همگرایی رسانه ای | چرا باید همگرایی رسانه ها را جدی بگیریم؟
آیا پیش آمده که تکههای برنامههای تلویزیونی را در اینستاگرام (و نه تلویزیون) ببینید؟ آیا پیش آمده که توییت یک هنرمند را در تلویزیون (و نه توییتر) بشنوید؟ آیا شده که کنسرت مورد علاقهتان را در یوتیوب یا آپارات (و نه در سالن اجرا) تماشا کنید؟ آیا شده که داستان یک فیلم مستند را در کتاب خوانده باشید؟
به این شکل از نزدیک شدن رسانهها به یکدیگر یا مخلوط شدن آنها با هم میگویند: همگرایی رسانه ها یا Media Convergence. در این درس قرار است دربارهٔ این مفهوم حرف بزنیم.
از دوستان متممی انتظار میرود پس از مطالعهٔ این درس بتوانند
- مفهوم همگرایی رسانه ای یا همگرایی رسانه ها را توضیح دهند.
- توضیح دهند که مهمترین موتور محرک مگرایی رسانه ها چیست.
- حوزههای اصلی همگرایی رسانه ای را نام ببرند و برای هر حوزه مثال بزنند.
فرض کنید در جمع دوستانتان نشستهاید و صحبت به یک برنامهٔ تلویزیونی کشیده میشود. کارشناس برنامه حرفهایی زده که شما با آنها مخالفید. یا برعکس، نکاتی مطرح کرده که شما هم آن را میپسندید، اما انتظار نداشتید در تلویزیون مطرح شود. با دوستان خود بحث میکنید و نظرات مخالف و موافق مطرح میشود.
تا اینجای داستان همه چیز عادی است. نکتهٔ غیرعادی این است که ممکن است هیچیک از افرادی که در جمع حاضرند، این برنامهٔ تلویزیونی را در تلویزیون ندیده باشند! یکی در سایت خوانده. دیگری در شبکههای اجتماعی قسمتی از آن را دیده. و خودتان هم فایل صوتی گفتگو را با واتساپ دریافت کرده و گوش دادهاید.
در سالهای اخیر حتی معنی افعال هم عوض شده است. مثلاً به دوست خود میگویید: «دیدی عادل فردوسیپور چه گفت؟» او هم میگوید: «آره. حرفش برایم جالب بود» و گفتگو ادامه پیدا میکند. چند دهه قبل، همین کلمهٔ «دیدی؟» به این معنا بود که شما باید چهره به چهره عادل فردوسیپور را دیده باشید تا پای برنامهاش در تلویزیون نشسته باشید. در دوران جدید، این «دیدی؟» و «دیدم» میتوانند معناهای متنوعی داشته باشند:
- حرفهای او را در توییتر خواندم
- کلیپ را حرفهایش در اینستاگرام دیدم
- پای تلویزیون نشسته بودم و حرفهایش را گوش میدادم
- یک دوست، متن حرفهایش را برایم ایمیل کرد
- در قالب یک پیام در واتساپ خواندم
- یک سایت خبری حرفها را نقل کرده و تحلیل کرده بود
- در یک پادکست بخشهایی از حرفهایش پخش یا نقل شد
نه برای شما و نه برای طرف مقابل، مهم نیست که فعلاً فعل «دیدن» اتفاق افتاده باشد. منظور شما این است که «محتوای حرفهای فردوسیپور به تو رسیده؟» و دوستتان هم دقیقاً به همین سوال پاسخ میدهد.
این تغییر نگرش، یکی از نتایج همگرایی همگرایی رسانهها است.
تعریف همگرایی رسانه ها
جیمز پاتر در کتاب سواد رسانه ای خود همگرایی رسانهها را چنین تعریف میکند:
همگرایی رسانهها یعنی
درهمآمیخته شدن کانالهای ارتباطی که پیش از این از هم جدا بودند،
و کمرنگ شدن تدریجی مرزهایی که آنها را از هم متمایز میکرد.
جوژف تورو هم در کتاب «رسانه در دنیای امروز» همگرایی رسانه ای را چنین تعریف میکند (+):
همگرایی رسانهای به این معناست که
محصولی که معمولاً برای ارائه در یک رسانهٔ خاص آماده میشده
در انواع رسانههای دیگر هم عرضه شود.
