کتاب جهان مکتوب | چگونه ادبیات به تاریخ شکل داد؟
حتماً هنگام مشاهدهٔ کتابها در ویترین کتابفروشیها تجربه کردهاید که عنوان بعضی کتابها توجه بیننده را جلب میکنند و اجازه نمیدهند چشم بهسادگی از روی جلدشان عبور کند؛ «جهان مکتوب / The Written World» از این دست کتابهاست. عنوان فرعی کتاب هم بر این جاذبه میافزاید: «چگونه ادبیات به تاریخ شکل داد؟»
مارتین پوکنر، استاد زبان انگلیسی و ادبیات تطبیقی دانشگاه هاروارد، در کتاب جهان مکتوب میکوشد با استناد به تاریخ ادبیات نشان دهد که ادبیات تا چه حد بر تاریخ سایه انداخته است. او مجموعهٔ متنوعی از مثالها را از نوشتههای سومریان و داستانهای بینالنهرین تا مانیفست کمونیست و هری پاتر را گرد هم آورده تا تأثیر کلام مکتوب بر مسیر زندگی بشر را به خوانندهٔ خود نشان دهد.
این بار در پاراگراف فارسی متمم به سراغ این کتاب میرویم و بخشهایی از آن را میخوانیم. در پایان در حد چند جمله به نقد کتاب جهان مکتوب هم خواهیم پرداخت.
هنگامی که به این قطعات کوچک گِلی نگاه میکنم، غرور کسانی را تصور میکنم که در چنین فنی تبحر داشتند؛ غرور به این خاطر که چیزی به این کوچکی میتوانست چنین قدرت فراوانی داشته باشد.
یک معلم که در مصر به کار نوشتن مشغول بوده منزلت والای کتابت را چنین ستوده: «آیا کار مزرعه را به یاد ندارید؟ موشها در مزرعه فراواناند و ملخها به آن هجوم میآورند و رمهٔ گاوان محصولاتش را میخورند. اما یک کاتب ارباب دیگران است.»
کاتبان نخستین دیوانسالاران به شمار میرفتند، که بهآسودگی داخلِ دفاتر مینشستند میزان غلات را محاسبه میکردند، قراردادها را میبستند و سوابق را ثبت میکردند، در حالی که برادرانشان در مزارع عرق میریختند.
در میان آموزگارانی که از نوشتن سر باز زدند، سقراط کسی بود که با بیشترین قاطعیت خط و کتابت را رد میکرد […].
استدلالهای سقراط در مخالفت با نوشتار فراتر از شکایتی علیه مرجعیت و تخصص هومر رفت […].
نوشتن تنها سایهای بیصدا از گفتار بود، فنی که واژهها را بدون آوا، تنفس و روحشان به بند میکشید. نوشتن تنها یک اختراع محیرالعقول ماشینی بود؛ یک فناوری با معایبی بیشمار. نمیتوانید از یک نوشته پرسشهایی بکنید که ممکن است پیش بیایند؛ واژهها از زمینهای که در آن گفته شدهاند خارج میشوند که این میتواند آنها را مستعد سوءتفاهم و خروج از کنترل مؤلفشان کند؛ واژهها پس از مرگ گویندهشان باقی خواهند ماند و درنتیجه او قادر نخواهد بود برداشتهای نادرستی را که ممکن است در آینده مطرح شوند رد کند.
جریان تولید و فروش آمرزشنامهها از زمان سقوط قسطنطنیه و نخستین سری چاپشان به دست گوتنبرگ مسیری طولانی را پیموده بود. تهدید ترکان همچنان به قوت خود باقی بود و مبارزه با آنها به تأمین بودجه از سراسر سرزمینهای مسیحی نیاز داشت.
خوشبختانه اختراع گوتنبرگ درست بهموقع از راه رسیده بود تا به تکثیر آمرزشنامهها کمک کند و اختراعی آسمانی محسوب میشد که کلیسا فوراً از آن بهرهبرداری کرده بود. آمرزشنامهها حالا در تیراژهای چندهزارتایی – حتی چنددههزارتایی – چاپ و فروخته میشد؛ به عنوان مثال تنها در یک مورد ۱۹۰ هزار کپی از یک آمرزشنامه تولید شده بود.
