شهود چیست؟ آیا تفکر شهودی و تصمیم شهودی مهارت محسوب میشوند؟

در درسِ سیستم یک و دو در تصمیم گیری به این نکته اشاره کردیم که یکی از بهترین مدلهایی که در حال حاضر برای درک تصمیمگیری ما انسانها وجود دارد، سیستم دوگانهای است که دنیل کانمن و آموس تورسکی پیشنهاد میکنند.
همچنین یاد گرفتیم که آنچه ما به اسم سیستم یک میشناسیم، تقریباً همان چیزی است که اکثر مردم آن را تفکر شهودی یا تصمیم گیری شهودی مینامند و در نظر میگیرند.
اما بحث دربارهی شهود و تفکر شهودی پیچیدهتر از این حرفهاست و جزئیات فراوانی دارد.
بخشی از این جزئیات را قرار است در این درس بخوانیم و بیاموزیم:
- چند مثال از تفکر شهودی و قضاوت بر اساس شهود
- تعریف شهود چیست؟ تفکر شهودی یعنی چه؟
- تفکر شهودی چه تفاوتی با تفکر تحلیلی دارد؟
- آیا واقعاً میتوان به تصمیم گیری شهودی اعتماد کرد؟
- تفکر شهودی در فضای علمی و دانشگاهی
- نقاط قوت و ضعف هر یک از این دو الگوی تفکر و تصمیمگیری چیست؟
- آیا تفکر شهودی و تصمیم گیری شهودی را میتوان یک مهارت در نظر گرفت؟ یعنی میشود برای تقویت آنها تلاش کرد؟ آیا چنین تلاشی ضروری و مفید است؟
در این درس به شناخت بیشتر مفهوم شهود و تعریف تصمیم گیری شهودی اشاره میکنیم و در آینده به بررسی راهکارهای تقویت مهارت تصمیم گیری شهودی خواهیم پرداخت.
چند مثال از تفکر شهودی و قضاوت بر اساس شهود
اگر روی خود واژهی شهود تعصب نداشته باشید و صرفاً به مفهوم شهود توجه کنید، میتوان گفت که بحث شهود و تفکر شهودی از زمانهای کهن تا همین امروز همراه ما انسانها بوده و هست.
از زمان قدیم که فالگیرها و جادوگران در گوی بلورین و جام جهاننمای خود نگاه میکردند و دربارهی آینده حرف میزدند، رفتارشان نمونهای از ادعای شهود بوده است. آنها چنان با دقت به گویهای خود نگاه میکردند که انگار شاهدِ چیزی هستند و سپس دیدههای خود را برای دیگران تعریف میکردند.
اما ادعای شهودی همیشه با هدف کلاهبرداری و فریبدادن دیگران مطرح نمیشوند. شهود در زندگی روزمره هم بهکار ما میآید. بعضی چیزها چنان شفاف پیش چشم ما تصویر میشوند که برایمان دشوار است در درستیشان تردید کنیم:
حتماً برایتان پیش آمده که در مورد چیزی (مثلاً سرنوشت یک پروژه یا یک رابطه عاطفی) خوشبین نبودهاید و به همکار یا دوست خود گفتهاید: «مثل روز برایم روشن است که این کار / رابطه به سرانجام نمیرسد.»
در این مواقع، شما اصرار ندارید جزء به جزء و با تحلیل و استدلال، از حرف خود دفاع کنید. اما حس میکنید که حاصل تمام دانش و تجربه و زندگیتان به شما میگوید که این کار یا آن رابطه، نمیتواند به سرانجامی خوب و خوش ختم شود.
مثال از تفکر شهودی کم نیست. حتی در همین چند ساعت اخیر هم ممکن است از قضاوتهای شهودی استفاده کرده باشید:
حضور همکارتان در محل کار، مدتی است که نامنظمتر از گذشته است.
او در ایمیلهای هفتهی گذشتهی خود هم چند مورد غلط تایپی داشته است. بعضی از نامهها را هم در زونکن نامناسبی قرار داده است.
همزمان از شرکت درخواست کرده که حقوق او تغییر کرده و ۵۰٪ افزایش پیدا کند.
هر یک از این موارد به تنهایی میتوانند کاملاً اتفاقی باشند یا ریشههای سادهای داشته باشند.
اما ممکن است با کنار هم قرار دادن آنها و شناختی که از قبل از همکارتان دارید به نتیجه برسید که: «او پیشنهادی از شرکت دیگری دریافت کرده و تحت هر شرایطی از اینجا خواهد رفت.»
شما هرگز نمیتوانید به صورت قطعی در این زمینه اظهارنظر کنید. استدلالی هم برای حرفتان ندارید. اما شهودتان میگوید که چنین وضعیتی به وجود آمده است.
تعریف شهود و تفکر شهودی چیست؟
مفهوم شهود (Intuition) در ادبیات علمی و دانشگاهی جهان، سرنوشتی متفاوت و عمری نسبتاً کوتاه (در حد یک قرن اخیر) دارد (+):
یکی از نخستین کسانی که شهود را به معنای امروزی آن بهکار برده، کارل گوستاو یونگ است. او در سال ۱۹۳۳ شهود (Intuition) را به صورت یک کارکرد روانشناختی که به روشی ناخودآگاه، اطلاعات دریافتی انسانها را پردازش میکند توصیف کرده است.
اما تعریفهایی که این روزها در میان روانشناسان و محققان مدیریتی رواج دارد، کمی کاملتر از تعریف یونگ (اما هنوز بر همان پایه) است:
نوعی نتیجهگیری ذهنی که فرد تصمیمگیرنده بر اساس تجربیات و هیجانات گذشتهی خود به آن میرسد (+).
افکار و ترجیحاتی که به سرعت به ذهن میرسند و برای شکلگیری آنها، تلاش و تأمل چندانی انجام نمیشود (دنیل کانمن).
شهود، روشی برای ترجمه کردن تجربههای ما به قضاوت و تصمیم است (گری کلین در کتاب قدرت شهود)
اگر بخواهیم برخی ویژگی های تفکر شهودی را بر اساس آنچه در تعریفهای بالا آمده کنار هم بگذاریم به سه مورد کلیدی میرسیم:
بهترین روش برای درک تفکر شهودی (و به تبع آن تصمیم گیری شهودی) این است که آنها را روبروی تفکر تحلیلی قرار دهیم.
تفکر تحلیلی و تصمیم گیری تحلیلی یک فرایند مکانیکی و کاملاً مشخص دارد:
به محض طرح یک مسئله یا مشکل، باید تمام گزینههای ممکن را روی میز گذاشته و برای هر کدام، بیشترین اطلاعات در دسترس را گردآوری کنید.
سپس معیارهای تصمیمگیری خود را مشخص کرده و ارزش هر گزینه، منافع، هزینهها و ریسکهای احتمالی آن را بسنجید.
