Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu
دوره آموزشی هدف گذاری (کلیک کنید)


طرح پانزی چیست؟ | چارلز پانزی چگونه به نماد این نوع کلاهبرداری تبدیل شد؟


چارلز پانزی

حتماً تا کنون اصطلاح «طرح پانزی» یا «Ponzi Scheme» را شنیده‌اید. اصطلاحی که در ذهن بسیاری از ما – به درستی – به عنوان مترادف کلاهبرداری جا افتاده است. اگر کسی به فرد یا سازمانی بگوید سبک کسب و کار شما از جنس پانزی است، مشخصاً آن‌ها را به کلاهبرداری در سرمایه گذاری متهم کرده است.

می‌توان گفت اصطلاح کلاهبرداری پانزی در ایران نخستین بار در سال‌های ۱۳۸۴ – ۱۳۷۹ با گلدکوئست رواج یافت. زمانی که بسیاری از مردم به عضویت یک شبکه بزرگ بازاریابی هرمی در می‌آمدند. شبکه‌ای شبیه درخت شکل گرفته بود و به سرعت رشد می‌کرد و به هر کس وعده می‌دانند که نه‌تنها سود فعالیت خودش، بلکه کسری از سود حاصل از فعالیت همهٔ افراد زیرمجموعه‌اش هم دریافت خواهد کرد.

درست است که گلدکوئست مفهوم طرح پانزی را به بسیاری از ما شناساند. اما گلدکوئست نه اولین طرح پانزی بوده و نه آخرین آن. هنوز هم کلاهبرداران بسیاری در ایران و جهان در قالب طرحهای پانزی سرمایه های مردم را از آن‌ها می‌گیرند و دارایی‌های دیگران را نابود می‌کنند.

در این درس قصد نداریم دربارهٔ تشخیص طرح های پانزی صحبت کنیم و با شرح جزئیات تخصصی بگوییم پانزی به چه معناست. چون این موضوع بسیار پیچیده و نیازمند پژوهش‌ تخصصی است. به‌ویژه این‌که تشخیص مرز میان کلاهبرداری پانزی با بازاریابی شبکه ای یا چندسطحی (که کاملاً مشروع و قانونی است) چندان ساده نیست. این پیچیدگی در سطحی است که ماری اسپرینگر پژوهشگر حوزه پانزی در کتابی که درباره تشخیص طرح های پانزی نوشته می‌گوید (+): «خلاقیت کلاهبرداران پانزی انتها ندارد. هر طرح پانزی جدید باید مثل یک معما رازگشایی شود.»

در این درس به عنوان یکی از درس‌های زیرمجموعهٔ داستان کسب و کار صرفاً می‌خواهیم کمی دربارهٔ چارلز پانزی صحبت کنیم. کسی که شهرت را صرفاً در مقطع بسیار کوتاهی از زندگی‌اش تجربه کرد و نهایتاً در فراموشی و گمنامی مرد. اما به تدریج نامش به یکی از مشهورترین برندهای کلاهبرداری در تاریخ سرمایه گذاری جهان تبدیل شد.

چارلز پانزی

مرور زندگی پانزی جدا از این‌که ما را با تاریخچه طرح های پانزی (یا به قولی پانزی اسکیم) آشنا می‌کند، نکتهٔ دیگری را هم به ما می‌آموزد: پانزی نمی‌خواست بد باشد. او فقط در ارزیابی اقتصادی چند ایده اشتباه کرد. اما هر بار که اشتباهش را فهمید، متوقف نشد و سعی کرد هر اشتباه را با اشتباه دیگری بپوشاند.

او این کار را آن‌قدر تکرار کرد که هیچ راهی جز فرار به جلو برایش نمانده بود و دیگر متوقف شدن، حتی در حد یک گزینه‌ هم پیش رویش نبود.

داستان کلاهبرداری پانزی

زندگی چارلز پانزی | آشنایی با پانزی انسان‌دوست

چارلز پانزی در سال ۱۸۸۲ در ایتالیا به دنیا آمد و در بیست‌و‌یک سالگی (۱۹۰۳) به آمریکا مهاجرت کرد. او یکی از هزاران مهاجر ایتالیایی بود که آن‌ سال‌ها به امید زندگی بهتر، کشور خود را به سوی آمریکای شمالی ترک کرده بودند.

