نقاشیهای دیمیتری سیرنکو | پایان بازِ یک رویارویی

دیمیتری سیرنکو (Dimitri Sirenko) نقاش کانادایی علاقهٔ بسیاری به طبیعت دارد و تعداد قابلتوجهی از آثارش را به درختان، حیوانات و امواج دریا اختصاص داده است.
مانند بسیاری از نقاشان، بخشی از کارهای او ترسیم از روی سوژههایی است که مشتریان در اختیارش قرار میدهند. بخش دیگری هم منعکسکنندهٔ دغدغهها و دلمشغولیهای ذهنی خود اوست.
اما ویژگی مشترکی در تمام کارهایش به چشم میآید: جانداران در آثار او در حاشیه نیستند. او سوژههایش را چنان از نزدیک به تصویر میکشد که مخاطب، خواسته یا ناخواسته در برابر آنها کرنش کرده و حس میکند که سوژه بر او مسلط شده است. این حالوهوا را نه فقط در مشاهدهٔ ببرهای سیرنکو، بلکه رو در روی مرغ مگسخوار او هم تجربه میکنید.
سیرنکو نقاشیهای رنگ روغن خود را در اکانت اینستاگرامش (DimitriSirenko) معرفی کرده و در وبسایتش (dimitriartist) میفروشد.
در ادامه میتوانید تعدادی از کارهای او را ببینید:
یکی از شناختهشدهترین کارهای سیرنکو، تصویری است که در آن یک نهنگ قاتل (Killer Whale) رو در روی یک فُک دریایی (Seal) در یک قاب قرار گرفته است.
دربارهٔ فیلمهای با پایان باز زیاد شنیدهایم. با الهام از آن اصطلاح میتوان گفت در اینجا با یک نقاشی پایان باز روبهرو هستیم.
نمایش کامل این مطلب برای کاربران آزاد متمم انجام میشود.
ثبت نام به عنوان کاربر آزاد متمم، سریع و رایگان است و کافی است برای خودتان نام کاربری و رمز عبور تعریف کنید.
شما با ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، به درسهای مختلفی (از جمله: استعدادیابی، سبک زندگی، هوش کلامی، افعال پرکاربرد انگلیسی، مهارتهای ارتباطی و پاراگراف فارسی) دسترسی پیدا خواهید کرد.
در صورت تمایل میتوانید تعدادی از درسهای کاربر آزاد متمم را ببینید.
اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید دربارهی متمم بیشتر بدانید، میتوانید نظرات دوستان متممی را دربارهی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی میشناسند:
مجموعه زنگ تفریحهای متمم با موضوع گرافیک و نقاشی
- نقاشیهای دیمیتری سیرنکو | پایان بازِ یک رویارویی
- موزه کرونا | منتخبی از آثار هنری درباره کرونا
- هنر خیابانی | وقتی خلاقیت شهر را زیباتر میکند
- طرح های آقای دودل (Doodle)
- پاتریک ترست و رباتهای نقاش
- نگاهی دقیق تر به چند اثر از ونسان ون گوگ
- ویلهلم سانسال و نقاشیهایش
- فقط با جوهر سیاه – مروری بر چند اثر از پیتر سالیوان
- لحظه های کوچک شادمانی
- کارهای گرافیکی تروکمن
- حاصل دعوت به یک چالش: تانگو گائو
- چو هون لام: هنرمندی کنار برندهای بزرگ
- روبرت گونسال وز و رئالیسم جادویی
- مشکلات دنیای امروز ما
- نقاشی روی ریل راه آهن
- مجموعه کارتون در مورد فیس بوک و شبکه های اجتماعی | پاول کوژینسکی
شما با عضویت ویژه در متمم، میتوانید به درسها و آموزشهای بسیاری از جمله موضوعات زیر دسترسی کامل داشته باشید:
موضوعات زیر، برخی از درسهایی هستند که در متمم آموزش داده میشوند:
دوره MBA (یادگیری منظم درسها)
استراتژی | کارآفرینی | مدل کسب و کار | برندسازی
فنون مذاکره | مهارت ارتباطی | هوش هیجانی |تسلط کلامی
توسعه فردی | مهارت یادگیری | تصمیم گیری | تفکر سیستمی
کوچینگ | مشاوره مدیریت | کار تیمی | کاریزما
عزت نفس | زندگی شاد | خودشناسی | شخصیت شناسی
مدیریت بازاریابی | دیجیتال مارکتینگ | سئو | ایمیل مارکتینگ
اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید دربارهی متمم بیشتر بدانید، میتوانید نظرات دوستان متممی را دربارهی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی میشناسند:
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
نویسندهی دیدگاه : نوید شهبازی
یه روز صبح که داشتم به مدرسه میرفتم، دیدم یک یا دو کلاغ دارن به یه کبوترِ آسیبدیده حمله میکنن. اولش گفتم بهتره توی کار طبیعت دخالت نکنم، ولی بعدش نظرم عوض شد.
