Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu
دوره آموزشی هدف گذاری (کلیک کنید)


دردسرهای احمقانه صبحانه خوردن!


دردسرهای احمقانه صبحانه خوردن

این بار هم قصد داریم یکی دیگر از پرسش و پاسخ‌های مطرح شده با دن اریلی را در وال استریت ژورنال، با هم بخوانیم.

مثل همیشه، ویژگی اصلی او، پاسخ‌های کاربردی و علمی به سوال‌های عادی در مورد اتفاق‌های روزمره‌ی زندگی است.

دن اریلی عزیز. کافه‌ای هست که من معمولاً برای صبحانه به آنجا سر می‌زنم و از آن یک ساندویچ می‌خرم. ساندویچ را می‌خورم و معمولاً کاغذش را خودم در سطل زباله‌ای که پنج متر آن‌ طرف‌تر قرار دارد می‌اندازم.

دن اریلی و پشیمانیهای بعد از صبحانه

دسترسی کامل به این مطلب برای اعضای ویژهٔ متمم امکان‌پذیر است.
 سایر پرسش‌ و پاسخ‌های دن اریلی

      شما تاکنون در این بحث مشارکت نداشته‌اید.  

     تعدادی از دوستان علاقه‌مند به این مطلب:    حمیدرضا امیری ، محمد ضیافت دوست ، جهانگیری ، نگار ، شیوا مژدهی

 

برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)

متمم چیست و چه می‌کند؟ (+ دانلود فایل PDF معرفی متمم)
چه درس‌هایی در متمم ارائه می‌شوند؟
هزینه ثبت‌نام در متمم چقدر است؟
آیا در متمم فایل‌های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟

۱۲۷ نظر برای دردسرهای احمقانه صبحانه خوردن!

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : محمدرضا شعبانعلی

    دو تا نکته به ذهنم رسید. اولین مورد تجربه‌ی شخصیه و دومین مورد یک مطالعه‌ی علمی.

    تجربه‌ شخصی: من آدم محافظه‌کاری هستم (در خیلی زمینه‌ها و از جمله پارک کردن ماشین!). معمولاً وقتی به جلسه‌ای میرم یا به هتلی سر می‌زنم یا هر جایی که احساس می‌کنم جای پارک نیست. اولین جای خالی که پیدا می‌کنم، ماشین رو پارک می‌کنم. حتی اگر چند صد متر با محل مورد نظر فاصله داشته باشه.

    در گذشته، وقتی ماشین رو پارک می‌کردم و به محل مورد نظر می‌رفتم و می‌دیدم که یک جای پارک "عالی" اونجا هست، حسم بد می‌شد. گاهی وسوسه می‌شدم که برم ماشین رو بیارم جلوتر. اعتراف می‌کنم که چند بار هم این کار رو کردم و گاهی هم اومدم و دیگه جا نبوده و دوباره رفتم حتی جای دورتر!

    الان دو یا سه سال هست که این رو به همه می‌گم (و خودم هم واقعاً یا شاید هم به تدریج، پذیرفته‌ام و باور کرده‌ام) که حتی اگر کنار محل مورد نظر هم جای پارک باشه، ترجیح می‌دم جای دورتر پارک کنم. هم کمی پیاده‌روی می‌کنم که این روزها فرصتش برای من کم پیش میاد و هم اینکه اگر جای پارک خالی نزدیک‌تر باشه، ترجیح می‌دم دیگرانی که دیر می‌رسند و عجله دارند، استفاده کنند. من که همیشه زود می‌رسم و فرصت کافی دارم.

    در اثر این تغییر، حال خیلی بهتری رو دارم و امروز که پاسخ دن اریلی رو خوندم، اون رو فراتر از یک شوخی ساده دیدم.

    مطالعه‌ی علمی: چند وقت پیش یک تحقیق جالب از گیلوویچ دیدم که توضیح می‌داد برندگان مدال برنز در المپیک، خوشحال‌تر از برندگان مدال نقره هستند. توضیحی که برای این مطالعه قابل تصور بود این بود که کسی که برنز گرفته، وضعیت خودش رو با حالتی مقایسه می‌کنه که کلاً مدال نمی‌گرفت (و خوشحال میشه) و کسی که نقره گرفته، خودش را با وضعیتی که می‌تونست مدال طلا بگیره مقایسه می‌کنه و ناراحت می‌شه. فکر می‌کنم می‌تونه مصداقی از همین بحث روی‌نداده‌ها باشه.

     
    تمرین‌ها و نظرات ثبت شده روی این درس صرفاً برای اعضای متمم نمایش داده می‌شود.
    .