اهمیت رشد شخصی و توسعه فردی | چرا این روزها بسیاری از ما به اینها فکر میکنیم؟
اگر به حافظهٔ خود مراجعه کنید، احتمالاً تأیید میکنید که چند دهه قبل به اندازهٔ این روزها اصطلاحاتی مانند رشد شخصی و توسعه فردی به چشممان نمیخورد و حتی برای بسیاری از ما آشنا نبود.
در حالی که الان کافی است جستجویی کوتاه در وب داشته باشید یا لحظاتی به اینستاگرام سر بزنید تا مدرسها، کوچها و مشاورانی را ببینید که همگی حرفهایشان را چنین شروع میکنند: «میخوام بهت کمک کنم …».
این انبوه کمککنندگان از کجا آمدهاند؟ چرا تا همین یک یا دو دهه قبل کسی به فکر کمک کردن به ما و نجاتمان نبود؟
پاسخ کوتاه و سادهشده به این پرسش میتواند این باشد که آموزش جذاب شده و میتواند به برندسازی شخصی و کسب درآمد کمک کند. و یا اینکه محتوای آموزشی یکی از موفقترین انواع محتوا است و هر کس بخواهد به سراغ تولید محتوا برود، یکی از گزینههای اصلیاش محتوای آموزشی خواهد بود.
احتمالاً این موارد بخشی از پاسخ هستند، اما نمیتوان پاسخ را در اینها خلاصه کرد. «افزایش عرضه» نشانهٔ «افزایش تقاضا» هم هست و میتوان با اطمینان گفت که در سالهای اخیر تقاضا برای یادگیری، رشد شخصی و توسعه فردی افزایش یافته است.
با این فرض میتوانیم به سراغ سوال مهم دیگری برویم: چرا رشد شخصی و توسعه فردی برای مردم مهم شده است؟ چه تغییراتی در جامعه و در جهان روی داده که افراد بسیاری تصمیم گرفتهاند توسعه فردی و یادگیری را به سبک زندگی خود اضافه کنند و هزینههای آن را هم در سبد هزینههایشان بگنجانند؟
پاسخ این سوال، اهمیتی فراتر از ارضای حس کنجکاوی دارد و ما را ترغیب میکند بیشتر به نیازهایمان در حوزهٔ یادگیری فکر کنیم.
پس اجازه دهید ما هم مانند که کمی بالاتر به آنها اشاره کردیم بگوییم: «این درس به شما کمک میکند بهتر تشخیص دهید که سهم مناسب توسعه فردی در زندگیتان چقدر است و جایگاه آن در میان اولویتهایتان کجاست؟»
آیا واقعاً توجه به رشد و توسعه فردی بیشتر شده است؟
یک روش ساده برای ارزیابی این گزاره میتواند این باشد که ببینیم بسامد (تعداد دفعات استفاده از) اصطلاحات personal growth و personal development در کتابهای انگلیسی چگونه تغییر کرده است. سرویس Ngram گوگل چنین گزارش میدهد:
همانطور که میبینید استفاده از این اصطلاح در قرن نوزدهم چندان رایج نبوده و با آغاز قرن بیستم به تدریج راه خود را به نوشتهها و آثار مکتوب باز کرده است. چند پلهٔ مشهود هم در تاریخچه بهکارگیری آن دیده میشود که آخرین آنها به دههٔ هشتاد میلادی باز میگردد؛ آغاز عصر جدیدی در تکنولوژی اطلاعات و تحولات ساختارشکن در صنعت و کسبوکار.
بنابراین میشود گفت توجه به رشد فردی و توسعه شخصی یک پدیدهٔ نسبتاً جدید است و نیز میشود حدس زد که آنچه امروز در ایران میبینیم، ادامهٔ همان روندی است که چند دهه پیش در جهان آغاز شد.
در ادامه برخی از روندهایی را که طی چند دههٔ اخیر شکل گرفته یا تقویت شدهاند و به نوعی در افزایش نیاز به توسعه فردی نقش داشتهاند مرور میکنیم.
