لودویگ فون برتالانفی | نویسندهٔ کتاب نظریه عمومی سیستمها
مارک دیویدسن در زندگینامهٔ برتالانفی (Bertalanffy) تعبیر جالبی دربارهٔ او به کار برده است: ناشناختهترین غول فکری قرن بیستم (+).
نمیتوانیم بگوییم دیویدسن در این توصیف اغراق کرده است. این روزها کتابهای مدیریت و سیاستگذاری پر از اصطلاحاتی است که یا برتالانفی آنها را ابداع کرده، یا اگر هم پیش از او وجود داشتهاند، آنها را رواج داده است (+): نظریه عمومی سیستمها، سیستمهای باز و بسته، نگاه ارگانیسمی در مقابل نگاه تحلیلی و …
بنابراین میتوان ادعا کرد وقتی دربارهٔ سیستمها و تفکر سیستمی حرف میزنیم، دانسته یا نادانسته، در حال استفاده از کلمات و ایدههای برتالانفی هستیم.
ما در درسهای متمم بارها به حرفها و تعاریفی که برتالانفی مطرح کرده اشاره خواهیم کرد. بنابراین در اینجا قرار نیست حرفها و ایدههای برتالانفی را آموزش دهیم. فقط قصد داریم کمی دربارهٔ او، زندگی و نوع نگاهش صحبت کنیم تا وقتی نام برتالانفی را در درسهای دیگر میبینید، برایتان آشنا باشد.
از حرفها و نظریههای برتالانفی که بگذریم، احتمالاً مهمترین سوالی که در مورد او در ذهنتان مطرح میشود این است که اگر این فرد تا این حد بزرگ است، چرا نام اور را کمتر شنیدهایم؟ در این درس به این پرسش هم پاسخ خواهیم داد.
لودیگ فون برتالانفی
نام کاملش لودویگ فون برتالانفی (Ludwig von Bertalanffy) است. اما عادت داشت نوشتههایش را با L.v.B امضا کند. در کتابها و مقالات معمولاً نام او را به شکل «برتالانفی» یا «فون برتالانفی» میبینیم.
جامعترین زندگینامهٔ برتالانفی را مارک دیویدسن در قالب کتابی با عنوان Uncommon Sense ارائه کرده است. کتابی که منبع اصلی این درس نیز هست. علاوه بر این، بسیاری از دوستان و آشنایانش هم، که از بزرگان و مشاهیر بودهاند، دربارهٔ او نوشتهاند و به جزئیات زندگیاش پرداختهاند.
برتالانفی در سال ۱۹۰۱ به دنیا آمد و در سال ۱۹۷۲ با سکتهٔ قلبی درگذشت. زندگیاش در کشور اتریش و در شهر وین آغاز شد و در آمریکا به پایان رسید. او در دانشگاه در دو رشتهٔ فلسفه و زیستشناسی تحصیل کرد. اما در نهایت زیستشناسی را برای مقطع دکترا برگزید. چون بر این باور بود که هر کس در هر مقطعی از زندگی میتواند به سراغ فلسفه رود، اما برای تخصص در زیستشناسی، تحصیل آکادمیک موثرتر است.
از سیوسه یا سیوچهار سالگی مشخص بود که برتالانفی نبوغ ویژهای دارد. در همان سالها فرمولی برای محاسبهٔ رشد ابعاد ارگانیسمها ارائه کرد که در سالهای بعد به تدریج تکمیل شد. مدلی که هنوز هم در کتابهای زیستشناسی به آن اشاره میشود و در مقالات به آن ارجاع میدهند (+). باز در همان سالها، یعنی حدود ۱۹۳۷، در سخنرانیهای خود ایدهٔ نظریهٔ عمومی سیستمها را شرح داد. با وجودی که او این ایده را تا زمان مرگ خود به تدریج بسط داد، چارچوب کلی حرفهایش چندان تغییر نکرد و میتوان گفت برتالانفی قبل از رسیدن به چهلسالگی تأثیرگذارترین ایدههای زندگیاش را مطرح کرده است.
