مصاحبه با مارشال مک لوهان | ویژگیهای دنیای جدید
مارشال مک لوهان را پیش از این در قالب یک درس معرفی کردهایم (مارشال مک لوهان و دنیای رسانه).
در آن درس توضیح دادیم که مک لوهان را بیشتر به خاطر نگاه آیندهنگر و پیشبینی تبعات اینترنت میشناسند. او که در زمان زندگیاش منتقدان فراوانی داشت، پس از مرگ هم، برای مدتی نسبتاً فراموش شده بود. اما ظهور وب و شبکه های اجتماعی باعث شد دوباره همه او را به خاطر آورند و به گفتهها و نوشتههایش بیشتر توجه کنند.
مک لوهان در سال ۱۹۸۰ درگذشت. سه سال قبل از این که اینترنت در سادهترین شکل خود به وجود بیاید و هفده سال قبل از این که نخستین پلتفرم شبکهسازی اجتماعی (یعنی Six Degrees) راهاندازی شود.
برای مک لوهان، آخرین رسانههای اختراع شده، رادیو و تلویزیون بودند. اما او در ورای این رسانهها اتفاق بزرگتری را میدید. او میگفت: دنیا الکتریکی شده است.
از نظر او دنیای الکتریکی، یعنی دنیای رد و بدل کردن سریع پیامها و اطلاعرسانی در لحظه. اصطلاح Instant Messaging (ارسال یا تبادل پیام در لحظه) بسیار جدید است و مک لوهان چند دهه قبل از خلق این اصطلاح، دنیا را ترک کرد. اما خود از تعبیرهای Instant Information Transfer و Instant Information Exchange (جابهجایی و تبادل اطلاعات در لحظه) استفاده میکرد و معتقد بود که الکتریسیته، نه با روشنایی لامپ، بلکه با تبادل لحظهای پیامها، دنیای دیگری خواهد ساخت. دنیایی که او آن را دهکدهٔ جهانی مینامید.
اغراق نیست اگر بگوییم مک لوهان، از معدود افرادی است که میتوان ادعا کرد اگر امروز پس از چند دهه زنده شوند، امکاناتی که ما در اختیار داریم، او را شگفتزده نخواهد کرد و سبک زندگیمان برایش تازگی نخواهد داشت.
هنگام خواندن حرفهای او و شنیدن تحلیلهای مکلوهان باید به خاطر داشته باشید که او عصر الکترونیک و دیجیتال را ندیده و به همین علت از جهان الکتریکی حرف میزند. کافی است به جای «الکتریکی» واژههای «الکترونیکی» یا «دیجیتال» را قرار دهید تا حرفهایش به زبان امروز ما نزدیکتر شود.
در این درس میخواهیم چند دقیقه از یکی از مصاحبههای مک لوهان را با هم ببینیم و بشنویم. این مصاحبه در سال ۱۹۶۷ منتشر شده و با جستجوی عبارت «This is Marshal McLuhan» میتوانید نسخههای متنوعی از آن را در وب و یوتیوب بیابید. ما در این درس مجموعاً حدود ۲۰۰ ثانیه از این مصاحبه را انتخاب کردهایم. در این گزیده به چهار موضوع پرداخته شده است:
- چرا مک لوهان از اصطلاح Medium Is The Massage استفاده کرده؟
- معنی دهکدهٔ جهانی چیست؟
- هویت در جهان جدید چه معنایی دارد؟
- آیا نهاد مدرسه و روش آموزش سنتی در دنیای جدید همچنان مفید است؟
زبان گفتگو، طبعاً انگلیسی است. اما کلمات مکلوهان نسبتاً سادهاند و درکشان دشوار نیست. با این حال زیر همین ویدئو هر یک از چهار بحث را اندکی شرح دادهایم. چون برخی اشارههای مکلوهان پس از آشنایی با حاشیهها و زمینههای تاریخی آن بهتر درک میشود.
شما با عضویت ویژه در متمم، میتوانید به درسها و آموزشهای بسیاری از جمله موضوعات زیر دسترسی کامل داشته باشید:
موضوعات زیر، برخی از درسهایی هستند که در متمم آموزش داده میشوند:
دوره MBA (یادگیری منظم درسها)
استراتژی | کارآفرینی | مدل کسب و کار | برندسازی
فنون مذاکره | مهارت ارتباطی | هوش هیجانی |تسلط کلامی
توسعه فردی | مهارت یادگیری | تصمیم گیری | تفکر سیستمی
کوچینگ | مشاوره مدیریت | کار تیمی | کاریزما
عزت نفس | زندگی شاد | خودشناسی | شخصیت شناسی
مدیریت بازاریابی | دیجیتال مارکتینگ | سئو | ایمیل مارکتینگ
اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید دربارهی متمم بیشتر بدانید، میتوانید نظرات دوستان متممی را دربارهی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی میشناسند:
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری مدیریت رسانه به شما پیشنهاد میکند:
- مدیریت رسانه برای کسب و کارها
- تعریف رسانه چیست؟ | انواع رسانه | رسانه فردی، رسانه جمعی، رسانه اجتماعی
- همگرایی رسانه ای | چرا باید همگرایی رسانه ها را جدی بگیریم؟
- سواد رسانه ای چیست؟ | اهمیت سواد رسانه ای و آموزش آن
- زنگ خواب (Toddlers’ Truce) | روزگاری که BBC درگیر تربیت مردم بود!