برخی از چاپخانهدارها به این ایدهٔ درخشان رسیدند که آمرزشنامهها را همچون نوعی کوپن جایزه در کتابها قرار دهند. یک سازمان عریضوطویل برای توزیع آمرزشنامه تأسیس شد و بروشورهایی (چاپی) نیز برای معرفی بهترین شیوههای فروش در هر قلمرو آماده شد.
زمانی که مارکس و انگلس به سرنوشت متن تازهنوشتهٔ خود میاندیشیدند، ادبیات جهانی را در نظر داشتند. آنها مقدمهٔ خود را با این خبر جسورانه به پایان رساندند که مانیفست «به زبانهای انگلیسی، فرانسه، آلمانی، ایتالیایی، فلاندری و دانمارکی منتشر میشود.»
با اینکه این کار در مقایسه با رونماییهای امروزی کتاب که ممکن است همزمان به چندین زبان صورت گیرد چندان چشمگیر بهنظر نمیرسد، اما این اقدام برای گروهی از انقلابیون دورافتاده در سال ۱۸۴۸ که مترجمان، چاپخانهها و توزیعکنندگان در کشورهای مختلف را میطلبید، کاملاً جاهطلبانه بود.
درست همانطور که داستانی که مانیفست تعریف میکرد بینالمللی بود، این متن میخواست بهصورت بینالمللی خوانده شود؛ میخواست به ادبیاتی جهانی بدل شود.
حالا ناگهان همه میتوانند نویسنده شوند و از طریق شبکههای اجتماعی خوانندگانی پیدا کنند. سایر نویسندگان نگران آن هستند که در آینده به تولیدکنندگان محتوا بدل خواهند شد و آثارشان دیگر نه بهعنوان آفریدههای اصیل ذهنهای مستقل، بلکه همچون شکلی از خدمترسانی به مشتری قلمداد خواهند شد که برای برطرفکردن تقاضایی خاص طراحی شدهاند.
نکتهای کوچک در نقد کتاب جهان مکتوب
رسم ما در پاراگراف فارسی متمم – بر خلاف معرفی کتابهای مدیریتی و معرفی کتابهای روانشناسی – این است که صرفاً به نقل چند بند از کتابها اکتفا میکنیم و به نقد آنها نمیپردازیم. اما از آنجا که بسیاری از دوستان متممی بر اساس معرفی کتابها در متمم دربارهٔ تهیه و مطالعهٔ کتابها تصمیم میگیرند، گاهی لازم است کمی دربارهٔ کیفیت و ویژگیهای کتابها صحبت کنیم.
نخستین توضیح اینکه ترجمه کتاب جهان مکتوب بسیار روان است و خواننده بهندرت وادار میشود برای فهم بهتر، جملهها را دوباره و چندباره بخواند. در عین حال باید تأکید کنیم که جهان مکتوب یک کتاب کندخوان است و شیوهٔ نگارش نویسنده بهگونهای است که نمیتوان آن را به سرعت خواند.
علاوه بر این، چگالی متن هم بسیار متغیر است. گاهی نویسنده نکات واضح یا کماهمیتی را به تفصیل شرح داده و گاه از کنار یک موضوع مهم به یک اشاره گذشته است. طبیعی است مطالعهٔ بخشهای فشرده و متراکم، به زمان و حوصلهٔ بیشتری نیاز دارد.
کیفیت نسخهٔ چاپی هم بسیار خوب است و قاعدتاً خوانندهٔ دوستدار کتاب، با در دست گرفتن «جهان مکتوب» حس مثبتی را تجربه خواهد کرد. نشر بیدگل بخش منابع را هم بسیار جدی گرفته و برخلاف روش برخی ناشران، این بخش را حذف نکرده و در انتهای کتاب حفظ کرده است.
اما متن اصلی کتاب ضعفهایی دارد که احتمالاً خوانندگان دقیق را آزرده خواهد کرد. اولین ضعف از روی جلد آغاز میشود: عنوان فرعی کتاب، توصیف درستی از محتوای آن نیست. این کتاب بیشتر به «مکتوبات» پرداخته و نه «ادبیات.» ناآگاهترین نویسندهها و منتقدین هم مانیفست کمونیست را – که بخش قابلتوجهی از کتاب به آن اختصاص دارد – مصداق متن ادبی نمیدانند. میشود حدس زد که ناشر (اصلی) و نویسنده با هدف افزایش فروش، تصمیم گرفتهاند عنوان فرعی جذابی برای کتاب انتخاب کنند و به این نکته توجه نکردهاند که این کار نوعی فریب مخاطب محسوب میشود. این ضعف بزرگ در تمام متن کتاب هم ادامه یافته است. نویسنده در هر صفحه از کتاب، کلمهٔ Literature (ادبیات) را به معنای متفاوتی به کار برده است و چنین اشتباه بدی برای کتابی که موضوع آن دقیقاً ادبیات است، خوشایند نیست.
