سایر پرسش و پاسخهای دن اریلی
سفرهای کوتاه لعنتی

دن اریلی عزیز.
من و چند نفر از دوستانم، سالی یک هفته با هم به یک سفر یک هفتهای میرویم و به ورزش اسکی مشغول میشویم.
تقریباً میتوانم بگویم که ده سال است این کار را به صورت منظم و سالیانه انجام میدهیم.
نمیدانی که چه لذتی دارد. از دیگران دوریم و فقط خودمان هستیم و هر روز اسکی میکنیم و دور هم مینشینیم و حرف میزنیم. تقربیاً تمام سال را منتظر هستیم که زمان این مسافرت یک هفتهای برسد.
اما یک مشکل بزرگ داریم. این هفته به یک چشم برهم زدن میگذرد. وقتی مسافرت تمام میشود و پشت سر خود را نگاه میکنیم، انگار فقط یک روز بوده.
دسترسی کامل به این مطلب برای اعضای ویژهٔ متمم امکانپذیر است.
- اثر آیکیا | دلبستگی به آنچه خود ساختهایم
- کتاب پشت پرده ریاکاری | نکاتی صادقانه درباره عدم صداقت | دن اریلی
- کتاب نابخردی های پیش بینی پذیر | دن اریلی
- درد از دست دادن | مثالی از دن اریلی برای نظریه دورنما
- کدام توالت را انتخاب کنم؟ | دن اریلی
- حسابداری ذهنی و روشهای خلاقانهی خود فریبی | دن اریلی
- کتاب پاداش | کتابی دربارهی انگیزش از دن اریلی
- کتاب دلارها و منطق ما (دن اریلی)
- سوالهای خوب و جوابهایی که دوستشان نداریم (دن اریلی)
- دن اریلی (Dan Ariely)
- سوار بر ماشین لباسشویی تا مقصد!
- دن اریلی: عادت میکنیم، اما نه به همه چیز
- دن اریلی: درباره انتخاب شغل و محل زندگی
- دن اریلی عزیز! چرا دیگران منتظر جای پارک نمیمانند؟
- آقای اریلی؛ من از بازخورد گرفتن میترسم
- آیا طرفداری از یک تیم ورزشی منطقی است؟
- دن اریلی و بودجه بندی برای کارهای خیر
- من یک روح خریدهام. آیا ضرر کردهام؟
- دن اریلی: معلم خوب، درس بد، معلم بد، درس خوب
- پیشرفت شغلی و بازی با عنوانها در تردمیل شرکت
- دن اریلی و ماجرای خوردن در بوفه رستورانها
- دن اریلی و چالش ترافیک: بگذار خودم به تو راه بدهم
- هدیه تولد کودک: چرا به جای کادو، پولش را نمیدهند؟
- دن اریلی و بدبختی دانستن
- بدون توجیه – برای شما! (معرفی کتابی از دن اریلی)
- چرا زمان زود می گذرد؟
- آقای دن اریلی! ته ماندهی غذا مال من است!
- توصیه سال تحصیلی جدید: با مادربزرگ خود قطع رابطه کنید
- ماجرای شام دُنگی
- ماجرای جوراب گمشده
- دردسرهای احمقانه صبحانه خوردن!
- عامل خوش شانسی چیست؟ چرا من بدشانس هستم؟
- سفرهای کوتاه لعنتی
شما تاکنون در این بحث مشارکت نداشتهاید.
برخی از دوستان متممی که به این درس علاقه مندند: ، ، ، ،
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با درج نام کاربری و ایمیل خود میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
نویسندهی دیدگاه : محمدرضا شعبانعلی
یه تجربهی دیگه هم هست که از بعضی جهات شبیه این تجربه محسوب میشه. شاید بشه اسمش رو گذاشت: پیوستگی تجربه
من خیلی نوشابه دوست داشتم و دارم و معمولاً شیوهی نوشابه خوردنم در گذشته، نوشیدن پیوستهی یک قوطی (یا حتی یک بطری!) نوشابه بود.
اولین بار که با چالش جدی مواجه شدم، زمانی بود که به یک مسافرت رفتم و - طی ماجرایی - در یک رستوران، برای 200 سی سی نوشابهی کوکا که در داخل یک گیلاس ریخته شده بود و بطری نداشت، 5 یورو پول دادم. به نظرم میشد نوشیدنیهای خیلی متفاوتی با 5 یورو گرفت.
هم هوس نوشابه داشتم و هم پرداخت اون مبلغ برام فشار داشت و هم خجالت میکشیدم که سفارشم رو پس بگیرم و نوشیدنی مناسبتری سفارش بدم (مثلاً آب پرتقال!).
ناچار شدم، قطره قطره اون نوشابه رو خوردم و لذتی که از اون نوشابه بردم، وصف ناشدنی بود.
بعد از اون، همیشه لیوانهای کاغذی یا شیشهای خیلی کوچیک (به قول دوستان، شات!) میگیرم و نوشابهها رو در اونها میریزم و میخورم. هم مصرفم کمتر شده و قند نوشیدنیها (و مواد نگهدارنده و ...) کمتر بهم آسیب میزنه و هم اینکه لذت بیشتری رو تجربه میکنم.
خلاصه اینکه احساس میکنم ایجاد عامدانهی ناپیوستگی، استراتژی مناسبی برای افزایش لذت از منابع محدود محسوب میشه.