Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu
دوره صوتی آموزشی نکته‌هایی برای مدیران (کلیک کنید)


آبراهام مزلو و سلسله مراتب نیازهای انسان (هرم مازلو)


اهداف و انتظارات آموزشی متمم در این درس
کد درس: ۲۸۰۱
پیش نیاز مطالعه درس آبراهام مازلو از دوستان عزیز متممی انتظار می‌رود پس از مطالعه این درس:
  • بتوانند مولفه‌های اصلی روانشناسی انسان گرا را از دید آبراهام مزلو بیان کنند.
  • پنج سطح سلسله مراتب نیازهای انسان بر اساس الگوی مزلو (اصطلاحاً: هرم مازلو) را فهرست کنند.
  • بتوانند توضیح دهند که نیازهای دسته‌ی D و نیازهای دسته‌ی B از نگاه مزلو چه تفاوتی با یکدیگر دارند.
  • بتوانند برخی از ویژگی‌های انسان در وضعیت خودشکوفایی (Self-actualization) را از نگاه مزلو شرح داده و توصیف کنند.
فشار ذهنی هنگام مطالعه
نیاز به مشارکت شما
کسب و کار
زندگی
آبراهام مزلو - ما آبراهام مازلو را به خاطر هرم مازلو می‌شناسیم. هرمی که سلسله مراتب نیازهای انسان را بیان می‌کند

آبراهام مزلو (Abraham Maslow) و کارل راجرز، دو نام بزرگ روانشناسی انسان گرا هستند.

روانشناسی انسان گرا، الگویی فکری است که پس از اوج گرفتن روانکاوی فرویدی و روانشناسی رفتارگرا – و به نوعی در پاسخ به آن‌ها – شکل گرفت.

مزلو این اقبال را داشته است که علاوه بر فضای روانشناسی، جایگاه والایی در کتاب‌ها و آموزش‌های مدیریتی به دست آورد. البته این را هم باید بگوییم که از میان حجم گسترده‌ی حرف‌ها و ایده‌های او، چیزی که بیشتر از همه شنیده شده، هرم نیازهای انسان است و سایر حرف‌ها و دغدغه‌هایش، کمتر خوانده و شنیده شده‌اند.

آبراهام مزلو – یک مسیر ناتمام

در شناخت آبراهام مزلو باید به یک نکته‌ی مهم توجه داشته باشیم. آن نکته‌ی مهم این است که او نسبتاً زود فوت کرد (در سال ۱۹۷۰ و در سن ۶۲ سالگی).

منظور از فوت زودهنگام این است که برخلاف برخی افراد که پس از مدتی روند رشدشان کُند یا متوقف می‌شود، اتفاقاً او دقیقاً در زمانی که در اوج شکوفایی و رشد بود، فوت کرد و به نوعی می‌توان روند فعالیت او را یک مسیر ناتمام دانست.

وقتی ویرایش دوم (۱۹۷۰) کتاب او با عنوان انگیزش و شخصیت (Motivation and Personality) را می‌خوانید، به خوبی حس می‌کنید که او خود را هنوز در میانه‌ی راه می‌بیند و انگیزه‌ی زیادی دارد تا حرف‌ها و مطالعاتش را دقیق‌تر و مستندتر کند. در همان سال، بودجه‌ای هم برای تحقیقات بزرگ‌تر به او تخصیص داده شده بود که با مرگ او، آن پروژه نیز متوقف شد.

اگر به این نکته توجه نکنید، هنگام مطالعه‌ی کارهای او از خود خواهید پرسید:

چگونه میراث فردی که دقت علمی بالایی دارد و منابع متعدد حوزه‌ی خود را مطالعه کرده و مدام به آن‌ها ارجاع می‌دهد و اشراف نسبتاً خوبی هم بر حوزه‌ی خود دارد، برای ما در یک هرم چندلایه‌ای نیازهای انسان‌، آن‌هم بدون استدلال‌ها و توصیف‌های دقیق علمی خلاصه شده است؟

البته در ادامه‌ی این درس خواهیم دید که میراث مزلو، بر خلاف تصور بسیاری از ما، صرفاً به هرم نیازهای انسان محدود نیست و یکی از تأثیرات بزرگ او بر مسیر روانشناسی و مدیریت، تأکید بر توجه به رشد انسان و شکوفایی توانایی‌های بالقوه‌ی انسان‌هاست.

نگاهی که بعدها در کارهای روانشناسان مثبت گرا نیز منعکس شد و ادامه پیدا کرد.

انسان‌ها به رشد و بالفعل کردن توانایی‌های خود نیاز دارند

زمانی که مزلو از روانشناسی شخصیت حرف می‌زد، دو نظریه‌ی مهم، فضای فکری دانشمندان و نویسندگان را در اختیار گرفته بودند.

روانکاوی فرویدی با تأکید بر دو مفهوم ناخودآگاه و تأثیرِ پاک‌نشدنی گذشته، تصویر نسبتاً بدبینانه‌ای از انسان ترسیم می‌کرد. تصویری که در‌ آن، شما بخش مهمی از خواسته‌ها و نیازها و رفتارهای خود را نمی‌فهمید، چون در ناخودآگاه‌تان ریشه دارد. هم‌چنین دوران کودکی گذشته و تأثیرش با شما باقی مانده و بخشی از توشه‌ی راه شما در زندگی است.

روانشناسی رفتارگرا هم انسان را موجودی کاملاً مکانیکی و ماشینی می‌دید که می‌توانید با مجموعه‌ای از پاداش و تنبیه‌ها، آن را به هر صورتی که بخواهید، شکل دهید.

مزلو هیچ‌یک از این دو نظریه را رد نمی‌کرد و در کتاب خود هم هر دوی آن‌ها را منعکس‌کننده‌ی بخش‌هایی از شخصیت انسان می‌داند. اما تأکید می‌کند که مطالعه‌ی انسان‌های بیمار (کار فروید و فضای غالب میان بزرگان روانشناسی) و نیز معادل فرض کردن انسان و ماشین (کار اسکینر و رفتارگرایان دیگر) بخش مهمی از وجود انسان را نادیده می‌گیرد.

