تعریف پلتفرم چیست؟ کسب و کارهای پلتفرمی چگونه کار میکنند؟
- مطالعه درس استراتژی پلتفرم در طراحی محصول (ضروری نیست؛ اما توصیه میشود)
- بتوانند معنی پلتفرم را به زبان ساده توضیح دهند و ویژگی های مدل کسب و کار پلتفرمی را فهرست کنند.
- بتوانند توضیح دهند که تکنولوژی دیجیتال چگونه باعث توسعه کسب و کارهای پلتفرمی شد.
- با دیدن هر کسب و کار بتوانند بگویند که آیا آن کسب و کار مصداق مدل پلتفرم محسوب میشود یا نه.
این روزها همهٔ ما اصطلاحهای پلتفرم (Platform) و کسب و کارهای پلتفرمی (Platform Businesses) را میشنویم و بهکار میبریم.
پلتفرمها آنقدر جای خود را در زندگی و زبان ما باز کردهاند که بسیاری از افراد حتی بدون این که بدانند پلتفرم یعنی چه، کلمه پلتفرم را در حرفها و گفتگوهای روزمرهٔ خود بهکار میبرند (مثلاً زیاد میشنویم که میگویند پلتفرم های خارجی باید اینطور شوند؛ پلتفرم های داخلی باید آنطور شوند؛ پلتفرم اینستاگرام باید بسته شود؛ پلتفرم های آنلاین باید پاسخگو باشند و …).
برخی طرفداران پلتفرمها معتقدند که «آینده یعنی پلتفرم» و زمانی میرسد که تقریباً هیچ بازیگر جدیای جز پلتفرم در اقتصاد وجود نداشته باشد (حتماً اصطلاح اقتصاد گیگ را شنیدهاید). غالب مخالفان پلتفرمها هم بهرغم همهٔ مخالفتهایشان، تلویحاً این نکته را پذیرفتهاند که حتی اگر پلتفرمها تمام قلمرو اقتصاد و فرهنگ و تکنولوژی و سیاست را تسخیر نکنند، لااقل یکی از مهمترین نیروهای تأثیرگذار بر آیندهٔ این حوزهها هستند.
پیش از اینکه درسمان را دربارهٔ پلتفرم و مدل کسب و کار پلتفرمی ادامه دهیم، برای چند لحظه به پلتفرمهایی که با آنها سر و کار دارید فکر کنید و چند مورد از آنها را در ذهن بیاورید. در فهرست زیر تعدادی از پلتفرم های موفق و پرمخاطب را نام بردهایم که میتواند به شما کمک کند (فعلاً ذهن خود را درگیر دستهبندیها نکنید. چون با اندکی تغییر در تعریف، پلتفرمها را میشود از دستهای به دستهٔ دیگر جابهجا کرد):
◼️ شبکه های اجتماعی مانند اینستاگرام، فیس بوک، تردز، گودریدز، تیک تاک و توییتر (ایکس)
◼️ پلتفرمهای تجارت الکترونیک مانند آمازون، دیجی کالا، باما، دیوار و شیپور
◼️ پلتفرمهای معامله خدمات مانند اوبر، اسنپ، تپسی، علی بابا، فلایتیو، جاباما و خدمت از ما
◼️ پلتفرمهای پیامرسان مانند واتس اپ و تلگرام
◼️ پلتفرمهای انتشار محتوا مانند یوتیوب، آپارات، ویرگول و شنوتو
◼️ پلتفرمهای توزیع دیجیتال محصول مانند اپ استور، گوگل پلی، کافه بازار، طاقچه و فیدیبو
◼️ پلتفرمهای استریم مانند نت فلیکس، یوتیوب تیوی، نماوا و فیلیمو
◼️ پلتفرمهای آموزشی مانند کورسرا، یودمی، فرادرس و مکتبخونه
◼️ پلتفرمهای کاریابی و ارتباط حرفهای مانند لینکدین و پونیشا
◼️ پلتفرمهای تولید جمعی دائرهالمعارفهای آنلاین مانند ویکی پدیا
حالا که چند مثال از پلتفرمها را تصور کردید، بهتر میتوانیم دربارهٔ تعریف پلتفرم و ویژگیهای پلتفرم صحبت کنیم.
معنی کلمه پلتفرم چیست؟
کلمه پلتفرم (به انگلیسی: Platform) به معنای سکو است. این کلمهٔ قدیمی بیش از پنج قرن است که در زبان انگلیسی برای توصیف سکوهایی که ارتفاعشان از بقیهٔ زمین یا سالن بلندتر است به کار میرود.
کاربرد پلتفرم معمولاً این بوده که افراد روی آن میرفتند و میایستادهاند تا بهتر دیده شوند یا راحتتر بتوانند برای جمع سخنرانی کنند و صدایشان بهتر به گوش مخاطبان برسد.
شاید برایتان جالب باشد که در زبان عربی برای پلتفرم از کلمهٔ «منصه» استفاده میشود. مثلاً منصه تویتر، منصه فیسبوک، منصه ردیت. این کلمه برایتان آشنا نیست؟ باید باشد. طی دهههای اخیر که زبان عربی در گفتار مدیران و صاحبمنصبان رواج یافت، ما اصطلاح «منصهٔ ظهور» را زیاد میخوانیم و میشنویم. اینجا هم منصه به معنای سکو است و وقتی مسئولی میگوید که میخواهد چیزی را جایی به منصهٔ ظهور برساند، منظورش به زبان فارسی این است که میخواهد کاری کند که چیزی در جایی بیشتر به چشم بیاید و دیده شود.
خلاصه اینکه تقریباً در همهٔ زبانها معنی کلمه پلتفرم به سکو نزدیک است و اگر بخواهیم صرفاً با تکیه بر ریشه شناسی کلمه پلتفرم درباره مدل کسب و کار پلتفرمی اظهارنظر کنیم، میتوانیم بگوییم که کسب و کارهای پلتفرمی به بهتر دیده شدن (برای آنهایی که میخواهند چیزی را نمایش دهند) و بهتر دیدن (برای کسانی که در پی دیدن و یافتن چیزی هستند) کمک میکنند.
پلتفرم به زبان ساده
مفهوم پلتفرم در فضای دیجیتال و کسب و کارهای آنلاین پیچیدگیها و جزئیاتی دارد که در یک درس نمیگنجد. ما بارها در درسهای آتی به بحث تعریف پلتفرم برمیگردیم و با جزئیات کامل دربارهٔ پلتفرم حرف میزنیم. اما فعلاً میخواهیم پتلفرم را به زبان ساده توضیح میدهیم تا راه برای ادامهٔ درس هموار شود.
اکثر کسب و کارهایی که ما به عنوان پلتفرم میشناسیم، در یک ویژگی مشترک هستند:
پلتفرمها کمک میکنند دو یا چند گروه مختلف که به هم نیاز دارند یا کارشان به هم ربط دارد، یکدیگر را زودتر پیدا کنند و راحتتر به هم وصل شوند.
