کارشناس یا متخصص کیست؟ تخصص چگونه تعریف میشود؟
شما در چه زمینهای فعالیت میکنید: معماری؟ پزشکی؟ دیجیتال مارکتینگ؟ مشاوره مدیریت؟ کوچینگ؟ بازاریابی؟ فروش؟
آیا خود را متخصص میدانید؟ چه کسان دیگری را در زمینهٔ حرفهای خودتان متخصص میدانید؟ آیا کسانی هستند که عدهای به اشتباه آنها را متخصص بدانند و شما معتقد باشید که آنها ویژگی های یک متخصص را ندارند؟ چه چیزی باعث میشود که در تخصص یک فرد تردید کنید؟ چه عواملی کمک میکنند به یک نفر به عنوان متخصص اعتماد کنید؟
متخصص شدن یک «هدف شغلی» است
پیش از این که به سراغ ویژگیهای متخصصان برویم، لازم است یک نکته را یادآوری کنیم: متخصص شدن میتواند یک «هدف شغلی» باشد.
این نکته از این منظر مهم است که ما معمولاً بحث مسیر شغلی را در جابهجاییهای افقی (استعفا از این سازمان و استخدام در سازمان دیگر) و عمودی (ارتقا) محدود میکنیم. در حالی که حرکت در عمق هم میتواند یک هدف شغلی باشد و در برنامه ریزی برای مسیر شغلی مورد توجه قرار گیرد. این هدف گذاری ممکن است به دو شکل انجام شود:
- فعلاً که در این موقعیت شغلی قرار گرفتهام، برای مدت … سال تصمیم دارم به فردی خبره و متخصص در این حوزه تبدیل شوم. سپس از جایگاه فعلیام برای پرش به موقعیت شغلی بعدی استفاده میکنم.
- من میخواهم تمام مسیر شغلی خودم را بر پایهٔ متخصص شدن در رشته … بنا کنم و همهٔ تصمیمهایم را بر این اساس میگیرم. میخواهم پله پله به یکی از متخصصترین افراد در زمینهٔ مورد علاقهام تبدیل شوم. در این مسیر، اگر موقعیت شغلی و سازمان فعلی فضای مناسب فراهم کرد، در اینجا ادامه میدهم و اگر چنین نشد، به سراغ سازمان و کسب و کار دیگری میروم که فضای مناسب در این حوزه در اختیارم بگذارد.
رابطه مدرک و سابقه کار با تخصص
وقتی تصمیم میگیریم به فردی متخصص در حوزهٔ مد نظرمان تبدیل شویم، تازه چالش اصلی شروع میشود. اصلاً متخصص کیست؟ من چه زمانی میتوانم ادعا کنم که متخصص شدهام؟ چه معیارهایی وجود دارد که در این مسیر، پیشرفت خودم را بسنجم و مطمئن شوم که رو به جلو حرکت میکنم؟
بعضی پاسخهای بسیار سادهشده به این سوال وجود دارند که متأسفانه گاهی عدهای فقط به آنها محدود میشوند. مثلاً عدهای مهمترین شاخص تخصص را «سابقه کار» در نظر میگیرند. بر اساس این معیار، اگر سابقه کار فردی کم باشد در موقعیتهای پایین و مبتدی (junior) بهکار گرفته میشود و وقتی سابقه کارش بیشتر شد و چند پروژه در روزمهاش جا گرفت، کارشناس خبره و ارشد در نظر گرفته میشود و عنوان senior را کسب میکند.
در کنار سابقه کار، ویژگی دیگری که اغلب در ارزیابی تخصص مد نظر قرار میگیرد، تحصیلات و شرکت در دورههای آموزشی است. این دو را میتوانیم زیر عنوان «اعتبار گواهینامهای» قرار دهیم. یعنی یکی از معیارهای متخصص بودن – درست یا غلط – در ذهن بخشی از مردم و کسب و کارها این است که فرد در آن زمینه چه گواهینامهها و مدارکی کسب و گردآوری کرده است.
اما آیا این دو مورد، واقعاً معیارهای مناسبی برای متخصص بودن است؟ میدانیم که پاسخ منفی است. اتفاقاً سابقه کار و مدرک، مشخصاً ابزار و تکیهگاه تازهکاران است و همیشه وقتی با کسانی که به تازگی وارد یک حوزه شدهاند حرف میزنید، میبینید که دنبال نشان دادن مدارک خود یا جمع کردن سابقهکار هستند.
متخصص کیست؟
با این مقدمه، دوباره به سراغ سوالمان میرویم و میپرسیم: متخصص کیست؟ با وجودی که شاید این سوال به نظرتان ساده بیاید، صاحبنظران متعددی برای یافتن پاسخ آن کار کردهاند و مقالههای فراوانی درباره تعریف تخصص، معیارهای سنجش تخصص و ویژگی های متخصصان منتشر شده است.