در پایان بهترین گزینه را انتخاب کرده و اجرا کنید.
اما تفکر شهودی از مسئله به پاسخ میپرد؛
و در این میان، همهی مراحل رسمی و از پیشتعیینشدهی فرایند تصمیمگیری را نادیده میگیرد.
آیا واقعاً میتوان به تصمیم گیری شهودی اعتماد کرد؟
دوست عزیز. مطالعه مجموعه درسهای تصمیم گیری پیشرفته، صرفاً برای کسانی امکان پذیر است که هر دو شرط زیر را دارا باشند:
- کاربر ویژه متمم باشند.
- پروژه درس تصمیم گیری را انجام داده باشند و پروژه آنها پذیرفته شده باشد.
ضمناً اگر کاربر ویژه متمم باشید، به درسهای بسیار بیشتری دسترسی پیدا میکنید که فهرست آنها را میتوانید در اینجا ببینید:
البته از میان درسها و مطالب مطرح شده، ما فکر میکنیم شاید بهتر باشد ابتدا مطالعهی مباحث زیر را در اولویت قرار دهید:
و سپس به سراغ تصمیم گیری پیشرفته بیایید.
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری تصمیم گیری پیشرفته به شما پیشنهاد میکند:
- درس تصمیم گیری پیشرفته (ریسک و شهود)
- شهود چیست؟ آیا تفکر شهودی و تصمیم شهودی مهارت محسوب میشوند؟
- گری کلین | کتاب قدرت شهود و بررسی شهود در روانشناسی
- اهمیت داستان گویی و داستان سازی در تصمیم گیری تشخیصی
- تصمیم گیری شهودی | نقش انتخاب سوال کلیدی درست در تصمیم گیری بهتر
- قضاوت درباره طعم کیک بر اساس یک برش | نالینی آمبادی
- چه زمانی به تصمیم گیری شهودی اعتماد کنیم؟ (۱)
- کالبدشکافی پیش از مرگ | شیوهای برای ارزیابی تصمیم گیری
- نقش احساسات در تصمیم گیری – قسمت اول
- تفاوت ریسک و عدم قطعیت (ابهام / عدم اطمینان)
- انواع احتمال | سه مفهوم متفاوت احتمال در گفتگوها و تحلیلها
- تصمیم گیری گروهی | مزایا، معایب و انواع روشها
- انواع سبک های تصمیم گیری
- انواع سیستمهای رای گیری | چند روش رای گیری برای تصمیم گیری گروهی
- روش دلفی چیست و چه کاربردی دارد؟
- نظریه چشم انداز (تئوری چشم انداز) | دانیل کانمن و آموس تورسکی
- درد از دست دادن | مثالی از دن اریلی برای نظریه دورنما
- تصمیم گیری سازمانی | چک لیست تصمیم گیری برای مدیران
- کتاب بینش و تفکر شهودی (دیدن آنچه دیگران نمیبینند) | گری کلین
- ماکس بیزرمن | نویسنده و محقق در مذاکره و تصمیم گیری
- کار اخلاقی چیست؟ | مروری بر داستان دزدی از داروساز (لارنس کلبرگ)
- کتاب مدیران و چالش های تصمیم گیری | ماکس بیزرمن
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای آشنا شدن بیشتر با متمم به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کنید و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۲۴۰ هزار تومان)، فصلی (۶۱۰ هزار تومان)، نیمسال (یک میلیون و ۱۰۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان) بخرید.
توجه داشته باشید که خرید ششماهه و یکساله بهترتیب معادل ۲۰٪ و ۳۸٪ تخفیف (نسبت به خرید یکماهه) محسوب میشوند.برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : محمدرضا شعبانعلی
قسمت اول سوال:
فکر میکنم در حوزهی انتخاب و خرید کتاب، در این جنس از مهارت شهودی، وضعیت مطلوبی داشته باشم.
طبیعتاً بخشی از دلیلش به خاطر انباشت زیاد Patternهاست.
طی سالهای گذشته، حجم زیادی کتاب خریده یا مطالعه کردهام و طبیعتاً در ذهنم، رابطهای بین متغیرهای مختلف کتاب و رضایت من از مطالعهشون شکل گرفته.
البته مطلبی هست که در درس اشاره نشده، و نمیدونم از نظر علمی درسته یا نه. اما احساس میکنم هر چه هزینههای انتخاب یا حساسیت انتخاب، بالاتر بره، الگوهای قبلی، بهتر تحلیل و طبقه بندی و انباشه میشن و کیفیت تحلیلهای شهودی بعدی رو بهتر میکنن.
اخیراً که کمتر میتونم کتابهای مورد نظرم رو از ایران بخرم و مجبور میشم به خاطر خرید کتاب به مسافرت برم، حساسیت این کار برام بیشتر شده و - جدا از کتابهایی که از قبل، اسم و مشخصاتشون رو میدونم - گاه در عرض دو یا سه روز، بیش از 2000 کتاب رو در حوزههای مورد علاقهام بررسی میکنم.
احساس میکنم الان پارامترهای متعددی در کنار هم، باعث شکل گیری تصمیم گیری من میشن که البته وزن یا اهمیت هیچکدوم رو هم نمیدونم و حتی نمیخوام بدونم. همهی اینها در کنار هم، یک تصویر میسازند که به نظر من، خریدنی یا نخریدنی است (و طبیعتاً مغزم در نهایت باید بین سه گزینهی الان میخرم، هرگز نمیخرم، بعداً دوباره بررسی میکنم) یکی رو انتخاب کنه.
بعضی از پارامترهایی که میدونم در تصمیم شهودی من نقش دارند (مستقل از سهم و میزان اهمیتشون که مشخص نیست) اینها هستند:
* اسم نویسنده
* توضیح پشت جلد
* صفحهی تقدیم کتاب
* کسانی که در کتاب Praise آنها منتشر شده
* فهرست مطالب
* مطالعه دو پاراگراف تصادفی از دو نقطهی کتاب
* مرور آخرین فصل کتاب
* مطالعهی اولین جملهی کتاب
* اینکه آیا کتاب، همزمان دو شکل Hard Cover و Soft Cover رو داره یا نه.
الان احساس میکنم در این حوزه میتونم مدعی باشم که شاید ده میلیون تومان پول رو در عرض دو یا سه روز برای انتخاب کتاب از بین یک میلیارد تومان کتاب، با چنان دقتی انتخاب میکنم که اگر خودم پس از یک عمر صرف وقت و مطالعهی تمام اون کتابها، بخوام دوباره تصمیم بگیرم، شاید کمتر از 5% تغییر در تصمیمم ایجاد بشه.
پاسخ سوال دوم: تشخیص اینکه ارتباط با چه کسانی برای من میتونه برای من اثربخش یا غیراثربخش باشه.
فکر میکنم یکی از بزرگترین ضعفهای تصمیم گیری شهودی من اینه.
