نیم دانگ پیونگ یانگ | سفرنامه رضا امیرخانی به کره شمالی
کره شمالی برای بسیاری از ما، یک کشور مرموز است. کشوری که رابطهاش با جهان خارج، تقریباً قطع شده است و همین باعث شده که حکایتها و روایتهای بعضاً اغراقآمیز، دربارهی این کشور بر سر زبانها بیفتد.
از سوی دیگر، شنیدهایم که مردم کره شمالی هم تصویر درست و شفافی از جهان ندارند و رسانههای حکومتی، روایتهایی خودساخته را از جهان آزاد، در اختیار این مردم قرار میدهند.
همین وضعیت، باعث میشود کتاب نیم دانگ پیونگ یانگ، به عنوان سفرنامه کره شمالی، آن هم به روایت یک نویسندهی ایرانی یعنی رضا امیرخانی، برای بسیاری از ما جذاب باشد.
رضا امیرخانی چنانکه خود اشاره میکند، کوشیده در این روایت، از یک سو از غرضورزی غربی و از سوی دیگر از روایت فاتحانهی دولتی کرهی شمالی فاصله بگیرند و تا حد امکان با نگاهی واقعبینانه، آنچه را طی دو سفر خود در کرهی شمالی دیده، برای مخاطبش روایت کند:
تمام تلاشم این بود که قبلِ سفر عمیق تحقیق نکنم. آثار مربوط به کرهی شمالی را کمتر بخوانم و فیلمها را نبینم.
دنبال این بودم که تصویر اولیهام سالم باشد و فارغ از پیشداوری.
امیرخانی در نیم دانگ پیونگ یانگ کوشیده صادق باشد و حتی ابایی ندارد که توضیح دهد به عنوان عضو همراه یک هیات سیاسی (جمعیت موتلفه اسلامی) فرصت چنین دیداری را به دست آورده است:
حسین دعایی [ فرزند محمود دعایی ] میخواهد چهگونگی سفر را توضیح بدهد و از همراهان بگوید…
خیلی توضیح نمیخواهم دیگر. میتوانم بفهمم که رفتن به کرهی شمالی تا چه اندازه مهم است. الرفیق ثمالطریق، مال همهی دنیاست به جز کرهی شمالی!
اینجا فقط الطریق مهم است با رفیق باشد یا با غریق باشد یا با حریق یا با هر بیق دیگری همقافیه باشد، تفاوتی ندارد!
حتی اگر با خطمشی و نگرش امیرخانی همراه و همسو نباشید، نمیتوانید قدرت او را در نگارش انکار کنید. سادهنویسی امیرخانی باعث شده که احساس کنید خودتان به کرهی شمالی سفر کرده و جزئیترین چیزها را دیده و تجربه کردهاید:
قبل از ما کنار پذیرش [ هتل در پیونگیانگ ] چینیهای همسفرمان ایستادهاند. کاروانی آمدهاند. شلوغ میکنند و خوشحالند. برای اولین بار متوجه تفاوت لباسهای رنگارنگ چینیها میشوم. (تازه خود چینیها پوشششان ساده است!) حالا میبینم که چهقدر در لباسهای اینجا رنگ کم میبینیم…
سلیقهی انتخاب رنگ چینیان معمولاً خیلی به دل نمینشیند. اعتقاد چندانی گویا به همآهنگی ندارند. میتوانند با کت و شلوار خاکستری مثلاً کتانی سورمهای بپوشند و پیراهن چهارخانهی قرمز و زرد! اما باز بالاخره چهار قلم رنگ در پوشششان هست. اینجا فقط خاکستری میبینیم…
در هتل صرافی نیست. داخل فروشگاه میشوم. کارتخوان برای ویزاکارت ندارند. هیچ قیمتی به وون نیست. یا به یوان چین است و یا به دلار و یورو…
شکلاتی میگیرم و پنج دلار میدهد. باقی پول بهم یوآن چین میدهد. میگویم وون کرهی شمالی میخواهم. متوجه نمیشود. خوب زبان نمیداند. به دخلش اشاره میکنم. همهی پول خردهها را نشانم میدهد. همه چینی است…
به عکس رهبران کبیر روی دیوار فروشگاه اشاره میکنم و میگویم پولی میخواهم که عکس آنها روش باشد. دخترک فروشنده به عکس احترام میگذارد و به من میفهماند که چنین پولی ندارد.
کارت ویزیتهای مدیران، معمولاً یا ایمیل ندارند یا ایمیلی دارند از سایتهای غیرمشهور چینی. جیمیل اصلاً ندیدم و یاهو را فقط یک بار.
از آن سو هیچ شرکتی سایت ندارد. نکتهی جالبتر در مذاکرات اقتصادی این است که تقریباً هیچ حرفی از قیمت زده نمیشود. یا میگویند میخواهیم یا میگویند نمیخواهیم.
