Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu


کتاب روانشناسی سلبریتی | درباره تفاوت مشهور بودن و سلبریتی بودن و موضوعات دیگر


کتاب روانشناسی سلبریتی

سلبریتی (celebrity) از واژه‌هایی است که در سال‌های اخیر بیش از هر زمان دیگری به چشم و گوش می‌خورد؛ گاهی با بار معنایی منفی (مثل وقتی که رسانه‌های دولتی کشورمان می‌خواهند محترمانه به عده‌ای توهین کنند) و گاه با بار معنایی مثبت (وقتی که میزبان یک پادکست می‌خواهد مهمان خود را به شنوندگان معرفی کند و با به کار بردن این اصطلاح تلویحاً می‌گوید که فرد مهمی را برای گفتگو دعوت کرده است).

چنان که سرویس nGram گوگل نشان می‌دهد واژهٔ سلبریتی طی دو دههٔ اخیر به شکل روز‌افزون در رسانه‌ها به کار رفته و هم‌اکنون در اوج شهرت خود طی نیم‌قرن اخیر قرار دارد (+):

در این جا نمودار تکرار دفعات کلمه سلبریتی به زبان انگلیسی در کتابهای مختلف آماده است. نمودار از ۱۹۵۰ تا ۱۹۸۰ تقریباً افقی است. بعد از آن با شیب ملایم افزایش پیدا می‌کند و وقتی به نقطهٔ اوج رسید، از ۲۰۰۵ تا ۲۰۲۰ تقریباً افقی است. یعنی میزان استفاده از این کلمه طی پانزده یا بیست سال اخیر تغییر جدی نداشته و همواره در اوج بوده است

جذابیت بحث دربارهٔ‌ سلبریتی‌ها آن‌قدر زیاد بوده که حتی یک شاخهٔ تخصصی علمی هم در این حوزه شکل گرفته است که آن را Celebrity Studies (مطالعه در زمینهٔ سلبریتی‌‌ها – سلبریتی‌پژوهی) می‌نامند. اگر چه کتاب‌های اندکی در جهان در این زمینه منتشر شده‌اند، اما مقالاتی که به این موضوع پرداخته‌اند فراوانند.

کتاب روانشناسی سلبریتی

یکی از کتاب‌هایی که اخیراً در زمینه مفهوم سلبریتی و روانشناسی سلبریتی‌ها به فارسی ترجمه شده، کتاب روانشناسی سلبریتی (The Psychology of Everything) است که گیل استیور در آن به بررسی مفهوم سلبریتی و موضوعات مرتبط با آن می‌پردازد.

با وجودی که شاید نتوان این کتاب را بهترین نقطهٔ شروع برای آشنایی با مفهوم سلبریتی دانست، از آن‌جا که کتاب‌های اندکی در این زمینه به زبان فارسی منتشر شده‌اند، امیدواریم معرفی این کتاب انگیزه‌ای برای ترجمه و انتشار آثار ارزشمندتر در این حوزه باشد.

عکس کتاب روانشناسی سلبریتی

گیل استیور سال‌ها در زمینهٔ شهرت، سلبریتی‌ها و رابطهٔ هواداران با سلبریتی‌ها مطالعه کرده و مقالات متعددی نیز در این زمینه منتشر کرده است. به همین علت، انتشارات راتلج مسئولیت نگارش کتاب «روانشناسی سلبریتی» از مجموعهٔ «روانشناسی همه‌چیز» را به او واگذار کرده است.

از این مجموعه کتاب‌های دیگر هم – به زبان انگلیسی – منتشر شده که از جمله آن‌ها می‌توان به روانشناسی زندگی کاری، روانشناسی اعتماد، روانشناسی رژیم گرفتن، روانشناسی اعتیاد، روانشناسی رانندگی و روانشناسی تغییرات اقلیمی اشاره کرد.

