تعریف رسانه چیست؟ | انواع رسانه | رسانه فردی، رسانه جمعی، رسانه اجتماعی
- تعریف رسانه را به خاطر بسپارند و بتوانند انواع رسانه را نام ببرند و شرح دهند.
- یادشان باشد که دسترسی به «ابزارهای رسانهای» به معنای دسترسی به «رسانه» نیست.
- بتوانند رسانه های جمعی را با رسانه های اجتماعی (رسانه های گروهی یا رسانه های انبوه) مقایسه کنند.
- به خاطر بسپارند که دو اصطلاح شبکه های اجتماعی (Social Networks) و رسانه های اجتماعی (Social Media) با یکدیگر تفاوت دارند.
«این روزها هر انسان یک رسانه است.» «رسانهها دروغ میگویند.» «رسانهها باید آزاد باشند.» «رسانهها باید کنترل شوند.» «تقریباً هر آنچه ما از دیگر کشورها میدانیم، تحت تاثیر رسانههاست.» «در عصر رسانه، انسانها گرفتار چرخههای خبری میشوند.» «وقتی رسانه های اجتماعی به وجود آمدهاند، دیگر دولتها نمیتوانند با رسانه های سنتی، اخبار را به هر شکلی که میخواهند روایت کنند.» «ما در رسانهمان میکوشیم اخبار را بیطرفانه منتقل کنیم.» «رسانه بی طرف وجود ندارد.» «کسب و کاری که رسانه خودش را ندارد، بخش بزرگی از درآمدش را باید برای رسانه های اجارهای صرف کند.» «رسانه فردی از رسانه جمعی هم مهمتر است. اما اهمیتش کمتر به چشم میآید.»
روزانه صدها جمله مانند اینها به گوش و چشممان میخورد. تحلیلگران در سایتها، شبکه های اجتماعی و رادیو و تلویزیون، مدام دربارهٔ تاریخچه و نقش و جایگاه رسانه حرف میزنند. عدهای این پدیده را تحسین میکنند و عدهای دیگر مدام میکوشند به مردم یادآوری کنند که قربانی رسانهها نشوند.
در این درس دربارهٔ واژهٔ رسانه حرف میزنیم. از تعریف رسانه شروع میکنیم و به انواع رسانه و کارکرد رسانه میرسیم. این درس، جنبهٔ تحلیلی ندارد و بیشتر به تعریف اصطلاحات مربوط به رسانه اختصاص یافته است. اما میتواند مقدمهای باشد تا در آینده دربارهٔ مدیریت رسانه و سواد رسانه ای بیشتر صحبت کنیم.
کلمهٔ رسانه یعنی چه؟
رسانه در زبان فارسی واژهی نسبتاً جدیدی محسوب میشود. این واژه معادلی برای کلمات Medium (رسانه) و Media (رسانهها) است. همانطور که خود واژهٔ «رسانه» نشان میدهد، ماموریت رسانه، رساندن است: رساندن حرفها، پیامها و دیدگاههای یک فرد یا یک مجموعه به افراد، گروه و مجموعههای دیگر. به همین علت، یکی از کارکردهای اصلی رسانه را ایجاد ارتباط میدانند.
با توجه به این توضیحات، در معنایی گسترده میتوان از «علامت دادن با دود» و «پرتاب سنگ به شیشهٔ همسایه» تا «استفاده از شبکه های ماهوارهای» و «حضور در شبکه های اجتماعی» را مصداق استفاده از ابزار رسانه ای دانست. اما طبیعتاً وقتی در گفتگوهای روزمره از رسانه حرف میزنیم، معنای مشخصتر و محدودتری در ذهن داریم که در ادامه به آن میپردازیم.
تعریف رسانه چیست؟
اگر حوصلهٔ خواندن این بخش را ندارید و میخواهید از روی تعریف رد شوید، اجازه بدهید همهٔ بحث را در یک جمله خلاصه کنیم:
اکنون که خلاصهٔ بحث را گفتیم، تعریف رسانه را از منظر چند نفر از صاحبنظران بررسی میکنیم.
تعریف رسانه از زبان دن لاگی
دن لاگی، نویسندهٔ کتاب «موضوعات کلیدی در نظریه رسانه» که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد، لازم بود عبارت «نظریهٔ رسانه» را تعریف کند. به هر حال، این اصطلاح روی جلد کتاب آمده بود. او باید دربارهٔ دو واژهٔ «نظریه» و «رسانه» توضیح میداد (+):
بگذارید به چنین فهرستی فکر کنیم: تلویزیون، فیلم، رادیو، روزنامه، اینترنت و مانند اینها. اما این نوع فهرستها، چیز چندانی به عنوان ویژگی مشترک رسانهها نشانمان نمیدهند.
شاید مناسب باشد که رسانه را شامل همهٔ تکنولوژیهایی بدانیم که پیامها را به مخاطبان خود در نقاط مختلف یک منطقه، یک کشور، یا جهان میرسانند.
لافی بلافاصله به این نکته اشاره میکند که ما معمولاً وقتی از رسانه حرف میزنیم، منظورمان رسانههای انبوه است. در حالی که رسانه میتواند انبوه نباشد. او به واژههای Medium و Media میپردازد و میگوید برای این که این واژهها را بشناسید، به اصطلاح Immediate Environment توجه کنید. این اصطلاح، یعنی محیط در دسترس؛ محیطی که بیواسطه به آن درستی داریم. پس Media میتواند به معنای «واسطه» باشد.
