چرا باید وابستگی به موبایل را کاهش دهم؟
وابستگی به موبایل یا Mobile Dependency یکی از دغدغههای دنیای امروز است. این دغدغه فقط برای پدر و مادرهایی نیست که با نگاهی مضطرب، چهرهی فرزندانشان را در مهمانیها میبینند که بر صفحهی موبایل خیره شده. بی دلیل اخم میکنند و یا لبخند میزنند.
مراکز تحقیقاتی مختلف، به صورت گسترده تحقیقات در این زمینه را آغاز کردهاند. دانشکده پزشکی دانشگاه اوزاکای ژاپن از سال ۲۰۰۶ در این زمینه تحقیقات متعددی را منتشر کرده است. نوموفوبیا (Nomophobia) یا اضطراب ناشی از دور بودن از موبایل و سایر وسایل مشابه، به صورت یک فوبیای رسمی، در میان سایر فوبیاهای رایج، شمرده میشود. کتابهای متعدد در زمینه نحوه ترک اعتیاد به موبایل منتشر میشوند و به شدت مورد استقبال قرار میگیرند. دانشگاه MIT در این باره مقاله منتشر میکند و به زیبایی تعبیر «مصرف شخصی رسانه در فضای عمومی و غیرشخصی» را برای استفاده بیش از حد از موبایل به کار میبرد. سایت News Medical مقالهای را منتشر میکند و توضیح میدهد که اعتیاد به موبایل به اندازهی اعتیاد شیمیایی جدی است.
اما مستقل از تمام دلایل علمی و تحقیقات فوق – که تجربه هم بسیاری از آنها را تایید میکند – دلایل دیگری هم وجود دارند که ما تلاش کنیم کمتر از گذشته به موبایل خود وابسته باشیم: مهم نیست که تکنولوژی صفحه نمایش چقدر پیشرفت کند و این پیشرفت، چقدر آسیبهای احتمالی وارده به چشمان ما را کاهش دهد. اما موبایلها، فرصت نگاه کردن به دوردست را از ما گرفتهاند. اکثر پزشکان اگر چه تاکید میکنند که شواهد قطعی مبنی بر آسیب رسیدن به چشم در اثر مشاهده صفحه نمایش وجود ندارد، اما بهتر است معادل نصف زمانی که به صفحه نمایش نگاه می کنیم، به نقطهای دوردست نگاه کنیم تا چشم فرصت استراحت داشته باشد. یکی از لذتهای دیدن دریا و دشت به صورت فیزیکی، امکان خیره شدن به نقطهای دوردست در افق است. اما وایبر و اینستاگرام، آنها را هم به تصاویری جذاب و شفاف با شانزده میلیون رنگ، اما در فاصله سی سانتی متری چشم ما تبدیل کردهاند. دیدن افقهای دور وقتی بیشترین لذت را دارد که چشمان غیرمسلح به آنها خیره شوند. اما این روزها، به محض دیدن غروب زیبای خورشید، موبایل بین چشمان ما و خورشید قرار میگیرد تا این تصویر زیبا را به دیگران – که خود موبایل را بین چشم و غذایشان قرار دادهاند تا تصویر سفره را برای ما مخابره کنند – نشان دهد. شبکههای اجتماعی و سایر ابزارهایی که توسط موبایلها در اختیار ما قرار گرفتهاند، در کنار ایجاد لحظات لذتبخش برای ما، به دلیل محدودیتهای ذاتی خود، استرسهای زیادی را هم به ما اعمال میکنند. اینکه چرا یک نفر نوشته ما را لایک نزد، یا اینکه چرا هنوز نوشتههای من را لایک می کند. اینکه با فهرست بلند بالای کسانی که دوستی آنها را تایید نکردهام و خجالت هم میکشم درخواستشان را رد کنم چه کنم. اینکه آقای … یا خانم … برای صدمین بار من را فالو کرده و نمیخواهم تاییدش کنم و او هم انگار نمیفهمد. اینکه ممکن است حواسم نباشد و کامنت بدی زیر نوشتههایم بیاید. اینکه کسی حرف من را نفهمیده و حالا در این چندصد کلمه فضای محدود، به او چه بگویم. اینکه با