عادتها و تجربهها: برای تقویت حواس پنج گانه خود چه کردهاید؟

تا جایی که میدانیم و علم به ما آموخته است، تمام ارتباط ما با محیط، از طریق حواس پنجگانه صورت میگیرد.
همهی ما شنیدن و دیدن و بوییدن و لمس کردن و چشیدن را به عنوان توانمندیهای ارزشمند، لذت آفرین و ضامن بقاء انسان میدانیم.
همچنین پذیرفتن اینکه محرومیت از هر یک از این حواس پنجگانه، بخشی از تجربهی ما را در مواجهه با دنیا محدود میکند، سخت و دشوار نیست.
اما با این وجود، سبک زندگی ما، محیط خانه و محل کار ما، تفریحات و ترجیحات ما و نیز وسایل اطراف ما، باعث میشوند که همهی ما از این حواس پنج گانه به یک اندازه استفاده نکنیم (بگذریم از اینکه سهم هر یک از ما در این حواس با دیگران متفاوت است).
از سوی دیگر، بخشی از موفقیت ما در کار و زندگی، وابسته به تقویت این حواس و حساستر کردن آنهاست:
- گاهی، توجه به جملهای که در گوشهی یک جلسه زمزمه میشود میتواند ارزشمندتر از تمام برگههایی باشد که روی میز چیده شدهاند.
- گاهی، رنگ کاغذ یک نامه، میتواند قدمت واقعی آن را بهتر از تاریخی که بر روی آن پرینت گرفته شده نشان دهد.
- گاهی، شناخت و تشخیص دقیق ذائقهی یک مهمان از فرهنگ یا کشوری دیگر، میتواند به ما کمک کند که فضای دوستداشتنیتری برای او فراهم کنیم.
- گاهی لمس کردن یک کیف یا لباس، میتواند کمک بزرگی در انتخاب یک وسیلهی دوستداشتنیتر و با کیفیتتر باشد.
- گاهی، انتخاب یک بوی مناسب برای دفتر یا خانه یا فروشگاه، میتواند در شکل دادن به حس مهمانان و مشتریان، بسیار موثر باشد.
آیا تا به حال برای تقویت هیچ یک از این حواس پنج گانه کاری کردهاید؟
آیا کوشیدهاید با تلاش و تمرین، توانمندیهای خود را در تفکیک رنگها یا بوها یا صداها بالا ببرید؟
آیا تجربه و خاطرهای دارید که قدرت این حواس در زندگی شخصی یا شغلی، موفقیت یا وجه تمایزی را برای شما به همراه آورده باشد؟
مثل همیشه، ممنون میشویم که در اینجا هم تجربههای روزمره و مبتنی بر فیزیک و منطق علمی را مطرح کنید و کمک کنید که بحث، به شبه علم و بحثهای غیرعلمی کشیده نشود.
برخی از سوالهای متداول درباره متمم
آیا میدانید که فقط با درج نام کاربری و ایمیل خود میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
ترتیبی که گروه متمم برای خواندن مطالب سری عادتها و رفتارهای کوچک زندگی به شما پیشنهاد میکند:
- رفتارها و عادتهای کوچک زندگی (معرفی درس)
- تجربه های ما در مورد خوابیدن و نکاتی که در خوابیدن رعایت میکنیم
- تجربه های ما در مورد هدیه دادن و نکاتی که در آن رعایت میکنیم
- فواید پیاده روی و مضرات آن و عادتهای ما در زمینه پیاده روی
- عادتهای مراقبه و تکنیکهای مراقبه در زندگی شما
- عادتها و نکات مرتبط با عکس و عکاسی
- عادتها و رفتاری مرتبط با حفظ حریم شخصی خود و دیگران
- رفتارها، عادتها و تجربههای مربوط به مهمانی رفتن
- رفتارها و تجربه ها و توصیه های مربوط به سال اول استخدام
- قبل از اینکه بمیرم…
- عادتها، تجربهها و رفتارهای شما در مقابل کودکان
- عادتها و رفتارها و تجربه های مرتبط با تغذیه
- عادتهای و رفتار و تجربه های مرتبط با رانندگی درونشهری و برونشهری
- عادتها، رفتارها و تجربهها: چگونه به خودتان انگیزه میدهید؟
- فهرست ای کاشها (حسرتها و پشیمانیها)
- عادتها، رفتارها و تجربهها: هزینه کردن و مدیریت ساختار هزینه های زندگی
- عادتها، رفتارها و تجربهها: صرف غذا در رستورانها و اغذیه فروشیها و بیرون منزل
- عادتها، رفتارها و تجربه ها: نکاتی در سفر کردن
- درباره اتیکت سوال پرسیدن: سه سوالی که دوست نداریم بشنویم
- نکاتی در مورد فیلم دیدن (عادتهای کوچک زندگی)
- برای اینکه محیط کار خود را بیشتر دوست داشته باشید، چه میکنید؟
- عادتها و تجربه های مربوط به عطر و ادوکلن و بو و رایحه
- عادتها و رفتارهای کوچک زندگی: کامنت گذاری در متمم!
- عادتهای زندگی: آیا نه گفتن را بلدید؟ به ما هم بگویید چگونه نه میگویید!