اگر این تعریف لافی را بپذیریم، ترجمهٔ درست Media و Medium دیگر «رسانه» نیست، بلکه «واسطه» است. مثلاً به جای رسانه های خبری باید بگوییم واسطههای خبری و به جای رسانه های اجتماعی باید بگوییم واسطههای اجتماعی. استفاده از واسطه به جای رسانه، به این معناست که بپذیریم ما از طریق رسانه به هیچ موضوعی دسترسی دست اول نداریم.
لافی باز همین تعریف را هم رها میکند و از زوایای دیگر به معنای رسانه میپردازد و پس از چند صفحه بحث، در نهایت میگوید: رسانه، تعریف مشخص و شفافی ندارد. پس بهتر است در عبارت «نظریه رسانه» به سراغ کلمه نظریه برویم و آن را تعریف کنیم!
مارسل دانسی و تعریف رسانه
حتی کسانی مثل مارسل دانسی که حساسیت ویژهای به واژهها دارند و مراقبند کلمات به سادگی برای هر کاربردی خرج نشوند و معنایشان گم نشود، باز هم در مورد رسانه نتوانستهاند قانون خود را رعایت کنند. او در تعریف رسانه میگوید (+): «هر ابزار، روش و وسیلهای که برای ارتباط به کار برود، رسانه است.»
تعریف رسانه در کتاب مایکل نیومن
مایکل نیومن کتابی دارد با عنوان «ابزارهای پژوهش رسانه» که در سال ۲۰۲۲ منتشر شده است (+).
اگر فکر میکنید تعریف نیومن از رسانه در مقایسه با تعریفهای قدیمیتر از رسانه، شفافتر شده، سخت در اشتباهید. پانزده سال بین تعریف اول (دن لاگی) که کمی بالاتر نقل کردیم و تعریف مایکل نیومن فاصله است. اما نیومن هم نهایتاً به همان نتیجهای رسیده که دیگران پیش از او رسیده بودند. منتخب حرفهای او را – که با هدف خلاصهسازی ویرایش شده – در مقدمهٔ کتابش بخوانیم:
از آنجا که طی سالهای سال، هر آنچه از شکلهای جدید فرهنگ و تکنولوژی ظهور کرده زیر چتر واژهٔ رسانه قرار گرفته، کلمهٔ رسانه طیف گستردهای از معانی را پوشش میدهد.
صد سال قبل، برای رسانه از واژهٔ Press استفاده میکردند. چون رسانهها غالباً چاپی بودند و کلمهٔ پرس به دستگاه پرس چاپخانه اشاره داشت.
کلمهٔ پرس که هنوز هم در آخر نام برخی خبرگزاریهای قدیمی نظیر Associated Press (تأسیس شده در قرن ۱۹) میبینیم، از همان ریشه است. البته این که چرا در کشور ما برای شبکهای که نسبتاً جدید است و به پرسهای چاپخانه ربطی ندارد و در قرن ۲۱ تأسیس شده، نام Press TV را انتخاب کردهاند مشخص نیست.
جالب اینجاست که واژهٔ مطبوعات در فارسی هم از ریشهٔ عربیِ «طبع» است که به معنای دستگاه پرس است.
نیومن چنین ادامه میدهد:
در سالهای ۱۹۴۰ به مجموعهٔ «سینما، رادیو، تلویزیون و محصولات مکتوبی مانند روزنامهها و مجلات» رسانهٔ انبوه (Mass Media) میگفتند.
بعداً که کلمهٔ انبوه حذف شد، ما آن بار معنایی اولیه، یعنی ارسال پیام از تعداد محدودی منبع به تعداد نامحدودی مخاطب را فراموش کردیم و چیزی که در خاطرمان ماند این بود که کتابها، نمایشها و فیلمها، داستانها، آهنگها، عکسها، کلیپهای ویدئویی و بازیها همگی در یک «دسته» قرار میگیرند و آن «رسانه» است.
قطعاً ناهمگونیها و تفاوتهای بسیاری میان اینها وجود دارد. اما ما همچنان آنها را متعلق به یک دسته میدانیم.
امروزه در دهههای نخست قرن بیستویکم، در عین این که روزنامهنگاری و ژورنالیسم هم زیرمجموعهٔ کار رسانهای محسوب میشود، اما رسانه به اینها محدود نمیشود و بسیاری از چیزها، حتی اپلیکیشنهای موبایل را در بر میگیرد.
واژهٔ رسانه امروز به همهٔ کانالها و پلتفرمهایی که «محتوا» در اختیار ما قرار میدهند، و شرکتهایی که آنها را اداره میکنند یا دسترسی به آن محتواها را به ما میفروشند اشاره دارد.
گاهی چنین به نظر میرسد که عملاً همه چیز رسانه است.
همانطور که میبینید، پاسخ نیومن به این پرسش که «آیا کتاب رسانه است؟» یا «آیا اپلیکیشن موبایل رسانه محسوب میشود؟» مثبت است. او بیشتر دستاوردهای فرهنگ و تکنولوژی را از جنس رسانه میبیند.
