مهارت چیست؟ | تعریف مهارت و انواع مهارت
«مهارت» از کلیدواژههای پرتکرار دوران ماست و مدام اصطلاحات مختلفی از جنس مهارت به گوشمان میخورد: مهارت فردی، مهارت سازمانی، مهارت مدیریتی، برنامه ریزی برای توسعه مهارت، مهارت پولساز و مانند اینها.
مدارس و دانشگاهها ادعا میکنند که آموزشهایشان مهارت محور است و برای تکتک دورههایشان اهداف مهارتی تعریف کردهاند. دولتها دنبال نیروی کار ماهر هستند و با سیاستهای مهاجرتی، جذب افراد ماهر را تسهیل میکنند. مدیران کسب و کارها هم پیوسته از اهمیت مهارت حرف میزنند و تأکید میکنند که مهارت داشتن از مدرک داشتن مهمتر است.
سازمانهای بینالمللی هم مدام فهرستهای مختلفی از مهارتهای مفید را پیشنهاد میدهند. مجمع جهانی اقتصاد از مهارتهای شغلی پرتقاضا میگوید (+). انجمن مدیریت آمریکا مهارتهایی را فهرست میکند که کارمند را غیرقابلجایگزین میسازد (+). سازمان بهداشت جهانی هم فهرست دهگانه مهارتهای زندگی را با هدف ارتقاء سلامت عمومی تبلیغ میکند. متمم هم چنان که میدانید در نام خود از کلمهٔ مهارت استفاده کرده است (متمم = محل توسعهٔ مهارتهای من).
طبیعی است با این حجم از کاربرد اصطلاح مهارت کمی درباره مفهوم مهارت و تعریف مهارت صحبت کنیم تا مطمئن شویم همهٔ ما معنی مهارت را کموبیش به یک شکل میفهمیم و درک میکنیم.
یک تمرین ساده: تصور شما از مهارت چیست؟
آیا به نظر شما رانندگی یک مهارت است؟ گزارش نویسی و مدیریت زمان چطور؟ نظرتان دربارهٔ کاریزما چیست؟ دربارهٔ صدای خوش و قد بلند چه فکر میکنید؟ آیا آنها را هم مصداق مهارت میدانید؟
احتمالاً همهٔ ما قبول داریم که رانندگی یک مهارت است. همچنین قبول داریم که قد بلند یک مهارت نیست و صرفاً یک ویژگی فیزیکی محسوب میشود. اما قضاوت دربارهٔ موارد دیگری که گفتیم، کمی سختتر است. مثلاً ممکن است یک نفر کاریزما را جایی در میانهٔ رانندگی و قد بلند قرار دهد: کاریزما را نه به اندازهٔ رانندگی میتوان یاد گرفت و نه به اندازهٔ قد بلند، ذاتی و ژنتیکی است.
فرض کنیم شاخصی داریم که نشان میدهد هر چیزی چقدر از جنس مهارت است. مقدار این شاخص برای رانندگی «صد» و برای قد بلند «صفر» است. در موارد دیگر قرار است شما تصمیم بگیرید. مثلاً ممکن است برای کاریزما عدد ۳۰ را فرض کنید (یعنی بیشتر شبیه قد بلند است تا رانندگی). همچنین ممکن است بگویید کاریزما به کاریزما ۷۰ یا ۸۰ امتیاز میدهید (یعنی فکر میکنید کاریزما مهارتی است که تا حد زیادی به رانندگی شبیه است و میشود آن را یاد داد و یاد گرفت).
حالا به تعدادی از کلاسها و دورههایی که تا کنون در آنها شرکت کرده یا نامشان را شنیدهاید فکر کنید. میتوانید به صفحهٔ نقشه راه یادگیری هم سر بزنید و عنوانهایی را که در آنجا آمده ببینید. سعی کنید به هر موضوع، امتیازی بین صفر تا صد بدهید و مشخص کنید آن را تا چه حد از جنس مهارت میدانید.
واضح است که در اغلب موارد، نظر و قضاوت ما سلیقهای است. مثلاً اگر بخواهیم دربارهٔ صدای خوش نظر بدهیم، بسته به اینکه در آن لحظه چه مصداقهایی در ذهنمان باشد (همایون شجریان یا سیاوش قمیشی؟) ممکن است عدد متفاوتی اعلام کنیم.
