Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu
دوره آموزشی هدف گذاری (کلیک کنید)


برندسازی شخصی | حد مناسب خودافشایی کجاست؟


خودافشایی در برندسازی شخصی

می‌دانیم که اگر کسی به برندسازی شخصی علاقه‌مند باشد، ناگزیر است برای ارتباطات برند هم برنامه‌ریزی کند و با مخاطبان برند خود حرف زده و تعامل برقرار کند.

این حرف در ظاهر ساده است و به نظر می‌رسد که کار دشواری نیست.

هزاران نفر را می‌شناسیم که به صورت منظم در وبسایت و وبلاگ خود و در شبکه‌های اجتماعی با مخاطبان‌شان حرف می‌زنند و می‌کوشند به این شیوه، ارتباط نزدیک‌تری با جامعه‌ی هدف خود برقرار کنند.

اما اگر کمی دقیق‌تر شویم و رفتار برندهای شخصی بزرگ و مطرح را بررسی کنیم، خواهیم دید که در این مسیر چالش‌های فراوانی هم وجود دارد.

در اینجا می‌خواهیم یکی از این چالش‌ها را به بحث بگذاریم.

پیشاپیش می‌گوییم و تأکید می‌کنیم که جواب مشخص و قطعی برای این بحث وجود ندارد، چون به هر حال ما با یک معادله‌ی ریاضی روبه‌رو نیستیم و از موضوعی حرف می‌زنیم که تا حدی سلیقه‌ای است. با این حال، اگر بحث برندسازی شخصی برایتان مهم است و قصد دارید برند شخصی خود را توسعه دهید، ناگزیرید به این سوال فکر کنید و پاسخ مناسب خودتان را بیابید و به‌کار بگیرید.

آیا باید حال و احوال شخصی را افشا کرد؟

بخش قابل‌توجهی از پیام‌هایی که ما برای مخاطبان‌مان ارسال می‌کنیم، مرتبط با حوزه‌ی تخصصی‌مان است:

بازیگر، از تجربه‌ها و همکاری‌های تازه‌اش می‌گوید؛ پزشک از بیمارهایی که به او مراجعه کرده‌اند حرف می‌زند؛ اقتصاددان تحلیل‌های اقتصادی می‌نویسد؛ وزیر از فعالیت‌های وزارتخانه‌ی متبوعش می‌گوید؛ روانشناس از نظریه‌های روانشناسی می‌گوید و به سوال‌های مخاطبانش پاسخ می‌دهد و خلاصه هر کس، بسته به زمینه‌ی فعالیت و تخصصی که دارد، حرف می‌زند و می‌نویسد و به قول امروزی‌ها «محتوا تولید می‌کند.»

حالا فرض کنید در زندگی شخصی‌تان،‌ رابطه‌ای فرومی‌پاشد. یا فرض کنید یک بیماری فراگیر مثل کرونا می‌آید و حال و حوصله و انرژی را از شما می‌گیرد. یا فرض کنید اوضاع اقتصادی به هم می‌ریزد و دغدغه‌های مالی ذهن‌تان را درگیر می‌کند.

آیا از این‌ دغدغه‌ها با مخاطب خود حرف می‌زنید؟ آیا او را در احوال خود دخیل می‌کنید؟ یا ترجیح می‌دهید که ارتباط‌تان با مخاطب، در همان چارچوب قبلی باقی بماند؟

برای این‌که سوال ملموس‌تر شود، به چند نمونه‌ی زیر توجه کنید:

  • صادق زیباکلام – استاد علوم سیاسی و تحلیل‌گر مسائل اجتماعی – در صفحه‌ی اینستاگرام خود،‌ از مرگ خروسش می‌نویسد و برای او مرثیه‌سرایی می‌کند؛
  • عادل فردوسی‌پور – گزارشگر شناخته‌شده‌ی ورزشی و مدرس دانشگاه – در یک گفتگوی آنلاین، از احساسش نسبت به مهاجرت می‌گوید و این‌که دیگر نمی‌تواند مانند گذشته در برابر مخاطبش از ماندن و مهاجرت نکردن دفاع کند؛
  • بزرگمهر حسین‌پور – هنرمند سرشناس – گه‌گاه دغدغه‌های سیاسی و اجتماعی خود را با مخاطب مطرح می‌کند؛
  • آذری جهرمی – وزیر ارتباطات دولت دوازدهم – از مسائل شخصی زندگی‌اش می‌نویسد و حتی به طرفداری از یک تیم ورزشی می‌پردازد.

همه‌ی این افراد در حوزه‌ی ارتباط با مخاطب، از قلمرو فعالیت اصلی خود فاصله گرفته‌اند و جنبه‌های دیگری از ذهن و زندگی‌شان را برای مخاطب فاش کرده‌اند.

در مقابل،‌ صدها و هزاران برند شخصی را هم می‌شناسیم که هرگز از قلمرو تخصصی‌شان خارج نمی‌شوند و مرزی بین «حال درونی» و «اشارات بیرونی» قائلند.

آیا تا به حال به این فکر کرده‌اید که روش مناسب کدام است؟ یا این‌که بر اساس چه معیارهایی می‌توان در این زمینه تصمیم گرفت؟

پاسخ به این سوال می‌تواند نقشی تعیین‌کننده در استراتژی ارتباطی و الگوی برندسازی شما ایفا کند. پس ارزش دارد که کمی به آن فکر کنید و نظرات دوستان‌تان را هم در این زمینه بخوانید.