◼️ به آمازون یا دیجیکالا فکر کنید. کسانی که محصولی برای عرضه دارند (مثلاً لوازم خانگی، تجهیزات دیجیتال و مانند اینها) با استفاده از این سرویسها محصول خود را معرفی کرده و مشخصات و قیمت و موجودی آن را اعلام میکنند. کسانی هم که قصد دارند آن محصول را بخرند از همین سرویسها استفاده میکنند و فروشندگان را پیدا میکنند. پس در اینجا ما یک «پلتفرم دو وجهی» داریم که کمک میکند دو گروه خریدار و فروشنده یکدیگر را پیدا کرده و با هم معامله کنند.
◼️ حالا به یوتیوب یا آپارات فکر کنید. در اینجا هم کسانی که محتوایی برای عرضه دارند (ویدئوی آموزشی، کلیپهای خبری و هر چیزی از این دست) به سراغ این سرویسها میآیند و به امید یافتن مخاطب، محتوای خود را در آنجا منتشر میکنند. مخاطبی هم که دنبال محتوای ویدئویی است، میداند که اگر به این سرویسها سر بزند، احتمالاً میتواند محتوای مد نظر خود را پیدا کند. پس باز هم یک «پلتفرم دو وجهی» داریم که کمک میکند دو گروه تولیدکننده محتوا و مصرفکنندهٔ محتوا یکدیگر را پیدا کنند. البته در اینجا «معامله» اتفاق نمیافتد و اصطلاحاتی مثل «مبادله» یا «تعامل» مناسبترند. البته اگر دقیق باشید، گروه سومی هم در این پلتفرمها هستند: تبلیغدهندگان. تبلیغدهندگانی هم هستند که دنبال جایی میگردند که عدهای مشغول «دیدن» باشند تا خودشان را وسط «دیدنیها» جا بدهند و دیده شوند. در واقع اگر این گروه نباشد، دو گروه اول هم به هدفشان نمیرسند. چون بالاخره کسی باید باشد که خرج این پلتفرم را بدهد. پس اگر بخواهیم دقیقتر حرف بزنیم، باید بگوییم یوتیوب و آپارات و سرویسهای مشابه آنها «پلتفرمهای سه وجهی» هستند.
◼️ به عنوان مثال بعد میتوانید ایر بیانبی و جاباما یا جاجیگا را در نظر بگیرید. در اینجا هم کسانی که فضا و مکانی برای عرضه دارند (ویلا، سوئیت و مانند اینها) میآیند و ظرفیتهای آزاد خود را عرضه میکنند. در سوی دیگر هم کسانی که دنبال محلی برای اقامت هستند، به این پلتفرمها مراجعه میکنند تا محل مناسب را بیابند. در نهایت، یک تراکنش اتفاق میافتد و پلتفرم از این تراکنش سودی کسب میکند.
حالا که با معنی پلتفرم به زبان ساده آشنا شدیم، میتوانیم به سراغ توضیحات تخصصیتر برویم و درباره مدل کسب و کار پلتفرمی صحبت کنیم.
تعریف مدل کسب و کار پلتفرمی چیست؟
پس از توضیح ساده مفهوم پلتفرم، میتوانیم چند نمونه از تعریف پلتفرم را از منابع شناختهشده و معتبر نقل کنیم. اگر مثالهای پلتفرم در ابتدای درس و توضیحات بالا را مد نظر قرار دهید، درک این تعریفها ساده خواهد بود.
جفری پارکر و همکارانش پلتفرم را در کتاب انقلاب پلتفرم چنین تعریف میکنند:
A platform is a business based on enabling value-creating interactions between external producers and consumers.
The platform provides an open, participative infrastructure for these interactions and sets governance conditions for them.
همانطور که میبینید، آنها در تعریف پلتفرم به چند نکته اشاره کردهاند:
▪️ ارزش آفرینی در کسب و کار پلتفرم بر پایهٔ «مبادله / تراکنش / تعامل» است. یعنی پلتفرمها در پی شکلگیری مبادله و تعامل هستند تا بتوانند از این طریق ارزش (اقتصادی و غیراقتصادی) خلق کنند.
▪️ «طرفین تعامل (مشتری، عرضهکننده، تولیدکننده، فروشنده و …) همگی در بیرون از پلتفرم هستند.» این جمله، بیان دیگری از آن حرف معروف است که بزرگترین هتل دنیا (ایر بیانبی) هتل ندارد و بزرگترین تاکسیرانی دنیا (اوبر) تاکسی ندارد. حرف پارکر و همکارانش این است که رانندهٔ تاکسی و مسافر تاکسی و درخواستدهندهٔ اتاق و صاحب اتاق و … همگی بیرون پلتفرم هستند. پلتفرم چندوجهی ترجیح میدهد به طرفهای مبادله کمک کند یکدیگر را بیابند و از این طریق سود خود را کسب کند.
▪️ کار اصلی پلتفرم فراهم کردن زیرساخت است. زیرساختی که دسترسی باز و راحت برای همهٔ طرفها ایجاد کرده و آنها را به مشارکت ترغیب کند. در عین حال، تعیین چارچوب و قواعد حاکم بر مبادلهها و تعاملها هم بر عهدهٔ پلتفرم است.» این نکته را هم همهٔ ما به سادگی درک میکنیم. وقتی ما سراغ پلتفرم میرویم، انتظار داریم بیشترین عرضهکنندگان یا تقاضاکنندگان را گرد آورده باشد. همچنین میل داریم پلتفرم مراقب باشد که تعامل به شکل سالم و با کمترین دردسر انجام شود و اگر هم کسی به تعهدات خود عمل نکرد (مثلاً پول گرفت و کالایی تحویل نداد یا عنوانی برای ویدئوی خود انتخاب کرد و چیز دیگری نمایش داد) از پلتفرم حذف شده یا لااقل تنبیه شود.
کوسومانو و گور، نویسندگان کتاب کسب و کار پلتفرمها نیز تعریفی از پلتفرم ارائه کردهاند که یکی دیگر از ویژگی های پلتفرم را یادآوری میکند (+):
Platforms, in general, connect individuals and organizations for a common purpose or to share a common resource.
They bring together individuals and organizations so they can innovate or interact in ways not otherwise possible, with the potential for nonlinear increases in utility and value.
