Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu
دوره صوتی آموزشی نکته‌هایی برای مدیران (کلیک کنید)


فایل صوتی آموزشی | مقدمه‌ای بر مهارت یادگیری


مقدمه‌ای بر مهارت یادگیری

در این فایل صوتی آموزشی ۲۸ دقیقه‌ای چند نکته مقدماتی در مورد مهارت یادگیری مطرح شده است. این فایل برای کسانی که می‌خواهند درس مهارت یادگیری را آغاز کنند، می‌تواند نقطه شروع آشنایی محسوب شود. همچنین برای کسانی که قبلاً این مبحث را مطالعه کرده‌اند می‌تواند یک یادآوری باشد.

البته مثل همیشه در تنظیم محتوای فایل‌ها تلاش می‌شود بحث‌ها و مثال‌ها به شکلی باشند که حتی اگر کسی درس‌ها را مطالعه نکرده، باز هم مطالب مطرح شده بتواند برای وی قابل استفاده باشد.

در فایل صوتی مقدمه‌ای بر مهارت یادگیری نکات متعددی از جمله نکات زیر مورد اشاره و بحث قرار گرفته‌اند:

  خود یادگیری را هم باید یاد بگیریم.

  در دوران جدید، سهم آموزش کم‌رنگ‌تر و سهم یادگیری پررنگ‌تر شده است.

  خطاهای شناختی ما، می‌توانند مانع یادگیری اثربخش شوند.

نقشه ذهنی زیر، موضوعات مطرح شده در فایل را نمایش می‌دهد تا آمادگی بیشتری برای گوش دادن به فایل صوتی داشته باشید.

با کلیک بر روی تصویر، می‌توانید نسخه‌ی با کیفیت‌تر را مشاهده کنید:

یادگیری به عنوان یک مهارت


این فایل‌ صوتی را می‌توانید از طریق لینک زیر دانلود کنید:

دانلود فایل صوتی درباره مهارت یادگیری

سایر فایل‌های صوتی مرتبط با مباحث درسی را می‌توانید از طریق آرشیو رادیو متمم مشاهده و دانلود نمایید.

[ درس مرتبط: خطاهای شناختی ]

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری مهارت یادگیری به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه مهارت یادگیری

سوال‌های پرتکرار دربارهٔ متمم

متمم چیست و چه می‌کند؟

متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحث‌های مهارتی و مدیریتی.

برای آشنا شدن بیشتر با متمم به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کنید و گوش دهید.

فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟

هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه»  دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص می‌‌‌کند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری می‌توانید نقشه راه‌های مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.

هم‌چنین در صفحه‌های دوره MBA و توسعه فردی می‌توانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.

هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟

شما می‌توانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.

اعتبار را می‌توانید به صورت ماهیانه (۲۴۰ هزار تومان)، فصلی (۶۱۰ هزار تومان)، نیم‌سال (یک میلیون و ۱۰۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان) بخرید.

توجه داشته باشید که خرید شش‌ماهه و یک‌ساله به‌ترتیب معادل ۲۰٪ و ۳۸٪ تخفیف (نسبت به خرید یک‌ماهه) محسوب می‌شوند.

برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.

آیا در متمم فایل های صوتی رایگان برای دانلود وجود دارد؟

مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که می‌توانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.

هم‌چنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آن‌ها را می‌توانید در فروشگاه متمم ببینید.

با متمم همراه شوید

آیا می‌دانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور می‌توانید به جمع متممی‌ها بپیوندید؟

سرفصل‌ها  ثبت‌نام  تجربهٔ متممی‌ها

۷۳۴ نظر برای فایل صوتی آموزشی | مقدمه‌ای بر مهارت یادگیری

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : حمیدرضا رازقندی

    با سلام به همه متممی های عزیز

    مطالب این درس رو با نرم افزار imind map به صورت نقشه ذهنی درآوردم و برای استفاده دوستان آپلود کردم،

    امیدوارم مفید باشه...

