مقاله آلن تورینگ (تست تورینگ) | نقطه آغاز دوران مدرن هوش مصنوعی
اگر بخواهیم نقطهٔ آغازی برای هوش مصنوعی (با رویکرد امروزی) انتخاب کنیم، یکی از گزینههای قابلدفاع سال ۱۹۵۰ است. چون در این سال مقالهٔ معروف آلن تورینگ با عنوان «ماشینهای محاسباتی و هوش» (Computing Machinery and Intelligence) منتشر شد.
او در این مقاله یک پرسش بنیادین را پیش رو میگذارد و سعی میکند به آن پاسخ دهد: «آیا ماشینها میتوانند فکر کنند؟»
پیش از تورینگ معمولاً پاسخ به چنین سوالی به قلمرو حرفهای فلسفی، انتزاعی و حتی گاه مذهبی کشیده میشد. اما تورینگ نگاهی کارکردگرا داشت. یعنی میخواست یک معیار عملی و ملموس در این بحث ارائه کند.
پیشنهاد تورینگ این بود که میشود یک آزمایش تعریف کرد و هوش ماشینها را بر اساس تواناییشان در آن آزمایش سنجید. آزمایشی که امروز به عنوان «آزمون تورینگ / Turing Test» شناخته میشود و برای چند دهه، محور بحثهای فلسفی، علمی و عملی دربارهٔ هوش مصنوعی بوده است.
ایدهٔ تست تورینگ را میشود – به شکل سادهشده – اینگونه بیان کرد: بهجای آنکه بپرسیم آیا ماشینها قادر به فکر کردن هستند، بیایید بررسی کنیم که آیا ماشینها میتوانند به گونهای رفتار کنند که ما نتوانیم تفاوتی بین آنها و انسانها قائل شویم؟ (اصطلاح بازی تقلید یا Imitation Game از همین جا در آمده است).
میشود بگوییم ایدهٔ اصلی تورینگ این بود که بیایید ساختار داخلی و عملکرد درونی مغز را رها کنیم و آن را مانند یک جعبه سیاه ببینیم. اگر ماشینی داشتیم که خروجیاش شبیه خروجی این جعبه سیاه بود، ما عملاً مغز را ساختهایم. مستقل از این که روشمان و ابزارمان چه بوده است.
امروز که هوش مصنوعی در زمینههای مختلف پیشرفت کرده و کارایی آن به گفتگو و مدلهای زبانی محدود نیست، ممکن است تست تورینگ سادهانگارانه به نظر برسد. یا اینکه بگوییم این تست همهٔ جنبهها را ندیده و جدی نگرفته است. اما نباید فراموش کنیم که تورینگ یک «شاخص» برای سنجش ماشینها و اندازهگیری میزان پیشرفتشان در مسیر هوش مصنوعی تعیین کرد و ما در هر حوزهای، برای این که رو به جلو حرکت کنیم، لازم است شاخصهایی در اختیار داشته باشیم تا سرعت و جهتمان را تشخیص دهیم. به همین علت، تست تورینگ را باید ایدهای عمیق و تأثیرگذار بر مسیر توسعه هوش مصنوعی دانست.
کاملاً منطقی است که مقالهٔ تورینگ را فراتر از یک اثر علمی متعارف بدانیم. این مقاله به سنگ بنایی در فهم جدید انسان از هوش، تفکر، و ماشین تبدیل شد. تورینگ توانست محدودیتهای فنی زمان خود را نادیده بگیرد و به مسئلهای بزرگتر و عمیقتر در افقی طولانیتر فکر کند. همین نگاه باعث شد که نام تورینگ هنوز هم در حرفها، کتابها و مقالاتی که به هوش مصنوعی میپردازند به چشم بخورد.
