Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu


فایل صوتی آموزشی | مقدمه‌ای بر مهارت یادگیری


مقدمه‌ای بر مهارت یادگیری

در این فایل صوتی آموزشی ۲۸ دقیقه‌ای چند نکته مقدماتی در مورد مهارت یادگیری مطرح شده است. این فایل برای کسانی که می‌خواهند درس مهارت یادگیری را آغاز کنند، می‌تواند نقطه شروع آشنایی محسوب شود. همچنین برای کسانی که قبلاً این مبحث را مطالعه کرده‌اند می‌تواند یک یادآوری باشد.

البته مثل همیشه در تنظیم محتوای فایل‌ها تلاش می‌شود بحث‌ها و مثال‌ها به شکلی باشند که حتی اگر کسی درس‌ها را مطالعه نکرده، باز هم مطالب مطرح شده بتواند برای وی قابل استفاده باشد.

در فایل صوتی مقدمه‌ای بر مهارت یادگیری نکات متعددی از جمله نکات زیر مورد اشاره و بحث قرار گرفته‌اند:

  خود یادگیری را هم باید یاد بگیریم.

  در دوران جدید، سهم آموزش کم‌رنگ‌تر و سهم یادگیری پررنگ‌تر شده است.

  خطاهای شناختی ما، می‌توانند مانع یادگیری اثربخش شوند.

نقشه ذهنی زیر، موضوعات مطرح شده در فایل را نمایش می‌دهد تا آمادگی بیشتری برای گوش دادن به فایل صوتی داشته باشید.

با کلیک بر روی تصویر، می‌توانید نسخه‌ی با کیفیت‌تر را مشاهده کنید:

یادگیری به عنوان یک مهارت


این فایل‌ صوتی را می‌توانید از طریق لینک زیر دانلود کنید:

دانلود فایل صوتی درباره مهارت یادگیری

سایر فایل‌های صوتی مرتبط با مباحث درسی را می‌توانید از طریق آرشیو رادیو متمم مشاهده و دانلود نمایید.

[ درس مرتبط: خطاهای شناختی ]

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری مهارت یادگیری به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه مهارت یادگیری

سوال‌های پرتکرار دربارهٔ متمم

متمم چیست و چه می‌کند؟

متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحث‌های مهارتی و مدیریتی.

برای آشنا شدن بیشتر با متمم به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کنید و گوش دهید.

فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟

هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه»  دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص می‌‌‌کند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری می‌توانید نقشه راه‌های مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.

هم‌چنین در صفحه‌های دوره MBA و توسعه فردی می‌توانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.

هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟

شما می‌توانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.

اعتبار را می‌توانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیم‌سال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید.

توجه داشته باشید که خرید شش‌ماهه و یک‌ساله به‌ترتیب معادل ۲۰٪ و ۳۸٪ تخفیف (نسبت به خرید یک‌ماهه) محسوب می‌شوند.

برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.

آیا در متمم فایل های صوتی رایگان برای دانلود وجود دارد؟

مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که می‌توانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.

هم‌چنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آن‌ها را می‌توانید در فروشگاه متمم ببینید.

با متمم همراه شوید

آیا می‌دانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور می‌توانید به جمع متممی‌ها بپیوندید؟

سرفصل‌ها  ثبت‌نام  تجربهٔ متممی‌ها

۷۱۱ نظر برای فایل صوتی آموزشی | مقدمه‌ای بر مهارت یادگیری

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : حمیدرضا رازقندی

    با سلام به همه متممی های عزیز

    مطالب این درس رو با نرم افزار imind map به صورت نقشه ذهنی درآوردم و برای استفاده دوستان آپلود کردم،

    امیدوارم مفید باشه...

    http://uupload.ir/files/z8h9_1.jpeg

  1.  سلام 
    یکی از نقص های من در مبحث مهارت های یادگیری عجله بسیار زیاد در خواندن مطالب و پراکندگی بیش از حد منابع هست بصورتی که تمرکز کافی برای این حجم از اطلاعات ندارم حالا نمیدونم اینکه کلا در تمرکز مشکل دارم بحران اصلیه یا اینکه انتخاب نادرست منابع و تعداد انها مشکل اصلیه منه.