    http://uupload.ir/files/z8h9_1.jpeg

  1. سلام به همه متممی های عزیز و گرامی

    با شنیدن مجدد فایل صوتی متوجه شدم که بسیاری از نکاتی که در فایل صوتی مطرح شده بود را، اگرچه شاید برخی را ظاهر می‌دانستم اما در واقع برای من یک تجربه درونی نشده بود. بعد از شنیدن دوباره این فایل صوتی کماکان معتقدم که یادگیرنده نقشی مهم‌تر از یاد‌دهنده دارد. اما امروز اینطور برداشت کردم و فکر می‌کنم که بیشتر قبول دارم که یادگیرنده و یاددهنده هر دو در یک فرآیند متعامل باهم جریان می‌یابند و علت این نحوه برداشت من از شنیدن فایل صوتی این بود که متوجه شدم بهتر است منابع را نیز در حوزه یاددهنده در نظر گرفت، و نه اینکه یاددهنده را یک فقط در قالب یک معلم ، مدرس و یا مربی در فامت انسانی مورد توجه قرار بدهیم.

    به این ترتیب اگر یادگیرنده را یک فرد در نظر بگیریم، شاید نیازی نباشد که یاددهنده را قائم به یک فرد بدانیم و هر پدیده ای پتانسیل یاددهنده‌گی را دارا می‌باشد. از همین رو امروز شبکه های اجتماعی نقش مهمی در یادگیری دارند.

    حال این سئوال را دارم که آیا یادگیرنده نیز می‌تواند به غیر از انسان باشد و آیا وقتی که می‌گوئیم سازمان یادگیرنده منظور همین یادگیری می‌باشد و اگر این درست است آیا سازمان‌ها نیز باید یادگرفتن را یاد بگیرند؟

    سپاس

     

  2. سلام به همه متممی های عزیز و گرامی

    یادگیرنده یا یاددهنده ؟

    من این‌گونه باور دارم که همواره در یک فرآیند یادگیری نقش یادگیرنده مهم‌تر از نقش یاد‌دهنده می‌باشد. این گزاره که "هرکسی یاد می‌گیرد و کسی یاد نمی‌دهد" در واقع بیانگر همین باور می‌باشد.

    اگر فرد هر دلیل منطقی یا غیر منطقی نخواهد و یا نتواند یاد بگیرد ، هیچ معجزه‌ای نیز نمی‌تواند او را مجبور به یادگیری کند. و اگر بخواهد یاد بگیرد، بدون شک یادگیرنده نقش قدرتمندتر و موثرتری از یاددهنده و یا معلم و مربی، در این فرآیند خواهد یافت، ولی همچنان نقش یادگیرنده هدایت کننده این روند می‌باشد.

    البته بسیار شنیده شده است که، زندگی و زمان بزرگ‌ترین معلمین ما هستند و با این عبارت توجه بر این است که نشان دهند یادگیرنده در زندگی واقعی چندان نقشی ندارد. این جمله، اگر چه بسیار درست، اما بی فایده است، همان‌گونه که بگوئیم "انسان به آب نیازمند" است، این جمله نیز (به غیر از مباحث) خاص کاربردی دیگری ندارد و می‌تواند مصداق بارز تاتولوژی باشد. در هر حال افراد در مسیر زندگی تجربیات و آگاهی‌هایی کسب و دریافت می‌کنند و از آنها برای ادامه روند خودشان بهره‌هایی می‌برند و گاهی این آموزه‌ها ممکن است به سختی و با چالش به دست بیاید. اما همین‌که فرد در مسیر زندگی قرار می‌گیرد به این معناست که پذیرفته است با مجموعه روندهای جدید و قابل دریافت روبروست و بازهم نقش یادگیرنده در این نوع آموزش از زندگی (که به واسطه حضور خود فرد معنی یافته است) نیز مهم می‌باشد.