▪️ پلتفرمها افراد و سازمانها را برای دستیابی به هدف مشترک یا به اشتراک گذاشتن منابع مشترک به یکدیگر متصل میکنند. منظور نویسندگان از عبارت «دستیابی به هدف مشترک» را بهسادگی درک میکنیم. فروشنده و خریدار دنبال یک معاملهٔ خوب و مناسب هستند. تولیدکننده و مخاطب محتوا در پی تعامل با یکدیگرند. اعضای شبکه های اجتماعی هم میخواهند دوستان تازهای پیدا کنند و رابطههای تازهای بسازند. اما نکتهٔ تازه این تعریف، اشاره به «بهاشتراک گذاشتن منابع» است. به پلتفرم اندروید یا پلتفرم iOS فکر کنید. این پلتفرمها کمک کردهاند که برنامهنویسان و توسعهدهندگان نرم افزار، یکدیگر را پیدا کنند و وقت و دانش و دستاوردهایشان را با یکدیگر به اشتراک بگذارند. بسیاری از ماژولهای نرمافزاری، دهها و صدها و گاه میلیونها بار در اپلیکیشنهای مختلف بهکار میروند. اگر پلتفرم مشترک وجود نداشت، چرخ باید بارها و بارها از اول اختراع میشد.
▪️ در پلتفرمها ظرفیت رشد غیرخطی وجود دارد (رشد غیرخطی خروجیها، رشد غیرخطی ارزش ایجاد شده و …). این نکته هم بسیار مهم است. پلتفرمها با استفاده از اثر شبکه ای میتوانند از «افزایش مقیاس» بهره بگیرند. در کسب و کار سنتی، افزایش مشتری و مقیاس تولید، حداکثر میتواند هزینهٔ ثابت را سرشکن کند (مشتریهای یک ساندویچفروشی را دو برابر کنید، هزینههایی مثل اجارهٔ جا و حقوق کارگران سرشکن خواهد شد). اما در کسب و کار پلتفرمی، با افزایش مشتری و مقیاس، خروجیها و دستاوردها به شکل نمایی افزایش پیدا میکند.
قاعدتاً اکنون پس از آشنایی با تعریف پلتفرم، بهتر میتوانید در مورد اینکه چه کسب و کارهایی پلتفرم محسوب میشوند قضاوت کنید.
«پلتفرم چند وجهی» و «پلتفرم تک وجهی»
در بخش پلتفرم به زبان ساده چند بار اصطلاح پلتفرم دو وجهی (Two-sided Platform) و پلتفرم سه وجهی (Three-sided Platform) را به کار بردیم. بنابراین مناسب است در چند جمله تفاوت پلتفرم تک وجهی و چند وجهی را بیان کنیم.
پلتفرم های چند وجهی (به انگلیسی: Multi-sided Platforms) پلتفرمهایی هستند که دو یا چند گروه متمایز را به یکدیگر متصل و مرتبط میکنند؛ مثلاً کتابفروشان و خوانندگان یا مشتریان بلیط هواپیما و خطوط هوایی فروشنده و یا تولیدکنندهٔ محتوا و مصرفکنندهٔ محتوا و تبلیغدهنده.
تقریباً همیشه اصطلاح «پلتفرم» به «پلتفرم چندوجهی» اشاره دارد.
به عنوان مثال دیگری از پلتفرم چندوجهی میتوان به کسبوکارهایی مثل Uber Eats یا اسنپ مارکت اشاره کرد. اسنپ مارکت با سه گروه در ارتباط است: مشتریان، سوپرمارکتها و پیکهایی که محصولات سوپرمارکتها را به دست مشتریان میرسانند. بنابراین چنین پلتفرمی را میتوان یک پلتفرم سه وجهی دانست.
توجه کنید که اگر بخواهیم مدل درآمدی تبلیغ را هم در نظر بگیریم، سوپرمارکتهایی که محصولات خود را تبلیغ میکنند، نقش چهارمی را بر عهده گرفتهاند و ما عملاً با یک پلتفرم چهار وجهی روبهرو هستیم: تأمینکننده، تبلیغکننده، مسئول حملونقل و مشتری.
اما پلتفرم میتواند «تک وجهی» هم باشد (برای اینکه این بخش از توضیح را متوجه شوید، لازم است درس استراتژی پلتفرم در طراحی محصول را خوانده باشید). در پلتفرم تکوجهی، یک کسب و کار زیرساختی را آماده میکند که میتواند بارها و بارها تکثیر شود. سپس از این زیرساخت برای عرضهٔ محصولات خود استفاده کرده یا زیرساخت را در اختیار دیگران قرار میدهد تا آنها محصولاتشان را عرضه کنند.
به پلتفرمهای زوم، اسکای روم فکر کنید. کسی که میخواهد دنبال یک سمینار بگردد، به سراغ اسکای روم یا زوم نمیرود. چون این پلتفرمها برای این کار طراحی نشدهاند.
اما کسی که میخواهد سمینار یا جلسهای برگزار کند، به سراغ آنها میرود و خودش هم به مخاطبانش اطلاع میدهد که از طریق آدرس و لینک میتوانند در جلسه شرکت کنند.
اسکای روم و زوم در واقع از استراتژی پلتفرمی در طراحی محصول استفاده کردهاند. آنها زیرساخت تعامل گروهی را ساختهاند و میتوانند آن را بارها و بارها تکثیر کنند و در اختیار دیگران قرار دهند.
پس کسی که میگوید «من از طریق پلفترم اسکای روم سمینار خواهم گذاشت» حرف اشتباهی نزده است. چون اسکای روم یک پلتفرم تکوجهی است. اما از طرف دیگر باید یادمان باشد که وقتی از «اقتصاد پلتفرمها» یا «کسب و کارهای پلتفرمی» صحبت میکنیم، مخاطب معمولاً پلتفرم های چندوجهی را در ذهنش تصور میکند. مگر اینکه خودمان به او یادآوری کنیم که منظورمان همهٔ انواع پلتفرم است.
به کسب و کاری که پلتفرم نیست چه میگویند؟
حدود یک یا دو دهه قبل، موضوع بحث اقتصاد، مدیریت و کسب و کار این بود که پلتفرم یعنی چه و مدل کسب و کار پلتفرمی چگونه کار میکند؟ اما این روزها آنقدر زندگیمان با پلتفرمها آمیخته شده که سمتِ دیگرِ این سوال معنا پیدا میکند: کسب و کاری که پلتفرمی نیست، چه نامیده میشود؟
آیا همینکه این کسب و کارها را کسب و کار سنتی بنامیم کافی است یا نام تخصصیتری برای این نوع کسب و کارها وجود دارد؟
استفاده از کسب و کار سنتی اصطلاح نادرستی نیست. اما از آنجا که در ادبیات مدیریتی معمولاً صفت سنتی به بخشهایی اطلاق میشود که نخواستهاند یا نتوانستهاند با دنیای مدرن همراه شوند، بهتر است از کلمهٔ دیگری استفاده کنیم که بار معنایی منفی نداشته باشد. چون پلتفرمها جایگزین همهٔ مدلهای کسب و کار غیرپلتفرمی نیستند، بلکه بخشی از اکوسیستم اقتصادی هستند که در کنار مدلهای دیگر معنا پیدا میکنند (اگر خودرو یا کتاب تولید نشود، اگر هتلدار هتلداری نکند، اگر تولیدکنندهٔ محتوا چیزی تولید نکند، پلتفرم میخواهد چه کاری انجام دهد؟).
