پاراگراف فارسی: گفتگوی دو سگ
باربُس، سگ نگهبان وفادار که با علاقه به صاحبش خدمت میکرد، به صورت اتفاقی جوجو، یکی از آشنایان قدیمی را دید که کنار پنجره روی بالشی نرم نشسته بود.
به سمت جوجو رفت. زیر پنجره ایستاد و گفت:
جوجو! زندگیات چگونه است؟
آیا صاحبت هرگز تو را به خانههای باشکوه برده است؟
خوب به خاطر دارم که هر دومان، همیشه از گرسنگی در حیاط رنج میکشیدیم.
الان وضع تو چگونه است؟
جوجو پاسخ داد:
اگر از سرنوشت خوبم شکایت کنم، گناه بزرگی است.
در ناز و نعمت زندگی میکنم و از ظرفهای نقره غذا میخورم و آب مینوشم.
سر به سر صاحبخانه میگذارم و زمانی که خسته میشوم، به راحتی روی فرش یا نیمکتی نرم دراز میکشم.
تو چگونه زندگی میکنی؟
باربُس در حالی که دمش را تکان میداد و سرش آویزان بود پاسخ داد:
من مانند همیشه زندگی میکنم.
هنوز هم از گرسنگی و سرما رنج میبرم و هنگام نگهبانی از منزل صاحبخانه، پای دیوار میخوابم و در باران خیس میشوم و اگر بی هنگام واق واق کنم، تازیانه میخورم.
اما جوجو! تو که خیلی ضعیف و کوچک بودی، چگونه این اندازه عالی شدی؟
در حالی که من هنوز در همان وضع ماندهام. چه کار میکنی؟
جوجو گفت:
سوال خوبی است. من تنها روی پاهای عقبم راه میروم!
کتاب ۴۸ قانون قدرت
نقل از افسانههای ایوان ریکلیف
رابرت گرین
ترجمه فرناز کامیار
چند مطلب مرتبط | برای علاقهمندان به کتابخوانی
راهنمای خواندن و خریدن کتاب (فایل صوتی)
کتاب های مدیریت | کتاب های بازاریابی و فروش
کتاب های استراتژی | کتاب های بازاریابی دیجیتال
کتاب های روانشناسی | مرور، نقد و خلاصه کتاب
کتاب های توسعه فردی | کتاب های مدیریت زمان
پاراگراف فارسی | جملات منتخب کتابها
کتابخوانی | چگونه کتابخوان شویم؟
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
نویسندهی دیدگاه : شهرزاد
هنوز نتونستم درست بفهمم منظور اون سگ (جوجو) از حرف آخری که زد چی بود. ولی میدونم که باید نکته ی خیلی جالبی در اون نهفته باشه. باید بیشتر روش فکر کنم...:) اما کلاً جالب بود برام. وقتی خواستم بیشتر در مورد این کتاب 48 قانون قدرت بدونم و با این مطلب روبرو شدم: (که در همین لینک، امکان دانلود کتاب انگلیسیش - The 48 Laws of Power - هست)
* "کتاب “۴۸ قانون قدرت” با مختصرسازی سه هزار سال از تاریخچه قدرت، آن را در چهل و هشت قانون که میتواند غیراخلاقی، بیرحمانه، حیلهگرانه و یا آموزنده باشد، بهخوبی توضیح داده است. این کتاب قوانین قدرت را در ماهیت اصلی آنها تشریح میکند، و فلسفه ماکیاولی، سان تزو، کارل فون کلازویتس و دیگر اندیشمندان بزرگ را ادغام میکند. این کتاب از طریق تاکتیکهای ملکه الیزابت اول، هنری کیسینجر، پیتی بارنون و دیگر شخصیتهای معروف که قدرت را در اختیار داشتند یا قربانی قدرت شدند، به تصویر کشیده شده است…"
یا اینکه در جای دیگری گفته شده بود: * "این کتاب، کتابی روانشناسی می باشد که از قوانینی که رهبرهای جهان از آن استفاده کرده اند پرده برداری می کند."
* شاید دوست داشته باشید بدونین 3 تا از این 48 قانون هم چی هست:
قانون اول: هرگز قدرت مافوق تان را انکار نکنید
همیشه کاری کنید که مافوق های تان به راحتی احساس برتری کنند. برای خرسند کردن و جلب رضایت آنها بهتر است در بیان استعدادها و توانمندی های خودتان زیاده روی نکنید زیرا ممکن است که موجب ترس و احساس عدم امنیت آنها بشوید. سعی کنید مافوق تان کمی بهتر از آنچه هست به نظر بیاید.
قانون دوم : هرگز بیش از اندازه به دوستان اعتماد نکنید، یادبگیرید از دشمنان استفاده کنید
از دوستان غفلت نکنید – آنها سریعتر از دیگران ممکن است با شما به خصومت بپردازند، زیرا براحتی احساس حسادت آنها تحریک می شود. بهتر است کسی که قبلاً با شما دشمنی می کرده را بکار بگیرید و او از یک دوست به شما وفادارتر خواهد بود زیرا چیزهای بیشتری برای اثبات دارد. در واقع باید از دوستان بیشتر از دشمنان در هراس باشید.
قانون سوم: اهداف خود را پنهان نگاهدارید
دیگران را در مورد مقاصد و اهدافی که دارید در ابهام و تردید نگاه دارید. اگر آنها علامت و نشانه ای در مورد اقدامات شما نداشته باشند قطعاً آمادگی لازم در برابر این اقدامات نخواهند داشت. آنها را از مقاصد خود دور نگاهدارید و اهداف خود را در هالۀ ضخیمی از ابهام قرار دهید تا اگر زمانی متوجه مقاصد شما شدند دیگر خیلی دیر شده باشد و فرصت ایجاد مخاطره برای ان نداشته باشند .
* یکی دیگه از قانونهای عجیبی که خودم در کتاب انگلیسیش خوندم این بود:
ارباب احساسات خود باشید. شما باید یاد بگیرید، هر زمان که مناسب بود، بخندید یا گریه کنید. باید قادر باشید، که هم خشم خود را فروبخورید و پنهان سازید و هم به رضایت داشتن و موافقت، وانمود و تظاهر کنید.
شما باید ارباب چهره ی خود باشید. هر وقت دوست دارید، دروغ بگویید؛ اما چنانچه ترجیح میدهید دراین بازی شرکت نکنید و همواره صادق باشید، پس، از اینکه مردم شما را متکبر و نفرت انگیز خطاب کنند، شکایتی نداشته باشید!
---------
فکر میکنم خوندن کتابش جالب باشه، به شرطی که - به نظر من - موارد مثبتی که میدونیم خوبه رو ازش جدا کنیم و در موردشون فکر کنیم و بقیه ی موارد رو فراموش کنیم... و ممنون از متمم بخاطر این پاراگراف جالب که باعث شد با کتاب جالب دیگری هم آشنا بشیم و البته در مورد این پاراگراف، کمی هم به فکر فرو بریم...