قبل از این‌ که دربارهٔ پانزی کلاهبرداری حرف بزنیم، اجازه بدهید کمی از چارلی انسان‌‌دوست بگوییم. این داستان حوالی سال ۱۹۱۲ اتفاق افتاده است؛ یک دهه پس از مهاجرت پانزی و حدوداً یک دهه پیش از این‌که کلاهبرداری معروف پانزی اتفاق بیفتد (+):

دسترسی کامل به این مطلب برای اعضای ویژهٔ متمم امکان‌پذیر است.

ماجرای زندانی شدن پانزی در سال ۱۹۰۸

ممکن است فکر کنید آقای چارلز پانزی که چنین فداکاری بزرگی برای یک پرستار انجام داد، هنوز تا آن زمان کلاهبرداری و کار غیرقانونی انجام نمی‌داده است. اما چنین قضاوتی اشتباه است.

پانزی پیش از آن در سال ۱۹۰۸ در مونترال به خاطر جعل چک زندانی شده بود. او مدتی نزد یک بانکدار مشغول بود و به‌واسطهٔ این شغل، بارها اسناد مالی را میان اشخاص و کسب‌و‌کارها  جابه‌جا می‌کرد. از او هیچ خطایی در دوران کارمندی بانک نقل نشده است. اما وقتی که آن بانک به سمت ورشکستگی رفت و صاحب بانک گریخت، زندگی برای پانزی سخت شد. این بود که به یکی از شرکت‌های مشتری‌شان سر زد و یک چک سفید دزدید (چون مدام به آن شرکت سر می‌زد، کسی به حضور او مشکوک نشد). او مبلغ ۴۲۳ دلار و ۵۸ سنت را روی چک نوشت و کاملاً‌ حرفه‌ای امضا کرد و توانست این مبلغ را از بانک بگیرد. این کار او به سرعت کشف شد و پانزی برای نخستین بار – و نه آخرین بار – زندان را تجربه کرد.

عکس پانزی در زندان

داستان پانزی ما آن‌جا شبیه ژان‌‌وال‌ژان ویکتور هوگو می‌شود که بدانید او بعدها روزنامه‌ای را که داستان فداکاری‌اش در آن نقل شده بود، برای رئیس زندان فرستاد تا رئیس بداند که پانزی چقدر فداکار و انسان‌دوست شده است.

چگونه پانزی این‌قدر بدنام شد؟

پانزی تمام سال‌های پس از زندان تلاش‌های مختلفی برای کسب درآمد مشروع انجام داد. او دوباره به سراغ رنگ کردن خانه‌ها رفت و حتی میوه‌فروشی را آزمود. کارهای متنوع دیگری هم انجام داد. اما هیچ‌کدام نتوانست برای او سودی به همراه داشته باشد.

داستان پانزی – آن‌گونه که ما امروز او را می‌شناسیم – به سال‌های ۱۹۱۹ و ۱۹۲۰ مربوط می‌شود.

پانزی یک بار یک نامهٔ تبلیغاتی از اسپانیا دریافت کرد که داخل آن در کنار نامه، یک کوپن پاسخ بین‌المللی یا IRC (مخفف International Reply Coupon) هم وجود داشت. او که تا آن روز IRC ندیده بود از این‌و‌آن پرس‌و‌جو کرد که این کوپن چیست و به چه کار می‌آید؟

کوپن پاسخ بین المللی

تصویر یک نمونه کوپن پاسخ بین‌المللی

کوپن‌های پاسخ بین‌المللی – که زمانی بسیار رواج داشتند – این‌گونه به کار می‌آمدند که اگر کسی می‌خواست نامه‌ای به کشوری دیگر بفرستد و هزینهٔ ارسال پاسخ را بر گیرنده تحمیل نکند، این کوپن‌ها را می‌خرید و داخل پاکت می‌گذاشت. این کوپن‌ها به سادگی قابل‌تبدیل به تمبر پستی و بسیاری از اوقات قابل‌معامله با پول نقد بودند.

