شهود چیست؟ آیا تفکر شهودی و تصمیم شهودی مهارت محسوب میشوند؟

در درسِ سیستم یک و دو در تصمیم گیری به این نکته اشاره کردیم که یکی از بهترین مدلهایی که در حال حاضر برای درک تصمیمگیری ما انسانها وجود دارد، سیستم دوگانهای است که دنیل کانمن و آموس تورسکی پیشنهاد میکنند.
همچنین یاد گرفتیم که آنچه ما به اسم سیستم یک میشناسیم، تقریباً همان چیزی است که اکثر مردم آن را تفکر شهودی یا تصمیم گیری شهودی مینامند و در نظر میگیرند.
اما بحث دربارهی شهود و تفکر شهودی پیچیدهتر از این حرفهاست و جزئیات فراوانی دارد.
بخشی از این جزئیات را قرار است در این درس بخوانیم و بیاموزیم:
- چند مثال از تفکر شهودی و قضاوت بر اساس شهود
- تعریف شهود چیست؟ تفکر شهودی یعنی چه؟
- تفکر شهودی چه تفاوتی با تفکر تحلیلی دارد؟
- آیا واقعاً میتوان به تصمیم گیری شهودی اعتماد کرد؟
- تفکر شهودی در فضای علمی و دانشگاهی
- نقاط قوت و ضعف هر یک از این دو الگوی تفکر و تصمیمگیری چیست؟
- آیا تفکر شهودی و تصمیم گیری شهودی را میتوان یک مهارت در نظر گرفت؟ یعنی میشود برای تقویت آنها تلاش کرد؟ آیا چنین تلاشی ضروری و مفید است؟
در این درس به شناخت بیشتر مفهوم شهود و تعریف تصمیم گیری شهودی اشاره میکنیم و در آینده به بررسی راهکارهای تقویت مهارت تصمیم گیری شهودی خواهیم پرداخت.
چند مثال از تفکر شهودی و قضاوت بر اساس شهود
اگر روی خود واژهی شهود تعصب نداشته باشید و صرفاً به مفهوم شهود توجه کنید، میتوان گفت که بحث شهود و تفکر شهودی از زمانهای کهن تا همین امروز همراه ما انسانها بوده و هست.
از زمان قدیم که فالگیرها و جادوگران در گوی بلورین و جام جهاننمای خود نگاه میکردند و دربارهی آینده حرف میزدند، رفتارشان نمونهای از ادعای شهود بوده است. آنها چنان با دقت به گویهای خود نگاه میکردند که انگار شاهدِ چیزی هستند و سپس دیدههای خود را برای دیگران تعریف میکردند.
اما ادعای شهودی همیشه با هدف کلاهبرداری و فریبدادن دیگران مطرح نمیشوند. شهود در زندگی روزمره هم بهکار ما میآید. بعضی چیزها چنان شفاف پیش چشم ما تصویر میشوند که برایمان دشوار است در درستیشان تردید کنیم:
حتماً برایتان پیش آمده که در مورد چیزی (مثلاً سرنوشت یک پروژه یا یک رابطه عاطفی) خوشبین نبودهاید و به همکار یا دوست خود گفتهاید: «مثل روز برایم روشن است که این کار / رابطه به سرانجام نمیرسد.»
در این مواقع، شما اصرار ندارید جزء به جزء و با تحلیل و استدلال، از حرف خود دفاع کنید. اما حس میکنید که حاصل تمام دانش و تجربه و زندگیتان به شما میگوید که این کار یا آن رابطه، نمیتواند به سرانجامی خوب و خوش ختم شود.
مثال از تفکر شهودی کم نیست. حتی در همین چند ساعت اخیر هم ممکن است از قضاوتهای شهودی استفاده کرده باشید:
حضور همکارتان در محل کار، مدتی است که نامنظمتر از گذشته است.
او در ایمیلهای هفتهی گذشتهی خود هم چند مورد غلط تایپی داشته است. بعضی از نامهها را هم در زونکن نامناسبی قرار داده است.
همزمان از شرکت درخواست کرده که حقوق او تغییر کرده و ۵۰٪ افزایش پیدا کند.
هر یک از این موارد به تنهایی میتوانند کاملاً اتفاقی باشند یا ریشههای سادهای داشته باشند.
اما ممکن است با کنار هم قرار دادن آنها و شناختی که از قبل از همکارتان دارید به نتیجه برسید که: «او پیشنهادی از شرکت دیگری دریافت کرده و تحت هر شرایطی از اینجا خواهد رفت.»
شما هرگز نمیتوانید به صورت قطعی در این زمینه اظهارنظر کنید. استدلالی هم برای حرفتان ندارید. اما شهودتان میگوید که چنین وضعیتی به وجود آمده است.
تعریف شهود و تفکر شهودی چیست؟
مفهوم شهود (Intuition) در ادبیات علمی و دانشگاهی جهان، سرنوشتی متفاوت و عمری نسبتاً کوتاه (در حد یک قرن اخیر) دارد (+):
یکی از نخستین کسانی که شهود را به معنای امروزی آن بهکار برده، کارل گوستاو یونگ است. او در سال ۱۹۳۳ شهود (Intuition) را به صورت یک کارکرد روانشناختی که به روشی ناخودآگاه، اطلاعات دریافتی انسانها را پردازش میکند توصیف کرده است.