با وجودی که پرسشهای «معنی مهارت چیست؟» و «چه چیزهایی را از جنس مهارت میدانیم؟» جواب شفاف و مشخصی ندارند، فکر کردن به آنها میتواند ذهن ما را برای درک بهتر تعریف مهارت آماده کند. ضمن این که پیچیدگیهای مفهوم مهارت را بهتر درک میکنیم و متوجه میشویم که چرا دربارهٔ تعریف مهارت اتفاقنظر وجود ندارد.
معنی مهارت در گفتگوهای روزمره
مهارت و ماهر واژگانی قدیمی هستند و قرنها در نوشتههای فارسی به کار رفتهاند (مهارت از عربی وارد فارسی شده است). اما معنی مهارت طی دهههای اخیر به تدریج تغییر کرده است. این تغییر مختص زبان فارسی نیست و کلمه skill در زبان انگلیسی هم تحولات مشابهی را تجربه کرده است.
ما معمولاً هر کس را که بتواند یک فعالیت خاص را با کیفیت مطلوب انجام دهد، ماهر مینامیم. چنانکه همهٔ ما اصطلاحات استادکار ماهر و نقاش ماهر را بهکار بردهایم.
مهارت در گفتگوهای روزمره بیشتر برای فنون و فعالیتهایی به کار میرود که فیزیکی و مکانیکی هستند. حتی در برخی مقاله های قدیمی که حدود یک قرن پیش درباره مهارت نوشته شدهاند میبینیم که فرد ماهر را کسی دانستهاند که بر ماهیچههایش تسلط دارد و میتواند آنها را در راستای هدف خود به کار گیرد (+).
خود ما هم با وجودی که اصطلاح نجار ماهر و تعمیرکار ماهر را به راحتی به کار میبریم، از اصطلاح حسابدار ماهر و نویسندهٔ ماهر کمتر استفاده میکنیم.
کلمه چیرهدست هم که در زبان فارسی تقریباً معادل ماهر در زبان عربی است، نشان میدهد که مهارت در نگاه ما به نوعی به دست و پا و فعالیتهای فیزیکی (و نه ذهنی) ربط دارد.
تعریف مهارت در اقتصاد و سیاستگذاری
اقتصاددانها و سیاستگذاران معمولاً بر سر تعریف مهارت توافق ندارند. کافی است چند گزارش و مقاله درباره مهارت را ورق بزنید تا تنوع دیدگاهها را ببینید (+/+/+).
صفت ماهر برای کسی به کار میرفت که با یک یا چند فن آشناست و بر آن تسلط دارد. هنوز هم وقتی سیاستمداران میگویند «ترجیح میدهیم نیروی کار ماهر (skilled worker) به کشور ما مهاجرت کند» منظورشان چنین چیزی است. آنها کارگر جوشکار و تراشکار، تکنسین برق، تعمیرکار ماشینآلات، پزشک، برنامهنویس و مانند اینها را نیروی کار ماهر در نظر میگیرند.
کارگر غیرماهر کاری را انجام میدهد که تقریباً به هیچ نوع آموزش و یادگیری جدی نیاز ندارد: جابهجایی وسایل و مصالح ساختمانی، جابهجایی بار (با موتور یا خودرو)، و شستشو و نظافت از جمله کارهایی هستند که به مهارت چندانی نیاز ندارند.
کشورهای مختلف، بسته به این که از سنجش و اندازه گیری مهارت چه هدفی داشته باشند، کارگر غیرماهر را به شکلهای متفاوتی تعریف میکنند. مثلاً گاهی میگویند کارگر غیرماهر کسی است که جایگزین او را بتوان در کمتر از یک ماه (یا یک هفته) آموزش داد.
با چنین تعریفی اگر کار یا کارهایی بلد باشید که یاد گرفتنش کمی طول بکشد، میتوانید خوشحال باشید که از نظر اقتصاددانها ماهر محسوب میشوید.
تعریف مهارت در مدیریت و توسعه فردی
در دهههای اخیر که به تعبیر پیتر دراکر اقتصاد دانشبنیان رواج یافت و بسیاری از انسانها به کارگران دانشمحور تبدیل شدند، مهارت هم به تدریج معنای گستردهتری پیدا کرد و تواناییهای ذهنی را هم شامل شد.
