مسیر شغلی یک نردبان نیست | شریل سندبرگ
میدانید که هر روز، جملهی کوتاهی را در پیام اختصاصی متمم برای شما نمایش میدهیم.
همواره گفتهایم که جملههای کوتاه را معمولاً نمیتوان به عنوان توصیهای قطعی یا گزارهای علمی و حتی یک موضعگیری مشخص در نظر گرفت.
اما همین جملهها، میتوانند ما را به فکر کردن وادار کرده یا فضایی برای بحث و گفتگو و تبادل نظر ایجاد کنند.
جملهای که اینبار انتخاب کردهایم، از شریل سندبرگ (Sheryl Sandberg)، مدیر ارشد اجرایی (COO) شرکت فیسبوک است. نام او را میتوانید در اغلب فهرستهایی که از زنان قدرتمند جهان منتشر میشود، ببینید.
جالب است که سندبرگ، علاوه بر فعالیت شغلی در یکی از بالاترین نقاط هرم تکنولوژی در جهان، به صورت گسترده برای تشویق زنان به مشارکت در فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی تلاش میکند و منتقد نگاه آن دسته از افراد سنتی است که میگویند اگر زن، غیر از در خانه ماندن و پرورش فرزند، به فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی نیز بپردازد، بخشی از زندگی و روح زنانهی خود را باخته است (یا خواهد باخت).
او بنیادی به نام Lean In هم تأسیس کرده که میکوشد به زنان کمک کند در محیطهای شغلی با سوگیری مردانه، بهتر عمل کنند (میتوانید به عنوان نمونه، صفحهای را که در Lean In به توصیههایی برای مدیران برای کمک به حذف سوگیریها و استریوتایپهای مربوط به زنان اختصاص داده شده، ببینید).
او همچنین دو کتاب به نامهای Lean In و Option B دارد که هر دو از کتابهای بسیار موفق بودهاند و جملهای که میخواهیم به آن بپردازیم، از کتاب Lean In انتخاب شده است.
این کتاب با عنوانهای مختلف به فارسی ترجمه شده که از جملهی آنها میتوان به زنان به پیش، پیش بروید، و تغییر مسیر اشاره کرد.
سندبرگ، فصل چهار کتاب خود را به جابجایی در مسیر شغلی اختصاص داده و در آن با نقل جملهای از یکی از مدیران فورچون، به این بحث پرداخته که مسیر شغلی دیگر مانند دهههای گذشته، یک نردبان نیست:
با توجه به بحثها و توضیحات و مصاحبههای متنوعی که با سندبرگ دربارهی این موضوع انجام شده است، امروز تقریباً همه جا این ادعا را به سندبرگ (و نه گویندهی اصلی آن: Pattie Sellers) نسبت میدهد.
نمیتوان انتظار داشت که الزاماً همه با چنین توصیفی از مسیر شغلی موافق باشند. هنوز هم افراد بسیاری را میبینیم که حفظ ثبات شغلی و تلاش برای ارتقا در یک مجموعهی مشخص و ثابت را، روش مناسبی برای رشد میبینند.
به هر حال، مستقل از تمام توضیحات جانبی که ارائه شد، طرح این دو استعاره درباره مسیر شغلی (نردبان و جنگل) فرصت مناسبی است تا به بحث و گفتگو و تبادل تجربهها در این زمینه بپردازیم.