محتوای کتاب روانشناسی سلبریتی

استیور کتاب را با تعریف سلبریتی آغاز می‌کند و سپس به سراغ نظریه‌هایی می‌رود که می‌توانند به درک مفهوم سلبریتی و کارکردهای آن کمک کنند. نظریه یادگیری اجتماعی (آلبرت بندورا)، نظریه رشد مادام‌العمر (اریک اریکسن)، نظریه دلبستگی (جان بالبی) و رویکرد دراماتولوژیک (اروینگ گافمن) از جمله ابزارهایی است که استیور به این منظور به کار گرفته است.

او در ادامه به تفاوت مشهور بودن و سلبریتی بودن می‌پردازد و مهم‌ترین تفاوت این دو مفهوم را در این می‌داند که مشاهیر «کسانی هستند که به دلیل دستاوردی برجسته مشهور شده‌اند» و حتی اگر آن‌ها را سلبریتی بدانیم، باید بپذیریم که «سلبریتی دستاوردی» هستند. در مقابل، سلبریتی‌ها کسانی هستند که – اغلب – به واسطهٔ رسانه در جمعی بزرگ شناخته شده‌اند. مستقل از این‌که دستاورد یا چیزی برای عرضه داشته باشند یا نه: «کسی می‌تواند هم مشهور باشد و هم سلبریتی، یا این یا آن (یا هیچ‌کدام).»

مثال زیبایی که استیور برای تفاوت این دو انتخاب می‌کند، همسران رئیس‌جمهورها هستند. آن‌ها ابتدا سلبریتی می‌شوند و بعداً بسته به این‌که توانمندی یا دستاوردی داشته باشند یا نه، ممکن است مشهور نیز بشوند.

کتاب با بحث دربارهٔ‌ رابطهٔ سلبریتی‌ها با هواداران‌شان و نیز نقش و اهمیت رسانه های اجتماعی در ایجاد و تقویت جایگاه سلبریتی‌ها به پایان می‌رسد.

در ادامه چند بند از کتاب را با هم می‌خوانیم (عناوین هر بخش را متمم انتخاب کرده است):

روابط شبه‌معاشرتی

واژهٔ شبه‌معاشرت با سوء‌تفاهم بسیاری همراه بوده است. تعریف رسمی آن به معنای رابطه‌ای است که متقابل نیست یا یک‌سویه است. من سلبریتی را می‌شناسم اما سلبریتی من را نمی‌شناسد.

در تعامل شبه‌معاشرتی، تعامل من با کسی است که کنارم نیست تا واکنشی نشان بدهد. نمونهٔ نوعی آن وقتی است که فیلم ترسناکی تماشا می‌کنیم و می‌گوییم «نه… نرو داخل! این کارو نکن»، هر چند خیلی خوب می‌دانیم شخصیت‌ها صدای ما را نمی‌شنوند و گفته‌های ما هیچ‌ تأثیری روی رفتارشان ندارد.

یا سر چهرهٔ ورزشی بازنده یا برنده در تلویزیون داد می‌کشیم. واکنش نشان می‌دهیم، با وجود این که می‌دانیم صدای ما را نمی‌شنود.

لحظهٔ تبدیل شدن به سلبریتی

ترنر (۲۰۰۴) با برقراری تمایز بین سلبریتی و دیگر گونه‌های اشتهار تصدیق می‌کند: «می‌توان لحظهٔ دقیقی را تعیین کرد که چهره‌ای سرشناس سلبریتی می‌شود. هنگامی این اتفاق می‌افتد که علاقهٔ رسانه به فعالیت چهرهٔ مزبور از گزارش نقش اجتماعی آن‌ها… به بررسی جزئیات زندگی خصوصی‌شان منتقل می‌شود.»