همهٔ ما امروز به راحتی از مهارت تصمیم گیری، مهارت حل مسئله و مهارت ارتباطی حرف میزنیم و برایمان کاملاً عادی است که کاری مثل تصمیم گیری را هم درست مثل آهنگری و نجاری یک مهارت بنامیم.
جالبتر این است که «مهارت» دیگر به فعالیتهای حرفهای و مسیر شغلی محدود نیست و قرار نیست صرفاً برای استخدام به کار بیاید. مهارت در زندگی روزمره هم معنا پیدا کرده و هر کس به فراخور نیاز خود برای پرورش مهارتهایش تلاش میکند. به همین علت اصطلاح مهارت های زندگی هم رایج شده و به کار میرود.
طی نیمقرن گذشته که مفهوم مهارت گستردهتر شده و پای آن به فضای توسعه فردی باز شد، تعریف مهارت هم کمی دشوارتر شده است. در حدی که ویلیام هارت در سال ۱۹۷۸ عنوان «علیه مهارت» را برای مقاله خود درباره مهارت انتخاب کرد و در آن به نقد مهارت و آموزشهای مهارتی پرداخت (+). او در مقالهاش توضیح داد که من مخالف اهمیت مهارت و کسب مهارت نیستم. اما این اشتباه است که اول هر چیزی یک «مهارت» اضافه میکنیم تا علمیتر، عمیقتر و جدیتری به نظر برسد. مثلاً عشق ورزیدن به خودی خود مهم است و معنای عمیق و گستردهای دارد. چرا باید بگوییم مهارت عشق ورزیدن؟ اخلاق هم اصطلاحی کاملاً معنادار است. چرا به جای آموزش اخلاق باید از آموزش مهارتهای اخلاقی حرف بزنیم؟
تذکر هارت، اخطاری جدی و درست است. خود ما هم که حرف هارت را نقل میکنیم، از آنجا که در متمم مدام با اصطلاح مهارت سروکار داریم، گاهی گرفتار همین افراط میشویم.
امیدواریم با توافق بر یک تعریف مشخص از مهارت (چنانکه کمی پایینتر آمده است) بتوانیم تا حدی این خطا را کاهش دهیم. همچنین کمک کنیم که هر جا از مهارت و مهارت آموزی حرف میزنیم، مفهوم مشترکی در ذهن همهٔ ما تداعی شود.
با تکیه بر چند منبع معتبر مرتبط با مهارت و جمعبندی نکات مطرح شده در آنها، ما چیزی را «مهارت» مینامیم که ویژگیهای زیر را داشته باشد (+/+):
برای مشاهدهٔ متن کامل این مطلب کافی است (بدون پرداخت هرگونه هزینه) در سایت متمم ثبت نام کنید. پس از ثبتنام به تعداد قابلتوجهی از درسهای متمم دسترسی پیدا خواهید کرد نمونهٔ آنها را میتوانید از طریق لینک زیر ببینید:
البته اگر بخواهید به همهٔ درسهای متمم دسترسی داشته باشید، لازم است حق اشتراک بپردازید.
تمرین درس تعریف مهارت
اگر تمرین ابتدای درس را انجام دادهاید (طیف مهارت از صفر تا صد)، چند نمونه از عناوینی را که انتخاب کردید و امتیازی را که به آنها دادید زیر همین درس بنویسید.
برای خودتان (روی یک برگ کاغذ یا فایل دیجیتال) فهرستی از مهارتهایتان تهیه کنید. بهتر است به جای یک یا دو کلمه، از یک عبارت یا جمله استفاده کنید تا بهتر بتوانید تشخیص دهید که آیا چیزی که نوشتهاید واقعاً مهارت هست یا نه؟ اگر دوست داشتید (اجباری نیست) دو مورد از آن مهارتها را زیر این درس بنویسید.
یکی از افرادی را که در زندگی یا کسبوکار الگوی شماست انتخاب کنید. مهم نیست که این فرد نامدار، ثروتمند یا دارای موقعیت اجتماعی ویژه باشد. فقط مهم است که شما او را جلوتر از خود ببینید و در برخی حوزهها الگوی خود فرض کنید. بدون اینکه به نام او اشاره کنید، فهرستی از پنج مهارت را که به او نسبت میدهید در اینجا بنویسید.