- انتخاب شغل – تجربه های شما در زندگی
- عادتهای کوچک زندگی: جایزه ها و مشوقهایی برای خودمان
- عادتهای کوچک و آموخته های زندگی: دیر آموخته های شما
- بهترین عادتی که از فرد دیگری به من منتقل شده
- آموزش زبان انگلیسی و یاد گرفتن آن (عادتها و تجربهها)
- عادتها و تجربه ها: هنگام خرید لپ تاپ به چه نکاتی توجه میکنید؟
- عادتها و تجربهها: برای تقویت حواس پنج گانه خود چه کردهاید؟
- عادتهای کوچک زندگی: گل و گیاه در محیط کار و خانه
- حسرتی که برایم باقی میماند
- برای چاق شدن یا لاغر شدن، چه کارهایی انجام میدهید؟
- آخرین خرید ارزان خوشحالکننده
- پیام شما بر روی بزرگترین بیلبورد جهان
- بدترین یا بهترین سرمایه گذاری زندگی
- شکست دوستداشتنی شما
- یک توصیهی نادرست اما رایج
- َعادتهای بیمعنی و بیخاصیتِ من (البته از نظر دیگران)
نویسندهی دیدگاه : علیرضا امیری
من برای تقویت حواسم مدتی است ورزش پینگ پونگ انجام میدم. پینگ پونگ از اون ورزش هاییه که اکثر حواس رو تحریک میکنه اونم بخاطر اینه که چشم مدام و با سرعت باید بدنبال توپ باشه و همین باعث تحریک مغز و حتی جلوگیری از آلزایمر میشه. (پارکها مکان مناسبی برای این ورزش هستن).
تا اونجایی که من قبلا خوندم برای تقویت حس بویایی، گیاه مرزنجوش و دم کرده ی اون مفید هستش. بو کردن و مصرف سیاهدانه هم همینطور. کلا بو کردن همه ی میوه ها خوبه اما من خودم از برگ ریحان و همچنین پوست پرتقال هم استفاده میکنم و بو میکنم. بوی خیلی خاص و خوبی دارن.
برای تقویت بینایی بهتره که به سبزه و چشم انداز نگاه کنیم. نگاه کردن به رنگ سبز و درختان و افق دوردست باعث تقویت چشم میشه.
برای تقویت حس لامسه من خودم موهام رو توی آینه کوتاه میکنم. میدونم کار عجیبیه ولی واقعا این کار رو انجام میدم. یکی دوبار اول کمی سخت بود ولی الان چشم بسته برای خودم مدل میزنم. (یه آرایشگر داشتم که از بس تغییر مکان داد من خسته شدم و من پیش یکی دوتا آرایشگر دیگه رفتم تا شاید اونا بتونن موهام رو کوتاه کنن. هر دفعه اونام زحمت میکشیدن و خرابش میکردن. ازون ببعد تصمیم گرفتم خودم کوتاه کنم). الان هم احساس میکنم یه توانایی هندسی-لامسه به تواناییام اضافه شده. باور کنید!
همچنین برای تقویت حس لامسه من با یه دستم دایره میکشم و با یه دستم مربع. کار خیلی سختیه ولی انجامش لذتبخشه. همچنین اگه بتونین دستاتون رو بصورت دورانی برعکس هم بچرخونین فکر کنم به تقویت این حس کمک کنه.
(میخواین الان انجامش ندین، بعدا سر فرصت تمرین کنین؟! :-) )
____________________________________________
برای تقویت شنوایی بهتره که توانایی "خوب گوش دادنمون" رو بالا ببریم. یادمه وقتی به استخدام یه شرکت خارجی کاربلد و معروف دراومدم، اولین چیزی که بهمون آموزش دادن این بود که "باید خوب گوش کنیم".
برای فهموندن اینکه گوش دادن چقدر مهمه، مدیران آموزش ما، یک فعالیت و تمرین جالب رو انجام دادن و روش کار به این صورت بود:
[ همه ی پرسنل تازه استخدامی رو که دوازده نفر بودیم به دو بخش تقسیم کردن. بخش اول در کلاس موندن و بعنوان "ناظر" بودن (که من هم جزئشون بودم). و بخش دوم رو به بیرون از کلاس فرستادن.
مدیر آموزش یک داستان کوتاه خارجی رو برای ما تعریف کرد. این داستان شامل شخصیت های مختلف و رویدادهای مختلفی بود. تا اینجای کار ما داستان رو گوش کردیم و متوجه داستان شدیم.
حالا از یکی از همکارای بیرون از کلاس، خواستن تا وارد کلاس بشن. مدیر آموزش، این داستان رو برای او هم بازخونی کرد. پس از اینکه داستان تموم شد، از همکار شماره دو خواستن تا وارد بشه.
همکار شماره یک باید داستان رو برای همکار شماره دو میخوند. او هم اینکارو کرد ولی با کمی خطا داستان رو برای همکار شماره دو تعریف کرد.
بعد از همکار شماره دو خواستن تا برای همکار شماره 3 که تازه وارد شده بود این داستان رو تعریف کنه. او هم این کار رو کرد. او جاهایی از داستان رو ناخواسته تغییر میداد.
از اینجا خنده های ما شروع شد. چون داستانی که توسط این همکار شماره دو و سه گفته میشد با داستانی که ما اول شنیده بودیم دچار تغییراتی شده بود.
از همکار شماره 4 خواستن که وارد بشه. همکار شماره 3 داستان رو برای همکار شماره 4 گفت. واقعا داستان یه چیز دیگه شده بود و ما هم از خنده روده بر شده بودیم.
وقتی همکار شماره پنج و بعد از اون همکار شماره شش وارد شدن و داستان رو برای هم تعریف کردن داستان به کلی تغییر کرده بود.
من و همکاران ناظرم از خنده کف زمین غش کرده بودیم. واقعا خنده دار بود.]
خلاصه میخوام بگم که از این تمرین من متوجه شدم که بایستی به گوش دادن خیلی توجه کنیم تا در هر گفتگو یا مذاکره ای برداشت های خودمون رو نداشته باشیم و مصداق "یک کلاغ چهل کلاغ" شکل نگیره.