Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu
دوره آموزشی هدف گذاری (کلیک کنید)


کم عمق ها | اینترنت با مغز ما چه می کند؟


کم عمق ها - اینترنت با مغز ما چه می کند - نیکلاس کار

حدود یک دهه از انتشار کتاب نیکلاس کار با عنوان کم عمق ها (Shallows) می‌گذرد. کتابی که در ایران آن را بیشتر با عنوان فرعی‌اش می‌شناسیم: اینترنت با مغز ما چه می کند؟

یک دهه زمان خوبی است که تب و تاب اولیه‌ی انتشار کتاب (و هم‌چنین سر و صداهای انتشار ترجمه‌ی آن) خوابیده باشد و بتوان راحت‌تر درباره‌ی آن صحبت کرد.

نیکلاس کار را به واسطه‌ی کتاب اینترنت با مغز ما چه می کند و البته کتاب‌های دیگر او (مثل Glass Cage) می‌توان در اردوگاه فکری منتقدان تکنولوژی و اینترنت طبقه‌بندی کرد: کسانی که «اضطراب آینده» وجودشان را فرا گرفته و نگرانند که تکنولوژی‌های پدید آمده در دهه‌های اخیر، دستاوردهای تکامل چندصدهزارسال اخیر انسان را ببلعد و هضم و جذب کند.

البته نیکلاس کار در کتاب کم عمق ها بسیار تلاش کرده از یک چهره‌ی تلخ منتقد منفی‌باف فاصله بگیرد و خود را گزارش‌گری منصف و متکی بر تحقیقات علمی نشان دهد. سبکِ بیانِ پیش‌دستانه‌ی انتقادات هم به او کمک کرده که واقعاً چنین چهره‌ای بسازد.

نیکلاس هر جا فکر کرده انتقادی وجود دارد، خودش آن انتقاد را مطرح کرده و گفته که البته این حرف هم مطرح می‌شود و آن حرف هم گفته شده و چنین حرفی هم قابل بیان است و چنان نکته‌ای هم مورد توجه است.

اما به هر حال، اساس و عصاره‌ی حرف نیکلاس کار در کتاب کم عمق ها را نمی‌توان پشت لحن لطیف و ملاحظه‌کارانه‌ی کتاب پنهان کرد. حرف نیکلاس کار روی جلد کتاب (نسخه انگلیسی) نقش بسته است: استفاده‌کنندگان اینترنت به کم‌عمق بودن و نگرش سطحی متهم شده‌اند.

کتاب اینترنت با مغز ما چه می کند - نیکلاس کار

خلاصه کتاب کم عمق ها در چند جمله

حرف‌های نیکلاس کار در این کتاب را می‌توان به سه دسته‌ی کلی تقسیم کرد.

دسته‌ی اول، صحبت‌هایی است که او درباره نوروپلاستیسیته (Neuroplasticity) مطرح می‌کند: این‌که ساختار نورونی مغز ما ثابت و ایستا نیست و به مرور زمان، تجربه‌ها و رویدادها و رفتارها و ورودی‌ها و ابزارهای ما این ساختار را تغییر می‌دهند.

بخش قابل‌توجهی از کتاب اینترنت با مغز ما چه می کند به نقل سخنان و اشاره به مقالات عصب‌شناسانی اختصاص یافته که در نوروپلاستیسیته حرف زده یا تحقیق کرده‌اند.

دسته‌ی دوم حرف‌ها و بحث‌های نیکلاس کار، به کاهش «قدرت توجه» مربوط می‌شود. به عنوان مثال او کتاب خواندن را رفتاری خطی می‌داند که از آغاز کتاب آغاز شده و به پایان آن منتهی می‌شود. این شیوه‌ی مطالعه چیزی است که در دنیای وب رنگ باخته است. هایپرلینک‌ها بستر را برای «Click & Flick» آماده‌ کرده‌اند: کلیک کردن روی لینک‌ها و رها کردن متن فعلی و رفتن به سراغ متن دیگر.

حرف‌ها و تحلیل‌های دیگری هم در کتاب او مطرح می‌شود که می‌توان آن‌ها را زیر دسته‌ی «تبعات فرهنگی اینترنت» گنجاند. فرهنگی که به گمان او «با اتصال مغز به منابع بیرونی پژمرده می‌شود.»