بارها شده حسم به من گفته که ایجاد رابطه با یک نفر (چه دوست، چه همکار، چه شریک کاری و هر چیز دیگری از این دست) میتونه خیلی موثر و مولد باشه. اما بعد از مدتی دیدهام که قضاوت نادرستی داشتهام.
در مقابل، بارها شده که به اجبار با کسی آشنا شدهام یا به علت شکست در فرار کردن از یک جلسه، با فردی دوست شدهام و مدتی احساس میکردهام که این آشنایی، فقط اتلاف وقت و منابع است. اما بعدها دیدهام که چقدر نقش مهمی در زندگیام ایفا کرده.
فعلاً برای اینکه مطمئن باشم خطای کمتری انجام میدهم، این نوع تصمیمها را همچنان با سیستم دو، اتخاذ میکنم و اجازه نمیدهم سیستم یک، تاثیر زیادی در این زمینه داشته باشد.
اما برای تقویت شهود در این حوزه، احساس میکنم مشکل اصلی من، خطای شناختی اثر هالهای یا Halo Effect است.
به سختی میتوانم یک حوزه از ویژگیهای یک شخص را به دیگر حوزهها تعمیم ندهم.
مثلاً نمیتوانم بپذیرم کسی که به صورت پیوسته مطالعه نمیکند، میتواند عقل هم داشته باشد.
یا اینکه هرگز باور نمیکنم کسی که در سن و سال دوستان من است و تا دکترا ادامه تحصیل داده، وقتش هیچ ارزش و نظرش هیچ اعتباری داشته باشد. چون در یک مورد، به نظرم تصمیم غلط گرفته.
کسی هم که حتی یک یا دو بار در سال به مهمانی و پارتی میرود، به نظرم هرگز درکی از وقت و منابع و ... ندارد.
خودم میدانم که هر سه قضاوت فوق، و دهها قضاوت دیگر از این جنس، کاملاً نادرست هستند و چنین جنبههایی از زندگی را نمیتوان به همه جا تعمیم داد.
اما هر گاه، سیستم تحلیلی دو را کمرنگ میکنم و به شهودم در این زمینه اجازهی دخالت میدهم، سریعاً قوانین فوق و دهها قانون دیگر را وارد تصمیم گیری میکنم!
پی نوشت: برای دوستانی که اثر هالهای را نمیشناسند، شاید آن داستان قدیمی زمان حکومت پهلوی، مثال خوبی باشد که ماموران، به خانهی مردی کمونیست ریختند تا او را بازداشت کنند و بر دیوار اتاق، تصویر مارکس را دیدند (که البته نمیشناختند). یکی از ماموران گفت: خاک بر سرت که پدر بزرگت تا این حد مومن بوده و تو کمونیست شدهای.
حوزه خاصی به ذهنم نمیرسه که بتونم ادعا کنم توش تصمیم های شهودی خوبی می گیرم. ولی خیلی دوست دارم در تصمیم گیری برای استخدام و یا همکاری با افراد به این توانمندی برسم.
طبیعتا اگر راجع به این مسئله مطالعه کافی داشته باشم و همزمان بارها در جایگاه استخدام کننده و همکار با دیگران قرار داشته باشم، این توانایی در من تقویت میشه.
برای من منطق شهودی در چند مورد تا اینجا خوب جواب داده. مهمترینشون این بوده که بتونم با یه نگاه ساده به مطالب وب سایت، در مورد استراتژی محتوای پشت اون سایت نظر بدم.
برای این کار مدت های زیادی به بررسی و جمعآوری دادهها از سایتهای مختلف پرداختم. و البته تجربه تدوین استراتژی محتوا برای کسب و کارهای مختلف منو به این نتیجه رسوند که بیشتر کسب و کارهایی که درخواست خدمات استراتژی محتوا داشتند، در واقع دوست داشتند شبیه الگوهایی شوند که در بازار آنها دست بالا را داشتند.
برای مثال «خروجی» و نتیجه مطلوبی که یک فروشگاه اینترنتی، (تقریبا با هر مقیاسی که با آنها کار کردهام) از داشتن استراتژی محتوا احساس میکرد و میکند قاعدتا دیجیکالا است. حال این که دیجیکالا چه مسیری در عملیات، مدیریت، کسب و کار و دینامیک سیستم پیموده، شاید برایشان اصلا مهم نباشد.
من این را حاصل ساعتها بررسی و مداقه سایتهای مختلف برای آموختن به خودم میدانم و البته الگوهایی هم در این زمینه دارم.
این الگو به این شکل است:
۱- بررسی صفحه اصلی سایت و «قیفها»
۲- بررسی مطالب صفحه اول وبلاگ و چک کردن Category و برچسبها
۳- بررسی تصادفی یکی از مقالات سایت و دیدن Microfunnelها و مسیر طراحی شده برای حرکت مخاطب
۴- بررسی کامنتها و فوتر سایت
————————————————————————————-
سؤال دوم: من در زمینه شناخت شهودی و تخصصی افراد شدیدا اسیر «خطای هالهای» میشوم.
بسیاری از انتخابهای اشتباه من در زمینه شغلی، سرمایهگذاری برای آینده، روابط عاطفی و کاری روی کسانی بودهاست که یک اثر هالهای داشتهاند: تحصیلکرده شریف، کارمند شاپرک آبی و …
در این شرایط من تا حد زیادی به خودم آسیب هم وارد کردم. بعدها که با تراپیستم روی خودم کار میکردم متوجه شدم که دو عامل «صبوری» و «دانستن تئوری بازی» (صبوری تا حد از بین رفتن هاله دور شخص و اسیر و گرفتار بازیهایش نشدن با تشخیص نوع بازی) میتواند تا حد زیادی در این مسیر به من کمک کند.
الان در مسیر یادگیری این دو مهارت و کار روی خودم هستم.
من از گروه متمم اجازه میخام که به جای حل این تمرین ، موضوع شهود و تفکر عقلانی رو از دید شیخ محمود شبستری بررسی کنم. همانند طب سنتی که می تواند در برخی موارد مکمل طب علمی باشد ، بیانات عرفای ما گاها تایید کننده و حتی در برخی موارد راهگشای علوم روانشناسی و انسان شناسی هستند.
تعریف شیخ محمود شبستری از تفکر منطقی :
مرا گفتی بگو چبود تفکر کز این معنی بماندم در تحیر
حکیمان کاندر این کردند تصنیف چنین گفتند در هنگام تعریف
که چون حاصل شود در دل تصور نخستین نام وی باشد تذکر
-توضیح : “تصور” در این شعر ، همان شناخت الگو یا Pattern Recognition است.