اما تعریفهایی که این روزها در میان روانشناسان و محققان مدیریتی رواج دارد، کمی کاملتر از تعریف یونگ (اما هنوز بر همان پایه) است:
نوعی نتیجهگیری ذهنی که فرد تصمیمگیرنده بر اساس تجربیات و هیجانات گذشتهی خود به آن میرسد (+).
افکار و ترجیحاتی که به سرعت به ذهن میرسند و برای شکلگیری آنها، تلاش و تأمل چندانی انجام نمیشود (دنیل کانمن).
شهود، روشی برای ترجمه کردن تجربههای ما به قضاوت و تصمیم است (گری کلین در کتاب قدرت شهود)
اگر بخواهیم برخی ویژگی های تفکر شهودی را بر اساس آنچه در تعریفهای بالا آمده کنار هم بگذاریم به سه مورد کلیدی میرسیم:
بهترین روش برای درک تفکر شهودی (و به تبع آن تصمیم گیری شهودی) این است که آنها را روبروی تفکر تحلیلی قرار دهیم.
تفکر تحلیلی و تصمیم گیری تحلیلی یک فرایند مکانیکی و کاملاً مشخص دارد:
به محض طرح یک مسئله یا مشکل، باید تمام گزینههای ممکن را روی میز گذاشته و برای هر کدام، بیشترین اطلاعات در دسترس را گردآوری کنید.
سپس معیارهای تصمیمگیری خود را مشخص کرده و ارزش هر گزینه، منافع، هزینهها و ریسکهای احتمالی آن را بسنجید.
در پایان بهترین گزینه را انتخاب کرده و اجرا کنید.
اما تفکر شهودی از مسئله به پاسخ میپرد؛
و در این میان، همهی مراحل رسمی و از پیشتعیینشدهی فرایند تصمیمگیری را نادیده میگیرد.
آیا واقعاً میتوان به تصمیم گیری شهودی اعتماد کرد؟
دوست عزیز. مطالعه مجموعه درسهای تصمیم گیری پیشرفته، صرفاً برای کسانی امکان پذیر است که هر دو شرط زیر را دارا باشند:
- کاربر ویژه متمم باشند.
- پروژه درس تصمیم گیری را انجام داده باشند و پروژه آنها پذیرفته شده باشد.
ضمناً اگر کاربر ویژه متمم باشید، به درسهای بسیار بیشتری دسترسی پیدا میکنید که فهرست آنها را میتوانید در اینجا ببینید:
البته از میان درسها و مطالب مطرح شده، ما فکر میکنیم شاید بهتر باشد ابتدا مطالعهی مباحث زیر را در اولویت قرار دهید:
و سپس به سراغ تصمیم گیری پیشرفته بیایید.
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری تصمیم گیری پیشرفته به شما پیشنهاد میکند:
- درس تصمیم گیری پیشرفته (ریسک و شهود)
- شهود چیست؟ آیا تفکر شهودی و تصمیم شهودی مهارت محسوب میشوند؟
- گری کلین | کتاب قدرت شهود و بررسی شهود در روانشناسی
- اهمیت داستان گویی و داستان سازی در تصمیم گیری تشخیصی
- تصمیم گیری شهودی | نقش انتخاب سوال کلیدی درست در تصمیم گیری بهتر
- قضاوت درباره طعم کیک بر اساس یک برش | نالینی آمبادی
- چه زمانی به تصمیم گیری شهودی اعتماد کنیم؟ (۱)
- کالبدشکافی پیش از مرگ | شیوهای برای ارزیابی تصمیم گیری
- نقش احساسات در تصمیم گیری – قسمت اول
- تفاوت ریسک و عدم قطعیت (ابهام / عدم اطمینان)
- انواع احتمال | سه مفهوم متفاوت احتمال در گفتگوها و تحلیلها
- تصمیم گیری گروهی | مزایا، معایب و انواع روشها
- انواع سبک های تصمیم گیری
- انواع سیستمهای رای گیری | چند روش رای گیری برای تصمیم گیری گروهی
- روش دلفی چیست و چه کاربردی دارد؟
- نظریه چشم انداز (تئوری چشم انداز) | دانیل کانمن و آموس تورسکی
- درد از دست دادن | مثالی از دن اریلی برای نظریه دورنما
- تصمیم گیری سازمانی | چک لیست تصمیم گیری برای مدیران
- کتاب بینش و تفکر شهودی (دیدن آنچه دیگران نمیبینند) | گری کلین
- ماکس بیزرمن | نویسنده و محقق در مذاکره و تصمیم گیری
- کار اخلاقی چیست؟ | مروری بر داستان دزدی از داروساز (لارنس کلبرگ)
- کتاب مدیران و چالش های تصمیم گیری | ماکس بیزرمن
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای آشنا شدن بیشتر با متمم به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کنید و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید.
توجه داشته باشید که خرید ششماهه و یکساله بهترتیب معادل ۲۰٪ و ۳۸٪ تخفیف (نسبت به خرید یکماهه) محسوب میشوند.برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : محمدرضا شعبانعلی
قسمت اول سوال:
فکر میکنم در حوزهی انتخاب و خرید کتاب، در این جنس از مهارت شهودی، وضعیت مطلوبی داشته باشم.
طبیعتاً بخشی از دلیلش به خاطر انباشت زیاد Patternهاست.
طی سالهای گذشته، حجم زیادی کتاب خریده یا مطالعه کردهام و طبیعتاً در ذهنم، رابطهای بین متغیرهای مختلف کتاب و رضایت من از مطالعهشون شکل گرفته.