ایراد دیگر آن است که حجم بخشهای مختلف کتاب، تناسب چندانی با اهمیتشان ندارد. اگر نویسنده عنوان «نمونههایی از تأثیر متن (یا کلام یا کلمات) بر زندگی مردم جهان (یا بر جهان)» را برای کتابش انتخاب میکرد، چنین انتظاری وجود نداشت. اما ادعای «چگونه ادبیات به تاریخ شکل داد؟» انتظار متفاوتی در خواننده برمیانگیزد.
با این حال، اگر با تاریخ کتاب و صنعت نشر آشنا نیستید و میخواهید برشهایی از تاریخ «کلام مکتوب» را بخوانید تا ذهنتان به مطالعه و جستجوی بیشتر ترغیب شود، احتمالاً کتاب جهان مکتوب را دوست خواهید داشت.
خلاصه مشخصات کتاب جهان مکتوب
عنوان | جهان مکتوب |
عنوان فرعی و توضیحات | چگونه ادبیات به تاریخ شکل داد؟ |
نویسنده | مارتین پوکنر |
مترجم | علی منصوری |
ناشر | انتشارات بیدگل |
تعداد صفحات | ۵۰۶ |
سایر کتابهای نویسنده | فرهنگ: داستان ما (از غارنگارهها تا کیپاپ) ادبیات برای سیارهٔ در حال تغییر زبان دزدان |
دستهبندی کتاب | پاراگراف فارسی | کتابخوانی | کتاب درباره کتاب |
شابک | ۹۷۸۶۲۲۶۸۶۳۲۲۳ |
فهرست مطالب کتاب | طلوع زمین کتاب بالینی اسکندر پادشاه گیتی: از گیلگمش و آشوربانیپال عزرا و آفرینش کتاب مقدس آموختن از بودا، کنفوسیوس، سقراط و مسیح موراساکی و سرگذشت گنجی هزارویک شب با شهرزاد گوتنبرگ، لوتر و جمهوری نوین چاپ پوپول ووه و فرهنگ مایا دنکیشوت و دزدان دریایی بنجامین فرانکلین ادبیات جهان: گوته در سیسیل مارکس، انگلس، لنین، مائو آخماتووا و سولزنیتسین حماسهٔ سونجاتا و سخنپردازان غرب آفریقا ادبیات پسااستعماری از مدرسهٔ جادوگری هاگوارتز تا هندوستان |
ترجمه های دیگر | ندارد |
مجموعهٔ «کتابهای دربارهٔ کتاب» در متمم:
- معرفی کتاب پرنده به پرنده | حرفهای آن لاموت برای نویسندگان نوقلم
- دنیای ذهنی یک نویسنده | بریدههایی از کتاب یادداشت های روزانه ویرجینیا وولف
- در ستایش ادبیات | گزیدهای از حرفهای ماریو بارگاس یوسا
- کتاب «از کتاب» | نوشتهٔ محمدرضا شعبانعلی
- بریدههایی از کتاب برچیدن کتابخانهام | آلبرتو مانگل
- معرفی کتاب خود نوشتن | کتابی درباره نویسندگی از احمد اخوت
- کتاب جهان مکتوب | چگونه ادبیات به تاریخ شکل داد؟
- نوشتن سفرنامه | چگونه می نویسم؟ | هفت روش از هفت سفرنامه نویس معاصر
- در کتابخانه شخصی شما چه خبر است؟
- چگونه کتاب بخوانیم؟ راهنمای مورتیمر آدلر برای کتاب خواندن
چند تذکر دربارهٔ بخش معرفی کتاب متمم
متمم سایت فروش کتاب نیست. و جز کتاب «از کتاب» محمدرضا شعبانعلی - که خود متمم آن را منتشر کرده - صرفاً به معرفی، بررسی و نقد کتاب میپردازد.