با این توضیح، پیشنهاد ما این است که لااقل وقتی در فضای پلتفرمها بحث میکنید و به تحلیل مدل کسب و کار پلتفرمی میپردازید، از اصطلاح تخصصی پایپلاین (به انگلیسی: Pipeline) یا «کسب و کار خطی» استفاده کنید.
مدل کسب و کار خطی مدلی است که در آن یک یا چند زنجیره ارزش مستقیم و خطی وجود دارد. به این نمونه توجه کنید:
مثال مدل پایپ لاین (کسب و کار خطی)
- کارخانه مواد اولیه را تأمین میکند.
- محصول تولید میشود.
- محصول به مشتریان بالقوه معرفی میشود.
- مشتری محصول را میخرید.
- محصول از طریق کانالهای عرضه (دیجیتال یا فیزیکی) به دست مشتری میرسد.
- مشتری رضایت یا نارضایتی خود را به صورت کلامی یا در قالب خریدهای بعدی به کسب و کار اعلام میکند.
همانطور که میبینید مسیر عملیات در کسب و کار پایپلاین درست مثل یک لوله است: چیزهایی به سیستم وارد میشوند (دانش، تجربه، مواد اولیه و …). با استفاده از آن چیزها محصولی تولید و عرضه میشود. محصول تحویل میشود و دوباره چرخه آغاز میشود.
هر زمان شک داشتید که یک کسب و کار از نوع پایپ لاین است یا نه، میتوانید از خودتان این سوالها را بپرسید:
سوال اول | آیا این کسب و کار و کارشناسان و مدیرانش، در طراحی و تولید محصولی که میفروشند تخصص دارند؟
اگر پاسخ مثبت است، احتمالاً با یک کسب و کار خطی (پایپلاین) روبهرو هستید. اگر پاسخ منفی باشد، با یک پلتفرم مواجه هستید. مثلاً: آیا دیجیکالا که دوربین عکاسی میفروشد، در زمینهٔ دوربین عکاسی تخصص دارد؟ آیا اینستاگرام متخصص تولید محتوا است؟ آیا مدیران اسنپ در مسافربری حرفهایاند و تجربهٔ قابلقبولی در این زمینه دارند؟
پاسخ این پرسشها منفی است. چون کسبوکارهایی که نام بردیم، پلتفرم هستند.
آیا شرکت تویوتا در زمینهٔ تولید خودرو تخصص دارد؟ آیا مدیران سایتِ … در زمینهٔ موضوعاتی که در آن سایت منتشر میشود متخصصاند؟ اگر چنین است، این کسبوکارها را میتوان پایپلاین در نظر گرفت.
سوال دوم | اگر من اولین کسی باشم که با این کسب و کار آشنا میشوم، آنها میتوانند برای من ارزشی خلق کنند؟
اگر شما اولین مشتری یک قنادی باشید، آنها میتوانند به شما شیرینی بفروشند. لازم نیست منتظر بمانید تا مشتریان دیگر برسند. همچنین اولین مشتری یک کتابفروشی میتواند به راحتی کتاب بخرد.
اما اگر یک شبکهٔ اجتماعی راه بیفتد و شما اولین کاربرش باشید، آن شبکه هیچ چیز برای عرضه ندارد. پلتفرمها زمانی ارزشمند میشوند که تعداد کاربرانشان (در همهٔ وجوه: تأمینکننده، فروشنده، مشتری و …) زیاد شود.
اگر مفهوم پلتفرم را در ذهن داشته باشید و این دو سوال را هم مد نظر قرار دهید، با خطای کمی میتوانید در مورد ماهیت مدلهای کسب و کار قضاوت کنید. ضمناً به خاطر داشته باشید که پلتفرم و پایپ لاین دو انتهای یک طیف هستند. نباید بحث پلتفرم و پایپ لاین را یک تقسیمبندی مطلقِ دوگانه (صفر و یک) در نظر بگیرید.
جایی در میانهٔ طیف پایپلاین و پلتفرم
اغلب سایتهای خبری را میتوان مصداق کسب و کار پایپلاین دانست؛ خبرها و تحلیلهایی تولید شده و به مشتریان عرضه میشوند.
اما نباید فراموش کنیم که کامنتها و نظرات خوانندگان هم نقش مهمی در رونق این پلتفرمها دارد و معمولاً خوانندگان هنگام خواندن خبرهای مهم، بخشی از کامنتها را هم میبینند (میدانید که به این نوع محتوا محتوای تولیدشده توسط کاربر یا UGC گفته میشود).
اینکه عدهای به سایت خبری سر بزنند و کامنتهای سایر خوانندگان را بخوانند، چیزی شبیه کارکرد شبکههای اجتماعی است و چنین سایتی را نمیتوان مصداق یک پایپلاین مطلق در نظر گرفت. اگرچه به علت وجود سردبیر و تحریریه و تولیدکنندگان محتوای سایت، نمیتوانیم آن را کاملاً از جنس پلتفرم هم بدانیم.
در چنین مواردی میتوانید به کمک یک سوال ساده، تشخیص دهید که سایت در کجای طیف پایپلاین و پلتفرم قرار میگیرد. از خود بپرسید: «اگر من امروز به ارزشآفرینی این سایت خبری (برای خودم به عنوان یک مخاطب) امتیاز ۱۰۰ بدهم و از فردا دیگر هیچ کامنتی روی این سایت ثبت یا منتشر نشود، امتیاز این سایت نزد من به چند کاهش خواهد یافت؟»
اگر کاهش امتیاز جدی باشد، میتوانید بگویید که سایت، کارکرد پلتفرمی هم پیدا کرده است.
موضوع دیگری هم هست که نباید فراموش کنید. گاهی اوقات کسب و کارهای پلتفرمی به سراغ مدل هیبرید میروند و با کسب و کار خطی ترکیب میشوند. مثلاً شرکتهایی مثل دیجیکالا یا آمازون تصمیم میگیرند یک محصول یا سرویس پرمخاطب را خودشان تولید کرده و به مشتریان عرضه کنند. یا ممکن است کسبوکاری مثل اوبر یا اسنپ و تپسی تصمیم بگیرد تعدادی خودروی بسیار لوکس را با مالکیت خود خریداری کرده و به مشتریان خاص عرضه کند (یا با هدف برندسازی و یا با هدف کسب سود).
قلب کسب و کارهای پلتفرمی در کجاست؟
همانطور که دیدید، کسب و کارهای پلتفرمی (مشخصاً: پلتفرم های چندوجهی) در تولید محصول تخصص ندارند. ارزشآفرینی آنها در این است که میتوانند عرضهکننده و تقاضاکننده را به یکدیگر برسانند و بستری برای تعامل، معامله یا مبادله میان آنها خلق کنند. به این کار «تطبیق دادن» یا «Matching» گفته میشود.
