Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu
دوره صوتی آموزشی نکته‌هایی برای مدیران (کلیک کنید)


تبدیل تهدید به فرصت | ادعایی که هیچ معنایی ندارد


تبدیل تهدید به فرصت

بعضی از شاخه‌های علوم از جمله مدیریت،‌ اقتصاد و روانشناسی، این ویژگی را دارند که اصطلاحات و تعبیرهایشان به کتابها و مقالات علمی و حلقه‌های دانشگاهی محدود نمانده و به گفتگوهای روزمره هم راه یافته است. این اتفاق به خودی خود بد نیست. اما مشکل این‌جاست که معمولاً‌ اصطلاحات، ترکیب‌ها و تعبیرهایی که در زبان تخصصی به‌کار می‌روند، معنای خود را در گفتگوهای روزمره از دست می‌دهند: گاه دقت‌شان از بین می‌رود و گاه از پایه معنایی متفاوت و حتی متضاد پیدا می‌کنند.

مشکل بدتر این است که گاهی این اصطلاحات از ادبیات عمومی دوباره به ادبیات تخصصی‌ هم برمی‌گردد و کسانی که طبیعتاً باید درست و غلط را بدانند، خودشان را آگاهانه یا گاهی از سر عادت، آن‌ها را به‌کار می‌برند.

یکی از این اصطلاحات «تبدیل تهدید به فرصت» است که بر پایهٔ فهم اشتباه از ماتریس SWOT شکل گرفته و ابتدا افرادی که با استراتژی و مدیریت کسب و کار آشنا نبودند آن را به‌کار می‌بردند. اما در سال‌های اخیر، حتی برخی از کسانی که این حوزه‌ها مطالعه دارند، آن‌قدر این حرف غلط را شنیده‌اند که به اشتباه آن را تکرار می‌کنند.

چرا باید به استفادهٔ درست از «فرصت» و «تهدید» دقت کنیم؟

تأکید بر استفادهٔ درست از دو اصطلاح فرصت و تهدید و ترکیب دقیق و آگاهانهٔ آنها صرفاً یک وسواس کلامی نیست. در عین این‌که همهٔ مواردی که دربارهٔ‌ ظرافتهای کلامی و اهمیت آن گفته‌ایم در این‌جا هم صادق است، دو نکتهٔ مهم دیگر هم وجود دارد:

  • اگر در نقش یک مدیر یا مشاور مدیریت اصطلاح نادرست «تبدیل تهدید به فرصت» را به‌کار ببرید و طرف مقابل سواد اندکی در زمینهٔ استراتژی داشته باشد، ممکن است اعتمادش را به شما از دست بدهد و نکات، تحلیل‌ها ‌و توصیه‌های دیگرتان را هم جدی نگیرد.
  • استفاده از این ترکیب اشتباه ممکن است خودتان را هم گرفتار خطا کند و نتوانید در شرایط حساس و لحظات بحرانی تصمیم‌های درست بگیرید.

در ادامه خواهیم دید که اصطلاح «تبدیل تهدید به فرصت» را اگر ناشی از ناآشنایی با استراتژی ندانیم، در خوش‌بینانه‌ترین حالت باید بپذیریم این اصطلاح، دستاویز سیاستمداران شکست‌خورده و مدیران ناتوانی است که نتوانسته‌اند کشتی کسب‌و‌کار خود را در اقیانوس سختی‌ها و ابهام‌ها به درستی هدایت کنند.

تبدیل تهدید به فرصت | این حرف اشتباه از کجا آمده است؟

عبارت‌های بسیاری را می‌توان تصور کرد که با دو مفهوم متضاد ساخته شده‌ و بی‌معنی هستند. یا نهایتاً می‌توان معنایی شاعرانه برایشان تصور کرد. مثلاً:

  • ما عرضه را به تقاضا تبدیل کردیم
  • ما انقباض را به انبساط تبدیل کردیم
  • ما ضرر را به سود تبدیل کردیم

کمتر کسی چنین تعبیرهایی را به‌کار می‌برد. پس چه شده که «تبدیل تهدید به فرصت» به اصطلاحی رایج تبدیل شده است؟

احتمالاً ریشهٔ این اشتباه را باید در درک نادرست از ماتریس SWOT جستجو کرد. در این ماتریس نقاط قوت، ضعف، فرصت و تهدید نوشته می‌شوند و ترکیب این اجزا بررسی می‌شود.

مثلاً می‌گویند استراتژی SO یعنی استفاده از نقاط قوت برای بهره‌برداری بهتر از فرصت‌ها یا استراتژی WO یعنی استفاده از فرصت‌های بیرونی برای کاهش ضعف‌ها یا پوشش دادن ضعف‌ها.