    متاسفانه نظام آموزشی هدف اصلی خود را که "چگونه یاد گرفتن و یا تقویت مهارت یادگیری فرد برای زندگی بهتر و جامعه توسعه یافته‌تر و دنیای متعالی‌تر" می‌باشد را فراموش کرده است و تمام تمرکزش روی یک موضوع خودخواهانه (و شاید مخرب) یعنی آموزش "مجموعه‌ای از اطلاعات بسیار تکراری و تلاش برای تثبیت آنها در مغز انسانها" می‌باشد. همین امر موجب شده است تا ما از کودکی اینگونه بزرگ شده‌ایم که موفقیت را در کسب دانش و مهارت و نمره گرفتن از آن می‌دانیم و نه در مهارت کسب دانش و مهارت به منظور رشد و تعالی جامعه بشری و فردیت خودمان.

    همانطور که در فایل صوتی به نکویی بیان شده است. ما باید یادگیری را یاد بگیریم و این موضوع بسیار جدی است، و نظام آموزشی باید به نظام یادگیرنده تبدیل شود.

    سپاس

  3. سلام 

    در زمینه یادگیری مطالب جدید نکته حائز اهمیت که در فایل صوتی هم به آن اشاره شد این است که با پذیرش اطلاعات جدید و محک زدن و ارزیابی دانسته های قبلی با آن ها مهم اینست که آنچه به عنوان اطلاعات جدید در اختیار ما قرارمیگیرد دارای صحت و درستی باشد فلذا قبل از دور ریختن دانسته های قبلی و پذیرش مطلب جدید باید به درستی منبع جدید پی برد

    در زمینه مثال فردیکه از رستوران بیرون می آید و میمیرد اما کمی با نحوه تحلیل انجام شده مخالفم چرا که هر عقل سلیمی با دیدن و مواجهه با یک چنین موردی احتمال عقلایی می دهد که شاید دلیل مرگ آن فرد در آن چیزی بوده است که در آن رستوران میل کرده و خالی از لطف نیست که در تصمیم گیری های خود البته با تحقیق درست پیرامون غذاهای آن رستوران ، نسبت به رجوع به آن رستوران کمی محتاطانه عمل کند

    کلیت مطالب گفته شده در فایل را به طور خلاصه از منظر خودم اگرم بخواهم بیان کنم اینست که فنجان پر بودن در مواجهه با اطلاعات جدیدی که با آنها مواجه می شویم مانع رشد و یادگیری ما می شود

     

  4. احسان گفت:

    من در برخورد با دیدگاه های جدید یک رویکرد خاص را بکارمی برم. به این شکل که وقتی دیدگاه تازه ای رو می شنوم یا مطالعه می کنم اول بدون هیچ پیش فرضی بررسی میکنم که آیا به طور کلی منطق قابل قبولی برای آن نتیجه گیری یا دیدگاه وجود دارد یا خیر؟ اگر به نظرم منطق قابل قبول بود بعد میام با منطق خودم برای نظر خودم مقایسه ای انجام می دم. اگر منطق خودم قوی تر بود بنابراین نیازی به بازنگری نمیبینم اما اگر منطق طرف مقابل قابل قبول تر بود معمولا یواش یواش ذهنم خودش دیدگاه جدید را در کنار دیدگاه قبلی قرار میدهد یا اگر دیدگاه ها ناقض هم بودند آن را جایگزین دیدگاه قبلی من می کند. 

  5. هر وقت صحبت از عملکرد مغز میشه به نظرم جا داره به مغز از دیدگاه تکاملی هم نگاه  بشه. مغزی که میلیون‌ها سال طول کشیده تا به آن‌چه ما امروز به عنوان مغز می‌شناسیم برسه. مغزی که تکامل پیدا کرده تا از سرمای شب و گرمای روز و خطرات شکارچی‌ها و گیاهان سمی در امان بمونه حالا باید پشت میز مدیریت بشینه و تصمیمات چندلایه پیچیده سازمانی بگیره  ویا از پشت اسکرین گوشی تشخیص بده کسی که داره باهاش چت می‌کنه شریک زندگی خوبی برای خودش و والد خوبی برای بچه‌هاش خواهد بود یا نه.