    • امیرعرشیا شریفی گفت: (عضو ویژه)

      با سلام دوست عزیز

       

      من هم پیش تر مشکلی مثل مشکل شما را داشتم البته دقیق نمی دانم مشکل شما همان مشکل من هست یا نه اما باز هم راه حلم را بیان می کنم.

      مشکل من این بود که فکر می کردم از دنیا عقب هستم و به اندازه کافی اطلاعات یا مهارت ندارم و به همین خاطر سعی می کردم هرچه سریعتر اطلاعات و مهارت های مدنظرم را کسب کنم و این باعث شده بود که همواره از برنامه ای که می ریختم عقب تر باشم و این مسئله باعث شده بود که همواره انگیزه ام را از دست بدهم.

      مشکل من این بود که از اعتماد به نفس کافی برخوردار نبودم و خودم را دائماََ با دیگران مقایسه می کردم.

      دقیق نمی دانم چی شد که دست از مقایسه خودم برداشتم و این حقیقت را پذیرفتم که برای موفقیت باید اقدامت کوچک و مداوم انجام داد و برای نتیجه باید کمی صبر کرد.

      البته لازم است این را هم بیان کنم که اموزه هایی از دین روشنگر اسلام باعث شد من بجای نتیجه محور بودن بیشتر وظیفه محور باشم که خودش کمک بزرگی بود

       

      با سپاس 

      دوست شما امیرعرشیا شریفی

  2. من برای خودم چهارچوب ذهنی درست کرده بودم ، چون مطالب غلط و بیهوده در این عصر زیاد شده است و با آن چهارچوب ، عیار مطالب را می سنجیدم به قولی زره پوش وارد میدان می شدم.

    اما الان یادگرفتم مطالب قبلی را با مطالب جدید بسنجم و پیشینه ذهنی در رابطه با هر چیزی نداشته باشم . به نظرم با این طرز فکر و دیدگاه حتی می توانم از غلط ترین مطالب هم چیزی بیاموزم و این ارزشمند است. 

    اینها قسمتی از دیدگاهم زمانی است که برای اولین بار این فایل صوتی را شنیدم، است. به خاطر دارم که با خود گفتم که دیگر زره به تن نمی کنم اما اشتباهم در آن زمان این بوده است که زره را تک قسمتی می انگاشتم در حالی که زره چندین لایه دارد و من تنها لایه انتهایی آن را از تنم خارج کردم.

    بدون تعارف و خیلی رک عرض می کنم. اگر کسی سلسله ای از مطالبی را بگوید که بسیار غیر علمی است من جلسه را ترک می کنم. مثلا یک نفر در جلسه ای بگوید که ذهن ما به تمامی اطلاعات ارزش یکسانی می دهد. خب واکنش من به این نوع جمله ها، اگر پشت سر هم بیایند، ترک جلسه خواهد بود اما آیا این کار مصداقی از زره داشتن است؟

    متاسفانه جواب بله است. این احتمال وجود دارد که فرد در ۹۹ درصد اوقات داده های اشتباه نقل کند اما در یک درصد باقی مانده ،داده ای چنان ارزشمند نقل کند که ارزش منتظر ماندن در جلسه را داشته باشد.گوش دادن به صحبت های افراد ، می تواند ما را با مدل ذهنی آنها آشنا کند و آشنایی با مدل ذهنی می تواند دید وسیع تری را به ما ببخشد. 

    زره از تن برداشتن ، حکم نزدیک شدن به خلا را دارد. با توجه به اینکه ذهن ما خلا را نمی پسندد این کار سخت اما با ارزشی بالا می باشد. در طبیعت خلا بیشترین جذب را دارد. شاید بتوان به صورت استقرایی گفت که بیشترین یادگیری نصیب آنهایی می شوند که خود را هیچ می پندارند. افرادی که همواره جونیورند.

     

  3. سلام به دوستان متممی عزیز

    در دقایق پایانی این فایل صوتی  مهارت یادگیری چنین توصیف میشود:

    "1_مهارت انتخاب هوشمند اطلاعات

    ۲_دور ریختن اطلاعات بی اهمیت

    ۳_پذیرش تناقض، تضاد، تعارض و ابهام

    ۴_آمادگی برای کنار گذاشتن پیش فرض های قبلی. "

    امیدوارم با آگاهی از این شرایط از این به بعد در روند یادگیری  فردی موفق تر باشیم و از وقت خود بهینه استفاده کنیم. 