البته مطلبی هست که در درس اشاره نشده، و نمیدونم از نظر علمی درسته یا نه. اما احساس میکنم هر چه هزینههای انتخاب یا حساسیت انتخاب، بالاتر بره، الگوهای قبلی، بهتر تحلیل و طبقه بندی و انباشه میشن و کیفیت تحلیلهای شهودی بعدی رو بهتر میکنن.
اخیراً که کمتر میتونم کتابهای مورد نظرم رو از ایران بخرم و مجبور میشم به خاطر خرید کتاب به مسافرت برم، حساسیت این کار برام بیشتر شده و - جدا از کتابهایی که از قبل، اسم و مشخصاتشون رو میدونم - گاه در عرض دو یا سه روز، بیش از 2000 کتاب رو در حوزههای مورد علاقهام بررسی میکنم.
احساس میکنم الان پارامترهای متعددی در کنار هم، باعث شکل گیری تصمیم گیری من میشن که البته وزن یا اهمیت هیچکدوم رو هم نمیدونم و حتی نمیخوام بدونم. همهی اینها در کنار هم، یک تصویر میسازند که به نظر من، خریدنی یا نخریدنی است (و طبیعتاً مغزم در نهایت باید بین سه گزینهی الان میخرم، هرگز نمیخرم، بعداً دوباره بررسی میکنم) یکی رو انتخاب کنه.
بعضی از پارامترهایی که میدونم در تصمیم شهودی من نقش دارند (مستقل از سهم و میزان اهمیتشون که مشخص نیست) اینها هستند:
* اسم نویسنده
* توضیح پشت جلد
* صفحهی تقدیم کتاب
* کسانی که در کتاب Praise آنها منتشر شده
* فهرست مطالب
* مطالعه دو پاراگراف تصادفی از دو نقطهی کتاب
* مرور آخرین فصل کتاب
* مطالعهی اولین جملهی کتاب
* اینکه آیا کتاب، همزمان دو شکل Hard Cover و Soft Cover رو داره یا نه.
الان احساس میکنم در این حوزه میتونم مدعی باشم که شاید ده میلیون تومان پول رو در عرض دو یا سه روز برای انتخاب کتاب از بین یک میلیارد تومان کتاب، با چنان دقتی انتخاب میکنم که اگر خودم پس از یک عمر صرف وقت و مطالعهی تمام اون کتابها، بخوام دوباره تصمیم بگیرم، شاید کمتر از 5% تغییر در تصمیمم ایجاد بشه.
پاسخ سوال دوم: تشخیص اینکه ارتباط با چه کسانی برای من میتونه برای من اثربخش یا غیراثربخش باشه.
فکر میکنم یکی از بزرگترین ضعفهای تصمیم گیری شهودی من اینه.
بارها شده حسم به من گفته که ایجاد رابطه با یک نفر (چه دوست، چه همکار، چه شریک کاری و هر چیز دیگری از این دست) میتونه خیلی موثر و مولد باشه. اما بعد از مدتی دیدهام که قضاوت نادرستی داشتهام.
در مقابل، بارها شده که به اجبار با کسی آشنا شدهام یا به علت شکست در فرار کردن از یک جلسه، با فردی دوست شدهام و مدتی احساس میکردهام که این آشنایی، فقط اتلاف وقت و منابع است. اما بعدها دیدهام که چقدر نقش مهمی در زندگیام ایفا کرده.
فعلاً برای اینکه مطمئن باشم خطای کمتری انجام میدهم، این نوع تصمیمها را همچنان با سیستم دو، اتخاذ میکنم و اجازه نمیدهم سیستم یک، تاثیر زیادی در این زمینه داشته باشد.
اما برای تقویت شهود در این حوزه، احساس میکنم مشکل اصلی من، خطای شناختی اثر هالهای یا Halo Effect است.
به سختی میتوانم یک حوزه از ویژگیهای یک شخص را به دیگر حوزهها تعمیم ندهم.
مثلاً نمیتوانم بپذیرم کسی که به صورت پیوسته مطالعه نمیکند، میتواند عقل هم داشته باشد.
یا اینکه هرگز باور نمیکنم کسی که در سن و سال دوستان من است و تا دکترا ادامه تحصیل داده، وقتش هیچ ارزش و نظرش هیچ اعتباری داشته باشد. چون در یک مورد، به نظرم تصمیم غلط گرفته.
کسی هم که حتی یک یا دو بار در سال به مهمانی و پارتی میرود، به نظرم هرگز درکی از وقت و منابع و ... ندارد.
خودم میدانم که هر سه قضاوت فوق، و دهها قضاوت دیگر از این جنس، کاملاً نادرست هستند و چنین جنبههایی از زندگی را نمیتوان به همه جا تعمیم داد.
اما هر گاه، سیستم تحلیلی دو را کمرنگ میکنم و به شهودم در این زمینه اجازهی دخالت میدهم، سریعاً قوانین فوق و دهها قانون دیگر را وارد تصمیم گیری میکنم!
پی نوشت: برای دوستانی که اثر هالهای را نمیشناسند، شاید آن داستان قدیمی زمان حکومت پهلوی، مثال خوبی باشد که ماموران، به خانهی مردی کمونیست ریختند تا او را بازداشت کنند و بر دیوار اتاق، تصویر مارکس را دیدند (که البته نمیشناختند). یکی از ماموران گفت: خاک بر سرت که پدر بزرگت تا این حد مومن بوده و تو کمونیست شدهای.