با این حال، نباید عناصر رسانه را فراموش کنیم. رسانه سه ستون اصلی دارد که حتی بدون یکی از آنها نمیتوانیم بگوییم رسانه وجود دارد. تمام صاحبنظران این سه ستون اصلی را در تمام رسانهها (از رسانه سنتی تا رسانه الکترونیکی و رسانه دیجیتال) ضروری دانستهاند:
شما با عضویت ویژه در متمم، میتوانید به درسها و آموزشهای بسیاری از جمله موضوعات زیر دسترسی کامل داشته باشید:
موضوعات زیر، برخی از درسهایی هستند که در متمم آموزش داده میشوند:
دوره MBA (یادگیری منظم درسها)
استراتژی | کارآفرینی | مدل کسب و کار | برندسازی
فنون مذاکره | مهارت ارتباطی | هوش هیجانی |تسلط کلامی
توسعه فردی | مهارت یادگیری | تصمیم گیری | تفکر سیستمی
کوچینگ | مشاوره مدیریت | کار تیمی | کاریزما
عزت نفس | زندگی شاد | خودشناسی | شخصیت شناسی
مدیریت بازاریابی | دیجیتال مارکتینگ | سئو | ایمیل مارکتینگ
اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید دربارهی متمم بیشتر بدانید، میتوانید نظرات دوستان متممی را دربارهی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی میشناسند:
رسانه با ابزار رسانهای چه تفاوتی دارد؟
در بیشتر گفتگوها و نوشتهها، اصطلاح «رسانه» را به معنای «ابزار رسانهای» هم به کار میبرند. در حالی که این دو اصطلاح با هم فرق دارند و حتی اگر عادت داریم به جای هر دو از یک واژه استفاده کنیم، لازم است تفاوت آنها را مد نظر قرار دهیم:
فرض کنید شما میکروفن در اختیار دارید و میزی هم در یک سالن به شما دادهاند تا پشت آن بنشینید و سخنرانی کنید. شما به «ابزار رسانهای» دسترسی دارید. اما تا وقتی حرفی برای گفتن نداشته باشید و مخاطبی در سالن نباشد و به حرفهای شما گوش ندهد، «رسانه» ندارید.
به شکل مشابه، داشتن یک اکانت در شبکههای اجتماعی یا در اختیار داشتن یک ایستگاه بزرگ رادیویی یا تلویزیونی هم به معنای «رسانه داشتن» نیست. اینها صرفاً ابزارهای رسانهای هستند و نقش بستر ارتباطی را ایفا میکنند.
همانطور که در نمودار بالا دیدیم، رسانه زمانی شکل میگیرد که علاوه بر بستر (یا ابزار) دو ستون دیگر هم فراهم باشد: پیام (یا محتوا) و مخاطب.
از آنجا که در دنیای معاصر، ابزارهای رسانهای دیجیتال بسیار ارزانتر و در دسترستر از گذشته هستند، گاهی عدهای به اشتباه فکر میکنند که دسترسی به رسانه هم به همان سادگی امکانپذیر است. در حالی که ساختن رسانه با استفاده از ابزارهای رسانهای، کاری دشوار و زمانبر است و به تلاش، تجربه و تخصص نیاز دارد.
داشتن یک وبسایت یا یک حساب کاربری در شبکههای اجتماعی و نیز انتشار پادکست و مجله و کتاب، به خودی خود به این معنا نیست که ما یک رسانه ساختهایم.
منظور از رسانه های جمعی یا رسانه های گروهی چیست؟
سه اصطلاح «رسانه جمعی»، «رسانه گروهی» و «رسانه انبوه» تقریباً هممعنا هستند و همهٔ آنها را میتوان معادل Mass Media دانست. حتی بدون این که رسانه جمعی را تعریف کنیم، به شکل شهودی میدانیم که رسانههایی مثل رادیو، تلویزیون و روزنامهها جزو رسانههای جمعی محسوب میشوند.
اما از آنجایی که شکل و کارکرد رسانهها در چند دههٔ اخیر تغییر کرده، لازم است تعریف دقیقتری برای رسانههای جمعی در نظر بگیریم تا متوجه شویم کدام رسانهها از دایرهٔ رسانههای جمعی خارج شده و چه اعضای جدیدی به خانوادهٔ این رسانهها افزوده شدهاند.
سادهترین تعریف رسانه جمعی چیزی از این جنس است (+):
رسانه انبوه، یا رسانه گروهی، یا رسانه جمعی به رسانههایی گفته میشود که سازمان و مجموعهٔ فرستنده میتواند به وسیلهٔ آنها پیام خود را به حجم وسیعی از مخاطبان برساند. رسانهٔ انبوه دو ویژگی مهم دارد:
ارتباط «یک به زیاد» یا «One to Many». به این معنی که یک فرستنده پیامش را برای تعداد زیادی مخاطب میفرستد.
ارتباط «یک سویه» به این معنی که پیامها صرفاً از سمت فرستنده برای گیرنده ارسال میشوند.
این تعریف ظاهراً ساده، دو بخش مبهم دارد. نخست این که مشخص نیست منظور از مخاطب زیاد، دقیقاً چقدر است. آیا کانال تلگرامی یک کسب و کار که صدهزار مخاطب دارد، مصداق رابطهٔ «یک به زیاد» محسوب میشود؟ یا صرفاً میتوان یک برنامهٔ تلویزیونی با مخاطب میلیونی را مصداق چنین رابطهای تعریف کرد؟
ابهام دیگر هم به «ارتباط یک سویه» باز میگردد. امروزه تقریباً هیچ رابطهای یکسویه نیست. حتی رادیو و تلویزیون هم که نماد ارتباط یک سویه هستند، از مخاطبان خود میخواهند که با پیام و پیامک، نظر خود را ارسال کنند. با این حال هنوز به نقطهای نرسیدهایم که کسی بگوید: «میروم با تلویزیون گفتگو کنم.» همه به «تماشای» تلویزیون مینشینند و تماشاگر یعنی منفعل.