بیتردید کتاب نظریهٔ عمومی سیستم (General System Theory) که در سال ۱۹۶۸ منتشر شده مشهورترین کتاب اوست. اما نباید این نکته از چشممان دور بماند که کتاب نظریه سیستمها مجموعهای از مقالاتی است که او طی چند دهه نوشته و اینطور نیست که ایدهٔ نظریه سیستمها در سالهای آخر زندگی به ذهنش رسیده باشد.
برتالانفی در سال ۱۹۷۲ در میان نامزدهای جایزهٔ نوبل بود، اما در همان مقطع فوت کرد و چون این جایزه به درگذشتگان اهدا نمیشود، از فهرست کنار گذاشته شد (+).
نقش برتالانفی در ترویج تفکر سیستمی
برتالانفی برای مجموعه مقالاتی که در سال ۱۹۶۸ منتشر کرد، مقدمهای با عنوان «Systems Everywhere» نوشته است. او در این مقدمه به شکل هوشمندانهای تاریخچه و اهمیت نظریه سیستمها را شرح داده است. هوشمندانه از این جهت که از یک سو به نقش و جایگاه مهم خودش – به درستی و کاملاً واقعگرایانه – اشاره کرده و از سوی دیگر توضیح داده که نگاه سیستمی بسیار قدیمی و ریشهدار است و به اسمهای مختلف در نوشتههای اندیشمندان آمده است. او هم در این مقدمه و هم در مقالات دیگرش، فهرستی طولانی از متفکران ارائه میکند و میگوید که در آثار همهٔ آنها، از ارسطو گرفته تا لایبنتیس و ابنخلدون، میتوان مصداقهای نگاه سیستمی را یافت (دانلود فایل PDF مقاله).
در ادامه چند نمونه از ایدهها و نظریههای برتالانفی را میآوریم.
یکپارچگی و همگرایی علوم
برتالانفی بر این باور بود که رشتههای علوم در ذات خود جدا از هم نیستند. این منطقی نیست که زیستشناسی مسیر خود را برود و جامعهشناسی حرفهای خود را بزند و روانشناسی ایدهها و نظریههای خود را مطرح کند و فیزیک راه جداگانهای انتخاب کند و …
او تأکید میکرد که همان اصولی که میتوانند تعامل بخشهای مختلف یک سلول و اندامهای مختلف یک ارگانیسم را شرح دهند، میتوانند برای درک رفتارهای یک جامعه هم کمککننده باشند. بیتوجهی به این موضوع باعث شده که دانشمندان بارها در رشتههای مختلف علمی یک پدیدهٔ واحد را کشف کنند و هر بار نام تازهای بر آن بگذارند. این حرف برای امروز که رشتههایی مثل فیزیک اجتماعی (Social Physics) به وجود آمده و پارامتری مثل انتروپی، نهتنها برای گازها و مواد فیزیکی، بلکه برای سلولها، شبکههای ارتباطی و جنبشهای اجتماعی نیز به کار میروند، ساده به نظر میرسد.
اما نباید فراموش کنیم که چنین نگاهی، بیش از نیم قرن پیش، بسیار پیشرو بوده است.
نظریه عمومی سیستمها
برتالانفی برای این که بتواند رشتههای مختلف علمی را به یکدیگر نزدیکتر کرده و از اختراع چندبارهٔ چرخ جلوگیری کند، نظریهٔ عمومی سیستمها یا General Systems Theory را مطرح کرد (+).
البته او هیچوقت این اصطلاح انگلیسی را – که خودش پیشنهاد کرده بود – نپسندید. چون معتقد بود نگاهش بیشتر از جنس یک دکترین و حتی شاید پارادایم است. به بیان دیگر، او معتقد بود که نظریه سیستمها یک نظریه در کنار سایر نظریهها نیست. بلکه بستری برای نگرش و اندیشه است که نظریههای دیگر میتوانند همگی در دامن آن تعریف شوند و رشد کنند. به همین علت در نوشتههای سالهای پایانی زندگیاش بارها اصطلاح Doctrine را میبینید. بر این اساس، برخی از شاگردان و علاقهمندان او هم ترجیح دادهاند از اصطلاح General Systemology استفاده کنند و «سیستمشناسی» را به جای «نظریهٔ سیستمها» قرار دهند.