  4. همه فایل صوتی عالی بود، ۵ دقیقه آخر کولاک کردی. ذهن ما آمار نمی فهمه.

  5. سعید گفت:

    من بعضی وقت ها به بچه ها به عنوان افرادی که در اوج یادگیری هستند نگاه می کنم و سعی می کنم اونا رو الگوی خودم قرار بدم.

    بچه ها:

    × ندانستن رو انکار نمی کنند و خیلی راحت سوال می پرسند

    × به دنبال دانستن ندانسته های خود هستند و نسبت به آن کنجکاو هستند

    × از دانستن لذت می برند

    × دانسته های جدید رو با دانسته های قبلیشون قیاس می کنند

    × از دانسته های جدیدشون توی روزمره استفاده می کنند و اون ها رو تمرین می کنند

     

    به نظرم بچه ها الگوهای خوبی هستند. اگه به رفتارشون نگاه کنیم، ضرر نمی کنیم.

  6. مهدیار پشتوان گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۱ درس)

    من یادمه همیشه به خودم می‌گفتم که "سعی می‌کنم باورهام رو مثل ساختمونی که از قطعات لگو ساخته شده بچینم".

    درسته که استحکام خیلی خوبی داره ، اما به راحتی هم میشه قطعاتش رو از هم جدا کرد و یا جاهاشون رو تعویض کرد.

    در مورد عدم قطعیت هم ، پدرم همیشه جمله‌ای از رنه دکارت رو برای من نقل می‌کرد و می‌گفت به همه چیز شک کن :

    شک می‌کنم پس هستم.

    و الان فکر می‌کنم تنها قطعیتی که وجود داره اینه که هیچ قطعیتی وجود نداره! سعی می‌کنم دید صفر و یکی به موضوعات نداشته باشم و باور دارم که همه چیز نسبی هست.

    • با احترام، من با جمله ی آخر شما "هیچ قطعیتی وجود نداره" مخالفم و فکر می کنم بهتره بگیم قطعیت ها وجود دارند ولی ما اونها رو نمی شناسیم.

      • مهدیار پشتوان گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۱ درس)

        ابتدا سپاسگزارم که دیدگاه من رو مطالعه کردید و به اون پاسخ دادید ??

        در ادامه، فکر می‌کنم مناسب باشه بیان کنم از دیدگاه من، که قطعیتی وجود نداره، همین جمله می‌تونه خودش رو هم زیر سوال ببره.

        این جمله خودش هم قطعی نیست. یعنی ممکنه جایی درست باشه و جایی هم درست نباشه.

        دیدگاه من، یک دیدگاه کلی بود و خب در حوزه‌ها و زمینه‌های مختلف و با معیارهای مختلف ممکنه قطعیت‌هایی وجود داشته باشه.

        مثلا با یکسری معیارها، ممکنه بتونیم بگیم یک سانتی‌متر، ۱۰ میلی‌متره و این قطعیت داره.

        اما اینجا لازمه این رو هم بدونیم که این یک قرارداد ریاضی هست که ما ناآگاهانه یا آگاهانه اون رو پذیرفتیم. همونطور که من برای خودم می‌تونم ۱ سانتی‌متر رو معادل هرچیز دیگری قرار بدم.

        به طور کلی، هدفم این بود که بگم خیلی مهمه که این جمله یا گزاره، در چه زمینه‌ای و با چه پیشفرض‌ها و معیارهایی داره مطرح می‌شه.

        وگرنه من خودم در اینکه "هیچ قطعیتی وجود نداره" قطعیت ندارم ?

