داستان کسب و کار – چالش استراتژیک در تاریخچه IBM

در اوائل دهه نود میلادی، شرکت International Business Machines یا همان IBM بزرگترین شرکت کامپیوتری جهان بود. درآمد سالیانه این شرکت در آن مقطع زمانی به بیش از ۶۰ میلیارد دلار بالغ میشد. اما به نظر میرسید سالهای طلایی برای IBM به تدریج رو به پایان میرود. در پایان سال ۱۹۹۱، شرکت IBM برای اولین بار ضرر ۲ میلیارد دلاری خود را ثبت کرد. این ضرر هر سال نیز افزایش یافت تا در نهایت در پایان سال ۱۹۹۳، IBM ضرر انباشتهای در حدود ۱۶ میلیارد دلار را اعلام کرد.
زمانی که مشاوران استراتژی، وضعیت شرکت را در آن مقطع زمانی بررسی کردند، مشاهده شد که اکثر پارامترهای مربوط به وضعیت استراتژیک شرکت، مثبت هستند:
- سهم بازار بالا
- رضایت بالای کارکنان و برنامههای حمایتی خوب
- محصولات مطمئن (اگر چه الزاماً پیشتاز نبودند)
- روابط نزدیک با دولتهای مختلف در دنیا
- منابع مالی گسترده
- کارخانجات مدرن و بزرگ در سراسر جهان
اما وقتی که استراتژیستها به بررسی دلایل زیاندهی شرکت پرداختند، اشتباهات استراتژیک متعددی در تصمیمهای مدیریتی شرکت آشکار شد. در ادامه به بررسی سابقه و روند تاریخی شرکت IBM میپردازیم.
دوست عزیز.
بحث تاریخچه IBM برای کاربران ویژه متمم در نظر گرفته شده است.
با عضویت به عنوان کاربر ویژهی متمم، علاوه بر دسترسی به این مطلب، به سایر بحثهایی هم که تحت عنوان داستان کسب و کار مطرح میشوند دسترسی پیدا میکنید.
همچنین با فعال کردن اشتراک ویژه به درسهای بسیار بیشتری دسترسی پیدا میکنید که میتوانید فهرست آنها را در اینجا ببینید:
فهرست درسهای مختص کاربران ویژه متمم
البته از میان درسها و مطالب مطرح شده، ما فکر میکنیم شاید بهتر باشد ابتدا مطالعهی مباحث زیر را در اولویت قرار دهید:
ساختار سازمانی جدید در دهه نود
تا اوایل دهه نود، ساختار سازمانی شرکت IBM حول دو محور شکل گرفته بود:
الف) حوزه جغرافیایی: در هر کشور، یک سازمان مستقل به عنوان شعبه IBM در نظر گرفته شده بود. مدیریت شعب در هر کشور، اختیارات نسبتاً کافی و کامل داشتند تا محصولات و خدمات IBM را بنا به نیازهای کشور، سفارشی و ارائه کنند.
ب) محصول: شرکت IBM محدوده وسیعی از کالاها و خدمات از کامپیوترهای بزرگ صنعتی گرفته تا نرمافزار و تجهیزات مخابراتی ارائه میکرد. هر محصول برای خود یک دپارتمان اختصاصی داشت و تصمیمگیریهای مربوطه در همان بخش انجام میشد. در ساختار سازمانی جدید، تیمهای خاصی بر اساس صنایع مختلف (نظیر صنعت نفت و گاز، صنعت بیمه و بانکداری، تولید، مخابرات و …) در نظر گرفته شد. و هر تیم، همه انواع کالا و خدمات مورد نیاز در آن گروه خاص را ارائه میکرد. این ساختار اصطلاحاً ISU یا Industry Solution Unit نامیده میشد. معیار سنجش موفقیت هر ISU هم، میزان فروش نبود. بلکه رضایت مشتری بود.
تمرین:
- فرض کنید شما مدیر شرکت IBM هستید. در همان مقطع زمانی ۱۹۸۰ که تصمیم به عرضه کامپیوترهای شخصی میگیرید، نقاط قوت و ضعف شرکت IBM را ارزیابی کنید.
- حداقل ۵ تصمیم استراتژیک شرکت IBM را ذکر کنید و درست یا نادرست بودن آن تصمیمها را ارزیابی نموده و دلایل خود را شرح دهید.
- اگر شما سال ۱۹۹۳ به مدیریت IBM منصوب میشدید، چه برنامهای برای برونرفت از بحران ارائه میکردید؟
- اگر شما در سال ۱۹۹۳ به مدیریت IBM منصوب میشدید، چه مأموریت و چشماندازی برای شرکت تدوین میکردید؟
- مزایا و معایب ساختار سازمانی مبتنی بر ISU را برای شرکت IBM بیان کنید.
