کارل راجرز (روانشناس انسان گرا)
- بتوانند روح کلی انتقادهای راجرز از روانشناسی سنتی را توصیف کنند.
- بتوانند مفهوم راههای متعدد رشد از نگاه کارل راجرز را شرح دهند.
- بتوانند برخی از محورهای کلیدی رشد را که راجرز بر آنها تاکید میکند، فهرست کنند.
کارل راجرز در کنار آبراهام مزلو، دو نام بزرگِ روانشناسی انسان گرا هستند.
در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، دانش روانشناسی بیشتر درگیر مفهوم بیماری های روانی بود.
هر نوع رفتاری که نرمال نبود، یک بیماری تلقی میشد. فهرست بیماریها چنان در حال توسعه بود که با کمی زحمت میشد هر کس را یک بیمار روانی دانست.
دانش روان درمانی، تقریباً همه را نیازمند درمان میدانست و حتی انسان سالم و هنجار و نرمال هم، موجودی بود که ناهنجاریها و زخمها و عقدهها و اضطرابهای ناخودآگاه در کمیناش بودند تا سلامت و شادمانی و زندگی طبیعیاش را راهزنی کنند.
این همان فضایی بود که روانشناسی انسان گرا در مقابل آن رشد کرد.
نشر DK در کتاب خود The Psychology Book که از جمله کتابهای مرجع ساده اما معتبر در معرفی مکاتب روانشناسی محسوب میشود، ابزار بصری سادهای را برای نمایش تفاوت نگرش کارل راجرز با نسل قبلی روانشناسان به کار میگیرد:
ضمناً ما بخشی از کتاب راه انسان شدن نوشتهی کارل راجرز را هم در قالب پاراگراف فارسی آوردهایم.
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری مکاتب شخصیت شناسی به شما پیشنهاد میکند:
- ماهیت انسان: الگویی برای ارزیابی و طبقه بندی نظریه های شخصیت
- کارن هورنای | زندگی عصبی و تأمین امنیت اجتماعی
- ویلیام گلاسر و تئوری انتخاب
- کتاب تئوری انتخاب (نظریه انتخاب) ویلیام گلاسر
- ریموند کتل (مطرح کنندهی نظریه ۱۶ عاملی شخصیت)
- هانس آیزنک | سه صفت شخصیتی اصلی برای شناخت انسانها
- روانشناسی انسان گرا (Humanistic)
- بخشی از کتاب هنر انسان شدن |کارل راجرز | بکوشیم اصیل باشیم
- کارل راجرز (روانشناس انسان گرا)
- آبراهام مزلو و سلسله مراتب نیازهای انسان (هرم مازلو)
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
نویسندهی دیدگاه : الهام طهماسبی
بنظر من علاوه بر روانشناسی قبل از کارل راجز خود ما و کسانیکه اطرافمان هستند برای زندگی کردن یک راه استاندار میشناسیم هرکسی با توجه به تجارب و مدل ذهنی خویش یک مسیر خاص را معرفی میکند و باقی راه ها را یا دور از دسترس میداند و یا اشتباه . همین اصرار والدین به خوب درس خواندن-نمره بهتر آوردن یکی از این طرز تفکرهاست موفقیت با درس خواندن حاصل میشود . اما واقعا انسانها خیلی پیچیده تر از ان هستند که بتوان با معرفی سه یا 4 مسیر استاندارد ضامن موفقیت و رضایت درونی آنها شد . یکی از دلایلی که فکر میکنم باعث میشه چنین طرز تفکری داشته باشیم ترس از امتحان مسیرهای جدید هست برای هر مسیری بخشی از منابع مان خواسته یا ناخواسته درگیر میشوند مانند پول- زمان-روابط عاطفی و .... و ما عملا نمیخواهیم دارایی هایمان را از دست بدهیم به ناچار مسیرهایی را برمیگزینیم که دیگران امتحان کرده اند .