در ادامه، صرفاً به تعدادی از موضوعاتی که میتوان به بهانهی طرح این دو استعاره مطرح کرد، اشاره میکنیم:
- آیا شما هم، استعارهی نردبان برای مسیر شغلی را یک استعارهی کهنه و قدیمی میدانید؟
- آیا میتوانیم شغلها را به شکلی دستهبندی کنیم و بگوییم که در کدام نوع از شغلها، هنوز استعارهی نردبان مصداق دارد و در کدامیک، باید مسیر شغلی به شکل زندگی جنگلی ببینیم؟
- کارآفرینی معمولاً ما را وادار میکند تا از درختی که بر شاخهاش نشستهایم پایین بپریم و دوباره به بالا رفتن از درخت دیگر بپردازیم. اما هنگامی که قصد کارآفرینی نداریم، آیا هنوز هم، مصداقهایی برای استعارهی سندبرگ وجود دارد؟
- بعضی ترجیح میدهند هنگام جابجایی از شرکتی به شرکت دیگر، حتماً به شاخهای بالاتر از شاخهی پیشین بروند. اما برخی دیگر – از جمله خود سندبرگ – تأکید دارند که اشکالی ندارد اگر هنگام جابجایی در مسیر شغلی، بپذیریم که از کمی پایینتر شروع کنیم. در این زمینه چه تجربه یا دیدگاهی دارید؟
شما با عضویت ویژه در متمم، میتوانید به درسها و آموزشهای بسیاری از جمله موضوعات زیر دسترسی کامل داشته باشید:
موضوعات زیر، برخی از درسهایی هستند که در متمم آموزش داده میشوند:
دوره MBA (یادگیری منظم درسها)
استراتژی | کارآفرینی | مدل کسب و کار | برندسازی
فنون مذاکره | مهارت ارتباطی | هوش هیجانی |تسلط کلامی
توسعه فردی | مهارت یادگیری | تصمیم گیری | تفکر سیستمی
کوچینگ | مشاوره مدیریت | کار تیمی | کاریزما
عزت نفس | زندگی شاد | خودشناسی | شخصیت شناسی
مدیریت بازاریابی | دیجیتال مارکتینگ | سئو | ایمیل مارکتینگ
اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید دربارهی متمم بیشتر بدانید، میتوانید نظرات دوستان متممی را دربارهی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی میشناسند:
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری مسیر شغلی به شما پیشنهاد میکند:
- مسیر شغلی چیست؟ مفهوم مسیر شغلی چه ابعادی دارد؟
- موفقیت شغلی چیست؟ شما موفقیت در شغل را چگونه تعریف میکنید؟
- پرسشنامه لنگرگاه های مسیر شغلی ادگار شاین
- لنگرگاه های مسیر شغلی ادگار شاین
- تم های شغلی هالند (مدل سنجش علاقمندیهای شغلی / شخصیت شناسی هالند)
- پرسشنامه هالند – سنجش ترجیحات شغلی
- مهمانی بولز | جایگزینی سادهشده برای پرسشنامه هالند | تطبیق شغل و شاغل
- موفقیت شغلی | آیا تلخیهای دنیای واقعی را تحمل میکنید؟
- موفقیت شغلی | قدرت تحمل ابهام یک نقطهی قوت مهم محسوب میشود
- موفقیت شغلی | مراقب باشید به یک بولدوزر تبدیل نشوید
- موفقیت شغلی | عصیانگری میتواند مانعی در مسیر موفقیت شما باشد
- استعفا | فقط درگیر متن استعفا و نوشتن نامه استعفا نباشید!
- نوشتن نامه استعفا خطاب به همه | داستانی از اعلام عمومی استعفا
- منتور کیست و منتورینگ یعنی چه؟
- وظایف منتور | از منتور چه انتظاراتی داشته باشیم؟
- رزومه نویسی | در یک نمونه رزومه کاری چه چیزهایی باید باشد (و نباشد)
- رزومه نویسی آینده نگر | چرا نوشتن رزومه برای آیندهای که نیامده مفید است؟
- مسیر شغلی یک نردبان نیست | شریل سندبرگ
- کارشناس یا متخصص کیست؟ تخصص چگونه تعریف میشود؟
- شرایط استخدام | شما چاق هستید، استخدامتان نمیکنیم!
- فریلنسر کیست؟ به چه کسی فریلنسر (Freelancer) یا آزادکار میگویند؟
- خانه به دوش های دیجیتال (Digital Nomads)
- کتاب شغل مناسب شما | آموزش MBTI توسط پاول تایگر
- دفاعیه یک ریاضیدان | معیار شما برای انتخاب شغل چیست؟ | + محتوای تشویقی
- کارنامه شما در درس مسیر شغلی
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : امید محمدی