  7. مهارت یادگیری اصل اول برای یادگیری هر مهارتی در زندگی است این که امثال من که دردهه چهارم زندگی هستیم این اصول اولیه و بنیادی را بلد نبوده ایم باعث شده است بسیاری از فرصت ها در زندگی از دست بدهیم وبه عبارتی سرعت رشد خیلی کمتری داشته باشیم.​​​​​​​​​​​​​​

  8. مرضيه رفعتي گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۶ درس)

    «مهارت یادگیری، مهارت انتخاب هوشمندانه اطلاعات، دور ریختن اطلاعات بی اهمیت، پذیرش تناقض، تضاد و تعارض و ابهام و آمادگی برای کنار گذاشتن پیش فرض های قبلی است»
    جمله فوق،آخرین جمله این فایل صوتی بود که به همراه این جمله :« آدمی که مهارت یادگیری داره…تحلیل هاش چند جانبه تر میشه و قطعیت داره در کلامش رنگ می بازه…»
    باعث شد که بخوام قوی تر در برخی زمینه ها مهم، زره رو بگذارم کنار و با دید عمیق و پذیراتری مسائل رو نگاه کنم.
    ممنونم

  9. امین زنگنه گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۳ درس)

    فایل صوتی معلم مطالب زیادی داشت اما مصداقی که حین گوش دادن در ذهنم مرور میشد رفتار یکی از دوستانم در سه ماه پیش بود ، این دوستمون (بیسواد) بر حسب شرایط محیطی و شانسی چند سالی هست که خدارو شکر اندکی موفقیت مالی داشته و دارد و این باعث غرورش شده بود تا جایی که چند وقت پیش میگفت

    (( با اینکه من سواد ندارم اما کل مردم شهر منو میشناسن و برای مشاوره مسائل زندگی پیش من میان و من نقش یک دکتر روانشناس رو دارم و همه چیز رو میدونم و کمکشون میکنم ))

    مخاطبین ایشون از همه شهر ۳۰ مخاطب پر تکرار توی ذهنش بود و اینکه این ۳۰ نفر هم بی سواد بودن تاثیر زیادی بر تعمیم های این دوست داشت و این زره ضد یادگیری به وضوع ( با اغراق ،، قابل مشاهده فیزیکی) در این شخص قابل مشاهده بود.

  10. Arsia Takeh گفت: (عضو ویژه)

    برای من از پر رنگ ترین نکات این درس کمتر شدن قطعیت آدم ها همزمان با افزایش دانش آنها هستش. لااقل در زمینه هایی که تخصص دارم این مساله به شدت مشاهده میشه و آزاد دهنده هستش. کسانی که صرف یک مشاهده سطحی – بطور مثال بالا بودن فشار خون – برای خودشون تشخیص صادر میکنن و جای دکتر نسخه صادر میکنند. به لطف گوگل الان دایره این افراد گسترده تر و اعتماد به نفسشون بیشتر شده. و نکته دیگه ای که مربوط به این قاضی هستش, بالانس این نوع برخورد در محل کار هستش, که موجب عدم اطمینان از طرف رییس و سایر همکاران نشود.

    نکته ارزیابی مفروضات تلنگر خیلی مهمی بود, که امیدوارم بتونم همیشه در نظر داشته باشم.

  11. این درس برایم تداعی‌گر روزی بود که با قیافه حق به جانب به یکی از دوستان نزدیکم می‌گفتم اگر روزی من از فلان سازمان بیرون بروم این سازمان در فلان حوزه دچار مشکل جدی خواهد شد و برنامه‌ها و قابلیت‌های سازمان حداقل تا مدت کمی دچار افت شدیدی خواهد شد.

    دوستم به من گفت که من دچار سندروم "آپولو" شده‌ام. به خانه که برگشتم در گوگل راجع به سندروم آپولو تحقیق کردم (اگر نمی‌دانید به نظرم شما هم جستجو کنید چون مرتبط به این درس است) و دیدم درست می‌گفت. من در دام این سندروم افتاده‌ بودم و زمان کوتاهی برد تا توانستم افکار خودم را اصلاح کنم و بدانم هیچ سازمانی وابسته به یک نفر نیست چرا که اگر بود بسیاری از سازمان‌ها و شرکت‌های بزرگ امروزی نه تنها وجود نداشت بلکه عملا هیچ سازمانی در کار نبود. به نظرم آدمی همیشه لازم دارم یک ویترین شفاف داشته باشد و هر از گاهی محتویات ذهنش را درون آن بچیند و به عنوان دانای کل نگاه به افکارش بکند.