بعد از جنگ جهانی تورم در اروپا زیاد شده بود و همین باعث شده بود که برخی قیمت‌ها با عرف بین‌المللی هم‌خوان نباشند (فرض کنید ارزش ریال در برابر دلار در کشور ما ناگهان نصف می‌شود. طبیعتاً دقیقاً فردای آن روز همه‌چیز دو برابر نمی‌شود. پس تا زمان تعدیل و تثبیت قیمت‌های جدید، نوعی ناهم‌خوانی میان قیمت‌های ریالی با عرف جهانی پدید می‌آید).

نهایتاً بعد از پرس‌و‌جو و تحقیق و ضرب‌و‌تقسیم، ایدهٔ عجیبی به ذهن پانزی رسید. او به‌ نتیجه رسید که اگر دلار خود را به لیر تبدیل کرده و کوپن‌های پاسخ بین‌المللی را با لیر از ایتالیا به قیمت مناسب بخرد و بعداً همین کوپن‌ها را به ایالات متحده آورده و دوباره بفروشد و دلار بگیرد، در این میان سود خوبی به دست خواهد آورد. البته برای این‌که چنین معامله‌ای سودآور باشد، باید فرض‌های خوش‌بینانهٔ بسیاری داشته باشید:

محدودیت در دسترسی کامل به این مجموعه درس

دسترسی کامل به مجموعه درس‌های داستان کسب و کار برای اعضای ویژه متمم امکان‌پذیر است. پس از فعال کردن اشتراک ویژه در متمم، به درس‌های بسیار بیشتری دسترسی پیدا می‌کنید که می‌توانید فهرست آنها را در این‌جا ببینید:

  نقشه راه یادگیری درس‌های متمم

دوستانی که درس‌های داستان کسب و کار متمم را مطالعه کرده‌اند،‌ به درس‌های زیر هم علاقه نشان داده‌اند:

  مدل کسب و کار | بیزینس پلن | ارزش آفرینی | کارآفرینی

  تصمیم گیری  |  استراتژی  |  تفکر استراتژیک

  مشاوره مدیریت  |  کوچینگ  |  مسیر شغلی

  دیجیتال مارکتینگ  |  برندسازی  | پرسونال برندینگ

  مذاکره  |  مهارت ارتباطی  | توسعه فردی

  دوره MBA (پیگیری منظم مجموعه درس‌ها)

پایان تلخ برای طرح پانزی

کاری که پانزی در اواخر سال ۱۹۱۹ شروع کرده بود، فقط تا میانهٔ سال ۱۹۲۰ ادامه پیدا کرد. روزنامهٔ بوستون پست در آگوست سال ۱۹۲۰ مقاله‌ای منتشر کرد و در آن به این سوال پرداخت که آیا مدل سودآفرینی پانزی واقعاً قابل‌اتکاست؟ توجه‌ها به سرعت به کار او جلب شد و دولت به بررسی حساب‌های پانزی – که حالا سهامدار بانک هم شده بود – پرداخت. او را در دوازدهم آگوست همان سال دستگیر کردند.

پانزی به زندان رفت و در این میان، مدام با بررسی سوابق او جرم‌های تازه‌ای به پرونده‌‌اش افزوده می‌شد. او تا سال ۱۹۳۴ در زندان‌های آمریکا حبس شده بود و پس از آزادی بلافاصله به ایتالیا دیپورت شد. زندگی او پانزده سال دیگر در گمنامی و بدبختی ادامه یافت. چند بار تلاش کرد به آمریکا بازگردد. اما موفق نشد. در کشورهای دیگر هم به دنبال فرصتی برای فعالیت تجاری بود. اما زمینه‌ای فراهم نشد.

نهایتاً وی در ژانویهٔ ۱۹۴۹ در گمنامی و فقر در ریو دو ژانیرو (برزیل)‌ درگذشت.

ویژگی الگوهای سرمایه گذاری پانزی

همان‌طور که در ابتدای درس گفتیم، تشخیص طرح های پانزی چندان ساده نیست. به‌ویژه این‌که در دهه‌های اخیر، این طرح‌ها پیچیده‌تر شده‌اند. گاهی هستهٔ یک کسب و کار از جنس پانزی است. اما آن‌قدر با ایده‌های دیگر (از بازاریابی چندسطحی و پلتفرم‌های چندوجهی گرفته تا رمزارز و بلاکچین) مخلوط می‌شود که تشخیص آن ساده نیست.