سلام
۱) من خیلی از مواقع به خوبی می تونم آدمی که برای اولین بار دیدمش رو شناسایی کنم. نمی گم کامل، اما با چند جمله ای که هر فرد میگه و حرکات و رفتارش، می تونم حدس بزنم که بعدا چه کاری انجام می ده یا در موقعیتی که در اون قرار داریم چه واکنشی نشون میده. همچنین می تونم چارچوب کلی شخصیتش رو بشناسم.
گاهی به خودم شک کردم یا مثلا بعد از چند بار دیدن فرد رفتارهایی رو دیدم که به نظر میومده درکی که در اولین دیدار ازش داشتم اشتباه اومده. اما به مرور و با برخوردهای بیشتر و بیشتر به همون نتیجه اول رسیدم!
۲) حوزه ای که در اون ضعف دارم، حضور ذهن و زدن حرف، در جای مناسب خودشه. یعنی که قبل از اینکه دیگری صحبتی کنه بتونم حدس بزنم که چه حرفی ممکنه بزنه یا چه واکنشی ممکنه نشون بده و اگر لازم باشه بر اساس اون صحبت کنم. این حوزه در مذاکره مفید خواهد بود.
سالهای زیادی در خوابگاه دانشگاه زندگی کردم و به نظرم به خاطر این سبک زندگی و برخورد با افراد متفاوت معمولا زود میتوانم حدس بزنم که خصوصیات او در کدام الگوی شخصیتی (الگوهای موجود در ذهن من ) قرار می گیرد و در آینده چه مشکلاتی ممکن است در این زمینه هم اتاق یا همخانه بودن پیش بیاید. تا حد زیادی هم پیش بینی های درستی داشتهام و معمولا به حس اولیهام اعتماد دارم.
اما در زمینهی کاری هنوز الگوهای ذهنی کافی ندارم. یکی از موضوعاتی که خیلی علاقه مندم بتوانم آن را با شهود پیشبینی کنم میزان تعهد به کار فرد است و این که بر اساس چه شاخصههایی می توان سنجید فرد مورد نظر در وقت مشخص شده پروژه اش را به شما میرساند یا در افق محو میشود؟
تصور میکنم تحلیل گفتار و رفتار افراد و درک نیت واقعی آنها از بیان یک جمله یا مساله بویژه در جلسات کاری، چیزی است که شهود من در آن قدرت نسبتا خوبی دارد. البته همیشه تلاش کرده ام تا این شهود منتهی به بدبینی نسبت به دیگران نشود و از آن به صورت مثبت و در راستای رسیدن به خواسته های شخصی و کاری استفاده کنم. به نظرم اطرافیان و همکارانم نیز به این قدرت شهود من تا حدودی باور داشته باشند.
اما زمینه این قدرت شهود از کجا آمده است؟
۱- تجربه نخستین سالهای اشتغال من یکی از عوامل تقویت این حس بود. در چهار سال نخست مدیری داشتم که خود نیز از چنین توانمندی برخوردار بود و همکاری با ایشان در تقویت شهود من بسیار موثر بود. او در جلسات کاری به خوبی مذاکره می کرد و به سادگی خواسته هایش را با توجه به مقصود اصلی طرف مقابل مطرح می کرد و نتیجه های خوبی می گرفت و تجربه هر جلسه را با من تحلیل می کرد. از او سپاسگزارم.
۲- تجربه دوستی و ازدواج با همسرم یکی دیگر از عوامل تقویت شهود من در رابطه با درک مقصود اصلی دیگران بود. در آغاز برای من بسیار سخت بود تا بتوانم بفهمم که در پشت ظاهر واژه ها و جملات چه چیزی نهفته است. اما با گذشت زمان این توانایی در من تقویت شد.
۳- مطالعه مباحث رفتار شناسی که به آن علاقه مندم عامل مهم دیگری در تقویت این توانایی بوده است.
یه حوزه که فکر میکنم توش تصمیم شهودی خوب میتونم بگیرم خرید لباس اونم به خاطر تجربه تو این زمینه که موردی که نظرم را جلب میکنه میتونم سریع آنالیزش کنم که با توجه به قیمتش کیفیت مناسب را داره و به درد من میخوره کجاها میتونم بپوشمش چقدر کاربردیه و چه وسایلی دارم که بتونم باهاش استفاده کنم
یکی هم در مورد آدمهاست من کسی را که میبینم انرژی که ازش میگیرم تا ۷۰ درصد بهم میگه که با این فرد ارتباطم را ادامه بدم یا نه شاید یه چیزی مثل همون حس ششم .
دوست دارم در مورد سرمایه گذاری تصمیم گیری شهودیم افزایش پیدا کنه البته راهش یه کم پیچیده است چون نمیشه همشا تجربه کرد یا همه زمانم را صرف جمع آوری اطلاعات کنم چون زمان بعضی پروژه ها محدوده دوست دارم یه راه سریع تر را یاد بگیرم.
قسمت اول:
شناخت و انتخاب نحوه ارتباط با افراد مختلف.
این شناخت به صورت روزانه در حال پیشرفت هست، با ارتباط با افراد و جمع آوری اطلاعات از بازخورد آنها این قدرت تصمیم گیری به صورت روزانه در حال رشد و تکامل است.
همچنین در زمینه شناخت پتانسیل ها و استعداد های افراد از شناخت و انتخاب مناسبی برخوردار هستم.