کالاهای خودشان را هم که عمدتاً کشاورزی است با «میخواهید» معرفی مینمایند و پرزنت میکنند… انگار قیمت و عدد در اختیار آنها نیست.
در وسط ایستگاه [ مترو ] ستونی است که تنها روزنامهی کشور در شیشهای قرار داده شده است. انصافاً چند نفری هم مشغول مطالعهاند. میروم جلو و متوجه میشوم عکسی که از ما در ویآیپی فرودگاه گرفتهاند، در صفحهی اول جزو تیترهای پایین کار شده است!
با خوشحالی خودمان را میبینیم و میفهمیم تیتر زدند که بازدید معاون بینالملل حزب موتلفهی ایران، خواهرخواندهی حزب کارگران جمهوری دموکراتیک خلق کره [= کره شمالی ] برای مذاکرات اقتصادی.
بعد برای اینکه ارتباط بگیرم، به کسی که مشغول روزنامه خواندن است، با دست سیدموسوی را نشان میدهد و عکسش را در روزنامه مشخص میکنم. زبان بینالمللی. طرف هم به زبان بینالمللی پشتش را به من میکند و میرود. اصلاً نمیخواهند ارتباط بگیرند.
واقعیت این است که قسمتهای شیرین و جذاب در کتاب نیم دانگ پیونگ یانگ فراوان است. اما مسئله اینجاست که بخشها به یکدیگر متصل هستند و اشارههایی به یکدیگر دارند و به همین علت، نمیتوان یک بخش کوتاه را جدا کرده و نقل کرد.
به همین خاطر، ما بخشی از کتاب را که اتفاقاً ربطی به کره شمالی ندارد و یک خاطره مجزا است، برای این پاراگراف فارسی متمم انتخاب کردهایم:
یادم میآید که یکبار در سفری کاری مهمانِ دوستی تاجیک بودم. دوست تاجیک بسیار خوشصحبت بود. سر ناهار بودیم. ما روی نیمکت نشسته بودیم و او لمیده بود روی کت. با ناراحتی گفت:
– ما جملهگی بس در یک موضوع اختلافنظر داریم! شما به ببر میگویید پلنگ! و به پلنگ میگویید ببر!!
– آنکه خالدار است کدام است؟
– ببر!
– نه برادر تاجیک! آن راهراه است! پلنگ خالخالی است!
– نه… فردوسی کبیر میگوید: دریغ است ایران که ویران شود / کنام پلنگان و شیران شود!
میخندم. میگویم شما الان از کجا فهمیدی که این خالخال است یا راهراه؟!
کمی فکر میکند. دوباره میگوید: فردوسی کبیر جای دیگری میفرماید:
کیومرث شد بر جهان کدخدای / نخستین به کوهاندرون ساخت جای
سر بخت و تختش برآمد به کوه / پلنگینه پوشید خود با گروه
شما خیال میکنی کیومرث با آن هیبت خالخال میپوشیده است مثل این دخترکانِ لبسرخی؟
دیگر کم میآورم. میگویم اصلاً شما پلنگ صورتی را دیدهای؟!
– نی! آن ببر صورتی است. غلط کردهاید شما دیگر!! ما بیخی از همان اول دریافتیم که شما غلط کردهاید!
بعدتر کشف میکنم که در زمان اتحاد جماهیر شوروی در کتب درسی جایی پلنگ و ببر فارسی را حزب کمونیست برعکس نقاشی کرده بوده است و احتمالاً هر معلمی که اعتراض کرده بود، روان شده بود به سیبری و آرامآرام همه پذیرفته بودند که سیبری جای زندهگی نیست و پلنگ راهراه است و ببر خالخال!!
خلاصه مشخصات کتاب نیم دانگ پیونگ یانگ
عنوان کتاب | نیم دانگ پیونگ یانگ |
عنوان فرعی | – |
نویسنده | رضا امیرخانی |
ناشر | نشر افق |
تعداد صفحات | ۳۴۴ |
سال انتشار کتاب | ۱۳۹۸ |
دیگر کتابهای نویسنده | جانستان کابل |
دستهبندی کتاب | پاراگراف فارسی | سفرنامه نویسی | زندگی در کشورهای کمونیستی |
شابک | ۹۷۸۹۶۵۱۱۴۶۷۷۰ |
خرید کتاب | خرید و دانلود نسخه الکترونیکی (فایل PDF) – فیدیبو |
کتاب نیم دانگ پیونگ یانگ نوشته رضا امیرخانی از جمله کتابهایی است که دوستان متممی در نظرسنجی سالانه متمم به عنوان یکی از کتابهای پیشنهادی برای مطالعه به سایر دوستانشان معرفی کردهاند.