آخرین و بالاترین نیاز در سلسله نیازهای انسان، خودشکوفایی و استفاده از ظرفیت‌های بالقوه است

ممکن است با توجه به فضای فکری این سال‌ها – در ایران و سایر نقاط جهان – از کنار این جمله‌ی مزلو به سادگی عبور کنید.

اما فراموش نکنید که نیم قرن پیش، اگر پیش روانکاو یا روانشناسی می‌رفتید و می‌گفتید که دردِ من، ظرفیت‌های استفاده نشده است و فکر می‌کنم می‌توانم چیزی فراتر از امروز خود باشم، آن‌ها حرف چندانی برای شما نداشتند.

روانشناسان و روانکاوان، متخصص درمان بیماری‌ها بودند و این‌که هنوز استعدادها و ظرفیت‌های شما شکوفا نشده یک بیماری محسوب نمی‌شد.

فراموش نکنیم که سلیگمن، سی سال پس از فوت مزلو، هنوز جامعه‌ی روانشناسان را به انتقاد می‌گیرد و می‌گوید که ما بیش از هر چیز، در جستجوی شفای بیماران هستیم تا بهبود وضعیت انسان‌های سالم.

با توجه به این قرائن است که می‌توانیم پیشرو بودن اندیشه‌ی مازلو را بهتر بفهمیم و درک کنیم.

هرم مازلو – سلسله مراتب نیازهای انسان

بعد از این مقدمات، می‌توانیم به سراغ هرم مازلو برویم و طبقات پنج‌گانه‌ی آن را مرور کنیم.

البته این هرم برای اکثر ما آشناست و در این‌جا، صرفاً در حد یادآوری نگاهی به آن می‌اندازیم:

هرم سمت راست، معروف‌تر است و بیشتر از هرم سمت چپ، دیده شده است.

ما هم ابتدا به این هرم می‌پردازیم (جمله‌ها از کتاب مزلو استخراج شده است و ما توضیح یا تفسیری بر آن‌ها اضافه نکرده‌ایم):

نیازهای فیزیولوژیک (Physiological needs)

نیازهای فیزیولوژیک، برای همه‌ی ارگانیسم‌ها وجود دارند. نیازهایی که به حفظ وضعیت بیولوژیک ارگانیسم و بقاء آن کمک می‌کنند.

غذا، آشامیدنی‌ها، خواب، اکسیژن، سرپناه و رابطه‌ی جنسی در این گروه قرار می‌گیرند.

اگر نیازهای فیزیولوژیک برای مدت نسبتاً طولانی تأمین نشوند، فرد برای تأمین نیازهای دیگر برانگیخته نخواهد شد.

نیازهای مربوط به امنیت (Safety needs)

این نیازها به ارگانیسم کمک می‌کنند تا بتواند دنیایی منظم، پایدار و قابل پیش‌بینی در اطراف خود ایجاد کند.

نبودن شرایط پایداری و ثبات، می‌تواند به اضطراب و حس ناامنی منتهی شود.

تأمین‌نشدن نیازهای مربوط به امنیت، باعث می‌شود که فرد، بخش مهمی از زمان و انرژی خود را به این سطح از هرم نیازها اختصاص دهد و انرژی و انگیزه‌ی کمتری برای پرداختن به لایه‌های بالاتر باقی بماند.

نیاز به عشق و تعلق (Belonging and love needs)

پس از تأمین نیازهای فیزیولوژیک و نیازهای مربوط به امنیت، نیاز به عشق و تعلق خاطر، برانگیخته می‌شود.

فرد به جستجوی روابط نزدیک و صمیمی برمی‌خیزد و می‌کوشد خود را به گروه‌های مختلف (خانواده، گروه‌های حرفه‌ای، همسایگان، گروه رفقا و دوستان و مانند این‌ها) نسبت دهد.

نیازهای مربوط به «احترام به خود» (Self-esteem needs)

احترام به خود، در قالب دو نیاز مختلف نمایان می‌شود:

  • میل به کسب احترام از سوی دیگران (پذیرش اجتماعی، موقعیت اجتماعی، پرستیژ و مانند این‌ها)
  • احترام خودم به خودم (توضیحات مزلو در این بخش، بسیار به مفهوم عزت نفس نزدیک است)

نیاز به خودشکوفایی (Self-actualization needs)

اگر همه‌ی نیازهای لایه‌های قبل، تأمین شوند، نیاز‌های مرحله‌ی خودشکوفایی فرصتی برای ظهور و بروز پیدا می‌کنند؛ البته به شرطی که خود فرد هم در این‌جا خودشکوفایی‌ را آگاهانه انتخاب کند.

محدودیت در دسترسی کامل به این دوره

دسترسی کامل به مجموعه درس‌های خودشناسی و شخصیت شناسی برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است. با فعال کردن عضویت ویژه در متمم، به درس‌های بسیار بیشتری نیز دسترسی پیدا می‌کنید:

ضمناً بررسی‌های ما نشان داده در میان دوستان متممی، کسانی که به درس‌های شخصیت‌شناسی علاقه‌مند بود‌ه‌اند، برای مطالعه‌ی درس‌های زیر هم وقت صرف کرده‌اند:

تحلیل رفتار متقابل | زندگی شاد | افزایش عزت نفسکوچینگ | مشاوره مدیریت

کاریزما | مدیریت استرستصمیم گیری | روانشناسی پول | استعدادیابییادگیری

تحلیل رفتار متقابل | هوش هیجانیمهارت ارتباطی | رابطه عاطفی | مسیر شغلی

نقدهای وارد شده به سلسله مراتب نیازهای مزلو

نقدهای متعددی بر الگوی سلسله مراتب نیازهای مزلو وارد شده است.

یکی از ساده‌ترین و نخستین نقدهایی که حتماً به ذهن شما هم رسیده، تعریف سلسله مراتب برای نیازهاست. اگر صرفاً چند دسته نیاز تعریف می‌شد، مسئله ساده‌تر بود. اما وقتی سلسله مراتب تعریف می‌کنیم، باید بتوانیم تقدم و تأخر آن‌ها را در عمل اثبات کنیم که مزلو چنین کاری انجام نداده است.