تغییرات ساختار نورونی مغز ما پدیده‌‌ی شناخته‌شده‌ای است که سال‌ها درباره‌ی آن گفته و نوشته شده است. اما مسئله‌ در این‌جاست که آیا مغزی که در اثر استفاده از ابزارهای نوین شکل می‌گیرد، مغزی ضعیف‌تر و ناکارآمدتر است؟ یا مغزی قدرتمندتر است که بخش‌هایی از آن رها شده و می‌تواند به کارهای دیگر بپردازد؟

نیکلاس کار در این‌جا در گروه تحلیل‌گرانی قرار می‌گیرد که فکر می‌کنند مغز ما ضعیف‌شده و ضعیف‌تر هم خواهد شد.

بخش هایی از کتاب اینترنت با مغز ما چه می کند

در ادامه بخش‌های کوتاهی از کتاب اینترنت با مغز ما چه می کند را با هم می‌خوانیم. ما این بخش‌ها را از ترجمه‌ی محمود حبیبی انتخاب کرده‌ایم که به همت #نشر گمان منتشر شده است.

بیشترین هزینه در میان هزینه‌هایی که ما هنگام صرف زمانمان پای اینترنت به عنوان رسانه‌ای جهانی می‌پردازیم، احتمالاً از دست رفتن انبوه اتصالاتی است که پیش از این در مغز ما وجود داشتند.

درست است که وب خودش شبکه‌ای از اتصالات است، اما هایپرتکست‌هایی که بیت‌های اطلاعات آنلاین را به یکدیگر وصل می‌کنند هیچ شباهتی با سیناپس‌های مغز ما ندارند. لینک‌های وب فقط آدرس هستند: برچسب‌های نرم‌افزاری ساده‌ای که یک مرورگر را برای لود صفحه‌ای مشخص از اطلاعات راهنمایی می‌کنند.

آن‌ها نه غنای طبیعی سیناپس‌های ما را دارند و نه حساسیت آن‌ها را. به نوشته‌ی اری شولمن، اتصالات مغزی «صرفاً‌ امکان دسترسی به یکی از حافظه‌ها را در اختیار ما قرار نمی‌دهند بلکه به روش‌های متعدد حافظه‌های مختلف ایجاد می‌کنند.»

اتصالات وب، اتصالات ما نیستند، و صرف‌نظر از این‌که چند ساعت را صرف جستجو و وب‌گردی می‌کنیم، هرگز به اتصالات ما تبدیل نمی‌شوند. وقتی حافظه‌مان را به یک ماشین وابسته می‌کنیم، در واقع بخش بسیار مهمی از تفکر و حتی هویت‌مان را هم وابسته می‌سازیم.

دامنه‌ی نفوذ اینترنت در محدوده‌ی صفحه‌ی نمایش پایان نمی‌یابد. شرکت‌های رسانه‌ای محصولات سنتی و حتی محصولات فیزیکی‌شان را تغییر شکل می‌دهند تا بیشتر شبیه محصولاتی شوند که کاربران در فضای آنلاین تجربه می‌کنند.

اگر در روزهای نخست ظهور اینترنت ظاهر نشریات آنلاین متأثر از نشریات چاپی بود، امروزه این تأثیر در جهتی معکوس حرکت می‌کند.

بسیاری از مجلات با ایجاد تغییراتی در صفحه‌آرایی‌شان تلاش می‌کنند از ظاهر و حس وب‌سایت‌های اینترنتی الگوبرداری کنند یا دست‌کم شبیه آن‌ها شوند. آن‌ها اندازه‌ی مقالات‌شان را کوتاه کرده‌اند، چکیده‌ای فشرده از آن‌ها را ارائه می‌دهند و صفحات‌شان پر از نوشته‌ها و توضیحات کوتاهی است که خواندن‌شان راحت‌تر است.

… مایکل شرر در یادداشتی در نشریه‌ی کلمبیا ژورنالیسم ریویو می‌نویسد: «بیشتر نشریات محبوب امروزی مملو از رنگ، عناوین درشت، گرافیک، تصاویر و معانی فشرده‌اند. صفحه‌ی متنی خاکستری که زمانی شکل و قالب هر نشریه بود، دیگر از دور خارج شده است.»