- برخی از انواع رسانه های اجتماعی
- انواع رسانه | انتخاب رسانه مناسب (مدل POEM)
- اهمیت اندازه گیری در رسانه های جمعی و رسانه های اجتماعی
- مخاطب شناسی چیست و مخاطب چگونه تعریف میشود؟
- رام کردن غولها – درباره تاثیر شبکه های اجتماعی بر جامعه
- اعتیاد به اخبار | مغز در جستجوی خبر
- سیستمی برای افزایش دقت خبرها و کاهش شایعه پراکنی و خبرهای دروغ
- ارزش خبرهای حذف شده | جیمز گلیک
- معرفی کتاب خبر (راهنمای کاربران) | آلن دو باتن
- دیگر اخبار نخوانید | رولف دوبلی
- کتاب سواد رسانه ای | جیمز پاتر
- مارشال مک لوهان و دنیای رسانه
- مصاحبه با مارشال مک لوهان | ویژگیهای دنیای جدید
- کتاب تاجران توجه | اقتصاد توجه چگونه شکل گرفته است؟
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : محمدرضا شعبانعلی
دو تا نکته در ادامهٔ کامنت شما به ذهنم رسید که گفتم اینجا بنویسم. نکتهٔ اولی، حاشیه است و نکتهٔ دومی، حرف اصلی منه.
نکتهٔ اول: وقتی حرفتون رو با لغت «با احترام» شروع میکنید، ناخواسته این پیام به خواننده منتقل میشه که میخواین با حرف طرف مقابل مخالفت بکنین و در عین حال میخواین احترامش حفظ شه. این عادت در شبکههای اجتماعی خیلی رایج شده. طرف مینویسه: «با احترام! فکر میکنم این کار شما بیشرفی باشه.» و کمکم به جاهای دیگه هم سرایت کرده.
این که در اول صحبتمون اعلام کنیم که میخوایم مخالفت کنیم، خوانندگان کامنتمون رو از وضعیت «دریافت خنثی» دور میکنه و متن رو با سوگیری میخونن. اگر فقط حرفمون رو بنویسیم و قبلش از این نوع عبارات استفاده نکنیم، خواننده پیام ما رو بسیار جدیتر میخونه و بیشتر روش تمرکز میکنه. چون میخواد حرف و موضع ما رو کشف کنه.
توی درس مقدمهچینی و برچسبگذاری هم بحثی مطرح شده که به نوعی به این موضوع نزدیکه.
جدا از این. ذات جملهٔ «با احترام» یه خطای بد هم توش داره. این که ما فکر کنیم نقد کردن، تلویحاً معنای بیاحترامی داره، باعث میشه وقتی میخوایم نقد کنیم، بگیم «با احترام.» اگر خودتون باورتون باشه که نقد کردن یا نظر متفاوت دادن، بیاحترامی نیست، هیچوقت به ذهنتون نمیرسه که هنگام طرح نظر مخالف، از عبارت «با احترام» استفاده کنید. این نگاه نادرستی که ما به نقد و نظر منفی داریم، ناشی از فرهنگ سنتی رایج در کشور ماست که هر نظر مخالف یا متفاوتی رو «شبهه» در نظر میگیره. و مردم وادار میشن قبل از هر اظهارنظر متفاوتی، ابتدا دست به سینه بایستند و احترام بذارن، بعد نظر بدن.
همین که شما دربارهٔ موضوعی نظر میدید، چه موافق و چه مخالف، در ذات خودش معنای احترام داره. چون اون موضوع و طرحکنندهٔ موضوع رو اونقدر ارزشمند دونستید که تصمیم گرفتید دربارهاش حرف بزنید. اگر براتون مهم نبود و براش احترام قائل نبودید، از کنارش رد میشدید.
نکتهٔ دوم:
به عنوان برداشت شخصی از جایگاه مدرسه و آموزش در جامعه، اولین چیزی که من در تحلیل ابزارها و نهادهای اجتماعی همیشه به خودم یادآوری میکنم اینه که ابزارها و نهادهای اجتماعی، در ذات خودشون اصالت ندارن. دولت، مدرسه، مالیات، پول، قبیله، نیروهای نظامی و ...، میتونن چرخهٔ عمر داشته باشن.
