کنیم
    یه موضوع مهم دیگه انتخاب منابع است مثلا برخی از افراد که پذیرفته شده هستن در حوزه تخصصشون را پیدا میکنم و بعد میبینم راجب موضوعات مختلف چی گفتن البته این به معنی پذیرش هرچه که میگن نیست مثل برای یادگیری مباحث مدیریتی و توسعه فردی من محمدرضا را قبول دارم و متمم را منبع خوبی میدونم احتمالا کتاب هایی که در حوزه های مدیریتی معرفی میکنه باید منابع معتبر و خوبی باشن و …

  13. در مقایسه شغل های مختلف طبق تجربه ای که اکثرمان داریم شاید از زره پوش ترینِ شاغلین بتوان به قشر پزشکان اشاره کرد. کمتر پزشکی را می بینیم که خطای خود را بپذیرد یا نظر پزشک دیگری که نظری متفاوت با پزشک اول دارد را تایید کند.

    به تن داشتن زره در این قشر می تواند دلایل مختلفی داشته باشد. ۲ دلیلی که به ذهنم می رسد :

    ۱٫ باتوجه به اینکه پذیرش در رشتۀ پزشکی در کشور ما نیاز به تلاش بسیار و کمی هم نیاز به استعداد دارد، پذیرفته شدگانِ این رشته احتمالا کمی به خود مغرور شوند، خود را یک مدبر کاردرست بدانند که توانسته اند از پسِ غول کنکور بر آیند و بر بسیاری برتری یابند. به همین منوال در فضای شغلی، زیر سوال رفتنِ یک پزشک در زمینه آموخته ها و دانشی که کسب کرده بسیار سخت و غیرقابل پذیرش است چون از خود یک تصویر کاردرستِ موفق در ذهنش ساخته.

    ۲٫ اهمیت این شغل در مقایسه با بسیاری از شغل های دیگر بیشتر به نظر می رسد؛ درست است که شغل های متعددی با جان و سلامتی انسان سر و کار دارند اما حرفۀ پزشکی مستقیما مرتبط است. اشاره می کنم به همان مثال معروف محمدرضا تو ویس این درس (فوت شخصی در رستوران)؛ به طور مشابه اگر پزشکی مرتکب خطا شود و مراجعینش از این خطا با خبر شوند، ترجیحشان این است که دیگر به آن پزشک مراجعه نکنند. پس پزشک می کوشد تا زرۀ مقامت دربرابر پذیرفتن اشتباه به تن کند و اگر لازم شد برای اصرار ورزیدن بر درست بودنِ فعل یا تجویزش، مجددا اشتباه خود را تکرار کند.

     

    به صورت کلی، شاغلینِ شغل هایی که مرتبط با تعمیر، درمان، اصلاح و یا بازسازی هستند، به میزان کمتری مایل به پذیرش خطا و به دنبال آن یادگیری شکل درستِ مهارت یا حرفه شان اند.

     

    به پزشکان و علی الخصوص دانشجویان پزشکی عزیز پیشنهاد میکنم، اگر پذیرش خطا و خالی کردن ظرف یادگیری (برای پر کردنش با مطالب جدید و صحیح) در مطب شخصی شان برای آینده سخت است، از فرصتی که در دوره های کارآموزی دارند برای حذف مطالب اشتباه قبلی و جایگزینی آن با مطالب صحیح و همینطور برای ایجاد عادت «پذیرش اشتباه» و به دنبال آن اصلاح، استفاده کافی را ببرند. (در دوره کارآموزی هنوز شخص اسم و جایگاه رسمی ندارد)

    مراجعین محترم هم در نظر داشته باشند که هیچ کسی در حرفه اش مصون از خطا نیست. (:

  14. گاهی ما دوره ای جهت آموزش خریداری میکنیم و به خاطر هزینه ای که کردیم برروی محتویات دوره و صحبت ها و نظرات مدرس تعصب پیدا میکنیم. در بین دوستان خودم مشاهده کردم علی رغم تحلیل های نادرست مدرس بازهم اصرار داشتن که به روش او عمل کنند. 

    به نظرمن یکی از خروجی های اصلی مهارت یادگیری، در کنار انتخاب صحیح و هوشمند منابع، باید کنار گذاشتن منابعی باشه که در گذر زمان متوجه بشیم که اعتبار کافی ندارند ، حتی اگه زمان و هزینه ی زیادی بابت آنها پرداخت کرده باشیم.