حرکت از اقتصاد کارگرمحور به اقتصاد تخصصمحور
از آغاز شکلگیری انقلاب صنعتی تا دهههای اول قرن بیستم، حرف اول در صنعت را کارگران میزدهاند و کارگران، نه به عنوان یکی از عوامل تولید، که به عنوان مهمترین عامل تولید شناخته میشدهاند. آوردهٔ اصلی کارگران هم غالباً نیروی فیزیکی بوده است. قطعاً در میان کارگران هم رتبهبندیهایی وجود داشته و دارد. اما انتقال دانش و تجربهٔ یک کارگر به کارگر دیگر، حتی در کارهای مستلزم مهارت، چندان زمانبر نبوده است.
بنابراین میتوان گفت کارگران طی مدت کوتاهی به سطح مهارت مطلوب میرسیدند و در باقیماندهٔ عمر کاری خود صرفاً باید آنچه را که در جوانی آموخته بودند به کار میگرفتند.
مروری کوتاه به کارهایی که فردریک تیلور انجام داد و به نام تیلوریسم یا مدیریت علمی شناخته میشود، نشان میدهد که دانش تخصصی نیروی کار، یک دارایی استراتژیک محسوب نمیشده است. چنانکه تیلور معتقد بود اخراج کارگران باتجربه و استخدام کارگران بیتجربه میتواند بسیاری از مشکلات کارخانجات را حل کند (او میگفت کارگران به جای کار کردن، در طول زمان بیکاری کردن را یاد میگیرند).
واضح است که در چنین شرایطی نه کارگر دغدغهٔ یادگیری و توسعه مهارتهای خود را داشت و نه کارفرما اصرار میکرد که کارگر برای رشد فردی و یادگیری دائمی مهارتهای تازه وقت صرف کند. کارفرما در مدت کوتاهی روش انجام کار را به به کارگر یاد میداد و سپس انتظار داشت که کارگر طی سالهای طولانی همان کارها را تکرار کند.
با ظهور دوران تازهای که پیتر دراکر آن را عصر «اقتصاد دانشبنیان» مینامید، همهچیز تغییر کرد.
با گسترش تکنولوژی و پیچیدهتر شدن ماشینآلات و به وجود آمدن شغلهای تخصصی فراوان، از طراحی محصول و ماشینآلات گرفته تا برنامهنویسی توسعه نرمافزار، الگوی توزیع دانش در سازمانها تغییر کرد.
قبلاً مدیر همه چیز را میدانست و به زیردستان خود یاد میداد که چهکار کنند. در عصر جدید – که تا هنوز هم ادامه دارد – کارکنان اغلب از مدیران خود متخصصترند. مدیر بیشتر درگیر تصمیمهای کلان و هماهنگی میان بخشهای مختلف است و تصمیمهای تخصصی به ردههای پایینتر واگذار میشود.
در این وضعیت جدید، یادگیری بلندمدت معنا پیدا میکند. کارشناس میداند که مدیر در نهایت به دانش و تخصص و تصمیمهای او اتکا خواهد کرد و اگر کارشناس در رشتهٔ خود متخصص نباشد، ممکن است مجبور شود جای خود را به فردی که از او متخصصتر است واگذار کند.
پس یادگیری دائمی و بلندمدت، درست بر خلاف زمان تیلور، فعالیتی ارزشمند و از ضرورتهای بقا در محیط کار محسوب میشود. این تغییر وضعیت را گاه اینگونه بیان میکنند که کشورها از جوامع مبتنی بر کار فیزیکی (labor society) به جوامعی مبتنی بر یادگیری (learning society) تبدیل شدهاند (+).
گسترش میدان رقابت برای استخدام
طی دهههای اخیر، شبکهٔ ارتباطی میان ما انسانها هر روز فشردهتر شده و همزمان، جابهجایی و مهاجرت نیروی کار نیز سادهتر شده است.
در گذشته کارگران یک گوشهٔ شهر فقط با کارگران دیگری که در همان حوالی ساکن بودند رقابت میکردند. اگر کسی در جنوب شهر در یک کارگاه کوچک کار میکرد، نگران نبود که فردی از شمال یا شرق شهر بیاید و با او وارد رقابت شود.
اما الان یک توسعهدهندهٔ نرمافزار میداند که هزاران فریلنسر در سراسر جهان آمادهاند که با او رقابت کرده و محصولی بهتر یا قیمتی پایینتر پیشنهاد دهند. یک معلم زبان هم، نهتنها با معلمان شهر و منطقهٔ خود، بلکه با معلمی که ممکن است در سوی دیگر کرهٔ زمین مستقر باشد نیز رقابت میکند.