تطبیق دادن به عنوان یک کسب و کار، قدمتی طولانی دارد. وقتی برای اجارهٔ خانه به بنگاه معاملات املاک میروید و بودجهٔ خود را میگویید و آنها از میان پروندههای در دسترس، چند گزینه را معرفی میکنند، نقش تطبیقدهنده (Matchmaker) را بر عهده گرفتهاند. پس میبینید که این کار، بسیار قدیمی و باسابقه است.
اما اتفاقی که در عصر دیجیتال افتاد، این بود که عملیات تطبیق دادن به کامپیوتر و الگوریتم سپرده شد و فرصتی برای مقیاسافزایی پدید آمد. همین بود که انسان را برای نخستین بار با فرصتی مواجه کرد که هرگز در خیال خود هم تصور نمیکرد:
از کتابفروش تا آمازون
از آن زمان که ما به کتابفروش سر میزدیم و موضوع مورد علاقهمان را میگفتیم و او از بین چندصد کتابی که داشت، چند مورد را پیشنهاد میداد، تا امروز که به سراغ گوگل یا آمازون میرویم و دربارهٔ کتاب میپرسیم و آنها از بین دهها و صدها میلیون عنوان، چند گزینه را پیش روی ما قرار میدهند، فقط دو یا سه دهه گذشته است.
بنابراین میتوانیم بگوییم قلب کسب و کار پلتفرمی، تطبیق دادنِ عرضه و تقاضا با کمترین ریسک، هزینه و اتلاف منابع است. هر پلتفرمی در این زمینه موفقتر باشد، شانس بیشتری برای موفقیت و بقا خواهد داشت.
از تاکسیسرویس تا تاکسیهای اینترنتی
به پلتفرم تاکسیهای اینترنتی فکر کنید. رانندگان و مسافران بسیاری از این نوع پلتفرمها استفاده میکنند.
برای شما به عنوان مسافر، نه جذاب است و نه امکانپذیر که نام و مشخصات و موقعیت دهها هزار راننده را در شهرتان بدانید. راننده هم نه فرصت دارد و نه تمایل دارد مستقیماً با صدهاهزار نفر مسافر بالقوه در تماس باشد.
مسافر دوست دارد سرویسی وجود داشته باشد که از میان همهٔ رانندگان، رانندهای را که موقعیت فعلی و ترجیح مقصدش به موقعیت فعلی و مقصد شما نزدیک است، به او معرفی کند.
راننده هم دوست دارد سرویسی وجود داشته باشد که مسافران خوب (= هممسیر، آماده برای پرداخت کرایهٔ متعارف، خوشبرخورد) را برای او پیدا کرده و به او پیشنهاد دهد.
همانطور که میبینید، قلب یک پلتفرم تاکسی اینترنتی همین تطبیق دادن و Matching است. هر موضوع دیگری در اولویت بعدی قرار میگیرد.
به همین علت است که میگوییم پلتفرمها قرار است با تطبیق دادن کارآمدتر عرضه و تقاضا با استفاده از تکنولوژی، هزینهٔ تعامل میان تأمینکنندگان و دریافتکنندگان کالاها و خدمات را کاهش دهند.
معرفی چند مقاله و کتاب درباره پلتفرم
بحث پلتفرم آنقدر گسترده است که هیچ کتابی نمیتواند به تنهایی همهٔ جنبههای آن را پوشش دهد. بنابراین بسته به اینکه با چه رویکردی میخواهید به سراغ پلتفرمها بروید و درباره پلتفرمها بیاموزید، کتابها و مقالههای متفاوتی بهکارتان میآیند. در ادامه تعدادی از این منابع را معرفی میکنیم:
کتاب Catalyst Code
ایوانز و اشمالنزی در آثار خود پلتفرمها را از منظر اقتصادی بررسی میکنند. آنها Catalyst Code را در سال ۲۰۰۷ منتشر کردند تا اصطلاح «کاتالیست» را برای توصیف کسب و کارهای پلتفرمی جا بیندازند (شبیه کاتالیزور در شیمی). درست است که این اصطلاح جا نیفتاد، اما کتابشان باعث شد پلتفرمها در فضای دانشگاهی بیشتر جدی گرفته شوند. اگر تاریخچه پلتفرم و بررسی اقتصادی آن برایتان مهم است، این کتاب میتواند بهکار بیاید. در غیر این صورت، احتمالاً کتاب دیگر ایوانز با عنوان Matchmakers – که مشهورتر هم هست و افراد بیشتری آن را خوانده و میشناسند – برایتان مفیدتر خواهد بود.
کتاب Matchmakers
کتاب Matchmakers هم اثر دیگری از ایوانز و اشمالنزی است که در آن پلتفرمها از منظر علم اقتصاد بررسی شدهاند. این دو نویسنده در ابتدای کتاب خود توضیح میدهند که رویکرد سنتی علم اقتصاد نمیتواند شیوهٔ کارکرد پلتفرم را توضیح دهد و بنیانگذاران پلتفرمها اگر میخواستند حرفهای کتابهای درسی اقتصاد را جدی بگیرند، حتی به فرض که میتوانستند پلتفرمشان را راه بیندازند، بیتردید در ادامه شکست میخوردند. این دو نویسنده در این کتاب کوشیدهاند اصول جدیدی پیشنهاد کنند که برای درک اقتصاد پلتفرمی مناسب باشد و بهکار بیاید.
کتاب Business of Platforms که با عنوان کسب و کار پلتفرمها به فارسی نیز ترجمه شده است، کتاب ارزشمندی است که از منظر کارآفرینی به پلتفرمها میپردازد. کوسومانو، گور و یوفی در این کتاب، پس از تعریف پلفترم و توضیح ویژگی های پلتفرمها به سراغ بحثهای کاربردیتر دربارهٔ راه اندازی کسب و کار پلتفرمی رفتهاند. درست است که نویسندگان این کتاب دربارهٔ برخی موضوعات توضیحات کافی ارائه نکردهاند، اما میتوان گفت تقریباً به همهٔ مباحث مربوط به یک پلتفرم دیجیتال – ولو در حد یک اشاره و چند جمله توضیح – اشاره کردهاند. یکی از بخشهای مفید این کتاب، بررسی برخی از اشتباهات رایج در مدیریت پلتفرمهاست.