هایپرلینک‌ها هم‌چنین باعث تغییر تجربه‌ی ما از رسانه‌ها می‌شوند. لینک‌ها از یک جهت نوعی اشارات متنی، نقل‌قول و پانوشت هستند که از مدت‌ها پیش از عناصر رایج در متن تلقی می‌شدند. اما تأثیر آن‌ها بر ذهن ما در هنگام مطالعه اساساً عین قبلی نیست.

لینک‌ها فقط ما را به آثار تکمیلی یا مرتبط ارجاع نمی‌دهند بلکه ما را به سمت آن‌ها هل می‌دهند. آن‌ها ما را ترغیب می‌کنند تا به جای این‌که توجهی پایدار را صرف هر متن کنیم، غرق در مجموعه‌ای از متن‌ها شویم و بیرون بیاییم.

هایپرلینک‌ها با هدف جلب توجه ما طراحی شده‌اند. و نمی‌توان ارزش‌شان را در کمک به ما برای جهت‌یابی، از حواس‌پرتی و عدم‌تمرکزی که ایجاد می‌کنند جدا کرد.

به محض این‌که لینک‌ها به کتاب تزریق می‌شود و آن را به وب متصل می‌کنند – به محض این‌که شما کتاب را «امتداد و ارتقاء» می‌دهید و آن را «پویا» می‌کنید – عملاً کتاب و همین‌طور تجربه‌ی خواندنش را تغییر می‌دهید. کتاب الکترونیکی دیگر یک کتاب چاپی نیست، همان‌طور که یک روزنامه‌ی آنلاین، دیگر روزنامه نیست.

… «چند کلیک و بعد متن روی صفحه‌ی نمایش رایانه‌ی من ظاهر می‌شود. مشغول خواندن می‌شوم، اما با این‌که کتاب بسیار خوب نوشته شده و حاوی اطلاعات خوبی است، به نظرم تمرکز کردن روی آن برایم سخت است. من در صفحات، به عقب و جلو می‌روم، دنبال کلیدواژه‌ها می‌گردم و حتی گاهی از پای دستگاه بلند می‌شوم و فنجان قهوه‌ام را پر می‌کنم، ایمیلم را چک می‌کنم، اخبار را مرور می‌کنم و بالاخره پرونده‌های توی کشوی میزم را مرتب می‌کنم. خواندن کتاب را تمام می‌کنم، خوشحال از این‌که موفق به این کار شده‌ام، اما یک هفته بعد، به یاد آوردن این‌که چه چیزی خوانده‌ام برایم بی‌نهایت سخت می‌شود.»

به مرور که شیره‌ی «ذخایر درونی میراث فرهنگی متراکم‌مان» از جان ما کشیده می‌شود، خطر تبدیل شدن به «آدم‌های پن‌کیکی» را به جان می‌خریم. «با اتصال به شبکه‌ی وسیع اطلاعات که با لمس صرفاً یک دکمه در دسترس است، پهن یا باریک می‌شویم.»

فرهنگ فراتر از مجموع چیزهایی است که گوگل «اطلاعات جهانی» می‌نامد. فرهنگ فراتر از چیزی است که بتوان آن را به کد‌های دودویی تقلیل داد و روی وب آپلود کرد.

فرهنگ برای این‌که زنده و پویا بماند باید در ذهن اعضای هر نسل مرتباً نوسازی شود.

وقتی حافظه‌ی ما به منابع بیرونی متصل می‌شود، فرهنگ پژمرده می‌شود.

خواندن این نوع کتابها چه فایده‌ای دارد؟

قضاوت ما بر این است که نیکلاس کار می‌توانست پیام این کتاب را در حجم کمتری هم عرضه و ارائه کند. او قبل از نگارش این کتاب، چنین کاری را انجام داده و حرف‌هایش را در قالب مقاله‌ای با عنوان آیا گوگل ما را احمق می‌کند نوشته است (Is Google Making Us Stupid). البته بی‌تردید محتوای این کتاب بسیار غنی‌تر و کامل‌تر از آن مقاله است. اما حاشیه‌ها و جزئیات قابل‌حذف هم در آن فراوان است. خصوصاً در جاهایی که نیکلاس کار برای نشان دادن پشتوانه‌ی علمی حرف‌هایش، به سراغ نقل طولانی مطالعات عصب‌شناسی می‌رود (و اغلب در انتها صرفاً نتیجه می‌گیرد که نوروپلاستیسیته مهم و جدی است و آن را به حرف‌های خودش وصل می‌کند).