صِرف معرفی کتاب در متمم لزوماً به معنای تأیید محتوای آن کتاب نیست. پس حتماً متن معرفی را کامل بخوانید. ممکن است نقاط ضعف برخی کتابها پررنگتر از نقاط قوتشان باشد. ضمن این که معرفی کتاب در متمم لزوماً به این معنا نیست که آن کتاب جزو منابع تدوین درسها بوده است. جز در مواردی که صریحاً به این نکته اشاره، در باقی موارد صرفاً ممکن است با هدف آشنایی کلی با موضوع یا نویسنده و یا نقد کتاب به آن پرداخته شده باشد.
متمم برای معرفی کتابها هیچ نوع هزینهای دریافت نمیکند و صرفاً اهداف آموزشی خود را مد نظر قرار میدهد.
دستهبندی کتاب های روانشناسی و توسعه فردی
کتابهایی در مورد یادگیری و مدل ذهنی
چند کتاب درباره بهبود مهارت های ارتباطی
مطالب، فایلها و کتابهای مربوط به کتابخوانی
خرید کتاب از کتاب نوشته محمدرضا شعبانعلی
راهنمای خواندن و خریدن کتاب (فایل صوتی)
کتابخوانی | چگونه کتابخوان شویم؟
فهرست کتابهای پیشنهادی برای ترجمه
پاراگراف فارسی | جملات منتخب کتابها
دوست عزیز.
شما با عضویت رایگان به عنوان کاربر آزاد متمم (صرفاً با تعیین نام کاربری و کلمهی عبور) میتوانید به حدود نیمی از چند هزار درس متمم دسترسی داشته باشید.
همچنین در صورت تمایل، با پرداخت هزینه عضویت، به همهی درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. فهرست برخی از درسهای مختص کاربران ویژه متمم را نیز میتوانید در اینجا ببینید:
فهرست درسهای مختص کاربران ویژه متمم
از میان درسهایی که در فهرست بالا آمده است، درسهای زیر از جمله پرطرفدارترین موضوعات هستند:
دوره MBA | مذاکره | کوچینگ | توسعه فردی
فنون مذاکره | تصمیم گیری | مشاوره مدیریت
تحلیل رفتار متقابل | تسلط کلامی | افزایش عزت نفس
چگونه شاد باشیم | هوش هیجانی | رابطه عاطفی
خودشناسی | شخصیت شناسی | پرورش کودکان هوشمندتر
اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید دربارهی متمم بیشتر بدانید، میتوانید نظرات دوستان متممی را دربارهی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی میشناسند:
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : گروه متمم
کاملاً درست است که یکی از معانی Literature را میتوان Written Work در نظر گرفت. ما هم در درس سواد چیست به همین معنا اشاره کردهایم. به همین علت برای توصیف افراد باسواد نیز از واژهٔ Literate استفاده میکنند.
اما موضوع این است که اگر نویسنده بخواهد به اعتبار اینکه در دیکشنری شما چه نوشته شده، در کتابش Literature را تعریف نکند، منطقی نیست.
این کار نویسنده از دو نظر ضعف دارد:
۱) نویسندگان موظف هستند واژگان اصلی و اصطلاحات کلیدی متن خود را تعریف کنند. همهٔ ما میدانیم «مردم» یعنی چه. اما کتابهایی که دربارهٔ «مردمشناسی» نوشته میشوند، ابتدا اصطلاح «مردم» را تعریف میکنند. همچنین کتابهایی که دربارهٔ «تاریخ تمدن» نوشته میشوند، ابتدا فصلی را به تعریف تمدن اختصاص میدهند. نویسندهای که میخواهد دربارهٔ تأثیر ادبیات بر تاریخ بنویسد، موظف است ادبیات را تعریف کند (آن هم با استناد به منبعی فراتر از دیکشنری؛ چون متن، تخصصی است).
به عنوان مثالی ساده، نویسنده کتب مقدس ادیان مختلف را هم شامل ادبیات (آن هم نه ادبیات غیرداستانی) دانسته است. در حالی که ممکن است افراد مذهبی - حتی اگر Literature را معادل مکتوبات فرض کنند - حاضر نباشند کتب مذهبی را مصداق Literature بگیرند.