نویسندگان کتاب پلتفرم – که هر سه نفرشان سابقهٔ همکاری با مرکز مطالعات دیجیتال دانشگاه MIT را دارند – کوشیدهاند به خوانندگان خود یاد دهند که چگونه میتوان یک پلتفرم را تحلیل کرد. آنها ضمن مقایسهٔ مدل پلتفرم با مدل کسب و کار سنتی، به موتورهای محرک رشد پلتفرمها اشاره کردهاند. طبیعی است که بحث اثر شبکه ای و قدرت تطبیق عرضه و تقاضا از موتورهای محرک مهم در رشد پلتفرمهاست. اما نویسندگان این نکته را هم تذکر میدهند که نباید امنیت و اعتماد را هم به عنوان دو عامل زیربنایی مهم در مدل پلتفرمی فراموش کرد.
علاوه بر این منابع، اگر قصد دارید یک پله از تعریف پلتفرم جلوتر بروید و با اقتصاد پلتفرمی بیشتر آشنا شوید، حتماً درس اقتصاد گیگ را هم بخوانید. قرار دادن این دو درس در کنار هم، تصویری کاملتر و واقعبینانهتر از ظرفیتها و محدودیتهای پلتفرمها پیش چشم شما قرار میدهد.
معادل فارسی کلمه پلتفرم
فرهنگستان زبان و ادب فارسی دو کلمهٔ «بن سازه» و «سکو» را به عنوان معادل پلتفرم انتخاب کرده و بسته به ترکیب عبارت، یکی از این دو را پیشنهاد میکند. مثلاً «سکوی آموزشی» را معادل پلتفرم آموزشی (Learning Platform) و «بنسازه محصول» را معادل پلتفرم محصول (Product Platform) در نظر میگیرد. واژهٔ بنسازه، با وجودی که سلیقه و خلاقیت فراوانی در خلق آن به خرج داده شده، نهایتاً در جامعه رواج نیافت (قاضی آخر در انتخاب کلمات، مردم هستند و هر پیشنهادی که مردم نپذیرند، شکستخورده محسوب میشود). سکو بهنسبت بنسازه، بیشتر رواج پیدا کرد. اما این کلمه هم چون بیشتر در متنهای دولتی بهکار رفت و در دستورها و بخشنامهها (مسدودسازی، حمایت و …) نوشته و خوانده شد، نتوانست بار معنای فناورانه را با خود حمل کند (واژههای حوزهٔ تکنولوژی زمانی رواج پیدا میکنند که متخصصان و اصحاب تکنولوژی آنها را بهکار ببرند).
دوست عزیز. شما با عضویت رایگان به عنوان کاربر آزاد متمم میتوانید به حدود نیمی از چند هزار درس متمم دسترسی داشته باشید.
همچنین در صورت تمایل، با پرداخت هزینه عضویت به همهی درسهای متمم دسترسی خواهید داشت:
البته از میان درسهای مطرح شده، درسهای زیر بیشتر به فضای دیجیتال نزدیک هستند:
تولید محتوا | استراتژی محتوا | آموزش بازاریابی محتوا
سواد دیجیتال | دیجیتال مارکتینگ
ایمیل مارکتینگ | شبکه های اجتماعی | آموزش CRM
اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید دربارهی متمم بیشتر بدانید، میتوانید نظرات دوستان متممی را دربارهی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی میشناسند:
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری پلتفرمها به شما پیشنهاد میکند:
- استراتژی پلتفرم در توسعه محصول | از پلتفرم خودرو تا پلتفرم محصولات دیجیتال
- تعریف پلتفرم چیست؟ کسب و کارهای پلتفرمی چگونه کار میکنند؟
- اقتصاد گیگ چیست؟ | تعریف علمی اقتصاد گیگ و مزایا و معایب مشاغل گیگ
- مفهوم اثر شبکه ای
- سامانه های توصیه گر | موتورهای پیشنهاددهنده سیستمهای توصیه گر چه میکنند؟
- میراث دیجیتالی ما | زندگی دیجیتال پس از مرگ در دنیای فیزیکی
- مسئولیتپذیری پلتفرمها | آیا صاحبان پلتفرمها باید پاسخگو باشند؟
- پین دوئو دوئو (Pindouduo) | حرکت از سمت تجارت الکترونیک سنتی به تجارت اجتماعی
- تعریف ویکی چیست؟ ویکی پدیا و سایر ویکی ها چه میکنند؟
- کتاب انقلاب پلتفرم – بررسی ظهور پلتفرم ها در فضای کسب و کار
- معرفی کتاب کسب و کار پلتفرمها | راهنمای آشنایی با انواع پلتفرم و اقتصاد پلتفرمی به زبان ساده
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
با سلام و عرض ادب و احترام
در حال حاضر می توانیم ملاحظه کنیم که شرکت هایی که با تولید محصولاتی که بازار عرضه می کردند و در یک سر طیف پایپلاین و پلتفرم قرار داشتند با توجه ویژه ای که به نظرات مشتری دارند و برقراری امکان خلق مشترک محصول به اتفاق مشتری به سمت دیگر این طیف یعنی پلتفرم شدن حرکت نمایند
ممنون و سپاس بیکران
با این تعریف آیا می تونیم بگیم متمم یک پایپ لاینه چون در حوزه مباحث علمی مدیریت و توسعه فردی (البته خیلی بیشتر از این دو حوزه) تخصص داره و همزمان خاصیت پلتفرمی هم داره ؟
چون اگر به ارزش آفرینی این سایت به عنوان یک مخاطب نگاه کنم و با همون فرض گفته شده در سؤال دوم امتیاز بدم، بعید می دونم این امتیاز سالها کاهش پیدا کنه.
بر اساس این مثلا بنگاه های معاملاتی هم نقش پلتفرم رو دارن و خریدار و فروشنده رو به هم وصل می کنند و هر بنگاهی مکانیزم ارتباطیش قوی تر باشه و مزایای بیشتری برای هر دو گروه داشته باشه به طبع محبوب تر و … است
بله. اگر معیار ما این باشد که ماهیت پلتفرم، تطبیق عرضه و تقاضا است، بنگاههای معاملاتی هم پلتفرم محسوب میشوند.
البته این را هم باید مد نظر داشته باشیم که امروزه معمولاً اصطلاح پلتفرم برای کسبوکارهایی بهکار میرود که این کار را در مقیاس بزرگ انجام میدهند (یا این ظرفیت را دارند که مقیاس خود را افزایش دهند).
با این حال، کسانی مانند ایوانز و اشمالنزی، درست مانند شما، معتقدند که اصطلاحاتی مانند Platform و Broker مترادف هستند و از نظر منطق اقتصادی، کاملاً درست است که به بنگاه های معاملاتی پلتفرم بگوییم. یا بالعکس: برای پلتفرمهایی مثل دیجی کالا و آمازون و … از اصطلاح «بنگاه معاملاتی» استفاده کنیم.
دو تا مثال در دنیای دیجیتال برای یادگیری زبان هم به ذهنم رسید که خدمتتان عرض میکنم.
من از دو تا اپلیکیشن Hello Talk و Duolingo استفاده کردم و از هر دو کاملاً راضیم.