    فکر می‌کنم در ادامه صحبت‌های محمدرضا بشه این رو هم اضافه کرد که مغز ما اساسا تربیت نشده برای محاسبات پیچیده زندگی صنعتی و مدرن. پس بهتره سطح توقعمون رو ازش پایین بیاریم و در قضاوت رویدادها و افراد و همچنین محاسباتمون پیچیده‌مون کمی دست به عصا راه بریم و بررسی چندباره کنیم و حداقل جایی رو برای پذیرش اشتباهاتمون باز بذاریم.

  6. نادیا حیات داودی گفت: (عضو ویژه)

     اطلاعات و پیش فرض های قدیم بر اساس اطلاعات جدید ​​​​بازیابی کنیم :

    برداشت من :

    در نظرم منابع دریافت اطلاعات بسیار مهم اند بی‌شک ما نمی‌خواهیم اطلاعات غلط را دریافت کنیم اما بایستی حواسمان باشد نظرات قدیمی خود را معیاری برای سنجش صحت اطلاعات جدید نکنیم

    هر اطلاعات ورودی لزوما درست نیست و اطلاعات قدیمی ما لزوما ​​​​​​غلط نیستند موضوع اصلی آن است که ما به خود فرصت دهیم اطلاعات قدیم را با منابع معتبر و معیار های صحیح اندیشه ورزانه بازیابی کنیم 

     

     

     

  7. من صفحه یکی از بلاگرهایی که در ایستاگرام دنبال میکنم رو دوباره از منظر این که ایا زره پوش هست در یادگیری یا نه بررسی کردم متوجه شدم ادم چندجانبه نگری هست و یه ماجرا یا اتفاق رو فقط از یه منظر نگاه نمی کنه و خودم بارها شده که به خاطر تناقضی که بین حرف اون فرد با دیدگاه خودم بود دیدگاه خودم بازنگری کردم.

    اما متوجه شدم  خودم در بعضی زمینه ها کمتر یادگیرنده هستم و هر چقدر اون باوره برام حیاتی تر باشه سخت تر مطلب متناقض را می پذیرم یا بهش فکر میکنم اما در مجموع متوجه شدم  در میدان یادگیرنده زره پوش نیستم اما اون جاهایی که یادگیری جدید منجر به ایجاد زخم در من میشه کمی گارد می گیرم و فهمیدم که در این موقعیت ها باید بیشتر حواسم باشه

  8. در مورد تمرین پیشنهادی انتهای وویس ، من وقتی نظرات و دیدگاه های چند سال گذشته خودم رو بررسی میکنم متوجه میشم که خیلی عوض شدم.. وقتی به این موضوع فکر میکنم  که احتمالا چند سال دیگه به طرز تفکر امروزم هم احتمالا حسابی بخندم، همین باعث میشه ترجیح بدم خودم توی فضای مجازی خیلی پست و استوری به اشتراک نذارم.. و در مورد تموم مسائل خیلی اظهار نظر نکنم.

     

  9. محمدرضا در بخش پایانی صحبت هایش یه تمرینی رو گفت که بریم به دوستان خود در شبکه های اجتماعی نگاه کنیم و ببینیم که کامنت ها و پست هایشان به گونه ای است که با دانسته های جدید مفروضات و اطلاعات قبلی شأن را ارزیابی ‌کنند یا نه.

    من با این هدف به اینستاگرام سر زدم ولی یه استوری دیدم که می‌خوام اینجا بخشی از اون رو تعریف کنم.

