جنبه های شخصی شکست در کسب و کار

همیشه میتوان ریسک شکست در کسب و کار را – حداقل به صورت تئوری و بر روی کاغذ – به سادگی محاسبه کرد. کافی است احتمال شکست را در هزینهی شکست ضرب کنید!
بله میدانم و میفهمم که قطعاً این نوع محاسبات و ملاحظات، بیشتر بر اساس ذهنیتهای من و توست تا واقعیت. اما به هر حال، در مسیر همین محاسبات و ضرب و تقسیمها، دیدگاه تو به مسئله و پیچیدگیهای آن و نگاهت به ریسکها و خطرات موجود و دستاوردهای احتمالی، آشکار میشود و میتوانی با تکیه به این شیوه، تصمیمهای بهتری بگیری.
اما بخشی از ریسکهای مربوط به تصمیمهای محیط کار را، هرگز نمیتوان بر اساس اعداد و ارقام، سنجید و اندازهگیری کرد: منظور من، ریسکهای شخصی است.
همهی تصمیمهای کاری، صرفاً با دلار و ریال و دستاوردها و از دست دادههای مالی، قابل سنجش نیستند. عمر من و تو و رضایت من و تو از زندگی، از جمله موارد دیگری هستند که در اثر تصمیمهای کاری، ذخیره یا هزینه میشوند. این همان چیزی است که من، ریسک شخصی مینامم.
ریسکهای شخصی، به ارزشهای تو، به اولویتهای تو، به اینکه چه کسی هستی و خودت را چه کسی میدانی، باز میگردند.
محافظه کار بودن و انتخابهای محافظه کارانه، همیشه به معنای دور ماندن از ریسک نیست. چون ما معمولاً هزینههای سنگینِ ماندن در وضعیت موجود را نمیدانیم و نمیتوانیم ارزیابی کنیم.
وقتی بخواهیم از ریسک در تصمیمهای شغلی و کاری صحبت کنیم، ناگزیر باید از ریسک شخصی هم صحبت کنیم و وقتی از ریسک شخصی سخن میگوییم، خواه ناخواه مجبور میشویم موفقیت شخصی را هم تعریف کنیم. در چنین شرایطی، حتی ممکن است متوجه شویم: شکستهای کسب و کار که از آنها فرار میکنیم و یا موفقیتهای کسب و کار که برای آنها تلاش میکنیم، هیچ کدام به هیچ صورت، ارتباطی با موفقیت شخصی ما ندارند.
اکثر ما، تعریف موفقیت را از دیگران به ارث میبریم. یا با دیدن موانع زیادی که در مسیر آموزش و یادگیری، در مدرسه و دانشگاه میبینیم، ناخودآگاه احساس میکنیم که عبور از آنها و پریدن از روی آنها، به معنای موفق شدن است.
موفقیت شخصی، به معنای داشتن برنامهای برای تمام زندگی و تلاش برای دستیابی به اهداف آن برنامه است.
موفقیت شخصی، به معنای طراحی یک بازی برای زندگی و تلاش برای پیروز شدن در آن بازی است.
اما چه میشود کرد که اکثر ما، یا به بازی در زمین دیگران مشغول میشویم و یا در بازی زندگی خودمان، میکوشیم بر اساس قواعد و معیارهای بازی دیگران، موفق شویم.
بخشی از پیام کتاب: Monk and the Riddle
نوشتهی: رندی کمیسار
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
نویسندهی دیدگاه : سیمین ابراهیمی
سلام دوستان عزیزم
پاراگراف فارسی این بار منو متعجب کرد!
در دید اول انتظار داشتم متنی ادبی- احساسی بخونم و در دور بعدی که اون رو مطالعه کردم مفهوم شکست بیشتر جلوه کرد.
به نظرم یکی از پایه های اصلی و اساسی موفقیت، شکست محسوب می شود. طعم متفاوت شکسته که فرد رو به تامل و تعمق بیشتر وا می داره و باعث می شه به موفقیت نزدیکتر شویم.
مفاهیم موفقیت و شکست هر چند ظاهری و درونی باشند، ما رو به حرکت وا می دارند تا رشد کنیم و در طی مسیرمون پویا باشیم و امیدی که چاشنی هر کدوم از اونهاست.
در تاریکترین لحظات حتی، کورسوی ناچیزی از امید همراهتان.