ز ترتیب تصورهای معلوم شود تصدیق نامفهوم مفهوم
-توضیح : از مقایسه “تصورهای معلوم” که همان مقایسه بین الگوهای مختلف است ، انسان نتیجه نهایی را استنتاج میکند. ولی :
ولی ترتیب مذکور از چه و چون بود محتاج استعمال قانون
-توضیح: مقایسه الگوهای مختلف برای تصمیم گیری، نیازمند روش های تصمیم گیری و قوانین منطقی است تا از اشتباه یا خطاهای فکری دور بمانیم.
ولی شیخ محمود تفکر منطقی را بر اساس تصور الگوها و گزینه ها ، برای شناخت جهان کافی نمی داند و می گوید:
ره دور و دراز است آن رها کن چو موسی یک زمان ترک عصا کن
محقق را که وحدت در شهود است نخستین نظره بر نور وجود است
دلی کز معرفت نور و صفا دید ز هر چیزی که دید اول خدا دید
دل عارف شناسای وجود است وجود مطلق او را در شهود است
شهود در نهایت در تعریف شیخ اینست که وجود انسان از هر وهم و ترس و ناپاکی منزه باشد تا نور حقیقت در دل او تابان گردد. هرچه انسان منزه تر و پاکتر و آزاده تر ، شناخت او از هستی پیرامونیش شهودی تر است و به دلیل اتصال به وجود حقیقی، تفکر و منطقش کمتر دچار وهم و اشتباه است.
در تصوف شهود را به آمادگی(حضور) قلب برداشت میکنند و آن را به مانند دیدن حق نشان میدهند. این واژه بیشتر دارای باری معنایی به گونه دریافت چیزی از درون یا رؤیایی راستین (در بیداری)، یا به گونه دریافتی بی کاربرد حس اندامی، یا مفهوم نوس در فلسفه میباشد.
آیه الله جوادی آملی . استاد جوادی آملی درباره خصوصیت شناخت شهودى چنین می گوید:.
کسی که دارای (شناخت شهودى) است در نگاه خود حقایقی را می بیند و با گوش خود کلماتی را می شنود که دیگران از دیدن و شنیدن آنها محروم هستند، همان گونه که دیگران گرمای آتش را احساس می کنند و یا صداهای گوناگون را تشخیص می دهند و صاحبان آن صداها و معانی مربوط به آنها را می شناسند، کسانی که دارای شناخت شهودی هستند نیز از نگاه به اشیای مختلف و در برخورد با امور متفاوت، مناظر و یا اصوات گوناگونی را دیده و یا می شنوند که در آنها شک و تردید ندارند. اولین بار این گونه از شناخت در حالت خواب نصیب انسان می شود، رؤیاهای صادقانه که در آنها حقایق گذشته، حال و یا آینده که متعلق به فاصله های مکانی دور و یا نزدیک است مشاهده می شود، نشانه ای از آن چشم و گوش باطنی انسان می باشند.
البته آن چشم یا گوشی که حقایقی از این قبیل را ادراک می کند مختص به انسان خوابیده نیست، کسی که بیدار است نیز می تواند آنچه را که در فاصله دور است مشاهده کند و یا آن که بوی آن را استشمام نماید.
حضرت یعقوب چون پیراهن یوسف از دروازه مصر خارج شد، بوی یوسف را شنیده و گفت:.
إنّی لَأجدُ ریح یوسف لولا أن تُفنّدونِ
به درستی که بوی یوسف را می شنوم اگر مرا تکذیب نکنید.
[تخلف اخلاقی – نقل محتوا بدون اشاره به منبع]
منابع اصلی: (که متن این کامنت به طور کامل و بدون اشاره به منبع، از میان متن موجود در این دو سایت copy و در اینجا paste شده)
۱- شهود در ویکی پدیا
۲- معرفت شهودی در ویکی فقه
پاسخ پرسش نخست:
در هجده سالگی، در پایان یکی از جلسات کلاس که با هم به یکی از پیانو کنسرتوهای بتهوون گوش میدادیم، از استاد آن دوره که بیشک موسیقی را خوب میفهمید پرسیدم: چطور میگویید اجرای این پیانیست، اجرای خوبی است؟ چرا آن یکی اجرا خوب نبود؟
جوابش را یادم نمیرود: چون اجرای خوبی است. اینجا را گوش کن. این نواختن، اجرای خوبی است.
آن موقع به هیچ وجه منظورش را نفهمیدم. دلم میخواست یک سری معیار به من بگوید. چند فرمول و چند نکته که از دل آنها Criteria بیرون آید و من هر اجرا را اینگونه بسنجم.
اکنون میدانم که او در این زمینه، تصمیمگیری شهودی انجام میداد و در آن نیز قوی بود.
از همان زمان، یکی از تلاشهای من این بود که در حوزهی انتخاب موسیقی، به توانایی قابل قبولی برسم.
از کتابهایی در این زمینه استفاده کردم که بهترین اجراها را گزینش کردهاند. تئوری موسیقی را بیشتر خواندم. در مورد اصول اجرای موسیقی مطالعه کردم و – مهمترین آنها – تا جایی که میتوانستم اجراهای مختلف را گوش کردم.
اغراق نیست که بگویم شاید یک اجرای خوب یک قطعه را صدها بار گوش میدهم.
هنوز راه طولانیای در پیش دارم؛ اما میتوانم بگویم که حالا، پیشرفتهای قابل توجهی داشتهام.
پاسخ پرسش دوم:
حوزهای که میخواهم شهودم را در آن تا حد ممکن تقویت بکنم، حوزهی تشخیص شهودی در پزشکی است.
فرایند تشخیص (Diagnosis) به دو شکل انجام میشود: شهودی و سیستم یکی؛ تحلیلی و الگوریتمی با استفاده از سیستم دو.
به بیان دیگر، اساس تشخیصهای پزشکی Pattern Recognition است. اینکه ببینی الگوی علائم این بیمار، نزدیک به الگوی علائم کدام بیماری است.
دشواری همینجا شروع میشود. جملهی معروفی در این زمینه وجود دارد که میگوید: بیماران تکستبوک نمیخوانند. پس قرار نیست دقیقا همان علائم گفتهشده در تکستبوک را نشان بدهند و همان الگو را در هنگام مراجعهی آنها ببینیم.
اینجاست که الگویابی صحیح اهمیت مییابد. از ویژگیهای یک پزشک، این باید باشد که بداند چه زمانی باید توسط سیستم دو، سیستم یک را که مشغول به الگویابی است، Override بکند.
اهمیت این موضوع در محیطهایی مثل اورژانس به خوبی خود را نشان میدهد.
یکی از مواردی که معمولا تصمیمگیری شهودی خوبی دارم، تشخیص مشتریهای خوب، از مشتریهایی پردردسر و زیانرسان است. بعضی از مشتریها هستند که بعد از اتمام پروژه، همیشه آرزو میکنیم ای کاش از اول با آنها قرارداد نبسته بودیم. معمولا این اطلاعات، در زمان آشنا شدن با این دسته از مشتریها به کمک من می آید:
– مشتریهایی که روی بندبند قرارداد وسواس بیش از حد به خرج میدهند؛ معمولا در زمان اجرای کار با آنها به مشکلات زیادی برمیخوریم.
