چرا پیاده روی میکنیم؟ | فردریک گرو در کتاب فلسفه پیاده روی پاسخ میدهد
«ما به آن دسته از افراد تعلق نداریم که فقط وقتی در محاصرهٔ کتابها هستند، وقتی کتابها شوقی در آنها برمیانگیزند، فکری به ذهنشان خطور میکند. ما عادت داریم در هوای آزاد بیندیشیم – در حین راه رفتن، پریدن، بالا رفتن، رقصیدن، ترجیحاً در کوههای تکافتاده یا در ساحل دریا، آنجا که حتی ردپاها نیز آدمی را به فکر میاندازند.»
جملههای بالا را فردریک گرو (Frédéric Gros) برای پیشانینوشت (اپیگراف) کتاب فلسفه پیاده روی خود از نیچه انتخاب کرده است. نیچه، فیلسوفی که پُتک را ابزار فلسفه میدانست و در هم شکستن و خرد کردن باورها را بخشی از مأموریت خود تعریف کرده بود، به نویسندگان و اندیشمندانِ نشسته هم میتازد و راه رفتن، تحرک و جستوخیز در طبیعت را از ملزومات فکر کردن معرفی میکند.
کتاب فلسفه پیاده روی (A Philosophy of Walking) نه نخستین کتاب درباره پیاده روی است و نه آخرین آن. بلکه باید آن را بخشی از موج رونق بازگشت به پیاده روی و عادتهای طبیعی دانست که در دهههای اخیر رواج یافته است.
ما در متمم کتاب پیاده روی ارینگ کاگه را هم معرفی کردهایم. اما شوقی که اخیراً در نویسندگان برای نوشتن از پیادهروی به وجود آمده بیشتر از این حرفهاست. کتابی که ژوزف آماتو درباره تاریخ پیاده روی نوشته (On foot)، جستارهای ربکا سولنیت درباره تاریخچه راه رفتن (Wanderlust) و مرثیهٔ جیوف نیکولسون درباره هنر گمشدهٔ پیاده روی (The Lost Art of Walking) تنها نمونههایی از کتابهایی هستند که به راه رفتن و پیاده روی پرداختهاند.
فردریک گرو هم جایی در میان این فهرست قرار میگیرد. او زندگی اندیشمندان، سیاستورزان و فیلسوفان را بررسی میکرده و اهمیت پیاده روی را در زندگی چند نمونه از آنها برای خواننده روایت میکند. او هم، مانند نیچه که کتاب را با نامش آغاز کرده، پیاده روی را فراتر از یک کار ساده میداند و گاه آن را تا حد فلسفهای برای زندگی بالا میبرد.
با این مقدمه، این بار در پاراگراف فارسی متمم به سراغ بریدههایی از کتاب فلسفه پیاده روی میرویم:
میخواهم بگویم قرار نیست به واسطهٔ پیادهروی با خودمان ملاقات کنیم. به واسطهٔ پیادهروی اصلاً از ایدهٔ هویت، از وسوسهٔ کسی بودن یا اسم و گذشتهای داشتن میگریزیم.
کسی بودن فقط برای مهمانیهای مجلل و آنچنانی خوب است که هر کس در آنها داستان خودش را میگوید، کسی بودن فقط برای اتاق مشاورهٔ روانشناسها خوب است.
اما آیا همین کسی بودن ضمناً الزامی اجتماعی نیست که قصهای احمقانه و طاقتفرسا را به دنبال خود میکشاند – چون بههر حال هر کس باید به تصویری که از خود ترسیم میکند پایبند باشد؟
آزادی برآمده از پیادهروی در کسی نبودن است؛ زیرا بدنی که پیاده میرود گذشته یا پیشینهای ندارد، تنها گردابهای است در جریان بسیار کهن زندگی.
نیچه در جایی نوشته است که گسستن کاری دشوار است، زیرا قطع پیوند یا رهایی از بند تعلق درد و رنج به بار میآورد. اما در عوض خیلی زود نفعش را خواهیم دید.