کدام سلبریتی‌ها را دنبال خواهیم کرد؟

یکی از بهترین شاخص‌هایی که نشان می‌دهد بیننده‌ای سلبریتی را دنبال خواهد کرد، شباهت است که در متون دانشگاهی همسان‌گزینی هم نامیده می‌شود. مطالعات پژوهشی متعددی مؤید این هستند که مردم تمایل دارند سلبریتی‌هایی را دنبال کنند که آن‌ها را از جنبهٔ مهمی واجد بیشترین شباهت به خودشان تلقی می‌کنند. به یاد داشته باشیم آن‌چه اهمیت دارد همین تلقی است نه واقعیت.

خرده‌سلبریتی‌ها

کسانی که از اینترنت برای نمایش خود استفاده می‌کنند همیشه دنبال معروفیت نیستند… می‌توان چنین استدلال کرد که عشق به چیزی مثل موسیقی برای خرده‌سلبریتی انگیزه‌ای به بزرگی شهرت‌طلبی است.

برای موسیقیدان‌هایی که آن‌قدر برجسته نیستند که قرارداد ضبط آهنگ ببندند، اینترنت است که این محل اجرای هنری را فراهم کرده تا بدون این‌که مجبور باشند قراردادی داشته باشند که یک نسل پیش لازم بود، موسیقی را تمام وقت دنبال کنند.

دربارهٔ کتاب و ترجمهٔ آن

اگر مقالات ارزشمندی را که استیور منتشر کرده خوانده باشید (مثلاً‌ مقالهٔ‌ پرستش سلبریتی‌ها و شکل‌گیری روابط شبه‌معاشرتی) و سبک او را بشناسید، به سادگی به نتیجه می‌رسید که کتاب روانشناسی سلبریتی بسیار شتاب‌زده نوشته شده است. مطالب چندان منسجم نیستند و صرفاً کوشیده عناوینی را که برای چنین کتابی ضروری بوده، هر چقدر هم کوتاه و مختصر، در آن بگنجاند.

به عنوان یکی از چند نمونه، اصطلاح سلبریتی فوری (حاصل وایرال شدن در شبکه‌های اجتماعی)‌ در حد چند سطر معرفی شده و بدون هر گونه توضیح و ایجاد رابطه با بدنهٔ کتاب، رها شده و نویسنده به سراغ موضوع بعدی رفته است. چنان‌ که خواننده به نتیجه می‌رسد که طرح این بحث صرفاً از آن رو بوده که نویسنده بتواند ادعا کند در کتاب خود به رسانه‌های جدید هم توجه داشته است.

این در حالی است که اتکای بیش از حد به پژوهش‌های قدیمی و سلبریتی‌هایی که بسیاری از آن‌ها حتی برای خوانندهٔ امروز آشنا نیستند، در کتابی که در سال ۲۰۱۸ منتشر شده چندان مناسب به نظر نمی‌رسد.

کافی است کتابی مانند توهم‌های نامیرایی (Illusions of Immortality) نوشتهٔ‌ دیوید ژیلز را که در سال ۲۰۰۰ منتشر شده خوانده باشید تا از خود بپرسید: چرا وقتی کتابی با ساختار بهتر دربارهٔ همین بحث وجود داشته و استیور هم حرف چندان تازه‌ای مطرح نکرده و حتی مثال‌های روز دلچسبی هم به بحث نیفزوده، لازم دیده کتاب جدیدی در این حوزه منتشر کند؟

روی‌هم‌رفته قضاوت متمم این است که شاید این کتاب – برخلاف عنوان و توضیحی که راتلج انتخاب کرده – چندان برای مخاطب عام جذاب نباشد. مخاطب دانشگاهی هم احتمالاً بیشتر از محتوای کتاب از ارجاعات آن خواهد آموخت و سرنخ‌هایی برای مطالعهٔ کتاب‌ها و مقالات مرتبط با این حوزه به دست خواهد آورد.

اما از آن‌جا که فعلاً منبع دیگری در زبان فارسی در این زمینه – با رعایت استانداردهای علمی – موجود نیست، کسی که می‌خواهد مفهوم سلبریتی را از منظر روانشناسی بیاموزد، ناگزیر باید در نخستین گام این کتاب را انتخاب کند.