– وقتی به هر دلیلی متوجه میشویم که مشتری مشکل مالی دارد، و ممکن است از عهده تعهدات مالی قرارداد بر نیاید. در این مواقع، مشتری کمترین چانهزنی را بر سر قیمت، و حتی مبلغ و تعداد اقساط دارد. معمولا این نوع مشتریها فقط میخواهد محصول را تحویل بگیرند، و بعد از آن برای پرداخت مبلغ آن، به مشکل میخورند.
– بعضی از مشتریها در زمان قرارداد از موضع بالا حرف میزنند. و میخواهند اینطور القاء کنند که اگر آنها نبودند احتمالا کسب و کار ما به مشکل میخورد. به زبان سادهتر، بابت پولی که قرار است پرداخت کنند منت میگذارند!
– مشتریهایی که در زمان قرارداد، همه امور را بیش از حد ساده میگیرند. این افراد در زمان اجرای قرارداد، بویژه اگر مدت اجرای پروژه طولانی باشد، دائم تصور میکنند طرف مقابل کلاه سرشان گذاشته است، و معمولا مجبور میشویم تبصره هایی به قرارداد اضافه کنیم که خیالشان راحت شود.
– بعضی از مشتریها اطلاعات و شناخت درستی از محصول یا خدماتی که قرار است دریافت کنند ندارند. ممکن است محصول نهایی با چیزی که در ذهن آنها بوده تفاوت زیادی داشته باشد. به همین دلیل هر کاری که برای آنها انجام بدهید، باز هم ناراضی خواهند بود.
– افرادی که به واسطه شغلشان معمولا نسبت به همه چیز بدبین هستند، و به همه کارها به دیده شک نگاه میکنند، مشتریهای پردردسری هستند. انجام پروژه های نسبتا بزرگ، که نیازمند تعامل دائم و هرروزه با مشتری است، با این نوع مشتریها کار اشتباهی است.
این چند مورد، نکاتی است که همین حالا به ذهن من رسید. مشکلات زیادی که طی سالهای اخیر، این نوع مشتریها برای ما ایجاد کردند، قطعا اطلاعات زیادی در اختیار من گذاشته است، که هر زمان با مشتری جدید مواجه میشوم، ناخودآگاه میتوانم او را در یکی از دو دسته مشتری خوب، یا مشتری بد قرار بدهم.
در دیدگاه جناب شعبانعلی نوشته شده:
“برای تقویت شهود در این حوزه، احساس میکنم مشکل اصلی من، خطای شناختی اثر هالهای یا Halo Effect است.” و “هر گاه، سیستم تحلیلی دو را کمرنگ میکنم و به شهودم در این زمینه اجازهی دخالت میدهم، سریعاً قوانین فوق و دهها قانون دیگر را وارد تصمیم گیری میکنم”
سوال من اینجاست که مگر فعالسازی سیستم دو باعث کاهش خطاهای سیستم یک از جمله خطای هاله نمی شود؟
سوال اول : حوزه ایی که من بیشتر از تصمیم گیری شهودی استفاده می کنم و بقولی خطایی قابل تحمل در آن دارم، بکارگماری افراد می باشد. این موضوع بارها مورد تاکید همکارانم قرار گرفته و تایید کرده اند که در این زمینه تشخیصهای درستی داشته ام. در این زمینه انباشتگی الگو برای من از زمانی ایجاد شد که مصاحبه تخصصی استخدامی انجام می دادم و سعی میکردم این مهم را با دقت زیادی انجام دهم. در ادامه با مسیولیت مدیریت منابع انسانی سازمان وظیفه داشتم ضمن مذاکره با همکاران در مورد شغلشان تصمیم بگیرم و همینطور با مصاحبه با همکاران جدید. و اغلب در پایان همان جلسه شغل و محل کار همکار را تعیین می کردم. حتی مواردی بود که همکار در ابتدای کار با اطلاع از تصمیم من معترض میشد ولی با تاکیدی که بر اعتماد به تشخیصم میکردم، موضوع را قبول و بعد از مدتی به رضایت از کارش اذعان میکرد.
سوال دوم:یکی از موارد اجتناب ناپذیر در سبک زندگی ما که با یکی دوبار هم به اتمام نمی رسد انجام خرید و فروش مواردی چون ملک و خودرو هست. تا جایی که یاد دارم در اکثر مواقع اتکام به تصمیم گیری شهودی جواب نداده است. در واقع انباشتگی الگوی این تصمیم را خیلی کم دارم و بنظرم اگر بخوام از توان شهودی در این قضیه استفاده کنم میبایست با دقت در نحوه برخورد و تصمیم اطرافیان الگوسازی مناسبی در این زمینه انجام دهم.
من شهود نسبتا خوبی در شناخت افراد فرصت طلب (به معنای منفی آن) دارم و در اغلب موارد اینگونه افراد را پس از یک جلسه گفت و گو به درستی تشخیص میدهم. تقویت قدرت شهود من در این زمینه به خاطر مواجهه با تعداد زیادی از افراد سودجو است (دلیل اینکه اینگونه افراد با خود فکر میکنند که من میتوانم طعمه مناسبی برای آنها باشم را نمیدانم، احتمالا به خاطر ظاهر من و رفتارهایم مرا فردی سادهلوح میانگارند) . همچنین به دلیل حس همدلی نسبتا بالایی که دارم افراد زیادی با من درد دل میکنند و در بسیاری موارد از افراد سودجوی اطراف خود گله و شکایت میکنند که این گله و شکایت همراه با بیان الگوهای رفتاری و ویژگیهای شخصیتی افراد سودجوست و بنابراین به طور غیر مستقیم با نمونههای دیگری از افراد فرصت طلب آشنا میشوم. اینگونه افراد معمولا الگوهای رفتاری ذیل را از خود بروز میدهند:
– گرم گرفتن ناگهانی و ابراز صمیمیت غیر منتظره (چنین فردی ممکن است از یکسال پیش شما را بشناسد ولی همواره با شما برخوردی سرد داشتهاست)
– اعتماد به نفس بیش از حد (کاذب) در مورد هوش و درایت و تواناییهای خود : چنین فردی همواره خود را باهوشتر از اطرافیان خود میداند و به همین دلیل فکر میکند که قادر به سوء استفاده از دیگران است بدون اینکه حتی خودشان متوجه بشوند.