برتالانفی معتقد بود که اگر مفهوم سیستم را بشناسید و با مکانیزمهایی مثل فیدبک (بازخورد) آشنا باشید، بسیاری از پدیدههای جهان را به خوبی درک خواهید کرد.
او در سالهای پایانی عمرش در مقدمهٔ کتاب نظریه عمومی سیستمها پیروزمندانه نوشت: «اگر کسی بخواهد واژههای رایج و اصطلاحات مد روز را تحلیل کند، اصطلاح سیستم را در صدر فهرست خود خواهد یافت.» او این موضوع را میپذیرد که برخی مفاهیم سیستمی در علوم مهندسی ریشه دارند و مصداقهای مکانیزمهای بازخورد را از یک ترموستات ساده تا یک موشک هدایتشونده در جنگ جهانی دوم میتوان یافت. در عین حال اشاره میکند که امروز نگاه سیستمی جایگاهی بسیار فراتر از کاربرد محدود اولیهاش دارد و «سیاستمداران هم وقتی از مشکلات جدی مانند آلودگی هوا و آب، ترافیک، بزهکاریها و جرائم سازمانیافته و برنامهریزیهای شهری حرف میزنند، تأکید میکنند که باید رویکرد سیستمی داشته باشیم.»
برتالانفی حق دارد سهم خود را در رواج گستردهٔ این نگاه جدی بگیرد.
کمک به توسعهٔ زیستشناسی نظری
برتالانفی در درک زیستشناسی به نگاه رایج آن دوران محدود نشد. یعنی زیستشناسی را صرفاً در حد یک علم مبتنی بر مشاهده و آزمایش نپذیرفت. او کوشید از مدلهای ریاضی برای شبیهسازی پدیدههای زیستی استفاده کند؛ چه در مورد رشد یک سلول و چه در تحلیل تعامل موجودات زنده.
در کارهای او هم بحثهای فلسفی و هم مدلسازیهای ریاضی فراوان در حوزهٔ زیستشناسی به چشم میخورند.
خطا نیست اگر بگوییم نخستین چیزهایی که او به عنوان یک سیستم جدی گرفت و بررسی کرد، ارگانیسمها و موجودات زنده بودند.
سیستمهای باز در مقابل سیستمهای بسته
در میان همهٔ موضوعاتی که برتالانفی تحت عنوان نظریهٔ عمومی سیستمها مطرح کرده، ایدهٔ سیستمهای باز در برابر سیستمهای بسته را میتوان مهمترین مورد دانست.
تخصص برتالانفی در زیستشناسی به او کمک میکرد دنیا را از جایگاهی بالاتر از نگاه مهندسی ببیند. او بر این باور بود که نگاه مهندسی بیشتر به این تمایل دارد که سیستمها را بسته ببیند و برای سیستمها مرزی تعریف کند که یا به کلی هیچ چیز از آنها عبور نمیکند و یا حداکثر به انرژی اجازهٔ عبور میدهند.
برتالانفی بر این باور بود که بسته بودن سیستمها باعث میشود انتروپی آنها به تدریج افزایش پیدا کند و به سمت مرگ بروند. موجودات زنده به این علت زنده میمانند که یک سیستم باز هستند و با محیط خود، ماده و انرژی تبادل میکنند. مثلاً متابولیسم را در نظر بگیرید. این فرایند دقیقاً مصداق تبادل دائمی ماده و انرژی با محیط است.
تقسیمبندی سیستم باز و بسته آنقدر ساده به نظر میرسد که ممکن است هیچوقت به این فکر نکنیم که چه کسی آن را مطرح کرده و چه نکاتی دربارهاش گفته است. اما کافی است به این نکته توجه کنید که پس از این که برتالانفی «زنده بودن» و «باز بودن سیستم» را کنار هم قرار داد و توضیح داد که بسته بودن سیستم به معنای مرگ تدریجی آن است، نظریهپردازان سیاست، اقتصاد و مدیریت هم به نگاه تازهای مجهز شدند.