اینترنت نیم بند ایرانی، فقط لحظهای مسیج وایبری دوستم رسید و حالا هر چه میخواهم به او جواب بدهم نه اینترنت دارم و نه حتی اتصال معمولی! اگر کمی منصف باشیم، با سبک استفادهی فعلی از موبایل، لحظاتی که خشم و عصبانیت و اضطراب و ناراحتی ایجاد میشوند، در مقایسه با لحظاتی که شادی و رضایت و همدلی احساس میشود، کاملاً قابل مقایسه است (اگر نگوییم بیشتر نیست). در ایران، یکی از نخستین کسانی که به موبایل مجهز شدند، باربران بازار بودند. آنها خیلی خوشحال بودند که کارفرماهایشان برای آنها موبایل خریدهاند. شب هنگام به خانه میرفتند و به خانواده و بستگان فخر میفروختند که موبایل دارند. مدتی طول کشید که فهمیدند موبایل، چیزی مانند حلقهی بندگی است که به کمربندشان میبندند و کارفرما هر موقع بخواهد آنها را صدا میکند. الان شرایط چندان فرقی نکرده است. جز اینکه در آن زمان، کارفرما موبایل را خود میخرید و هدیه میداد و امروز ما خود، موبایل میخریم و به استقبال پیام و پیامکهای وقت و بی وقت کاری میرویم. عکس این ماجرا هم صادق است. قبلاً مدیر یا کارمند ما، شب با همسرش دعوا میکرد و صبح با اخم و ناراحتی به محل کار میآمد و یکی دو ساعت زمان لازم بود، تا تلخی های شب گذشته را فراموش کند. امروز مدیر یا همکار من، کنار من در جلسه نشسته و با نگاهی به صفحه موبایل، همه چیز به هم میریزد. دعوا در همین جا آغاز شده است. خانه به حریم کار تجاوز کرده و حریم کار هم فشار و تجاوز را به حریم شخصی و خانواده کشانده است. • برای اینکه حافظه و تمرکز بهتری داشته باشیم گزارشهایی که در زمینه تاثیر موبایل بر روی حافظه و تمرکز منتشر میشوند کم نیستند (نمونه اول، نمونه دوم، نمونه سوم). ماجرا بسیار ساده است. حافظه با تمرین و به کار گرفته شدن تقویت میشود. انسان که زمانی اشعار بلند را حفظ میکرد و متن کتابها را به خاطر میسپرد، امروز نیازی به حفظ کردن شماره نزدیکترین دوستانش هم ندارد. آیا تا به حال دقت کردهاید که وقتی مجبور میشوید یک نامهی دستنویس کوتاه را بخوانید و تایپ کنید، چند بار باید نگاه خود را از کاغذ به صفحه نمایش و بالعکس حرکت دهید؟ • موبایل به عنوان یک ابزار برای مطالعه هم مناسب نیست. به هر حال، باید بپذیریم که کتاب به شکل کاغذی آن، در حال انقراض است و دیر یا زود، در حد دکور کافی شاپها مورد استفاده قرار خواهد گرفت. تبلتها و موبایلها، وسیلهی جدید مطالعهی ما هستند. اما وقتی همزمان با خواندن کتاب، نوتیفیکیشنهای وایبر و پیامک و اینستاگرام و واتزاپ و تلگرام و فیس بوک و توییتر و … مدام حواس ما و شما را پرت میکنند، آیا میتوان مطالعهی اثربخش و آرامش بخش داشت؟ مطالعه همیشه در کنار یادگیری، ابزاری برای تمرکز و خالی شدن ذهن از دغدغههای بیرونی بوده است. اما امروز مطالعه، دعوتی به تمرکز بر روی صفحه نمایش و انتظار کشیدن برای نوتیفیکیشنهای متعدد است. آیا تا به حال تلاش کردهاید برای مطالعه یک مطلب در وب یا یک کتاب روی موبایل خودتان، موبایل یا تبلت را روی حالت پرواز یا Flight Mode قرار دهید؟ آیا لذت مضاعف مطالعه را در این حالت تجربه کردهاید؟ • برای اینکه دوباره، زندگی در لحظه را تجربه کنیم گاه در میانهی اتوبان، خاطرهی تلخ یک پیام یا پیامک چنان آزارمان میدهد که یا شتابزده تا نخستین جایی که اینترنت هست میرویم و یا در همان میانه سرعت را کم میکنیم و میکوشیم پاسخ بدهیم. گاه هم دهها بار موبایل خود را چک میکنیم تا ببینیم پیام یا پیامکی که قرار بود بیاید – یا دوست داریم بیاید – آمده است یا نه. در این میانه، صدای موسیقی را کم کردیم تا صدای زنگ موبایل به گوشمان برسد. در این میانه، بارها و بارها، از خواب پریدیم و مطمئن شدیم که موبایل در دسترس است. در این میانه، بارها همزمان با مشاهده یک فیلم در سینما، دقیقاً لحظهای که باید غرق تجربهی حسی خوب میشدیم، ویبرهی موبایل ما را از حال خوب آن لحظه جدا کرد. حالا باید در حسرت استخرها باشیم که موبایل را از ما میگیرند و در کمد قرار میدهند و درب آن را هم قفل میکنند و ما را به میانهی آب میفرستند تا شاید لحظاتی، در لحظه بودن را تجربه کنیم. نمیتوان و نباید به گذشته باز گشت. نگاه این نوشته متمم هم، مانند همهی آنچه تا کنون گفته و نوشته است، رو به جلو است. گذشته مرده و آینده با نظر موافق یا مخالف ما میآید و آنها را که گرفتار گذشته ماندهاند، میشوید و میبرد. اما میتوان استفاده از ابزارها را بهتر فرا گرفت. میتوان در هر روز یک یا دو ساعت را با موبایل خاموش یا ساکت گذراند. میتوانیم وقتی متن زیبایی را روی یک گروه وایبری میخوانیم، برای لحظاتی، اینترنت گوشی را قطع کنیم تا پیام بعدی نیاید و بتوانیم شیرینی آن جملات قبلی را مزمزه کنیم. میتوانیم گاهی عکسهایی بگیریم و به جای قرار دادن در اینستاگرام برای صدها نفر و شمردن لایکها، فقط برای یکی از دوستان خود بفرستیم و زیرش بنویسیم: در لحظهی نوشیدن این قهوه، آرزویم این بود که تو کنارم باشی. میتوانیم به جای هشتگ زدن در زیر نوشتهها به امید سرچ شدن و یافته شدن بهتر، زیر پیامکی که برای پدر یا مادرمان میفرستیم بنویسیم #خیلیـدوستتـدارم میتوانیم Status واتزاپ خودمان را هفتهای یک روز به «امروز بدون واتزاپ هستم» تغییر دهیم. میتوانیم به جای نرم افزارهای تماس گروهی، گاهی از نرم افزارهایی که فقط ارتباط را بین دو نفر ایجاد میکنند استفاده کنیم تا عشق و دوستیمان در هیاهوی ساکنان دنیای مجازی گم نشود. می توانیم با ابزارهای جدید، شادتر از گذشته زندگی کنیم. اگر بپذیریم که برای اینکار، تصمیم، اراده، آگاهی و ترک عادات نادرست لازم است…
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری سبک زندگی من به شما پیشنهاد میکند: • برای اینکه دوباره دوردستها را ببینیم
• برای اینکه کمتر عصبی شویم
• برای اینکه زندگی کاری و شخصی ما از هم جدا شود
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : گروه متمم
خانم محمدی عزیز.
چیزی که اینجا مینویسم نظر شخصی من و صرفاً جمعبندی من از پیگیریهایی است که تا کنون در این زمینه داشتهام. شاید الزاماً صحیح نباشد. اما لااقل در این لحظه که آن را مینویسم، برایند چیزهایی است که خوانده و شنیدهام و در نگاه خودم هم منطقی به نظر میرسد.
ظاهراً در مسیر رشد و تغییر بسیاری از ابزارها و وسایل، یک روند جالب قابل مشاهده است و آن اینکه:
ابزارها ابتدا بسیار ساده هستند.
