سایر پرسش و پاسخهای دن اریلی
دردسرهای احمقانه صبحانه خوردن!

این بار هم قصد داریم یکی دیگر از پرسش و پاسخهای مطرح شده با دن اریلی را در وال استریت ژورنال، با هم بخوانیم.
مثل همیشه، ویژگی اصلی او، پاسخهای کاربردی و علمی به سوالهای عادی در مورد اتفاقهای روزمرهی زندگی است.
دن اریلی عزیز. کافهای هست که من معمولاً برای صبحانه به آنجا سر میزنم و از آن یک ساندویچ میخرم. ساندویچ را میخورم و معمولاً کاغذش را خودم در سطل زبالهای که پنج متر آن طرفتر قرار دارد میاندازم.
دسترسی کامل به این مطلب برای اعضای ویژهٔ متمم امکانپذیر است.
- اثر آیکیا | دلبستگی به آنچه خود ساختهایم
- حسابداری ذهنی چیست؟ | تعریف حسابداری ذهنی و چند مثال
- اقتصاد رفتاری چیست؟ | دانش مالی رفتاری چه میگوید؟
- کتاب پشت پرده ریاکاری | نکاتی صادقانه درباره عدم صداقت | دن اریلی
- کتاب نابخردی های پیش بینی پذیر | دن اریلی
- درد از دست دادن | مثالی از دن اریلی برای نظریه دورنما
- کدام توالت را انتخاب کنم؟ | دن اریلی
- حسابداری ذهنی و روشهای خلاقانهی خود فریبی | دن اریلی
- کتاب پاداش | کتابی دربارهی انگیزش از دن اریلی
- کتاب دلارها و منطق ما (دن اریلی)
- سوالهای خوب و جوابهایی که دوستشان نداریم (دن اریلی)
- دن اریلی (Dan Ariely)
- سوار بر ماشین لباسشویی تا مقصد!
- دن اریلی: عادت میکنیم، اما نه به همه چیز
- دن اریلی: درباره انتخاب شغل و محل زندگی
- دن اریلی عزیز! چرا دیگران منتظر جای پارک نمیمانند؟
- آقای اریلی؛ من از بازخورد گرفتن میترسم
- آیا طرفداری از یک تیم ورزشی منطقی است؟
- دن اریلی و بودجه بندی برای کارهای خیر
- من یک روح خریدهام. آیا ضرر کردهام؟
- دن اریلی: معلم خوب، درس بد، معلم بد، درس خوب
- پیشرفت شغلی و بازی با عنوانها در تردمیل شرکت
- دن اریلی و ماجرای خوردن در بوفه رستورانها
- دن اریلی و چالش ترافیک: بگذار خودم به تو راه بدهم
- هدیه تولد کودک: چرا به جای کادو، پولش را نمیدهند؟
- دن اریلی و بدبختی دانستن
- بدون توجیه – برای شما! (معرفی کتابی از دن اریلی)
- چرا زمان زود می گذرد؟
- آقای دن اریلی! ته ماندهی غذا مال من است!
- توصیه سال تحصیلی جدید: با مادربزرگ خود قطع رابطه کنید
- ماجرای شام دُنگی
- ماجرای جوراب گمشده
- دردسرهای احمقانه صبحانه خوردن!
- عامل خوش شانسی چیست؟ چرا من بدشانس هستم؟
- سفرهای کوتاه لعنتی
شما تاکنون در این بحث مشارکت نداشتهاید.
برخی از دوستان متممی که به این درس علاقه مندند: ، ، ، ،
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با درج نام کاربری و ایمیل خود میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
نویسندهی دیدگاه : محمدرضا شعبانعلی
دو تا نکته به ذهنم رسید. اولین مورد تجربهی شخصیه و دومین مورد یک مطالعهی علمی.
تجربه شخصی: من آدم محافظهکاری هستم (در خیلی زمینهها و از جمله پارک کردن ماشین!). معمولاً وقتی به جلسهای میرم یا به هتلی سر میزنم یا هر جایی که احساس میکنم جای پارک نیست. اولین جای خالی که پیدا میکنم، ماشین رو پارک میکنم. حتی اگر چند صد متر با محل مورد نظر فاصله داشته باشه.
در گذشته، وقتی ماشین رو پارک میکردم و به محل مورد نظر میرفتم و میدیدم که یک جای پارک "عالی" اونجا هست، حسم بد میشد. گاهی وسوسه میشدم که برم ماشین رو بیارم جلوتر. اعتراف میکنم که چند بار هم این کار رو کردم و گاهی هم اومدم و دیگه جا نبوده و دوباره رفتم حتی جای دورتر!
الان دو یا سه سال هست که این رو به همه میگم (و خودم هم واقعاً یا شاید هم به تدریج، پذیرفتهام و باور کردهام) که حتی اگر کنار محل مورد نظر هم جای پارک باشه، ترجیح میدم جای دورتر پارک کنم. هم کمی پیادهروی میکنم که این روزها فرصتش برای من کم پیش میاد و هم اینکه اگر جای پارک خالی نزدیکتر باشه، ترجیح میدم دیگرانی که دیر میرسند و عجله دارند، استفاده کنند. من که همیشه زود میرسم و فرصت کافی دارم.
در اثر این تغییر، حال خیلی بهتری رو دارم و امروز که پاسخ دن اریلی رو خوندم، اون رو فراتر از یک شوخی ساده دیدم.
مطالعهی علمی: چند وقت پیش یک تحقیق جالب از گیلوویچ دیدم که توضیح میداد برندگان مدال برنز در المپیک، خوشحالتر از برندگان مدال نقره هستند. توضیحی که برای این مطالعه قابل تصور بود این بود که کسی که برنز گرفته، وضعیت خودش رو با حالتی مقایسه میکنه که کلاً مدال نمیگرفت (و خوشحال میشه) و کسی که نقره گرفته، خودش را با وضعیتی که میتونست مدال طلا بگیره مقایسه میکنه و ناراحت میشه. فکر میکنم میتونه مصداقی از همین بحث رویندادهها باشه.