جدا از این نوع تحولات که غالباً بر پایهٔ اینترنت هستند، مهاجرت و جابهجاییهای فیزیکی هم راحتتر از قبل شده است. کارمندی که در تهران نشسته و کار میکند، میداند که اگر امروز فردی در روستایی دورافتاده مشغول مطالعه و تمرین و یادگیری باشد، اصلاً بعید نیست دو یا سه سال دیگر بتواند به تهران مراجعه کرده و جای او را بگیرد.
افزایش اهمیت مهارتهای نرم
در مقایسه با اقتصاد صنعتی سنتی که تا نیمههای قرن بیستم حاکم بود، اقتصاد جدید به شدت به مهارتهای غیرتخصصی وابسته است.
پزشک به مهارت ارتباطی نیاز دارد. سرپرست تولید باید هوش هیجانی بالایی داشته باشد. مدیرعامل باید در مهارت تصمیم گیری سرآمد اطرافیان خود باشد. مسئول روابط عمومی باید برای پرورش تسلط کلامی خود وقت صرف کند و با ظرافتهای کلامی آشنا باشد. طراح لباس باید از ابزارهای دیجیتال مارکتینگ استفاده کند. روزنامهنگار باید به تفکر نقادانه مجهز باشد. استاد دانشگاه باید سواد دیجیتال داشته باشد و حتی تعمیرکار ساده هم باید مبانی مذاکره و متقاعدسازی را بداند.
دورههای آموزشی تخصصی، چه در دانشگاه و چه در مراکز آموزش حرفهای، معمولاً حتی برای آموزش مبانی علمی و مهارت تخصصی هم زمان کافی در اختیار ندارند. چه برسد به اینکه به آموزش مهارتهای نرم بپردازند. اینجاست که هر کس به نتیجه میرسد باید بخشی از مسیر شخصی خود را بر اساس نیازها و اولویتهایش و خارج از چارچوب آموزشهای رسمی دنبال کند و این خود موجب توجه به توسعه فردی میشود.
[ مطالعهٔ بیشتر: مهارت های نرم چه مهارتهایی هستند؟ ]
تغییرات سریع تکنولوژی
همهٔ ما کموبیش با تکنولوژی و ابزارهای آن سروکار داریم.
قرار نیست حتماً توسعهدهندهٔ نرمافزار یا طراحی تجهیزات صنعتی باشیم تا تغییرات تکنولوژی برایمان اهمیت پیدا کند. حتی اگر حرفهمان مبتنی بر تکنولوژی نباشد، در حاشیهٔ کار و زندگی با ابزارهای جدید سر و کار داریم. در بسیاری از شغلهای سنتی از شبکه های اجتماعی برای بازاریابی، فروش و برندسازی استفاده میشود. در ارتباطات شخصی هم همهٔ ما از پیامرسانها استفاده میکنیم. برای پیگیری اخبار هم به سراغ سایتها، اپلیکیشنها و سایر ابزارهای دیجیتال میرویم.
این سطح از وابستگی به تکنولوژی باعث شده که از تحولات تکنولوژی هم تأثیر بپذیریم. به همین علت، همه تا حدی پذیرفتهاند که مدام باید دانش خود را بهروز کنند و مهارتهای خود را افزایش دهند.
اگر دربارهٔ موضوعاتی مثل سواد دیجیتال و شکاف دیجیتالی مطالعه کنید میبینید که جامعهشناسان و تحلیلگران معتقدند مفهوم شهروندی در زندگی امروزی تغییر کرده و عدم دسترسی به ابزارها و تکنولوژی روز میتواند انسانها را از سادهترین امکانات شهروندی هم محروم کرده یا لااقل کارشان را بسیار دشوار کند.
بنابراین میتوان گفت اگر ما برای توسعه فردی وقت صرف نکنیم، نهفقط از فرصتهای رشد، که حتی از زندگی متعارف یک شهروند در جامعهٔ امروز نیز محروم خواهیم شد.