زحمت ترجمهٔ این کتاب بر خانم تهمینه زاردشت بوده و انصافاً متنی ساده و روان ارائه کرده‌اند. از نمونه‌ متن‌هایی که خواننده بی‌نیاز از مراجعه به نسخهٔ انگلیسی می‌تواند آن را بخواند و بفهمند (و می‌دانیم که متن‌هایی با این ویژگی در کتاب‌هایی که اخیراً ترجمه می‌شوند و به چنین موضوعاتی می‌پردازند، کمیابند).

کتاب روانشناسی سلبریتی به همت #نشر نو به بازار عرضه شده است.

معرفی و خرید کتاب روانشناسی سلبریتی (سایت نشر نو)

پیشنهاد عضویت در متمم

شما با عضویت ویژه در متمم، می‌توانید به درس‌ها و آموزش‌های بسیاری از جمله موضوعات زیر دسترسی کامل داشته باشید:

  فهرست درس‌های متمم

موضوعات زیر، برخی از درس‌هایی هستند که در متمم آموزش داده می‌شوند:

  دوره MBA (یادگیری منظم درس‌ها)

  استراتژی | کارآفرینی | مدل کسب و کار | برندسازی

  فنون مذاکره | مهارت ارتباطی | هوش هیجانی |تسلط کلامی

  توسعه فردی | مهارت یادگیری | تصمیم گیری | تفکر سیستمی

  کوچینگ | مشاوره مدیریت | کار تیمی | کاریزما

  عزت نفس | زندگی شاد | خودشناسی | شخصیت شناسی

  مدیریت بازاریابی | دیجیتال مارکتینگ | سئو | ایمیل مارکتینگ

اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید درباره‌ی متمم بیشتر بدانید، می‌توانید نظرات دوستان متممی را درباره‌ی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی می‌شناسند:

 

برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)

متمم چیست و چه می‌کند؟ (+ دانلود فایل PDF معرفی متمم)
چه درس‌هایی در متمم ارائه می‌شوند؟
هزینه ثبت‌نام در متمم چقدر است؟
آیا در متمم فایل‌های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟

۵ نظر برای کتاب روانشناسی سلبریتی | درباره تفاوت مشهور بودن و سلبریتی بودن و موضوعات دیگر

  1. محمدرضا سعیدنیا گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۱ درس)

    چند وقت پیش کتاب ” جاده شخصیت ” اثر دیوید بروکس را خواندم ، کتاب بسیار زیبا و دل نشینی است که خواندنش را به دوستان پیشنهاد می کنم.
    یکی از نکاتی که در آن کتاب بیان شده بود ، پس از تعریف ” آدم ۱ و آدم ۲ ” و بیان خصوصیات هر کدام ، اینکه برای انسانها در چند سال گذشته شتاب از آدم ۲ به آدم ۱ شدن به شدت زیاد شده است و حتی در بیان بسیاری از کارشناسان امر توسعه فردی اینکه خودت را دریاب و به وجود خودت اهمیت بده …. بسیار به چشم می خورد . در دبستانهای ما اکنون به فرزندانمان بیشتر ” من ” شدن را می آموزند تا ” ما ” شدن.
    مثال جالبی که درآن کتاب بیان شده از تبلیغات جورج بوش پدر که بسیار کم از افعال مفرد استفاده می کرد و تکیه کلام های او ” ما ” بود تا ” من ” . و حتی یکبار که در یک کمپین تبلیغاتی از من استفاده کرده بود ، مادر او در تماس تلفنی می گوید : چقدر “من من”  می کنی، خیلی به خودت وابسته شدی .
    مثال دیگر از مقایسه نوشتن کتاب خاطرات شخصی است بین وزرای کابینه ریگان و جورج بوش پسر ….( تمام مثالها از جامعه آمریکا است).
    بیان و ذکر این کتاب نه از برای تقبیح یا تحسین سلبریتی شدن است . بلکه از لحاظ ذهنی خواستم مقایسه کنم سلبریتی های گذشته را با اکنون . در گذشته انسانهای شاخص که جامعه سعی در شناختن و نزدیکی به ایشان را داشت بسیار با اکنون متفاوت بودند و شاخصه سلبریتی شدن از چند دهه گذشته کاملا” متفاوت شده است .