هر دو برای یادگیری زبان هستند با این تفاوت که Hello Talk بیشتر پلتفرم محور هست اما Duolingo را میتوان یک پایپلاین در نظر گرفت.
وقتی که عضو Hello Talk میشید زبان مادری خودتان و زبانی را که میخواهید یاد بگیرید انتخاب میکنید (اگر کاربر Premium باشید، تا جایی که من میدونم، میتوانید دو زبان مادری و حداکثر تا سه زبان برای یادگیری انتخاب کنید).
بعد ارتباط و صحبت کردن با کسانی را به شما پیشنهاد میده که وضعیتی برعکس شما را دارند؛ به این معنا که مثلاً شما زبان مادریتان فارسی است و میخواهید انگلیسی یاد بگیرید و شما را وصل میکند به کسی که انگلیسی زبان است و میخواهد فارسی یاد بگیرد.
ایدهی شگفت انگیز و بسیار کاربردیای هست و من که از استفاده از این اپلیکیشن خیلی لذت بردم.
البته رابط کاربری یا همون UI این نرم افزار هنوز هم جای بهبود داره و البته اصلاً به پای Duolingo نمیرسه.
اما مشخصاً یک Platform هست و نه پایپلاین، چون خودش محتوای زیادی برای یادگیری عرضه نمیکنه و بیشتر هدفش بر این هست که افرادی را که مایل هستند از تمام نقاط جهان با فرهنگها و زبانهای دیگر آشنا بشوند را به یکدیگر معرفی و وصل میکنه.
در مقابل Duolingo رویکرد کاملاً متفاوتی داره.
به این معنی که قرار نیست شما را به کسی وصل کنه، بلکه کاملاً در قالب بازی به شما کمک میکنه که مرحله به مرحله زبان خودتان را تقویت کنید.
این نرم افزار البته گیمیفیکیشن و همچنین رابط کاربری و طراحی گرافیکی بسیار زیبا و قویای داره که آدم دلش نمییاد از برنامه خارج بشه.
اما فقط خواستم اشاره کنم که دو تا اپلیکیشن با مدل درآمدی یکسان (فریمیوم و بر پایه تبلیغات) و با یک کارکرد و کاربرد یکسان (یادگیری زبان) میتوانند یکی مصداق پلتفرم و دیگری مصداقی از پایپلاین باشند.
آنجور که من از متن درس برداشت کردم، برای دیدن مثالها و مصداقهای پلتفرم، حتماً نیاز نیست به کسب و کارهای آنلاینی نگاه کنیم که در دهههای اخیر شکل گرفتهاند و رشد کردهاند.
بلکه یک فروشگاه فیزیکی سنتی هم با توجه به توضیحاتی که داده شد، میتواند مصداقی از پلتفرم در نظر گرفته شود.
وقتی من یک فروشگاه فروش لباس را در شهر اجاره میکنم و مشغول کار و کاسبی میشوم عملاً خودم در تولید آن لباس نقشی نداشته و صرفاً به بستری تبدیل میشوم تا بتوانم تولید کننده و کارخانهدار را به مشتری و متقاضی وصل کنم و ارتباط دهم.
البته من از الگوریتمها و روشهای پیچیدهای که مثلاً گوگل یا اوبر برای ارائهی خدمات به مشتریانشان استفاده میکنند استفاده نمیکنم؛
بلکه سعی میکنم با فروش مشاورهای بفهمم خواسته و نیاز مشتری چیست و به او بهترین جنس را پیشنهاد دهم.
طبیعتاً کارخانهدار هم ممکن است به من پولی بدهد که برای مثال جنس او را در ویترین اصلی مغازه بگذارم یا پوستری از برند و نام شرکتش را بر روی درب ورودی نصب کنم(همان کاری که در پروموشن فروش انجام میشود).
پس در واقع فروشنده لباس یا کالای سوپر مارکتی یا هر محصول دیگری، در اینجا میتواند نقش یک پلتفرم را برای دیده شدن بهتر محصولات یک شرکت ایفا کند؛
با توجه به اینکه احتمالاً دسترسی آن شرکت تولید کننده به آن منطقهی خاص دشوار است و همچنین خریدارانی هم وجود دارند که نزدیک به آن محل زندگی میکنند و ترجیح میدهند از مکانی نزدیک به خودشان خرید کنند؛
در نتیجه، آن فروشگاه عملاً با کوتاه کردن مسیر ارتباط این دو و همچنین شکل دادن ارتباط بین آنها، ایجاد ارزش میکند.
البته درک میکنم که شاید به کار بردن واژهی پلتفرم برای کسب و کارهای دیجیتال مناسبتر و مفیدتر باشد و در اصل این واژه برای درک و فهم چنین کسب و کارهایی ابداع شده باشد و نه همان کسب و کارهای سنتی و قدیمی را صرفاً با واژههایی جدید و شیک تحلیل و بررسی بکنیم؛
اما خواستم اشاره بکنم که مصداقهای پلتفرم میتواند بیشتر از آن چیزی باشد که در نگاه نخست به نظر میرسد.
پلت فرم ها امروز همه کار میکنند، پلت فرم سفارش گذاری غذا، پلت فرم تاکسی، پلت فرم دوست یابی، پلت فرم خدمات بهداشتی درمانی، پلت فرم خدمات منزل و پلت فرم های خرید
و چقدر این پلت فرم ها خوب و مفیدند، به یاد بیارید چقدر جستجو و پرسجو میکردیم برای پیدا کردن و وقت گرفتن از یه دکتر خوب، یه تعمیرکار خوب، یا تشخیص محصول مطمئن، پلت فرمها با آنالیز رفتار و نظرات مشتریان سابق و با امتیازدهی به محصولات و خدمات به ما کمک میکنند تا بهینه ترین خرید رو داشته باشیم
اما یه نکته ای هست که نباید اجازه بدیم پلت فرم ها هم از اعتماد ما سؤ استفاده کنند، پلت فرمها به لطف وجود کاربران قدرتمند میشوند، پس نباید اجازه داد با لابی و امتیازدهی دروغین و با کنترل قیمت از طریق کنترل عرضه از رسالت خودشون دور بشند و به آزادی و شفافیت دیجیتال و بازار آزاد آنلاین خدشه وارد کنند
آگاهی دیجیتال و حمایت همه جانبه از کمپینهای دیجیتال سمت مشتری کمک میکنه حقوق مصرف کننده ایرانی حداقل در پلتفرم های دیجیتال پر رنگ تر بشه
سپاس از متمم برای ارتقای سواد دیجیتال
چه ایرادی دارد که یک شرکت به دو صورت پایپ لاین و پلفترم فعالیت کند؟ چه بسا اگر پلتفرم قوی باشد، محصولاتی که در قالب پایپ لاین در همان پلتفرم به فروش می رسند نیز طرفداران بیشتری خواهند داشت. ضمنا این موضوع (تلفیق سیستم پایپ و پلتفرم) می تواند حداقل در ابتدای کار برای پلتفرم های ضعیف تر جذابیت ایجاد کرده و موجب جلب مشتری شود. بسیاری از پلتفرم ها می توانند در بعضی مواقع از این راهکار برای سرپا نگه داشتن خود یا شارژ مجدد مشتریان بالقوه استفاده نمایند.