شکل ماتریس SWOT‌ را از درس قبل به خاطر دارید:

محدودیت در دسترسی کامل به این مجموعه درس

دسترسی کامل به مجموعه درس‌های استراتژی و تفکر استراتژیک برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است.

با عضویت ویژه‌ی متمم، علاوه بر دسترسی به این درس‌ها، به درس‌های متنوع دیگری نیز دسترسی خواهید داشت که می‌توانید فهرست آنها را در اینجا ببینید:

 فهرست درس‌های متمم

شاید برایتان جالب باشد که بررسی‌های ما نشان داده در میان دوستان متممی، کسانی که به استراتژی و تفکر استراتژیک علاقه‌مند بود‌ه‌اند، برای مطالعه‌ی درس‌های زیر هم وقت گذاشته‌اند:

مشاوره مدیریت | کوچینگ | کارآفرینی | کار تیمی | مدیریت تعارض

  مدل ذهنی  |  تفکر سیستمیتصمیم گیری | مدیریت منابع | گزارش نویسی

ارزش آفرینی | سیستمهای کنترل مدیریت | مدل کسب و کار |‌ دیجیتال مارکتینگ

  دوره MBA (پیگیری منظم مجموعه درس‌ها)

ثبت نام    تجربه‌ٔ متممی‌ها

محصول آموزشی مرتبط

دوره صوتی حرف‌های پیتر دراکر برای مدیران (پنج ساعت)

دوره صوتی نکته‌هایی برای مدیران و مشاوران مدیریت (شش ساعت)

و در پایان، همواره به خاطر داشته باشیم که همان‌طور که عرضه به تقاضا تبدیل نمی‌شود و ضرر به سود تبدیل نمی‌شود، تهدید هم به فرصت تبدیل نمی‌شود.

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری تفکر استراتژیک به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه تفکر استراتژیک

سوال‌های پرتکرار دربارهٔ متمم

متمم چیست و چه می‌کند؟

متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحث‌های مهارتی و مدیریتی.

برای آشنا شدن بیشتر با متمم به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کنید و گوش دهید.

فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟

هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه»  دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص می‌‌‌کند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری می‌توانید نقشه راه‌های مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.

هم‌چنین در صفحه‌های دوره MBA و توسعه فردی می‌توانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.

هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟

شما می‌توانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.

اعتبار را می‌توانید به صورت ماهیانه (۲۴۰ هزار تومان)، فصلی (۶۱۰ هزار تومان)، نیم‌سال (یک میلیون و ۱۰۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان) بخرید.

توجه داشته باشید که خرید شش‌ماهه و یک‌ساله به‌ترتیب معادل ۲۰٪ و ۳۸٪ تخفیف (نسبت به خرید یک‌ماهه) محسوب می‌شوند.

برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.

آیا در متمم فایل های صوتی رایگان برای دانلود وجود دارد؟

مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که می‌توانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.

هم‌چنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آن‌ها را می‌توانید در فروشگاه متمم ببینید.

با متمم همراه شوید

آیا می‌دانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور می‌توانید به جمع متممی‌ها بپیوندید؟

سرفصل‌ها  ثبت‌نام  تجربهٔ متممی‌ها

۲۳ نظر برای تبدیل تهدید به فرصت | ادعایی که هیچ معنایی ندارد

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : محمدرضا شعبانعلی

    سلام محمدرضا جان.

    من چند تا نکته به ذهنم می‌رسه که اضافه کنم به حرفت. حالا بعداً نگاه کن ببین کمکی به شفاف‌تر شدن موضوع می‌کنه یا نه.

    نکتهٔ اول این‌که مثالی که تو زدی، چندان از جنس تهدید نیست. تو داری صرفاً‌ فشار روی همکارانت رو بیشتر می‌کنی تا خروجی بیشتری بگیری.

    یعنی برای تحلیل مثال تو، بهتره سراغ ادبیات استراتژی نریم. سراغ ادبیات بهره‌وری بریم.

    تو فقط همکارانت رو می‌چلونی و له می‌کنی که دو ماهه کار رو تحویل بدن.

    در این حالت چند اتفاق افتاده:

    ۱) باید دید آیا محصولی که ظرف دو ماه آماده میشه، دقیقاً همون محصولیه که ظرف پنج ماه آماده میشه؟ اگر دقیقاً همونه، تو مدیر ناشایستی هستی که سازمانت رو جوری جلو بردی که برآورد سازمان یا عرف سازمان یا استاندارد سازمان اینه که این محصول پنج ماهه تولید میشه. چرا مشخص نبوده که این محصول ۲ ماهه تولید میشه؟ چرا تو نتونی سازمانت رو درست مدیریت کنی که لازم باشه یا به دروغ بچه‌ها رو تحت فشار بذاری یا فشار بیرونی، باعث بشه کار به استاندارد واقعی برسه؟ اگر لازمه «تو +‌ لگد بیرونی» با همدیگه سازمان رو به بهره‌وری واقعی برسونید، شاید لازم باشه در سبک مدیریت تجدید نظر بشه؟