    • علی کریمی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۴ درس)

      با سلام و وقت بخیر

      من هم با دیدگاه شما درباره روند فردگرایی، هم نظر هستم.
      فقط در تایید و تکمیل دیدگاه شما مطلبی را قرار می‌دهم.
      فردگرایی، سرنوشت نهایی بشر

      محمدرضا عزیز در برای باران (۲): سبک زندگی مناسب یا سبک زندگی مناسب من؟ در دیدگاه‌ها مطلبی را می‌نویسند که در ادامه نقل می‌کنم.

       

      ما فراموش نکنیم که بخش قابل توجهی از همسران، در “انتخاب بین گفتگو با همسر” و “تعامل با موبایل” آگاهانه موبایل رو انتخاب می‌کنند و آمارهایی که راجع به رابطه های مجازی هست که به طرزی شگفت انگیز جایگزین رابطه‌ها و تجربه‌های حقیقی شده نشان از این دارد که باید کمی در تفکیک حقیقت و مجاز در تجربه‌های احساسی فیزیکال و دیجیتال محتاط‌تر باشیم.
      به هر حال در کشور ما در حال حاضر یک سوم ازدواج‌ها به طلاق منجر می‌شود و یک چهارم طلاق‌ها در شهر‌های بزرگ در سال‌ اول روی می‌دهد و هر چقدر هم که این آمار را کمی بالا و پایین کنیم و تعاریف را اصلاح کنیم و جامعه آماری را تغییر دهیم، اصل ماجرا این است که “حفظ رابطه با موبایل” برای عده‌ای که Statistically Significant هستند “با دوام و قوام‌تر و رضایت‌بخش‌تر” از حفظ رابطه با فردی از گونه‌ی مشابه خود است.
      به نظرم می‌رسد فردگرایی که سرنوشت محتوم توسعه است (مستقل از اینکه آن را سرنوشت مثبت یا منفی بدانیم) به این سمت می‌رود که وسایل دیجیتال یک پارتنر مطیع و خوب و همسران یک پارتنر دست و پا گیر محسوب شوند و به نظر می‌رسد با بحث‌هایی مثل Clone کردن و Augmented Reality و Stimulated Virtual Experience مفهومی مثل زندگی دو نفره و یا تولید مثل دو طرفه، طی حداکثر صد یا دویست سال آتی نایاب و محدود و معدود شوند.

      باید تغییر تدریجی نگرش‌ها را بپذیریم.
      زمانی داستان فرهاد و شیرین بسیار طبیعی بود.
      امروز اگر کسی به خاطر معشوقه‌اش، تیشه به دست به سمت بیستون یا هر کوه دیگری برود، او را در تیمارستان بستری می‌کنند.
      به عبارتی، آن شدت از رابطه‌ی عاطفی که زمانی بدیهی و یا لااقل قابل درک بود، امروز یک بیماری محسوب می‌شود.