نقد بر نوشته‌های نیکلاس کار هم کم نیست. علاوه بر برخی بلاگرها و ستون‌نویس‌ها (+/+) بزرگانی مثل استیون پینکر هم به سادگی از کنار کسانی مثل او عبور کرده و دغدغه‌های چنین افرادی را در حد Panic توصیف کرده‌اند (+).

اما اگر قصد داشته باشید به یک متفکر جدی در حوزه‌ی تکنولوژی تبدیل شوید و قدرت نقادی و تفکر نقادانه‌ی خود را در این حوزه گسترش دهید، چاره‌ای ندارید جز این‌که دیدگاه‌های نویسندگان هر دو اردوگاهِ خوش‌بین‌ها و بدبین‌ها را بخوانید. جز این روش، راه دیگری برای دستیابی به یک نگرش عمیق وجود ندارد.

بنابراین هم‌چنان مطالعه‌ی کتاب‌هایی مثل کتاب‌های نیکلاس کار می‌تواند مفید و ارزشمند باشد.

چه نویسندگان منتقد دیگری در حوزه‌ی اینترنت و تکنولوژی فعال هستند؟

اگر سبک دغدغه‌های نیکلاس کار را می‌پسندید، یا دوست دارید با نگاه‌های منتقد در این حوزه آشنا شوید، نویسندگان دیگری هم هستند که در ایران کمتر معروفند، اما احتمالاً می‌توانند شما را مانند نیکلاس کار یا حتی بیشتر از او خوشحال و راضی کنند.

از جمله‌ی این افراد می‌توان به اِوگِنی موروزوف (Evgeny Morozov) و یَرون لَنیِر (Jaron Lanier) اشاره کرد.

اگر باز هم دنبال نوشته‌های جدی‌تر و عمیق‌تر هستید، شاید کتاب‌ها و مقاله‌ها و مصاحبه‌های شِری ترکل (Sherry Turkle) برایتان جذاب باشد. او چند دهه است که در این حوزه مطالعه می‌کند و کتاب می‌نویسد.

البته از بین این چهار نفر (کار، لنیر، موروزوف و ترکل) مطالعه‌ی آثار نیکلاس کار و یرون لنیر ساده‌تر است.

بعد از خواندن این درس چه کار کنم؟
  می‌توانید مطلبی را که در آن به معرفی نیکلاس کار پرداخته‌ایم بخوانیم.

کتاب کم عمق ها نوشته نیکلاس کار از جمله کتابهایی است که دوستان متممی در نظرسنجی سالانه متمم به عنوان یکی از کتابهای پیشنهادی برای مطالعه به سایر دوستان‌شان معرفی کرده‌اند.

فهرست کتابهای پیشنهادی متممی‌ها برای مطالعه

محدودیت در دسترسی کامل به درس‌های سواد دیجیتال

دوست عزیز. دسترسی کامل مجموعه درس‌های سواد دیجیتال برای اعضای ویژه‌ی متمم در نظر گرفته شده است.

  تعداد درس‌ها: ۷۴ عدد

  دانشجویان این درس: ۶۶۸۴ نفر

  تمرین‌های ثبت‌شده: ۳۷۳۱ مورد

 البته با عضویت ویژه، به مجموعه درس‌های بسیار بیشتری به شرح زیر دسترسی پیدا می‌کنید:

 فهرست درس‌های متمم

البته اگر به تسلط بر تکنولوژی و سواد دیجیتال علاقه دارید، احتمالاً مطالعه‌ی مباحث زیر برایتان در اولویت خواهد بود:

  آموزش CRMاتوماسیون بازاریابی

  استراتژی محتوا | آموزش بازاریابی محتوا | دیجیتال مارکتینگ

  آموزش سئو | ایمیل مارکتینگ | شبکه های اجتماعی

  شبکه های اجتماعی | تولید محتوا

  دوره MBA (پیگیری منظم مجموعه درس‌ها)

اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید درباره‌ی متمم بیشتر بدانید، می‌توانید نظرات دوستان متممی را درباره‌ی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی می‌شناسند:

      شما تاکنون در این بحث مشارکت نداشته‌اید.  