– از آنجا که این افراد معمولا به دنبال سوء استفاده از دیگران هستند، همواره در شک و بدبینی نسبت به اطرافیان خود بهسر میبرند. (فکر میکنند بقیه هم نیتهای سودجویانه دارند)
– از آنجا که اینگونه افراد فاقد تفکر سیستمی هستند (افق دید محدودی دارند)، منافع کوتاه مدت را به بلند مدت ترجیح میدهند. به همین دلیل چنین افرادی از منافع داشتن یک رابطه یا همکاری بلند مدت چشمپوشی کرده و با سوء استفاده از افراد مختلف از جانب آنها طرد میشوند. در نتیجه افراد فرصت طلب روابط شکست خورده و بی سرانجام زیادی را در زندگی خود تجربه میکنند. (این افراد معمولا اینگونه بیان میکنند که خود آنها طرف مقابل را ترک کردهاند چون طرف مقابل لیاقت آنها را نداشته است)
یکی از حوزههایی که من علاقه دارم تا شهود خود را در آن تقویت کنم، تشخیص روندهای گذرا از روندهای پایدار و ابرروندها (mega-trend) مخصوصا در حوزه دیجیتال و کسب و کار آنلاین است. به نظرم با مطالعه آثار تحلیلگرانی که در گذشته روندهای مربوط به آینده را با دقت خوبی پیشبینی کردهاند، مانند کوین کلی، پیتر ثیل و نسیم طالب، شهود من در این زمینه تا حدی تقویت خواهد شد. همچنین با توجه به اینکه یک استراتژیست نیازمند آنست تا روندها را به خوبی شناسایی کند و بر اساس آنها تهدیدات و فرصتهای محیطی در زمان آینده را تشخیص دهد، تقویت تفکر استراتژیک و مطالعه آثار استراتژیست های بزرگ مانند پیتر شوارتز نیز در این زمینه راهگشا خواهد بود.
برنامهریزی فرهنگی حوزه ایست که معمولا تصمیمات شهودی پیرامونش می گیرم
یکی از تصمیمات در این حوزه جذب همکار برای کارهای فرهنگیه
معمولا چند ایتم مد نظرمه مثل خانواده دار بودن و باشخصیت بودن، حس انجام کارهای فرهنگی با چشم داشت مادی ناچیز ، استعداد و غیره
خیلی سلام
تصمیم شهودی رو میشه تو اتفاقات پیرامون جامعه مون ببینیم اوضاع فشل اقتصادی ، یکی از عصبانی ترین مردمان جهان ، ناکارآمدی مسئولین حکومتی ، فساد لجام گسیخته سیستماتیک ، عدم ثبات ارزی و ریالی و خیلی چیزهای دیگه
“کور هم که باشی اینها رو تو جامعه میبینی ”
حالا این حرفها چه ربطی به تصمیم شهودی داره ، که این ماشین حکومت داره هنوز حرکت میکنه که به نظر من خیلی جای تعجب داره .
پس همیشه خدا تصمیمات شهودی جواب نمیده ، چون علممون کامل نیست و خیلی نقاط ضعف داریم .
نه اینکه تصمیمات شهودی بخواد از ریشه غلط باشه ولی همیشه جواب نمیده ، و بعضی وقتها هم جواب میده ولی دلیلش اون تحلیل ما نیست .
برفرض محال اگه این کامنت اجازه انتشار پیدا کرد ، خواهیم دید که این ماشین چه زمانی و به چه دلایل عمده ای از حرکت باز ایستاد .
و نتیجه اینکه ، تصمیمات شهودی شبیه سوراخ دری است که ما به اتاقی نگاه میکنیم که ما تنها بخشی از قضیه رو میبینیم و تا زمانی که اون در باز نشه فقط تصمیمات شهودی ما یک فرضیه است و اصلا قابل استناد نیست .
دغدغۀ من برای تقویت مهارت تصمیمگیری شهودی به همۀ تصمیمات بزرگی برمیگردد که در مسیر زندگی آیندهام قرار دارد.
درست است که تصمیمگیری شهودی بهظاهر با ریسک بالایی همراه است اما گذشت زمان و فکر کردن به تصمیمات بزرگ گرفتهشده بر پایۀ شهود اغلب نشان میدهد که اتفاقاً ریسک کمتری نسبت به تصمیماتی داشته که بر پایۀ منطق و محاسبات دقیق گرفتهشده.
برای تقویت چنین تصمیماتی فکر میکنم هر چه بیشتر در معرض محیطهای متنوع بودن، کسب اطلاعات بیشتر، یادگیری عمیقتر و همینطور تلاش برای تقویت مهارتهای میانرشتهای میتواند کمککننده باشد.
ازآنجاییکه نقش تجربیات پیشین را در تصمیمگیری شهودی نمیتوان نادیده گرفت، کسب اطلاعات و در معرض محیطهای یادگیری بودن این فرصت را میدهد تا تجربیات دیگران و اطلاعات موجود را به بخشی از تجربۀ خودم تبدیل کنیم. این اطلاعات به شکل الگوهایی در ذهن شکل میگیرد که به فراخور زمان قابلترکیب شدن با اطلاعات در دسترس دیگر هستند و احتمالاً میتوانند تأثیر مثبت بزرگی بر نحوۀ تصمیمگیری نهایی من داشته باشند.
تمرین اول:
موردی که در پاسخ به این تمرین دوست دارم به آن بپردازم مربوط به حیطه کاریام هست.
به نظر خودم در خصوص نیروهایی که با آنها مصاحبه میکنم و قصد جذبشان برای بخش مرتبط با رشته تخصصی خودم را دارم، تصمیمهای شهودی خوبی میگیرم.
تاکنون نیروهایی که از نظر شهودی برایم مورد تایید بودهاند عموما عملکرد خوبی داشتهاند.
یک بار یک کارشناس را که برای حضور در شهرستان محل اجرای پروژه باید جذب میکردیم، به صورت غیرحضوری و صرفا با مصاحبه تلفنی و با توجه به رزومه جذب کردم که به نظرم عملکرد خوبی در این خصوص نداشتهام که شاید به فاکتورهای تاثیرگذار من در تصمیمگیری شهودی برمیگردد.
هنگامی که قصد جذب یک کارشناس فنی برای یک سمت مهندسی را داریم، معمولا با برگزاری یک جلسه کمتر از نیم ساعته و دیدن نمونه کارهایش و چند پرسش فنی، در خصوص جذب یا عدم جذب او تصمیم میگیرم.
از جمله پارامترهای تاثیرگذار در تصمیمگیری شهودی من عبارتند از:
– طرز برخورد و رفتار فرد در جلسه مصاحبه
– نمونه مدارک فنی که در پروژههای قبلی تهیه و یا تایید کرده
– سبک پاسخ دادن به سؤالات فنی
– سبک توضیح دادن کلیت پروژههایی که قبلا در آنها فعالیت داشته است
– وضعیت ظاهری فرد
شاید خیلی از افراد حساسیت زیادی روی ارائه پاسخ صحیح به سؤالات فنی و تخصصی داشته باشند که به نظرم در جلسه مصاحبه انتظار زیاد منطقیای نیست و به همین دلیل هم زیاد سمت این نوع سؤالها نمیروم.