طی دهه‌های اخیر، نقد دیگری هم بر مزلو وارد شد و آن، مردانه بودن این چارچوب (خصوصاً در بحث خودشکوفایی)‌ بود. مردانه بودن به این معنا که خودمحوری نسبتاً بالایی در انگیزه‌های تعریف شده وجود دارد و ارتباط با دیگران (Relatedness) هم، به شکلی بسیار محدود در نظر گرفته شده است. حتی الگوهایی برای اصلاح مزلو بر همین اساس پیشنهاد شده‌اند (+).

یکی از نقدهای دیگر را هم می‌توانید به سادگی حدس بزنید. مزلو در توصیف ویژگی‌های افراد خودشکوفا، چند نفر را به سلیقه‌ی خود انتخاب کرده و ویژگی‌های بعضاً مشترک زندگی‌نامه‌ی‌ آن‌ها را فهرست کرده است.

چنین روشی برای استخراج این ویژگی‌ها – خصوصاً تعمیم دادن آن‌ها به جامعه‌ی بسیار بزرگتر – قطعاً یک ضعف متودولوژیک محسوب می‌شود.

اما با همه‌ی نقدها، مزلو هنوز جایگاه خود را در میان متفکران روانشناسی و مدیریت تا حد خوبی حفظ کرده است.

سلسله مراتب نیازهای مزلو، واژه‌ها و اصطلاحاتی را به ادبیات روزمره‌ی مدیران افزوده و مدام به آن‌ها یادآوری می‌کند که پیش از تأمین برخی نیازهای اولیه، انتظارهای بزرگ و غیرواقعی از همکاران خود در سازمان‌ها نداشته باشند.

هم‌چنین تأکید او بر این‌که نیاز به رشد را جدی بگیریم و نگران ظرفیت‌های شکوفانشده‌ی انسان‌ها باشیم، نقش مهمی در شکل‌گیری مسیر مدیریت رفتار سازمانی و منابع انسانی، در دهه‌های پس از او داشته است.

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری مکاتب شخصیت شناسی به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه مکاتب شخصیت شناسی

سوال‌های پرتکرار دربارهٔ متمم

متمم چیست و چه می‌کند؟

متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحث‌های مهارتی و مدیریتی.

برای آشنا شدن بیشتر با متمم به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کنید و گوش دهید.

فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟

هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه»  دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص می‌‌‌کند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری می‌توانید نقشه راه‌های مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.

هم‌چنین در صفحه‌های دوره MBA و توسعه فردی می‌توانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.

هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟

شما می‌توانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.

اعتبار را می‌توانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیم‌سال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید.

توجه داشته باشید که خرید شش‌ماهه و یک‌ساله به‌ترتیب معادل ۲۰٪ و ۳۸٪ تخفیف (نسبت به خرید یک‌ماهه) محسوب می‌شوند.

برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.

آیا در متمم فایل های صوتی رایگان برای دانلود وجود دارد؟

مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که می‌توانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.

هم‌چنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آن‌ها را می‌توانید در فروشگاه متمم ببینید.

با متمم همراه شوید

آیا می‌دانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور می‌توانید به جمع متممی‌ها بپیوندید؟

سرفصل‌ها  ثبت‌نام  تجربهٔ متممی‌ها

۲۴ نظر برای آبراهام مزلو و سلسله مراتب نیازهای انسان (هرم مازلو)

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : ساجده ممتازیان

    چقدر این جمله نوید بخش و امیدوار کننده اس:

    نگران ظرفیت های شکوفا نشده ی انسان ها باشیم .

    به نظرم این جمله خود به خود برای کسی که باورش میکنه تعهد هم ایجاد میکنه

    من مزلو رو بیش از همه  با این جمله ی الهام بخش و مسئولانه اش به یاد میارم:

    اگر آگاهانه راهی در پیش گرفته اید که از آنچه در توان شماست کمتر باشید به شما هشدار میدهم تا آخر عمرتان ناشادمان خواهید بود

    مزلو شاید از معدود کسانی بود که انسان ها رو با شوق زیاد دعوت میکرد به سمت

    تجربه ی عمیق زندگی

    شاید اغراق آمیز به نظر بیاد ولی فکر میکنم نوع دوستی عمیق مزلو اون رو از جایگاه یه روان شناس خیلی بالاتر میبره

  1. احسان آذرنیک گفت: (عضو ویژه)

    سلام وقت بخیر
    یک مطالعه  توسط خانم پرستاری که در کنار بیمارانی که ساعت های پایانی عمرشون رو سپری می کردند انجام شده با این مضمون که تو این لحظات پایانی عمر حسرت چی رو داری؟ نتایج بدست آمده خیلی جالب بوده و تقریبا تمام موارد زیر بین اون افراد مشترک بوده توجه شما رو به پاسخ ها جلب می کنم البته ممکنه ترتیبش رو درست رعایت نکرده باشم.
    ۱. کاش بیشتر با خانواده وقت می گذراندم.
    ۲. کاش به پدر و مادرم بیشتر رسیدگی می کردم.
    ۳. کاش بیشتر سفر می رفتم.
    ۴. کاش کمتر کار می کردم.
    ۵. کاش بیشتر با دوستانم وقت می گذراندم.
    به نظر من حتی اگه این مطالعه بر اساس پایه های علمی تحقیق انجام نشده باشه ولی نتایجش با مطالعاتی که انجام شده و پیشگویانه اگر آنگاه ها را مطرح نموده، همسو و همراستاست. موارد فوق بخوبی نشون میده ارتباط با دیگران بویژه دوستان و عزیزان بواقع یک نیاز و ضرورت است و چقدر نقش مهمی در شادمانی و خوشبختی انسان دارد بگونه ای که در پایان زندگی افراد ملاکی است برای قضاوت ثمره عمر. یا هیچکدام از افراد به اندازه و میزان درآمد و ثروت و کم و زیاد بودن آن به عنوان یک متر برای خوشبختی اشاره نکردند و این به نوعی موید سطح نازل پول و ثروت(صرفا برای ارضا نیازهای فیزیولوژیکی)در هرم مازلو و کفایت آن برای تضمین بقا و امنیت است و نه بیشتر.