قسمت دوم:
احساس نیاز در تقویت تصمیم گیری در مورد مسایل پیچیده ای که از جزییات زیاد تشکیل شده میکنم یا به عبارتی از عقل و استدلال های عقلی، برای درک بهتر روابط آن استفاده میکنم. که به نظرم با دقت بیشتر و تقویت دید سیستماتیک و به دست آوردن تجربه بیشتر در ارتباط با شناخت فرایند ها بتونم در این زمینه پیشرفت کنم.
۲) حوزه ای که در حال حاضر بسیار علاقه مند هستم تا توانایی تصمیم گیری شهودی را در آنجا تقویت کنم بازار فارکس است. افرادی که در این بازار به وسیله تحلیل تکنیکال و استفاده از الگوهای مختلف که اکثر آنها شناخته شده اند و در کتاب های مختلف یافت می شوند کار می کنند با تقویت حس شهود خود می توانند تصمیم گیری های بهتری برای خرید و فروش ارز داشته باشند. شناسایی این الگوها که هر روز و در ارزهای مختلف و در تایم فریم های مختلف قابل مشاهده و پرتکرار هستند می توانند برای ما سودهای زیادی را بیاورند. با توجه به اینکه تصمیم گیری شهودی به واسطه شناخت الگوها می باشد، برای اینکه در این بازار موفق شویم نیاز داریم که این الگوهای مشخص که در بازار تکرار می شوند را از طریق خواندن کتاب های گوناگون و با نگارش های مختلف بشناسیم و به صورت عملی نیز در صورت رویت آنها در بازار وارد معامله شویم تا با کسب تجربه بیشتر این الگوها ملکه ذهن ما شوند و در صورت تکرار آنها به سرعت برای خرید و فروش اقدام کنیم.
– به نظرم در حوزه کتاب و فیلم تصمیم گیری شهودی قابل قبول برای خودم دارم. این نتیجه مطالعه و فیلم دیدن در طول سالهاست. در گذشته بیشتر و به مرور زمان کمتر, با تحقیق تصمیم میگرفتم چه کتابی را مطالعه کنم از چه نویسنده ای, چه ناشری و چه مترجمی. این امر باعث آشنایی من با تعدادی از نویسنده ها, مترجم ها و ناشران شده که در لحظه تصمیم گیری برای خرید کتاب جدید, دخیل بودن آنها در انتشار کتاب در تصمیم من موثر است. از سویی با خواندن چند سطر از چند قسمت مختلف کتاب, می توانم متوجه شوم کتاب احتمالا برای من جذاب خواهد بود یا نه و معمولا هم تصمیم من درست است.
– در مورد تصمیم گیری در مسیر شغلی تمایل دارم تصمیم گیری شهودی خود را تقویت کنم. احتمالا یکی از روش های آن, صرف وقت مناسب و آشنایی با گزینه های ممکن, فرصت ها و تهدیدهای هر گزینه است که از طریق مطالعه توانایی های لازم برای هر شغل و صحبت با افرادی که در آن حوزه ها مشغول کار هستند به دست می آید.
درود
در حوزه فناوری اطلاعات و در زمینه ارتقا سلامت که حوزه کاری خودم هست معمولا شهودی عمل میکنم، البته به این امر خیلی اعتقاد ندارم که شهود بیشتر از راه تجربه میگذره، هر چند تجربه تاثیر گذاره، ولی با توجه به سرعت اطلاعات در عصر حاضر اگر بخواهیم در همه حوزه ها به تجربه برا تقویت شهود اکتفا کنیم شاید زمان زیادی را از دست بدهیم و نتوانیم خیلی موفق باشیم به نظرم یکی از مهمترین راههای تقویت شهود که به شخصه از اون نتیجه هم گرفتم مطالعه است، شما وقتی در یک حوزه خاص شروع به مطالعه کنید و دیدگاهها و کتابهای انسانهای بزرگ اون حوزه را مطالعه کنید کم کم قدرت شهودی بالایی پیدا میکنید، به عنوان مثال اولین بابر که میخواستم در یک زمینه ای کار تحقیقاتی انجام بدم اونقدر مبتدی بودم که حتی برای انتخاب موضوع دست به دامان اساتیدم می شدم که یک موضوع خوب بهم معرفی کنند، ولی وقتی خودم در اون حوزه وارد شدم و مطالعات زیادی انجام دادم اونقدر مسائل و مشکلات اون حوزه برام ملموس می شد که شاید چندین مشکل و موضوع تحقیق به آسانی و با یک مشاهده ساده در ذهنم شکل می گرفت شاید چیزی که در زبان عام به اون الهام میگوییم، در نهاییت میخوام اینو تاکید کنم که با مطالعه و مدل یابی ذهنی افراد بزرگ یه حوزه تخصصی میتونیم تصمیم گیری شهودی خودمون را تا حد زیادی ارتقا بدیم.
پاسخ سوال اول :
فکر میکنم خیلی از ماها بخاطر تجارب خوبی که بمرور زمان در حرفه خودمون بدست میاریم مخصوصا اگه حوزه فعالیتمون محدود ، تخصصی و پرتکرار باشه باعث میشه الگوهای مشخصی در ذهنمون شکل بگیره و بر همون اساس تصمیم گیریهامون رفته رفته شهودی تر بشه. یادم میاد اوایل که مشغول کار فعلی خودم شده بودم برای ارزیابی یک ملک (یا نوشتن یک طرح سرمایه گذاری) با رعایت تمام جزئیات و قوانین و با اندازه گیری دقیق اینکار رو انجام میدادم ولی بعد از گذشت چند سال تنها با نگاه کردن به داخل و خارج یک ملک براحتی میتونم کار ارزیابی رو انجام بدم و برای ارزنده بودن و قیمت گذاریش تصمیم بگیرم .