      حتماً به این مسئله توجه داری که تولید مثل از طریق تعامل دو جنس، یک پدیده‌ی ازلی نبوده و صرفاً در مقطعی از زندگی موجودات بر روی زمین به وجود آمده و الزامی هم به ابدی بودن آن وجود ندارد.
      همچنانکه تولید مثل از طریق تقسیم (در سلول‌ها) نمونه تولید مثل تک جنسی است و تولید مثل از طریق Clone کردن نمونه‌ای از تولید مثل “بی جنس” است.
      البته شاید بگویی افق زمانی را خیلی باز کردم و دلیل ندارد برای چنین مسئله ساده‌ای از ۳۵۰ میلیون سال قبل تا ۳۵۰ سال بعد را نگاه کنیم.
      اما در مقطع کوتاه هم، فرد گرایی، این انتظار را ایجاد می‌کند که انسان‌ها قلمرو شخصی را با جدیت بیشتری پیگیری کنند و خواهان آن باشند و در چنین شرایطی، تحمل انسان‌های دیگر در فضای شخصی برایشان هر روز و هر روز سخت‌تر و فضای تنفس‌شان تنگ‌تر خواهد شد.
      چنانکه دوستان زیادی را در نقاط مختلف جهان می‌شناسم که زندگی با یک حیوان خانگی را به زندگی با یک انسان ترجیح می‌دهند.
      این ممکن است جذاب باشد یا نباشد. اما حرفم این است که شکل تجربه‌ی احساسی با تحول فرهنگی و اجتماعی در حال تغییر است و باید کمی در مفهوم پردازی آن و مطالعه و تحقیق و سنجشش، محتاط‌تر باشیم.
      خصوصاً اینکه اینجا و همه جا، بین آن چیزی که هست و آن چیزی که دوست داریم باشد و آن چیزی که خواهد شد و آن چیزی که دوست داریم بشود، تمایز قائل شویم.

       

  2. مرضيه رفعتي گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۴ درس)

    عنوان این درس تداعی کننده تیتر یک خبر درباره تیلور سوئیفت بود و واحد درسی که در دانشگاه هاروارد به نام این خواننده و موزیسین مشهور ارائه شده.
    English 183ts. Taylor Swift and Her World
     جزئیات بیشتر این خبر برای بررسی در رسانه ها وجود داره.

    تیلور سوئیفت رو میشه در دسته بندی مشاهیرِ سلبریتی جای داد (به دلیل دستاوردهای فراوانش در حوزه های مختلف و همه چنین توجه رسانه ای که روی او وجود داره).

    اما دوتا از سؤالهایی که در مواجهه با چنین موضوعاتی به ذهنم میرسه اینه:

    نقش و میزان اثرگذاری سلبریتی های بدون دستآورد در تحقیقات آینده علوم انسانی چقدر می تونه باشه؟
    در دراز مدت اثرگذاری مشاهیر سلبریتی بر افکار عمومی بیشتر خواهد بود یا صرفاً سلبریتی ها؟

    • محمدرضا شعبانعلی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۸ درس)

      مرضیه جان.

      نمی‌دونستم کورسی به این اسم طراحی شده. بعد از اشارهٔ تو درباره‌اش جستجو کردم و این مقالهٔ مجلهٔ هاروارد رو هم دیدم:

      Inside Harvard’s Taylor Swift Class

      البته از برگزارکنندهٔ کورس یک بار یک کتاب خونده بودم. وقتی داشتم چارچوب کلی از کتاب رو آماده می‌کردم، دنبال کسانی بودم که راهنماهای مشابه نوشته باشن. و دیدم استفانی برت یه کتاب درباره روش شعر خواندن داره (اولین بار ۲۰۱۹ منتشر شده).

      توضیحات برت در گزارش مجلهٔ‌ هاروارد، شبیه چیزی بود که حدس می‌زنیم: استفاده از تیلور سوئیفت به عنوان بخشی از محتوای کلاس و در کنارش ابزاری برای جذب مخاطب تا بشه به بهانهٔ اون به بخش‌های فراموش‌شده یا کمتر‌دیده‌شدهٔ ادبیات پرداخت. و به نظرم اگر کمی فضای کشور فرق داشت بود، این روش ایدهٔ خوبی برای برگزاری دوره‌های مشابه در ایران بود (از شجریان تا سالار عقیلی و تتلو).

