تعریف ایده چیست؟ ایده پردازی در کارآفرینی چگونه است؟
از دوستان عزیز متممی انتظار میرود پس از مطالعه درس ایده و ایده پردازی
- بتوانند ایده را تعریف کنند و بگویند تفاوت یک جرقهٔ ذهنی و یک ایده چیست؟
- بتوانند توضیح دهند یک ایده خوب چه ویژگی هایی دارد.
- بتوانند شرح مختصری از ایده کارآفرینی خود - به زبانی برای شرکا و سرمایه گذاران قابلدرک باشد - تنظیم کنند.
- کمی منطقیتر دربارهٔ ایده در کارآفرینی قضاوت کنند و بهتر تشخیص دهند که آيا یک ایده واقعاً میتواند به فرصت اقتصادی تبدیل شود؟
- با «سوال های ارزیابی ایده و تحلیلی ایده» بتوانند جرقههای ذهنی خود را کمی پختهتر کرده و آن را به یک ایده تجاری نزدیکتر کنند.
درسها و موضوعات مرتبط
این درس دارای محتوای تشویقی با موضوع سوال های ارزیابی ایده است.
واژهٔ «ایده» یکی از اصطلاحات کلیدی در کارآفرینی و راه اندازی کسب و کار است و واضح است که بدون ایده نمیتوان حتی یک قدم در مسیر کارآفرینی برداشت. به همین علت، بسیاری از صاحبنظران، ایده پردازی را نخستین مرحله از مراحل کارآفرینی در نظر میگیرند.
با وجودی که همه دربارهٔ اهمیت ایده صحبت میکنند و افراد بسیاری خود را ایده پرداز میدانند، اما تعریف ایده در ذهن همهٔ انسانها یکسان نیست. ما بسته به موقعیت و جایگاهمان، کلمهٔ «ایده» را به شکلهای متفاوتی تفسیر میکنیم:
ایده از نگاه ایده پرداز
کسی که صاحب ایده است، مفهوم ایده را به شکل ویژهای میفهمد. کارآفرین معمولاً ایده را «تمام داشتهاش» میداند و همین باعث میشود که حاضر نباشد به سادگی دربارهٔ جزئیات ایده با دیگران صحبت کند. صاحبان ایده اغلب معتقدند که بخش عمدهٔ ملزومات کارآفرینی را دارند و تنها جزء کوچکی باقی مانده و آن سرمایه است. از نظر صاحب ایده، سرمایه گذاری که حاضر نیست روی ایدهٔ او سرمایه گذاری کند، احتمالاً درک مناسبی از بازار ندارد.
ایده از نگاه سرمایه گذار
سرمایه گذار خطرپذیر که میخواهد در اجرای ایده و سود و زیان آن شریک شود، نگاه متفاوتی به ایده دارد. سرمایه گذاران حتی اگر این نکته را رسماً و صریحاً به کارآفرین نگویند، پشت سر و در جمعهای خصوصی خود میخندند و میگویند که ایده روی زمین ریخته. هنر، اجرای ایده و پیاده سازی آن است و اجرا هم جز با پشتوانهٔ مالی (که در اختیار ماست) امکانپذیر نیست. کم نیستند سرمایه گذارانی که ایده پردازان را بیش از هر چیز، خیالپرداز و حرّاف میدانند؛ کسانی که میخواهند «مهارت حرف زدن» خود را بفروشند.
ایده از نگاه وام دهنده
بانکها و وامدهندگان، که در سود و زیان شریک نیستند و سود خود را میگیرند، ایده کسب و کار را به شکل متفاوتی بررسی و ارزیابی میکنند. وامدهندگان معتقدند که هیچوقت نمیشود یک ایده را بهشکل درست و قابلاتکا ارزیابی کرد. به همین علت – حتی اگر به شکل صوری، برای بررسی طرح کسب و کار وقت بگذارند – نهایتاً میپرسند: «وثیقه چه داری؟» برای بانک راحتتر است که هنگام ارزیابی ایده، مطمئن شود صاحب ایده، ایدهٔ خودش را باور دارد.
ایده از نظر مشاور مدیریت
مشاور مدیریت که وظیفهٔ خود را ارزیابی و تحلیل ایده میداند، انتظار متفاوتی از «ایده» دارد و با ایده های خام راحتتر کنار میآید (چون پخته کردن ایده را بخشی از وظایف خودش در نظر میگیرد).
