Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu


معرفی کتاب زندگی های روزمره | بن هایمور


معرفی کتاب زندگی روزمره

از خواب بیدار می‌شوید. کمی غلت می‌زنید و مدیر – یا بخت‌تان – را نفرین می‌کنید که باید الان سر کار بروید. آب را در کتری برقی می‌ریزید و منتظر می‌مانید تا جوش بیاید. در این فاصله، لیوان دوجداره‌ای را که اخیراً خریده‌اید برمی‌دارید و تکان می‌دهید. برای چندمین بار از وزن کم لیوان – که اصلاً به ظاهرش نمی‌آید – تعجب می‌کنید.

امیدوارید وقت بیرون رفتن از خانه، با همسایه‌تان روبه‌رو شده و از فرصت استفاده کنید و تعارف کنید که او اول وارد آسانسور شود. یا برعکس. در ذهن خود مشغول حساب‌و‌کتاب‌‌اید که چه موقع در را باز کنید تا با او چشم‌در‌چشم نشوید. شاید هم اصلاً به چنین چیزهایی فکر نکنید.

وقتی به پارکینگ می‌رسید، از این‌که همسایه ماشینش را تقریباً نزدیک ماشین شما پارک کرده، در حالی که می‌توانسته کمی آن‌طرف‌تر پارک کند، ناراحت می‌شوید. شاید هم او جای درستی پارک کرده باشد و شما از این‌که ماشین خودتان را نزدیک دیوار پارک کرده‌اید و فضای بیشتری برای او ایجاد کرده‌اید، احساس غرور کنید.

در ترافیک و پشت چراغ راهنمایی، پلاک ماشین جلویی را می‌خوانید و اعدادش را با هم جمع می‌‌کنید. تفریح‌تان این است که دنبال پلاک‌هایی بگردید که جمع ارقام‌شان عدد ۳۰ می‌شود. چون جمع ارقام پلاک خودتان همین عدد است.

وقتی وارد آسانسور شرکت می‌شوید، اگر کسی نباشد، یک بار ادوکلن‌تان را – که همیشه فکر می‌کنید ردّ بوی کافی ندارد – روی سر و صورت‌تان اسپری می‌کنید.

همکارتان را در راهرو می‌بینید و بعد از احوال‌پرسی بر شانه‌تان می‌کوبد. عادت همیشگی‌اش است. البته انگار این بار به محکمی همیشه نکوبیده. شاید حواسش جای دیگری بوده. شاید هم از این که دیروز با او خداحافظی نکردید دلخور است.

از پنجرهٔ ساختمان بیرون را می‌بینید. دو حالت بیشتر نیست. یا هوا دودآلود است. که این‌جور وقت‌ها به همکارتان می‌گویید: ببین. حتی ساختمون روبه‌رویی هم دیده نمیشه. گاهی هم – به لطف باد و باران – فعالیت‌های آلوده‌کنندهٔ هوا نتیجه نداده و می‌شود دوردست‌ها را دید. در این مواقع معمولاً می‌گویید: باید قدر این چشم‌انداز را دانست. زیاد پیش نمی‌آید که بتوانیم کوه‌ها را از این‌جا ببینیم.

لپ‌تاپ را باز می‌‌کنید و ایمیل‌ها را می‌خوانید. چندتا از آن‌ها را پاک یا اسپم می‌کنید. چندتایی را هم جواب می‌دهید. روز همین‌طور ادامه پیدا می‌کند تا به خانه برگردید.

خانه هم ماجراهای خودش را دارد. دقیقاً تا آخرین لحظهٔ بیداری. تا همان زمانی که  دندان‌ها را مسواک می‌زنید و از این‌که هنرمندانه توانسته‌اید به حفرهٔ پشت دندان آخر هم دسترسی پیدا کنید، لذت می‌برید.

وجه مشترک همهٔ این‌ها چیست؟ این‌ها زندگی روزمره هستند. بخش بزرگی از زندگی ما، و شاید بتوان گفت همهٔ زندگی‌مان، به همین کارها می‌گذرد.

این خرده‌ریزها ویژگی مشترک دیگری هم دارند: برای دانشمندان چندان مهم نیستند. ما برای دانشمندان وقتی اهمیت پیدا می‌کنیم که ارزش آماری داشته باشیم یا بتوانند ما را در جمع‌های بزرگ‌تر بررسی کنند.

نه‌فقط این‌ها، که بسیاری از اتفاق‌های درشت دیگر هم در چشم دانش و دانشمندان، خرده‌ریز و چشم‌ پوشیدنی است. آن‌ها نه فقط کلاغ مردهٔ کنار خیابان را – که دیدنش حس ما را بد کرده – جدی نمی‌گیرند و درباره‌اش حرف نمی‌زنند (مگر این‌که انبوهی کلاغ مرده باشند)، بلکه مرگ خود ما را هم – تا زمانی که از آن کتاب یا مقاله‌ای در نیاید و نتوانند در یک کنفرانس یا پنل کارشناسی درباره‌اش حرف بزنند – جدی نمی‌گیرند.

با این مقدمه می‌توانیم به سراغ کتاب زندگی های روزمره نوشته بن هایمور برویم. البته در معرفی این کتاب هم از توضیحات مختصر در حد پاراگراف فارسی متمم فراتر نخواهیم رفت.