چرا نام برتالانفی را کمتر میشنویم و میخوانیم؟
اکنون میتوانیم به همان سوال اول درس برگردیم. چرا بسیاری از ما نام برتالانفی را نشنیدهایم؟ یا اگر شنیدهایم، چرا به اندازهای که مناسب نقش و جایگاه اوست، به نامش اشاره نمیشود؟ این در حالی است که او جدا از دستاوردهای علمی، ارتباطات گستردهای هم داشته و فردی گمنام نبوده و بسیاری از مشاهیر همدورهاش با او ارتباط داشتهاند. دیوید پوورو (David Pouvreau) فهرست بلندبالایی از دوستان صاحبنام و اندیشمندان نزدیک به برتالانفی ارائه کرده است (+).
شاید نتوان همهٔ موضوع را در یک علت خلاصه کرد. اما با قطعیت میتوان از مهمترین علت سخن گفت. علت را نه فقط در کتاب پوورو بلکه در بسیاری از مقالات و زندگینامههایی که دربارهٔ او نوشته شده میخوانید.
برتالانفی همیشه دغدغهٔ موقعیت شغلی خود را داشت. او همواره مضطرب بود که اگر شغلی درخور جایگاهش پیدا نکند یا شغل فعلیاش را از دست بدهد چه خواهد شد. نکتهای که دوستان نزدیک او از جمله بولدینگ – نظریهپرداز بزرگ دیگری که در حوزهٔ نگاه سیستمی کار کرده – به آن اشاره کردهاند.
برتالانفی معاصر هیتلر و حکومت نازیها بود و گاهی برای این که موقعیت شغلیاش را حفظ کرده یا جایگاه بهتری را کسب کند، با آنها همصدا میشد. او زمانی که فهمید تعهد به آرمانهای نازیها میتواند احتمال ارتقاء دانشگاهیاش را افزایش دهد، به عضویت حزب نازی درآمد. حتی بر خلاف باورهایی که پیش از دوران نازیها مطرح کرده بود، در سال ۱۹۴۱ مقالهای منتشر کرد و کوشید ایدئولوژی نازی را به کمک نظریههای خود توجیه کند. اطرافیانش میدانستند که باور قلبی او چنین نیست و صرفاً میخواهد جایگاه شغلیاش را محکمتر کند. اما جامعه هرگز این ضعف را بر او نبخشید.
پس از شکستخوردن نازیها، دانشجویان و همکاران برتالانفی مدام او را تحقیر میکردند. برتالانفی نهایتاً در سال ۱۹۴۸ دید که دیگر نمیتواند در وین زندگی کند. او از اتریش خارج شد و به لندن رفت. یک سال در لندن تدریس کرد. اما آنجا هم نتوانست ماندگار شود. سپس به دانشگاه مونترآل رفت و یک سال در آنجا ماند. باز هم نشد. در ادامه به دانشگاه اُتاوا رفت و پنج سال در آنجا ماند. باز هم سرنوشت با او یار نبود و چهار سال دیگر را هم در دانشگاه کالیفرنیا گذراند. دو سال در بنیاد منینگر در کانزاس مستقر بود و دوباره به کانادا رفت و هفت سال در دانشگاه آلبرتا درس داد. سپس در سال ۱۹۶۹ به نیویورک رفت و سه سال در آنجا تا زمانی که بر اثر سکته درگذشت زندگی کرد.