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری برندسازی به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه برندسازی
 

برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)

متمم چیست و چه می‌کند؟ (+ دانلود فایل PDF معرفی متمم)
چه درس‌هایی در متمم ارائه می‌شوند؟
هزینه ثبت‌نام در متمم چقدر است؟
آیا در متمم فایل‌های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟

۴۸ نظر برای برندسازی شخصی | حد مناسب خودافشایی کجاست؟

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : محمدرضا شعبانعلی

    نکاتی که در ادامه می‌نویسم، بر پایه‌ی یک چارچوب علمی یا تحقیقات و مطالعات جدی و رسمی نیست، بلکه صرفاً بر پایه‌ی تصویری است که من از این بحث در ذهن خودم دارم.
    من فکر می‌کنم که «برندهای شخصی» وقتی بزرگ و بزرگ‌تر می‌شوند به تدریج به ترکیبی از «هویت شغلی (یا تخصصی)» و «هویت شخصی» تبدیل خواهند شد.
    چون این حرف‌ها را در حوالی درگذشت آقای شجریان می‌نویسم، اجازه بدهید با او مثال بزنم.

    به شجریانِ سه یا چهار دهه قبل فکر کنید. برند شجریان در آن زمان، بیشتر از جنس «شغلی» و «حرفه‌ای» است. او یک هنرمند، خواننده و فعال در حوزه‌ی موسیقی سنتی است.
    اما به شجریان در دهه‌ی نود شمسی (چند سال اخیر) فکر کنید. تصویری که امروز از شجریان در ذهن‌های ماست، ترکیبی از «هویت تخصصی»  «هویت شخصی» است. چنین می‌شود که کلیپ فوتبال دیدن شجریان به همراه اصغر فرهادی هم برای مخاطبان جذاب شده و در مقیاس گسترده به اشتراک گذاشته می‌شود.
    موضع‌گیری‌های خارج از حوزه‌ی موسیقی او را هم می‌توان به نوعی مصداق «خودافشایی» و «امتناع از پنهان کردن احوال درونی» در نظر گرفت.
    شاید چهل سال پیش که هنوز شجریان به برند حرفه‌ای‌اش شناخته می‌شد، جامعه‌ی مخاطبان تا این حد به جنبه‌های شخصی زندگی‌ ایشان علاقه نشان نمی‌داد.
    به شکل مشابه، وقتی کتاب «پیر پرنیان اندیش»، گفتگوها و مصاحبه‌ها و خاطرات هوشنگ ابتهاج (سایه)‌ را می‌خوانیم، ارجاعات گسترده‌ای به جنبه‌های مختلف زندگی شخصی‌اش می‌بینیم که بسیاری از آن‌ها با «هویت حرفه‌ای او» به عنوان یک شاعر و اهل ادب، رابطه‌ای ندارند.
    به نظرم می‌رسد که بعد از توسعه‌ی «هویت تخصصی» به تدریج فضا برای پرداختن به «هویت شخصی» هم باز می‌شود. مخاطبان به تدریج به زوایای دیگرِ ذهن و زندگیِ فردِ صاحب‌برند علاقه‌مند می‌شوند و صاحب برند هم، زمینه را برای «خودافشایی» و «خروج از مرزهای تخصصی» مناسب و مهیا می‌بیند.
    علاقه به پیگیری محل خانه و زندگی مشاهیر - که نمونه‌ی آن را در کتاب آمدیم خانه نبودید دیده‌ایم - می‌تواند نشانه‌ای از «تقاضا برای آشنایی با جنبه‌های شخصی‌تر برندهای حرفه‌ای» باشد. تقاضایی که صاحب برند با افشای جنبه‌های مختلف زندگی‌اش می‌تواند به آن پاسخ بگوید.

    طی این سال‌ها با بررسی زندگی برندهای شخصی بزرگ در کشور خودمان و سایر کشورها به یک نتیجه‌ی مهم هم رسیده‌ام.

    بر خلاف «هویت تخصصی» و «برندسازی شغلی» که می‌توان تا حدی آن را «مهندسی» کرد و به صورت حساب‌شده به ساختن و طراحی آن پرداخت، توسعه‌ی «هویت شخصی» و افشای درونیات، بیشتر از جنسِ «دلی» و «احساسی» است.

    فکر می‌کنم اگر کسی بخواهد هر روز با هزار محاسبه و معادله، تصمیم بگیرد که این را بگویم و آن را نگویم یا این گوشه از زندگی‌ام را افشا کنم و آن گوشه از زندگی‌ام را پنهان کنم، در نهایت مخاطب حس خواهد کرد که با یک «تصویر اصیل» روبه‌رو نیست.

    به عنوان مخاطب یک برند شخصی، زمانی احساس می‌کنم با یک برند اصیل روبه‌رو هستم که احساس کنم به شکلی «مهندسی‌نشده» و «فارغ از محاسبه و تحلیل و برنامه‌ریزی» با جنبه‌ها و زوایای مختلف «فرد یا شخصیت محبوب خودم» مواجه شده‌ام.

     
    تمرین‌ها و نظرات ثبت شده روی این درس صرفاً برای اعضای متمم نمایش داده می‌شود.
    .