در ادامه چند مورد از این ویژگیها را میخوانیم. مطالعهٔ این ویژگیها کمک میکند تصور بهتری از «مسیر متخصص شدن» در ذهنتان شکل بگیرد:
عملکرد
واضح است که یکی از معیارهای سنجش تخصص، عملکرد (performance) است. به این معنی که ببینیم فرد در رشتهای که مدعی تخصص است، چه خروجیای داشته است.
اما باید به یک نکتهٔ مهم هم توجه کنید. در همهٔ رشتهها به سادگی نمیتوان تخصص و عملکرد را به هم ربط داد (+):
- در برخی رشتهها مثل شطرنج، رابطهٔ تخصص و عملکرد کاملاً مستقیم و شفاف است. کسی نمیتواند بگوید من استاد و متخصص شطرنج هستم، اما معمولاً در مسابقهها میبازم. همچنین نمیشود بگوییم درست است کسانی مثال گری کاسپاروف، مگنوس کارلسن و علیرضا فیروزجا قهرمانهای مطرح شطرنج هستند، اما چیزی از شطرنج نمیدانند. در این نوع رشتهها، تخصص با عملکرد یکسان است.
- رشتههای دیگری وجود دارند که تخصص با عملکرد رابطهٔ نسبتاً محکم دارد. اما نه رابطهٔ مطلق. مثلاً کسی که متخصص هواشناسی است، قرار نیست همیشه هوا را درست پیشبینی کند. اما بالاخره اگر تعداد موارد پیشبینی درستش از ۵۰٪ بیشتر نشود، طبیعتاً پرتاب سکه را به پیشبینیهای او ترجیح میدهیم.
- در برخی رشتهها رابطه از این هم سستتر است. به عنوان نمونه میتوان به متخصصان بورس اشاره کرد. همه کموبیش قبول داریم که عملکرد بالا صرفاً ناشی از تخصص نیست. همچنین عملکرد ضعیف را هم نمیتوان با قطعیت به تخصص پایین ربط داد. عوامل محیطی، وابستگی به مسیر و اتفاقات غیرقابلپیشبینی بر موفقیت و شکست سرمایهگذاران تأثیر دارد.
دسترسی کامل به مجموعه درسهای مسیر شغلی برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است.
اعضای ویژهی متمم علاوه بر دسترسی به درسهای مسیر شغلی به مجموعهی گستردهای از درسها به شرح زیر دسترسی پیدا میکنند:
البته بررسیهای آماری ما نشان داده که علاقهمندان به درسهای مسیر شغلی از میان مجموعه درسهای متمم به مطالعهی درسهای زیر بیشتر علاقهمند بودهاند:
خودشناسی | شخصیت شناسی | کار تیمی
کوچینگ | مشاوره مدیریت | استعدادیابی
مذاکره | رفتار سازمانی | تصمیم گیری
ارزش آفرینی | فایل صوتی حرفه ای گری
دوره MBA (مطالعهی منظم همهی درسها)
تذکر: برای دسترسی به محتوای درسی که مشاهده میکنید، صرفاً عضو شدن و پرداخت حق اشتراک کافی نیست و باید تمرین حداقل یکی از #درسهای تمریندار مسیر شغلی را هم انجام دهید. انجام تمرین کار سادهای است و با وجودی که کمتر از ۱۰ دقیقه وقت شما را میگیرد باعث میشود یادگیریتان افزایش پیدا کند.
تمرین و مشارکت در بحث (هر کدام را دوست دارید انجام دهید)
فردی را که متخصص میدانید انتخاب کنید و ببینید از بین ویژگیهای فوق، کدام موارد را در او پررنگ میدانید و نظرتان را جلب کرده است.
چه ویژگی دیگری در ذهن شما هست که در درس نیامده، اما شما به عنوان نشانه یا معیاری از تخصص در نظر میگیرید؟ آیا مثالی هم در ذهن دارید؟
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری مسیر شغلی به شما پیشنهاد میکند: چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : محمدرضا شعبانعلی
سلام بابک جان.
چون گفتی دوست داری در این باره بیشتر صحبت بشه، من چند تا نکته رو اینجا اضافه کنم شاید به شفاف شدن بحثها هم کمک کنه. من فکر میکنم تو - ناخواسته - جواب سوالت رو در سوالت گنجوندی، و به خاطر همین جواب دادن سوالهایی که مطرح کردی، هم ساده شده و هم ممکن.
حرفم رو در سه بخش توضیح بدم.