  2. مهدی خدابین گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۱ درس)

    دیدن هرم کوچک یا هرمِ دانستن و درک کردن، کنار هرم بزرگ یا هرم معروف‌تر مزلو، برای من تازه‌گی داشت. به نظرم تاکید خوبی دارد که هر هرحله از نیازهای هرم بزرگ، صرفه‌نظر از ترتیب یا تقدم و تاخری که نسبت به هم دارند، واقعا دو سطح، مرحله یا حالت دارند. در یک سطح، ما صرفا به آن نیازها آگاه می‌شویم و در سطحی بالاتر، آن نیازها را درک یا فهم می‌کنیم.
    به نظر من بین دانستن و فهمیدن، سلسله مراتب وجود دارد و مزلو هم به درستی آن را ترسیم کرده است. این درستی هم از نظر تقدم دانستن به درک کردن یا فهمیدن هست و هم از نظر میزان ادراک نسبت به دانستن. فکر می‌کنم میزان آگاهی یا دانایی ما نسبت به میزان اداراک مان بیشتر است. شاید تبدیل شکل هرم دانایی و ادراک مزلو به یک استوانه هدف خوبی برای ما باشد. یعنی اینکه میزان ادراک و فهم ما به میزان دانایی ما نزدیک شود.
    فکر می‌کنم انسان‌ها در مراحل مختلف رشد، با میزان متفاوتی از برآورده شدن نیازهای سطوح پایین، نیازهای سطح بالاترشان فعال می‌شود. یعنی یک کودک با سطح متفاوتی از نیاز به امنیت نسبت به یک بزرگسال نیازهای مربوط به عشق و تعلقش فعال می‌شود. همچنین فکر می‌کنم که همه ما در یک زمان ترکیبی از همه نیازهایِ سلسله مراتب نیازهای مزلو را داریم ولی شاید میزانِ توان پاسخگویی ما به نیازهای مختلف متناسب با اگوی هرم مازلو باشد به این معنی که ساختار توزیع منابع ما برای پاسخ به نیازهای پایین هرم مازلو نسبت به نیازهای نزدیک به نوک هرم، اولویت بیشتری قائل است. همچنین ادراک ما نسبت به نیازهای سطح پایین هرم مازلو نسبت به نیازهای سطح بالای هرم مزلو بیشتر است.

  3. ابوالفضل رحیمی گفت: (عضو ویژه)

    یکی از مثال های نقض برای سلسله مراتب نیازها هم افرادی است که در نیاز های فیزیولوژیک مانده اند و درگیر آن نیاز ها هستند اما به شکل چشم گیری نیازهای خودشکوفایی را در خود و پیروان خود احیا کرده و تجلی بخشیده اند

    • احمد راسخی گفت: (عضو ویژه)

      نظریه ناتمامیت گودل میگه ، هیچ فرمال سیستم یا نظریه یا تئوری پیدا نمیشه که

      ۱- کامل باشه

      ۲- دارای تناقض نباشه

      مشخصه هر مدل و سیستم فکری دچار اشکالات میباشد اما بطور کل درسته و کلیات آن میتواند سوالات ما را تا حدود خوبی پاسخ دهد.

  4. دردانه امیری گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۳ درس)

    با تشکر از گروه متمم ، در تکمیل بحث زیبای مزلو 

    رفتارهایی  که منجر به خودشکوفایی می شود:
    – تجربه زندگی مانند یک کودک ( نگاهتان به اتفاقات و جذب دنیا به صورت یک کودک باشد تا هم لذت ببرید و هم خلاقیت در شما بیدار شود) 
    – به جای چسبیدن به مسیرهای امن، چیزهای جدید را امتحان کنید.
    – گوش دادن به احساسات خود در ارزیابی تجربیات به جای صدای سنت، اکثریت و …
    – پرهیز از تظاهر ("بازی") و صادق بودن؛
    – آماده بودن برای عدم محبوبیت در صورتی که نظرات شما با دیدگاه اکثریت مطابقت نداشته باشد.
    مسئولیت پذیری و سخت کوشی؛
    – تلاش برای شناسایی دفاعیات خود و داشتن شجاعت کنار گذاشتن آنها.

    #یادگیری_کریستالی

  5. مانی نیک روشن گفت: (عضو ویژه)

    مزلو حکم یه جور جهان گرد باتجربه، یا پیر به حکمت رسیده رو داره.
    حرفایی که میزنه جذابن، یه چیزی در اعماق وجود همه ماست که اون چیزایی که میگه عین واقعیت هستن.
     شروع نوشتن رمان معمولا با یک طرح و پیرنگ هست.
    بعد از اینکه یه کتاب نوشته میشه هم یه سری منتقد و انتشاراتی سعی می کنند یه جور خلاصه یک خطی و شمایی از فضای داستان رو بدست بدن.
    مزلو بهترین ایده یک خطی برای نوشتن یه کتاب در حوزه روانشناسی رو داره، ایده اش اونقدر فوق العاده و جذابه که هرکسی رو تشویق میکنه در مورد چند و چون احتمالی کار خیال پردازی کنه خودش.
    ولی چند وقت پیش که ایده تلفیق سلسه مراتب نیازهای مزلو با نسل های بازاریابی به ذهنم رسیده بود.
    زمانی که شروع کردم به نوشتن متوجه شدم هرچند از بدشانسی ما بود که مزلو در مسیر اوج گیری از دنیا رفت و نتونستیم نقطه اوج کارش رو ببینیم ولی برای میراثی که از خودش به جا گذاشت خوش شانسی بزرگی بود که زود رفت.
    تصور کردن دنباله و امتداد یک ایده که صورت بندی درستی داره کار به مراتب راحت تری هست تا رسیدن به اون جایگاه و پایگاهی که میشه تصور کرد.
    همه ما درک کردیم و باور داریم که عدد پی دنباله ای تا بیشمار رقم اعشار داره، ولی با هر قدم که به سوی دقت اعشاری بیشتر حرکت می کنیم سختی کشف رقم بعدی بیشتر میشه تا جاییکه از ظرفیت و عمر انسان خارج میشه کار و نیاز به ابر کامپیوترها داریم برای پیش بردن کار.
    مزلویی که ما می شناسیم با پریدن از تعداد زیادی از ارقام اعشاری اولیه از جایی شروع به شمردن ارقام کرده که توانمندی و عظمت ذهن انسان رو  به رخ ابرکامپیوتر ها میکشه!
    ولی هرچقدرهم که بخوایم بهش سخت بگیریم اگر منصف باشیم نمی تونیم قبول نکنیم، اونجایی که بهمون نشون میده و نگاهی که به انسان داره اونقدر شریف و پرکشش هست که مطمئن باشیم کسانی خواهند بود که رنج طی طریق رو بکشند و راه رو برای رسیدن به اون مقصد هموار بکنند.
    از طرفی هرچند همه در اولین مواجهه بنظرمون میرسه که ممکنخ زمانی که به چشم اندازی که مزلو برامون تعریف کرده برسیم احتمالا دقیقا منطبق اونچیزی که خودش از اون چشم انداز ترسیم کرده نخواهد بود ولی از طرفی اینم میدونیم که کلیت موضوع اونقدر قابل دفاع هست که ناامیدمون هم نکنه.    