تلخی عجیب تاریخ است که فردی را که دغدغهٔ امنیت شغلی داشت، در وضعیتی ناپایدار و بیسامان، دور تا دور اروپا و آمریکا چرخاند و نهایتاً در جایی دور از زادگاهش به نقطهٔ پایان رساند. باید دید در دهههای بعد که بار روانی داستان نازیها سبکتر میشود، تاریخ با برتالانفی مهربانتر خواهد شد یا او برای همیشه نام خود را باخته است؟
شما با عضویت ویژه در متمم، میتوانید به درسها و آموزشهای بسیاری از جمله موضوعات زیر دسترسی کامل داشته باشید:
موضوعات زیر، برخی از درسهایی هستند که در متمم آموزش داده میشوند:
دوره MBA (یادگیری منظم درسها)
استراتژی | کارآفرینی | مدل کسب و کار | برندسازی
فنون مذاکره | مهارت ارتباطی | هوش هیجانی |تسلط کلامی
توسعه فردی | مهارت یادگیری | تصمیم گیری | تفکر سیستمی
کوچینگ | مشاوره مدیریت | کار تیمی | کاریزما
عزت نفس | زندگی شاد | خودشناسی | شخصیت شناسی
مدیریت بازاریابی | دیجیتال مارکتینگ | سئو | ایمیل مارکتینگ
اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید دربارهی متمم بیشتر بدانید، میتوانید نظرات دوستان متممی را دربارهی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی میشناسند:
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری تفکر سیستمی به شما پیشنهاد میکند:
- تفکر سیستمی چیست؟ | دوره آموزشی تفکر سیستمی | از تعریف تا تحلیل سیستمها
- تفکر سیستمی به زبان ساده
- فایل صوتی معرفی دوره آموزشی تفکر سیستمی
- یک کلیپ تصویری درباره تفکر سیستمی (بالانس)
- راسل اکاف (راسل ایکاف) | تدوینگر تفکر سیستمی
- کتاب تفکر سیستمی (مدیریت آشوب و پیچیدگی) | جمشید قراچه داغی
- کتاب تفکر سیستمی | چگونه جزوه تفکر سیستمی دنلا مدوز به کتاب تبدیل شد؟
- لودویگ فون برتالانفی | نویسندهٔ کتاب نظریه عمومی سیستمها
- پیتر سنگه و چند جمله کوتاه در مورد تفکر سیستمی
- تعریف سیستم چیست؟ | سیستمهای باز و بسته | چند مثال از انواع سیستم
- سیستم باز چیست؟ | ویژگیهای سیستم باز و چند مثال
- چگونه میتوان بهترین خودرو جهان را ساخت؟ | دام بهینه سازی جزئی
- رویکرد سیستمی در یک جمله | توجه به ترکیب (سنتز) به جای تجزیه (آنالیز)
- تفکر خطی در برابر تفکر سیستمی
- رفتارهای غیرمنتظرهٔ سیستمها | وقتی سیستم در برابر سیاستگذار مقاومت میکند
- رویکرد سیستمی | نگاه چندبعدی در برابر تکبعدی
- هم پایانی در سیستمها | برای رسیدن به مقصد تنها یک راه وجود ندارد
- گرفتار کدامیک هستید: مشکل سیستمی یا مشکل در سیستم؟
- مدل کوه یخ در تفکر سیستمی | آیا به تفاوت رویداد و روند توجه دارید؟
- گاوین اشمیت: فاصله بین خبرها و فهم ما
- مبانی تحلیل سیستم (اجزا، روابط، هدف)
- نقاط اهرمی، نقاط کلیدی و نقاط مرزی در سیستمها
- همیشه نمیتوان از مطالعات آماری، نظریه های علمی استخراج کرد
- راسل اکاف، تفکر سیستمی و هدفهای ضمنی
- مسائل چند ریشهای | زنبورهایی که ناپدید میشدند
- چه کسی مقصر است؟ | به علتهای نزدیک قانع نشویم
- بازخورد یا فیدبک چیست؟
- بازخورد در مدیریت | هر نظر، نقد یا پیامی بازخورد نیست
- راهکارها را با توجه به محدوده اثر و افق زمانی آنها تحلیل کنید
- اثر مار کبرا | کاربرد تفکر سیستمی در سیاست گذاری
- نیازمندان دوردست | فاصلهٔ فیزیکی چه تأثیری بر وظایف اخلاقی میگذارد؟
- آلاینده های محیطی | مفهوم «آلاینده» و «محیط» را گستردهتر ببینیم
- معرفی پادکست فریکونومیکس | استیون لویت و استیون دابنر
- جنگ با گنجشکها | هزینهٔ نادیده گرفتن پیچیدگیهای سیستمی
- مالیات پنجره | نیت خیری که سنگفرش جادهٔ جهنم شد
- دایره همدلی | ما با چه کسانی همسرنوشت هستیم؟
- بدهی ما به آینده | عمری به اندازهٔ عمر همهٔ انسانها
- آرکتایپهای سیستمی | جابجایی بار در سیستم
- آرکتایپهای سیستمی | موفقیت سهم موفقهاست
- آرکتایپهای سیستمی | گلولههای برفی و محدودیتهای رشد
- آرکتایپهای سیستمی | فرسایش تدریجی اهداف و استانداردها
- آرکتایپهای سیستمی | هدف گذاری اشتباه برای سیستمها
- آنکس که راه حل مسئله را میدانست، عاشق مسئله شده است
- تعریف نگرش سیستمی با یک مثال از پیتر سنگه
- پارادوکس ایکاروس | همان چیزی که موفقمان کرده میتواند باعث شکستمان شود
- سواری رایگان | پسورد اینترنت همسایهام را میدانم!