     تعدادی از دوستان علاقه‌مند به این مطلب:    شهرزاد ، مریم رئیسی ، بهمن محمدی ، امیرحسین فقهی ، صادق علیخانی

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری سواد دیجیتال به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه سواد دیجیتال
 

برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)

متمم چیست و چه می‌کند؟ (+ دانلود فایل PDF معرفی متمم)
چه درس‌هایی در متمم ارائه می‌شوند؟
هزینه ثبت‌نام در متمم چقدر است؟
آیا در متمم فایل‌های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟

۹ نظر برای کم عمق ها | اینترنت با مغز ما چه می کند؟

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : مریم رئیسی

    من بالاخره، بعد از یکی دو سالی که این کتاب توی لیستم بود، چندوقت پیش خوندمش و خیلی دوستش داشتم (توی فهرست کتابهای پیشنهادیِ امسال (99) هم معرفیش کردم).

    البته من جزو علاقه‌مندان تکنولوژی محسوب میشم و با نگاه انتقادی ایشون چندان موافق و هم‌نظر نیستم (الان مثلاً من خیلی صاحب‌نظر هستم در این زمینه :))؛

    ولی جدای از شوخی، به طور کلی و به عنوان یک خواننده‌ی عادی از پیشرفت تکنولوژی و مسیری که طی میکنه لذت می‌برم.

    یکی از مواردی که من در این کتاب دوست داشتم، شیوه‌ی نگارشِ روان و سبک داستان‌گویی نویسنده هست که برام خیلی لذت‌بخش بود.

    البته، همونطور که توی درس هم گفته شده، در بخش‌هایی از کتاب خیلی از مطالعات علمی نقل و قول میکنه؛ و مدام این نوع نقل قولها رو تکرار میکنه؛

    اما از طرفی هم مطالب پربار و اطلاعات زیادی در کتابش ارائه میکنه که واقعا کتاب رو تبدیل به کتابی خواندنی و ارزشمند کرده.

    مثلا من فصل سوم، که در مورد ابزارها و روند رشدشون و تاثیری که بر مغز میگذارن هست، و یا فصل چهارم رو، که در مورد مسیری هست که مهارت یادگیری و شیوه‌ی خواندن و نوشتن طی کرده، بسیار دوست داشتم و از خوندنش لذت بردم.

    توضیحاتی که نویسنده در مورد تأثیر ابزارهایی مثل نقشه یا ساعت بر مغز و یادگیری ارائه میکنه خیلی جالب بود و من قبلا از این زاویه بهشون فکر نکرده بودم.

    همچنین شرح و توصیفاتش در مورد مسیری که طی میشه تا برسیم به چیزی که الان به عنوان کتاب چاپی می‌شناسیم خیلی خواندنی بود؛

    اینکه در دوران باستان با وجودی که فناوری کتاب در حال پیشرفت بوده اما یادگیری شفاهی بر یادگیری کتبی و نوشتن ارجحیت داشته؛ و بسیاری از بزرگان مخالف نوشتن بودند چرا که معتقد بودند باعث ضعیف شدنِ حافظه و فراموشی میشه؛

    و به نظرم ترسی که افراد در اون زمان از نوشتن و یادگیری کتبی داشتند، شبیه ترسی هست که امروزه منتقدان تکنولوژی دارند و معتقدند اینترنت مغز و حافظه رو ضعیف و ناکارآمد میکنه.

    یکی دیگه از مواردی که این کتاب رو ارزشمند کرده، معرفی منابع فراوان توسط نویسنده هست.

    در آخر هر فصل و همچنین پایان کتاب، کتاب‌های بسیاری معرفی شده که منبعی غنی برای علاقه‌مندان به مطالعه ی بیشتر در مورد موضوعات مطرح شده در کتاب هست؛ و می‌تونه خیلی کمک کننده باشه.

    در کل من تجربه‌ی خوبی از خوندن این کتاب داشتم؛ و به نظرم حتی اگر موافق انتقادات نویسنده نباشیم، به خاطر مواردی که در بالا گفتم همچنان خوندنش رو مفید می‌دونم و پیشنهادش می‌کنم.

     
    تمرین‌ها و نظرات ثبت شده روی این درس صرفاً برای اعضای متمم نمایش داده می‌شود.
    .