Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu


هنری مینتزبرگ


اهداف و انتظارات آموزشی متمم در این درس
کد درس: ۲۶۳۹۶

از دوستان متممی انتظار می‌رود در پایان این درس:

  • نام هنری مینتزبرگ را به عنوان یک از بزرگان مدیریت معاصر به خاطر بسپارند.
  • بتوانند به صورت بسیار مختصر، دیدگاه های او را نسبت به آموزش مدیریت تشریح کنند.
  • نگاه مایکل پورتر و هنری مینتزبرگ به استراتژی را در مقابل یکدیگر قرار داده و با هم مقایسه کنند.
عکس هنری مینتزبرگ

هنری مینتزبرگ از دانشمندان و نظریه پردازان بزرگ مدیریت مدرن و نویسندگان حوزه کسب و کار محسوب می‌شود.

او کانادایی است و اکنون سالهای پایانی هشتمین دهه عمر خود را می‌گذارند.

اگر چه هنری مینتزبرگ در دانشگاه‌ها و موسسات آموزشی متعدد کلاس و سمینار و دوره‌های آموزشی برگزار کرده و می‌کند، اما به علت رابطه‌ی نزدیک و طولانی‌‌اش با دانشگاه مک گیل، استادی دانشگاه مک گیل به عنوان سمت رسمی او عنوان می‌شود (این سمت را نزدیک پنج دهه عهده دار بوده است).

مینتزبرگ تحصیل کرده‌ی مهندسی مکانیک در همان دانشگاه مک گیل است و البته دکترای خود را در مدیریت از دانشگاه MIT دریافت کرده است.

دیدگاه های هنری مینتزبرگ

اگر بخواهید مینتزبرگ را تنها با یک صفت توصیف کنید، شاید صفت منتقد برای او مناسب باشد.

برخی از قوی‌ترین و مشهورترین مقاله های جهان در نقد استراتژی و مدیریت استراتژیک و مشاوران مدیریت توسط مینتزبرگ نوشته شده است.

مهم‌ترین نقد مینتزبرگ از موسساتی مانند مدرسه کسب و کار وارتون یا دانشگاه هاروارد این است که آنها می‌خواهند مدیریت را که بخشی از آن هنر است و بخشی دیگر هم تابع شرایط عمومی علوم انسانی است به علوم چارچوب‌دار رسمی (شبیه علوم دقیقه – ریاضیات و فیزیک) نزدیک کنند.

مینتزبرگ معتقد است که بهتر است آموزش مدیریت را به جای جوانانی که هنوز شغلی پیدا نکرده‌اند یا در سال‌های اولیه‌ی کار هستند، بر روی مدیرانی تمرکز کنیم که مشغول مدیریت هستند و هم درس‌ها را بهتر درک می‌کنند و هم می‌توانند بلافاصله آنها را در دنیای واقعی به کار بگیرند.

کتاب Managers Not MBAs از جمله کتابهای اوست که می‌توانید این نوع دیدگاه‌ها را در آن ببینید و بخوانید. تمام این کتاب را می‌توان در یک جمله خلاصه کرد:  ما مدیر می‌خواهیم. نه MBA خوانده. 

جایگاه علمی و آکادمیک هنری مینتزبرگ

مینتزبرگ یک منتقد بیرونی مدیریت نیست. او در داخل قلعه‌ی مدیریت قرار دارد و می‌توان او را به اصطلاح یک Insider نامید.

نقد او بر استراتژی به این معنا نیست که او برای استراتژی وقت نگذاشته یا جایگاه پایینی در این علم دارد.

اتفاقاً کتاب Strategy Safari او که به اسم جنگل استراتژی ترجمه شده است، از کتابهای کلاسیک استراتژی محسوب می‌شود و می‌توان آن را تا حد خوبی یک طبقه بندی جامع و مانع در زمینه نظریه های استراتژی دانست.

او تعریف خودش از استراتژی را هم تنها یکی از مدل‌های نگاه به استراتژی می‌داند و البته این مدل، کاملاً با مدل مایکل پورتر که امروزه به عنوان یکی از رایج‌ترین مدل‌ها در آموزش آکادمیک مطرح است، کاملاً تفاوت دارد.

در کنار استراتژی، طبقه بندی مینتزبرگ از ساختارهای سازمانی و نیز شرحی که بر وظایف مدیران نوشته و ده‌ها کتاب و مقاله‌ی دیگر، جایگاه او را در میان نظریه پردازان بزرگ مدیریت معاصر تثبیت کرده است.