  6. نظریه مازلو بیشتر گردآوری و کلاسه بندیه تا شناخت و ایجاد. این نباید باعث بشه ما دچار تفکر قالبی بشیم و این حرم رو بپرستیم.

    اینکه انسان در محدودیت (واقعی یا صرفا احساس محدودیت) رشد میکنه یک اصل هست که دقیقا توی درس پیش نیاز های ارتقای مهارت های فردی مطرح شده بود.

    آمادگی ذهن، آمادگی محیط و آمادگی رفتار. وقتی کودک من احساس یک کمبودی در تامین نیازهاش کنه ذهنش میره به سمت راه های رفعش.

    ناخودآگاه متوجه و متمرکز میشه روش تا برطرفش کنه و آگاهانه به سمت آماده سازی محیط میره! تا رفتار مناسب رو انجام بده.

    اینها نکات ظریفی هست که معمولا توسط ما نادیده گرفته شده و با تامین افراطی (در کمیت یا کیفیت) نیازهای فرزندانمون به اونها آسیب میزنیم.

    به همین سادگی از خودشکوفاییشون جلوگیری میکنیم.

  7. مجتبی گفت:

    سلام.

    با خوندن متن درس و براساس اطلاعات کمی که از قبل داشته‌ام به این نتیجه‌گیری رسیدم که:

    گاهی اوقات ممکن است «عدمِ تأمین شدن» بعضی از نیازهای جبران کمبود(Deficiency Needs)، منجر به تلاش بیشتر انسان برای «شکوفا کردنِ نیازهای رشد» شود.

    به نظرم همه‌ی آدم‌ها در یک(یا چند) بازه‌ی زمانیِ زندگی‌شون، حداقل با یکی از انواع کمبود در نیازهای D دست و پنجه نرم می‌کنند و کمتر کسی هست(شاید هم اصلا وجود نداشته باشه?‍♂️) که

    بتونه به صورت مداوم و مستمر همه‌ی چهار نیاز D اش رو برآورده کرده باشه و در بهترین شرایط به دنبال نیازهای B باشه.

    به عنوان نمونه:

    ۱- یه نفر هست با مشکل مالی و نیازهای مرحله‌ی اوّلِ هِرَم مواجه میشه و برای رفع این مشکلش بیشتر و بیشتر تلاش می‌کنه.

    ۲- یه نفر هست در کشوری زندگی میکنه که احساس امنیت خیلی کمی در اونجا وجود داره و ترس و ناامنی و جنگ بر زندگی مردم سایه انداخته.

    ۳- یه نفر هست که یکی از عزیزانش رو از دست میده و نیاز تعلق و عشقش دچار آسیب میشه و بی‌جواب می‌مونه.

    ۴- یه نفر هم هست که بقیه‌ی نیازهاش تامین شده اما "عزت و حرمتِ نفس پایینی" داره.

    اگه به زندگی واقعی خودمون و بقیه نگاه کنیم می‌تونیم به این نتیجه‌گیری برسیم که همه‌ی آدم‌ها این مشکلات و یا بهتره بگیم این "رنج‌ها" رو تجربه کرده‌اند یا می‌کنند و به عبارتی می‌شه گفت که این رنج‌ها

    گریزناپذیره.

    خیلی سخته که آدم بخواد بدونِ مواجهه با دردِ نداشتنِ تعدادی از نیازهای D به نیازهای B خودش پاسخ صحیح بده.

    چون این رو می‌دونیم و دیده‌ایم کسی که سختی‌های زیادی رو در زندگیش تجربه کرده باشه، انگیزه‌ی خیلی بیشتری برای رسیدن به خودشکوفایی داره.

    از بین آدم‌های بزرگ و تاثیرگذار هم می‌تونیم تعدادِ زیادی از افرادی رو ببینیم که انگیزه‌شون برای رشد کردن و شکوفا شدن، رنج‌هایی بوده که متحمّل شده‌اند و باهاشون دست و پنجه نرم کرده‌اند.

    …………………………………………………………………

    شاید کمی این نگاهم رو فلسفی برداشت کنید اما به عقیده‌ی من:

    کسی می‌تونه خودشکوفایی رو به صورت آگاهانه انتخاب کنه و برای محقق کردنش تلاش کنه

    که در دورانی از زندگیش، یک یا چند مورد از کمبودهای نیازهای D رو تجربه کرده باشه و احساس انزجار و ناراحتی شدیدی رو در زمانِ تجربه کردنِ این غم‌ها از سر گذرونده باشه.

    می‌تونم این طوری نتیجه بگیرم و مصداق یابی کنم: 

    بچه‌های سوسول و نازنازی که همیشه همه‌چی براشون مهیّا بوده و طعم رنج رو نچشیده‌ان، نمی‌تونند خودشکوفایی رو به عنوان یه هدف ارزشمند، به صورت آگاهانه انتخاب و درک و پیگیری کنند. (انتخاب آگاهانه خیلی مهمّه به نظرم؛ چون ممکنه همین آدم‌ها تحت تاثیر جو و شرایط و محیط، دستاوردهایی رو کسب کنند؛ اما انتخاب آگاهانه‌ی خودشون نبوده.?)