یکی دوتا سنگ پرتاب کردم به سمت کلاغها (پرتاب ناموفق) و فراریشون دادم. بعدش مرتکب کار احمقانهای شدم. کبوتر رو ول کردم و به راهم ادامه دادم. بنابراین نفهمیدم که سرنوشت اون کبوتر زخمی چی شد. هرچند، اگه اشتباه نکنم ظهر که داشتم به خونه برمیگشتم، از محل درگیری رد شدم و اثری از جسد کبوتر ندیدم (که مدرک خیلی محکمی نیست).
بحث عجله نبود. من کلا اهل تعامل با حیوانات نیستم و تا جای ممکن ازشون دوری میکنم. برای همین یه لحظه هم فکر نکردم که کبوتر ور دارم با خودم ببرم خونه و ازش نگهداری کنم تا سلامتیش رو به دست بیاره. تنها تعامل یا حتی دوستیم با حیوانات زمانی بود که مینا داشتیم. الان باورم نمیشه که وقتی بچه بودم میتونستم با یه پرنده بازی کنم و بهش دست بزنم.
این بحث همراهی یا همدلی با یکی از دو طرف درگیری حیوانات موضوع خوبیه برای فکر کردن.
من به عنوان یه انسانِ همهچیزخوار، حس کردم خیلی اخلاقی و قشنگه که جون یه کبوتر رو نجات بدم یا شایدم دلم سوخت و جوگیر شدم (چند مورد از موجودات همهچیزخوار: انسان، خرس، کلاغ و خوک، به قول انگلیسیزبانها We are in good company).
اما همین انسان، اگه پاش بیفته همون کبوتر رو تبدیل به آبگوشت میکنه و میخوره (توی جنگ جهانی اول سربازها در شرایط گرسنگی کبوترها و بعضاً اسبها رو از سر ناچاری میخوردن، اسبهایی که همرزمشون بودن).
یا یه تناقض دیگه اونجاست که همهمون داریم هر روز کلی مرغ و تخم مرغ میخوریم، بعد بعضیها با دیدن ویدئوی چال شدن جوجههای زنده ناراحت میشن و این کارو محکوم میکنن. قبول دارم که زندهبهگور کردن با ذبح کردن و خوردن فرق داره، اما در هر دو حالت اون موجود میمیره. و همون زندهبهگور شدن جوجهها هم میشه گفت هزینه یا اثر جانبی اینه که ما همیشه و با قیمت مناسب به گوشتِ تازۀ مرغ دسترسی داشته باشیم.
قطعا جلوگیری از زندهبهگور شدن جوجهها یا غذا دادن به گربهها کار خوبیه و انجامش بهتر از عدم انجامشه. اما به نظرم تا وقتی که ما انسانها به صغیر و کبیر حیوانات رحم نمیکنیم (سوسکهایی سرخ میشن، فیلهایی که به خاطر عاجشون سلاخی میشن) و همهشون رو میکشیم و میخوریم، یه جای کار میلنگه.
البته که من خودم هم از این چیزها مستثنا نیستم (متاسفانه و در کمال شرمندگی نمیتونم گوشت نخورم یا اجازه بدم حشراتی مثل سوسک زنده بچرخن توی خونه). اما هرازگاهی ذهنم درگیر مسئلۀ انسان و حیوان میشه. مخصوصا وقتی به حیواناتی فکر میکنم که کل حیات و مماتشون برای تغذیۀ ماست، گاهی ناخودآگاه خودم رو جای اونا تصور میکنم: اسیری که قراره خورده بشه (اولین مواجهۀ من با مفهوم آدمخواری و تصور خورده شدن، در رمان رابینسون کروزو بود، فکر کنم دبستانی بودم).
سه تا انیمه هست که وقتی ببینیدشون «غذا دونستهشدن» یا «غذا بودن» رو راحتتر میتونید تصور کنید. اولی، Attack on Titan (دنیایی که در اون آدمها توسط غولها خورده میشن) و دومی The Promised Neverland و سومی Beastars (دنیایی که در اون انسان وجود نداره، اما حیواناتش انساننما هستن، تم اصلی داستان رابطۀ حیوانات گوشتخوار و گیاهخوار و تلاش یک گرگ برای غلبه بر میل به خوردن گوشت هست).