همین تفاوتها باعث میشود وقتی فرد صاحب ایده با شرکا یا اعضای تیم خود و سرمایه گذار دور یک میز مینشینند و مذاکره میکنند، گاهی چنین به نظر بیاید که چند نفر از چند کشور مختلف با زبانهایی کاملاً متفاوت با هم حرف میزنند و حرف یکدیگر را نمیفهمند.
کدام نگاه به ایده درست است؟
طبیعتاً وقتی نگاههایی تا این حد متفاوت به ایده وجود دارد، منطقی است از خودمان بپرسیم: «کدام تعریف ایده درست است؟» آیا واقعاً ایده هیچ ارزشی ندارد و همهجا ریخته است؟ آیا ایده، قلب کسب و کار است؟ ارزیابی چه کسی مهم است: سرمایه گذار، ایده پرداز، یا کارشناسان کسب و کار؟
تعریف ایده چیست؟
با توجه به آنچه تا اینجا مطرح شد، و با الهام از توضیحاتی که در منابع مختلف مرتبط با کارآفرینی آمده، ما در متمم ایده کسب و کار را به شکل زیر تعریف میکنیم:
ایده کسب و کار
وقتی از یک ایده برای راه اندازی کسب و کار حرف میزنیم، انتظار میرود یک فرصت اقتصادی را در بازار شناسایی کرده و در پاسخ به آن، ایدهای برای یک محصول (کالا، خدمت) به ذهنمان رسیده باشد.
همچنین در همین مرحله ایده پردازی انتظار میرود یک استراتژی کلی برای ارزش آفرینی و یک طرح اولیه برای اجرا در ذهن داشته باشیم.
واضح است که استراتژی ارزش آفرینی و طرح اولیه قرار نیست کاملاً دقیق بوده و جزئیات فراوان داشته باشند. اما حداقل باید کلیات آنها مشخص باشد.
ممکن است با خود بگویید: «اگر قرار است ایده پردازی تا این حد عمیق و جدی باشد، کسب و کار ما سال ها در مرحلهٔ ایده پردازی باقی خواهد ماند. ایدهها باید هرچه زودتر اجرا شوند. آنها همزمان با اجرا پخته خواهند شد و تکامل خواهند یافت.»
اما باید این نکته را فراموش کنیم که بسیاری از نکات و جزئیات مربوط به ایدهها را کاملاً میتوان پیش از عملی کردن بررسی و ارزیابی کرد. حدس زدن دامها و خطرات، و ضعفهای احتمالی در مرحلهٔ پیاده سازی، هزینههای مادی و غیرمادی کارآفرینی را کاهش میدهد.
اگر میخواهید مطمئن شوید ایدهٔ اولیهٔ شما به اندازهٔ کافی پخته شده و از مرحلهٔ «جرقه» عبور کرده است، از خودتان بپرسید: «آیا یک سرمایهگذار که رابطهٔ احساسی با ایدهٔ من و صنعت من ندارد و فقط بر اساس معیارهای خشک مالی و اقتصادی تصمیم میگیرد و همهچیز را بر اساس سود و ریسک میسنجد، حاضر است ایدهٔ من را به عنوان یک ایدهٔ ارزشمند بپذیرد؟»
دسترسی کامل به مجموعه درسهای کارآفرینی برای اعضای ویژه متمم امکانپذیر است.
تعداد درسها: ۶۴ عدد
دانشجویان این درس: ۶۳۶۴ نفر
تمرینهای ثبتشده: ۳۷۸۶ مورد
پس از فعال کردن اشتراک ویژه در متمم، به درسهای بسیار بیشتری دسترسی پیدا میکنید که میتوانید فهرست آنها را در اینجا ببینید:
دوستانی که درسهای کارآفرینی متمم را مطالعه کردهاند، به درسهای زیر هم علاقه نشان دادهاند:
مدل کسب و کار | بیزینس پلن | ارزش آفرینی
تصمیم گیری | استراتژی | تفکر استراتژیک | داستان کسب و کار
مشاوره مدیریت | کوچینگ | مسیر شغلی
دیجیتال مارکتینگ | برندسازی | پرسونال برندینگ
مذاکره | مهارت ارتباطی | توسعه فردی
دوره MBA (پیگیری منظم مجموعه درسها)
اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید دربارهی متمم بیشتر بدانید، میتوانید نظرات دوستان متممی را دربارهی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی میشناسند:
این درس یک بخش تشویقی دارد
عنوان بخش تشویقی: چند پرسش برای ارزیابی ایده
بخش تشویقی برای کسانی نمایش داده میشود که تمرین همین درس را انجام دادهاند.