    البته که این نظرِ شخصی و تجربه‌ی زیسته‌ی منه که ممکنه برای خیلی‌ها صدق نکنه و سلیقه‌ای باشه؛ اما در زندگی خودم و نزدیکانم تاحالا مثالِ نقضی براش پیدا نکرده‌ام و هرکی که به فکر خودشکوفایی واقعی بوده رو کسی دیده‌ام که در زندگی‌ش از کمبودهایی در نیازهای D رنج کشیده.

    ۱۴۰۰/۴/۱۷

  8. آرام دخت گفت: (عضو ویژه)

    تمام اتفاقات دنیا از قبیل دلار ،کرونا، پیدایش واکسن … همه از طریق هرم مازلو برنامه ریزی شده و آگاه شدن به این هرم به خیلی از جوامع به خصوص ایران میتونه کمک کنه

  9. برای  من آشنایی با هرم مازلو یک جرقه ی امید بوده که میتونه انسان رو به آینده ی خودش و در نهایت آینده بشریت امیدوار کنه.

    بر خلاف دیدگاه فرویدی که بعد از خوندنش آدم ممکنه وارد جایگاه یک فرد قربانی بشه تا بتونه با این کار نرسیدن به اهداف و آرزوهاش رو گردن عوامل بیرونی بندازه ، دیدگاه مزلو خود پذیری و مسئولیت پذیری رو بهمون هدیه می کنه.

  10. به نظرم اینکه انسان تلاش کند از ظرفیت‌های خود استفاده کند و رو به رشد باشد کاملاً درست است.

    از طرفی فکر کنم اغلب افراد می‌پذیرند که در این زندگی دنیا و با توجه به محدودیت عمری که داریم، رسیدن به حداکثر ظرفیت انسانی شاید معنایی نداشته باشد. (چنانکه در متن درس هم همینطور گفته شده است)

    با این دیدگاه، به دنبال یک نقطه که «بهترین» باشد نباید بود بلکه به دنبال «رشد مداوم» باید بود. هر روز یک قدم بهتر از دیروز!

  11. جمله معروف مزلو که بیان کرد از ظرفیت های خود استفاده کنید باعث شد به فکر فرو برم و تمام تلاشم رو کنم که حداکثر توانایی های خودمو نشون بدم .

    ما زنده ایم تا مثبت واقع شیم

    نه اینکه در کندو کاو گذشته باشیم ..!

     

  12. برف گفت:

    احتمالا برای اکثر آدم‌ها لحظاتی وجود داره که حس می‌کنن دارن می‌میرن. زمانی، خواهرِ نزدیک‌ترین دوست من در دهه سه زندگی بی‌هیچ سابقۀ بیماری خوابید و دیگه بیدار نشد!

    این مسئله که مشابهش برای یکی دیگه از دوستانم هم پیش اومد که خواهر جوانش خوابید و بلند نشد من رو دچار نوعی اضطراب شدید پس از سانحه و حس مرگ کرد. هر شب حس می‌کردم الانه که قلب منم بایسته و دچار تنگ نفس می‌شدم اما چیزی که من رو می‌ترسوند چی بود؟ خودِ مرگ؟ هرگز! من مرگ رو خوابی می‌دونم که دیگه در اون کابوس و رویایی نمی‌بینیم. خوابِ بدون خواب دیدن. (این رو توی داستانم نوشتم که هنوز کامل نیست) خلاصه آنچه من رو به شدت از مرگ به هراس می‌انداخت و باعث می‌شد تا صبح بیدار بمونم و تند تند آب یخ بخورم دو تا مسئله بود:

    ۱٫ پسر کوچک من به محبت و همراهی من نیاز داره. (حس مسئولیت)

    ۲٫ من هنوز چیزی که باید باشم نیستم. یعنی اگر باید بیست باشم الان به نظرم ۸ هستم. هنوز مونده تا کتاب‌های خوب و موثرم رو بنویسم و وجود خودمم به نگاه عمیقی نسبت به جهان و انسان‌ها برسه. این دغدغه دائمی من باعث شد که عمیقا حرف‌های مزلو رو درک کنم. شاید نیازیه که کمتر بهش توجه می‌کنند. حتا برای مرگ همه گریه می‌کنند که جوان بود و هزار آرزو داشت، نمی‌گن جوان بود و هنوز خودش نشده نبود. نه فقط برای مرگ خودم که برای مرگ بقیه هم چیزی که رنجم میده این سواله آیا بهترین و والاترینِ خودش شده بود؟

    مثلا فروغ فرخزاد با اینکه خیلی زود رفت، انقدر برای من حسرت ایجاد نکرد چون او شکوفا شده بود، یا مرگ مریم میرزاخانی با اینکه هنوز غم عجیبی بر من وارد می‌کنه (حتا براش همون سال ۹۶ مرثیه‌ای طولانی سرودم و اولین کتاب شعرم رو به او تقدیم کردم) اما می‌دونم او هم شکوفا شده بود.

    به امید اینکه هرچیزی درست زمان خودش اتفاق بیفته، مخصوصاً مرگ.

     

  13. محمد گفت:

    جمله معروفی از آبراهام مزلو سالها پیش از شاغل شدن و ازدواج و … و خلاصه رفع نیازهای مراتب پایین خودم خواندم که احساس کردم چقدر با افکار و روحیه من سازگاری دارد و انگار از دل من سخن گفته بود برای همین پرینت گرفتم و به دیوار اتاقم چسباندم:
    “If you deliberately plan to be less than you are capable of being, then I warn you that you’ll be deeply unhappy for the rest of your life. You will be evading your own capacities, your own possibilities.”
    «اگر شما عمداً طرحی ریخته اید که از آنچه در توان شما است کمتر باشید، به شما هشدار میدهم که بقیه عمرتان را عمیقاً ناخشنود خواهید بود. شما از ظرفیت‌ها و امکانات‌تان طفره خواهید رفت.»