سپس پیچیده تر میشوند و به تکامل میرسند و شکلهای مدرن آنها با حاشیههای اضافی مورد استفاده قرار میگیرد.
بعد از مدتی، طراحی آنها به اصطلاح به سمت لیبرال میرود (دوستی میگفت هدف کفش این است که پا را محافظت کند. پس هر چیز دیگری اضافی است! این مصداقی از طراحی لیبرال محسوب میشود).
و بعد از مدت طولانی، استفاده از شکل سنتی ابزار، به عنوان شکلی از سبک لوکس رایج میشود.
شاید مثالهای زیادی در این باره بشود مطرح کرد. اما چند مثال ساده (با کمی اغماض و بی دقتی) در اینجا میتواند مفید باشد:
انسان اول از کتری برای جوش آوردن آب استفاده کرد.
بعد شکل پیچیده و کامل آن با قابلیتهای اضافی ایجاد شد: سماور.
شکل سوم مدرنتر بود و بدون زواید: کتریهای برقی. حجم کم. کارایی بالا. سرعت عملکرد خوب و از این تزیینات عجیب و غریب سماورها هم در آن خبری نبود.
شکل چهار: حالا خود سماور، یک کالای لوکس است. در عروسیهای مدرن یا در کافیشاپهای شیک، یک سماور را با پارچهی ترمه و هزار شکل از تزیینات، در یک گوشه میگذارند و عملاً تصویری از لوکس و مجلسی و گران بودن را القا میکنند.
همین مسئله راجع به ساعت هست.
اول ساعتهای خورشیدی و شنی و شکل قدیمی و ساعت عقربهای.
بعد ساعتهای عقربهای با انواع عقربهها برای روز و ماه و هفته و ... چند موتوره!
بعد ساعتهای دیجیتال (شبیه کاسیوهای دیجیتال که تازه آمده بود) که همه جا رایج شد و بدیهی بود که ساعت باید ساعت را نشان بدهد و این زوائد لازم نیست.
و بعد دوباره ساعت عقربهای به عنوان یک چیز لوکس.
اگر دقت کنید آخرین نسل ماشینهای مدرن و گران قیمت (بعضی مدلهای لکسوس و بنتلی و ...) ساعت دیجیتال را در شان خود نمیدانند و برای القای لوکس بودن، ساعت عقربهای در پانل جلو کار میکنند (شبیه همین پیکانهای قبل از انقلاب خودمان!).
البته ساعت هوشمند پدیدهی دیگری است و بیشتر به جای آنکه ساعتی باشد که هوشمند شده است، موبایلی است که ساعت شده است و آن را باید در مسیر دیگری تحلیل کرد.
با این دید، من فکر میکنم کتاب الان در مرحلهی سوم است (َشبیه ساعت دیجیتال). الان مفهوم Function و عملکرد خیلی پررنگ شده و طراحی لیبرالتر. جلد کتاب دیگر در کتابخوانهای دیجیتال معنا ندارد.
آن کتابهای نفیس (با ورقهای ضخیم و آب طلا و ... ) مسخره به نظر میرسد! کتاب نفیس یعنی کتابی که وزن آن بیشتر است! الان هیجکس برای وزن بیشتر پول نمیدهد.
قبلاً کتابخانه خودش ارج و قربی داشت. خود کتابخانه به ذات خود ارزش داشت.
اما الان ما میگوییم که یک کتابخانه کتاب در تبلت جا میگیرد. این کتابخانههای پر از کتاب، دیگر به اندازهی سابق نشانی از دانش و شعور و عشق به مطالعه نیست. بلکه نشانهی دور بودن از تکنولوژی است!
اما بعید نمیدانم که چند سال بعد، کتاب کاغذی خواندن و کتابخانهی کاغذی داشتن، کاری لوکس و شیک محسوب شود. کسی که آنقدر پول دارد که به جای خریدن یک حساب 50 دلاری سالانه Scribdو دسترسی به هزاران کتاب، هر یک عدد از آنها را 50 دلار و 100 دلار میخرد!
نمیدانم. اما فعلاً من این جمع بندی را قابل دفاعتر حس میکنم.
شاد باشید
محمدرضا