من از سن نوزده سالگی به صورت منظم و تمام وقت کار کردم. دو سال راننده آژانس بودم. دو سال مغازه داری کردم. یک سال هم آژانس تاکسی تلفنی داشتم. آژانس داری شغل بدی نبود. راحت بود. پشت میز نشستن و تلفن جواب دادن کاری بود که از نظر خیلی از دوستانم یه شغل راحت و مناسب تلقی میشد. درامدش هم بد نبود. در حد حقوق یه کارمند دولتی بود. اما این کارا هیچوقت اون چیزی نبود که من میخواستم. سال 89 مهمترین تصمیم زندگیم رو گرفتم. آژانسم رو فروختم و رفتم تهران. دنبال شغلی که از بچگی بهش علاقه داشتم، نجاری. تو یه کارگاه مبل سازی بعنوان شاگرد نجار مشغول به کار شدم. کارم سخت بود، گرد و خاک داشت، سر و صدا داشت، حقوقم خیلی کم بود، روزی هفت هزار تومن بعنوان شاگردانه بهم میدادن. اما من راضی بودم و خوشحال. کاری رو انجام میدادم که عاشقش بودم. بوی چوب مستم میکرد و گذشت زمان رو حس نمیکردم. ساعت شش و نیم صبح از خونه میزدم بیرون. خونه م تو خیابون هاشمی بود در غرب تهران. محل کارم خیابون سراج بود در شرق تهران. اکثر شبا تا ساعت نه و ده شب کار میکردم. خیلی زود تو کارم پیشرفت کردم. سه ماه بعد از شروع به کارم ، مسئول بخش مونتاژ کارش رو ول کرد و رفت. در فاصله اون چند روزی که صاحبکارم بدنبال مونتاژ کار میگشت، من کارای اون رو بخوبی و بدون مشکل انجام میدادم. صاحبکارم کسی رو استخدام نکرد. من رو کرد مسئول مونتاژ کاری. یه استاد کار داشتیم تو کارگاه که شصت سالش بود. خودش قبلن کارخونه دار بود که ورشکست شده بود . سواد نداشت ، اما پر از تجربه بود. تجارب ارزشمندی که حاصل شکست خوردن های پی در پی بود. یه گواه زنده بود، از { گورستان شاهدان خاموش}. یه بار ساعت هشت شب، وقتی داشت لباساش رو عوض میکرد، متوجه شدم که زیرچشمی من رو نگاه میکنه. منی که بعد از دوازده ساعت کار سخت، پر از انگیزه و انرژی ، مشغول کار بودم. وقت رفتن، چند ثانیه رو پله ها مکث کرد، بعد برگشت و با لحن پدرانه ای بهم گفت؛ امید جان، این کاری که تو انجام میدی مزدش ماهی هفتصد هشتصد تومنه، نه ماهی سیصد تومن، نذار ازت سواستفاده کنن، حق خودت رو بگیر. بهش توضیح دادم که پول این کار واسه من خیلی مهم نیست، من میخوام کارو زود یاد بگیرم و بعدش کارگاه بزنم و برای خودم کار کنم. توصیه جالبی بهم کرد. گفت اگه قصدت اینه زیاد اینجا نمون، برو جاهای دیگه هم کار کن، تو بخشای مختلف صنعت مبل، تو شرکتای مختلف، بذار چشم و گوشت باز شه، این تجربیات در آینده خیلی به کارت میاد. از نصیحتش خوشم اومد، بهش عمل کردم. دو ماه بعد ، وقتی که دیگه استاد کار شده بودم و حقوق و جایگاهم بهتر شده بود، اونجا رو ول کردم و رفتم بعنوان کارگر ساده تو یه نمایشگاه مبل مشغول به کار شدم. جارو میزدم، چای دم میکردم، کارای بانکی رو انجام میدادم، هر وقت هم فروشگاه شلوغ میشد فروشندگی میکردم. یه سال بعد، وقتی که تو این شغل جدید هم جایگاه نسبتن خوبی پیدا کردم ، اونجا رو هم رها کردم و رفتم به یه شرکت جدید. کارگر انبار شدم. بعنوان کارگر انبار اجازه داشتم به همه کارگاه ها سرک بکشم. کار رو از نجاری میبردم، رنگ کاری، از رنگ کاری به رویه کوبی، از اونجا به انبار و از انبار هم تحویل راننده میدادم . این شغل رو هم مدتی بعد رها کردم. چند ماه رویه کوبی کار کردم. یه مدت وانت خریدم و مبل به مشتری تحویل میدادم. یه مدت ام دی اف کاری میکردم. تا اینکه خودم کارگاه راه انداختم. چهار سال اول فقط کلاف چوبی مبل میساختم و میفروختم. درامدش معمولی بود. تقریبن راضی بودم، هدفم فقط این بود که زودتر اقساط وامم رو پرداخت کنم و از زیر بار بدهی خلاص بشم. تو این چهار سال بارها دچار پیشمانی شدم که از اینکه به جای یکجا موندن و پله پله رشد کردن، چند سال از این شاخه به اون شاخه پریدم و به جاهای مختلف سرک کشیدم. یک سال پیش بازار مبل وارد رکود شدیدی شد. فروش به شدت افت کرد. خیلی از همکارای من ورشکست شدن و مجبور شدن کارگاهشون رو جمع کنن. کار کلاف سازی در تیراژ پایین به هیچ وجه به صرفه نیست. من هم تقریبن همین وضعیت رو داشتم، چیزی نمونده بود که ورشکست بشم. اینجا بود که تجربیات گذشته