آشنایی با درسهای متمم و عضویت در متمم روش ثبت نام فهرست درسها
افزایش مهاجرت و جابهجایی نیروی کار
پدیدهٔ مهاجرت چه در کشورهای مهاجرساز و چه در کشورهای مهاجرپذیر به عاملی مهم و تحولآفرین تبدیل شده و بر بسیاری از جنبههای اقتصاد، فرهنگ و آموزش تاثیر گذاشته است. یکی از این جنبهها توجه به توسعه فردی است.
مهاجران میدانند که وقتی به کشور مقصد میرسند، در شرایط برابر نمیتوانند با نیروهای بومی رقابت کنند. درخواست حقوق کمتر هم به تنهایی نمیتواند مزیتآفرین باشد (یا اگر هم هست، در بلندمدت نمیتواند مزیت ایجاد کرده یا کیفیت زندگی را تضمین کند). بنابراین مطمئنترین کار این است که برای رشد شخصی و توسعه فردی وقت بگذارند و سبد مهارتهای خود را چنان تقویت کنند که کارفرما استخدام آنها را به استخدام کارکنان بومی ترجیح دهد.
از سوی دیگر، نیروهای کار بومی هم میدانند که مهاجران معمولاً امتیازهای کمتری میخواهند، چون اغلب نیاز دارند که شغلی داشته باشند. پس افراد بومی باید با توسعه فردی بکوشند مزیتی نسبی برای خود کسب کنند.
البته در بسیاری از کشورها سیاستمداران محافظهکار و راستگرا میکوشند قوانین را به نفع نیروهای بومی وضع کرده یا اصلاح کنند. اما طبعاً کسی صرفاً به سیاستمداران دل نمیبندد و هر کس به سهم خود میکوشد آیندهٔ شغلیاش را تضمین کند.
تشویق و ترویج کارآفرینی
یکی دیگر از زمینههای رونق توسعه فردی، رواج یافتن کارآفرینی بوده است؛ چه به صورت کسبوکارهای متعارف و چه در قالب استارتاپ. هم بخش بزرگتری از مردم در مقایسه با گذشته دوست دارند کارآفرین شوند و هم دولتها کارآفرینی را تشویق میکنند.
میدانیم که آموزشهای رسمی و دانش تخصصی، چه تجربی و چه دانشگاهی، برای کارآفرینی کافی نیست و کارآفرینان به طیف گستردهای از مهارتها نیاز دارند. علاوه بر این، کسبوکارها در مسیر رشد خود مدام با چالشهای جدید روبهرو میشوند و کارآفرینها باید پیوسته برای بهروز کردن دانش و نگرش خود تلاش کنند.
نکتهٔ دیگری را هم باید اضافه کنیم: بسیاری از کارآفرینان، منتقد نظام آموزشی رسمی هستند و آن را ناکارآمد یا لااقل ناکافی میدانند. بنابراین همکاران خود را هم به پیگیری مسیر رشد شخصی و توسعه فردی تشویق میکنند و چنان که در درس برنامه ریزی برای توسعه فردی گفتیم بخش قابلتوجهی از تقاضای توسعه فردی هم با حمایت و ترغیب محیط کار به وجود میآید.
بنابراین میتوان گفت رونق کارآفرینی هم به شکل بیواسطه و هم باواسطه به رونق برنامه های رشد شخصی و توسعه فردی منجر میشود.
پلتفرمها و گسترش اقتصاد گیگ
نمیشود از توسعه فردی حرف بزنیم و به گسترش پلتفرمها و اقتصاد گیگ اشاره نکنیم.
برای اینکه حرفهای بالاتر دوباره تکرار نشود، فقط کافی است به این اشاره کنیم که پلتفرمها افراد بیشتری را به کارآفرینی و راه اندازی کسب و کار ترغیب میکنند (با کاهش هزینههای اولیه و کمرنگ کردن دیوارهای ورود). همچنین رقابت میان عرضهکنندگان را افزایش میدهند. علاوه بر این افراد بیشتری را با تکنولوژی و تحولات آن درگیر میکنند و رویهمرفته، سهم بخش دانشمحور را در کسبوکارها و اقتصاد افزایش میدهند.