بعد از خواندن این درس چه کار کنم؟

  می‌توانید درس جنگل استراتژی را بخوانید تا به خوبی با مینتزبرگ و جایگاه او در استراتژی آشنا شوید.

  می‌توانید درس تفاوت دیدگاه مایکل پورتر و مینتزبرگ درباره‌ی استراتژی را بخوانید.

چند تذکر دربارهٔ بخش معرفی کتاب متمم

متمم سایت فروش کتاب نیست. و جز کتاب «از کتاب» محمدرضا شعبانعلی - که خود متمم آن را منتشر کرده - صرفاً به معرفی، بررسی و نقد کتاب می‌پردازد.

صِرف معرفی کتاب در متمم لزوماً به معنای تأیید محتوای آن کتاب نیست. پس حتماً متن معرفی را کامل بخوانید. ممکن است نقاط ضعف برخی کتابها پررنگ‌تر از نقاط قوت‌شان باشد. ضمن این که معرفی کتاب در متمم لزوماً به این معنا نیست که آن کتاب جزو منابع تدوین درس‌ها بوده است. جز در مواردی که صریحاً به این نکته اشاره، در باقی موارد صرفاً ممکن است با هدف آشنایی کلی با موضوع یا نویسنده و یا نقد کتاب به آن پرداخته شده باشد.

متمم برای معرفی کتابها هیچ نوع هزینه‌ای دریافت نمی‌کند و صرفاً اهداف آموزشی خود را مد نظر قرار می‌دهد.

دسته‌بندی کتاب های مدیریت

دسته‌بندی کتاب های روانشناسی و توسعه فردی

مطالب، فایل‌ها و کتابهای مربوط به کتابخوانی

پاراگراف فارسی | جملات منتخب کتابها

پیشنهاد عضویت در متمم

شما با عضویت ویژه در متمم، می‌توانید به درس‌ها و آموزش‌های بسیاری از جمله موضوعات زیر دسترسی کامل داشته باشید:

  فهرست درس‌های متمم

موضوعات زیر، برخی از درس‌هایی هستند که در متمم آموزش داده می‌شوند:

  دوره MBA (یادگیری منظم درس‌ها)

  استراتژی | کارآفرینی | مدل کسب و کار | برندسازی

  فنون مذاکره | مهارت ارتباطی | هوش هیجانی |تسلط کلامی

  توسعه فردی | مهارت یادگیری | تصمیم گیری | تفکر سیستمی

  کوچینگ | مشاوره مدیریت | کار تیمی | کاریزما

  عزت نفس | زندگی شاد | خودشناسی | شخصیت شناسی

  مدیریت بازاریابی | دیجیتال مارکتینگ | سئو | ایمیل مارکتینگ

اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید درباره‌ی متمم بیشتر بدانید، می‌توانید نظرات دوستان متممی را درباره‌ی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی می‌شناسند:

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری متفکران کلاسیک مدیریت به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه متفکران کلاسیک مدیریت

سوال‌های پرتکرار دربارهٔ متمم

متمم چیست و چه می‌کند؟

متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحث‌های مهارتی و مدیریتی.

برای کسب اطلاعات بیشتر می‌توانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.

فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟

هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه»  دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص می‌‌‌کند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری می‌توانید نقشه راه‌های مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.

هم‌چنین در صفحه‌های دوره MBA و توسعه فردی می‌توانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.

هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟

شما می‌توانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.

اعتبار را می‌توانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیم‌سال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.

آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟

مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که می‌توانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.

هم‌چنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آن‌ها را می‌توانید در فروشگاه متمم ببینید.

با متمم همراه شوید

آیا می‌دانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور می‌توانید به جمع متممی‌ها بپیوندید؟

سرفصل‌ها  ثبت‌نام  تجربهٔ متممی‌ها

۹ نظر برای هنری مینتزبرگ

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : محمد جعفری

    مینتزبرگ مطالبی که می نویسد بسیار عمیق است، نسخه ی واحدی پیشنهاد نمی دهد و همان طور که در کتاب سافاری داستان فیل مولانا را به زیبایی بیان میکند هر مسئله ای را فقط از یک نگاه نمی بیند، خود او در تحلیل هر مطلب تمامی نگرش ها را مد نظر قرار می دهد و نقطه قوت و ضعف هر کدام را بیان می کند.

