کافه اروپا | اسلاونکا دراکولیچ
برای بسیاری از ما، اروپا یعنی اروپای غربی.
وقتی میگوییم کشورهای اروپایی، بیشتر به کشورهایی نظیر آلمان و انگلیس و فرانسه توجه داریم و معمولاً فراموش میکنیم که اروپا، حداقل روی نقشه، کشورهای دیگری مانند لهستان و مجارستان و کرواسی و اسلواکی و آلبانی را هم شامل میشود.
اسلاونکا دراکولیچ در کتاب کافه اروپا داستان زندگی در کشورهای شرقی اروپا، یعنی همین بخشِ کمتر دیده و کمتر شنیده شده را برای ما روایت میکند.
البته نه اروپای شرقی امروز، بلکه اروپای شرقی در سالهای ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۶؛ دورانی که سایهی کمونیسم به تازگی از سر اروپای شرقی برداشته شده و این کشورها، در پی جستجوی هویت تازهای برای خود بودند.
دراکولیچ – مانند بسیاری از کسانی که زندگی زیر سلطهی کمونیسم را تجربه کردهاند – منتقد سرسخت این الگوی فکری محسوب میشود، اما در عین حال در جای جای کتاب کافه اروپا اشاره دارد که مسیر استقرار دموکراسی و ساختن یک جامعهی آزاد در دوران پساکمونیسم نیز، دشوارتر از چیزی است که در نگاه نخست به نظر میرسد.
پیش از اینکه به سراغ بخشهایی از کتاب کافه اروپا برویم، لازم است یادآوری کنیم که پیش از این نیز در پاراگراف فارسی متمم به سراغ اسلاونکا دراکولیچ رفتهایم و کتاب کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم را از او معرفی کردهایم.
راستش را بگویم من از ضمیر اول شخصِ جمع منزجرم.
… من همراهِ «ما» بزرگ شدم. در مهد کودک، در مدرسه، در سازمانهای جوانان و گروههای پیشاهنگی، در مجامع، و سرِ کار، باگوش دادن به سخنرانی سیاستمدارانی بزرگ شدم که میگفتند: «رفقا ما وظیفه داریم…»، و ما رفیقها همان کارهایی را میکردیم که به ما میگفتند، چون در قالب هیچ دستور زبان دیگری موجودیت نداشتیم.
بعدها، همین پدیده را در دنیای روزنامهنگاری تجربه کردم. روزنامهنگاری، نوشتن سرمقالههایی بود بیپایان، که در آنها «ما» به «ما» توضیح میداد که همهی «ما» باید متوجه چه چیزهایی باشیم.
بعدتر، اشکال خنثیتری از زبان هم به کار برده میشد که به اندازهی «ما» مستقیم و خطابهای نبود، اما به هر حال باز هم در شکل جمع بود.
… استفاده از اول شخص مفرد، معمولاً عواقب خوشایندی در پی نداشت. باعث میشد به چشم بیایی، و خودت را در معرض این خطر قرار دهی که برچسب «عنصر آنارشیست» بخوری (نه حتی یک فردِ آنارشیست).
… فردی که از یک جامعهی توتالیتر بیرون میآید، چگونه میتواند مسئولیتپذیری، فردیت، و ابتکار عمل بیاموزد؟ با «نه» گفتن. اما این راه با گفتنِ «من» شروع میشود. با اندیشیدن در قالب «من» و عمل کردن در قالب «من». هم در محیط خصوصی و هم در ملاء عام.
… بنابراین در کشورهای اروپای شرقی تفاوت بین «ما» و «من» بسیار فراتر از تفاوتی صرفاً در دستور زبان است. «ما» به معنی ترس، تسلیم و سرفرود آوردن است. به معنای جماعتی ملتهب و یک نفر که برای سرنوشتشان تصمیم میگیرد. «من»، به عکس، یعنی دادن فرصتی به فردیت و دموکراسی.
وقتی از اسم اروپا در جایگاه یک اسم خاص استفاده میشود، فرض بر این است که همه میدانند منظور ما از اروپا دقیقاً چیست. در یک چیز شکی نیست: این کلمه دیگر نام یک قارهی کامل نیست، بلکه تنها وصف بخشی از آن است؛ بخش غربی در مفهوم جغرافیایی، فرهنگی، تاریخی، و سیاسیِ آن. اروپا بنا به اتفاقات و تغییرات تاریخی مختلفی که در بخشهای تشکیلدهندهاش رخ داد به دو نیم تقسیم شد و عوامل اصلیِ نشانگرِ این دوپارگی، کمونیسم و فراتر از همه فقر بود.