بنابراین کاملاً به قضاوت شما بستگی دارد که ارتباط یک سویه را چگونه تعریف کنید و مشخص کنید ارتباط طرف دوم نسبت به طرف اول چقدر باید کم باشد که آن را مصداق رابطهٔ یک سویه در نظر بگیریم؟
آیا هنوز هم رسانههای انبوه وجود دارند؟
باید به این نکته هم اشاره کنیم که بعضی صاحبنظران معتقدند که اساساً در دوران معاصر، رسانهٔ انبوه به آن شکلی که قدیم میشناختیم، وجود ندارد. ژوزف تورو این ایده را بسیار ساده توضیح میدهد (+):
جمعیت جهان با نرخ بسیار کندی رو به افزایش بوده است. در عین حال، تعداد عرضهکنندگان محتوا به شکل شگفتانگیزی رشد کرده است. شبکههای تلویزیونی و رادیویی زیاد شدهاند. وبسایتها بیشتر شدهاند. سرویسهای پخش آنلاین فیلم رواج یافتهاند و هر روز هزاران بستر جدید برای عرضهٔ محتوا شکل میگیرد. وقتی مخاطب تقریباً ثابت مانده و تعداد رسانهها زیاد شده، میتوان گفت مخاطبها پخش شدهاند و رسانههای انبوه، کمتر از قبل مخاطب دارند.
این حرف تورو را خودمان هم تجربه کردهایم. امروزه بسیاری از کانالهای تلگرامی، پرمخاطبتر از برنامههای رادیویی و حتی تلویزیونی هستند. روزنامههایی داریم که تیراژشان با بازدید یک وبلاگ معمولی هم برابری نمیکند و اپلیکیشنهایی که تعداد نصبشان از بینندگان بخشهای خبری تلویزیون بیشتر است. حتی تولیدکنندگان برنامههای تلویزیون هم – که زمانی عمومی ترین رسانه جمعی بود – باید امیدوار باشند قطعههایی از برنامهشان در رسانههای دیگر پخش شود و اگر چنین نشود، ندیده و نشنیده باقی میمانند.
در چنین دورهای، یک نوع نگاه هم این است که بگوییم بسیاری از رسانههای انبوه سنتی از بین رفتهاند یا در حال افول هستند و آخرین سالهای پیش از مرگ خود را میگذرانند.
رسانه فردی چیست؟
بیشتر نظریهپردازان رسانه تأکید میکنند که اصطلاح «رسانه انبوه» زمانی به کار میرود که یک رسانه با مخاطب زیاد در اختیار یک «سازمان» باشد. یعنی شما باید یک شرکت، سازمان، کسبوکار، انتشارات یا مجموعهای از این دست باشید و از رسانه برای ارتباط با مخاطبان خود استفاده کنید.
در مقابل، وقتی کسی وبلاگ مینویسد، با موبایل پیامک میفرستد یا ایمیلی برای دیگران ارسال میکند، میگویند او از رسانهٔ شخصی یا رسانهٔ فردی استفاده کرده است.
حدود سه دهه پیش، اصطلاح رسانه فردی کاملاً شفاف بود و مشخصاً با رسانه جمعی مرز داشت. اما به مرور زمان، این مرز کمرنگتر شد. با گسترش اینترنت و فراگیر شدن لپتاپ و موبایل، دسترسی دیجیتالی رشد کرد و مخاطبان دیجیتال بیشتر شدند. سایتهای شخصی و اکانتهایی در شبکههای اجتماعی شکل گرفتند که مخاطبانشان از مخاطبان برنامههای رادیویی و تلویزیونی بیشتر بود. سلبریتیهایی که حضورشان دیگر به فیلمها و سینما محدود نبود و هر روز میتوانستند با میلیونها نفر از مخاطبانشان حرف بزنند.
بنابراین به نظر میرسد امروز دیگر به سادگی گذشته نمیتوان رسانه فردی را در برابر رسانه جمعی قرار داد.
ضمن این که با طرح بحث برندسازی شخصی بیش از دو دهه است که حداقل در فضای مدیریت جا افتاده که «فرد» را میتوان به عنوان یک «سازمان» دید و به همان شیوه تحلیل کرد. علاوه بر این که امروزه بسیاری از سلبریتیها، از هنرپیشه گرفته تا اینفلوئنسرها و بلاگرهای حوزههای مختلف، به صورت تیمی کار میکنند و از همکاران مختلف برای تدوین استراتژی محتوا و تولید محتوا بهره میگیرند. به عبارت دیگر، پشت اکثر «فرد»هایی که ما میبینیم، یک «تیم» قرار دارد و رسانه فردی تعبیر دقیقی نیست. این را هم باید بیفزاییم که با ترویج شیوههای مدرن کار کردن، عملاً دیگر مستقر شدن در یک دفتر یا ثبت رسمی یک شرکت یا موسسه، وجه تمایز خاصی محسوب نمیشود که به واسطهٔ آن، رسانهٔ کسی را فردی بنامیم.
با توجه به این توضیحات، پیشنهاد میکنیم اگر قصد دارید دو اصطلاح رسانه فردی و رسانه جمعی را روبهروی یکدیگر قرار داده و در صحبتهایتان به کار ببرید، ابتدا برای مخاطب به شکل کاملاً شفاف بگویید که «شما» این دو اصطلاح را چگونه تعریف میکنید و چه معنایی از آنها در ذهن دارید.
رسانه های اجتماعی چه هستند؟
طی چند قرن اخیر، رسانه همواره یک سویه بوده است. کسانی که رسانه داشتند، از تریبون خود برای حرف زدن استفاده میکردند و کسانی هم که رسانه نداشتند، حداکثر میتوانستند شنونده و مخاطب باشند. با توسعه فناوری اطلاعات، شکل دیگری از رسانههای ارتباطی به وجود آمد که محدودیت قبلی را نداشت: رسانه های اجتماعی یا Social Media.