- آیا نمایشگاه کتاب به کتابفروشیها آسیب میزند؟
- مالیات آمازون یک راهکار سیستمی است یا غیرسیستمی؟
- درباره مصرف پلاستیک و حفظ محیط زیست | تجربه ذهنی
- تجربه ذهنی | مشارکت در درآمد فارغ التحصیلان دانشگاهها
- ضررهای سیگار | سنگینترین حکم خسارت در تاریخ دادگاههای جهان
- اثر گلخانه ای | گرمایش زمین چیست و چرا باید به آن توجه کنیم؟
- نباید چنین میشد | دربارهٔ متناسب نبودن علت و معلول!
- نگرش سیستمی (مرور و جمعبندی) | به روایت راسل اکاف
- کتاب پنجمین فرمان نوشته پیتر سنگه درباره سازمان یادگیرنده
- کتاب رقص تغییر | چالشهای تغییر پایدار | پیتر سنگه
- کتاب «دربارهٔ سیستمهای هدفمند» | راسل اکاف
- اتاق خبر | درس تفکر سیستمی
- پروژه پایانی تفکر سیستمی
- منابع تکمیلی | دوره صوتی آموزش تفکر سیستمی محمدرضا شعبانعلی
- کارنامه شما در درس تفکر سیستمی
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : هیوا
از سیستمهای باز گفت اما غیر مستقیم و ناخواسته به بسته ترین سیستم آن زمان خدمت کرد. زندگی اش را گره زد به یک سیستم بستهی در حال مرگ.
ثمره اش به درد آیندگان خورد اما انگار زیاد به کار خودش و مردم نیامد.
هایدگر هم داستان مشابهی دارد. البته او نقش فعالتری داشت و معشوقه اش یهودی بود: هانا آرنت؛ فیلسوفی که با خوش شانسی از هولوکاست جان سالم به درد برد و سالها علیه نازیسم و به طور کلی شر مبارزه کرد. او تا آخر عمر منتظر عذرخواهی هایدگر ماند اما جوابی از این معروفترین و شاید برجسته ترین فیلسوف قرن که کل عمرش از هستی انسان گفت نگرفت.
در هر سیستم بسته و رو به مرگی چنین دانشمندان و فلاسفه و عارفهایی داریم که در مورد موضوعات انتزاعی و دور صحبت می کنند اما آن را به شرایط واقعی که در آن زیست می کنند، مرتبط نمی کنند و به این ترتیب تبدیل به عضوی از آن سیستم بسته می شوند. به قول یونگ روح خود را به دولت می فروشند.
"او [دولت] در گوش شما جان های بزرگ، نیز دروغ های بیفروغش را زمزمه میکند، او میشناسد دلهای سرشاری را که خواهان بر باد دادن خویشاند، ... او دوست دارد پهلوانان و شریفان را پیرامون خود گرد اورد، این بت نو خوش دارد که در تابش خورشید وجدانهای پاک خود را گرم کند. این هیولای سرد [دولت]، اگر او را پرستش کنید شما را همه چیز خواهد داد. این بت نو، اینگونه برق فضیلت و نگاه چشمان پر غرورتان را بهر خویش میخرد. او می خواهد شما را همچو دانهای برای به دام آوردن بس بسیاران به کار گیرد" چنین گفت زرتشت، نیچه، داریوش آشوری