- خیلی از تصمیمهای شرکت IBM در آن مقطع زمانی، به وضوح نادرست بوده است. تصمیمهایی که الان برای ما بسیار شفاف است. چرا باید شرکتی به عظمت IBM با به کار گیری برترین استعدادهای جهان، چنین اشتباهاتی را انجام دهد؟ آیا بروز این نوع اشتباهات برای شما قابل درک است؟
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری داستان کسب و کار به شما پیشنهاد میکند:
- داستان کسب و کار | داستان برندها و مدیران مطرح جهان
- نکاتی در بررسی مطالعههای موردی
- نگاهی به تاریخچه ژیلت و بیک
- داستان کسب و کار – سواروفسکی و تغییر صنعت
- ارتقای کارکنان بر اساس «توانمندی» یا «زیبایی؟»
- داستان کسب و کار – چالش استراتژیک در تاریخچه IBM
- تاریخچه نوتلا و مالیات نوتلا (داستان کسب و کار)
- داستان کسب و کار: امریکن اکسپرس، درسهاییبرایما
- برند مون بلان -داستان کسب و کار
- داستان کسب و کار: ۳M و ادعای انکارناپذیر یک قرن نوآوری
- داستان کسب و کار: مرسدس بنز AMG
- پاول دوروف و نرم افزار پیام رسان تلگرام
- تاریخچه برند لویی ویتون و استراتژی قیمت گذاری محصولات لوکس
- کارلوس گوسن – مدیر تحول آفرین صنعت خودرو
- رنو نیسان – یک ازدواج بین دو تولیدکننده
- فاکس کان – شرکتی که از IBM و Google و Microsoft بزرگتر است
- کداک اکترا – یک بازگشت نامناسب و مثالی مناسب از استراتژی ساندویچ
- بوئینگ ۷۳۷ مکس | تغییر تدریجی را تا کجا باید ادامه داد؟
- گوپرو GoPro | داستان اوج و فرود کسب و کار دوربینهای اکشن
- PatientsLikeMe | شبکه اجتماعی تخصصی بیماران
- کفش تامز | آیا این سبک کارآفرینی اجتماعی را میپسندید؟
- کتاب پیکان سرنوشت ما | خاطرات احمد خیامی به کوشش مهدی خیامی
- کتاب از نو (Hit Refresh) | ساتیا نادلا
- پین دوئو دوئو (Pindouduo) | حرکت از سمت تجارت الکترونیک سنتی به تجارت اجتماعی
- صفحه کلید QWERTY | درباره تاریخچه چیدمان صفحه کلید چه میدانیم؟
- توقف تولید گوشی موبایل ال جی | وقتی نوآوری به تنهایی کافی نیست
- بازی تتریس | وقتی یک دولت بزرگ درگیر یک بازی کوچک میشود
- شرکت نورالینک | ایده ایلان ماسک برای اتصال الکتریکی مغز و کامپیوتر
- پروژه GFT | چرا گوگل در پیشبینی اپیدمی و پاندمی موفق نشد؟
- Clearview AI | آیا با اینکه هوش مصنوعی تصویر شما را تشخیص دهد موافقید؟
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
نویسندهی دیدگاه : هومن کلبادی
با سلام به همۀ دوستای عزیزم
در دهۀ 80 میلادی ، با ایجاد موج جدید تقاضا برای کامپیوتر های خانگی ، شرکت IBM با پذیرفتن نیاز به تغییر ، واحد جدید و مستقلِ خودش رو برای تولید کاپیوترهای خانگی و شخصی احداث کرد . فکر می کنم با توجه به اینکه شرکت های Intel و Microsoft در اون مقطع زمانی ، شهرت و اعتبارِ امروزی رو نداشتند (به گواهِ متن) ، مدیرانِ IBM می تونستند با دیدی وسیعتر و آینده نگرانه ، اقدام به خریدنِ اون 2 شرکت بکنند و از به وجود آمدنِ بحرانِ احتمالی (در آینده) و اجتناب ناپذیر ، جلوگیری بکنند . اما متاسفانه به دلیلِ وجودِ «اعتماد به نفس کاذب» یا Over confidence ، این اقدام رو نکردند و به زودی هم نتیجۀ این اشتباه رو دیدند و برای جبران اون اشتباه ، با تصمماتِ غیر استراتژیک و غلطِ دیگه ، به اشتباهاتِ دیگه ای تن دادند که منجر به بازگشتِ مجددِ IBM ، به سمتِ Intel و Microsoft شد که این عملاً غروب و شکستی بزرگ برای IBM و طلوع و پیروزیِ بزرگ برای Intel و Microsoft به حساب می آمد .
نقطه ضعف دیگۀ IBM در اون مقطع ، عدمِ استفادۀ به موقع از تکنولوژی و بی توجهی به رقبا بود . رقبای HBM با توجه به نیاز بازار و با استفاده از فن آوری و تمرکز بر خلاقیت و نوآوری ، اقدام به تولیدِ کامپیوترهایی «سریع و ارزان» کرده بودند ولی IBM به دلیل اینکه خودش رو یکه تازِ این بازار میدید (Over Confidence) به تغییراتِ رقبا و خطراتِ ناشی از وجودِ اونها ، بی توجه بود .
نقطه ضعف دیگه ، عدمِ پیوستگیِ واحدِ جدید با سایرِ واحدهایِ موجود در IBM بود . این استقلال و عدمِ وجود یکپارچگی و Integrity ، فکر می کنم به نوعی باعث به وجود آمدن تفکری غیرسیستمی در مجموعه میشد