     

    مایک لازاریدیس در نمونه ی بلک بری یکی از اسرای  چرخه اعتماد به نفس کاذب بود. غروری که نسبت به ابتکار موفق اش داشت موجب ثبات رای بیش از حد او شده بود. مشهودترین نمود این قضیه را می‌توان ترجیح او به استفاده از صفحه کلید به جای صفحه لمسی دانست این یکی از فضایل بلک‌بری بود که واقعاً عاشق موعظه درباره آن بود و یکی از معایب اپل که سریعا آن را بازپرسی می‌کرد. با افت سهام کمپانی غرق در سوگیری تایید و مطلوبیت و قربانی تایید های طرفداران اش شد. او در گفت‌وگوی سال ۲۰۱۱ چنین اظهاراتی درباره بلک‌بری داشت:«این یک محصول نمادین است کسب و کارها از آن بهره می‌گیرند و رهبران از آن استفاده می‌کنند دست خیلی از سلبریتی ها هست». علی رغم موفقیت آیفون در کسب یک چهارم از بازار گوشی هوشمند دنیا در سال ۲۰۱۲ اما مایک کماکان مخالف ایده تایپ روی شیشه بود.

    برگرفته از کتاب دوباره فکر کن؛‌ قدرت دانستن چیزهایی که نمی‌دانیم نشر نوین

     

  10. ۱) به نظرم اولین و مهم ترین گام در جهت پیشرفت شخصی و کاری، برداشتن عینک تعصب از چشم هایمان است و می بایست، هر لحظه آمادگی این را داشته باشیم یادگیری که حتی یک دقیقه قبل داشته ایم، ممکن است با صحبت با فرد دیگری یا مطالعه ی مقاله ای بهتر، زیر سوال برود تا با خراب کردن باورهای غلط پیشین و دوباره ساختن آن ها، پیشرفت کنیم.

    چون نهایت تفکرات و باورهای دیروز ما، چیزی هست که الان هستیم و بهتر است که با شک و تردید به دانش و باورهای خود نگاه کنیم تا بتوانیم قدمی رو به جلو برداریم. همان طور که آلبرت انیشتن می گوید:

    We can not solve our problems with the same thinking we used when we created them.

    ۲) مواردی همچون فهم و شعور قطع یک رابطه، اخراج کردن کارکنان سازمان، استعفا دادن از کار، آخرین فیلم یا سریالی که دیده ایم، آخرین تفکری که در هنگام خواب به سراغ ما می آید و… همگی از جنس احساس و باور ما نسبت به آخرین یادگیری ماست.

    چرا که اگر کارمندی را بد اخراج کنیم ممکن است نسبت به شخص مدیر یا سازمان ۱۸۰ درجه زاویه پیدا کند یا در هنگام قطع یک رابطه همیشه آخرین تصویری که از من در ذهن دارد همان جلسه ی آخر  دیدار است و به همین دلیل است که این مهارت ها همگی هنر است. هنر اخراج کردن، هنر استعفا دادن، هنر قطع رابطه و…

     

  11. در مورد گره زدن تمام مشکلات به یک فاکتور، من به یاد یکی از راننده‌های تاکسی افتادم که به دلیل بودن در خط تاکسی مسیر دبیرستانم حدود چهار سال با او معاشرت و مصاحبت داشتم.
    این مرد عقیده داشت همه‌چی تقصیر آخوندهاست حتی خرابی چراغ قرمز و ترافیک و برای حرفش هم همیشه استدلال داشت.
    مثلا می‌گفت: اگر این‌ها نبودند شایسته‌ها سر کار بودند و دیگر چراغ خراب نمی‌شد!

  12. خیلی عالی و مفید بود…قسمت رد کردن مفروضات گذشته رو واقعا قبول دارم و خودم کاملا درکش کردم چون هم تو اطرافیان زیاد دیدم و هم خودم تلخی کنار گذاشتن باور های اشتباه قبلی رو چشیدم

    اون افرادی هم که همه مسائل رو ساده میکنن و به یه فاکتور گره میزنن خیلی جالب بود چون قبل از این هم حس کرده بودم این افراد اشتباه میکنن و نمیشه یه مطلب رو اینقد ساده کرد!

    درباره قسمت آخر و انتخاب منابع درست هم بنظرم با توجه به اینکه این همه محتوا در فضای مجازی تولید میشه خیلی مهمه که هر چیزی رو قبول نکنیم و حتما اعتبار اون چیزی که وارد مغزمون می کنیم رو بسنجیم

  13. نیوشا برهانی حقیقی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۲ درس)

    “ارزیابی دانسته های قبلی بر اساس آموخته های جدید”

    به نظرم مهمه بدانیم وقتی اطلاعات وارد مغز میشوند چه فرآیندی را طی میکنند و در نهایت دنیای ادراکی ما را تشکیل می دهند.