تفاوت مهارت های نرم و مهارت های سخت
طی سه دههٔ اخیر دو اصطلاح مهارت نرم و مهارت سخت بسیار رواج یافتهاند و هرجا بحث به انواع مهارتها کشیده میشود، نخستین دستهبندیای که به ذهن میرسد، مهارت نرم و سخت است. از آنجا که موضوع مهارت نرم و مهارت سخت کمی طولانی میشد و جزئیات زیادی داشت، آن را در قالب یک درس جداگانه مطرح کردهایم. اما حتماً پس از مطالعهٔ این درس و انجام تمرین، درس مهارت های نرم را هم بخوانید:
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری توسعه مهارتهای فردی به شما پیشنهاد میکند:
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
تمرین دوم: مهارت های من که البته اخیرا با تکرار به مهارت تبدیل شده اند:
۱٫ من بخوبی می توانم استرس و فشار محیط کار را مدیریت کنم.
۲٫ مهارت ارتباطی خود را به ویژه در دیدارهای رسمی ارتقا داده و به مهارت مناسبی دست پیدا کرده ام.
۳٫ من اخیرا میزان خود آگاهی و تشخیص و کنترل هیجانات خود را ارتقا داده و به سطح مطلوبی از مهارت رسیده ام.
تمرین سوم:
نفر اول:
۱- مهارت ارتباطی و شبکه سازی گسترده.
۲- اعتماد به نفس بالا
۳- مهارت بداهه گویی و سخنرانی
۴- مهارت تولید محتوا
۵- مهارت بالای زبان انگلیسی
نفر دوم:
۱- مهارت رهبری و مدیریت
۲- قصه گویی و داستان سرایی
۳- مهارت کار با نرم افزار های تولید محتوا
۴- ریسک پذیری و مدیریت کسب و کار
۵- تفکر نقاد.
در رابطه با مورد آخری یکی از الگوهایم ۵ توانمندی و مهارت به شرح زیر دارد:
مهارت نوشتن و نویسندگی
مهارت برنامهریزی استراتژیک و کسب و کار کردن به صورت استراتژیک
مهارت زبان انگلیسی
مهارت دیجیتال مارکتینگ
مهارت رهبری و مدیریت
یادگیری زبان انگلیسی: ۱۰۰
عزت نفس: ۷۰
زندگی شاد: ۶۰ – ۷۰
پرورش تسلط کلامی: ۱۰۰
مهارت یادگیری: 60
مدیریت زمان و نظم شخصی: ۸۰
***
بداههگویی، به این دلیل که قبلا این ویژگی رو نداشتم و بعد از آشنایی با یک نفر و تاثیر گرفتن ازش، الان بعد از مدتی چند ساله، به بداهه پرداز و بداههگویی تبدیل شدم که بقیه فکر میکنن بخشی از ویژگیهای شخصیتیم هست.
آگاهی، این هم ویژگیای بودش که بعد از گذروندن کارگاه عزت نفس و دو سال روزانه نویسی تونستم کسبش کنم و الان خیلی راحت و دقیق میتونم بفهمم که چه حس و حالی دارم و چه افکاری توی کلهام میگذره و چه اتفاقاتی داره دور و اطرافم و در محیط بیرون میفته؛ و از این آگاهی در تحلیل، تصمیم و رفتارام استفاده کنم.
***
استاد دانشگاهم
۱٫ اعتماد به نفس در بیان و ارائه
۲٫ قصهگویی و داستانسرایی
۳٫ بازی با افکار و احساسات
۴٫ مهارت ارتباطی
۵٫ آگاهی
با درود
تعریف مهارت از دید من :
مهارت عملی است که در ابتدا با تکرار آن ( ارادی یا غیر اداری) روند افزایشی نقاط ضعف آن پدیدار و سپس , روند سیر نزولی نقاط ضعف را به همراه خواهد داشت ( تاثیر پذیری به عوامل متغیری همچون تجربه , دانش بومی یا شخصی , محیط جغرافیایی , فرهنگی و غیره ) , و از طرفی با آموزش , مطالعه , مشاهده و تکرار مجدد آن نقاط قوت آن تثبیت شده و مهارت سیر صعودی خود را در مقایسه با گدشته , طی میکند و در نهایت مهارتی مطلوب و پایدار را فرد کسب مینماید .