در رسانه های اجتماعی همه میتوانند حرف بزنند. شما میتوانید یکی از بزرگترین شبکههای خبری جهان باشید، اما باید بپذیرید که زیر هر پست یا توییتتان، هزاران و گاه صدها هزار نفر حرف بزنند و نظر خود را بگویند. ضمن این که نظرشان، پنهانی هم نیست و در صندوق پیشنهادات و انتقادات نمیافتد. بلکه در جمع ابراز میشود و همه میتوانند آن را ببینند.
درست است که در رسانه های اجتماعی هنوز هم رسانهدار در مقایسه با مخاطب، قدرت و تسلط بیشتری دارد و حرف او احتمالاً بیشتر از کامنتهای مخاطبان دیده و خوانده میشود، اما به هر حال این جنس رابطه دیگر چیزی نیست که مانند گذشته بتوان آن را یکطرفه اداره کرد.
رسانه های اجتماعی نقش مهمی در کمرنگ کردن جایگاه رسانه های جمعی داشتهاند و باعث شدهاند که عرضهٔ اطلاعات، اخبار و تحلیل، دیگر در انحصار تعدادی گروه خاص نباشد و هر کس بتواند بخشی از این کار را بر عهده بگیرد.
احتمالاً روزنامهداران، مدیران سایتهای خبری و برنامهسازان رادیو و تلویزیون چندان خوشحال نیستند که انحصار رسانهای از دست آنها خارج شده است. ضمن این که تقریباً هر روز نمونههایی از خبرهای غیردقیق و اخبار جعلی منتشر میشود و رسانهداران سنتی میتوانند با غرور بگویند که مردم سواد رسانه ای ندارند و اگر هنوز مثل قدیم بود، چنین اتفاقهایی کمتر میافتاد. با این حال، گسترده شدن فضای رسانهای و خِرد شدن بار رسانههای بزرگ بین میلیونها رسانهٔ کوچک، مزایای فراوانی هم داشته که باید در درس جداگانهای دربارهاش حرف بزنیم.
شبکه های اجتماعی با رسانه های اجتماعی چه تفاوتی دارند؟
شبکه های اجتماعی و رسانه های اجتماعی آنقدر به هم شبیه هستند که بسیاری از ما دو اصطلاح Social Network و Social Media را مترادف فرض میکنیم و به جای یکدیگر به کار میبریم. با این حال، این شباهت صرفاً ظاهری است و نباید ما را فریب دهد.
در رسانهٔ اجتماعی، یک طرف خود را قدرتمندتر میبیند و میخواهد از پلتفرم برای ارتباط با مخاطبانش استفاده کند. البته که این ارتباط ممکن است دوطرفه هم باشد و مخاطب هم بتواند حرف بزند و اظهارنظر کند. اما قدرت همچنان در اختیار صاحب رسانه است.
در شبکه اجتماعی، همه خود را همسطح میبینند و آمدهاند تا با هم ارتباط داشته باشند؛ از حال یکدیگر مطلع شوند؛ و از یکدیگر بشنوند و با یکدیگر سخن بگویند.
بنابراین تفاوت در «ابزار» نیست. بلکه در شکل و شیوهٔ ارتباط و بهکارگیری ابزار است. اعضای خانواده، دوستان، افراد همفکر و دارای دغدغهها علاقههای مشترک، در شبکه های اجتماعی حضور دارند. آنها احوال یکدیگر را میپرسند و با هم حرف میزنند و از بودن کنار هم لذت میبرند. اما همین حضور، فضایی ایجاد میکند که عدهٔ دیگری هم بتوانند رسانههای خود را بسازند و با مخاطبانشان ارتباط برقرار کنند.
اگر میخواهید در جایگاه یک تحلیلگر رسانه یا متخصص رسانه با این حوزه آشنا شوید، حتماً درس همگرایی رسانهای را هم بخوانید. چون تا این موضوع را نشناسید، درک عمیقی از تعریف رسانه پیدا نخواهید کرد.
بحث اخبار جعلی یا فیک نیوز از موضوعات مرتبط با رسانه است که میتوانید آن را به عنوان مکمل این درس بخوانید.
یکی از نقدهایی که زیاد دربارهٔ نسل جدید رسانه های دیجیتال و شبکه های اجتماعی میشنویم این است که ابزارهای جدید، که فرصت اظهارنظر برای همه را فراهم کردهاند، باعث شدهاند جوامع بیشتر به سمت دوقطبی شدن بروند. اگر این موضوع برای شما جذاب است (چه موافق هستید و چه مخالف) میتوانید درس شکافهای سیاسی و معنای دوقطبی در جامعه را مطالعه کنید.
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری مدیریت رسانه به شما پیشنهاد میکند:
- مدیریت رسانه برای کسب و کارها
- تعریف رسانه چیست؟ | انواع رسانه | رسانه فردی، رسانه جمعی، رسانه اجتماعی
- همگرایی رسانه ای | چرا باید همگرایی رسانه ها را جدی بگیریم؟
- سواد رسانه ای چیست؟ | اهمیت سواد رسانه ای و آموزش آن
- زنگ خواب (Toddlers’ Truce) | روزگاری که BBC درگیر تربیت مردم بود!