    – اطلاعات ابتدا از طریق سیستم حسی وارد مغز میشوند.

    – سپس این اطلاعات از سیستم ادراکی که از دو فیلتر دانش کلی و ارزش گذاری تشکیل شده است؛ عبور میکنند. ابتدا این اطلاعات از فیلتر دانش کلی که همان آموخته های قبلی ما است گذر میکنند که در این مرحله دانسته های جدید با دانسته های قبلی مقایسه می شوند و سپس وارد فیلتر ارزیابی می شوند که به این اطلاعات جدید ارزش می دهد.

    و در نهایت اطلاعات خروجی از این دو فیلتر دنیای ادراکی ما را تشکیل میدهند که لزوما این دنیا دنیای واقعی نیست بلکه ادراک ما از دنیای واقعی است.

    ما در دنیای ادراکی خود زندگی می­کنیم. برخورد ما با دنیای واقعی خارج از خود، از طریق دانش کل، ارزش­ها، تجربه و آنچه آموخته­ ایم فیلتر می­شود. همه این موارد در حافظه نگه داشته می­شوند و نحوه ارتباط ما با دنیای واقعی را هنگام سفر در زندگی شکل می­دهند. سلامت روان و خوشبختی ما تا حد زیادی به این بستگی دارد که درک ما چگونه بتواند نیازهای خود را برآورده کند.(+)

     

     

     

     

     

     

     

  14. یکی از مواردی که من با گوشت و پوست و استخون تجربه کردم، کثرت منابع هست. سال اول ارشد  وقتی استاد از ما خواست که یه پروژه برای آخر ترم آماده کنیم. من از همون روز اول یه موضوع انتخاب کردم و هر هفته یه تعداد مقاله مرتبط با اون میخوندم. آخر ترم یه فولدر با حدود ۳۰ تا مقاله داشتم و استرس جمع کردن این مطالب در یه پروژه ۲۰ دقیقه ای. در نهایت پروژه افتضاح شد و خودم هم چیزی از اون برداشت نکردم. اون زمان مد بود با ایمیل برای هم مطلب میفرستادند. یکی از دوستام عکسی برام فرستاد که گویای همه چیز بود. عکس شخصی را نشون میداد که روی تعداد زیادی نردبان روی هم ریخته ایستاده بود و قدش نمیرسید اون طرف دیوار را ببیند. در حالی که میتونست یه نردبون را به دیوار تکیه بده و از اون بالا بره.

  15. خیلی جالب بود

    تا قبل از این نمیدونستم که یادگیری مهارت میخواد

    پیش فرض من استعداد و علاقه در یادگیری بود و فوق فوقش چندتا تکنیک که بیشتر میشه گفت برای حافظه مهم باشه

    ممنون از این درس آموزشی بسیار ارزنده

  16. آزاده خوش بخت گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۱ درس)

    این جملات را چند بار می نویسم و با خودم تکرار می کنم:

    ((مهارت یادگیری، ۱٫مهارت انتخاب هوشمندانه اطلاعات،۲٫ دور ریختن اطلاعات بی اهمیت، ۳٫پذیرش تناقض و تعارض و ابهام و۴٫ آمادگی برای کنار گذاشتن پیش فرض های قبلی است.))

    انچه من یادگرفتم این است که برای یادگیری چیزهای جدید باید انعطاف داشته باشیم. گاهی در مقابل اطلاعاتی که در ذهنمان وجود دارد سد می سازیم و جلوی سیالیت جریان یادگیری را می گیریم.

    بسیاری از اطلاعاتی که این روزها به ذهن من  وارد می شود از همین شبکه های اجتماعی است و حاصلش توهم دانایی است که دردناک تر از نادانی است.