بهتره به این نکته هم اشاره کنم که گزینش و انتخاب من در این مصاحبهها صرفا معطوف به گزینش فنی و تخصصی است و در خصوص موارد دیگر بنده دخالتی ندارم که بایستی به تایید برسند که هماهنگیهای مختلفی در خصوص آنها صورت میگیرد.
تمرین دوم:
خیلی دوست دارم که بتوانم در حوزه تصمیمگیری برای انتخاب کتاب مناسب در حوزههای مورد علاقه خودم به قدرت شهودی دست پیدا کنم.
البته این کار جز با مطالعه آثار متعدد از نویسندگان مختلف و تسلط بر محتوای کتابهای مطالعه شده میسر نخواهد بود.
انتخاب دوستان و شکلدهی ارتباطات تازه یا دوری از شکلگیری بعضی از ارتباطات ازجمله تصمیمگیریهای شهودی هست که فکر میکنم تا حدی خوب از عهدهاش برمیام.
عموماً در قضاوتم برای این موارد به شهودم اعتماد میکنم و کمتر دچار خطا میشم.
(البته حالا که خوب فکر میکنم شاید دلیل چنین اعتمادبهنفسی این باشه که کلاً تم بدبینی رو در تصمیماتم دخیل میکنم و خیلی سخت ارتباطات نزدیک میسازم. از اونجا که به هر حال هر فردی یه سری رفتارهایی داره که از دید من موردپسند نیست، درنهایت به فرض خود انجام میرسم و اغلب گمان میکنم که از اول درست تصمیم گرفته بودم).
نه به صورت مطلق اما تا حدی تصمیمگیری شهودی در مورد شیوۀ برخورد و طرز رفتاری که در موقعیتهای سخت میگیرم هم عموماً درست و کمککننده است.
عموماً در این مواقع نه قدرت فکر کردن زیاد دارم و نه هیجان بالا اجازۀ دخالت سیستم دو رو به من میده اما حتی هیجانات کنترل نشده و طرز برخورد به ظاهر ناخوشایندی که انتخاب میکنم داشته باشم عموماً در بلندمدت باعث پشیمونیم نمی شه.
الگویی که تا حدی باعث شده بتونم این نوع تصمیمگیریها رو تقویت کنم، چندین و چند موقعیت هست که در گذشته به دلیل درگیر شدن زیاد با احساسات پشیمونی های غیرقابل جبرانی برای خودم به بار آوردم.
همین الگوها باعث شده حتی جایی که کنترل هیجانات رو تا حدی از دست میدم اما بتونم نهایتاً رفتار درستتر رو انتخاب و عملی کنم.
یک حوزهی خاص در تصمیم گیری را که معتقد هستید تصمیم های شهودی خوبی برای آن میگیرید، انتخاب کنید و توضیح دهید که نمونههای فعلی که در ذهن شما انباشته شده، چیست و از کجا آمده.
اگر حوزهای هست که اکنون دارای این توانمندی در آن نیستید و تمایل دارید این توانمندی را در آنجا تقویت کنید، ضمن معرفی آن حوزه، بگویید که چگونه میتوانید مسیر پرورش تصمیم گیری شهودی در آن زمینه را تسریع و تسهیل کنید.
انتخاب افراد ، با نگاه کردن به حالت چهره شان ، چند کلمه حرف زدن با آنها ،معمولا حدس های خوبی میتوانم بزنم که از چه قماشی هستند ، آدم های مریض (روحی)را هم خوب میتوانم تشخیص بدهم.
این درس مرا یاد مثل معروف انداخت : کار نیکو کردن از پر کردن است
بخش دوم سوال:
به نظرم در آن حوزه باید تصمیم های منطقی بگیریم و در کنار کسانی که تصمیم شهودی میگیرند بنشینیم و به تصمیم هایی که میگیرند و نتایج آنها دقت کنیم تا این مهارت در من تقویت شود
تقویت مهارت تصمیم گیری مستلزم نوعی درون نگری است ؛ آدم برای خودش وقت بگذارد و نتایج تصمیم های قبلی اش را تحلیل کند
پاسخ سوال دوم
تصور می کنم در هنگام خرید کالا از یک فروشگاه جدید، تصمیم گیری شهودی من نیازمند بهبوده. خیلی تمایل دارم بتوانم از این قابلیت استفاده کنم ولی به دلیل رفتارهای متفاوت برخی از فروشندگان، ادعاهای دروغین، بیان مطالب غیر واقع، انواع اغراق ها در بیان کیفیت کالاهایشان و … هنوز نتوانستم الگوی مشخصی در این زمینه پیدا کنم. بنابراین هنوز به سیستم ۲ متوسل می شوم و سعی می کنم به دلیل خطاهایی که ممکنه سیستم ۱ به تصمیم گیری من تحمیل کنه ازش استفاده نکنم. به نظرم یکی از راه های تقویت این سیستم، خرید فی البداهه یک کالا به صورت نمونه از اون فروشگاه باشه. این طوری اگه کالای خریداری شده، بتونه انتظارات مرا (کیفیت، دوام و …) را برآورده نماید می تونم با اطمینان بیشتری، سایر اقلام را از اون فروشگاه خریداری نمایم. در بلند مدت هم ذهنم می تونه الگوی مناسبی را برای تصمیم گیری، شناسایی کند.
تصمیمات شهودی من اغلب اوقات بهتر از تصمیمات منطقی نتیجه میدهد اما این تصور با من باقی میماند که شاید با تحلیل و بررسی بیشتر به نتایج بهتری میرسیدم.
موردی که بعد از تصمیمگیری کمتر به آن فکر میکنم، تصمیمگیری شهودی برای برقراری ارتباط و قطع ارتباط است.
اغلب اوقات برای این نوع تصمیمگیری و برای اینکه بفهمم ارتباط با طرف مقابل تا چه حد در بلندمدت خوشحال یا ناراحتم میکند برایم قابلتشخیص است.
البته فکر نمیکنم این نوع تصمیمگیری از الگو که در درس به آن اشارهشده تبعیت کند چون ارتباطات زیاد یا دوستان خیلی زیاد یا شرکت در مهمانیها و جلسههای خیلی زیاد را تجربه نکردهام که از روی آنها به چنین الگویی دست پیدا کنم.
شاید هم همین ارتباطات محدود و گلچین شدهای که داشتهام این قدر بد یا این قدر خوب بوده که توانسته الگو و نقشه راه تصمیمگیری در اختیارم قرار دهد.
در کل خیلی کم برایم پیشآمده که از برقراری یا قطع ارتباط با افراد پشیمانی بزرگی ناشی از تصمیم اشتباه داشته باشم.