پس از ثبت تمرین درس و انتشار آن توسط متمم، دوباره به همین درس مراجعه کنید تا بخشی را که به محتوای درس اضافه خواهد شد ببینید.
تمرین درس ایده در کارآفرینی (برای دسترسی به محتوای تشویقی)
در حوزهٔ کسبوکار خودتان یا کسبوکارهای دیگری که میشناسید، ایدهای مطرح که میشناسید یا در کسب و کار شخصیتان، ایدهای را شرح دید که در نگاه اول کاملاً ارزشمند، زیبا، جذاب و اجرایی بهنظر میرسد. سپس به نکات و ریزهکاریهایی اشاره کنید که اغلب مردم آنها را نمیبینند و باعث میشود در پیادهسازی این ایده دچار مشکل شوند.
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری کارآفرینی و ایجاد کسب و کار جدید به شما پیشنهاد میکند: چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : محمدرضا شعبانعلی
نرم افزاری برای به اشتراک گذاری وسايل
من ماجرایی را که به این ایده مربوط میشود در سه بخش مطرح میکنم:
۱) معرفی ایده و سابقهی آن
۲) برخی از ریزهکاریها یا ظرافتهایی که - به گمان من - وجود دارد و در هنگام ایده پردازی جدی گرفته نشده.
۳) وضعیت امروز آن ایده.
معرفی ایده و سابقهی آن:
حدود سه یا چهار سال پیش بود که با رونق گرفتن بحث استارت آپها و برنامههایی مثل استارت آپ ویکند، چند نفر از دوستان من تصمیم گرفتند کسب و کاری مبتنی بر به اشتراک گذاری وسایل دایر کنند.
آنها کسب و کارهایی مانند Uber و Airbnb را مثال میزدند و میگفتند که الان دورهای است که اقتصاد بر مبنای اشتراک رواج یافته است.
ایدهی آنها، یک اپلیکیشن بود که شما به کمک آن میتوانستید وسایل خود را به دیگران قرض بدهید و یا از آنها قرض بگیرید. وسایلی که معمولاً مدت زیادی از عمر خود را استراحت میکنند و به کار گرفته نمیشوند. دستگاه دریل، دوربین عکاسی و مجموعهی آچار، از جمله مثالهایی بود که معمولاً در شرح ایدهی خود مطرح میکردند.
دوستانم، این ایده را بسیار شگفتانگیز و خارقالعاده میدانستند و معتقد بودند - و هستند - که به هر حال یک گروه، این ایده را پیاده سازی خواهد کرد و چالش اصلی این است که آنها اولین باشند.
جزئیات ایده مثل یک راز بود و به هیچکس گفته نمیشد و خود من هم آن را در یک کافیشاپ تاریک، بعد از تعهد به رازداری، شنیدم (پایینتر میگویم که بعداً قاعده فرق کرد).
طبیعتاً این شتاب در پیاده سازی، باعث شد که به دنبال سرمایهگذار بگردند و اتفاقاً دوست دیگری هم بود که ظاهراً ۴۰ میلیون تومان کنار گذاشته بود که در بورس سرمایهگذاری کند و چون شنیده بود که عصر، عصرِ موبایل و اپلیکیشنهای موبایل است، به آنها گفته بود که این سرمایه را - با جزئیاتی که نمیدانم - در اختیار آنها قرار میدهد.
ظرافتهای کوچک اما مهمی که دیده نشده (به نظر من):
من هم مانند دوستانم بر این باور بودهام و هستم که این نوع نرم افزارها، بخش مهمی از اقتصاد امروز و فردای جهان را به خود اختصاص دادهاند و میدهند.
اسنپ و تپسی، نمونههای پلتفرمهایی مبتنی بر این نوع نگرش به اقتصاد هستند.
قطعاً در آینده نمونههای دیگری در حوزههای دیگر هم خواهیم دید.
اما فکر میکنم به اشتراک گذاری ابزار، چالش مهمی هم دارد و آن، انتقال حق بهره برداری در کنار انتقال موقت مالکیت است.
ما وقتی از اوبر یا اسنپ یا تپسی، ماشین میگیریم، همچنان خودرو در اختیار راننده است. وقتی از Airbnb اتاق میگیریم، با وجود همهی ریسکها، معمولاً کنار گوش صاحبخانه هستیم. ضمن اینکه تخریب کل دارایی چندان ساده نیست.