پاسخ سوال دوم :
حوزه های زیادی هست که نیاز به تقویت تصمیمات شهودی دارم ولی فکر میکنم اولویت با حوزه هایی باشه که امکان گرفتن تصمیمات با سیستم دو بر اساس مباحث علمی ، پیش بینی شده و تحلیلی کمتره ، مثلا یه جایی میخوندم که پیش بینی رویدادهای اقتصادی اکثرا نادرست از آب در میاد به همین خاطر بنظرم تصمیماتی که در این زمینه هست اگه شهودی و براساس تجارب و الگوهای تشخیص داده شده باشه بهتره . حوزه دیگه ای که خیلی بهش علاقه مند و گاهی نیازمندم ، تشخیص درست ریسک ناشی از تصمیم گیری و کلا تصمیم گیری در حوزه های پر ریسکه. مثلا تو حوزه کاری خودم خیلی مواقع پیش میاد که بنا به دلایل مختلف (فشار داخل و خارج سازمان ، وضعیت پروژه و . . .) تمایل داری خارج از عرف و ضوابط تصمیم بگیری و طبیعتا باید ریسکشم بپذیری.
سلام
شخصا در مورد شناخت افراد و ویژگیهای آنها و حدس رفتار آنها در موقعیتهای مختلف ، از قدرت شهود خودم د این زمینه کمک می گیرم. اغلب در پشت رفتار و اعمال پیچیده آنها سادگی خاصی رو مشاهده میکنم و معمولا به راحتی حرکات بعدی اونها رو پیش بینی میکنم و از این بینش و شهود در حل و فصل مسائل و مشکلات خانوادگی و شغلی خود و دیگران کمک میگیرم.
به نظر میرسه چند عامل از جمله درگیری های مختلف و متعدد با مشکلات مختلف و پیچیده خانوادگی و تجربیات مختلف شغلی که سبب پیدایش الگوها می شوند و همینطور درونگرائی و شاید قدری استعداد تحلیلی ،عواملی برای رسیدن به این توانایی باشند.
پاسخ بخش اول تمرین:

من در زمینه لوله کشی و طراحی مجتمع های صنعتی معمولا تصمیم های خوبی می گیرم. البته سالهاست این تخصص اصلی من است و روزانه با چندین الگوی جدید آشنا می شوم و مزایا و معایب هر کدام را در عمل می بینم. فکر می کنم ده ها موضوع مختلف باشد که از هرکدام دو تا چند نمونه در ذهنم انباشته شده است. مثلا اینکه لوله روی زمین قرار بگیرد یا زیر زمین، اگر روی زمین هستند با SLEEPER یا PIPERACK منتقل شوند، سازه فلزی باشد یا بتونی و …
در واقع این نمونه ها در نتیجه انجام چندین پروژه بزرگ انباشته شده است. وقتی از من می پرسند این مخزن باید کجا قرار بگیرد، ناگهان چندین الگو از مخازنی که قبلا در جاهای مختلف قرار گرفته در ذهنم نقش می بندد. هر جانمایی مزیت و عیب خود را دارد. بدون اینکه بتوانم به شکل دقیق خیلی از این مزایا و معایب را بازگو کنم در خصوص جای مخزن تصمیم می گیرم و معمولا خوب از کار در می آید.
پاسخ بخش دوم تمرین:
فکر می کنم در تصمیم گیری برای انتخاب پروژه های مناسب برای سرمایه گذاری هنوز مهارت کافی ندارم. اصلی ترین راه برای تقویت مهارت تصمیم گیری شهودی در این حوزه، کسب تجربه است. اینکه شخصا پروژه های مختلف را انتخاب کنم و از نتایج آن بازخورد بگیرم. به دست آوردن چنین تجربه ای نیاز به صبر و زمان زیادی دارد. برای تسهیل این فرایند، شاید توجه بیشتر به تجربیات دیگران و استفاده از موفقیت ها و شکست های آنها راه خوبی باشد.
سلام.
در حوزه ی عقد یا لغو قرار داد برای پذیرش پروژه، تصمیم گیری شهودی من تا به حال درست جواب داده.
نمونه ی ۱) عقد قرارداد انجام یک پروژه ی تدوین سند راهبردی
از کجا آمده؟ تحصیل دانشگاهی و شرکت در دوره های آموزشی مناسبی که توفیق داشته ام طی کنم و نیز سابقه ی اجرایی چندساله در برنامه ریزی و هدف گذاری.
نمونه ی ۲) عقد یا لغو قرارداد تدریس در دانشگاه و سازمان ها
از کجا آمده؟ از شناخت خصوصیات اخلاقی و رفتاری افراد (شناخت الگوها) که به پیش بینی رفتار مدیران مراکز مورد نظر و تصمیم گیری در مورد نتیجه ی همکاری با آنها منتهی شده است.
برقرار باشید.
فکر می کنم در رابطه با انسان ها تصمیم گیری شهودی در حد قابل قبولیه
در فضای کسب و کار ، مخصوصن وقتی بحث عدد و رقم میشه خیلی ضعیفم و باید با تمرین کردن و تجربه کردن و مطالعه مدل های مالی کسب و کار های دیگه این توانایی رو پرورش بدم.