    دوم، در خصوص اعتبار منابع بگویم امروزه به نظرم سخت‌تر از گذشته شده است. تعداد منابع بسیار خوب زیاد شده (در همه زمینه‌ها) و به شخصه اینکه بخواهم با نگاه نقادانه برخی را حذف کنم برای منی که وسواس زیادی روی جامعیت، صحت و دقت منابع دارم بسیار سخت است. نمی‌دانم اعتبار منبع را از کجا می‌توان دریافت؟ از قلم قوی نویسنده؟ از پیش بینی‌ها برای اتفاقات پیش رو؟ از میزان endorse شدن توسط کاربران و مردم؟ برای هر شخصی انتخاب این منابع نسبت به معیارهای مختلف، متفاوت است و برای من بسیار سخت.

    • فرمودید هیچ سازمانی وابسته به یک نفر نیست چرا که اگر بود بسیاری از سازمان‌ها و شرکت‌های بزرگ امروزی نه تنها وجود نداشت بلکه عملا هیچ سازمانی در کار نبود.

      سازمان ها و شرکت هایی رو که با رفتن یک نفر از بین رفتن، چطور توجیه می کنید؟

      شاید اینطوره که سازمان ها و شرکت هایی که وابسته به یک نفر نیستن، تونستن توسعه پیدا کنند و بعد از اون شخص هم باقی بمونن ولی سازمان ها و شرکت هایی که وابسته به یک نفرن، بعد از اون شخص، ضعیف یا منحل شدن.

  12. فرهاد جهش گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۳ درس)

    دوستان من با مطالعه این درس دو تا مسئله برام تداعی شد و یادشون افتادم. با اجازه براتون تعریف کنم:

     

    اول – محمدرضا در این فایل یک تمرینی تعریف کرده بود با این مضمون که "بیاین و به دور و بر خودتون نگاه بندازین و ببینید آدم‌های یادگیرنده و آدم‌های زره‌پوش اطراف‌تون کیا هستن".

    در پاسخ به این تمرین اولین شخصی که به ذهنم اومد خود من هستم. من اون جنگجوی زره‌پوش و شمشیر به دستی بودم که خودم رو سنگ محک دنیا تصور می‌کردم و همه چیز رو نسبت به خودم می‌سنجیدم.

    یادمه چند سال پیش که جوان‌تر و خام‌تر بودم، تازه وارد دانشگاه شریف شده بودم و همزمان یک کار پاره وقت هم در یک شرکت مهندسین مشاور پیدا کردم و مشغول به کار شدم. اون اوایل خیلی کله‌ام باد داشت و دائماً از شرکت و از رئیس‌مون و از سیستم و از همه چی ایراد می‌گرفتم. که آی این رئیس‌مون سیستم‌سازی بلد نیست، این شیوه تقسیم وظایف فلان مشکل رو داره، آی این چرا اینجوریه، اون چرا اینطوریه و فلان و فلان و فلان.

    الان که به گذشته نگاه می‌کنم می‌بینم که رئیس بنده چقدر دانا، پخته، صبور و باتجربه بوده اند و من چقدر خام و بچه. الان که به اون روزها فکر می‌کنم واقعاً خودم رو مدیون و مرهون همه درس‌هایی می‌بینم که حضور در اون شرکت و در کنار اون آدم‌ها برای من داشت.

    ——————————————————————————

    دوم – محمدرضا در جای دیگه‌ای از این فایل به موضوع جالبی اشاره کرده: "مغز انسان آمار نمی‌فهمد". ذهن ما عملاً در مقابل آخرین اطلاعات در دسترس بی‌دفاع و دست بسته است. این مطلب من رو یاد یک مسئله اجتماعی نسبتاً جنجالی و ملموس انداخت. امیدوارم حمل بر گله و گلایه نشه و بیشتر به عنوان یک مسئله اجتماعی (که حداقل من با اون زندگی کردم) بهش نگاه کنید.