عکس کتاب زندگی روزمره بن هایمور

بن هایمور کیست؟

دسترسی کامل به این مطلب برای اعضای ویژهٔ متمم امکان‌پذیر است.

پیشنهاد عضویت در متمم

دوست عزیز.

شما با عضویت رایگان به عنوان کاربر آزاد متمم (صرفاً با تعیین نام کاربری و کلمه‌ی عبور) می‌توانید به حدود نیمی از چند هزار درس متمم دسترسی داشته باشید.

همچنین در صورت تمایل، با پرداخت هزینه عضویت، به همه‌ی درس‌های متمم دسترسی خواهید داشت. فهرست برخی از درس‌های مختص کاربران ویژه متمم را نیز می‌توانید در اینجا ببینید:

 فهرست درس‌های مختص کاربران ویژه متمم

از میان درس‌هایی که در فهرست بالا آمده است، درس‌های زیر از جمله پرطرفدارترین‌ موضوعات هستند:

دوره MBA  |  مذاکره  |  کوچینگ  |  توسعه فردی

فنون مذاکره  |  تصمیم گیری  |  مشاوره مدیریت

تحلیل رفتار متقابل  |  تسلط کلامی  |  افزایش عزت نفس

چگونه شاد باشیم  |  هوش هیجانی  |  رابطه عاطفی

خودشناسی  |  شخصیت شناسی  |  پرورش کودکان هوشمندتر

اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید درباره‌ی متمم بیشتر بدانید، می‌توانید نظرات دوستان متممی را درباره‌ی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی می‌شناسند:

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری سبک زندگی من به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه سبک زندگی من
 

برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)

متمم چیست و چه می‌کند؟ (+ دانلود فایل PDF معرفی متمم)
چه درس‌هایی در متمم ارائه می‌شوند؟
هزینه ثبت‌نام در متمم چقدر است؟
آیا در متمم فایل‌های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟

۲۷ نظر برای معرفی کتاب زندگی های روزمره | بن هایمور

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : علی محمد افراسیابی

    وقتی با عینک روزمرگی به زندگی آدم‌ها نگاه می‌کنیم، چیزهایی را می‌بینیم که در حالت عادی از چشم‌مان دور می‌مانند و تجربه‌ها و حس‌هایی را کشف می‌کنیم، که پیش از این با آن‌ها آشنا نبوده‌ایم.

    آنچه که میخواهم بگویم شاید یکی از روز مرگی های نسل قبلی بود و برای دوستان جوان ما جنبه آشنایی با این تجربه ها را داشته باشد. یکی از روزمرگی های دشوار و تا اندازه ای پر دغدغه ، برقراری ارتباط با جنس مخالف در فضایی بدون موبایل و اینترنت بود .افراد هم تا جایی که میتونستند و راهکارهای خلاقانه اجازه میداد راه حل هایی پیدا میکردند تا تحریم ها رو دور بزنند.به بعضی از این راهکارها اشاره میکنم:

    1- مثلا یکی از چالش ها این بود که وقتی تماس میگرفتی به جای فرد مورد نظر شخص دیگه ای  گوشی رو بر میداشت(غالبا بزرگترها) و خوب با توجه به شرایط فرهنگی و محدودیت های اون موقع ،  نمیتونستی صحبت کنی. بنابراین تماس قطع میشد. گاهی اوقات میشد دختری تو خیابان پای باجه تلفن از آدم درخواست میکرد که من میخوام با دوستم مثلا رضا صحبت کنم، مادرش گوشی رو برمیداره شما بیا این گام اول رو طی کن و با رضا کمی صحبت کن  و به اصطلاح بهش بگو جریان چیه و بعد گوشی رو به من بده. چندین بار خودم چنین کار ی رو  انجام دادم.

    2-  دوستانی که فرد مورد نظر خودشون رو از محیط کوچه و همسایه ها انتخاب میکردند، توزیع نذری فرصت خوبی بود تا دقایقی هر چند کوتاه بتونند با هم صحبت کنند در حد تبادل چند جمله و البته همیشه هم این فرصت فراهم نمیشد. کاملا شانسی و تصادفی بود. داوطلب برای توزیع نذری تو خانواده هایی که جند تا پسر داشتند زیاد بود. مثل خونه ما

    3- فردی رو هم میشناسم که دوران سربازی در زمان جنگ از جبهه برای دختری که دوست داشت نامه مینوشت البته به آدرس دبیرستان دخترانه (به آدرس منزل پدری امکان پذیر نبود و ریسک بالایی داشت )و ظاهرا مسئولین دبیرستان هم  این نامه ها رو به گیرندگان نامه میدادند. نمیدونم  و مطمئن نیستم ولی فکر کنم به خاطر تقویت روحیه رزمنده ها چشم پوشی میکردند.یک توافق نانوشته بین آموزش و پرورش و ستاد جنگ بوده (فقط یک حدس غیر کارشناسی)

     
    تمرین‌ها و نظرات ثبت شده روی این درس صرفاً برای اعضای متمم نمایش داده می‌شود.
    .