     

    دیدگاه مینتزبرگی به مسائل را بسیار دوست دارم و نظریات او را بسیار میپسندم، من از ساختار و نظم کتاب های او و روش تحلیل های تحلیل او بیشتر مدیریت را یاد گرفته ام، کتاب زیبای سازماندهی،5 الگوی کارساز ساختار عجیبی دارد و بسیار خلاقانه و ساختارمند خود کتاب را سازماندهی کرده است.

    انتقاد مینتزبرگ از برنامه های استراتژیک انتقاد از برنامه ریزی نیست بلکه انتقاد او به اثر بخش نبودن و برنامه های غیر منعطف است، به خصوص در شرایطی که قواعد بازی خیلی زود عوض می شود.

    این مقاله از فوربس خواندنی است.

    http://www.forbes.com/sites/karlmoore/2011/03/28/porter-or-mintzberg-whose-view-of-strategy-is-the-most-relevant-today/#314e19ed6e36

    مینتزبرگ مدل ها و دسته بندی های خوبی را بیان کرده است، که برای هر کدام تحلیل های بسیاری نوشته است،عکس یکی از دسته بندی های او تحت عنوان
    10 Managerial Roles را آپلود کرده ام، شاید خواندنش برای دوستانی که قبلا ندیده اند جذاب باشد.

  1. بیشتر مدلهای ذهنی و الگوهای فکری  هنری مینتزبرگ   دوستان بیان کردند چیزی که در مسیر آشنایی با این فرد برایم جالب بود مخالف جریان فکری حاکم حرکت کردن و نقد کردن او بود . با مکانیک شروع کرد و به یکی از نظریه پردازهای موثر در رشد و توسعه این دانش تبدیل شد  ، نقد کرد ولی بنظر نمیرسد که تخرب کرده باشد  این گونه داوری ها باعث شکوفایی میگردد. پر تلاش و خستگی ناپذیر مسیر فرسایشی را برگزید تا  سهم خود را به دانش مدیریت ادا کند . سری به لغت نامه دهخدا زدم این عبارات بیشتر چشم نوازی میکرد [ نقد کردن یعنی جدا کردن سره را از ناسره . ردی و جید درهم و دینار را تمیز دادن و از هم جدا کردن . || خوب و بد کلامی را آشکار ساختن .]

     مولوی چنین فرمود

    هربنای کهنه کابادان کنند           نی که اول کهنه راویران کنند

    فکر کنم او نیز از این قاعده مستثنی نباشد .

  2. مینتزبرگ کلیه تعاریفی که یزرگان مدیریت درباره استراتژی داشته اند را در ۵ تعریف کلی خلاصه کرده است.
    Mintzberg 5P
    برنامه (Plan)
    شگرد (Ploy)
    الگو (Pattern)
    جایگاه (Position)
    چشم انداز (Perspective)

    استراتژی به عنوان یک برنامه
    برنامه‌ریزی فعالیتی است که به مدیران یک حس خوب منتقل می‌کند و ما هم تمایل ذاتی به انجام آن داریم.  هرچه برنامه‌ریزی را با جزئیات بیشتری انجام دهیم، نتایج بهتری عایدمان می‌شود.

    استراتژی به عنوان یک شگرد
    مینتزبرگ می‌گوید که تاثیرگذاری بر رقبا بخشی از استراتژیِ پیشی گرفتن از آنهاست. مثلا فرض کنیم که هایپراستار متوجه میشود که افق کورش درحال امکان سنجی برای تاسیس یک فروشگاه در نقطه‌ای از شهر است. کافیست هایپراستار اعلام کند که بزودی فروشگاهش در آن منطقه افتتاح می‌شود تا افق کورشی ها را دچار تردید در ادامه امکان سنجی کند.
    در این حالت استراتژی علاوه بر برنامه ریزی به شکل یک شگرد هم ظاهر می‌شود

    استراتژی به عنوان یک الگو

    برنامه‌ها و شگردهای استراتژیک هر دو اقدامات آگاهانه‌ای هستند. اما استراتژی گاهی برآمده از رفتارهای گذشته‌ی سازمان است. یعنی بجای اینکه استراتژی رفتار را شکل دهد، رفتاری موفق در کسب و کار منجر به ساخت یک استراتژی بشود.