دانلود مقاله آلن تورینگ (فایل PDF)
سه نکته درباره مقاله تورینگ
ما در اینجا قصد نداریم مقاله تورینگ را کامل بررسی کنیم و به سبک همیشگی در آرشیو مقالات متمم صرفاً به معرفی مختصر مقاله اکتفا میکنیم. با این حال سه نکته وجود دارد که لازم است در مورد مقاله تورینگ و تست تورینگ یادآوری کنیم:
- مسئله جنسیت در تست تورینگ
- پیشبینی و دستهبندی مخالفان تست تورینگ
- پرش از روی موانع «مغز – ذهن» و «روح – جسم»
تورینگ با صورتبندی تست خود، عملاً از روی این مانع پرید. یعنی بدون این که طرف یکی از دو ایده را بگیرد – مستقل از باور شخصیاش – معیاری را روی میز گذاشت که دو طرف میتوانستند دربارهاش حرف بزنند و اظهارنظر کنند. او با این کار موقتاً (در حد چند دهه!) مسیر را باز کرد. البته در سالهای اخیر دوباره بحث «نقش بدن در کارکرد مغز و ذهن» مطرح شده و موضوعاتی مثل «ذهن بدنمند» جدی شده است.
اما امروز دیگر نوع نگاه به مسئله فرق دارد و سوالهای متفاوتی پیش روی محققان است. مثلاً این که آیا مدلهای زبانی بزرگ، بدون این که دسترسی مستقیم به جهان فیزیکی داشته باشند، میتوانند مدلی قابلاتکا برای درک و تحلیل جهان ارائه دهند یا نه.
به هر حال، مسئلهی «ذهن – بدن» به شکل امروزی با مسئلهی آن سالها متفاوت است و کار تورینگ در زمان خودش بسیار ارزشمند و موثر بود (کتاب ذهن توسعه یافته موضوع ذهن-بدن و ذهنِ بدنمند را به شکلی بسیار ساده و ابتدایی شرح میدهد).
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری علم داده به شما پیشنهاد میکند: چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : محمدرضا شعبانعلی
حسین جان.
چون شما به تازگی به جمع متممیها ملحق شدید و این کامنت هم جزو اولین کامنتهاتون هست، چند تا نکته به ذهنم رسید که «به بهانهٔ» کامنت شما اینجا بنویسم. من از این عبارت «به بهانه» در حرفهام زیاد استفاده میکنم. چون میخوام یادآوری کنم که مشخصاً کامنت شما یا دوستان دیگه رو به عنوان یک فرصت برای یادآوریهای عمومی میبینم. نه این که مخاطبم صرفاً شما یا کامنت شما باشه. ممکن بود همین حرفها رو در پاسخ یکی دیگه از دوستانمون هم بنویسم.
چون لحن در نوشته به سادگی منتقل نمیشه، این رو هم بگم که متن من رو با لحن کاملاً دوستانه و رفاقتی بخون.
برای این که پیوستگی ذهنی خودم حفظ بشه، نکات رو شمارهگذاری میکنم.
نکته اول | موضوعی که شما بهش اشاره کردی، یه موضوع کاملاً درسته. بسیار هم مهمه. اما موضوع تازه یا بدیعی نیست. و اغلب دوستان متممی بهش توجه دارند. برای این که متوجه بشیم یه نکته بدیع هست یا نه، یه تست ساده وجود داره. اونم اینه که ببینی با اندکی تغییر میشه زیر بقیهٔ درسها هم گفت یا نه. اگر همهجا میشه با اندکی تغییر همین رو گفت، یعنی حرف تازهای توش نیست.
شما عین همین کامنت رو میتونی با تغییر دادن اسم تورینگ به پورتر، زیر مدل پورتر هم بنویسی. با تغییر تورینگ به مینتزبرگ، میتونی زیر درس مینتزبرگ هم بگی. همین حرف رو باز زیر درس برتالانفی و زیر درس راسل اکاف هم میتونی بگی. وقتی میتونی همهجا همین رو بگی، معنای دیگهاش اینه که میشه هیچجا نگی.