      اما کامنتم رو در اصل به خاطر بخش دوم حرف‌هات و در ادامهٔ اون‌ها نوشتم:

      من هم به بحثی که تو گفتی علاقه‌مند هستم: تأثیر سلبریتی‌های بدون دستاورد در علوم و به‌ویژه علوم انسانی.

      به نظرم در کنارش می‌شه دو تو سوال دیگه هم مطرح کرد:

      ۱) تاثیر مشاهیری که خارج از قلمرو تخصصی‌شون تأثیرگذار هستند. مثلاً اینشتین در فیزیک یک سلبریتی تأثیرگذار و پردستاورد محسوب میشه. و حالا این سوال مطرح می‌شه که نظرات اینشتین در خارج از این حوزه (مثلاً‌ حرف‌هاش در کتاب جهانی که من می‌بینم) چگونه و در چه قالبی باید ارزیابی و ارزش‌گذاری بشه؟ حتی همین سوال رو در قلمرو محدودتری هم میشه مطرح کرد. مثلاً موضع‌گیری اینشتین دربارهٔ‌ مکانیک کوانتوم باید چگونه ارزیابی کرد؟ تاثیرش رو چطور؟ (جملهٔ معروفِ «خدا با هستی تاس بازی نمی‌کنه» که البته گاهی اشتباه هم تفسیر میشه، نمونه‌ای از همین ماجراست).

      ۲) جردن پترسون مثال دیگه‌ایه که معمولاً در ذهن منه. بعضی از حرف‌ها و موضع‌گیری‌های پترسون رو دوست دارم. و به نظرم گاهی حضور چنین افرادی در فضای رسانه‌ای برای تعدیل جریان‌های اصلی فکری و فرهنگی لازمه. اما مسئله این‌جاست که پترسون بیش از این‌که فردی نظریه‌پرداز و متفکر باشه، سلبریتی هست. بی‌دستاورد نیست. اما همهٔ تأثیرش ناشی از دستاوردهاش نیست. بخش بزرگیش ناشی از تسلط بر فضای رسانه است.

      تأثیر چنین افرادی رو در رسانه باید چه‌جوری ارزیابی کرد؟ آیا بودنشون بهتره یا نبودنشون؟ آیا با نبودن‌شون فضا برای حرف‌های کارشناس‌های دیگه باز میشه؟ یا کسانی جای این‌ها رو می‌گیرن که مبانی علم رو هم به درستی نمی‌شناسن؟ اصلاً آیا باید سلبریتی‌شدن رو امتیاز منفی در نظر گرفت؟

      در متمم مطلبی هست دربارهٔ‌ کتابهای پرفروش. اونجا اشاره شده که پرفروش بودن به خودی خود ایراد نیست. نباید همین که کتابی پرفروش شد، فحش بخوره. اما میشه به کتابهای پرفروش مشکوک بود.

      با تکیه به ابزار آنالوژی می‌شه همین سوال رو در مورد سلبریتی‌ها هم پرسید. آیا این جرم پترسون هست که سلبریتی شده؟ آیا در گذشته چنین جریان‌هایی نبوده؟ آیا نمی‌شه گفت سقراط و افلاطون و ارسطو سلبریتی‌هایی هستند که بخش بزرگی از تاریخ یونان باستان و اندیشهٔ فکری غرب رو زیر سایهٔ‌ خودشون پنهان کردن؟

      جواب مشخصی برای چنین سوالاتی ندارم. تنها چیزی که توی ذهنم هست اینه که ما بارها با این سوال (تأثیر سلبریتی‌ها) یا سوال‌هایی از این جنس روبه‌رو شده‌ایم. و اگر بتونیم همهٔ این مسئله‌ها رو کنار هم بذاریم و از تجربه‌مون در اون حوزه‌ها استفاده کنیم، احتمالاً جواب محکم‌تر و قابل‌اتکاتری برای سوال‌های جدیدمون دربارهٔ سلبریتی‌ها پیدا می‌کنیم.