سلام دوستان
بنظرتان آیا پلتفرم B2B هم میتوانیم داشته باشیم؟
برای مثال تامین کنندگان مواد اولیه از یکسو و کارخانه های تولیدکننده محصولات نهایی از سوی دیگر میتوانند از طریق یک پلتفرم باهم کار کنند؟
اگر نه چرا؟
مثلا من خودم داشتم به این فکر میکردم که یک کارخانه تولیدکننده لبنیات خریدش رو از طریق پلتفرم انجام میده؟
۱٫ نه چون ممکنه زد و بند مالی وجود داشته باشه
۲٫ نه چون میتونه براحتی و مستقیم مثل قبل از منبع اولیه خرید کنه
۳٫ نه چون خودش مایحتاجشو وارد میکنه
۴٫ نه چون ایجاد مزیت رقابتی که اینجا قطعا قیمت، زمان تحویل و پایداری در تامین هستند در یک پلتفرم B2B کار راحتی نیست
۵٫ نه چون هزینه ایجاد و راه اندازی سیستم لجستیک برای B2B بصرفه نیست
محمد جان
می توانیم داشته باشیم و داریم.
۱/ بله به دلیل خدمات پس از فروش اختصاصی که ایجاد میشود.
۲/ بله به دلیل برند سازی که در پی فروش در این پلتفرم ها اتفاق می افتد.
۳/ بله به دلیل دسترسی چند کاناله
۴/ بله به دلیل امکان ارزیابی رقبا
۵/ بله به دلیل ایجاد اطلاعات مشتری و داده های مرتبط
نمونه: ای کسب و ویترین نت
فرآیند های آنلاین به دلیل راحتی بیشتر کاربر به وجود آمده اند به همراه اینکه به نظر من زد و بند مالی به حداقل کاهش پیدا می کنه.مزیت رقابتی نیز علاوه بر مواردی که شما فرمودین امکان دارد که کیفیت را نیز شامل شود.و…
ضمن عرض درود ، بله
علی بابا چین یک پلتفرم B2B هست
تقریبا مشابه همین مثالی که زدید عمل می کنه
پیش نوشت: با توجه به اهمیت پلتفرم، امیدوارم متمم برای این موضوع درس های بیشتری تهیه کند و این مفهوم را بیشتر باز کند تا بتوانیم در این خصوص بیشتر و عمیق تر یاد بگیریم
ما استارتاپی پلتفرمی داریم، در شروع کار، اعدادی را در خصوص رشد طرفین (عرضه کنندگان و تقاضا کنندگان) پلتفرم خودمان حدس/تخمین زده بودیم اینطور که رشد طرفین را از نوع ارگانیک و تقریبا متعادل در نظر گرفته بودیم، یعنی پیش بینی ما این بود که به مرور عرضه کنندگانی را به پلتفرم اضافه میکنیم و بر همین اساس تقاضا کنندگان نیز رشد خواهند کرد که در مرحله ارزیابی متوجه شدیم اشتباه کردیم.
امروز مطلبی را از آقای امیرحسین حسین پژوه که در هفته نامه شنبه منتشر شده بود میخواندم که به این موضوع پرداخته بود، اینکه در پلتفرم ها، اول باید سراغ کدام طرف برویم یعنی تمرکز روی افزایش کدام سمت بگذاریم؟
نتیجه گرفته بودند که در ابتدای شروع پلتفرم قرار نیست رشد بصورت ارگانیک باشد و نمیتواند هر دو سمت پلتفرم به صورت متعادل بالا برود از این رو باید با روش مناسبی این رشد را هک کرد تا بعد از مدتی، رشد بر اساس عرضه و تقاضا به تعادل برسد.
در متن اشاره شد که پایپ لاین و پلتفرم دو انتهای یک طیف هستند. به نظرم میتواند به دیجی کالا به عنوان یک حالت بینابینی اشاره کرد.
جون سایت مذکور هم خودش جنس میفروشد و هم به عنوان یک مارکت پلیس، امکان حضور رقبا و فروش محصول مشابه را فراهم نموده است. این مشتری است که تصمیم میگیرد به کدام مورد اعتماد کند، و این نوع رقابت شیرینی خاصی دارد.
بیان ساده و دقیقی بود.
آیا آن کسب و کار، در طراحی و تولید محصولی که عرضه میکند، متخصص و فعال است یا نه؟
اگر شما اولین کسی باشید که با آن کسب و کار آشنا میشوید، آیا چیزی برای ارائه به شما دارند؟
ولی با توجه به تعریفی که تو متن گفته شده چون دیجی کالا خودش تولید انجام نمیده نمیشه گفت بینابین هست بلکه تولیدات تولید کننده های دیگه رو به دست مصرف کننده می رسونه یا در واقع میشه گفت مصرف کننده رو به تولید کننده می رسونه پس پلتفرم محسوب میشه. ولی باز اینکه به عنوان یک مارکت پلیس، امکان حضور رقبا و فروش محصول مشابه را فراهم کرده بیشتر با تعریف سازگاری داره
هیچ وقت به معنی لغوی پلتفرم دقت نکرده بودم، جالب بود.
واژه Pipeline را هم اولین بار در گزارش ۴۰۰ سایت برتر ایران دیدم.
یکی از شفاف ترین توضیحات مربوط به پلتفرم در همین عکس هست. در اینجا توضیح داده شده که پلتفرم ها به دو بخش معامله ای (Exchange) و ساختنی (Maker) تقسیم می شوند و برای هر کدام مثال هایی را مطرح کرده است و به اسم تخصصی هر بخش نیز اشاره شده است. (اگر می خواهید عکس را به صورت با کیفیت تر پیدا کنید، روی عکس کلیک راست کنید، Serach google for image را بزنید)
مبحث مهمی که در پلتفرم مطرح میشه مربوط به مبحث مرغ و تخم و مرغ است با این مضمون که چطور عرضه کننده و تقاضا کننده را روی پلتفرم قرار بدهیم که هر دو بتواند به صورت همزمان کار کنند، به طور مثال اسنپ بتواند همزمان تعدادی راننده و مسافر داشته باشد به صورتی که نه راننده ها بیکار باشند و مسافر نباشد و نه مسافران زیاد باشد و تعداد تاکسی ها کفافشان را ندهد، که این مسئله در شروع کار پلتفرم، از مهمترین مشکلات محسوب می شود. من در سایتم چندتا از استراتژی های مقابله با این مشکل را به صورت خلاصه معرفی کرده ام.