Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu
دوره آموزشی هدف گذاری (کلیک کنید)


پرورش استعدادها – داشته های من چیست؟


شناخت داشته های من

طبیعتاً انتظار دارید وقتی به پایان درس #پرورش استعدادها می‌رسید، ببینید که تفاوتی محسوس در نگاه شما به خود و استعدادهایتان به وجود آمده است.

قطعاً متمم، یک باشگاه انگیزشی نیست که از هم اکنون به شما وعده بدهد که در پایان این دوره، زندگی متفاوتی را تجربه خواهید کرد. اما از سوی دیگر خود را مسئول می‌داند دوره‌ پرورش استعدادها را به شکلی طراحی کند و جلو ببرد که شما در پایان آن، بتوانید احساس کنید که در مسیر بهتری قرار گرفته‌اید و بهتر می‌توانید آن مسیر را ادامه داده و طی کنید.

به همین دلیل، این درس از سلسله درس‌های پرورش استعدادها، به تحلیل داشته‌ها اختصاص یافته است.

محدودیت در دسترسی به این درس

دوست عزیز.

درس‌های مرتبط با استعدادیابی و پرورش استعدادها برای کاربران آزاد متمم در نظر گرفته شده‌اند.

بنابراین دسترسی به آن‌ها نیازمند پرداخت هزینه نیست و صرفاً لازم است نام کاربری و کلمه‌ی عبور خود را تعریف کنید:

البته مطالعه‌ی درس‌های استعدادیابی و انجام پروژه استعدادیابی برای دسترسی به درس‌های پرورش استعداد ضروری است. پس:

همچنین در صورت تمایل، با پرداخت هزینه عضویت، به جمع اعضای ویژه‌ی متمم می‌پیوندید و به درس‌های بسیاری از جمله درس‌های زیر دسترسی پیدا می‌کنید:

  دوره MBA  |  تصمیم گیری

  فنون مذاکره  |  تحلیل رفتار متقابل

  پرورش تسلط کلامی

  افزایش عزت نفس  |  چگونه شاد باشیم

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری مفاهیم پرورش استعدادها به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه مفاهیم پرورش استعدادها
 

برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)

متمم چیست و چه می‌کند؟ (+ دانلود فایل PDF معرفی متمم)
چه درس‌هایی در متمم ارائه می‌شوند؟
هزینه ثبت‌نام در متمم چقدر است؟
آیا در متمم فایل‌های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟

۲۳۳ نظر برای پرورش استعدادها – داشته های من چیست؟

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : شهرزاد

    پیش نوشت: ما همیشه ازدوران کودکی شنیده ایم و توی ناخودآگاهمون رسوخ کرده که: "مُشک آن است که خود ببوید، نه آنکه عطار بگوید" ...شاید بخاطرهمینه که همیشه برای بیان توانمندیها یا ویژگیهای خوبی که در خودمون میشناسیم همیشه ملاحظه به خرج میدیم و برامون سخته که اونها رو به زبان بیاریم یا اگر صحبتی از اونها میکنیم می ترسیم که مبادا حمل بر خودستایی بشه. یا اینکه تحمل شنیدن توانمندیها یا ویژگیهای خوب دیگران (آنهایی که واقعا وجود داشته باشن)  رو یا از خودشون یا از زبان دیگران نداریم یا باهاش راحت نیستیم. اما به گمان من، صحبت از خوبیها، میتونه گسترش دهنده ی خوبیهای بیشتردر اطراف ما و به تبع اون در کل دنیا باشه و این چرخه ادامه پیدا کنه. و لطفا اجازه بدید، در همین راستا یکی از صدها جمله ای از آنتوان دوسنت اگزوپری نازنین از کتاب «خلبان جنگ» (که باید از محمدرضای عزیز بخاطر معرفی این کتاب تشکر کنم) رو که الان یادم اومد و به طرز عجیبی من رو بیشتر از هر چیز دیگری در این کتاب، تحت تاثیر قرار داد، در اینجا ذکر کنم. او از «انسان» در برابر «فرد» حرف میزنه و در جایی میگه(نقل به مضمون): انسان برای اینکه بتواند خودش را به هستی های برتر متعلق بداند، باید بکوشد تا ابتدا آنها را در وجود خودش بنا نهد. (و مکاشفات فوق العاده ی دیگری که در ادامه بیان میکنه که در مجال این کامنت نمیگنجه) ... راستش هیچوقت تا به حال به این موضوع، از این زاویه نگاه نکرده بودم. و اینجاست که بیشتر درک میکنم چرا ما باید داشته ها  توانمندیها رو در وجود خودمون بنا کنیم و پرورش بدیم و بذاریم تا دیگران هم از اونها الهام بگیرن تا به واسطه ی اونها، هستی ها و سرزمین های برتری  پدید بیان.