دو مورد از مهارت هایی که به تازگی آنها را کسب کردم و از داشتن آنها احساس رضایت دارم براتون مینویسم .
۱ . مهارت کار با نرم افزارهای شرکت ادوبی
۲ . مهارت ایجاد و مدیریت کسب و کار در فضای مجازی
پنج مهارتی که فرد الگوی من دارد ، اینهاست :
۱ . مهارت تندخوانی و مطالعه زیاد
۲ . مهارت کنترل خشم و مدارا
۳ . مهارت فن بیان و خطابه
۴ . مهارت اقتدار در برابر ظلم و زور
۵ . مهارت تمرکز و تیزبینی
با درود
پاسخ تمرین اول »»» در نظر من همه این موارد( و بقیه موارد که ذکر نشده ) میتواند مهارت باشد
زبان انگلیسی ۱۰۰
عزت نفس ۱۰۰
کارگاه شاد زندگی ۱۰۰
تسلط کلامی ۱۰۰
پاخ تمرین دوم »» مهارت برنامه ریزی برای مسافرت / اجرای مراسم /برنامه ملاقات کاری /
مهارت تاب اوری و تحمل شرایط / مهارت بخشش / مهارت خونسرد بودن /مهارت ساده زندگی کردن /مهارت پذیرش اشتباه/ مهارت کمک کردن /مهارت قضاوت نکردن / مهارت دوری کردن از افراد سمی / مهارت فراموشی رفتار ناپسند دیگران
پاسخ به تمرین سوم
مهارت متقاعد کردن در فروختن / فصیح صحبت کردن / قدرت بیان فوق العاده / اهل مطالعه به ویژه در تاریخ /شروع کننده خوب در مذاکره و ادامه دهنده موفق در ان / مهارت خونسرد بودن در هر شرایطی / خوش خط در فارسی و انگلیسی/ مسلط به کفتگو در زبان خارجه /مسلط به نامه نگاری اداری و شخصی /مهارت شنیدن انتقادات در حد بالا / توانایی اخذ مطالبات /( کارشناس فروش شهرستان یک شرکت خودرو ساز قبل از انقلاب .( سالهاست که به رحمت خدا رفته است و بنده افتخار شاگردی او را داشته ام )
در پایان درخواست و پیشنهادی دارم
یکی از مواردی که منجر به کاهش مطالعه من در متمم میشود و در اکثر مواقع منجر میشود که خواندن مبحث جدید به دلایل ذیل با تاخیر روبرو شود و نتوانم با رغبت هر چه بیشتر زمان مطالعه خود را حفظ کرده و افزایش دهم و همیشه با تاخیر زیاد مبحث بعدی را شروع کنم زیرا خود را ملزم به پاسخ تمرین درس مطالعه شده می دانم از قبیل :
الف – امادگی فکری حل تمرین را ندارم
ب – در حال حاضر پاسخ مناسبی ندارم و نیاز به مطالعه بیشتری دارم
پ – برای پاسخ به تمرین هیچ اطلاعاتی ندارم و باید در متمم به مطالعه و جستجو به پردازم
ت – قصد دارم بعد از مطالعه مبحثی دیگر پاسخ تمرین را ارسال کنم
آیا امکان پذیر ست مباحثی که مطالعه شده و تمرین ان حل نشده است در یک لیست قابل رویت و در دسترس قرار گیرد تا از سرگردانی و فراموش کردن جلوگیری شود و از طرفی مجبور نباشم همان موقع پاسخ دهم.
با احترام و تشکر
متمم جان
آقای ویلیام هارت خیلی حرف درستی زده. خیلی مهم است که ارزش ها و اخلاق سرجای خودشان بمانند و در آنها دنبال مهارت نباشیم. من این را کاملا حس می کنم که مهارت از جنس توانستن است و هر توانستنی هم مهارت نیست.
یادگیری دوتا مهارت خیلی تو زندگی من تاثیرگذار بوده. مورد اول در رابطه کارم هست که با یادگیری بیشتر در زمینه کاری خودم هم به لحاظ درآمدی و هم به لحاظ جایگاه شغلی تاثیرگذار بود.