اقتصاد گیگ و رونق فریلنسری هم – که البته دو مفهوم متفاوت اما نزدیک به یکدیگرند – مردم را به استفاده از تکنولوژی و بهکارگیری رسانههای جدیدی برای پرسونال برندینگ تشویق میکند.
این را هم به خاطر داشته باشید که اقتصاد گیگ و پلتفرمها، چسبندگی نیروی کار به موقعیتهای شغلی را کاهش دادهاند. امروزه ما بسیار راحتتر از گذشته از شغلی به شغل دیگر میرویم یا مسیر شغلیمان را بهکلی تغییر میدهیم.
تکتک این موارد – چنان که پیش از این گفتیم – میل به رشد شخصی و نیاز به توسعه فردی را در بدنهٔ جامعه افزایش میدهند.
آشنایی با درسهای متمم و عضویت در متمم روش ثبت نام فهرست درسها
یادگیری مادام العمر به عنوان یک فرهنگ جدید
بیشتر نکاتی که تا اینجا گفتیم، به نوعی به محیط کسبوکار ربط داشت. اما رشد و توسعه فردی صرفاً به محیط کار محدود نیست. روند دیگری هم در دهههای اخیر شکل گرفته که نباید از آن غافل شویم: یادگیری مادامالعمر به عنوان بخشی از فرهنگ جدید.
در نسلهای قبل، وقتی مردم به گذران وقت بعد از ساعت کار یا در پایان هفته فکر میکردند، گزینههایشان بیشتر از جنس گشتوگذار در کوه و دشت و پهن کردن فرش و آماده کردن بساط چای و دور هم نشستن و گپ زدن بود.
چندان عادی نبود که کسی بگوید: من وقتی کارم تمام میشود به این یا آن کلاس میروم تا مهارت تازهای یاد بگیرم. قطعاً همیشه کسانی بودهاند که برای یادگیری و رشد شخصی خود وقت صرف میکردهاند، اما این سبک از زندگی یک الگوی غالب در جامعه نبوده است.
فرهنگ امروزی که فردگرایی در آن پررنگتر شده، از آن نشستهای قدیمی خانوادگی و خویشاوندی کمتر استقبال میکند. گسترش تکنولوژی هم کمک کرده که ما کمتر مجبور شویم جمعهایی را که نمیپسندیم تحمل کنیم. پیشرفت علم و دانش هم باعث شده که همیشه خوراک جذابی برای خواندن و دیدن و شنیدن داشته باشیم.
مباحثی مثل روانشناسی مثبت گرا هم انبوهی از موضوعات جدید را پیش روی ما قرار دادهاند: دغدغهٔ شغلی نداری؟ پس لااقل دربارهٔ زندگی شاد مطالعه کن. دنبال یک مهارت تازه برای پیشرفت کار خود و افزایش درآمدت نیستی؟ پس حداقل سعی کن عزت نفس خودت را افزایش دهی. اصلاً حوصلهٔ مهارتآموزی نداری و میخواهی با شریک عاطفیات وقت بگذرانی؟ اصول علمی مدیریت رابطه عاطفی و حمایت اجتماعی را بیاموز.
پس میبینید که به سادگی برای هر کسی چیزی پیدا شده تا به یادگیریاش مشغول شود. مستقل از این که این روند را بپسندید یا منتقدش باشید، اصل آن را نمیتوانید انکار کنید و نادیده بگیرید.
ترکیب این عوامل – و دهها عامل دیگر که فراتر از حوصلهٔ این درس است – باعث شده که که امروز اوقات فراغت در ذهن بسیاری از مردم به چیزی فراتر از گذران وقت آزاد تبدیل شود. ما بهراحتی از «برنامه ریزی برای اوقات فراغت» حرف میزنیم و اصلاً از خود نمیپرسیم که اگر فارغیم، برنامهریزی چیست و اگر برنامهریزی میکنیم، پس چرا میگوییم اوقات فراغت؟
دسترسی سادهتر و ارزانتر به منابع یادگیری
همهٔ مواردی که تا اینجا گفتیم، بدون وجود زمینهٔ مناسب برای یادگیری و رشد شخصی نمیتوانستند تحولی جدی در شیوهٔ یادگیری و مهارتآموزی انسانها ایجاد کنند. عامل تسهیلگر مهمی وجود داشت که باعث شد توسعه فردی در مقیاس وسیع رایج شود و آن دسترسی ساده و ارزانتر به منابع یادگیری بود.