چند تذکر درباره بخش معرفی کتاب
متمم سایت فروش کتاب نیست. و جز کتاب «از کتاب» محمدرضا شعبانعلی - که خود متمم آن را منتشر کرده - صرفاً به معرفی، بررسی و نقد کتاب میپردازد.
صِرف معرفی کتاب در متمم لزوماً به معنای تأیید محتوای آن کتاب نیست. پس حتماً متن معرفی را کامل بخوانید. ممکن است نقاط ضعف برخی کتابها پررنکتر از نقاط قوتشان باشد.
معرفی کتاب در متمم لزوماً به این معنا نیست که آن کتاب جزو منابع تدوین درسها بوده است (مگر این که صریحاً به این نکته اشاره شده باشد). در باقی موارد صرفاً ممکن است با هدفی مشخص (نقل یک مطلب از کتاب، نقد کتاب، آشنایی با نویسنده و ...) به کتاب اشاره شده باشد.
متمم برای معرفی کتابها هیچ نوع هزینهای دریافت نمیکند و صرفاً اهداف آموزشی خود را مد نظر قرار میدهد.بنابراین اگر ناشر هستید و کتابی در متمم معرفی شده، کتاب مرتبط دیگری را که در آن حوزه ترجمه یا تألیف کردهاید (یا اگر ترجمه دیگری از همان کتاب را عرضه کردهاید) در کامنتها معرفی کنید. متمم ممکن است بعد از بررسی کتاب را به متن بیفزاید یا معرفی آن را در قالب مطلبی مستقل منتشر کند.
دستهبندی موضوعی کتاب های مدیریت
دستهبندی کتاب های روانشناسی و توسعه فردی
چند مطلب، فایل صوتی و کتاب درباره کتاب و کتابخوانی
کتابخوانی | چگونه کتابخوان شویم؟
فهرست کتابهای پیشنهادی برای ترجمهپاراگراف فارسی | جملات منتخب کتابها
پاراگراف فارسی | جملات منتخب کتابها
کتابهای زندگینامه و خاطرات کتابهای داستان و رمان کتابهایی درباره زندگی در سایه کمونیسمدوست عزیز.
شما با عضویت رایگان به عنوان کاربر آزاد متمم (صرفاً با تعیین نام کاربری و کلمهی عبور) میتوانید به حدود نیمی از چند هزار درس متمم دسترسی داشته باشید.
همچنین در صورت تمایل، با پرداخت هزینه عضویت، به همهی درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. فهرست برخی از درسهای مختص کاربران ویژه متمم را نیز میتوانید در اینجا ببینید:
فهرست درسهای مختص کاربران ویژه متمم
از میان درسهایی که در فهرست بالا آمده است، درسهای زیر از جمله پرطرفدارترین موضوعات هستند:
دوره MBA | مذاکره | کوچینگ | توسعه فردی
فنون مذاکره | تصمیم گیری | مشاوره مدیریت
تحلیل رفتار متقابل | تسلط کلامی | افزایش عزت نفس
چگونه شاد باشیم | هوش هیجانی | رابطه عاطفی
خودشناسی | شخصیت شناسی | پرورش کودکان هوشمندتر
اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید دربارهی متمم بیشتر بدانید، میتوانید نظرات دوستان متممی را دربارهی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی میشناسند:
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : ساناز مجرد
رضا امیرخانی را سال ۸۸ در جلسهی نقدی که در دانشگاه شیراز برگزار شد شناختم. منتقد ادبی آن جلسه بودم. دانشجوی دکترا بودم و امیرخانی نویسندهی اسمی رمان «بیوتن». ترسیده بودم. دو رمان آخرش «مناو» و «بیوتن» خیلی سر و صدا کرده بود. از طرفی نویسندهی متعهد هم بود و برای منتقدی مثل من، حکم این را داشت که بخواهی از سخنگوی سیستم انتقاد کنی.
از همان کوتهفکریهای معمول داشتم که کتابها و آثار فلان شاعر یا نویسنده را نخوانیم چون به شکل دیگری فکر میکند. منتقد بودم و ناچار کتاب «مناو» را خواندم. از آن اقبالهایی بود که به زور در دیس پیشکشم کردند و همواره سپاسگزارش بودم و هستم.
رضا امیرخانی به اعتقاد من متعهدی متفکر و منتقد است. فردی که به سیستمش احترام میگذارد؛ اما روشنبینیاش را فدای احترام نمیکند. متعهدی که متعصب نیست. وفاداری که حرفها را میزند. اگر در این کشور امثال رضا امیرخانی بیشتر بودند فرهنگ تحمل و صبر را بیشتر یاد میگرفتیم. فرهنگ معتقدبودن و آزاد بودن. آثار رضا امیرخانی برای من دریچهای به سمت دیگری را دیدن و یکسویه به قاضینرفتن را باز کرد.