    من در برابر کسانی که از نظر تفکرات سیاسی با من متفاوت هستند، معمولا مقاومت زیادی از خودم نشون میدم و مغزم صحبتهاشون رو سریعا رد و فیلتر میکنه. فکر میکنم درست این باشه که گاهی بیشتر به حرف های آنها توجه کنم و خودم تحیلی و بررسی بیشتری انجام بدم.

  15. کنار گذاشتن پیش فرض های ذهنی از سختترین کارهاست که ممکن هست ادم فکر کنه داره انجامش میده ولی یک جاهایی می تونه مچ خودش را بگیره که نه هنوز به دانسته های گذشته اش وابسته است یک مثال می زنم در مورد مطلب جدیدی که در کتاب قدرت سکوت خوندم در این کتاب داره در مورد افراد درونگرا صحبت می کنه و اینکه چقدر دنیای اطراف در حال تایید و تاکید بر فتارهای برونگرایانه است و چقدر ادمها با خصوصیت برونگرا را در دنیا تایید می کنه ولی بسیاری از افراد درونگرا موثر و با وجود درونگرا بودنشان هیچ مزیتی یک برونگرا نسبت به درونگرا ندارد و باقیش را در کتاب بخوانید اما اونجایی مچ خود را گرفتم که با وجودیکه مطمئن هستم خصلت درونگرا بودن افراد نمی تواند و نباید یک خصلت منفی برای افراد محسوب شود و همونطور که یک برونگرا توانایی بسیاری کارها را می تواند داشته باشد بالطبع یک درونگرا هم کارهای دیگری می تواند انجام دهد و این نه مزیت نه عیب برای هیچکدامشون نیست ولی ناخودآگاه خودم به خصلتهای برونگرایی امتیاز می دادم . وقتی مچ خودم را در این مورد گرفتم خیلی برای خودم جالب بود و انگار خیلی از ابهاماتم نسبت به موضوعات برطرف شد و فهمیدم من بسیاری از نظراتم با پیشفرض این موضوع بود که از تمام افراد باید خصوصیات برونگرایانه بکشم بیرون و در غیر اینصورت افراد انگار کم و کسری از خودشون بروز می دادند . خلاصه باید مچ گیری کنید چه از خودتون چه از دیگری که مطمئن بشید در حال یادگیری هستید یا به اطلاعات گذشته تان چسبیدید. 

  16. شاید بتونم ادعا کنم که توی خیلی از مواردی که مطرح شد داخل فایل صوتی از قبل رعایتشون میکردم مثل انتخاب بهترین منابع یا گزینش اطلاعات اما باید اعتراف کنم یکی از دام های یادگیری که تا سن نزدیک به ۳۰ سالگی گریبانگیر من بود همین داشتن پیش فرض ذهنی و آموزه های گذشته است به طوری تجارب کاری خودم رو که مرور میکنم دقیقا به اشتباهاتم پی میبرم.

  17. به نظر من یکی از سخت‌ترین کارها بعد از اینکه منبع آموزشی درستی رو پیدا کردیم این هست که ظرف ذهنمون رو بتونیم خالی کنیم؛ گاهی پیش میاد که در مورد یک موضوع، آموزش درستی ندیدیم ولی همچنان بعد از پیدا کردن منبع آموزشی درست حاضر نیستیم که آموزه‌های قبلی که به دردمون هم نخوردن رو دور بریزیم و با ظرف ذهنی خالی پذیرای اطلاعات درست از منبع درست باشیم. 

    به نظر من، ما آدماها گاهی هویتمون رو با اطلاعات و آموزه‌هامون اشتباه میگیریم و به خاطر همین فکر میکنیم زیر سوال بردن دانسته‌ها و اطلاعات قبلی یعنی زیر سوال بردنِ "من" و هویتمون.

  18. مهم ترین چیزی که این سالها یاد گرفتم عدم مقاومت در مقابل یادگیریه. البته نه یاد گیری هرچیزی. بعد از کلی تحقیق و خوندن و بررسی نمونه ها منبعی رو برای مطالعه انتخاب کردم و از اون به بعد همیشه پیگیرش بودم. حتی برای انتخاب متمم هم همین مسیر رو طی کردم

  19. بعضی وقتا زره پوشم .

  20. بعضی وقتا زره پوشم