صاحب‌نظران بسیاری در دهه‌های اخیر سعی کرده‌اند روش‌هایی برای تشخیص سریع‌تر طرح‌های پانزی پیشنهاد کنند (+/+). قانون‌گذاران هم در کشورهای مختلف مدام کوشیده‌اند بستر شکل‌گیری طرح های پانزی را محدود کنند. با این حال، طراحان این طرح‌ها هم ایده‌های تازه‌‌تر و پیچیده‌تری پیدا می‌کنند.

به نظر می‌رسد اگر بخواهیم ویژگی مشترک تمام طرح های کلاهبرداری پانزی را خلاصه کنیم، به این گزاره می‌رسیم که «در هیچ‌یک از این طرح‌ها، عملیات مشخص و شفاف و سودآوری اجرا نمی‌‌شود و سود سرمایه‌گذاران از اصل سرمایهٔ آن‌ها پرداخت می‌شود.»

در این میان، هر چقدر کلاهبرداران پانزی بتوانند سرعت نمایی رشد نمایی طرحشان را حفظ کنند، دیرتر لو خواهند رفت و می‌توانند هم‌چنان از محل پول سرمایه‌گذاران جدید سود سرمایه‌گذاران قبلی را پرداخت کنند.

      شما تاکنون در این بحث مشارکت نداشته‌اید.  

     تعدادی از دوستان علاقه‌مند به این مطلب:    محمد هادی غفارپور ، مهشید محمدی ، سکینه شکفته ، مرتضی دوستی ، مریم زادسر

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری داستان کسب و کار به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه داستان کسب و کار
 

برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)

متمم چیست و چه می‌کند؟ (+ دانلود فایل PDF معرفی متمم)
چه درس‌هایی در متمم ارائه می‌شوند؟
هزینه ثبت‌نام در متمم چقدر است؟
آیا در متمم فایل‌های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟

۱۱ نظر برای طرح پانزی چیست؟ | چارلز پانزی چگونه به نماد این نوع کلاهبرداری تبدیل شد؟

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : محمدرضا ضامنی

    همانطور که اشاره شد این موضوع بسیار پیچیده و نیازمند پژوهش‌ تخصصی است.

     برای من و مثل من که از پیچیدگی‌های اقتصاد درک درستی نداریم،تشخیص بین پانزی و بازاریابی شبکه‌ایی کار سختی است.

    اما مشکل آنجاست که اسیر اعتماد به اعتبار دهنده می‌شویم.

    چند ماه بعد از دوران خدمت توسط یکی از هم‌خدمتی‌ها تلفنی به کاری با عنوان خوب و درآمد بالا دعوت شدم.مدریت کل فروش و منابع!

    علاوه بر اینکه عنوانش برایم عجیب بود،چگونگی رسیدن این پیشنهاد هم برایم عجیب بود.چطور یک شرکت بزرگ بدون هیچ شناختی و بدون هیچ درخواستی پست مدیرکل فروش و منابع را به یک جوان بیست ساله‌ی بی تجربه پیشنهاد می‌دهد؟

    کنجکاو شدم و رفتم.گفتند باید ابتدا به دفتر اصلی شرکت برویم و با اعضای بلند پایه دیدار کنیم.دفتر اصلی در حوالی صادقیه تهران بود.وارد دفتر که شدیم حدود ده جوان پر انرژی را دیدم که به سبک صمیمانه‌ای باهم و با من برخورد داشتند.فکر کردم حتما بچه‌های پیک و خدمات و تحصیلدار اند.

    زمان معرفی فرا رسید:امید   رئیس بخش انفورماتیک

    میلاد   مدیرکل ترابری

    ریحان   مدیریت ارتباطات

    مریم    معاونت اجرا

    و چند مدیر و رئیس جوان دیگر و در نهایت شخصی که چند دقیقه دیگر از او رونمایی می‌شد:حاج علی رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل سازمانِ بووق.