یکی از بچههای متمم که الان خیلی از کامنتهاش، پرطرفدار هست و خیلی از ماها از کامنتهاش چیز یاد میگیریم، ده سال پیش که همراه متمم شده بود، زیر همهٔ درسها مینوشت: «نکات جالبی مطرح شد. البته جا داره این بحث از زوایای دیگری هم بررسی بشه و به این نگاه محدود نشه.» حرفش درست بود. اما همین ویژگی تاتولوژیک رو داشت. یعنی مستقل از درس، قابلطرح بود.
نکتهٔ دوم | برای حل این مشکل، یه روش مناسب اینه که کامنتت رو از حالت عمومی در بیاری. مثلاً در ادامهٔ حرفت، به یکی دو مقالهٔ آموزنده و مهم که در نقد، تکمیل یا اصلاح حرف تورینگ منتشر شده اشاره کنی و به بچهها پیشنهاد کنی که اونها رو هم در کنار خود درس بخونن. این روشیه که ما خودمون در متمم هم رعایت میکنیم. مثلاً مقالهٔ سال ۱۹۵۰ تورینگ رو میاریم، کتاب منتشر شده در ۲۰۲۴ لزلی ولینت رو هم که در بخشی از اون تورینگ رو برررسی کرده میاریم. و با این کار سعی میکنیم بچهها یه نگاه گستردهتر به موضوع پیدا کنن.
نکتهٔ سوم | اگر نظر من رو بپرسی، حتی در این کار هم که بخوام مقالهٔ تکمیلی و نقد و تفسیر بیارم، وسواس به خرج میدم. کار خوبیه. اما یه مقدار دقت و ظرافت میخواد. چون ممکنه متمم همون بحث رو بخواد بعداً کاملتر و دقیقتر مطرح کنه. یا این که این نوع اشارهها بچهها رو از اصل موضوع دور کنه. ما همیشه اول باید اصل رو یاد بگیریم، بعد بریم سراغ گسترش و تعمیم و ...
ما گاهی با اشارههامون، مسیر یادگیری رو مختل میکنیم. اصلاً یکی از هنرهای معلمی اینه که چند گام جلوتر رو بدونی، اما برای گفتنش هول نباشی. و بتونی چند قدم عقبتر، کنار بچههات وایسی و باهاشون دربارهٔ موضوعی که برای خودت حل شده، بحث کنی و گپ بزنی (چشمت رو به روی گامهای بعدی ببندی. تا بچهها فرصت کنن همراه بشن).
نکتهٔ چهارم | ما در این مطلب، اصلاً نگفتیم این آخرین حرف در نظریه ماشینها یا هوش مصنوعی یا هر چیز دیگه است. گفتیم مقالهٔ تورینگ یه مقالهٔ کلاسیکه. تورینگ دو مقالهٔ کلاسیک داره یعنی مقالهٔ ۱۹۵۰ و مهمتر از اون مقالهٔ ۱۹۳۶ که هر کسی در زمینهٔ computation کار میکنه، باید مثل اسم و فامیل خودش حفظ باشه. دقیقاً حفظ. سنت ما در متمم اینه که توجه ویژهای به آثار کلاسیک داریم. چون مجلهٔ خبری نیستیم. وقتی «خبر» پخش میکنی، دنبال آخرین اتفاق امروز هستی. اما وقتی کار آموزش رو انجام میدی، وظیفه داری موضوعات رو به شکل عمیق و کاملاً کریستالی در ذهن مخاطب جا بندازی (در فایل صوتی یادگیری کریستالی این رو کمی توضیح دادهام).
کسانی که عضو متمم هستند، پول نمیدن که یه مجله بخونن. هزینهای که پرداخت میکنن (و بسیار بسیار بسیار مهمتر از هزینه، وقت ارزشمندشون که صرف میکنن) برای اینه که ذهنشون رو پرورش بدن و روی موضوعات مختلف عمیقتر فکر کنن. و این کار مستلزم آشنایی با آثار کلاسیک در کنار آثار مدرنه.
من سعی کردم این کار رو به روشهای غیرمستقیم هم آموزش بدم. مثلاً فایل صوتی پیتر دراکر رو با همین هدف منتشر کردم. که نشون بدم میشه رفت لابهلای آثار نیم قرن قبل یک نویسنده یا متفکر گشت و ازش چیز یاد گرفت.