بعضی از کشورهایی که قبلاً غربی بودند، مثل چکسلواکی و مجارستان، ناگهان در بلوک شرق قرار گرفتند. امروز به نظر میرسد که همهی کشورهای سابقاً کمونیستی اروپای شرقی، به طور تقریباً آشکار و علنی، مشترکاً آرزو دارند که این خط تقسیمکنندهی اروپا را تا زورشان میرسد به شرق هُل دهند تا سرانجام اروپا یک قارهی یکپارچه و تقسیمنشده شود.
با این حال، همین میل و شوق است که خط جداکنندهی فعلی را رسم و پررنگتر میکند.
در آن سالها با تمام سوءظنها، هراسافکنیها و حتی تحقیرهایی که سفر کردن برایم به همراه داشت، هیچ فرصتی را برای رفتن به خارج از کشور از دست نمیدادم. میرفتم تا باطریهایم را نو کنم، تا کتاب بخرم و فیلم ببینم، تا با آدمهای جالب آشنا شوم.
… شوهرم سوئدی است. غربی بودنش برای من موضوع مهمی نیست، جز در مواقعی که با هم سفر میکنیم.
… کارهای مقدماتیِ سفر من با کارهای او همزمان پیش نمیرفت. تنها کاری که شوهرم باید میکرد رزرو یک بلیط و بستن چمدانش در دم آخر بود. من اما باید خیلی زودتر دست به کار میشدم.
… باید بدانم برای گرفتن ویزا چه مدارکی باید ارائه کنم. کارت دانشجویی، نامهای از کارفرما، کپی وضعیت حساب بانکی و یا سند مکتوب که نشان دهد من در کشورم صاحب ملکی هستم. تازه ماجرا همیشه به همینجا ختم نمیشود: بعضی کشورها مثل بریتانیای کبیر، مدرک دیگری هم مطالبه میکنند و آن یک دعوتنامه است. یک نفر باید نقش ضامنت را به عهده بگیرد. به تو که اهل اروپای شرقی هستی نمیشود اعتماد کرد.
… این مقدمات طولانی که من برای سفری به خارج انجام میدهم، تنها تفاوت من و شوهر سوئدیام نیست. وقتی ما در فرودگاه به اتاقک کنترل گذرنامه میرسیم، او فقط یک لحظه گذرنامهاش را جلوی مأمور تکان میدهد و مأمور بیآنکه حتی به خودش زحمت بدهد نگاهی به گذرنامه بیندازد، با اشارهی دست به همسرم اجازهی عبور میدهد.
یا مثلاً این اواخر، او میتواند از ورودی مخصوص «مسافران خودی» یا «شهروندان اتحادیهی اروپا» عبور کند، بر خلاف من که باید در صف «سایر مسافران» بایستم. دیوار نامرئی میان شرقیها و غربیها از همانجا آغاز میشود، درست از جلوی همان پنجرهی شیشهای که پایینش بریدگی هلالی کوچکی دارد.
مأمور کنترل اول گذرنامهی مرا میگیرد و به دقت وارسی میکند، جوری که انگار شک دارد جعلی باشد. بعد میگردد ببیند که اسم من در فهرست جنایتکاران خطرناک یا افراد تحت تعقیب هست یا نه. سوال اولش این است: «چه مدت قصد اقامت دارید؟» معمولاً کافی است بلیطم را نشانش بدهم و دیگر سوالی نمیپرسد.
اما اگر بپرسد، میدانم سوالش چه خواهد بود: «چقدر پول همراه دارید؟». این سوال خونم را به جوش میآورد. یعنی اگر کسی اهل اروپای غربی باشد، خود به خود مسلّم است که وضع جیبش خوب است؟ اما من برای جواب دادن به این سوال هم کاملاً مجهز و آمادهام، بنابراین خشمم را فرو میخورم و چکهای مسافرتیام را که فقط و فقط برای همین موقعیت همراه دارم، نشانش میدهم.
… حصارها واقعیاند؛ شهروندان اروپای شرقی، با وجود سقوط کمونیسم و آخرین بیانیههای سیاسی، حالا حالاها شهروند درجه دو محسوب میشوند. بین ما و آنها دیواری نامرئی قرار دارد. اروپا قارهای است دونیمشده و تنها آنها که نمیتوانند سفر کنند تا آن را به چشم خود ببینند، باور کردند که شرقیها و غربیها میتوانند با هم برابر شوند.
در پایان، لازم به توضیح است که کتاب کافه اروپا با ترجمهی خوب خانم نازنین دیهیمی و به همت #نشر گمان به بازار عرضه شده است.