بخش اول | این یک واقعیت بسیار مهم و پذیرفته شده است که مفهوم «متخصص شدن» مفهوم گنگی هست. یعنی هر وقت این کلمه رو به کار میبریم، باید بگیم منظورمون دقیقاً چیه.
کافیه به بعضی از کتابهای تخصصی سنگین که در این باره منتشر شده نگاه کنیم. مثلاً هندبوک فلسفهٔ مهارت (+) و یا کتاب Making Sense of Expertise
در این دو کتاب و در بسیاری از کتابهای مشابه، هیچ تعریف کاملاً قطعی از متخصص ارائه نشده. بلکه هر کس فقط تعدادی فرض دربارهٔ تخصص مطرح کرده و بعد بر اساس اون بحث کرده یا پژوهش انجام داده.
با این حال این چیزی از اهمیت بحث کم نمیکنه. چنان که مثلاً ما هیچوقت نفهمیدیم هوش چیه. و طنزآمیز این که بدون این که بفهمیم اصلش چیه، داریم سعی میکنیم مصنوعیش رو بسازیم. عدهای هم - به نظر من به درستی - میگن که اصلاً از اول این کلمه تعریف حسابی نداشته. همینه که هر چند وقت یه بار معیارش عوض شده. یه دوره بهره هوشی بوده. بعد یه عده گفتن هوش هیجانی. یه عده دیگر هم مثل ادوین لاک گفتهان اصلاً هوش هیجانی هم مفهوم گنگیه و نهایتاً هر کس هوش رو به هر چی میخواد میچسبونه. در عین حال، بودن این مفهوم و این اصطلاح کمک کرده شناخت بسیار بهتری از انسان و سایر حیوانات پیدا کنیم.
حالا تخصص هم چنین چیزیه. یعنی وقتی در موردش حرف میزنیم، باید این رو هم بپذیریم که داریم سعی میکنیم راجع به مفهومی حرف بزنیم که همزمان مهم و مبهمه.
بخش دوم | رشته تحصیلی و عنوان شغلی
اینجا نمیدونم منظورت از رشته تحصیلی یا عنوان شغلی چیه. منظورت مثلاً معیارت دفترچه ثبتنام کنکوره؟ عنوان شغلی منظورت چیه؟ این که عنوانها خرد شه که بدیهیه. این که رشتههای تحصیلی هم تخصصی شدهان، از واضحاته. اما معیار ما در این خرد شدن چیه و کجاست؟
یه نفر که در حوزهٔ تکست ماینینگ کار میکنه و عنوان شغلیاش Sentiment Analyst هست، چرا از نظر تو «نشدنیه» که در عنوان شغلی خودش متخصص بشه؟ یه نفر که رشتهٔ تخصصیش «عصبشناسی بیناییه» چرا اطلاق «عنوان متخصص» براش ممکن نیست؟
به نظرم این جملهٔ تو که میگی عنوان شغلی یا رشتهٔ تخصصی، بسیار مبهمه. مگر این که بگی دارم از روی دفترچه سازمان سنجش حرف میزنم و معیارم اینه.
تازه یه مسئله مهمتر. فرض کن با مدلی که الان مثلاً کسانی مثل شانتو مطرح میکنن (که مثلاً جایگاهش در بحث تخصص، شبیه دنیل کانمن در اقتصاد رفتاریه. یعنی نمیتونیم بگیم: سلام. به نظرم چرت میگی.)، بیایم بگیم تخصص یه ویژگی مهمش «discrimination» هست.
چرا حق نداشته باشیم معیارمون رو دامین مورد بحثمون بذاریم؟ مثلاً اگر کسی آشپز هست و میتونه برنج خوب و بد رو با ظاهر مشابه تشخیص بده، چرا نگه من در تشخیص برنج آدم متخصصم؟ حالا قرار نیست بهترین همهٔ جهان باشه. اصلاً یه جور دیگه نگاه کنیم.