نکتهٔ پنجم | ما هیچوقت نمیتونیم کلاسیکخوانی رو یاد بگیریم، مگر این که آثار کلاسیک رو در ظرف زمانی و مکانی و اجتماعی و فرهنگی خودش ببینیم. یعنی این که ما یه اثر کلاسیک رو برداریم و بعد بگیم «البته خب از اون زمان تا الان خیلی چیزها فرق کرده و الان این بخشهای این نظریه یا اثر دیگه اعتبار نداره یا relevant نیست» هیچ نوع یادگیری برای ما نداره. اتفاقاً برعکس. ما به جای این که اثر کلاسیک رو به زمان حال بیاریم، باید خودمون رو به عصر اون اثر ببریم. یعنی سعی کنیم کانتکست اون رو بشناسیم و بعد اثر رو ارزیابی و تحلیل کنیم. و بعدش، با تکیه بر تفکر انتزاعی، جزئيات غیرضروری رو جدا کنیم و ریشه و عصارهٔ اثر رو ببینیم و سعی کنیم متود فرد رو بررسی کنیم و ببینیم چه آموزههایی برای ما داره. گاهی یه اشارههای ظریفی توی متن در این باره هست. مثلاً تورینگ در اینجا دو تا کار مهم انجام داده. یکی حذف یه سری قیدها (که در حل مسئله بهش میگن ریلکس کردن مسئله) و دیگری استفاده از تجربه ذهنی. تجربههای ذهنی رو نباید با معما حل کردن اشتباه گرفت. Thought Experiment یه ابزاره. ابزاری که گالیله، اینشتین، شرودینگر، تورینگ و خیلیهای دیگه ازش استفاده کردهان و تحولات بزرگی ایجاد کردهان. بحث «تجربه ذهنی به عنوان یک روش Inquiry» یه بحث بسیار تخصصیه که توی ایران که هیچ، توی دنیا هم کم بهش میپردازن. ما هم در متمم راجع بهش هنوز حرفی نزدیم. اما در بلندمدت احتمالاً یه سلسله درس رو بهش اختصاص بدیم.
خلاصه این که در این مقاله تورینگ خیلی نکات ارزشمندی هست که اگر به راحتی با جملهای که تو گفتی آدم از روش عبور میکنه، و حس خوبی هم داره چون جملهٔ شیکی گفته. اما دست خالی عبور میکنه. اگر به جای این گزارهٔ درست که تو گفتی، سعی کنیم همدلانه و از دریچهٔ زمان و مکان خود اثر به سراغ اثر بریم، با دست پر برمیگردیم.
نکتهٔ ششم | همین آقای لزلی ولینت که از بزرگترین متفکران معاصر ماست در همین کتاب اهمیت آموزشپذیری میره مقالهٔ ۱۹۵۰ تورینگ رو برمیداره با دستنویس ۱۹۴۸ تورینگ که اون زمان منتشر نشد (نسخهٔ خام این مقاله) مقایسه میکنه کلمات متفاوت رو پیدا میکنه و روی اونها حرف میزنه. خیلی منطقی (و حتی مودبانه) نیست بزرگترین مغزهای زندهٔ زمان ما اینطوری به جون آثار کلاسیک بیفتن، و من و تو با جملهٔ «البته حالا expansion و generalization لازمه» از کنارشون رد بشیم.
نکتهٔ هفتم | ما یه قاعده در متمم داریم و اون اینه که وقتی بیشتر از دو سه بار به یه مقاله یا کتاب اشاره میکنیم، دیگه به اون (+) کوچک داخل متن اکتفا نمیکنیم و صفحهای به معرفی مقاله یا کتاب اختصاص میدیم. این کار نوعی ادای احترام به صاحب اثر هم هست. یعنی اگر تورینگ، تورینگ نبود و موضوع بحثش هم نظریهٔ محاسباتی نبود و فقط راجع به کیفیت شلغم و تربچه حرف زده بود، باز هم ما یه صفحه بهش اختصاص میدادیم. بنابراین وجود چنین صفحههایی در متمم رو باید به عنوان نشانهای از نگاه متمم به جایگاه منابع و مآخذ دید و از این منظر هم بهش نگاه کرد.