    استراتژی به عنوان جایگاه

    «جایگاه» راه دیگری برای تعیین استراتژی است؛ یعنی مثلاً تصمیم می‌گیرید که چگونه موقعیت و جایگاه خود را در بازار مشخص کنید. در این حالت ، استراتژی کمکتان می‌کند تا با استفاده از انطباق بین سازمان و محیط به یک مزیت رقابتی دست یابید.

    استراتژی به عنوان چشم‌انداز

    تصمیماتی که یک سازمان در مورد استراتژی خود می‌گیرد شدیدا به فرهنگ آن سازمان بستگی دارد. همان‌طور که الگوهای رفتاری می‌توانند در استراتژی خود را نشان دهند، الگوهای فکری هم، چشم‌انداز سازمان را شکل می‌دهند و مشخص می‌کنند قادر به انجام چه کارهایی است.

  3. مهدی عادلی زاده گفت: (عضو ویژه)

    سلام

    کلن از آدمهایی که از ساختارها خارج می شن یا ساختارها رو به هم می زنند و یا انتقاد سازنده دارن خوشش می یاد. آقای مینزبرگ از اون دسته آدمها هست البته آقای پورتر هم نظریات جالبی دارند. به نظر من هم تو سازمانهامون بیشتر مهندس داریم تا مدیر و البته در بیشتر نقاط دنیا (البته تا اونجایی که من می دونم) معمولا مدیران در رشته ای تخصص دارند و وقتی در جایگاه مدیریت قرار می گیرند دروسی نظیر MBA را به عنوان رشته تحصیلی بر می گزینند. امیدوارم روزی برسد که دیدگاه مدیران ما هم به این سمت گرایش پیدا کنه.

  4. شهرزاد راسخ گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۸ درس)

    جالبه. وقتی در این مطلب، با دیدگاه هنری مینتزبرگ در این مورد خاص:

    ما مدیر می‌خواهیم. نه MBA خوانده.

    آشنا شدم، یاد پیتر ثیل افتادم – که شاید برای شما هم جالب باشه – که گفته میشه او  هرگز فارغ التحصیلان دانشگاهی MBA رو استخدام نمیکنه!

    و وقتی در مصاحبه ای از او پرسیده میشه که: چرا؟

    او اینطور پاسخ میده: [من ترجمه نمیکنم و اصل صحبتش رو اینجا براتون میذارم]

    no absolute ban, just think most MBA’s tend to be high extrovert/low conviction people — a combination that in my experience leads towards extremely herd-like thinking and behavior 

    منبع: سایت interviewly

  5. سلام.

    به گمانم بد نباشد که دوستان عزیز بدانند نسخه ی ترجمه شده ی کتاب Managers Not MBAs که در متن درس از آن نام برده شده توسط «انتشارات مکتب ماهان»، وابسته به موسسه آموزش عالی ماهان به نام «سازمان ها مدیر می خواهند نه دانش آموخته ی MBA» با ترجمه ی جناب استاد سید مهدی الوانی و استاد میثاق شلویری به چاپ رسیده است.

    ممنون.

  6. سلام به دوستان متممی

    من چند وقت پیش کتابی دیدم از ایشون توی کتابخانه آنلاین

    نام کتاب ردیابی استراتژی هستش
    توضیحات مترجم کتاب (عطاءاله هرندی: کاندیدای دکتری مدیریت استراتژیک دانشگاه علامه طباطبائی)

    درباره ساختار کتاب: کتاب پیش رو ترجمه کامل معروف ترین نوشته مینزبرگ می باشد که چندین سازمان مختلف را در مورد چگونگی شکل گیری استراتژی بررسی و مطالعه کرده است.
    از یک شرکت کارآفرین به نام اشتنبرگ تا یک شرکت فیلم سازی (NFB) که هر محصولش با محصول قبلی متفاوت است، از شرکت بزرگ هواپیمایی کانادا که به دنبال استانداردسازی همه چیز است تا یک دانشگاه (مک گیل) که قدرت نه در دست مدیر مرکزی آن بلکه در دستان اساتید است.

    مطالعات موردی مینزبرگ در این کتاب روی ۱۱ سازمان و شرکت مختلف در ۱۰ فصل مستقل در مورد شکل گیری استراتژی بوده است و در فصل آخر به دنبال نظریه جامعی در خصوص شکل گیری استراتژی است.
    در مجموع می توان گفت اولاً فرایند شکل گیری استراتژی در همه انواع سازمان ها یکسان نیست و ثانیاً لزوماً همان استراتژی هایی که در سازمان ها و شرکت ها عملیاتی و پیاده سازی می شود همان استراتژی تدوین شده و قصد شده سازمان ها نیست.