    بحث اصلی: اگه من هم بخوام بخشی از نوشته های دفترچه ی خودم رو در رابطه با تحلیل داشته هایم بیان کنم، شاید بتونم به این موارد که به ذهنم میرسه اشاره کنم (با توجه به اینکه قبلا در پروژه ی استعدادیابی به موارد دیگری هم اشاره کردم):

    * در خیلی موارد و موقعیتهایی که آدمها رو می بینم که بی طاقت و کم حوصله میشن یا به قول معروف از کوره در میرن، صبور و آروم و ریلکس هستم. مثال (یاخاطره): یه بار موقع رفتن به باشگاه، با ماشین یه آقایی (که بعدن گفت، داشت با عجله میرفت تا از گل فروشی برای جشن عقد دخترش در همون روز گل بخره) تصادف کردم. یعنی ایشون به من زد.;) پیاده شدیم و ماشینم رو دیدم که  حسابی داغون شده بود، د رصورتی که ماشین ایشون هیچ چیزیش نشده بود! بعد از مذاکره های نه چندان طولانی! و اینکه این آقا قبول کردند که مقصر بودند، بدون اینکه منتظر پلیس و کشیدن کروکی و اینجور مسائل بمونیم، من از ایشون خواستم که  هر یک به دنبال کار خودمون بریم و ایشون هم به عقد دخترشون برسن و نگران نباشن تا فردا صبح که در فلان مرکز بیمه حاضر بشیم و این موضوع رو پیگیری کنیم. ایشون هم که البته آقای بسیار محترمی بودن، از خداخواسته خیلی تشکر کردن و من با همون ماشین تصادفی و داغون، بیخیال و مثل اینکه هیچ اتفاقی نیفتاده، مثل روال همیشه رفتم به باشگاه و بدون اینکه عصبی یا نگران باشم یا به اون موضوع فکر کنم، ورزشم رو انجام دادم و بعد با اون ماشین فجیع! برگشتم خونه. فردا هم رفتیم بیمه و همه چی به خوبی و خوشی تموم شد و ماشین من به خرج ایشون به یک صافکاری برده شد و ماشین مثل اولش شد. :)

    * در ایروبیک عالی هستم. حرکات و ست ها و بلوک ها رو سریع از مربی میگیرم و در اکثر موارد، کامل و تقریبا بدون نقص میزنم و واقعا ازش لذت میبرم. در حالی که گاهی دوستانی رو می بینم که نمیتونن به راحتی خودشون رو با حرکات هماهنگ کنن یا با تلاش بیشتری سعی می کنن از پس حرکات پیچیده بر بیان.

    * بعضی تلاشها و کشمکش ها و حرص هایی که گاهی برخی آدمها در بازیها و رقابتهای زندگی متحمل میشن، در نظرم خنده دار و بی اهمیت میاد. همیشه به این فکر می کنم که من آدم درستی باشم و کاری رو که به نظر خودم درسته انجام بدم و اگر پاداشهای جانبی داشته باشه، اون پاداش ها رو با کمال میل پذیرا باشم و ازشون لذت ببرم.

    * آدم قدردانی هستم. اگر مهر و محبت و لطف کسی رو چه به شکلی عیان و چه  به شکلی نهان، حس کنم، در درونم حس قدردانی زیادی رو نسبت به اون آدم احساس می کنم و به طریقی و در زمان مناسبی حتما لطف و مهرش رو پاسخ میدم. مثال: وقتی اسم خودم رو در کامنت آقای علی کریمی - دوست عزیز متممی مون - در پست "عامل خوش شانسی چیست" دیدم، این برام خیلی ارزشمند بود. یادم هست که جایی این حرف رو زده بودم اما خودم اصلا فراموشش کرده بودم و یادم نمیاد کجا و در کدوم پست یا نوشته یا کامنت گفته بودم واینکه ببینی دوست عزیزی که متاسفانه تا به حال اصلا افتخار آشنایی یا دیدنشون رو نداشتم، از تو به خوبی یاد کنن و به حرفی که یه بار زدی اشاره کنن، این خیلی دوست داشتنی و باارزشه و اگه اجازه داشته باشم، میخوام در اینجا از لطف و توجهشون تشکر کنم.

    * هیچ چیزی به اندازه ی کتاب خوندن، بهم لذت و آرامش نمیبخشه. واقعا به اینکه "کتاب بهترین دوست آدمه" ایمان دارم.

    * اگر ایرادی (سهوی) در کسی یا کسانی که خیلی دوستشون دارم، می بینم، سعی می کنم یه جوری باهاش کنار بیام. حتی اگه بخاطرش حرص یا غصه بخورم، اما سعی می کنم بهش بی اهمیت باشم، از حافظه ام پاکش کنم و نذارم که اون ایراد، ذره ای در احساس خوبی که به اون آدم دارم، خللی وارد کنه.

    * اصلا کینه از کسی به دل نمیگیرم، حتی اگه در گذشته (با توجه به زیادی احساساتی بودنم) به شکلی ازش رنجیده باشم. اصلا اهل قهر و تلافی و اینجور چیزها نیستم.

    * سعی می کنم همیشه به مسائل و قضایا و رویدادها و روندها از زاویه ی بازتری نگاه کنم. دور بشم.. دور بشم .. دور بشم ... تا جایی که بتونم از بیرون و از دور بهش نگاه کنم و بتونم بهتر ببینمش وبهتر درکش کنم و بهتر ازش یاد بگیرم.

    * می کوشم تا همیشه به ارزشهای اخلاقی پایبند بمونم. سعی می کنم در رفتار و کردار و گفتارم، بی بند وبار و بی ملاحظه نباشم.

    * برای کرامت انسانها فوق العاده ارزش قائلم. مثلاً با مستخدم محل کارم با همون لحنی صحبت میکنم که با مدیرم. مثال: هر وقت لیوانم رو از روی میز برمیداره و هروقت برام چایی میریزه و میاره روی میزم میذاره، هر بار مثل دفعه ی قبل ازش با احترام تشکر می کنم. دلم میخواد آدمها حس کنن که کارشون هرچقدر هم به ظاهر کوچک، اما بارزش و بااهمیته و دوست داشتنیه.

    (واقعا ببخشید که اینقدر طولانی شد)

     
    تمرین‌ها و نظرات ثبت شده روی این درس صرفاً برای اعضای متمم نمایش داده می‌شود.
    .