چرا زمان زود می گذرد؟
دن اریلی عزیز!
زمان زود می گذرد.
این را همه میدانیم. اما من واقعاً احساس میکنم هر چه بزرگتر میشویم و بیشتر عمر میکنیم، زمان برایمان زودتر میگذرد.
اصلاً به نظر میرسد که سالها دود میشوند و ناپدید میشوند.
آیا دلیلی برای این وجود دارد؟ واقعاً بچه که بودیم، زمان کندتر نمی گذشت؟
پاسخ دن اریلی به این سوال که چرا با گذشت سن، زمان زودتر می گذرد:
پیشنهاد مشارکت:
فعلاً که به قول دن اریلی، اپلیکیشن مربوط به این کار طراحی نشده.
اما خیلی خوب خواهد شد اگر هر کداممان، چند مورد از این نوع کارها را که باید چنین اپلیکیشنی پیشنهاد دهد، اینجا برای دوستانمان بنویسیم.
لازم نیست کارهای عجیبی باشد. تور تفریحی آمازون و درست کردن یک عروسک یا وسیله کاغذی (اوریگامی) و درست کردن یک نوشیدنی خاص مخلوط چند آبمیوه و پرورش کاکتوس، شاید از لحاظ هزینه تفاوت زیادی داشته باشند، اما از لحاظ ثبت به عنوان یک تجربه جدید تفاوت چندانی با هم ندارند.
- اثر آیکیا | دلبستگی به آنچه خود ساختهایم
- حسابداری ذهنی چیست؟ | تعریف حسابداری ذهنی و چند مثال
- اقتصاد رفتاری چیست؟ | دانش مالی رفتاری چه میگوید؟
- کتاب پشت پرده ریاکاری | نکاتی صادقانه درباره عدم صداقت | دن اریلی
- کتاب نابخردی های پیش بینی پذیر | دن اریلی
- درد از دست دادن | مثالی از دن اریلی برای نظریه دورنما
- کدام توالت را انتخاب کنم؟ | دن اریلی
- حسابداری ذهنی و روشهای خلاقانهی خود فریبی | دن اریلی
- کتاب پاداش | کتابی دربارهی انگیزش از دن اریلی
- کتاب دلارها و منطق ما (دن اریلی)
- سوالهای خوب و جوابهایی که دوستشان نداریم (دن اریلی)
- دن اریلی (Dan Ariely)
- سوار بر ماشین لباسشویی تا مقصد!
- دن اریلی: عادت میکنیم، اما نه به همه چیز
- دن اریلی: درباره انتخاب شغل و محل زندگی
- دن اریلی عزیز! چرا دیگران منتظر جای پارک نمیمانند؟
- آقای اریلی؛ من از بازخورد گرفتن میترسم
- آیا طرفداری از یک تیم ورزشی منطقی است؟
- دن اریلی و بودجه بندی برای کارهای خیر
- من یک روح خریدهام. آیا ضرر کردهام؟
- دن اریلی: معلم خوب، درس بد، معلم بد، درس خوب
- پیشرفت شغلی و بازی با عنوانها در تردمیل شرکت
- دن اریلی و ماجرای خوردن در بوفه رستورانها
- دن اریلی و چالش ترافیک: بگذار خودم به تو راه بدهم
- هدیه تولد کودک: چرا به جای کادو، پولش را نمیدهند؟
- دن اریلی و بدبختی دانستن
- بدون توجیه – برای شما! (معرفی کتابی از دن اریلی)
- چرا زمان زود می گذرد؟
- آقای دن اریلی! ته ماندهی غذا مال من است!
- توصیه سال تحصیلی جدید: با مادربزرگ خود قطع رابطه کنید
- ماجرای شام دُنگی
- ماجرای جوراب گمشده
- دردسرهای احمقانه صبحانه خوردن!
- عامل خوش شانسی چیست؟ چرا من بدشانس هستم؟
- سفرهای کوتاه لعنتی
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
نویسندهی دیدگاه : سامان عزیزی
پیشنهاد درباره ثبت یک تجربه جدید:
فرض كنيم كه پنج شنبه اين هفته قراره بميريم(سعي كنيم به خودمون بقبولونيم كه واقعاً قراره پنج شنبه بميريم و به نظرم فرض غير منطقي اي هم نيست-حداقل با منطق من!). چه كاري هست كه حتماً دوست داريم تا قبل از اینکه بمیریم پنج شنبه انجامش بديم؟
يه سوال ديگه كه زير سوال اول قرار ميگيره ولي چون مهمه جداش ميكنم: چه كاري در ارتباط با آدم هاي مهم زندگيم هست كه تا قبل از پنج شنبه خيلي خوبه كه انجامش بدم كه هم حال اون آدم رو خوب كنم و هم حال خودم؟
به نظرم اين دو سوال و سوالات اينچنيني ميتونن نقش همون اپليكيشن رو برامون بازي كنن .تازه اپليكيشن ما خيلي هم انساني طراحي شده، يعني فرض رو بر اين نميگيره كه ما اين چيز ها رو نميفهميم و قسمتي از كار رو به خودمون واگذار كرده!
اگر بعد از يه مدت اين كار رو كردين و ديدين اين كار هم داره تكراري ميشه براي مدتي رهاش كنيد و بعداً دوباره سراغش برين.
براي پيشنهاد متمم هم يكي دو مورد رو مينويسم:
-مثلاً ميتونم اين هفته يكي از وسيله هايي كه خيلي برام مهمن رو به كسي كه خيلي برام مهمه هديه بدم.
-ميتونم يك هديه يا يك مبلغ قابل توجه (يعني در حد خودم قابل توجه!) رو به كسي كه فكر ميكنم بهش نياز داره و من هم نميشناسمش هديه بدم. مثلاً رفتگر كوچه مون كه تقريباً هر شب بعد از ساعت يك نصف شب مياد و زحمت نظافت كوچه رو ميكشه و بدون اينكه كسي متوجهش باشه ميره. (كه صداي جاروش توي سكوت و تاركي شب واقعاً حس خوبي بهم ميده)
-ميتونم توي اين هفته وقتي يكي از آدم هايي كه توي خيابونها دنبال روزيشون هستن (كه متاسفانه همه جا هم ميتونيم ببينيمشون-از بچه هاي كوچيك سر چهارراه ها تا ...) رو مهمون كنيم و با هم بريم يك رستوران خوب.هم غذا بخوريم و هم كمي گپ بزنيم.هم ما اونو بيشتر بشناسيم و هم اون ما رو بيشتر بشناسه (فقط لطفاً اگر همچين كاري ميكنين درست مثل يك دوست هم سطح باهاشون برخورد كنيم و نه مثل منجي عالم بشريت!)
-ميتونم يك روز كاري هفته كه صبح از خونه ميام بيرون كه برم سر كار، نرم سر كار و برگردم خونه و دست خانمم رو بگيرم و بريم به جاي تفريحي خوب كه تا حالا نرفتيم (همين دور و بر شهر)
-ميتونم يك هفته به متمم و روزنوشته ها سر نزنم! تا بعد از يك هفته با حالت ذوق مرگ! دوباره بيام سراغشون:)