- برخی از انواع رسانه های اجتماعی
- انواع رسانه | انتخاب رسانه مناسب (مدل POEM)
- اهمیت اندازه گیری در رسانه های جمعی و رسانه های اجتماعی
- مخاطب شناسی چیست و مخاطب چگونه تعریف میشود؟
- رام کردن غولها – درباره تاثیر شبکه های اجتماعی بر جامعه
- اعتیاد به اخبار | مغز در جستجوی خبر
- سیستمی برای افزایش دقت خبرها و کاهش شایعه پراکنی و خبرهای دروغ
- ارزش خبرهای حذف شده | جیمز گلیک
- معرفی کتاب خبر (راهنمای کاربران) | آلن دو باتن
- دیگر اخبار نخوانید | رولف دوبلی
- کتاب سواد رسانه ای | جیمز پاتر
- مارشال مک لوهان و دنیای رسانه
- مصاحبه با مارشال مک لوهان | ویژگیهای دنیای جدید
- کتاب تاجران توجه | اقتصاد توجه چگونه شکل گرفته است؟
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : آدریان بدلتوانا
من نخست این درس را خواندم و بعد که به سراغ درس تعریف پلتفرم رفتم، در ذهنم این سوال پیش آمده بود که آیا این دو کلمه (یعنی رسانه و پلتفرم)، به یک مفهوم واحد اشاره دارند و یکی هستند، یا تفاوتهایی هم بین آنها وجود دارد؟
الان که مجدداً به این درس مراجعه و اون را مرور کردم، میتونم بگم که رسانه را میتوان شاملِ پلتفرم دانست و رسانه مفهومی جامعتر و در بر گیرندهتر محسوب میشه.
چون ما در رسانه به پیام و محتوا ( والبته مخاطب) هم توجه میکنیم، اما در پلتفرم (یا مفهومِ مقابل آن یعنی پایپلاین) معمولاً فقط به بستر توجه داریم و یا نهایتاً اینکه بستر به چه سمت سوگیری داره و چگونه بر روی پیام ما تاثیر خود را میگذارد(+).
البته دقت کنید که به جای همهی کلمات پلتفرم که در بالا به کار برده شد، میتوان پایپلاین هم قرار داد.
من عمداً پلتفرم را مثال زدم چون امروزه خیلی رایج شدهاند و کسب و کارهای قدرتمندی را شکل داده است و عملاً استراتژی پلتفرم در طیف وسیع و متنوعی از کسب و کارهای دیجیتال به کار گرفته شده است.
از متاورس، گوگل و یوتیوب بگیر تا دیوار و سایتهای فریلنسری و اپ استورها، از اپل تا فروشگاههای آنلاین مثل دیجی کالا تا سیستمهای مدیریت محتوا مثل وردپرس؛
( در مقایسه با گذشته که صرفاً رادیو و تلوزیون و روزنامه بود).
به عبارتی: رسانه = مخاطب + محتوا + بستر (طیفی که از پایپلاین تا سر دیگر آن پلتفرم تنوع داره).
برای مثال، من در حالتی که یک پیج شخصی اینستاگرام یا یک اکانت شخصی یوتیوب یا یک وبلاگ شخصی راه بیاندازم، عملاً نوع و جنس محتوا و همچنین مخاطبم هم زمین تا آسمون فرق میکنه.
در اینستا یا یوتیوب نمیشه نوشتههای چند هزار کلمهای نوشت و این کار فایدهای نداره و چندان عاقلانه نیست.
سایت هم شاید خیلی برای به اشتراک گذاری عکسها جالب و مفید نباشه، یا هزینهی هاستینگ برای قرار دادن ویدئوهای چند ساعته بالا در بیاد و مثل قرار دادن در یوتیوب یا آپارات به صرفه نباشه.
البته مخاطبانی که در این پلتفرمها دور شما جمع میشوند هم، بعیده به اندازهی بازدیدکنندگان دائمی سایت شما، مفید و کیفی و ارزشمند باشند.
حالا بعد از اینکه در مورد پلتفرم یا پایپلاین بودن یک بستر صحبت کردیم، مسئلهای که در ذهن شکل میگیره و مطرح میشه این هست که تا چه اندازه ارتباط دو سویه در بستر ما برقرار هست و این امکان را به استفاده کنندگان میدهد تا پیامهایی را متقابلاً به یکدیگر ارسال کنند.
واضحه -همانطور که در درس اشاره شد- امروزه رسانهی یک سویه تقریباً نداریم و با یک طیف مواجه هستیم که یک سر آن بستر دو-سویه است و سر دیگر آن بستری با ساختار ارتباطی دو سویه و متقابل.
"رسانه تقریبا یعنی همه چیز"
بنظرم این نگاه به رسانه نه تنها درسته، بلکه کمک میکنه شناخت خیلی بهتری از اون و کاربردهاش داشته باشیم. مارشال مک لوهان حدود ۶۰ سال پیش در کتاب معروف خودش (undrestandng media) تقریبا هر چیزی که دستش رسیده رو بعنوان رسانه معرفی کرده. لباس، چرخ، لامپ، اتومبیل و هواپیما تعداد معدودی از رسانههای متفاوتی هستند که میگه و البته تاثیرشون رو بر دنیا و زندگی آدمها برمیشمره. شاید بدشانس بود که حضور رسانههایی جدید مثل AI و… رو ندید و گرنه حتی نمونههای قدرتمندتری برای نظریاتش داشت.
از طرفی توجه به موضوع بالا، این رو یادآوری میکنه که ما تقریبا در هر حالتی در حال ارسال پیام هستیم. پس لازمه حواسمون باشه، آیا این پیامها اون تعریفی هست که ما از خودمون داریم.
