مدل روبیکان | گامهای اصلی در هدف گذاری
- آشنایی با پیتر گالویتزر (ضروری نیست، اما توصیه میشود)
- بتوانند اهمیت «مدل روبیکان» یا «گامهای اقدام» را شرح دهند.
- بتوانند چهار مرحلهٔ مدل روبیکان را فهرست کرده و برای هر یک مثال بزنند.
- تجربه هدف گذاری خود را مرور کرده و سعی کنند تشخیص دهند که در کدام گام از این چهار گام بیشتر ضعف دارند.
![مدل روبیکان](https://motamem.org/wp-content/uploads/2024/05/Rubicon-Model.jpg)
تجربهٔ جالبی است اگر به سراغ دوستانتان بروید و از آنها دربارهٔ هدف گذاری بپرسید.
مثلاً بپرسید که آیا هدف گذاری را قبول دارند یا نه؟ یا بپرسید به چه علت به بعضی از هدفهایشان نرسیدهاند؟ یا اگر معتقدند که به مهارت هدف گذاری مسلط هستند، از آنها بپرسید که چه چیزی در خود میبینند که در دیگران نمیبینند و چه شده که توانستهاند بر خلاف بسیاری از کسانی که از هدف گذاری سرخوردهاند، در پیگیری اهداف خود موفق باشند؟
بعد از پرسیدن و گردآوری پاسخها یکی از اولین نتایجی که به آن دست خواهید یافت این است که «هدف گذاری» اصطلاحی بسیار گسترده و مبهم است که هر کس آن را به هر شکلی که دوست دارد به کار میبرد (و البته معمولاً فرض میکنیم که دیگران هم این کلمه را به همان شکلی که ما میفهمیم درک میکنند).
چند نمونه از معانی هدف گذاری در ذهن ما
«هدف گذاری به درد نمیخورد. من که هیچوقت به هدفهایم نرسیدم.»
پیامی که در این حرف پنهان شده این است که هدف گذاری وقتی معنا دارد که به هدف برسیم. به عبارت دیگر، گویندهٔ چنین جملهای هدف گذاری (goal setting) را به دستیابی به اهداف (goal attainment) محدود میداند یا هدف گذاری را بدون تحقق اهداف، کاری پوچ و بیفایده قلمداد میکند.
«من همیشه شوق هدف گذاری دارم. اول سال هدفهایم را انتخاب میکنم. اما بعداً معمولاً چند ماه بعد یا وسط سال آن هدفها را رها میکنم.»
کسی که این حرف را میزند، هدف گذاری (goal setting) را معادل انتخاب هدف (goal selection) در نظر گرفته و پیگیری اهداف را چیزی جدا از هدف گذاری (احتمالاً: مرحلهٔ بعد از هدف گذاری) میداند.
«من هنوز هدف خودم را پیدا نکردهام. سردرگم هستم. نمیدانم از زندگی چه میخواهم.»
چنین جملههایی را هم زیاد میشنویم. کسانی که به این شکل حرف میزنند، مشخصاً آنقدر سرگردان و سردرگم هستند که حتی نمیدانند باید دنبال چه چیزی باشند. چنین جملههایی نشان میدهد که فرد، نهتنها شکل و اندازهٔ هدفش را مشخص نکرده، بلکه اصلاً نمیداند که اهدافش را باید در چه قلمرویی جستجو کند. آیا دنبال اهداف مالی است؟ دنبال اهداف اجتماعی؟ در پی اهدافی از جنس سلامت بدن و روان؟ بعید است در همین حد هم پاسخی در ذهن گویندهٔ چنین جملههایی باشد.
چگونه باید از هدف گذاری حرف بزنیم، وقتی نمیدانیم که این کلمه برای ما دقیقاً چه معنایی دارد؟ و چگونه از دیگران در این زمینه راهنمایی بخواهیم، وقتی میدانیم که کلمات مشترک میان ما معنای مشترکی ندارند؟
مدلها در اینجا به کار میآیند. صاحبنظران و نظریهپردازان با طراحی و پیشنهاد مدلها به ما کمک میکنند صورت مسئله را بهتر تعریف کنیم و چالشهای خود را بهتر بشناسیم.
پیتر گالویتزر یکی از کسانی است که با مدل پیشنهادی خود که آن را «گامهای اقدام / action phases» مینامد، به ما در شکلگیری یک زبان مشترک و درک مشترک از هدف و هدفگذاری کمک کرده است. این مدل، چنانکه پیش از این هم گفتهایم، با نام «مدل روبیکان / Rubicon model» هم شناخته میشود.
مدل گامهای اقدام (Action Phases Model)
گالویتزر (به همراه هکهاوزن) در سال ۱۹۸۷ مدل گامهای اقدام (روبیکان) را پیشنهاد کرد (+). پس از آن هم بارها در قالب کتاب و مقاله دربارهٔ آن نوشت.