    در پایان امید است ترجمه کتاب بتواند افق های جدیدی را در حوزه شکل گیری استراتژی برای جامعه دانشگاهی و جامعه مدیریتی کشور فراهم کند.

    این کتاب می تواند به عنوان منبعی موثر در دروس مدیریت استراتژیک پیشرفته، سیاست های بازرگانی، اجرای استراتژی، استراتژی های موفق و ناموفق، کنترل استراتژیک در مقاطع کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی و مدیریت اجرائی و MBA و مقطع دکتری سیاست گذاری بازرگانی تدریس شود. همچنین خواندن آن برای مدیران و کارآفرینانی که به دنبال فهمی عمیق از استراتژی و مبانی شکل گیری و اجرای استراتژی می باشند، توصیه می شود. 

  7. سارا حق بین گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۶ درس)

    سلام به دوستان
     *از اندیشه های مینتزبرگ می توان به این باور او اشاره کرد که طبیعت کار مدیریت خیلی ساختار یافته و قابل پیش بینی و تنظیم نیست. مدیران در شرایط پیش بینی نشده بیشتر براساس بصیرت شخصی تصمیم می‌گیرند تا تجزیه و تحلیل اطلاعات. بنابراین مینتزبرگ بیشتر بر خلاقیت و الگوسازی تاکید می کند و بر وجه هنری مدیریت بیشتر اصرار می ورزد تا وجه علمی آن. به تعبیر او دانشی که مدیران در محیط کار خود به دست می آورند از مهارتهای عمومی مدیریت باارزش‌تر است.
    * همچنین مینتزبرگ راهبرد را نه صرفا یک برنامه با نگاه رو به جلو می داند بلکه به راهبرد به عنوان یک الگو می نگرد که به رفتار گذشته نیز نظر دارد. او اساسا براین معنا تکیه می کند که راهبرد یعنی دیدن و برای دیدن وجوه شش گانه دیدن جلو و عقب، بالا و پایین و چپ و راست را قائل می‌شود و تاکید می کند که دیدن کامل عبارت است از : “در نظر گرفتن تمامی این نوع دیدنها.”
    تدوین راهبرد در مبنای فکری او کمتر از درون یک فرایند رسمی قابل استخراج است. او معتقد است راهبرد عمدتا از درون تعاملات و فرایندهای گوناگون بیرون می آید و بدین جهت همواره در حال تکوین است. مینتزبرگ چنین راهبردی را راهبرد چترگونه می نامد که طرح کلی آن از پیش سنجیده و طراحی شده است اما جزئیات آن در حین عمل شکل می گیرد و تکامل می یابد. مینتزبرگ در کتاب سفر راهبرد، جنبه های مختلف تدوین راهبرد را بر می شمارد و از توجه صرف به یک جنبه خاص برحذر می‌دارد و با یادآوری داستان فیل و درک مردم در تاریکی از آن عنوان می کند که تدوین راهبرد صرفا باتوجه به یک جنبه از فرایند آن تحقق نمی یابد و مستلزم توجه و درک تمامیت موضوع راهبرد است. *

  8. سامان عزیزی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۷ درس)

    سلام

    با توجه به مفاهیمی که از درس سوگیری متمم (+) و مثالی از اون در این مطلب (+) یاد گرفتیم، نظر من اینه که نوع نگاه آقای پورتر به سمت “ابهام زدایی” و نگاه آقای مینتزبرگ به سمت “سازگاری با ابهام” سوگیری داره.

    من فکر میکنم که ما نمیتونیم در کسب و کار و زندگیمون، در دوسر این طیف (یعنی نقطه فرضی پورتر یا مینتزبرگ) قرار بگیریم. اون هم به دلایل مختلف که واضح ترینش به نظر من اینه که دنیای واقعی با دنیای مباحث آکادمیک تفاوت داره (گاهی تفاوتهای کم و گاهی تفاوت های زیاد).