به دادم رسیدن. با یکی از دوستام شریک شدم و کارگاهمون رو توسعه دادیم. بخش رنگ کاری و رویه کوبی رو هم اضافه کردیم و خودمون بصورت مستقیم کارمون رو میفروختیم. بخاطر تیراژ پایین به صرفه نیست که کارگر ماهر استخدام کنیم، بیشتر کارا رو خودمون انجام میدیم، اینجوری هزینه هامون خیلی پایین اومده و در این بازار راکد هم از درامدمون راضی هستیم. من اگه اون چند سال اول کارم رو تو همون شرکت می موندم و پله ها رو یکی یکی بالا میرفتم، خیلی از تجربیات و مهارتهایی که امروز دارم رو نداشتم. من با چشم خودم کارگرهای رنگ کاری رو دیدم که بعد از خوردن نهار ظرف غذاشون رو میشستن و بعد ظرفشون رو پر از رنگ میکردن و میبردن خونه. رویه کوبهایی رو دیدم که متراژ مصرفی پارچه رو چند متر بیشتر اعلام میکردن و با اضافه اون پارچه تو خونه خودشون کوسن میدوختن و میفروختن. مونتاژ کارهایی رو دیدم که بخاطر یه لب پریدگی کوچک، یه قطعه مبل چند ده هزار تومنی رو با اره خرد میکردن و میریختن تو هیزما، چون کنترات کار بودن و درست کردن اون لب پریدگی یکی دو ساعت وقت میبرد و برای اونها به صرفه نبود. کارگرها و راننده هایی رو دیدم که وقت تحویل مبلمان، درست در اون لحظه آخری که مشتری باید از خریدش احساس رضایت داشته باشه، با رفتار و گفتار غلطشون کل یه مجموعه رو میبردن زیر سوال. فروشنده هایی رو دیدم که به طمع یه فاکتور اضافه زدن و پورسانت گرفتن، با هزار دروغ و فریب و زبان بازی کار رو میفروختن، انتظارات مشتری رو از حد واقعی بالاتر میبردن و اعتبار شرکت رو در بلند مدت زیر سوال میبردن. ده ها و صدها تجربه ریز و درشت مثل این، حاصل چند سال تارزان بازی و از این شاخه به اون شاخه پریدنه. حاصل پشت کردن به اون نردبان کذایی و وسوسه بالا رفتن ازش. تجربیاتی از این دست رو تو هیچ کتابی نمینویسن، تو هیچ کلاسی آموزش نمیدن، اینگونه تجربیات رو فقط از طریق دمخور شدن با پایین ترین رده های سازمانی ، و پرسه زدن در بخش های مختلف یه کسب و کار میشه بدست آورد.
استیو جابز در سخنرانی معروف خودش در دانشگاه استنفورد، سه داستان از زندگیش رو برای حاضرین تعریف میکنه. داستان به فرزندخواندگی پذیرفته شدن و تعهدی که پدر و مادر خوانده ش برای فرستادن اون به دانشگاه میدن. رفتن به کالج رید و انصرافش بعد از شش ماه . رفتن به کلاسهای خوشنویسی و تاثیر این کلاسها بر رابط های کاربری زیبای مکینتاش. از داستان اخراج شدنش از اپل میگه و آشنایی با همسرش و تاسیس شرکتهای نکست و پیکسار. از داستان پیدا شدن غده سرطانی در لوزالمعده ش و درمان معجزه آسا و تاثیر این اتفاق در نگرشش به زندگی. استیو جابز در مهمترین بخش سخنرانیش از نقطه ها برامون میگه. نقطه هایی که شاید امروز از تاثیر و اهمیتشون باخبر نباشیم، اما اگه { ایمان } داشته باشیم، در آینده این نقاط به هم وصل میشن و اون تصویر خاص و یکتا رو از ما میسازن. تصویری که فرق میکنه با تصویر تمام انسانهایی که تا بحال پا روی این کره خاکی گذاشتن، و انسانهایی که در آینده پا روی این کره خاکی میذارن. هر کدوم از این بالا و پایین رفتنا، هر کدوم از این تجربه ها ، مثل یه پیکسل می مونن توی زندگی ما. پیکسل هایی که در آینده به هم وصل میشن و تصویر زندگی ما رو میسازن. هر چقدر تعداد این پیکسلها بیشتر باشه، تصویر واضح تر و شفاف تر و خاص تری از ما نقش میبنده توی این سرای زرنگار.
زندگی کردن، فرصت تنها یک بار زندگی کردن، شگفت انگیز ترین و زیبا ترین معجزه عالم هستیه. هیچوقت دوست نداشتم با دو دستی چسبیدن به یه نردبان، فرصت تجربه لحظات خاص و ناب و بی تکرار زندگی رو از دست بدم. دوست دارم مثل یه بچه کنجکاو ورجه وورجه کنم، از شاخه به اون شاخه برم، از این درخت به اون درخت، و وجودم رو لبریز کنم از حس لذتبخش تجربه کردن، شکست خوردن، موفق شدن، دیدن، شنیدن ، فهمیدن، و نزدیکتر بشم به معنای واقعی { زنده گی } کردن.