       

      • مرضيه رفعتي گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۴ درس)

        متشکرم استاد عزیز از وقتی که گذاشتید و مثل همیشه مسیری رو باز کردید برای یادگیری بیشتر.
        عذر می خوام که با تأخیر پاسخ دادم، دلیلش این بود که آنقدر سؤالها و مباحث جدیدی رو در این زمینه مطرح کردید که دلم نیومد بدون تحقیق دوباره روی مطلبتون کامنت بگذارم.
        بخش اول کامنتتون درباره ی تیلور سوئیفت و استفانی برت چندین نکته جالب داشت:
        ۱- برت هم مثل شما (که درباره کتاب نوشتید)، پدیده به ظاهر عادی مثل شعر خواندن رو زیر ذره بین میبره و از این منظر به اشعار نگاه می کنه (نگاه متفاوت به پدیده های به ظاهر عادی، که نتایج جالب توجهی به دنبال داره)، که میشه همین رو تعمیم داد به بحث نظرات سلبریتی های با دستاورد و بدون دستاورد.
        ۲- شخصیت خود برت، در طراحی چنین سرفصل درسی جای بررسی داره، به نظر میرسه که حوزه آموزش رو در سالهای آتی خیلی زودتر پیش بینی کرده . و این مدل ذهنی محصول چه عواملی می تونه باشه؟
        ۳- و ای کاش روزی  چنین فضای مطالعاتی در کشورمون ایجاد بشه.

        برای بخش دوم کامنتتون، از روی دست شما در از کتاب تقلب کردم و چیزی شبیه مدل سرچتون  به روش سرندیپی رو به کار بردم که نتیجه یک مقاله و یک کتاب مرتبط با این موضوع بود.
        The New Celebrity Scientists: Out of the Lab and into the Limelight
        Scientists as celebrities: Bad for science or good for society?
        در مورد کتاب نمی تونم فعلا چیزی بگم، اما درمقاله دانشمندان به عنوان سلبریتی، بد برای علم و خوب برای جامعه؟ (از ترجمه زیاد مطمئن نیستم)
        نویسنده، به دانشمندان زیادی که مشهور بودند اشاره می کنه و در نهایت می گه، به فرض پذیرش حتی اشتباه این دانشمندان در موضوعات مختلف، باز هم چون این افراد رویکرد علمی دارند، در کل جامعه علمی از شهرت این افراد سود می بره و به نفع جامعه علمی و مردم هست.
        اما نگرانی من بیشتر روی بخش دوم این اشخاصه، که یک نمونه معروف آقای پترسون رو مطرح کردید (اما همهٔ تأثیرش ناشی از دستاوردهاش نیست. بخش بزرگیش ناشی از تسلط بر فضای رسانه است.) که تا مدتها صفحه اشون رو دنبال می کردم و یکی از نقاط قوتشون شناخت ترندهای رسانه و صحبت درباب این موضوعات بود (حتی در مورد مسائل سیاسی و اجتماعی ایران)، به ویژه تصویر رسانه ای قوی و اکتهایی که داشتند مخاطب رو تحت تأثیر قرار میداد اما باز هم پترسون شخصیت علمی داره و با حداقل های الفبای علم آشناست.
        اونجایی نگرانی بیشتری به وجود میاد که سلبریتی هایی مثل کارداشیانها و…که نمونه های وطنی اش هم کم نیستند (در بحث واکسن کرونا این رویکردها خیلی مشهود بود)، یا درروز نوشته ها که خرده‌ریزهای این چند وقت | اسپاتیفای، فرهنگ طیفی، چکناواریان اشاره کردید به افرادی از این دست که فهم درستی از سیستم و مفاهیم سیستمی ندارند و در مورد مباحثی صحبت می کنند و نظر میدند که کوچکترین آگاهی درباره اش ندارند و مخاطب عام به دلیل معمولاً به دلیل اثرهاله و خطای تأیید اجتماعی و…صحبت این افراد رو می پذیرند و تحت تأثیر اونها قرار می گیرند.