    چقدر می‌تونی این کار رو در سازمان تکرار کنی؟ این محصول تموم شه. محصول بعدی چی؟ همیشه می‌خوای آویزون تهدید بیرونی یا دروغ داخلی (که بچه‌ها فرصت نداریم) باشی؟

     

    ۲) فرض کنیم محصولی که تولید میشه، کیفیت محصول پنج‌ماهه رو نداره و کمی ضعیف‌تره. اما تولید سریع‌تر با در نظر گرفتن افت جزئی کیفیت می‌ارزه.

    اگر چنین چیزیه، چرا خود سازمان و مجموعهٔ تو قبلاً نتونسته نقطهٔ‌ بهینه رو تشخیص بده؟ چرا به سمت کمال‌گرایی سوق داده شده که الان بخوای تیم رو زیر فشار واقعی یا مصنوعی ببری که نقطهٔ‌ بهینهٔ زمان-کیفیت رو پیدا کنی؟

    نکتهٔ دوم با توضیحی که در نکتهٔ اول دادم، تو در واقع منابع جدید خلق نکردی. تو صرفاً ضعف‌های مدیریتی خودت رو در چیدن یک سازمان توانمند و مستقر کردن فرایندهای موثر و کارآمد، با تهدید بیرونی (یا القای وجود چنین تهدیدی) جبران کردی.

    ضمناً‌ این کار مصداق آلایندگی محیطی محسوب میشه. تو با فشار روانی و زمانی داری از تیمت خروجی می‌گیری. حاصلش خستگی، بی‌حوصلگی، تنش و فرسودگیه. به جای این‌که به بچه‌ها اجازه بدی بهتر فکر کنن یا بهتر کار کنن، ازشون خواستی سریع‌تر کار کنن. این خستگی، این فرسودگی،‌ بعداً لطمه‌های خودش رو می‌زنه. یا استعفا میدن. یا به روش‌های دیگه سعی می‌کنن فشار رو جبران کنن. تو دلت خوشه که ۳ ماه زمان «خلق» کردی. اما سازمانت رو از زیر نابود کردی (تأکید می‌کنم اگر یقین داری چنین وقت اضافه‌ای از اول وجود داشته، باید فرایندها،‌ ساختار و شیوهٔ انجام کار رو اصلاح کنی. نه با سبک نظام‌های سیاسی شکست‌خورده همه رو با این ماجرا که «در مقطع حساس کنونی هستیم» مجبور کنی درست کار کنن)

    نکتهٔ ۳ - حالا فرض کنیم از مثال بگذریم. و اصلاً‌ سراغ این گزاره برگردیم که «منابع ثابت» نیستن.

    دو مفهوم مجزا وجود داره که ممکنه با هم یکسان فرض کنیم: «منابع /  resources» و «تخصیص منابع / resource allocation».

    منابع قطعاً ثابت نیستن. اما در تخصیص منابع، همیشه بازی جمع ثابت وجود داره. بازی جمع ثابت (fixed-sum game) یه فرق جزئی با بازی جمع صفر (zero-sum game) داره. اونم اینه که توی بازی جمع صفر، همیشه عده‌ای حس بازنده بودن دارن. اما توی بازی جمع ثابت، ممکنه اصلاً چنین حسی ایجاد نشه. به خاطر همین تحلیل چنین اتفاق‌هایی ظرافت بیشتری می‌خواد.

    فرض کن  ده میلیارد بودجه داری. فرض کن تهدیدی به وجود اومده که باید چهار میلیارد برای بی‌اثر کردن اون تهدید هزینه کنی.

    فرض کن یه رفیقی داری (به سبک رفقای طبری) میاد میگه من چهار میلیارد پول دارم بهت هدیه می‌دن. چون خوش‌تیپ هستی و خوش‌چهره.

    من عمداً دارم اغراق‌آمیزترین حالت موجود رو می‌گم.

    و فرض کن بهت تعهد می‌دن که هر تهدیدی برای سازمانت پیش اومد، از منابع خودت هزینه نکن. زنگ بزن پول و منابع لازم رو می‌ریزیم به حسابت.

    الان فرض منابع ثابت که تو گفتی کامل از بین رفته. درسته؟

    اما فرض «تخصیص منابع با جمع ثابت» هنوز سر جای خودش هست. تو ۱۰ میلیارد پول داشتی و الان ۱۴ میلیارد داری. داری ۴ میلیارد رو خرج حذف تهدید می‌کنی.