کسی که در ایران داره در یک شرکت کوچیک کار میکنه آيا لازمه در حدی که کسی که در آمازون کار میکنه، مدیریت محصول بفهمه تا بگه من متخصصم؟ یا این آدم اگر شرایطی که شانتو مطرح میکنه رو در حدی فراتر از نیاز جامعه یا مارکت یا صنعت خودش داشته باشه، میتونیم بهش حق بدیم که بگه متخصصم؟
میخوام بگم این که تأکید کنیم آره یه چیزهایی تخصصی شده. هیچ کمکی به پیشبرد بحث تخصص نمیکنه. یه زمانی ده سال پیش یکی میگفت متخصص دیجیتال مارکتینگ هستم. غلط هم نبود. تخصصی شد. گفتن متخصص سئو هستم. تخصصیتر شد میگن متخصص off-page seo هستم. یا قبلاً میگفتن متخصص یادگیری ماشینی هستم. الان میگن متخصص predictive analytics هستم. خب چی شد؟ چی رو میخوایم به بحث بذاریم؟ چه نتیجهای میخوایم بگیریم؟
به نظرم بحث تخصص پیچیدگیهاش زیاده. اما نه در این نقطهای که به چشم تو اومده. در موضوعاتی مثل این که discrimination رو باید چهجوری سنجید. یا چهجوری consistency رو سنجید. جالبه که توی مقالههای بسیار تخصصی این حوزه، برای این که وارد بازی تخصص چیه و متخصص کیه و رشتهها تخصصی شدهان و این بحثها نشن، تخصصهای جالبی رو میذارن وسط. مثلاً میگن: تخصص قصاب در تشخیص گاو و گوسفند (عین مثال شانتو هست). دیگه اینطوری حاشیهها روی اصل سایه نمیندازه و حواسشون پرت نمیشه.
در مورد بحث آخر هم همینطور. مسیر شغلی بخشهای زیادی داره. ورود به شغل. ادامه دادن مسیر شغلی. انتخاب شغل پس از بازنشستگی و ...
جالبه که اغلب، اصطلاح مسیر شغلی رو برای مراحل میانی و انتهایی به کار میبرن. یعنی وقتی یکی داره دنبال اولین شغل میره، کمتر پیش میاد بهش از مسیر شغلی بگن (مگر در تفکیک کارمندی، کارآفرینی و فریلنسری). اما برنامهریزی مسیر شغلی، معمولاً وقتی جدی میشه که فرد حداقل یکی دو موقعیت رو تجربه کرده.
این که تو میگی: «در ابتدای مسیر شغلی، انتخاب مسیر متخصص شدن دور از منطقه» تا حد زیادی قابل درکه. اما باز هم به مسئلهای که خودت طراحی کردی جواب دادی. یعنی یه کلمهٔ «ابتدای مسیر شغلی» رو توی سوال خودت میذاری. بعد میگی دور از منطقه.
سوال خوبیه و جواب جالبیه. اما جای بحث نداره. هیچی به خودت یا مخاطب اضافه نمیکنه. چون یه حرف درست اما بدیهی زدی. قشنگتر بود در مورد بخشهای دیگهٔ مسیر شغلی که اتفاقاً متخصص شدن میتونه گزینه باشه، سوالهای جذابی مطرح کنی و بحث رو پیش ببری. و مثلاً به این سوال فکر کنی که در میان کسانی که میشناسی (در ایران و سایر نقاط جهان) چه کسانی «متخصص شدن» رو به جای «ارتقا در corporate ladder» و بالا رفتن از چارت سازمانی انتخاب کردن؟ و این انتخاب براشون چه مزایا یا معایبی داشته؟
پینوشت یک: واضحه که ما برای این که درسِ نسبتاً مقدماتی هست، خیلی مثالها رو کلی میزنیم. مثلاً میگیم متخصص عمران. یا پزشک یا ..
اینجا دقیقاً پزشک و مهندس عمران رو متناظر با قصاب شانتو به کار میبریم. برای این که تصویر بحث سادهتر در ذهن شکل بگیره. وگرنه هنر نیست که ما بیایم بگیم متخصص «سیستمهای پیچیدهٔ باز تطبیقپذیرِ دور از نقطهٔ تعادل». چون اینجوری به جای بحث مهممون که «معیارهای سنجش تخصص» هست (و در مورد قصاب و متخصص سیستمهای پیچیده میتونه شبیه باشه) گیج میشیم سر یه بحث شناختهشده و واضح و آشنا و بیفایده که «رشتهها تخصصی شدهان.»
پینوشت دو: یه شوخی جالب توی کتابهای فیزیک هست، احتمالاً دیدی. وقتی میخوان سیستمها رو مدل کنن، گاهی اوقات میگن we are talking about the spherical cow
ما داریم در مورد گاو کروی حرف میزنیم. منظورشون اینه که انقدر نکات مهمی در کل بحث هست و در ساختار مدل هست، دیگه درگیر شدن با شاخ و دم و قیافهٔ گاو، ما رو گیج میکنه. در بحث تخصص هم همینه. در گام اول، وقتی دنبال چهار تا معیار میگردیم، دیگه حالا این که گاوها متنوع هستن و جفتگیری کردن و زیاد شدهان و .... حواسمون رو پرت میکنه. البته واضحه که وقتی پنجاه شصت تا مقاله بحث بشه، و آدم در بحث جلو بره. چالشهای اولیه جمع بشه. به بحثهای جزئیتر و موضوعات حاشیهای هم میشه پرداخت.