کلمه روبیکان از کجا آمده است؟
اگر ماشینباز باشید، احتمالاً نخستین جایی که کلمهٔ روبیکان را دیدهاید، کنار کاپوت خودروهای جیپ بوده است.
جیپ از سال ۲۰۰۳ مدل روبیکان را به سبد محصولاتش افزود. مدلی که تا امروز هم همچنان به بازار عرضه میشود. جیپ هنگام عرضهٔ این مدل اعلام کرد که «دیگر لازم نیست طرفداران جیب برای پیمودن مسیرهای آفرود بسیار ناهموار خودروی خود را دستکاری و تقویت کنند (+).» روبیکان از ابتدا برای پیمودن راههای دشوار و عبور از مسیرهای ناپیمودنی طراحی شده بود.
اما ترویج اصطلاح روبیکان کار شرکت جیپ نبود. جیپ با این نامگذاری سوار روایتی شد که بیش از دو هزار سال قدمت داشت.
روبیکان روخانهای در ایتالیاست که شهرت خود را از دوران ژولیوس سزار و امپراطوری روم کسب کرده است. قانون آن زمان روم این بود که فرماندهان جنگی و نیروهایشان باید بیرون مرزهای مشخصی که سنا تعیین کرده بود مستقر میشدند و نباید به داخل قلمرو امپراطوری میآمدند. این قانون برای پیشگیری از حملهٔ ارتش به پایتخت و شکلگیری کودتا وضع شده بود.
فرمانده – در اینجا ژولیوس سزار – اگر میخواست به داخل کشور بیاید، ابتدا باید از سنا اجازه میگرفت و به عنوان فردی عادی و بدون لشکر وارد کشور میشد.
رودخانهٔ روبیکان یکی از این مرزها بود و سزار با نیروهایش پشت این رودخانه (یعنی بیرون مرز اصلی امپراطوری) مستقر بودند. عبور سزار به همراه سربازانش از رود روبیکان و ورود به بخش مرکزی قلمرو امپراطوری معنای سرپیچی از قانون و کودتا داشت. بنابراین میشود گفت سزار با انتخاب عبور از روبیکان خود را در معرض دو گزینه قرار داده بود:
- حمله به رم و در دست گرفتن قدرت
- مجازات (اعدام)
ماجرای سزار و اینکه از روبیکان عبور کرد، پنج سال جنگید و امپراطوری را در ید قدرت خود گرفت، موضوع درس ما نیست. اما آنچه باید یادمان بماند این است که اصطلاح «عبور از روبیکان» یعنی عبور از نقطهای سرنوشتساز.
قرار نیست عبور از روبیکان لزوماً به دوراهی مرگ و زندگی منتهی شود. اما وقتی تصمیم یا انتخابی را به عبور از روبیکان تشبیه میکنیم، به «اهمیت تصمیم و قطعیت انتخاب» توجه داریم.
همین مفهوم «عبور سرنوشتساز از گذرگاههای دشوار» که در دل اصطلاح روبیکان پنهان است باعث شده که شرکت جیپ از کلمهٔ روبیکان برای نامگذاری یکی از سرسختترین و حرفهایترین محصولات خود استفاده کند.
دسترسی کامل به این درس و سایر درسهای هدف گذاری برای اعضای ویژهٔ متمم در نظر گرفته شده است. با عضویت ویژه به درسهای بسیار بیشتری دسترسی پیدا میکنید که میتوانید فهرست آنها را در اینجا ببینید:
فهرست درسهای مختص کاربران ویژه متمم
با توجه به بررسیهای ما دوستان علاقهمند به درس هدف گذاری از درسهای زیر هم استقبال کردهاند:
کوچینگ | مشاوره مدیریت | پرسونال برندینگ
مدیریت زمان | انضباط شخصی | برنامه ریزی
مهارت یادگیری | استعدادیابی | مسیر شغلی
خودشناسی | افزایش عزت نفس | | تصمیم گیری
مذاکره | کار تیمی | گزارش نویسی
دوره MBA (مطالعهٔ منظم درسها)
اهمیت مدل روبیکان (گامهای اقدام)
چرا مدل روبیکان برای ما اهمیت دارد؟ چرا از بین انواع مدل های هدف گذاری به سراغ این مدل رفتهایم؟
یکی از علتها را در ابتدای همین درس گفتیم: مدل روبیکان باعث میشود اصطلاح مبهم هدف گذاری برایمان شفافتر شود. وقتی این مدل را میشناسیم، هدف گذاری به چهار فعالیت جداگانه تقسیم میشود و راحتتر میتوانیم دربارهٔ آن صحبت کرده یا خاطرات و تجربههایمان را در زمینهٔ انتخاب و تعقیب اهداف بررسی کنیم.