۱- اینکه قسمت اول این سوال رو سریع نمیتونم پاسخ بدم یعنی هنوز خیلی کار در حوزه های خاصی باید انجام بدم تا بتونم به صورت شهودی تصمیم بگیرم. ولی به هرحال اگه بخام جواب این تمرین رو بدم میتونم به انتخاب کتاب و آدمهای خاص اشاره کنم. کاری که اشتیاق خیلی زیادی براشون دارم. وقتی عنوان کتابی رو میبینم، در خیلی از موارد همن اول نظر خاصی در موردش دارم: اینکه الان برای من ارزش خوندن داره یا نه. در مورد آدمهای خاص(نویسنده های کتاب و سایت و وبلاگ و مدرسین کورسها و دوره ها) هم تقریبا همینطوری هستم.
در مورد جالب بودن آدمها برای خودم هم چنین شمی دارم. اینکه کسی چقدر عمیق داره، سلامت روانی داره، حرف برای گفتن داره و..
خیلی وقتهام اشتباه کردم. دیدم کتابی که فکر میکردم خیلی جالبه، نیست یا کسی که فکر میکردم آدم جالبی نیست، خیلی میتونم ازش یاد بگیرم.
۲- حوزه های زیادی هست که دوست دارم مهارت تفکر شهودیم رو در اون زمینه تقویت کنم: مثلاً اینکه به کدوم گزینه ها در زندگیم نه بگم. با کی ها قطع رابطه کنم.
به نظرم میرسه واکنش ها ( reaction ) در رشته های مختلف ورزشی رو بشه نوعی از تصمیم گیری شهودی دونست .
برای مثال در فوتبال دروازه بان برای واکنش هم به حس ششم اعتماد می کند ( مثلا برای گرفتن پنالتی ) و هم با تمرین و تکرار به نوعی به فرآیند تشخصی الگوها دست پیدا می کند .
من می تونم تصمیم های شهودی خوبی در زمینه کمک کردن به دیگران وقتی مشکلی براشون پیش اومده بگیرم. علتش هم می تونه این باشه که موارد زیادی بوده که داوطلبانه به اشخاص کمک کردم و در خیلی از موارد وقت و انرژی زیادی صرف کردم و عملا هیچ کار خاصی هم نتونستم انجام بدم چون اون شخص اصلا آمادگی دریافت کمک همدلی و همفکری رو نداشته. با استفاده از همون الگوها به راحتی تشخیص میدم که همدلی و همفکری من کمکی به بهبود شرایط میکنه یا صرفا مشکلی بر مشکلات قبلی شخص اضافه می کنه.
در حوزه تصمیم گیری های مالی خیلی دوست دارم که بتونم به صورت شهودی تصمیم های موفقیت آمیز بگیرم. فکر میکنم لازمه تصمیمات فعلی رو با سیستم ۲ بگیرم تا ضمن تبحر پیدا کردن در تحلیل دقیق مسائل به تقویت تصمیم گیری شهودی خودم در این حوزه کمک کنم.
پاسخ سوال یک: همانطور که مستحضرید یکی از مهمترین روشهای تشخیص بیماری ها گرفتن تاریخچه و مشاهده علایم بالینی است. لذا براساس تجربه با شنیدن تاریخچه و دیدن علایم بالینی می توان به بیماری مد نظر مشکوک شد. که یکی از روشهای تشخیص و تصمیم گیری اینجانب و شاید اکثر کلینسین های حوزه تشخیص و درمان ،تصمیم گیری شهودی است.
در خصوص سوال دوم: مورد خاصی نیست.
در تایید آموزش و درک بهتر تصمیم گیری شهودی ،بهترین مصداق که تمام سنین می توانند آنرا درک کنند بازیکنان فوتبال هستند که گاها می گویند فلان بازیکن شبیه فلان ستاره فوتبال بازی می کند. یا حرکات او شبیه زیدان ، ر.ونالدو … است.لذا تصمیم شهودی در اتخاب بازیکن نقش بسزایی دارد.
باتشکر
با سلام
پاسخ سوال یک:
فکر می کنم درانتخاب هایی که با افراد سر و کار دارد(دوست، همکار، فروشنده خوب) تصمیم های شهودی خوبی بگیرم.به نظرم بخشی از آنها به واسطه شناخت شخصیت خودم و بخش دیگر به تجربه ارتباط با آدمهای متفاوت تو دوره های مختلف زندگی ام بر می گردد.فکر کردن به آدمها، طبقه بندی آنها،منش آنها، مدل فکری و ذهنی شون باعث شده که در مواجهه با آدمها وارتباط با آنها به این مدل تصمیم گیری اعتقاد پیدا کنم.خب طبیعی است که رد پای این ویژگی باعث شده که این معیار به محصولات فرهنگی چون کتاب،سایتها و برخی از حوزه های هنری تسری پیدا کنه و بتونم متناسب با علائق و ذائقه های خود،انتخاب های رضایت بخشی داشته باشم.