مقدر بود زندگی شخص نیچه از همین گسستها، قطع رابطهها، و انزواجوییها تشکیل شود: از جهان، جامعه، همسفران، همکاران، همسران، دوستان، بستگان. اما هر گسستی که بر عمق تنهایی او میافزود به معنای گسترش بیش از پیشِ آزادیهایش بود: دیگر لازم نبود توضیح بدهد، دیگر لازم نبود کوتاه بیاید، دیدش شفاف و خالی از تعصب بود.
نیچه پیادهروندهای بینظیر بود، خستگی نمیشناخت. خوش داشت همیشه به این مطلب اشاره کند. پیادهروی در هوای آزاد به عبارتی عنصر طبیعی آثارش بود، پای ثابت نوشتههایش.
… نیچه تمام روز راه میرفت و آنچه را که بدنش در حین پیادهروی -در مواجهه با آسمان و دریا و یخچالهای طبیعی- در فکر او میدمید اینجا و آنجا فوراً مینوشت. «زرتشت با دلِ خود گفت: من آوارهام و کوهپیما. دشتها را خوش نمیدارم. و چنان است گویی که زمانی دراز آرام نمیتوانم نشست. و هر چیزی که هنوز همچون سرنوشت و آزمون به سراغ من آید، در آن آوارگی و کوهپیمایی [تازهای] خواهد بود: و اما انسان، سرانجام، [در هر آزمونی] خود را میآزماید و بس.»
شما این مطلب را در سایت متمم (محل توسعه مهارتهای من) میخوانید. متمم هزاران درس در زمینهٔ مدیریت و توسعه فردی ارائه میکند و همواره به ارائه محتوای علمی، دقیق و تألیفی متعهد است. فهرست درسها، شرایط عضویت در متمم و تجربهٔ اعضای متمم از حضور در متمم را میتوانید در صفحات زیر بخوانید:
پیاده رفتن بدون به همراه داشتن چیزی، حتی ضروریات، یعنی سپردن خود به دست اولیّات. وقتی چنین کاری میکنید، دیگر هیچچیز اهمیت ندارد، نقشه، اطمینان به نفس، هیچچیز. هیچچیز مگر باور قلبیِ تام و تمام به گشادهدستی جهان. سنگها، آسمان، زمین، درختان، همگی به خدمت ما درمیآیند، مانند یک هدیه، با حمایتی تمامناشدنی.
با سپردن خود به دست امور اولیه اعتمادی را کسب میکنیم که تا قبل از آن برایمان ناشناخته بود، اعتمادی که دل را خشنود میکند، چرا که ما را تماماً به دیگری متکی میسازد و حتی رها از وظیفهٔ صیانت نفس. اولیهها چیزهایی هستند که ما خود را به دست آنها میسپاریم، چیزهایی که تام و تمام به ما اعطا میشوند. اما برای تجربه کردن تار و پود اولیّات باید خطر کنیم، خطر گذشتن از مرز ضروریات.
وقتی پیادهروی طولانی میشود، لحظهای فرا میرسد که دیگر نمیدانید چند ساعت گذشته است، یا چند ساعت دیگر طول میکشد تا به مقصد برسید؛ آنگاه سنگینی ضروریات ابتدایی را بر شانههایتان احساس میکنید، با خود میگویید همین کافی است – دیگر لازم نیست برای کنار هم نگهداشتن جسم و روح کار اضافهای بکنید – و احساس میکنید که میتوانید روزها، قرنها، همینطور ادامه دهید.
دیگر یادتان نمیآید به کجا میخواستید بروید یا چرا میخواستید بروید؛ این موضوع به همان اندازه بیمعناست که پیشینهتان، یا اینکه ساعت چند است. پس احساس میکنید آزادید، زیرا هر بار که نشانهٔ مسئولیتهای جهنمی سابقتان را به یاد میآورید – نام، سن، حرفه، سوابق – همگی در نظرتان مطلقاً مضحک، ناچیز و موهوم جلوه میکنند.