مورد دومی که با گذشت زمان بهش رسیدم مهارت تحمل سختی ها و مشکلاتیه که در مسیر پیشرفت هس، هرچی با مشکلات بزرگتری دست و پنجه نرم میکنی چیزی که دریافت میکنی بزرگتر هس.
یکی از افرادی که در زندکی و کسب و کار الگوی من هست چند ویژگی بارز داره که من همیشه سعی کردم یاد بگیرم؛ ویژگی اول مهارت مذاکره و بیان ایشون هس که بسیار منطقی و قانع کننده صحبت میکنن.
مورد دوم مطالعه هست که همیشه دارن، با اینکه فردی بسیار پرمشغله هستن ولی همیشه به دنبال یادگیری مهارت های جدید هستن.
مورد سوم انجام کارها با حساب کتاب هس و هیچ کاری رو بدون دلیل انجام نمیدن و بسیار دقیق هستن تو کارها
مورد چهارم؛ کارهارو همیشه از راه درستش سعی میکنن انجام بدن.
مهمترین مهارتهایی که دوست دارم یاد بگیرم در درجه اول انگلیسی صحبت کردن است انگار برایم یک آرزو شده توسط بر امار و همچنین نام افزارهای مثل فتو شاپ و اکسل هم جزو مهارتهای مورد علاقه من است
در کنار اینها مهارتهای مثل حفظ خونسردی متقاعدسازی جلب محبت دیگران مهارت یافتن آنکه دوستش دارم و مواردی ازاین دست هم برایم جذاب و البته ضروری است.
تمرین اول:
۱) نقاشی کردن: ۸۰ درصد
۲) نویسندگی: ۸۰ درصد
۳) مدیریت زمان: ۹۰ درصد
تمرین سوم
مهارت مدیریت و رهبری، مهارت مذاکره، مهارت تاب آوری، مهارت یادگیری، تفکر استراتژیک، تفکر نقاد، تصمیم گیری
مهارت هایی که دوست دارم از فردی که سرمشق من هست الگو برداری کنم مهارت متقاعدکردن، تصمیم گیری در شرایط سخت و حفظ خونسردی، توانایی صحبت کردن فصیح در جمع بقیه و توانایی هماهنگی کارها و تفکر سیستمی هست.
تو دنیای پر زرق و برق امروز فکر میکنم که ساده بودن و ساده زیستی خودش یک مهارت به حساب بیاد.
مهارت ارتباطات برای خودم موضوع مهمی هستش و در دسته بالا قرار میگیره،تمام الگوهایی که در زندگی برای خودم انتخاب کردم این مهارت رو به خوبی بلد هستند.
ویژگیهایی که در فرد الگوی خودم مشاهده کردم:
-کنترل خشم
-مذاکره
-سازش با گروههای مختلف
-پذیرش انتقادها و میل به یادگیری بیشتر
-ریسکپذیری
پنج ویژگی فرد الگوی من :
۱) به خوبی میتونه بحران رو مدیریت کنه و دست و پاشو گم نکنه.
۲)خیلی خوب میتونه مسایل رو تحلیل و بررسی کنه و علت های یک موضوع خاص رو به خوبی پیداکنه
۳)اون چیزی که توی ذهنش هست رو به خوبی میتونه بیان کنه و بنویسه
۴)خوب میدونه کجای زندگی سخت بگیره و کجا نه
۵)احساسات فرد مقابل رو به خوبی درک میکنه و ازون مهمتر میتونه بهش پاسخ بده
تمرین سوم.
فردی در بازار مالی هست که من او را الگوی خود میدانم و و میخواهم بخشی از مهارت های او را بیان کنم.
۱) مهارت پذیرش شکست: اگر آن را بخواهم با تمرین دوم مخلوط کنم میتوانم در باره ی آن اندکی بگویم. یعنی این پذیرش شکست با تکرار بهتر میشود و میتوان از آن درس گرفت. و بیشتر جنبه توانستن دارد تا دانستن
۲) ارتباط خوب کلامی. که در متمم هم وجود دارد
۳) خودشناسی
۴) مهارت مدیریت بالا
۵) مهارت مارکتینگ