و متأسفانه هرروز حلقۀ دوستان نزدیک و صمیمی کوچک و کوچکتر میشود چون شهودم خیلیها را بیشتر از قبل پس میزند.
بخش دوم سؤال:
خیلی تلاش میکنم برای مسائل مهم زندگی که تأثیر بلندمدت بر کیفیت زندگی خودم و اطرافیانم میگذارد بتوانم با این نوع تصمیمگیری پیش بروم یا حداقل با نتایج حاصل از آن کنار بیایم.
وقتی تصمیمی جدی میشود تحلیلها و بررسیهای من به نسبت چند ده برابر بیشتر میشود. اغلب هم البته به نتیجۀ مطلوب نمیرسم و میفهمم اگر همۀ این تحلیلها را کنار گذاشته بودم و شیر و خط انداخته بودم، در رضایت نهاییام تأثیر چندانی نداشت.
گذشته از بخشی که به ابهام موضوع برمیگردد و خارج از کنترل من است، اغلب اوقات نتیجۀ رضایتبخش از قسمت قابلکنترل تصمیمگیری وقتی اتفاق افتاده است که به تصمیمگیری شهودی که نتوانستهام علت و مسیر درست آن را بهروشنی در ذهنم ترسیم کنم بهدستآمده.
اگر بتوانم سیستم دو را کنترل شده تر داشته باشم و از حرکات تکانشی آن جلوگیری کنم، احتمال اینکه بتوانم با سیستم یک راحتتر کنار بیایم، بیشتر خواهد شد.
۱- میتونم بگم اگه صورت سود و زیان و ترازنامه یک شرکت یا یک کسب و کار پیش روم باشه با یک نگاه تشخیص میدم وضعیت اون شرکت یا کسب و کار چطوریه
الگوهایی که باعث شکل گرفتن این هدیه مقدس در ذهنم شده :
مدتی معاملات بورسی انجام میدادم ، برای اینکه بتونم بصورت کوتاه مدت به پولی که نیاز داشتم برسم و مسایل مالیام را حل کنم . هرچند که در مدت این فعالیت در بورس سود آنچنانی نکردم و مشکلات مالی تشدید شد ، اما ور رفتن با صورتهای مالی شرکتها کمی بهم دید داد . از طرفی چند ساله که با یه تیم حرفهای مشاوره مالی همراه هستم و تهیه کردن ده ها مورد صورتهای مالی شرکتها و از نزدیک دیدن اینکه چقدر اطلاعات اولیه و صحت اطلاعاتی که استفاده میشه در کیفیت و کمیت این محاسبات اهمیت داره و چقدر میتونه به مدیریت و تصمیم گیرندهها کمک بکنه و حتی گاهی باعث اختلافها و جنجالهای اساسی در سطح هیات مدیره در شرکتها بشه ، باعث شده این نوع گزارشها در ذهنم اهمیت ویژهای پیدا بکنه و سرعت تبانی و تداعی این موضوعات در ذهنم ، یک تصویر رو شکل بده
اما به هر حال در لحظهی نگاه کردن به این صورتهای مالی چندتا پارامتر اصلی این تصویر رو در ذهن من تیک میزنن :
– فروش یا درآمد
– سود ناخالص
– مالیات
– نقدینگی
– موجودی کالا (در شرکتهای غیر خدماتی)
۲- دوست دارم این توانایی رو پیدا کنم که در مورد بازاریابی محصولات و خدمات بتونم تشخیص بدم بهترین روش بازاریابی این محصول یا خدمت چه روشی هست ؟ و مشتری یا مخاطب نهایی اون رو کجا میشه پیدا کرد و نحوه ارتباط برقرار کردن با این مخاطب باید چجوری باشه که نتیجه خوبی بدست بیاد .
برای این کار فکر میکنم باید مطالعه کنم ، برنامه های بازاریابی مختلف رو ببینم . نحوه پیاده کردن اینجور برنامه ها رو از نزدیک ببینم ، و برای شروع ، مسئولیت بازاریابی یک کسب و کار رو بپذیرم و در عمل با ریسکها و چالشهاش مواجه بشم
با سلام خدمت دوستان متمم
خوشحالم بعد از مدتها میتوانم درس های متمم را از سر بگیرم
قسمت اول سوال
شرکت ما یک شرکت بازرگانی است و روزانه پیشنهاد های بسیاری برای واردات یا صادرات به ما ارجاع میشه و معمولا افراد جدیدی هستند که هیچ شناختی از سابقه ی حرفه ای آنها وجود ندارد از این رو میبایست خریداران یا فروشندگان اصلی در همان مراحل اول تشخیص داده شوند تا زمان زیادی از همکاران ما گرفته نشود و واقعی بودن انها و همچن حرفه ای بودن انها در مراحل اولیه تشخیص داده شود شخصا طی تجربه از نحوه حرف زدن و به کار بردن صطلاحات و نحوه اطلاعات دادن انها تا حد بسیار زیادی میتوانم تشخیص دهم که کدام بهتر یا حرفه ای تر هستند اما معیار های زیر هم در این میان به این شهود کمک میکنند
۱ صحبت در مورد اصل مطلب و حرف های حاشیه ای کمتر زدن طرف مقابل
۲- تسلط به اصطلاحات بازرگانی و دانستن شرایط روز بازار گمرکات و وضعیت حمل ونقل
۳-تسلط بر محصول مورد نظر از مشخصات فنی و فیزیکی محصول وشرایط حمل ان
۴- رزومه مشخص ،داشتن وب سایت و سابقه در امر صادرات وواردات
فکر میکنم در حوزه خرید کتاب ( در حوزه تخصصی مدیریت پروژه و مدیریت ساخت و عمران) جدای از اینکه برای برخی از تصمیم هایم سراغ تصمیم گیری منطقی و حساب و کتاب کردن میروم به یک تعادل نسبی در تصمیم گیری شهودی رسیده ام که می توانم سریعا کتاب مفید را از کتاب غیر مفید تشخیص بدهم . البته گاهی وقتا هم دچار اشتباه می شوم اما تعدادش بسیار کم است . البته در همان چند تا اشتباه هم مطالب مفید می توان یافت که قابل اغماض است ولی خب درجایگاه مناسبی قرار ندارد .
برای این کار معمولا یک سری از پارامترها را با توجه به خرید های قبلی کتاب و هم چنین شناخت افراد تاثیر گذار انتخاب کرده و در خرید کتاب مورد استفاده قرار می دهم .
۱) اتشارات
۲) ناشر
۳) سابقه کاری
۴) مدرک PMI
۵) تعداد تیراژ
۶) تعداد صفحات کتاب
۷) فصل بندی کتاب
۸) منابع کتاب
۹) موضوع
البته اینکه همه موارد می توانم به خوبی بشناسم خب ادعای غلطی است ولی معمولا از ۴ مورد یا نهایتا ۵ مورد آن استفاده می کنم و معمولا هم درست از اب در میاد .