پاسخ سوال دوم:
خب خیلی از حوزه هاست که سر رشته و اطلاعات در اون زمینه ندارم در نتیجه نه به صورت عقلانی و نه به صورت شهودی نمی تونم تصمیم گیری مناسبی هم داشته باشم ولی خیلی علاقمندم سازو کار تصمیم گیری در موقعیت های سخت و یا بحرانی رابفهمم. به این که وقتی در چند راهی های مهم انتخاب دچار شک و تردید می شوی، و تنگنای زمانی عرصه را بر تو تنگ کرده است و باید از بین گزینه ها انتخاب کنی ومی دانی که در آینده باید جوابگو و مسئول تصمیم خود باشی. به نظرم برای پرورش تصمیم گیری در این زمینه باید به درونی سازی چارچوب ها و اصول قابل دفاع خود و چارچوپهای ارزشی پرداخته باشم سپس خود را در معرض تجربیات،موفقیت ها و شکست های افراد و تصمیماتی قرار دهم که در این موقعیتها قرار گرفتند.یعنی شبیه سازی این مسائل برای خود و یادگیری مهارت مشاوره گیری از نظرات متنوع.
سلام
در مورد بخش اول تمرین می توانم بگویم تصمیم گیری شهودی در خصوص « قابلیت اعتماد به رفتار افراد و توانایی آنها در انجام کارها » یکی از جنبه هایی است که تا به حال در اکثر موارد (بیش از ۹۰%) موفق بوده است . به نظر خودم نقطه قوت تصمیم گیری در این حوزه می تواند به گذشته من بازگردد . من دوران تحصیل خود را در مدارس دولتی دهه ۵۰ و ۶۰ طی کرده ام ؛ مدارسی با کلاس های بیش از ۴۰ نفر دانش آموز در هر کلاس درس . این تجمع در کلاس و بالطبع در مدرسه که با تعداد دانش آموزان فعلی در مدارس غیرانتفاعی به هیچ وجه سنخیت ندارد باعث شده تا با افراد بیشتری در ارتباط بوده باشم . در ضمن مدت حدود ۱۲ سال را نیز به کار تدریس اشتغال داشتم و در دوران اشتغال بکار صنعتی نیز همواره در گروه کارخانجات تولیدی ( و نه مجتمع های تحقیقاتی ) فعالیت داشته و دارم لذا هر روز با تعداد زیادی از افراد در گروههای مختلف کاری و حرفه ای ( کارگران با سطح سواد پایین ؛ سرپرستان و کارشناسان و مدیران) در ارتباط هستم و این کثرت دید و بازدیدها این توانایی را بهبود بخشیده است . البته باید اذعان کنم در چند سال اخیر متاسفانه به دلیل پایمال شدن ارزش های پایه اخلاقی در سطح جامعه و به قول امام (ره) انقلاب ارزشها؛ تفاوت قایل شدن بین گفتارهای راست و دروغ افراد بسیار دشوار شده و بقول دوستان شاید ما خیلی ساده لوح و زودباور هستیم.
در مورد بخش دوم تمرین باید بگویم به دو مبحث بسیار علاقه مندم یکی همین مبحث تصمیم گیری و دیگری تفکر استراتژیک . برای تقویت مهارت در این زمینه ها نیز به مطالعه کتب و توجه به سمینارهای افراد صاحب نظر از جمله همین سایت متمم و مجموعه دروس استاد مشایخی و دکتر لشکربلوکی در لینک « مکتب خونه » http://www.maktabkhooneh.org می پردازم .
* نمیدونم حوزه ای وجود داره که کاملا در اون تصمیم های شهودی خوبی می گیرم یا نه؟ . اما در بعضی موارد به شهودم اطمینان می کنم و معمولا هم تصمیمم درست بوده. به عنوان مثال در مورد اعتماد کردن به دیگران شهودی تصمیم میگیرم. این اعتماد کردن ممکنه در فضای حقیقی باشه یا مجازی. من خیلی زیاد به دیگران اعتماد میکنم معمولا هم بدون استدلالهای منطقی. اینکه چه پارامترهایی در این تصمیم گیری موثره راستش قبلا خیلی بهش فکر نکردم. فکر میکنم دلیل اصلیش خوشبینی زیاد من باشه. اما اگه بخوام دلایلی رو ذکر کنم میتونم به موارد زیر اشاره کنم :
– اگه هنگام آشنایی و دوستی با یک نفر باشه, جملات اولیه ای که به کار میبره خیلی برام مهمه. به نظرم اینطوری طرف مشخص می کنه که به مرزها ی رابطه اهمیت میده یا نه, و اصلا چیزی به اسم مرز میشناسه؟ ویا اینکه چقدر حواسش هست که حس بدی با کلماتش به طرف مقابل نده.
– و همینطور این ذهنیت رو ندارم که آدمها همه دنبال منافع خودشون هستند و دنبال دوز و کلک, مگر اینکه خلافش ثابت بشه! و کاملا برعکس فکر می کنم .
– شاید یک دلیل دیگه هم این باشه که سعی میکنم خودم رو بذارم جای دیگران و احساسات اونها رو درک کنم.
* حوزه ای که دوست دارم این توانمندی رو در اون تقویت کنم در رابطه با کارم هست و اینکه بتونم شناخت خوبی از رفتارها و نیازهای مشتری به دست بیارم و با اتکا به شهود محصول مورد نیاز هر کسی رو به درستی تشخیص بدم و بهش معرفی کنم. فکر میکنم خوب گوش دادن به صحبتهای مشتریان و تقویت حس همدلی با اونها و همینطور آشنایی با فرهنگ جامعه و فرهنگ فردی افراد بتونه در رشد و پرورش این توانمندی موثر باشه.