کتاب مرد نامرئی رالف الیسون

مرد نامرئی در ادبیات کلاسیک جهان، دو نویسندهی متفاوت را در ذهن تداعی میکند.
از میان این دو نویسنده، شاید اچ جی ولز نویسنده انگلیسی مشهورتر باشد. او کتاب مرد نامرئی را در قالب یک رمان علمی-تخیلی در سال ۱۸۹۷ منتشر کرد.
این رمان، به زندگی مردی به نام گریفین میپردازد که به کمک یک مادهی شیمیایی، نامرئی شده بود.
کتاب مرد نامرئی اچ جی ولز، بعدها در قالب فیلم هم تولید و عرضه شد.
اما آنچه ما امروز در پاراگراف فارسی متمم به سراغش میرویم، کتاب مرد نامرئی نوشتهی رالف الیسون است.
الیسون نویسنده و منتقد سیاه پوست آمریکایی است که تقریباً از اوایل قرن بیستم (۱۹۱۴) تا اواخر این (۱۹۹۴) قرن زندگی کرده است.
تاکید ما بر سیاه پوست بودن رالف ایسون عمدی است. چون کتاب مرد نامرئی او دقیقاً با تکیه بر تجربیات یک سیاه پوست نوشته شده است.
مرد نامرئی الیسون یک تفاوت مهم با مرد نامرئی اچ جی ولز دارد.
در رمان اچ جی ولز، مردی را میبینیم که به ارادهی خود و با تکیه بر یک مادهی شیمیایی نامرئی میشود. اما الیسون، به ما مردی را نشان میدهد که به خاطر بیتوجهی دیگران دیده نمیشود.
رمان الیسون را از رمانهای تاثیرگذار قرن بیستم در دفاع از سیاه پوستان میدانند. در حدی که سهم محسوسی در هموار شدن مسیر رشد سیاسی و اجتماعی سیاهپوستان آمریکا طی دهههای اخیر هموار کرد.
به خاطر همین ماجراست که مشهورترین جملهی کتاب این است: من نامرئی هستم. علتش هم بسیار ساده است. هیچکس نمیخواهد مرا ببیند.
قاعدتاً شکل و ساختار روایت ماجرا به گونهای است که اگر آن را کامل نخوانیم، در فضای ترسیم شده توسط الیسون قرار نمیگیریم.
با این حال، صرفاً به عنوان ادای احترامی به این نویسندهی مدافع اقلیتها، چند جمله از کتاب را با هم میخوانیم.
جمله هایی از کتاب مرد نامرئی
نمایش کامل این مطلب برای کاربران آزاد متمم انجام میشود. ثبت نام به عنوان کاربر آزاد متمم، سریع و رایگان است و کافی است برای خودتان نام کاربری و رمز عبور تعریف کنید:
ثبت نام نمونه درسهای کاربرآزاد
من از اینکه پدربزرگ و مادربزرگم برده بودهاند شرمنده نیستم.
اما از اینکه یک بار به خاطر برده بودن آنها احساس شرمندگی کردم شرمندهام.
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
نویسندهی دیدگاه : احسان بیرانوند
بواسطه ی متمم، علاقه مند شدم کمی بیشتر از متن کتاب بخونم
کتابو پیدا کردم فصل اولش جالب شروع شده به نظرم
اینجا نقل و ترجمه* میکنم قسمتی از شروع فصل اولشو:
برای شروع جالب بود، ترغیب شدم که بیشتر بخونمش
صفحه 10 :
یک نکته ی جالبم اینکه مادر پدر ایشون اسمشو رالف گذاشتن(بر حسب علاقه به رالف والدو امرسون) و امیدوار بودن که یه زمانی شاعر بشه بچشون
پدر ایشون، وقتی که ایشون سه ساله ش هست از دنیا میره و مادرش با خدمتکاری رالف و بقیه بچه هارو بزرگ میکنه
*: ترجمه ممکنه خیلی دقیق نباشه که از این بابت عذر میخوام!