۲) مشخصاً آنچه از متن برمیآید این است که نویسنده Literature را اغلب (نه همیشه) معادل ادبیات (آن هم به معنای فاخر آن) در نظر گرفته است. چنانکه در آغاز کتاب به این اشاره میکند که فضانوردان درس فنی خوانده بودند. اما نهایتاً برای توصیف فضا دست به دامن ادبیات شدند.
جای دیگری هم توضیح میدهد که محل تلاقی داستان و نگارش، ادبیات است. اشاره به آثار کسانی مثل سروانتس و رولینگ هم نشان میدهد که در بخش بزرگی از کتاب، دقیقاً ادبیات را به رایجترین معنای آن بهکار برده است. اما در بخشهای دیگر، فراموش کرده و چارچوب دیگری را برگزیده است.
این ضعف بزرگ در کتابهایی که نویسنده فیشبرداریهای فراوان کرده و سپس خواسته همه را زیر یک عنوان بگنجاند، پیش میآید. اما حداقل کاری که نویسنده میتواند انجام دهد این است که وقتی متن نهایی شد، با ادعایی نادرست بر روی جلد، این ضعف را پررنگتر نکند.
علاوه بر این دو نکته، مسئلهٔ مهم دیگری هم وجود دارد و آن این است که نویسنده نباید به آنچه در دیکشنری شما آمده تکیه کند. چهبسا فرد دیگری دیکشنری دیگری داشته باشد و چیز دیگری در آن نوشته شده باشد. ضمن اینکه با همین استدلال، تقریباً هر چه در کتاب میآید زاید است. چون در جای دیگری آمده است. کار نویسنده «تألیف» است؛ یعنی ایجاد انس و الفت میان مطالب و کنار هم قرار دادن آنها.
نویسنده باید از بین صدها تعریف که از Literature وجود دارد یکی را برگزیند و توضیح دهد که کدام را انتخاب کرده است. سپس از بین انواع روایاتی که از رویدادهای تاریخی وجود دارد، تعدادی را که مناسبتر و معتبرتر و همخوانتر میداند انتخاب کند و کنار هم قرار دهد و به این شیوه، تصویری بزرگتر و قابلفهمتر پیش روی مخاطب قرار دهد.
خوانندهٔ سختگیر از پوکنر انتظار دارد در چنین کتابی، حداقل پنج یا ده تعریف از ادبیات از منابع مختلف نقل کند و بگوید کدام را انتخاب کرده و سپس بر آن اساس، باقی متن را بخواند.
خوانندهٔ سهلگیر میتواند بگوید هیچ تعریف دیگری نقل نکن. فقط بگو منظور خودت از این اصطلاح چیست.
اما اینکه نویسنده صرفاً داستانها را به هم بچسباند و اثری دربارهٔ تاریخ ادبیات بنویسد، اما فراموش کند که بگوید منظورش از ادبیات چیست، ضعف کوچکی نیست.
نویسنده این کتاب بیان شده که استاد ادبیات تطبیقی است. جهت استحضار این نوع ادبیات شاخه ای از ادبیات است که به مقایسه و اثرگذاری ادبیات ملل مختلف بر یکدیگر می پردازه مثلاً اثر حافظ بر گوته.
در جای دیگه ای از متن به مانیفست اشاره شده که به معنای بیانیه و مرام نامه است. گفتم شاید چند نفری با این واژه ها مهجور باشند.
از این تیکه خیلی خوشم اومد و من رو به فکر فرو برد.
به نوعی داره برعکس شروع ماجرا میشه که با کتابت ارباب و دیوان سالار بودن.
به نظرم با توجه به توضیحات خوبی که متمم درباره این کتاب برای ما مهیا و ارائه کرد، میتوانیم کتاب را با ذهنیت مناسب و آگاهی بیشتری بگیریم و بخوانیم و از محتوای آن استفاده کنیم. با زحمتی که نویسنده آگاه و دوست داشتنی این مطلب متمم، به منظور نقد مختصر و مفید کتاب انجام داده و در اختیارمان قرار داده است، ما ویژگی های مثبت کتاب را می دانیم و در عین حال به نقایص و نواقص کتاب آگاه تریم. انتظاراتمان از کتاب تعدیل شده و با آگاهی بیشتری می توانیم به سراغ کتاب برویم.