    بعد از معرفی کاملا متوجه شدم که آمدنم بهر چه بود.جوانی بیست و چند ساله با ظاهری آراسته تر از حضار با درب زدن به صورت ریتمیک اعلام حضور کرد.درب باز شد و حضار همگی جهت احترام به پا خواستند.بله آیین رونمایی از حاج‌علی به حماسی‌ترین شکل ممکن البته به صورت کاملا مبتدیانه اجرا شد.

    تا قبل از ورود حاج‌علی توصیه‌های لازم از جانب هیئت مدیره محترم جهت برخورد درست با ایشان به من گوشزد شد.حتی شدیدا تاکید شد مواظب باش عصبانیش نکنی،حاج‌علی بدش میاد کسی رو حرفش حرفی بزنه.

    چند دقیقه بعد از استقرار، حاج‌علی در اتاقش با تلفن به یکی از اعضاء دستور شرفیابی صادر کردن.البته آنجا آنقدر کوچک بود که صدا از دیوار واضح‌تر شنیده شد.قبل از اینکه پیام را انتقال دهند وارد اتاق شدم.

    مطابق با رسم این نوع بازاریابی که احتمالا تجربه کرده‌اید از فکر می‌کنی با کار تو فلان شرکت چقدر پول در میاری شروع شد و همانطور که می‌دانید هیچ جایی متوقف نمی‌شد.

    درخواست مالی به این شکل بود که ما باید یک بسته چهار میلیون و هفتصد و پنجاه و دو هزار تومانی می‌خریدیم و به مدت چهار سال استفاده نامحدود از بیشتر هتل‌های جهان داشته باشیم.

    به نشانه تضمین حرف‌هایش تمام مجوز‌هایی که از وزارتخانه‌ها باید می‌گرفت را نشانم داد.

    اولین سوالی که به ذهنم میرسد را پرسیدم

    اگر قرار باشه من زیر شاخه اضافه کنم برای کسب سود،زیرشاخه هم همین کارو بکنه و همینطور ادامه دار باشه پس که نون بپزه،آشپز یا راننده چی؟

    گفت اونا که سروقت این کارا نمیان.

    گفتم پس من چرا اومودم؟

    گفت تو فرق می‌کنی.مشخصه هم با هوشی و هم مدیر.

    گفتم ولی اگر محدودیتی در پذیرش هست آخرین نفری که بیاد تو سیستم و شما لیستو ببندید اون بدبخت چجوری پولش برمی‌گرده؟

    افسوس زیادی خوردم که آن همه جوان فقط با وعده درآمد بیشتر و دیدن تاییدیه وزارت خانه،بدیهی ترین سوالات هم به ذهنشان خطور نکرد.حتی مجوز را هم صحت‌سنجی نکردند.

    همانطور که اشاره شد پانزی مرد انسان دوستی بود که به سبب گیرکردن در این چاله،دیگران را هم به ناچار گرفتار کرد.در اطرافم جوان‌های زیادی می‌بینم که درگیر این نوع بازریابی میشوند.محصولی را می‌خرتد که حق فروش به مغازه و داروخانه را ندارند و باید دست به دست بین فامیل و آشنا بفروشند.محصولاتی با کیفیتی نازل و گاهی غیر قابل مصرف.

    دوستی قصد فروش شامپویی را داشت و در تبلیغ آن میگفت همونه که جنیفر لوپز میزنه. کمی نگاهش کردم و گفتم حداقل اصول اولیه بازاریابی رو یاد بگیر.بدون اهدافت باید کیا باشن.من اون شامپو رو ازت بخرم با توجه به تعداد موهای رو سرم با دادشم دو تایی هم که استفاده کنیم تا چهارسال بعد از انقضاش دیگه نیازی به شامپو نداریم.

    مطمئنا از میان همین‌ها انسان‌های ناامید و چارلز پانزی‌های سرمایه‌کِش متولد می‌شوند.

    طولانی شد.ولی امیدوارم با آگاه‌شدن راه‌های درست کسب درآمد را بیاموزم تا کسی را گرفتار نکنم.

     

     
    تمرین‌ها و نظرات ثبت شده روی این درس صرفاً برای اعضای متمم نمایش داده می‌شود.
    .