اما وقتی شما جعبه ابزار من را میگیرید و آچار رینگی شماره ۱۰ گم میشود، جعبه ابزار تقریباً از بین رفته است. حالا نمیتوان به سادگی حساب کرد که خسارت چقدر است.
شما حاضر نیستید پول تمام جعبه ابزار را به من بدهید. اگر هم بدهید، با جعبه ابزار ناقصی که برایتان میماند چه میکنید؟
اگر هم پول یک آچار را بدهید، من باید چه کنم؟ آیا باید وقت بگذارم و بروم دست دوم آن را پیدا کنم؟
فرض کنیم که شما بگویید خودتان میروید و این کار را میکنید (به فرض آنکه پیدا شود)، در موارد پیچیدهتر چه باید کرد؟
دوربینی که زمین میخورد و هنوز کامل کار میکند، آیا هیچ تفاوتی با قبل از زمین خوردن ندارد؟ خوب میدانیم که وسایل الکترونیکی، با ضربه و حرارت و مشکلات مشابه، خیلی وقتها دچار شکستهای ظریف در اتصالات میشوند که بسیار دیر یا به ندرت خود را نشان میدهند. مشکلات بسیاری در این وسايل به Loose Connections و لحیمهای آسیب دیده و موارد مشابه باز میگردد.
اصلاً معیار سنجش کیفیت در هنگام تحویل گرفتن و پس دادن (وقتی بهره برداری بر عهدهی شماست) چیست؟
مشکل دیگری هم وجود دارد. چنین کاری، وقتی توجیه دارد که فاصلهی فیزیکی نزدیک باشد.
به عبارتی اگر به شما بگویند که دو اپلیکیشن A و B وجود دارند که دقیقاً همین کار به اشتراک گذاری ابزارها و وسایل را انجام میدهند، و یکی ۱۰۰۰۰ نفر و دیگری ۱۰۰ نفر مشتری دارد، باز هم نمیتوانید بگویید کدام موفقترند.
چون اگر ۱۰۰ نفر در یک کوچه باشند، این نمونهی کامل یک نرم افزار موفق است.
اما اگر ۱۰۰۰۰ نفر در سطح یک کشور پخش شده باشند، عملاً نمیتوانند از یکدیگر وسیله قرض بگیرند (شاید فقط از روی کنجکاوی نرم افزار را نصب کرده باشند).
آیا انتظار داریم مردم این نرم افزار را به همسایگانشان معرفی کنند؟
یا اینکه میخواهیم یک میلیون نفر آن را نصب کنند شاید در هر محلهای بتوانیم چند کاربر دیگر را بیابیم؟
روش اول با فرهنگ امروز (که ما همسایگانمان را نمیشناسیم و معمولاً دوست نداریم بشناسیم) تعارض دارد و روش دوم، هزینهی بسیار بالایی میخواهد که به سادگی قابل بازگشت نیست.
وضعیت فعلی:
دوستان من آن چهل میلیون را از دست دادهاند. اما هنوز امید خود را از دست ندادهاند (واقعیت این است که هر چه فکر میکنم نمیدانم برای اپلیکیشنی که هنوز لانچ نشده، چهل میلیون را چگونه میتوان از دست داد. منطقیتر بود امید را از دست میدادند و چهل میلیون در جیبشان بود).
اما اتفاق جالبی افتاده.
آنها امروز معتقدند که اصل این ایده، اصلاً یک ایده نیست. هر کسی ممکن است این جرقه به ذهنش برسد. جزئیات اجرای ایده هستند که میتوانند آن را موفق کنند یا شکست بدهند.
بر خلاف آن کافیشاپ تاریک چهار سال قبل، امروز آن جرقه را همه جا در زیر نور آفتاب با دوستانشان مطرح میکنند. از اینکه اولین بازیگر این بازار نباشند (و البته نیستند) ترسی ندارند. حرفهای همه را میشنوند. مدام یادداشت برداری میکنند. هر روز جزئیات بیشتری را به طرحشان میافزایند. نظر مردم را در مورد ایرادها و تهدیدها میپرسند و امیدوارند در آینده این ایده را اجرایی کنند.
نمیدانم ایدهشان موفق شود یا نه. اما میدانم که تصویری بسیار شفافتر از گذشته پیش روی آنهاست.