این درس اگرچه در قالب پاراگراف های فارسی ارائه شده است ولی میتواند برای ما نمونه ای از رویکرد نقادانه مفید و راه گشا نسبت به متن ها، گفته ها و اندیشه ها باشد. با نقد کتاب می توانیم به لایه های زیرین و نامحسوس محتوای کتاب وارد شویم و نسبت به این لایه های معنایی هم آگاهی یابیم. نقد کتاب واسطه کسب این آگاهی است و منتقدین آگاه میتوانند آفریننده چنین نقدها و زمینه ساز مواجهه آگاهانه ما با متن ها و کتاب ها باشند.
چه خوب است که در کنار نام کتاب ها و نویسندگان، قدر منتقدان کتاب را هم بدانیم به خصوص کسانی که این زحمت را می کشند و متن هایی راه گشا و چشم گشا درباره کتاب ها برایمان می نویسند. خواندن متن ها و مقالات درباره معرفی و نقد و بررسی کتاب ها به نوعی ترویج کتاب و کتابخوانی و اندیشه ورزی است و فقط به مدد اهل قلم شدنی و دست یافتنی است. خلق و انشای چنین متن هایی حاصل گذراندن عمر با کتاب هاست و البته تفکر و تامل درباره کتاب ها. لذا این متن ها برای اهالی کتاب نیز بسیار ارزشمند هستند و با معیارهای مادی قابل سنجش نیستند.
پینوشت:
در کتاب «کتاب پژوهی» نوشته محمد اسفندیاری و در مقاله ای با نام «حقوق خواننده» نکاتی را درباره لزوم رعایت حقوق خوانندگان توسط نویسندگان و ناشران خوانده بودم که با خواندن نقدهای متمم درباره این کتاب به یاد آن حقوق افتادم. در مقالات آن کتاب توضیحاتی هم درباره کاستی ها و نادرستی های کتاب ها داده شده بود که به نظرم نقد متمم بر کتاب جهان مکتوب، نمونه خوبی درباره بیان نقادانه کاستی ها و نادرستی های یک کتاب بود. سپاس از متمم و نویسندگانش.
پایان سخن: نقد آگاهانه و باکیفیت کتاب ها، نمونه خوبی از ارزش آفرینی در عرصه علم و فرهنگ و زمینه ساز تعالی حیات انسانی است.
بنده فقط یک میکرو دیدگاه در مورد این قسمت از متن دارم:
«این ضعف بزرگ در تمام متن کتاب هم ادامه یافته است. نویسنده در هر صفحه از کتاب، کلمهٔ Literature (ادبیات) را به معنای متفاوتی به کار برده است و چنین اشتباه بدی برای کتابی که موضوع آن دقیقاً ادبیات است، خوشایند نیست.»
اولین کلمات در تعریف و توضیح Literature در دیکشنری هایی که دیدم، written works است. اشاره به ادبیات و اثر هنری نوشتاری و شعر در بخش دوم و تکمیلی تعریف آماده است. شاید اثر مکتوب «ماندگار» مدنظر نویسنده بوده باشد. این واژه مترادف های زیادی هم دارد که از جمله:
Printed works
Published works
Writings
کاملاً درست است که یکی از معانی Literature را میتوان Written Work در نظر گرفت. ما هم در درس سواد چیست به همین معنا اشاره کردهایم. به همین علت برای توصیف افراد باسواد نیز از واژهٔ Literate استفاده میکنند.
اما موضوع این است که اگر نویسنده بخواهد به اعتبار اینکه در دیکشنری شما چه نوشته شده، در کتابش Literature را تعریف نکند، منطقی نیست.
این کار نویسنده از دو نظر ضعف دارد:
۱) نویسندگان موظف هستند واژگان اصلی و اصطلاحات کلیدی متن خود را تعریف کنند. همهٔ ما میدانیم «مردم» یعنی چه. اما کتابهایی که دربارهٔ «مردمشناسی» نوشته میشوند، ابتدا اصطلاح «مردم» را تعریف میکنند. همچنین کتابهایی که دربارهٔ «تاریخ تمدن» نوشته میشوند، ابتدا فصلی را به تعریف تمدن اختصاص میدهند. نویسندهای که میخواهد دربارهٔ تأثیر ادبیات بر تاریخ بنویسد، موظف است ادبیات را تعریف کند (آن هم با استناد به منبعی فراتر از دیکشنری؛ چون متن، تخصصی است).