لازم نیست در زمان خیلی عقب برویم. حتی بیست سال قبل هم به فرض که کسی تصمیم میگرفت برای توسعه فردی برنامه ریزی کند، احتمالاً با محدودیت مالی و زمانی روبهرو میشد. دورههای آموزشی گران بودند. دسترسی به آنها جز در شهرهای بزرگ امکانپذیر نبود. بسیاری از آموزشها و یادگیریها مستلزم مهاجرت بود. و رفت و برگشت به هر کلاس و دوره هم زمانبر بود.
گسترش اینترنت و دسترسی به ابزارهای ارتباطی، دسترسی به پلتفرمهای تخصصی آموزشی، شکلگیری رسانههای جدید مانند پادکست و رواج یافتن سرویسهای عمومی مانند یوتیوب، و حتی امکان جستجو در گوگل که امروز برای ما آنقدر عادی شده که روزگار پیش از گوگل را به یاد نمیآوریم، همگی کمک کردند تا توسعه فردی صرفاً در حد یک دغدغه و نیاز نماند. بلکه انسانها بتوانند در مسیر رشد شخصی و توسعه مهارتهای خود گامهای عملی بردارند.
شما با عضویت ویژه در متمم، میتوانید به هزاران درس دربارهٔ موضوعات مختلف از جمله موضوعات زیر دسترسی کامل داشته باشید:
دوره MBA (یادگیری منظم درسها)
استراتژی | کارآفرینی | مدل کسب و کار | برندسازی
فنون مذاکره | مهارت ارتباطی | هوش هیجانی
فکر کردن به کمک نوشتن | تسلط کلامی | یادگیری
توسعه فردی | مهارت یادگیری | تصمیم گیری | تفکر سیستمی
کوچینگ | مشاوره مدیریت | کار تیمی | کاریزما | هدف گذاری
عزت نفس | زندگی شاد | خودشناسی | شخصیت شناسی
تمرین و مشارکت در بحث
با خود فکر کنید که از بین نیروهای فوق، کدامها شما را به یادگیری و تلاش برای توسعه فردی تشویق کردهاند؟ همچنین به مواردی فکر کنید که در درس نیامده، اما در برانگیختن شما برای یادگیری و رشد فردی موثر بودهاند.
اگر دوست داشتید میتوانید آنها را در اینجا زیر همین درس بنویسید. اما اگر هم سختتان بود، حتماً در خلوت به این تمرین فکر کنید و پاسخ را جایی برای خود ثبت کنید. چون با این کار، برنامه ریزی توسعه فردی را اثربخشتر انجام خواهید داد.
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری توسعه مهارتهای فردی به شما پیشنهاد میکند: چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای آشنا شدن بیشتر با متمم به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کنید و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید.
توجه داشته باشید که خرید ششماهه و یکساله بهترتیب معادل ۲۰٪ و ۳۸٪ تخفیف (نسبت به خرید یکماهه) محسوب میشوند.برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : محمدرضا شعبانعلی
گفتم من هم چند نمونه از انگیزانندههای خودم رو بنویسم.
در سالهای اول مسیر شغلی، یکی از مهمترین نیروهایی که من رو به سمت توسعه فردی سوق میداده، کسب درآمد خارج از زمینهٔ تخصصی خودم بوده.
مثلاً در زمان دانشگاه میدیدم که کار کردن در کارگاهها (نزدیک به رشتهٔ خودم، مکانیک) میتونه برام یه جریان مالی قابلقبول ایجاد کنه. بیشتر از یک حد مشخص هم نمیتونستم کار فیزیکی در روز انجام بدم.
به خاطر همین تصمیم گرفتم مهارتی رو یاد بگیرم که فشار فیزیکی کمتر داشته باشه و از نظر زمانی هم کمتر دستم رو ببنده. سراغ نرمافزارهای مدلسازی و شبیهسازی (از جمله SolidWorks و Catia و Ansys) رفتم و اونها رو یاد گرفتم. هم تونستم با آموزش دادنشون درآمد کسب کنم و هم با پروژه گرفتن و انجام دادن. چون پروژهها رو میشد نیمهشبها و روزهای تعطیل انجام داد، عملاً بهم کمک کرد بدون از دست دادن کارهای قبلی، درآمد بیشتری داشته باشم.