    بعداً که با نظریه سلسله مراتب نیازهای مزلو آشنا شدم هیچ وقت قانع نشدم که این نیازها به صورت پله ای و سلسله مراتبی باشه چون ترتیب احساس نیازهای خودم ناقض این نظریه بود. اما همیشه قدردان او برای نگاه رفیعش به انسان، و جمله زیبا و تکاندهنده اش هستم.

  14. سید مرتضی کریمی گفت: (عضو ویژه)

    با سلام.

    من در جمع های رسمی تر و بزرگ تر که قرار می گیرم مشکل سخنرانی کردن دارم و تمام مشکل هم سر همان لرزش صدای یکی دو دقیقه اول است. یکبار هم به یک همایشی دعوت شدم تا برای ۱۰۰ نفری سخنرانی کنم ولی نرفتم.

     

    خب با توجه به ماهیت کارم که گریزی از این اتفاق نیست و باید در جلسات حضور پیدا کنم اکثر اوقات مطالبی که می خوانم سعی میکنم با تکیه بر آنالوژی این چالش را بهبود بدهم. یادمه خیلی اوقات با خودم فکر میکردم که آن کس که در سوم ابتدایی تو را فراموش نشدنی کتک زد باعث کم شدن جسارتت در مقابل جمع شده است (نگاه فرویدی به مشکل) یا اینکه چون پدر تو هم جلوی جمع…

    و بعد یادم میاد که سخنرانی های خوبی هم داشتم (بعنوان مثال در جشن فارغ التحصیلی دانشگاه جلوی ۳۰۰ نفر).

     

    این مطلب رو که خوندم فکر کردم که شاید بجای نگاه به گذشته، به قول مزلو و سلیگمن به خود شکوفایی فکر کنم (پیش رو را رصد کنم) و ببینم چگونه با خودشکوفایی بر مدیریت استرس میتوان فائق آمد؟

  15. ناهید عبدی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۸ درس)

    با توجه به برداشتی که من از جایگاه مدل مازلو در ذهن عموم جامعه دارم فکر می‌کنم اگر قرار باشد مفاهیم پرتکرار و درعین‌حال کم‌دقت در بحث مدیریتی را بررسی کنیم می‌توانیم هرم مازلو را یکی از این مفاهیم در نظر بگیریم.
    سؤالاتی که در مواجهه با این هرم و در ذهن عموم افراد شکل می‌گیرد متمرکز بر یافتن جایگاه نیازهای خود در این سلسله مراتب است. با کمتر کسی مواجه شده‌ایم که «دربارۀ نحوۀ فکر کردن» به این نیازها سؤال جدی داشته باشد. یا در پی پیدا کردن ریشۀ نیازهایش باشد و آن را در سلسله مراتب ارزش‌هایش جستجو کند.
    ممکن است صورت مسئله‌ای که با آن درگیر هستیم ما را به سمت یکی از مراتب عنوان‌شده در این هرم سوق دهد اما با نگاه ریشه‌ای‌تر و جستجو در نظام ارزشی خود متوجه شویم که مثلاً مسئله‌ای که به‌ظاهر خود را در مرتبۀ جستجوی یافتن عشق و تعلق از دیگران نشان می‌دهد درنهایت به دستۀ احترام به خود تعلق داشته باشد.
     
    از طرفی فکر می‌کنم یکی از ریشه‌های تعارض می‌تواند به دنبال تلاش برای دستیابی هم‌زمان به چند گزینۀ موجود در سلسله‌مراتب نیازهای مازلو و در عین حال محدودیت منابع اتفاق بیفتد. مثلاً فردی که در پی تأمین نیازهای ابتدایی زندگی خود است هم‌زمان به خود شکوفایی فکر می‌کند و نمی‌تواند منابع خود را برای دستیابی به نیازهای متعارض خود در این راستا به خدمت بگیرد.
    همین تعارض ممکن است سبب شود سقف خواسته‌های افراد تا حد زیادی کوتاه شود یا مسئلۀ موجود در کل به‌اشتباه تفسیر شود.
     

    • سلام.

      آخرین جمله ای که نوشته اید برای من از دیرباز زمینه ساز بحران هایی بوده است و هنوز هم کمی با آن چالش دارم.

      این که آدمی همزمان با الزام و علاقه به برآورده ساختن نیازهای اولیه اش (که در برخی جوامع این برآورده ساختن تبدیل به رویا می شود)، گرایش و تمایل به پرداختن به بالاترین سطح مطرح شده ی نیازها هم دارد (خودشکوفایی) نکته ی مهم و شایان توجهی است.

      به نظرم این چالش گریز ناپذیر است و شاید یکی از دلایل گریزناپذیری اش، چند وجهی و چند بعدی بودن آدم ها باشد. سکون و توقف و مرحله به مرحله(پله پله) پیش رفتن، یک حالت متصور روباتیک و مکانیکال است که درباره ی انسان چندان مصداق ندارد.

      و همینطور که نوشته اید در این چالش بحث اتلاف منابع  خیلی مهم است.

      من راه حلی تقریباً مناسب برای این چالش خودم پیداکرده ام و آن این است که سطوح مختلف نیازها را نه در طول هم که در عرض همدیگر دنبال می کنم. بخشی از انرژی و منابع و توانم را صرف برآورده ساختن سطوح بالاتر نیازها می کنم و به شکلی موازی نیازهای سطح دیگرم را از کانالی دیگر پیگیری می کنم. مثلا همزمان با تلاش برای تعالی فردی و سازمانی، برای گسترش دامنه ی امنیتم هم منابعی اختصاص می دهم و واقعیت این که این راه حل تا حد زیادی رضایت بخش بوده است.

      برقرار باشید.

  16. “نگران ظرفیت‌های شکوفانشده‌ی انسان‌ها باشیم” این جمله دقیقن کد میدهد به بسیاری از مدیران عامل و منابع انسانی که تمام فرآیند های HR را در ارزیابی عملکرد بر اساس یک یا چند متد و نرم افزار فراگیر و یا آموزش زبان انگلیسی و ICDL به کارکنان میدانند… و چون «در شهر کور ها یک چشم پادشاه است» توقع دارند که پرسنل برای  همین فعال بودن واحد منابع انسانی در سازمان، خدا را شاکر باشند.