نکتهٔ هشتم | متن درسها در متمم دینامیکی تنظیم میشه. یعنی مطلبی که تو دیدی، با مطلبی که دوستان دیگهٔ تو ممکنه ببینن فرق داره. اگر مدتی دیگه در متمم بچرخی و درسها رو بخونی و تمرینها رو انجام بدی و حرفهات امتیاز بگیره، همین درس به تو به شکل دیگهای نمایش داده میشه؛ با جزئیات بیشتر. این روش ما نقش مهمی در فرایند یادگیری ایفا میکنه و در طول یک دههٔ گذشته اثرش رو کاملاً مشهود و ملموس دیدیم. ما با این روش به بچههایی که تازه وارد متمم میشن کمک میکنیم در پیچیدگیها و جزئيات غرق نشن.
بنابراین احتمالاً بعدها که به این درس سر بزنی، نکات تکمیلیای رو که امروز بهش اشاره کردی اما ارجاع خاصی ندادی، در خود درس میبینی.
نکتهٔ نهم | یه مطلبی در متمم هست به اسم «اهمیت کتابهای قدیمی». با وجودی که در اون مطلب بیشتر به «کتاب قدیمی» اشاره شده، اما پیام کلی متن رو میشه به همهٔ آثار کلاسیک تعمیم داد. نکاتی که اونجا گفته شده، بخشی از باور ما در طراحی مسیر درسی و آموزشی در متممه. و اختصاص صفحاتی به معرفی آثار کلاسیک در همون راستاست.
نکتهٔ دهم | من همهٔ اینها رو نگفتم که بگم کامنت نذاریم و بحث نکنیم. گفتم که اتفاقاً تأکید کنم بیشتر کامنت بذاریم. کاملتر کامنت بذاریم. اما از حرفهای جنریک فاصله بگیریم. سعی کنیم حرفهای بیشتر و کاملتری مطرح کنیم. متمم اگر تورینگ رو معرفی میکنه، ۴۰۰۰ کلمه هم میاد آموزشپذیری رو به عنوان جایگزین تست تورینگ مطرح میکنه. من نمیگم که هر کی کامنت گذاشت ۴۰۰۰ کلمه مقاله بنویسه بعدش. اما دیگه این هم که یه خط بگیم فلان موضوع رو باید به روز کرد، یه مقدار بیانصافیه. من بعد از آخرین جملهٔ کامنتت، واقعاً منتظر دویست سیصد کلمه حرف بیشتر بودم که ببینم حالا چی رو بخونم و چیکار کنم. دیدم یهو کامنتت تموم شد!
من اینها رو فقط به تو یا بچههای متمم نمیگم. خودم هم رعایت میکنم. اگر پروفایل من رو ببینی، من خودم هم بیشتر از خیلی از بچهها در بحثها مشارکت میکنم و تمرین انجام میدم. چون اثرش رو در یادگیری خودم و فهم عمیقتر موضوع دیدهام. کامنتها و حرفهای بچهها رو هم منظم میخونم تا نکات تازه یاد بگیرم. علاوه بر متمم و کامنتهام در متمم، روزنوشتههای من هم حوصلهٔ من رو در نوشتن طولانی و دقیق و مبتنی بر منابع نشون میده. میخوام بگم اگر توصیهٔ رطب خوردن میکنم، خودم رطبنخورده نیستم.
و در پایان، باز هم تأکید میکنم با توجه به دقت و وسواسی که در همین کامنتت و حتی انتخاب تکتک کلماتت داری و کاملاً مشخص و مشهوده، مشتاقانه منتظرم توی بحثهای مختلف متمم، ایدهها و حرفها و تحلیلها و تجربههای تو رو بخونم و بشنوم.