به عنوان مثالی ساده، نویسنده کتب مقدس ادیان مختلف را هم شامل ادبیات (آن هم نه ادبیات غیرداستانی) دانسته است. در حالی که ممکن است افراد مذهبی – حتی اگر Literature را معادل مکتوبات فرض کنند – حاضر نباشند کتب مذهبی را مصداق Literature بگیرند.
۲) مشخصاً آنچه از متن برمیآید این است که نویسنده Literature را اغلب (نه همیشه) معادل ادبیات (آن هم به معنای فاخر آن) در نظر گرفته است. چنانکه در آغاز کتاب به این اشاره میکند که فضانوردان درس فنی خوانده بودند. اما نهایتاً برای توصیف فضا دست به دامن ادبیات شدند.
جای دیگری هم توضیح میدهد که محل تلاقی داستان و نگارش، ادبیات است. اشاره به آثار کسانی مثل سروانتس و رولینگ هم نشان میدهد که در بخش بزرگی از کتاب، دقیقاً ادبیات را به رایجترین معنای آن بهکار برده است. اما در بخشهای دیگر، فراموش کرده و چارچوب دیگری را برگزیده است.
این ضعف بزرگ در کتابهایی که نویسنده فیشبرداریهای فراوان کرده و سپس خواسته همه را زیر یک عنوان بگنجاند، پیش میآید. اما حداقل کاری که نویسنده میتواند انجام دهد این است که وقتی متن نهایی شد، با ادعایی نادرست بر روی جلد، این ضعف را پررنگتر نکند.
علاوه بر این دو نکته، مسئلهٔ مهم دیگری هم وجود دارد و آن این است که نویسنده نباید به آنچه در دیکشنری شما آمده تکیه کند. چهبسا فرد دیگری دیکشنری دیگری داشته باشد و چیز دیگری در آن نوشته شده باشد. ضمن اینکه با همین استدلال، تقریباً هر چه در کتاب میآید زاید است. چون در جای دیگری آمده است. کار نویسنده «تألیف» است؛ یعنی ایجاد انس و الفت میان مطالب و کنار هم قرار دادن آنها.
نویسنده باید از بین صدها تعریف که از Literature وجود دارد یکی را برگزیند و توضیح دهد که کدام را انتخاب کرده است. سپس از بین انواع روایاتی که از رویدادهای تاریخی وجود دارد، تعدادی را که مناسبتر و معتبرتر و همخوانتر میداند انتخاب کند و کنار هم قرار دهد و به این شیوه، تصویری بزرگتر و قابلفهمتر پیش روی مخاطب قرار دهد.
خوانندهٔ سختگیر از پوکنر انتظار دارد در چنین کتابی، حداقل پنج یا ده تعریف از ادبیات از منابع مختلف نقل کند و بگوید کدام را انتخاب کرده و سپس بر آن اساس، باقی متن را بخواند.
خوانندهٔ سهلگیر میتواند بگوید هیچ تعریف دیگری نقل نکن. فقط بگو منظور خودت از این اصطلاح چیست.
اما اینکه نویسنده صرفاً داستانها را به هم بچسباند و اثری دربارهٔ تاریخ ادبیات بنویسد، اما فراموش کند که بگوید منظورش از ادبیات چیست، ضعف کوچکی نیست.
اهمیت بسیار بالای کلمات
در این دیدگاه در مورد ((اهمیت بسیار بالای کلمات)) نوشتهام، برای کم حجم شدن متن و عدم آزار دوستان
دیدگاه را دوباره اینجا نمینویسم.
اهمیت تفکر نقادانه
در بخشی از متن درس، اشاره شده است
سقراط با نوشتن مخالف بوده است.
این موضوع، اهمیت تفکر نقادانه حتی در مقابل بزرگان را به ما نشان میدهد.
وقتی که همه ما نویسندهایم!
محمدرضا عزیز در برای امیرمحمد قربانی: دربارهی زندگی در جهان مسطح (این پختستانِ جدید) مطالب آموزندهای را بیان میکند
دوستان اگر توانستند، تمام متن را بخوانند
من در ادامه، صرفا بخشی از این متن را میآورم