    من از مهاجرین افغانستانی ساکن ایران هستم. در بعضی برهه‌ها بوده که از میان مهاجرین افغانستانی شخصی دچار جرم و جنایتی شده و خطایی از اون سر زده. در اینجا (چون ذهن آمار نمی‌فهمد) می‌بینیم که خیلی راحت به همه مهاجرین برچسب زده میشه و تر و خشک همه با هم می‌سوزن. در حالی که به لحاظ آماری شاید مسئله طور دیگه‌ای باشه و آمار جرم و جنایت بین مهاجرین نسبت به میانگین جامعه میزبان تفاوت چندانی نداشته باشه.

    عکس این مسئله هم صادق هست. مثلاً فرض کنید یک شخص از جامعه میزبان رفتار بدی رو با یک مهاجر انجام میده. این مسئله باعث میشه که همه خدمات و خوبی‌های جامعه میزبان از یاد بره و مردم کشور مبدأ واکنش‌ها و احساسات تندی رو به همه جامعه میزبان از خودشون نشون بدن. در حالی که واقعیت از لحاظ آماری چیز دیگه‌ای است.

    و این خطای شناختی مغز ما (متأسفانه) عامل خیلی از جهت‌گیری‌های رسانه‌ای و فحاشی‌ها و واکنش‌های تند و تیز و کامنت‌ها و بد و بیراه‌ها هست.

    دو بیت شعر از سعدی بخونیم و بریم:

    چو از قومی یکی بی دانشی کرد / نه کِه را منزلت مانَد و نه مِه را

    شنیدستی که گاوی در علف خوار / بیالاید همه گاوان دِه را؟

     

    صفای وجودتون رفقا!

     

  13. بسیار عالی ، در توضیحات  مطلب فوق، و در تفاوت بین آموزش و یادگیری به یاد این ابیات از شیخ اجل جناب سعدی افتادم :

    دو کس بر حدیثی گمارند گوش

    از این تا بدان، ز اهرمن تا سروش

    یکی پند گیرد دگر ناپسند

    نپردازد از حرفگیری به پند

    فرو مانده در کنج تاریک جای

    چه دریابد از جام گیتی نمای؟

  14. علاوه تمام مواردی که دوستان عنوان کردند، من یه نتیجه ی خیلی خوب از این محتوا گرفتم.

    اینکه دیگه لازم نیست برای خوندن محتواهای بی مایه ی سوشال میدیا وقت بذارم. مطالب کوتاه، کم توان و اغلب بدون منبع درست و پراکنده که احتمالا در صورت مفید بودن هم در ذهن باقی نمیمونن.

  15. Saeid Modaber گفت:

    حقیقتا لذت بردم از این فایل صوتی، 

    در دنیای امروز که با گوشی می‌خوابیم و با گوشی بیدار می‌شویم، بخش اعظم اطلاعات مغز ما از مجرای تکنولوژی تامین می‌شود این نیاز به شناسایی منابع معتبر هر روز اهمیتش دو چندان می‌شود،

    خودم را مثال می‌زنم با گوش دادن به این فایل فهمیدم که چقدر مغز من هر روز در حوزه اطلاعات و مطالب فقط آنهایی را لایک کرده و دنبال کرده، که داشته‌های ذهنیم را تقویت کند و به آنها آسیبی وارد نشود. 

  16. صادقانه بگم با این حال ک همیشه مثبت نگر بودم و سعی داشتم یاد بگیرم با گوش دادن این ویس متوجه شدم ی سری جاها خیلی نگاه متقابلانه داشتم و پذیرشم پایین بوده توی ی سری موارد. واقعا حس میکنم اخرین مطالب متمم رو ک بخونم عمیقا ب این موضوع برسم ک هیچی نمیدونستم…

  17. مرسی واقعا که منو آگاه کردین …من فکر میکردم زیاد منعطف هستم تو یادگیری و ضعف محسوب میشد واسم…

  18. *مفروضات قبلی مون رو زیر سوال ببریم.

    *کارمندان ما بیلبورد های متحرک شرکت ما هستن.

    *اگه کسی ریشه ی همه ی مشکلات رو به یه عامل برگردونه، مهارت یادگیری نداره، یه بار یه چیزی رو یاد گرفته و داره سعی میکنه همه جای دنیا رو بر اساس اون بسازه .

    *کسی که مهارت یادگیری داره ، ریشه ها و تحلیل های متعدد نسبت به مشکلات داره.