در دوران کار فنی و تعمیراتی به نتیجه رسیدم که مهارت داشتن در زمینهٔ تخصصی خودم نمیتونه بهم مزیت رقابتی بده. یعنی من نمیتونم «بهترین تعمیرکار هیدرولیک یا پنوماتیک» بشم. و اگر بهترین نباشی، واقعاً کارت پیش نمیره. نه جا میفتی و نه پولی گیرت میاد.
پس گفتم شاید بتونم با وقت گذاشتن برای یادگیری و توسعه فردی، «مهارتهای مکمل» به دست بیارم. کمی آشنایی با برق و الکترونیک و پیالسی و میکروکنترلر بهم کمک کرد اون تمایزی که لازم داشتم رو کسب کنم. قطعاً در مکانیک بهترین نبودم. اما کارفرماها دوست داشتن من برای بررسی مشکلاتشون برم. به خاطر اینکه فکر میکردن اگر منشاء مشکل، مکانیکی نباشه یا ترکیبی از ایرادهای مختلف باشه، من بالاخره یه جوری بهشون کمک میکنم.
در دوران آموزش هم تقریباً وضعیت مشابهی داشتم. چیزی که من بلد بودم، خوندن و بررسی قراردادها و اصطلاحات قراردادهای تجاری بینالمللی بود. و کاملاً به درد آموزش مذاکره میخورد. اما وقتی خواستم درس بدم دیدم این نمیتونه مزیت رقابتی باشه. نه فقط به خاطر دکتر حیدری که در مذاکره معروف بود و رویکرد حقوقی داشت. بلکه به خاطر افراد بسیاری که سابقهٔ صادرات و واردات داشتن و یه سری از آموختههای بازرگانی رو با کمی قصه و خاطره قاطی میکردن و به عنوان مذاکره درس میدادن. فکر کردم اگر دانش خودم رو در زمینهٔ موضوعات مکمل (مهارت ارتباطی، هوش هیجانی، روانشناسی و ...) توسعه بدم یا تجربههای خودم رو به تئوریهایی که در کتابها هست مجهز کنم، احتمالاً میتونه مزیت رقابتی ایجاد کنه. البته فکر میکنم به تدریج روند دیگهای شکل گرفت و اوضاع فرق کرد. الان دیگه اکثر کسانی که مذاکره درس میدن، بیشتر سراغ جنبههای روانشناختی مذاکره میرن و به موضوعاتی مثل مهارت ارتباطی و هوش هیجانی و زبان بدن توجه میکنن. به نظرم مزیت رقابتی مدرسهای جوانی که میخوان به این حوزه وارد شن اینه که دوباره جنبههای سخت (hard aspects) مذاکره رو پررنگ کنن و بهش بپردازن. واقعاً نمیشه یه نفر بگه مذاکره بلدم و دیسک و امبیتیآی و الگوهای تعارض و مدلهای هوش هیجانی و ... رو بلد باشه، اما با چارچوب کلی قراردادهای تیپ و رایج (نمایندگی، فروش، فرنچایز، سطح خدمات و ...) آشنا نباشه.
در سالهای اخیر بیشتر وقتی که برای توسعه فردی میذارم، از جنس توسعهٔ دانش و تعمیق نگرش هست. به نظرم به سن هم برمیگرده. کسانی در سن من، دیگه خیلی دغدغهٔ مزیت رقابتی ندارن، چون میتونن یه زندگی متعارف رو برای خودشون حفظ کنن. به خاطر همین، حدس میزنم بیشتر برنامههای توسعه فردی که برای خودشون تعریف میکنند، از جنس کنجکاوی و درک بهتر محیط اطراف و افزایش توانایی تحلیل باشه. و چندان به دنبال این نباشن که رابطهای بین «توسعهٔ فردی» و «نتایج ملموس مادی یا مالی» وجود داشته باشه.
به زبان امروزیها، به نظرم آدمها از یک سن به بعد، گزینههای توسعهٔ فردی رو بر اساس ROI (نرخ بازگشت سرمایهگذاری) ارزیابی نمیکنن.