    سوال من اینه: تو که رفیقی داری که با یه زنگ بهت ۴ میلیارد میده،‌ اگر توانایی مدیریتی داشتی و اجازه نمیدادی با این تهدید مواجه بشی، یا زودتر تشخیصش می‌دادی که فشارش کمتر بود، می‌تونستی الان از رفیقت ۴ میلیارد بگیری صرف توسعهٔ روند عادی کسب‌و‌کارت بکنی.

    به علت ضعف مدیریت، الان داری این رو برای جای نامناسب یا جایی با اثربخشی کمتر می‌سوزونی.

    این رفیق شفیق برای نظام‌های سیاسی نفتی مثل ایران، نفته. خروجیش هم همین چیزی که می‌بینی. تمام مسئولین ارشد کشور، ضمن اختلاف در همه‌چیز، فقط در یک چیز توافق دارن: افتضاح بودن همه‌چیز. به خاطر همین، همه‌شون در انتخابات ریاست‌جمهوری، فقط دنبال اینن که مسئول وضع موجود کیه؟

    نکتهٔ چهارم مثالی که تو در مورد مشاوره زدی کاملاً شفافه و می‌فهمم. تو یک مشاور هستی که از تهدید موجود استفاده کردی و نظام سیاسی رو به اصلاح ترغیب کردی.

    تو اون تهدید رو به فرصت تبدیل نکردی. اون تهدید برای سیستم،‌ تهدید بوده. سیستم هم هزینه‌اش رو داده تموم شده رفته.

    تو حالا اون تهدید رو به فرصتی برای خودت تبدیل کردی که بخشی از سیستم رو اصلاح کنی. اگر سیستم به خاطر اون اشتباهات ۵۰۰ میلیارد دلار خسارت خورده، و صدها سال به اندازهٔ ۵۰ سال از مسیر توسعه عقبه (که دیگه جبران نمیشه) تو هر کار جدیدی انجام بدی، «فرصت‌های جدید» هست. اون تهدیدهای قبلی وجود داشتن و اثرشون رو هم گذاشتن و هرگز اثرشون حذف نمیشه.

    تو فقط از اون تهدیدها استفاده کردی و فرصت‌های تازه‌ای ایجاد کردی.

    چون اصطلاح سیستم پیچیده رو به‌کار بردی یادآوری می‌کنم در سیستم‌های پیچیده همیشه Path dependency‌ و انباشتگی وجود داره. یعنی هیچ‌ بخشی از گذشته حذف نمیشه. بالاخره چند دهه مردمی در ضعف و فقر و محرومیت زندگی کرده‌ان. به فرض که تو تهدید رو بهانه کنی و کمی اصلاح ایجاد کنی، خسارت اون تهدیدها از بین نرفته. در خاطرهٔ اون سیستم مونده و خیلی از اون آدم‌ها مرده‌ان و الان توی قبر هستن. یعنی هرگز نمی‌تونی براشون جبران کنی.

    پس بهتره نگی «من تهدید رو به فرصت تبدیل کردم.» بگی من تهدید رو بهانه کردم تا فرصت‌هایی در آينده ایجاد کنم. بدون این‌که توان داشته باشم اثرات گذشتهٔ تهدید رو به هیچ شکل جبران کنم.

    چرا من این‌قدر روی این عبارت تأکید می‌کنم؟‌ چون تو اگر اصطلاح «تبدیل تهدید به فرصت» رو به‌کار ببری، دیگه لازم نیست دربارهٔ خسارتی که قبلاً ایجاد شده پاسخ بدی و داری عملاً زیرکانه از زیرش فرار می‌کنی.

    این مفهوم حافظهٔ تاریخی رو این‌طوری بهتر میشه گفت:
    سیاست‌ورزی چه در سازمان و چه در کشورها، مثل قمار نیست. که تو بگی من ۲۰ دست بازی کردم. ۹ دست باختم و ۱۱ دست بردم. پس در کل ۲ دست برنده شدم.
    در بازی سیاست، اونی که ۴ دست بازی می‌کنه و ۳ دست برده و یه دست باخته،‌ از تو جلوتره (هر چند خالصِ برد اون هم ۲ دست هست). چون اون دست‌های باخته، جنازه‌هایی هستند که روی زمین میریزن. فقرایی هستند که در گرسنگی می‌میرن و همین‌طور: عقب افتادن در رقابت دائمی و بی‌توقف در عرصهٔ اقتصاد و سیاست.
    تهدید به فرصت تبدیل نشده. تبدیل به سیلی محکمی تبدیل شده که به صورت سیاست‌گذاران خورده تا از مستی بیدار شن و تو این امکان رو پیدا کنی فرصت‌های بعدی رو نشون‌شون بدی. بدون این‌که خسارات قبلی جبران شده باشه.

     
    تمرین‌ها و نظرات ثبت شده روی این درس صرفاً برای اعضای متمم نمایش داده می‌شود.
    .