فهرست تعدادی از سمینارهای پرطرفدار فروش را بررسی کنید. همچنین طرح روی جلد کتابهایی که به آموزش مهارت فروش یا تکنیک‌های فروش پرداخته‌اند را نگاه کنید. آیا احساس نمی‌کنید که سهم قابل‌توجهی از این کتاب‌ها و سمینارها، به حرف‌های انگیزشی اختصاص پیدا کرده است؟ چرا فروش تا این حد به انگیزه و انگیزش نیاز دارد؟

«بمبارانِ بی‌پایانِ اخبار و شایعات و عکس، از ما دیوانگانی معتاد به دریافتِ اطلاعات ساخته. این اتفاق، مرا نابود کرد و ممکن است با شما هم چنین کند.» کال نیوپورت (Cal Newport) مقدمه‌ی کتاب مینیمالیسم دیجیتال (Digital Minimalism) را با این نقل قول آغاز می‌کند و در ادامه، از دردسرهای زندگی با ابزارهای نوین ارتباطی

ایمیل مارکتینگ یک چتر بزرگ است که کارهای بسیار متنوعی را پوشش می‌دهد: از کار ساده‌ی تبلیغات ایمیلی تا عملیات پیچیده‌ی ارتباط عمیق و دائمی با مشتریان از طریق ایمیل. اما به هر حال، منظورمان هر چه باشد، زمانی می‌توانیم به سراغ ایمیل مارکتینگ برویم که در گام اول، یک لیست ایمیل در اختیارمان باشد. اما اگر به عنوان این درس

در این درس می‌خواهیم یکی از نکاتی را که دن اریلی در کتاب پاداش (Payoff) مطرح کرده با هم مرور کنیم. دن اریلی در بحث انگیزش، توجه ویژه‌ای به معنا دارد و این‌که معنا آن چیزی است که می‌تواند به ما برای انجام کارهای سخت و حتی تلخ، انگیزه بدهد. اما تعریف معنا چندان ساده نیست. به همین

قانون جدید مالیاتی، مانع توسعه‌ی کسب و کارها می‌شود. این اقدام شما، مانع به پایان رسیدن پروژه خواهد شد. باید ببینیم چه کارهایی می‌تواند از ریزش مشتریان جلوگیری کند. پیشگیری بهتر از درمان است. در ترجمه‌ی همه‌ی این جمله‌ها به انگلیسی، می‌توان از فعل prevent برای انتقال پیام استفاده کرد. با وجودی که فعل prevent جزو افعال پرکاربرد انگلیسی

در این درس می‌خواهیم درباره‌ی متعهد شدن در برابر دیگران صحبت کنیم. تعهد داشتن و متعهد شدن، به خودی خود چیز بدی نیست. اما زمانی دردسرساز می‌شود که ما بیهوده و بی‌دلیل، خودمان را در برابر دیگران، نسبت به یک تصمیم متعهد کنیم و دست و پای خودمان را ببندیم. این درس را با یک داستان

آیا تا به حال پیش آمده که با خودتان یک قرار بگذارید و بگویید: «در هر شرایطی، این قانون را رعایت می‌کنم و تصمیم‌هایم را بر اساس آن می‌گیرم»؟ مثلاً با خود قرار بگذارید: «همیشه وقتی مطمئن شدم می‌خواهم کالایی گران‌تر از قیمت X را بخرم، قبل از پرداخت، ده دقیقه صبر می‌کنم و سپس

کمتر مذاکره‌ای را می‌توانید بیابید که تک‌موضوعی باشد. مثلاً فقط درباره‌ی قیمت، یا فقط درباره‌ی زمان تحویل یک پروژه، مذاکره شود. ضمن این‌که بسیاری از صاحب‌نظران، ترجیح می‌دهند مذاکره‌های تک‌موضوعی را به جای مذاکره (Negotiation)، چانه‌زنی (Bargaining) بنامند. با این توضیحات می‌توان گفت: در بیشتر مذاکره‌ها، ما «چند» موضوع اصلی داریم. به همین علت، در برنامه ریزی برای مذاکره هم گفتیم

شاید برایتان پیش آمده باشد که از یک رستوران خرید کنید و به شما بگویند: «فاکتور را نگه دارید و دور نیندازید. به ازاء هر ده فاکتور، یک وعده مهمان رستوران هستید.» یا این‌که بعد از خرید عطر از فروشگاه، یک کارت به شما بدهند و بگویند این کارت، با مبلغ X (مثلاً ۱۰٪ خریدتان)‌