عمر انسان به شکل امروزی بر روی زمین، فراتر از صد هزار سال هست و این که یه نهادی درست میشه و چندصدسال یا حتی چندهزارسال باقی میمونه، صرفاً در حد عمر یه حباب روی آب هست. مثلاً نهادی مثل قبیله، زمانی شکل گرفته و الان خیلی کمرنگ شده. بردهداری زمانی بسیار ضروری و طبیعی به نظر میرسیده و حتی ادیان هم نتونستن در برابرش موضع قطعی و صریح بگیرن، اما بعداً حذف شده. ما امروز حیوانات دیگه رو میخوریم. اصلاً بعید نیست چند قرن دیگه، غذا در قالب قرصهای سینتتیک خورده بشه و از ما به عنوان «وحشیهای بیشعور»ی یاد کنن که حیوانات دیگه رو میخوردیم. همونطور که ما امروز نسبت به بردهداری چنین حسی داریم. ممکنه روزی در دنیا چیزی به شکل «دولت» وجود نداشته باشه. احتمال داره پول متمرکز چند سال یا چند دهه دیگه در دنیا نباشه و رمزارزها جاش رو بگیرن. احتمال داره رمزارزها از بین برن و پول متمرکز بقا پیدا کنه. خود آموزش عمومی هم یه پدیدهٔ بسیار جوان در دنیاست که فقط چند قرن قدمت داره و معلوم نیست که در آینده هم دوام داشته باشه. از طرفی ممکنه صد سال دیگه هم دوام داشته باشه.
حرفم اینه که اگر از اول، وقتی میخوایم فکر کنیم، هر ابزار و نهادی رو که در اطرافمون میبینیم، اصیل فرض کنیم و معتقد باشیم که همیشه بوده و همیشه خواهد بود، از درک تغییرات محیطی ناتوان میشیم.
من خودم سوالی که همیشه از خودم میپرسم اینه که: یه کودک ۱۰ یا ۱۲ یا ۱۵ ساله، چنددرصد آموختههاش رو از مدرسه به دست آورده؟ پنجاه سال پیش، چند درصد رو به دست میاورد؟ آیا میشه در مورد پنجاه سال بعد هم راحت نظر داد؟
آيا یوتیوب، گیم، وب، گوگل، سهمی از آموزش مدرسه رو در اختیار خودشون نگرفتن؟
«هوش اجتماعی» و «رقابت سالم» قطعاً ارزشمنده (البته خود اینها هم اصطلاحاتِ برساخته هستند. ممکنه پنجاه سال دیگه، هر کاری کنید، نتونید چنین لغتهایی رو به نسل بعد بفهمونید. کافیه همین موبایل که الان دستتون هست، یه تراشه بشه و توی بدن کار بذارن. بعد دیگه معنای همهٔ اینها میتونه تغییر کنه. الان هم درسته توی بدن نیست. اما کارکردش خیلی فرقی نداره).
اما حالا، به فرض این که هوش اجتماعی و رقابت سالم مهمه، آیا مدرسه تنها جاییه که میشه اینها رو یاد داد؟ آیا ممکن نیست در آینده، بچههای ما در یه جایی که اسمش مدرسه نیست، هر روز برن و هوش اجتماعی و رقابت سالم رو یاد بگیرن. اما کشف جهان رو با ابزارهای مدرنتر انجام بدن؟
چرا انقدر پدر و مادرهای ما، بلافاصله بعد از ثبتنام بچههاشون توی مدرسه، دنبال کلاس فوقبرنامه میگردن؟ این به اون معنا نیست که کمکم مدرسه داره کارکرد آموزشی و پرورشی خودش رو از دست میده؟
من نمیگم الان مدرسه مهم نیست. یا مدرسه کارکرد آموزشی نداره. اما میگم به روندها دقت کنیم و یادمون باشه به هر چیزی نمیشه اصالت داد. آیا شما امروز میتونین برای بچههاتون از مکتب بگین؟ اگر بهشون بگید که چند نسل قبل، پدران و مادران ما مرغ و تخممرغ میزدن زیر بغلشون به عنوان هدیه به مکتبدار و میرفتن یه جا مینشستن یکی بهشون درس بده. بهتون نمیخندن؟
اصلاً بعید نیست پنجاه سال بعد اگر من و شما برای بچهها بخوایم از «مدرسه» بگیم و توضیح بدیم یه جایی بوده چهاردیواری، با ناظم و مدیر و کتاب درسیهایی که دولت مینوشته و بچهها باید حفظ میکردن، فکر کنن سر پیری داریم هذیون میگیم و نمیفهمیم داریم از چی حرف میزنیم.
حالا شاید بگید من کمی اغراقشده میگم (که البته باور خودم این نیست). اما حرفم اینه که «جهان امروز» خودمون رو «جهان جاودانه» نبینیم. این چیزهایی که الان میبینیم، در ذات دنیا نیست. عَرَضِ بر دنیاست.