اهمیت هدف گذاری و برنامه ریزی
ما در پیام اختصاصی متمم، هر روز جملهی کوتاهی را برای شما نمایش میدهیم.
جملههای کوتاه را معمولاً نمیتوان به عنوان توصیهای قطعی یا مفهومی علمی یا حتی یک موضعگیری مشخص در نظر گرفت.
این نوع جملهها، صرفاً تلنگری برای اندیشیدن، برای ساماندهی بهتر به دانستهها و خاطرات و نیز بهانهای برای حرف زدن با دوستانمان هستند.
این بار جملهای از #توماس ادیسون را انتخاب کردهایم که در آن به اهمیت هدف گذاری و #برنامه ریزی میپردازد:
در اینجا مستقل از اصل جمله، گویندهی جمله هم اهمیت دارد. چون ما معمولاً ادیسون را با دو جملهی دیگر میشناسیم که در هر دو، بر تلاش و پشتکار تأکید میکند.
نخست آنجا که درصد بالایی از نبوغ را به عرقریختن و سهم کمی را به الهام ربط میدهد.
مورد دیگر هم، زمانی است که هنگام شکست در تجربهی لامپ، نقل میشود که گفته: من هزار راه مختلف پیدا کردهام که به اختراع لامپ منتهی نمیشوند.
این جمله، نشان میدهد که باید جنبهی دیگری از مدل ذهنی این مخترع بزرگ را هم به خاطر داشته باشیم: تلاش و پشتکار، باید هوشمندانه هم باشد.
البته هیچکس منکر اهمیت ترکیبِ کار و اندیشه (یا برنامه ریزی و تلاش) نیست.
اما میدانیم که تشخیص سهم مناسب هر یک از این دو، در دنیای واقعی چندان ساده نیست و شاید بتوان گفت که یکی از چالشهای مهم در مسیر موفقیت، تشخیص سهم این دو است.
دعوت به گفتگو را اینبار به این جمله اختصاص دادهایم تا بتوانیم به بهانهی آن، به یکدیگر بگوییم که از کجا میفهمیم که به یکی از دو سمت طیف، تمایل پیدا نکردهایم:
- یک انتهای طیف، چنان درگیر فکر کردن و جمعآوری اطلاعات و برنامه ریزی است، که از عمل وامیماند.
- سمت دیگر، به بهانهی اقدام، با گامهای شتابزده، شکست و کاهش انگیزهی خود را رقم میزند.
شما با عضویت ویژه در متمم، میتوانید به درسها و آموزشهای بسیاری از جمله موضوعات زیر دسترسی کامل داشته باشید:
موضوعات زیر، برخی از درسهایی هستند که در متمم آموزش داده میشوند:
دوره MBA (یادگیری منظم درسها)
استراتژی | کارآفرینی | مدل کسب و کار | برندسازی
فنون مذاکره | مهارت ارتباطی | هوش هیجانی |تسلط کلامی
توسعه فردی | مهارت یادگیری | تصمیم گیری | تفکر سیستمی
کوچینگ | مشاوره مدیریت | کار تیمی | کاریزما
عزت نفس | زندگی شاد | خودشناسی | شخصیت شناسی
مدیریت بازاریابی | دیجیتال مارکتینگ | سئو | ایمیل مارکتینگ
اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید دربارهی متمم بیشتر بدانید، میتوانید نظرات دوستان متممی را دربارهی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی میشناسند:
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری هدف گذاری به شما پیشنهاد میکند:
- حس خوب هدف گذاری | آیا هدف داشتن واقعاً فایده هم دارد؟
- هدف گذاری به روش اسمارت | آیا هدف گذاری Smart همیشه مفید است؟
- اهمیت هدف گذاری و برنامه ریزی
- انگیزه های درونی و انگیزه های بیرونی
- یکی از اشتباهات هدف گذاری | تمرکز روی اقدام به جای نتیجه
- بی انگیزگی و فرسودگی ناشی از اقدامهای همزمان
- کتاب طرز فکر | معرفی، خلاصه کتاب و نقد آن
- تقویت اراده | اقدامهای فرساینده چگونه به قدرت اراده ما لطمه میزنند؟
- آیا هدفهای خود را به دیگران میگویید؟
- کتاب شیب | ست گادین
- کارول دوک (کارول دوئک) | محقق و نظریه پرداز حوزه یادگیری و انگیزش
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
نویسندهی دیدگاه : طاهره خباری
من تا به حال وضعیت بودن در دو سر طیف را خیلی تجربه کردم. برخی از اوقات به حدی درگیر جمعآوری اطلاعات بودم که دست به تصمیم و اقدام و انجام کار نمیزدم و برخی از اوقات هم آنقدر خودم را درگیر اقدامهای همزمان و شتابزده میکردم که از آن همه مشغلهای که داشتم خودم هم گیج میشدم .
اما از وقتی که درسهای متمم را در زمینهی برنامهریزی و انگیزه خواندم باعث شد تا کمکم از دو سر طیف فاصله بگیرم.
من بعد از خواندن چندبارهی آن درسها، تصمیم گرفتم با توجه به موارد و نکاتی که یاد گرفتم، یک جدول برای اهداف مورد نظرم ترسیم کنم:
به کمک این جدول میدانم که باید از کجا شروع کنم یا اینکه کجا هستم.
در درس مشخص کردن اقدامها یاد گرفتم که با توجه به مدت زمان رسیدن به خود هدف تا کِی مجاز هستم اقدامها را شناسایی و مشخص کنم. پس با سپری شدن آن مدت، دیگر خودم را درگیر پیدا کردن سایر اقدامهای اضافی نمیکنم و کار را شروع میکنم.
به کمک شاخص ارزیابی که برای خودم تعریف کردم هم مشخص میکنم که آیا آن اقدام اثربخش بوده یا نه. که اگر اثربخش نبود یا آن اقدام را اصلاح میکنم یا کنار میگذارم و به سراغ اقدامی دیگر میروم.
به این شکل چون همهی موارد مربوط به یک هدف را یکجا مینویسم، احساس سردرگمی نمیکنم.
به عنوان مثال، از اولین هدفگذاری و برنامهریزیهایی که در قالب این فرمت انجام دادم، تقویت و بهبود مهارت خواندن به زبان انگلیسی بود.
بعد از اینکه اقدامها را (طی دو هفته) مشخص کردم شروع به انجام کارها کردم و میدانم اگر بعد از شش ماه متن مورد نظرم را با سرعت و دقتی که در قسمت شاخص ارزیابی مشخص کردم، خواندم، آنگاه به هدف مورد نظرم نزدیک شدم. در غیر این صورت میدانم که باید تغییری در اقدامهایم انجام دهم.
از طرفی به این شکل یک عمر در پِی کسب یا بهبود یک مهارت و نرسیدن به نتیجهی مشخص و ملموس، هدر نمیدهم.
البته تا قبل از این نمیدانستم که با انجام چنین کاری میتوانم اهدافم و برنامهریزیهایم را به شکل مناسبی سروسامان دهم.
من حتی برای متممخوانی و کتابخواندن هم چنین برنامهای مشخص کردم. اگر خواندن نتواند در خدمت رسیدن به اهدافم باشد و یا آگاهی و دانش مرا در زمینهی خاصی افزایش ندهد، طبق گفتههای این درس، مشخصاً مشغول هستم بدون اینکه کاری از پیش برده باشم.