    * اطلاعات جدید رو با دانسته های قبلی سنجیدن اشتباهه
    باید با اطلاعات جدید، دانسته های قبلی را بسنجیم.

    *ما توی دنیای دیجیتال داریم واسه خودمون پرونده میسازیم.

    * مغز ما آمار نمیفهمه مغز ما بیشترین وزن رو به آخرین اطلاعات در دسترس میده.

  19. در ادامه بحث مهارت یادگیری شاید بشه اینطور گفت؛ "کسانی که در دنیای امروزی مهارت فراموش کردن اطلاعات گذشته و یادگیری مهارت‌های جدید رو ندارن، بی‌سواد هستن"

    برداشت من از فایل صوتی، همونطور که محمدرضا شعبانعلی اشاره کرد این هست که مهم‌ترین پیش‌نیاز برای یادگیری مهارت یادگیری، مهارت دور ریختن اطلاعات بی اهمیت، پذیرش تناقض و آمادگی برای یادگیری پیش فرض های قدیمی هست

  20. مهرداد گفت:

    تمرینی رو میخوام انجام بدم که محمدرضا شعبانعلی گفت. ایشون گفتن بین دور و بری هام ببینم کدوم افراد عریان به میدان یادگیری میان و کدام افراد اومدن که فرضیاتشون رو قوی تر کنن.

    در گروهی هستم که بحث اپلای به آمریکا داغ است. امروز بحثی در جریان بود که اکثر افرادی که داشتن کامنت میدادن به شدت به والدینشون حمله میکردن و معتقد بودن که والدینشون به عمد یا غیر عمد مانع پیشرفتشون میشدن و حس مالکانه روی فرزندانشون داشتن و حتی مواردی رو دیدم که معتقد بودن والدینشون بخاطر پیشرفتشون بهشون حسادت میکنن. عده‌ای هم بودن که معتقد بودن چون بچه اول بودن راه رو برای بقیه بچه ها باز کردن و یک جور خشم از خواهر برادرهای کوچک ترشون داشتن. مثلا میگفتن ما بخاطر آزادی های فردی جنگیدیم اما ازادیش رفت توی جیب خواهر کوچیکم. یه مثال دیگه میگفتن والدین ما هیچی برای تحصیلمون خرج نکردن اما بخاطر دعواهای ما با والدینمون برای بچه های بعدی کلی خرج کردن و سودش رفت توی جیب اونها.

    من خودم زمانی بوده که انتقادهایی از این جنس داشته باشم اما امروز داشتم سعی میکردم که داستان رو از دید والدین هم به اون افراد نشون بدم و از دغدغه های والدین براشون بگم. گفتم در اوج جوانی و اکثرا بدون بچه داریم یکسری پدر مادر میانسال رو قضاوت میکنیم فارغ از اینکه اصلا دغدغه هاشون و شرایطشون رو در زمان خودشون بدونیم و حداقل نسبت به زمان خودشون مقایسه کنیم. گفتم اگر فکر میکنیم سبک والدینمون در مورد بچه‌داری غلط بوده بیایم وسط بگیم خودمون در مورد بچه داری و روانشناسی بچه چی میدونیم؟ بگیم روانکاوی بچه چطور هست و بچه داری چ ترس‌هایی داره و از چ سیستمی برای تربیتش استفاده میکنیم؟ گفتم از خودمون بپرسیم پدر مادرهامون وقتی جوان بودن تا چ حد از خواسته هاشون بخاطر ما گذشتن؟ هدفم این بود کمی از خشمشون رو کم کنم.

    با اینکه من در حد توانم سعی کردم کامنت نرم و آرومی بدم اما در نهایت کمتر کسی خریدار حرف من بود. دوستانی که به خانوادشون انتقاد میکردن مدام همدیگر رو تایید میکردن و از کامنت من انتقاد میکردن. اگرچه شروع بحث اینطور بود که الان اگر بریم آمریکا با دلتنگی خانواده و ناراحتیشون چه کنیم، اما برای تایید درستی خشمشون نسبت به خانوادشون اومده بودن.  نیامده بودن دیدگاه دیگری رو بررسی کنن و بشنون بلکه آمده بودن تایید فرضیات قبلی خود رو از دیگران بگیرن.