مدل روبیکان دو مزیت دیگر هم دارد که گالویتزر آنها را بسیار مهم میداند (+): یکی اینکه در هر یک از این چهار مرحله تکنیکها و ابزارهای متفاوتی به کار میآید. دیگر هم اینکه مدل ذهنی مناسب برای هر مرحله با مرحلهٔ دیگر متفاوت است.
بنابراین اگر حواسمان باشد که هماکنون در کدام مرحله هستیم، میتوانیم از ابزارها و مدل ذهنی مناسبتر استفاده کنیم.
تمرین و مشارکت در بحث
اگر بخواهید بگویید در بین چهار مرحلهای که در مدل گامهای اقدام وجود دارد، در یکی از گامها بیش از سه مورد دیگر ضعف دارید، آن مورد کدام است؟ آیا نمونه یا خاطرهٔ خاصی هم در تأیید حرفتان در ذهن دارید؟
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری هدف گذاری به شما پیشنهاد میکند:
- هدف گذاری در زندگی شخصی و محیط کار | تعریف، اصول، تکنیکها و روشها
- تعریف هدف چیست؟ | انواع هدف و چند مثال برای آنها
- تفاوت هدف با چشم انداز، مأموریت و اصطلاحات دیگر
- مدل روبیکان | گامهای اصلی در هدف گذاری
- نظریه خود تعیین گری چیست و چه میگوید؟
- حس خوب هدف گذاری | آیا هدف داشتن واقعاً فایده هم دارد؟
- هدف گذاری به روش اسمارت | آیا هدف گذاری Smart همیشه مفید است؟
- اهمیت هدف گذاری و برنامه ریزی
- انگیزه درونی چیست؟ | تفاوت انگیزه درونی و بیرونی با چند مثال
- یکی از اشتباهات هدف گذاری | تمرکز روی اقدام به جای نتیجه
- بی انگیزگی و فرسودگی ناشی از اقدامهای همزمان
- ماراتن زنان | آیا واقعاً همهٔ مشکل زنان در باورهای ذهنی محدودکننده بود؟
- کتاب طرز فکر | معرفی، خلاصه کتاب و نقد آن
- تقویت اراده | اقدامهای فرساینده چگونه به قدرت اراده ما لطمه میزنند؟
- آیا هدفهای خود را به دیگران میگویید؟
- هدف داشتن و تلاش کردن کافی نیست | مرور نتایج هم مهم است
- کتاب شیب | ست گادین
- کارول دوک (کارول دوئک) | محقق و نظریه پرداز حوزه یادگیری و انگیزش
- پیتر گالویتزر | معرفی گالویتزر و جایگاه او در علم هدف گذاری
- معرفی کتاب نظریه خودتعیین گری | ریچارد رایان و ادوارد دسی
- دوره صوتی آموزش هدف گذاری (فروشگاه متمم)
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
نویسندهی دیدگاه : حسین نجفی
سلام خدمت دوستان متممی،
اگر قبل از آشنایی با مدل روبیکان یکی از من میپرسید که مشکل تو در هدفگذاری چی هستش. شاید در پاسخ میگفتم: "عجول بودن و بدون بررسی هدف گذاشتن"
که خب این برمیگرده به ضعف من در گام اول این مدل. اما از وقتی که با این مدل آشنا شدم میبینم که هدفگذاری یک گام مهم به نام بازاندیشی و ارزیابی داره که خیلی ازش غافل بودم. این که چی شد به فلان هدف رسیدم؟ چرا در پیگیری بعضیها بیانگیزه هستم؟ چرا به هدفی که میخواستم رسیدم(دفاع ارشد) اما حالم اونقدر که انتظار داشتم خوب نیست؟ چرا بعضی هدفها(مثل ساز زدن) رو حتی در اوج خستگی هم رها نمیکنم؟
حتی اگر در گامهای دیگر هدفگذاری هم مشکل داشته باشم بدون صرف وقت و انرژی کافی برای گام چهارم (گام بازاندیشی و ارزیابی) امکان یافتن ریشه مشکل وجود نداره. البته باید بگم با گوش دادن به فایلهای صوتی دوره آموزش هدفگذاری، پیچیدگی و گستردگی مبحث هدفگذاری رو درک کردم و میدونم که پیدا کردن پاسخ سوالاتم خیلی کار آسونی نیست و هر کدوم از این سوالات میتونن چند علت داشته باشند. از دلایل درونی (مثل کمالطلبی، عجول بودن و ...) گرفته تا دلایل بیرونی (مثل تاثیر محیط و اطرافیان بر جهتگیری اهداف).