    هنوز راه زیادی داریم تا اکثریت شرکتهای ایرانی به نوک هرم مزلو  و قبل از آن به داشتن یک واحد منابع انسانی به عنوان یک استاندارد توجه کنند اما  این روز ها به واسطه تغییر حیطه شغلی میبینم اکثر شرکت های استارت آپی با ساختار مدیریتی جوان فرآیند منابع انسانی و علی الخصوص بحث آموزش و نگهداشت را جدی میگرند و برای آن برنامه های واقعی و مدون (نه صرفا جهت هزینه کرد بودجه تخصیص داده شده) ارائه می دهند.

    درسته خودشکوفایی و میل به رشد باید از درون افراد باشد اما چه اشکالی دارد این تلنگر از جانب یک واحد منابع انسانی پویا به فرد وارد شود و منجر به رشد فرد و سازمان در کنار هم شود؟!

     

  17. امیر حکمت گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۱ درس)

    ۱. خودشکوفایی مهم‌ترین دستاورد قابل تحقق هر انسان است.  هر کسی می‌تواند با کیفیتی خاص خودش و به‌طور منحصر به آن دست پیدا کند. این نقل قول مشهور سقراط را به یاد بیاورید “زندگی نیازموده ارزش زیستن ندارد” تصور می‌کنم عالی‌ترین شکل آزمودن زندگی، خودشکوفایی باشد.
    ۲. شاید بتوانیم فرض کنیم برای برخی یا شاید بسیاری از ما خوانندگان این مطلب تمام نیازهای گروه D تامین شده است. حالا چه چیزهایی در درون یا بیرون ما، مانع از خودشکوفایی می‌شود؟
    اینکه هنوز خودمان را نشناخته‌ایم و نفهمیده‌ایم استعداد و توانایی خاص ما چیست؟
    اینکه بیرون کشیدن گوهر درونی ما کار سخت و دشواری است؛
    اینکه توانایی یا مهارتهای لازم برای خودشکوفایی را نداریم؛
    اینکه شاید اگر بخواهیم به دنبال خودشکوفایی در زمینه‌هایی که مستعد آن هستیم برویم برخی یا همه نیازهای گروه D ما تحت مخاطره قرار می‌گیرد؛
    ۳. خیلی وقتها در سازمان، احساس می‌کنم برخی از همکارانم که اتفاقا مستعدند و به‌ خوبی از تامین نیازهای گروه D عبور کرده‌اند میل به خودشکوفایی ندارند یا حداقل به شغلشان نه به عنوان زمینه ممکن خودشکوفایی که فقط در حد محملی برای تامین همان نیازها نگاه می‌کنند و به همین دلیل در رنجی همیشگی‌اند. به این فکر می‌کنم که چطور می‌شود میل کارکنان به خودشکوفایی را با اهداف سازمان هم‌راستا کرد؟ یا آیا می‌شود ترتیبی داد که تامین همان نیازهای گروه D یا آنچه به عنوان تامین معاش، امنیت، ارتباط یا احترام، انجام می‌دهند با نگاه یا شکلی متفاوت عملی شود تا برایشان حس خودشکوفایی را هم به همراه بیاورد؟
    ۴. می‌توان “ارزش‌آفرینی” را برای هر فرد یا سازمان، فارغ از نوع و زمینه فعالیتش، تحقق خودشکوفایی تلقی کرد. آیا موافقید؟

  18. جواد عزیزان گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۵ درس)

    پس از خواندن توضیحات کامل درس، موضوعی به ذهنم رسید که گفتم اینجا با دوستانم در میان بگذارم.

    به نظرم این ویژگی ها متعلق به افراد خوشکوفای انتخابی مزلو است و الزاما نمی شود نتیجه گرفت کسانی که می خواهند به خود شکوفایی برسند باید ابتدا همه ی ویژگی ها را در درون خود ایجاد کنند. به عبارت دیگر، اینکه افراد یکایک این ویژگی ها را درون خود به وجود آورند و سپس بگویند به خود شکوفایی رسیده ایم شاید چندان درست نباشد. به عنوان نمونه، حتما لازم نیست افراد برای رسیدن به خودشکوفایی، در خود عادت های بعضاً احمقانه ایی ایجاد کنند. در عین حال، تمرکز زیاد بر کار و هدف، داشتن استانداردهای اخلاقی مشخص، مساله محوری و پذیرش خود و دیگران، صفات موثری برای رشد و شکوفایی افراد در بلندمدت محسوب می شوند.

  19. ساجده ممتازیان گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۷ درس)

    چقدر این جمله نوید بخش و امیدوار کننده اس:

    نگران ظرفیت های شکوفا نشده ی انسان ها باشیم .

    به نظرم این جمله خود به خود برای کسی که باورش میکنه تعهد هم ایجاد میکنه

    من مزلو رو بیش از همه  با این جمله ی الهام بخش و مسئولانه اش به یاد میارم:

    اگر آگاهانه راهی در پیش گرفته اید که از آنچه در توان شماست کمتر باشید به شما هشدار میدهم تا آخر عمرتان ناشادمان خواهید بود

    مزلو شاید از معدود کسانی بود که انسان ها رو با شوق زیاد دعوت میکرد به سمت

    تجربه ی عمیق زندگی

    شاید اغراق آمیز به نظر بیاد ولی فکر میکنم نوع دوستی عمیق مزلو اون رو از جایگاه یه روان شناس خیلی بالاتر میبره

  20. امین گفت: (عضو ویژه)

    فقط برای سی روز کانالی بود در تلگرام که جناب شعبانعلی در باب مدل ذهنی، آنجا نکاتی رو متذکر می شدند. در یکی از فایلهای صوتی اون کانال، جمله ای نقل شد از مزلو که بر من و تصمیمات من بسیار تاثیر گذاشت :

    برای انسان تجربه همزمان رشد و امنیت غیر ممکن است ! انسان دو گزینه بیشتر ندارد یا گام به عقب گذاشتن و تجربه امنیت یا گام رو به جلو و پیشرفت.