    همونطور که هممون میدونیم ، ما انسانها ،گرایش زیادی به کنترل کردن و تسلط بر محیط داریم که به نظر من این گرایش چیز بدی نیست ولی زمانی که این میل ما مانع سازگار شدنمون با محیط بشه میتونه بینایی و درک ما رو از اطرافمون مختل کنه. و این اختلال درک واقعی از اطراف در شرایطی که ابهام زیادی در محیط و مسیرمون وجود داره،گاهاً تا کور کردن ما  هم پیش میره. سرعت تغییرات در برخی حوزه ها انقدر زیاده که اگر ما نتونیم این سازگاری با ابهام رو در خودمون ایجاد کنیم باعث میشه که ما تبدیل به ابن سبیل بشیم(در اینجا منظورم از ابن سبیل معنای “در راه مانده” اونه. جالب اینه که ابن سبیل به کسی که بیشتر اوقات در سفر هست هم گفته میشه(رهگذر-مسافر و …) ولی تفاوت هست بین”در راه مانده” و “راهگذر”. یعنی میخوام بگم که “در راه مانده” با پیش بینی مسیر و مقصدش راهی شده و به امید تسلط بر مسیر تا مقصد (یعنی پوتری به مسیر نگاه کرده) ولی آنکه همیشه در سفره و رهگذر، قدم در راه گذاشته با علم به اینکه تا قدم برنداره راه بر اون نمایان نمیشه، میدونه که محیطش در تغییره و اگر نگیم همه چیز،حداقل خیلی چیزها در مسیرش در تغییرند حتی خود مسیر)

    به هر حال، به قول نسیم طالب که میگه باید از این نگاه دو قطبیمون دست برداریم، فکر میکنم اینجا هم جمله ش مصداق داره.

    راستش طی سالهای گذشته و بنا به دلایل مختلف (از کتابها و آموزش هایی که گرفته بودم تا برخی تجربه ها) بیشتر اوقات و در بیشتر موضوعات، ناخودآگاه مثل پورتر فکر میکردم و هنوز هم در برخی موضوعات همونطوری هستم ولی به کمک محمدرضا و متمم و منابعی که بهمون معرفی کردن، امروز کم کم دارم یاد میگیرم که نوع دیگری هم باید فکر و زندگی کنم. یعنی باید به سمت سازگار شدن و دوست داشتن ابهام، پیش برم.

    در مورد این دیدگاه مینتزبرگ هم که “ما مدیر می‌خواهیم. نه MBA خوانده. ” . باید بگم که با همه وجود میفهممش و قبولش دارم. حداق تجربه من هم همینو بهم میگه (تجربه ای که درسته خیلی زیاد نیست ،ولی خیلی کم هم نیست). دلایل زیادی براش دارم  که فکر میکنم نیازی به گفتنشون نیست،چون متمم به اندازه کافی در این زمینه برامون حرف زده. شاید در ظاهر کمی بیربط باشه ولی یه دلیل دیگه هم میشه به اون دلایل اضافه کرد و اون اینکه “باید پای خودت گیر باشد”

  9. محمد جعفری گفت: (عضو ویژه)

    مینتزبرگ مطالبی که می نویسد بسیار عمیق است، نسخه ی واحدی پیشنهاد نمی دهد و همان طور که در کتاب سافاری داستان فیل مولانا را به زیبایی بیان میکند هر مسئله ای را فقط از یک نگاه نمی بیند، خود او در تحلیل هر مطلب تمامی نگرش ها را مد نظر قرار می دهد و نقطه قوت و ضعف هر کدام را بیان می کند.

     

    دیدگاه مینتزبرگی به مسائل را بسیار دوست دارم و نظریات او را بسیار میپسندم، من از ساختار و نظم کتاب های او و روش تحلیل های تحلیل او بیشتر مدیریت را یاد گرفته ام، کتاب زیبای سازماندهی،۵ الگوی کارساز ساختار عجیبی دارد و بسیار خلاقانه و ساختارمند خود کتاب را سازماندهی کرده است.

    انتقاد مینتزبرگ از برنامه های استراتژیک انتقاد از برنامه ریزی نیست بلکه انتقاد او به اثر بخش نبودن و برنامه های غیر منعطف است، به خصوص در شرایطی که قواعد بازی خیلی زود عوض می شود.

    این مقاله از فوربس خواندنی است.

    http://www.forbes.com/sites/karlmoore/2011/03/28/porter-or-mintzberg-whose-view-of-strategy-is-the-most-relevant-today/#314e19ed6e36

    مینتزبرگ مدل ها و دسته بندی های خوبی را بیان کرده است، که برای هر کدام تحلیل های بسیاری نوشته است،عکس یکی از دسته بندی های او تحت عنوان
    ۱۰ Managerial Roles را آپلود کرده ام، شاید خواندنش برای دوستانی که قبلا ندیده اند جذاب باشد.