ترجمه کتاب فلسفه پیاده روی
کتاب فلسفه پیاده روی به زبان فرانسوی نوشته شده و جان هاو (John Howe) آن را به انگلیسی ترجمه کرده است. مهدی امیرخانلو هم نسخهٔ انگلیسی را به فارسی ترجمه کرده و نشر ماهی آن را به بازار عرضه کرده است.
ما در متمم دربارهٔ کیفیت ترجمه فرانسوی به انگلیسی چیزی نمیدانیم. جز این که فردریک گرو زمانی که با یکی از نویسندگان گاردین حرف میزده و تحسینهایی از کتاب خود شنیده، در پاسخ گفته (+): «شاید اینها به ترجمه مربوط میشود. نسخه فرانسوی اینقدر زیبا نیست.» منطقی است این حرف گرو را تعارف فرض کنیم. اما این را هم میشود نتیجه گرفت که لااقل او اعتراض صریح و مشخصی به ترجمه انگلیسی نداشته است.
در سایت نشر ماهی علاوه بر امکان فروش نسخه فیزیکی، لینک خرید نسخه دیجیتال از فیدیبو و طاقچه هم قرار داده شده است:
خرید کتاب فلسفه پیاده روی (سایت نشر ماهی)
این نشر همچنین صفحات اول کتاب فلسفه پیاده روی را در قالب فایل PDF برای دانلود منتشر کرده است.
چند تذکر دربارهٔ بخش معرفی کتاب متمم
متمم سایت فروش کتاب نیست. و جز کتاب «از کتاب» محمدرضا شعبانعلی - که خود متمم آن را منتشر کرده - صرفاً به معرفی، بررسی و نقد کتاب میپردازد.
صِرف معرفی کتاب در متمم لزوماً به معنای تأیید محتوای آن کتاب نیست. پس حتماً متن معرفی را کامل بخوانید. ممکن است نقاط ضعف برخی کتابها پررنگتر از نقاط قوتشان باشد. ضمن این که معرفی کتاب در متمم لزوماً به این معنا نیست که آن کتاب جزو منابع تدوین درسها بوده است. جز در مواردی که صریحاً به این نکته اشاره، در باقی موارد صرفاً ممکن است با هدف آشنایی کلی با موضوع یا نویسنده و یا نقد کتاب به آن پرداخته شده باشد.
متمم برای معرفی کتابها هیچ نوع هزینهای دریافت نمیکند و صرفاً اهداف آموزشی خود را مد نظر قرار میدهد.
دستهبندی کتاب های روانشناسی و توسعه فردی
کتابهایی در مورد یادگیری و مدل ذهنی
چند کتاب درباره بهبود مهارت های ارتباطی
مطالب، فایلها و کتابهای مربوط به کتابخوانی
خرید کتاب از کتاب نوشته محمدرضا شعبانعلی
راهنمای خواندن و خریدن کتاب (فایل صوتی)
کتابخوانی | چگونه کتابخوان شویم؟
فهرست کتابهای پیشنهادی برای ترجمه
پاراگراف فارسی | جملات منتخب کتابها
دوست عزیز.
شما با عضویت رایگان به عنوان کاربر آزاد متمم (صرفاً با تعیین نام کاربری و کلمهی عبور) میتوانید به حدود نیمی از چند هزار درس متمم دسترسی داشته باشید.