پس تفاوت بین رسانه اجتماعی و شبکه اجتماعی در موارد زیر قابل توضیح است:
نوع ارتباط: در رسانه اجتماعی، ارتباط اصلی بین صاحب رسانه و مخاطبان است و صاحب رسانه معمولاً نقش فعالی دارد و محتوا را ارائه میکند. اما در شبکه اجتماعی، همه اعضا همسطح هستند و ارتباطات بین اعضا با یکدیگر اتفاق میافتد. در اینجا همه میتوانند محتوا را ارائه کنند و با یکدیگر در ارتباط باشند.
قدرت و کنترل: در رسانه اجتماعی، قدرت و کنترل بیشتر در اختیار صاحب رسانه است و مخاطبان عمدتاً به محتواها و نوشتههای صاحب رسانه پاسخ میدهند. اما در شبکه اجتماعی، قدرت و کنترل بین اعضا تقسیم میشود و هر فرد میتواند محتوا را تولید کرده و در ارتباط با دیگر اعضا به نظر خود پاسخ دهد.
هدف و محتوا: در رسانه اجتماعی، هدف اصلی معمولاً ارائه محتوای خاص و ارتباط با جمعیت مخاطب است. اما در شبکه اجتماعی، هدف اصلی برقراری ارتباطات اجتماعی و تعامل با دیگران است و محتوا به عنوان وسیلهای برای این ارتباطات مورد استفاده قرار میگیرد.
رسانه بدون اختیار منو یاد تلویزیون خودمون میندازه. سالهاست صداوسیما رو ترک کردم؛ بهتر بگویم: سالهاست تلویزیون رو ترک کردم؛ تلویزیونی که به قول اهالی سواد رسانه یا اهالی کتاب، جعبۀ احمقهاست! الآن دقیقش را جستجو کردم که مدیون مخاطب نباشم: در فرهنگ امریکایی به تلویزیون «جعبه احمق ها» گفته میشه!
افراد ثروتمند و افرادی که ارزشهای عمیقی رو در لایههای شخصیتی خودشون دارند، به تجربۀ من اهل تماشای تلویزیون نیستند. شاید حتی عزیزترین کسان من با این گزاره مورد سؤال و انتقاد جدی قرار بگیرند؛ اما واقعیتی هست که نمیتوان آن را کتمان کرد؛ حداقل به خودمان که نمیتوانیم دروغ بگوییم؛ میتوانیم؟
یک استدلال ساده فقط با یک سؤال: کدام یک از برنامههای تلویزیون را اگر نمیدیدید، شکست بزرگی در زندگی میخوردید یا چیز خاصی رو از دست میدادید؟
خیلی از افرادی که تلویزیون زیاد میبینند، جاهای مهمی در زندگی نمیرسند؛ دستاوردی هم از خودشون به جا نمیذارند.
زمان ما آدمها خیلی مهمه. وقتی تلویزیون تماشا میکنیم، عمرمان را در برابر آن از دست میدهیم؛ حساب و کتاب بسیار ساده است: چه چیزی از دست میدهیم و چه به دست میآوریم؟
– با خوندن درس، ۲ تا سؤال برام ایجاد شد:
با توجه به تفاوت بین رسانه های اجتماعی و شبکه های اجتماعی،
آیا مصداق هایی از تبدیل رسانه های اجتماعی به شبکه های اجتماعی و بالعکس وجود داره؟
آیا امکان داره که رابطه این دو رو به عنوان مجموعه و زیر مجموعه ی هم در نظر بگیریم ؟
– (با لحن طنز خونده بشه) درباره Press Tv ، شاید این نام با توجه معنای دوم کلمه press در دیکشنری آکسفورد انتخاب شده که با توجه به اون معنا،احتمالاً نام مناسبیه.
سه گانه محتوا، پلتفرم و پیام موضوع مهمی در این زمینه است. خیلی ها را می بینیم یک ابزار یا پلتفرم ایجاد کرده و اسمش را رسانه گذاشته اند. سایتی تاسیس کرده اند و مطالبی کپی میشود بدون مخاطب و بدون اثربخشی. صرف وجود چنین سایتی به چنین آدرس دلیل نمیشود که یک رسانه ایجاد شده است. این به نظرم از مهم ترین نکات این درس بود.
بنظرم یکی از مهم ترین بخش های این درس، قسمت پایانی آن بود که در مورد تفاوت رسانه های اجتماعی و شبکه های اجتماعی حرف زده شد و جا داشت که مثالی از رسانه های اجتماعی نیز در آن گنجانده میشد. مثالی که برای تبیین رسانه های اجتماعی به فکرم رسید، رسانه های تعاملی مانند تلویزیون های تعاملی بودند که شاید تا سالهای پیش مفهوم دور از انتظاری بنظر میرسیدند اما در این سالها حتی در ایران نیز به کار گرفته میشوند. مثال آن، تلوبیون است که به واسطه ترکیب دو رسانه تلویزیون و اینترنت بوجود آمده است (البته این جای بحث دارد که هر رسانه باید به ذات تعاملی باشد تا رسانه اجتماعی محسوب شود یا خیر). برنامه سیم آخر که از جمله برنامههای صداوسیما بود، از این بستر استفاده کرد و همان سوالاتی که در برنامه از شرکت کنندگان پرسیده میشد، همزمان و در مدت محدود از مخاطبان تلوبیون نیز پرسیده میشد و آنها نیز در مسابقه شرکت داده میشدند.