[ مطلب مرتبط: بخشهایی از کتاب کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم ]
[ لینک مرتبط: خرید و دانلود کتاب کافه اروپا از سایت طاقچه ]
چند تذکر درباره بخش معرفی کتاب
متمم سایت فروش کتاب نیست. و جز کتاب «از کتاب» محمدرضا شعبانعلی - که خود متمم آن را منتشر کرده - صرفاً به معرفی، بررسی و نقد کتاب میپردازد.
صِرف معرفی کتاب در متمم لزوماً به معنای تأیید محتوای آن کتاب نیست. پس حتماً متن معرفی را کامل بخوانید. ممکن است نقاط ضعف برخی کتابها پررنکتر از نقاط قوتشان باشد.
معرفی کتاب در متمم لزوماً به این معنا نیست که آن کتاب جزو منابع تدوین درسها بوده است (مگر این که صریحاً به این نکته اشاره شده باشد). در باقی موارد صرفاً ممکن است با هدفی مشخص (نقل یک مطلب از کتاب، نقد کتاب، آشنایی با نویسنده و ...) به کتاب اشاره شده باشد.
متمم برای معرفی کتابها هیچ نوع هزینهای دریافت نمیکند و صرفاً اهداف آموزشی خود را مد نظر قرار میدهد.بنابراین اگر ناشر هستید و کتابی در متمم معرفی شده، کتاب مرتبط دیگری را که در آن حوزه ترجمه یا تألیف کردهاید (یا اگر ترجمه دیگری از همان کتاب را عرضه کردهاید) در کامنتها معرفی کنید. متمم ممکن است بعد از بررسی کتاب را به متن بیفزاید یا معرفی آن را در قالب مطلبی مستقل منتشر کند.
دستهبندی موضوعی کتاب های مدیریت
دستهبندی کتاب های روانشناسی و توسعه فردی
فهرست کامل کتاب های روانشناسی | نقد و خلاصه کتاب
کتابهایی در مورد یادگیری و مدل ذهنی
چند کتاب درباره بهبود مهارت های ارتباطی
مطالب، فایلها و کتابهای مربوط به کتابخوانی
خرید کتاب از کتاب نوشته محمدرضا شعبانعلی
راهنمای خواندن و خریدن کتاب (فایل صوتی)
کتابخوانی | چگونه کتابخوان شویم؟
فهرست کتابهای پیشنهادی برای ترجمه
پاراگراف فارسی | جملات منتخب کتابها
دوست عزیز.
شما با عضویت رایگان به عنوان کاربر آزاد متمم (صرفاً با تعیین نام کاربری و کلمهی عبور) میتوانید به حدود نیمی از چند هزار درس متمم دسترسی داشته باشید.
همچنین در صورت تمایل، با پرداخت هزینه عضویت، به همهی درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. فهرست برخی از درسهای مختص کاربران ویژه متمم را نیز میتوانید در اینجا ببینید:
فهرست درسهای مختص کاربران ویژه متمم
از میان درسهایی که در فهرست بالا آمده است، درسهای زیر از جمله پرطرفدارترین موضوعات هستند:
دوره MBA | مذاکره | کوچینگ | توسعه فردی
فنون مذاکره | تصمیم گیری | مشاوره مدیریت
تحلیل رفتار متقابل | تسلط کلامی | افزایش عزت نفس
چگونه شاد باشیم | هوش هیجانی | رابطه عاطفی
خودشناسی | شخصیت شناسی | پرورش کودکان هوشمندتر
اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید دربارهی متمم بیشتر بدانید، میتوانید نظرات دوستان متممی را دربارهی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی میشناسند:
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : امیر جافری
دارم به این فک می کنم که چقدر ما حس نویسنده رو خوب درک می کنیم و چقدر زیاد می تونیم باهاش همزادپنداری کنیم (البته فقط در رابطه با دیوار نامرئی منظورمه!!!)
این دیوارها فقط بین ما و کشورهای صنعتی تر و پیشرفته تر نیست، به نظرم همونطوری که توی یکی از درس های تصمیم گیری با عنوان استریوتایپ یا تفکر قالبی گفته شد ، بخش زیادی از این دیوارهای نامرئی حاصل استریوتایپ ها و برچسب گذاری هاست و در بسیاری بخش های جامعه خود ما هم دیده میشه:
دهاتی ها ، شهرستانی ها ، این تحصیل کرده ها ، این پایین شهریا ، این بسیجیا، این قرتیا، این مردم اروپای شرقی (از نگاه مردم اروپای غربی)
با کمی دقت به محیط اطراف می بینیم که قربانی های این دیوارهای نامرئی چقدر زیادن.
متاسفانه دیدیم و شنیدیم که در همین کشور خودمون میگن مردم فلان منطقه اونجوری ان، و هر کسی از اونجا میاد همون برچسب رو روش میذارن، برچسب هایی که عمدتا با بررسی آماری اشتباهن