همچنین در صورت تمایل، با پرداخت هزینه عضویت، به همهی درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. فهرست برخی از درسهای مختص کاربران ویژه متمم را نیز میتوانید در اینجا ببینید:
فهرست درسهای مختص کاربران ویژه متمم
از میان درسهایی که در فهرست بالا آمده است، درسهای زیر از جمله پرطرفدارترین موضوعات هستند:
دوره MBA | مذاکره | کوچینگ | توسعه فردی
فنون مذاکره | تصمیم گیری | مشاوره مدیریت
تحلیل رفتار متقابل | تسلط کلامی | افزایش عزت نفس
چگونه شاد باشیم | هوش هیجانی | رابطه عاطفی
خودشناسی | شخصیت شناسی | پرورش کودکان هوشمندتر
اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید دربارهی متمم بیشتر بدانید، میتوانید نظرات دوستان متممی را دربارهی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی میشناسند:
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری سبک زندگی من به شما پیشنهاد میکند: چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : محمدرضا شعبانعلی
سلام مائده جان.
اگر از من بپرسی، به نظرم در این مورد خاص، لازم نیست بین آبرو و صداقت یکی رو انتخاب کنی. چون هر دو رو داری (نه به عنوان تعارف، بلکه با توضیح زیر).
احتمالاً خودت هم میدونی یا توی متمم خوندی، من هم چند جا به بهانههای مختلف بهش اشاره کردهام، اما حیفه زیر همین کامنت تو دوباره بهش اشاره نکنم.
اون بحث تعهد نودوهشت درصدی بیشتر برای موضوعاتی مفیده که از جنس «اصول و ارزشها» باشن. یعنی این که مثلاً تو بگی برام مهمه هیچوقت از کارم نزنم. و سعی کنی ۱۰۰٪ به این اصل وفادار باشی.
اما در بحث تغییر رفتارها، واقعاً این که بخوایم کلاً یه قراری بذاریم و در هر شرایطی رعایت کنیم غیرممکنه.
تو در واقع قرارت نباید این باشه که «چهل روز متوالی به هر قیمت هر روز پیادهروی میکنم» چون احتمالش بسیار زیاده که نتونی این کار رو بکنی.
تو قرارت این بوده که «پیادهروی رو به بخشی از سبک زندگی و عادتهای روزانه خودت» تبدیل کنی، و در این کار عالی بودی.
حالا اگر هم میخواستی این هدفگذاری رو کمّی (quantify) کنی، که قطعاً کار خوبیه، لازم بوده که از اول یه حاشیهٔ مناسب برای انحراف از هدف تعیین کنی. یعنی مثلاً اگر قراره هر روز حداقل نیمساعت پیادهروی کنی، حتماً به خودت مجوز بدی که «من حداکثر ۵ روز در ماه فرصت دارم از این قاعده تخطی کنم. یا این قول رو رعایت نکنم.» من این رو به «مرخصی گرفتن» تعبیر میکنم. ما وقتی استخدام میشیم و یه نفر بهمون برای هر روز کارمون حقوق میده، باز هم حق داریم در سال چند روز مرخصی باحقوق بگیریم. یعنی سر کار نیایم، و کارفرما فرض کنه ما سر کار هستیم و بهمون حقوق بده! (مرخصی بدونحقوق از یه جا به بعد تازه شروع میشه).
این موضوع به اندازهٔ کافی پشتوانهٔ پژوهشی هم داره که حالا بعداً زمانی که درس هدفگذاری کامل بشه حتماً اونجا باید بیاد.
اما از قدیم هم یه جاهایی خیلی ظریف و ریز بهش اشاره شده توی متمم. یکی از این جاها جدول برنامهریزی ماهانه است که یه جایی در اون ریز نوشته شده که پنج روز در ماه حق دارید به تعهد روزانهتون عمل نکنید (حالا پنج یه عدد توافقیه. ممکنه تو سه یا چهار یا شش رو بپسندی).
خلاصه این که اگر از من بپرسی، تو عالی عمل کردی. و اگر همیشه این تولرانس رو هم در نظر بگیری، هم برای حس خودت بهتره، هم به عزت نفس کمک میکنه (=من کسی هستم که قراری با خودم گذاشتم و بهش متعهد بودم) و هم انگیزهات رو برای ادامه دادن این عادت جدید تقویت میکنه و افزایش میده.
ببخش طولانی شد و حرف تازهای توش نبود.