من نخست این درس را خواندم و بعد که به سراغ درس تعریف پلتفرم رفتم، در ذهنم این سوال پیش آمده بود که آیا این دو کلمه (یعنی رسانه و پلتفرم)، به یک مفهوم واحد اشاره دارند و یکی هستند، یا تفاوتهایی هم بین آنها وجود دارد؟
الان که مجدداً به این درس مراجعه و اون را مرور کردم، میتونم بگم که رسانه را میتوان شاملِ پلتفرم دانست و رسانه مفهومی جامعتر و در بر گیرندهتر محسوب میشه.
چون ما در رسانه به پیام و محتوا ( والبته مخاطب) هم توجه میکنیم، اما در پلتفرم (یا مفهومِ مقابل آن یعنی پایپلاین) معمولاً فقط به بستر توجه داریم و یا نهایتاً اینکه بستر به چه سمت سوگیری داره و چگونه بر روی پیام ما تاثیر خود را میگذارد(+).
البته دقت کنید که به جای همهی کلمات پلتفرم که در بالا به کار برده شد، میتوان پایپلاین هم قرار داد.
من عمداً پلتفرم را مثال زدم چون امروزه خیلی رایج شدهاند و کسب و کارهای قدرتمندی را شکل داده است و عملاً استراتژی پلتفرم در طیف وسیع و متنوعی از کسب و کارهای دیجیتال به کار گرفته شده است.
از متاورس، گوگل و یوتیوب بگیر تا دیوار و سایتهای فریلنسری و اپ استورها، از اپل تا فروشگاههای آنلاین مثل دیجی کالا تا سیستمهای مدیریت محتوا مثل وردپرس؛
( در مقایسه با گذشته که صرفاً رادیو و تلوزیون و روزنامه بود).
به عبارتی: رسانه = مخاطب + محتوا + بستر (طیفی که از پایپلاین تا سر دیگر آن پلتفرم تنوع داره).
برای مثال، من در حالتی که یک پیج شخصی اینستاگرام یا یک اکانت شخصی یوتیوب یا یک وبلاگ شخصی راه بیاندازم، عملاً نوع و جنس محتوا و همچنین مخاطبم هم زمین تا آسمون فرق میکنه.
در اینستا یا یوتیوب نمیشه نوشتههای چند هزار کلمهای نوشت و این کار فایدهای نداره و چندان عاقلانه نیست.
سایت هم شاید خیلی برای به اشتراک گذاری عکسها جالب و مفید نباشه، یا هزینهی هاستینگ برای قرار دادن ویدئوهای چند ساعته بالا در بیاد و مثل قرار دادن در یوتیوب یا آپارات به صرفه نباشه.
البته مخاطبانی که در این پلتفرمها دور شما جمع میشوند هم، بعیده به اندازهی بازدیدکنندگان دائمی سایت شما، مفید و کیفی و ارزشمند باشند.
حالا بعد از اینکه در مورد پلتفرم یا پایپلاین بودن یک بستر صحبت کردیم، مسئلهای که در ذهن شکل میگیره و مطرح میشه این هست که تا چه اندازه ارتباط دو سویه در بستر ما برقرار هست و این امکان را به استفاده کنندگان میدهد تا پیامهایی را متقابلاً به یکدیگر ارسال کنند.
واضحه -همانطور که در درس اشاره شد- امروزه رسانهی یک سویه تقریباً نداریم و با یک طیف مواجه هستیم که یک سر آن بستر دو-سویه است و سر دیگر آن بستری با ساختار ارتباطی دو سویه و متقابل.
پادکستی گوش می دادم که می گفت هرگز از مواد خود نئشه نشوید ( در اپلیکیشن Castbox و توسط گروه ترجمان) ، در مورد سوشال مدیا خیلی بد گفته بود، من خودم هم به این شبکه های اجتماعی خوش بین نیستم و زیاد استفاده نمی کنم، اما اینکه سوشال مدیا را کلاً بد اعلام کنیم ، خوب جنبه های مثبت آن را درنظر نگرفته ایم.
شاید بشه از این جنبه نگاه کرد که ما انسان ها از همان ابتدا هر رسانه ای ایجاد می شد جبهه می گرفتیم. حتی خود کتاب دست نویس هم توسط تعدادی می گفت که باعث میشه حفظیات بشر کم بشه و سواد کم میشه (فکر کنم سقراط این را می گفت)
کتاب چاپی هم همچنین اتفاقی افتاد اما به خیر گذشت. همین طوری که رسانه ها وارد می شدند برای هر کدام داستان درست می شد.
همان کتاب ، همان سینما، همان تلویزیون اگر درست استفاده نشود می تواند مانعی در راستای زندگی با کیفیت باشد. شما فرض بگیرید زمان بوعلی سینا ، ایشان به جای کتاب "مابعد الطبیعه" ، کتاب مزخرفی می خواند ، ایشان به جای اینکه کتاب "مابعد الطبیعه" را چهل بار بخواند، چهل کتاب کم ارزش تر می خواند.
خوب خودش آفت محسوب می شد و مانع آن حکیم بزرگ محسوب می شد.
این فقط مثال بود که هر پلتفرمی می تونه آسیب های خودش رو داشته باشه.
سعی می کنم که من بعد هر مدیایی که می بینم آن را تحلیل کنم که از لحاظ سه حالت
* اطلاعات و محتوا
* بستر ارتباطی
* مخاطب (در برابر شکل گیری ارتباط)
عمیق تر نگاه کنم.
شاید اینکه فقط اعلام کنیم فلان پلتفرمی خوب نیست ، بهتر است که سواد تحلیلی خودمان را بالاتر ببریم و کمی از فاصلۀ بیشتر نگاه کنیم.