     

    • ضمن اینکه کامنت شما جالب بود اما نکته ای که هست “تفکر نقادانه” Critical Thinking نبایستی فراموش شود.

      یکی از اصول مهم تفکر انتقادی هم پیدا کردن تناقض هاست، یعنی بتوانیم با استفاده از قوۀ فهم خودمان که تا آن سن عقلی به آن دست یافته ایم، تناقض ها را پیدا کنیم.

      این کار باعث می شود اتفاقاً خیلی بهتر مطلب برایمان جا بیفتد: حالا شما تصور کنید شخصی هر چی تناقض می بینه می گه که من مجهز به پذیرش “تناقض” هستم اون وقت چی میشه؟ اون شخص هر چی می بینه که تناقض داره، دیگه فعالیتی روی اون انجام نمی ده و باعث می شه اون مطلب براش جا نیفته.

      البته پیدا کردن تناقض مطلبی هست که بایستی در دوران سنین پایین آموزش داده شود، اما به علت مشکلاتی که برای سیستم آموزشی ما به وجود می آورد سعی می کنند در مدارس و جاهای رسمی خیلی صحبت نکنند.

      یافتن تناقض و سر و کله زدن با اون تناقض و سعی در عدم توجیه می تونه کلید خیلی خوبی به دنیاهای جدید باشه، خیلی اوقات آدمی از ابهام بدش میاد (به صورت تکامل Evolution)

      خوب میاد همه چیز رو توجیه می کنه که یه وقت آرامش کنونی که داره از بین نره

      در پایان خواهش می کنم در مطلب من هم تناقض رو پیدا کنید. چالش خوبیه که مغز رو ورزش بده

      • آزاده خوش بخت گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۱ درس)

        من هنوز مبحث تفکر نقادانه را نخوانده ام اما یکی از اصولی که معلم محمدرضا در مهارت یادگیری می آموزد این است که در جست و جو و پیدا کرن تعارض ها نباشید و برای یادگیری، یادگیری تطبیقی را نشانمان می دهد. او می گوید پذیرش تناقض ها نه پیدا کردن تناقض ها.

         شما در مطلبی که نوشته اید از سویی می گویید که تناقض مانع از انجام فعالیت جدید می شود و از سوی دیگر اشاره می کنید که یافتن تناقض باعث ورود به دنیای جدید می شود و باید از سنین کم آموزش داده شود.(نرمش ذهنی)

         ممنونم از توجه تان و عذر بابت تأخیر در پاسخ دادن، منتظر بودم مطلب یادگیری را تمام کنم اما  میسر نشد.

        دمتان گرم.

  17. در بحث منابع یادگیری

    ۲ نکته‌ی فوق‌العاده‌ مهم رو میخواستم با شما عزیزان درمیون بزارم که فکر میکنم دغدغه‌ی خیلی از شما عزیزان هست.

     

    اول اینکه بعد از انتخاب منبع، حسی به سراغ غالب افراد میاد که اگر این منبع کامل نباشه یا به برخی موضوعات نپرداخته باشه چطور؟!

    یا اگر تمام منابع رو مطالعه نکنم ممکنه تسلط کافی به مباحث اون دانش نداشته باشم..!

    راهکار بنده برای کار گذاشتن این حس این هست که

    اول

    لیست کتب و منابع مرجع رو پیدا میکنم

    و اون منابع رو در حد وحشتناکی زیر و زبر میکنم!

    حالا به صورت موضوعی اگر متوجه مبحثی در کتب و منابع مرجع نشم ، در اون موضوع خاص(تاکید میکنم فقط در رابطه با همون موضوع خاص) به سایر منابع رجوع میکنم !

    با رجوع به فهرست کتاب ها میشه گزیده خوانی کرد که هم صرفه‌جویی در وقت هست و هم به این اطمینان میرسیم که تمام مطالب مرجع و اصلی تا حد بالایی مطالعه شده اند.

     

     

    دوم اینکه در بحث منابع یادگیری در ۹۹درصد مواقع، منبع مناسب همان منابع معرفی شده به عنوان مرجع هست.

    هر علمی کتب یا منابع مرجعی داره که البته غالب افراد به دلیل سخت بودن منابع مرجع از رجوع به اونها خودداری می‌کنند و خودشون رو با منابع فرعی سرگرم میکنند که اصلا پسندیده نیست.

     

     

     

    امید که مفید بوده باشه

  18. سلام

    تجربه من از چند منبع

    در یک برهه زمانی یک مشکلی برای من پیش اومده بود که مدام پیش مشاورهای مختلف و خواندن انواع کتاب، پیج اینستاگرام و مطالب سایت های مختلف بودم که نظر من را تایید کنند و نکته مورد توجه این هست که خودمم هم جوری مطالب را برای دیگران عنوان میکردم که حق را به من بدهند و اگر مخالف نظر من بودند مخالفت میکردم. تا اینکه بلاخره تصمیم گرفتم به صورت پیوسته یک دوره مشاوره برم که بعد از حدود شش ماه تونستم مشکلاتی که از سمت خود من بوده را ببینم و متوجهشون بشم و در جهت اصلاح آنها قدم بردارم.

  19. داستان معروفی از مکاتب شرقی آسیا بسیار نقل شده که فردی برای شاگردی و ارتقای خودش، نزد استاد معروفی رفت و از استادش خواست تا فرصتی برای رشد بهش بده.
    استاد ازش می خواد که هر روز به جارو زدن محوطه بپردازه و هیچ کار دیگه ای انجام نده.
    این ماجرا برای مدتی طولانی ادامه پیدا کرد و شاگرد، از جایی احساس کرد که وقتش در حال هدر رفتن هست و برای اعتراض نزد استاد رفت.
    استاد که در حال نوشیدن چای بود، قوری چای را به شاگرد داد و از اون خواست تا برای هر دو چایی بریزد.

    شاگرد به اندازه ظرفیت فنجان چای ریخت و استاد خواست که ریختن چای را قطع نکند و شاگرد با تعجب ادامه داد تا این که چای لبریز شد و از فنجان سرریز شد.

    دقیقا درس استاد برای شاگرد همین جا بود و به شاگرد گفت که از لحظه حضور، مانند این فنجانِ پر، جایی برای مطلب جدید نداشته و اگر قصد رشد و ارتقا دارد، باید اول فنجان خود را از دانسته های قبلی خالی کند.

    اصطلاحِ ” فنجونت رو مدام خالی کن ” اشاره به همین داستان داشته.

  20. سلام خدمت دوستان متممی ،

    راستش با خواندن کامنت های خوبتون الگویی گرفتم که الان بتونم یک کامنت در حد توانم که شاید به شما کمک کنه یا اصلا نکنه و تنها براتون جالب باشه بزارم.

    امسال توی مدرسه اتفاق خیلی جالبی افتاد، اتفاق جالب همین آشنایی با متمم بود، توسط یک دوست عزیز.

    شاید همین الان بپرسید خوب این چه ربطی با موضوع این فایل صوتی ارزشمند داره؟خوب بنظر من تا حدودی می‌تونه مربوط بشه به منابع.

    بعضی وقت ها یکسری افراد با نقد یک شخص، ممکنه سبب بشوند که اون شخص بی‌سواد بنظر برسه، یا اکثریت به این شخص رای منفی بدن، همین سبب میشه ما هرگز به حرف اون شخص گوش نکنیم، ولی با تجربه کمی که دارم ، دوست دارم نظرمو بگم، هرچند که شاید بشه خرده هایی ازش گرفت؛

    به نظرم اینطور نیست، تا خودتون با این افراد دست و پنجه نرم نکنید ، در جست و جوی علت و استدلال ها نباشید ، ظاهرا نباید با تکیه به حرفای اکثریت تصمیم بگیرید، من از آن دوست عزیز، به شدت ممنونم و اگه یه روزی این کامنت رو خواند، باید بدونه که خیلی ازش ممنونم.