مثال برای همگرایی رسانه
با توجه به داستانهای ابتدای درس، مثال زدن برای همگرایی رسانه دشوار نیست. با این حال، چند مورد از ویژگیهای رسانه در دوران ماقبل همگرایی را با هم مرور میکنیم تا درک بهتری از ماهیت همگرایی رسانه ای داشته باشیم:
چند پرسش دربارهٔ همگرایی رسانهها
در این درس، همگرایی رسانهای را تعریف کردیم و گفتیم که چرا این روند در سالهای اخیر شدت گرفته است. همچنین از حوزههای اصلی همگرایی حرف زدیم. در اینجا بحثمان به تعریف اولیه محدود بود. اما سوالها و موضوعات دیگری وجود دارد که باید جداگانه به آنها پرداخته شود و فرصت خوبی است که شما هم کمی به آنها فکر کنید:
یک شرکت در حوزهٔ رسانه چگونه باید خود را با روند همگرایی همراه کند؟
کسب و کارهایی که کارشان رسانه نیست، اما از رسانه استفاده میکنند، چگونه از همگرایی تأثیر میپذیرند؟ آن را باید در کجای استراتژی خود بگنجانند؟
فعالان رسانههای بزرگ، برندهٔ این روند هستند یا بازندهٔ آن؟ رسانههای غیرحرفهای و کوچک چطور؟
آیا همگرایی رسانه برای جامعه یک اتفاق خوب است؟ برای دولتها چطور؟
آیا میتوان این همگرایی را جهت داد و مدیریت کرد؟ یا صرفاً میتوانید تماشاگر آن باشیم و بکوشیم از آن بیشترین بهره را ببریم؟ دولتها باید با این روند چگونه مواجه شوند؟ آیا باید برایش سیاستگذاری کنند؟ آیا باید این روند را تقویت کنند؟ یا اساساً بهتر است کنار بنشینند و اجازه بدهند رسانه مسیر تکامل خود را طی کند؟
شما با عضویت ویژه در متمم، میتوانید به درسها و آموزشهای بسیاری از جمله موضوعات زیر دسترسی کامل داشته باشید:
موضوعات زیر، برخی از درسهایی هستند که در متمم آموزش داده میشوند:
دوره MBA (یادگیری منظم درسها)
استراتژی | کارآفرینی | مدل کسب و کار | برندسازی
فنون مذاکره | مهارت ارتباطی | هوش هیجانی |تسلط کلامی
توسعه فردی | مهارت یادگیری | تصمیم گیری | تفکر سیستمی
کوچینگ | مشاوره مدیریت | کار تیمی | کاریزما
عزت نفس | زندگی شاد | خودشناسی | شخصیت شناسی
مدیریت بازاریابی | دیجیتال مارکتینگ | سئو | ایمیل مارکتینگ
اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید دربارهی متمم بیشتر بدانید، میتوانید نظرات دوستان متممی را دربارهی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی میشناسند:
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری مدیریت رسانه به شما پیشنهاد میکند:
- مدیریت رسانه برای کسب و کارها
- تعریف رسانه چیست؟ | انواع رسانه | رسانه فردی، رسانه جمعی، رسانه اجتماعی
- همگرایی رسانه ای | چرا باید همگرایی رسانه ها را جدی بگیریم؟
- سواد رسانه ای چیست؟ | اهمیت سواد رسانه ای و آموزش آن
- زنگ خواب (Toddlers’ Truce) | روزگاری که BBC درگیر تربیت مردم بود!
- برخی از انواع رسانه های اجتماعی
- انواع رسانه | انتخاب رسانه مناسب (مدل POEM)
- اهمیت اندازه گیری در رسانه های جمعی و رسانه های اجتماعی
- مخاطب شناسی چیست و مخاطب چگونه تعریف میشود؟
- رام کردن غولها – درباره تاثیر شبکه های اجتماعی بر جامعه
- اعتیاد به اخبار | مغز در جستجوی خبر
- سیستمی برای افزایش دقت خبرها و کاهش شایعه پراکنی و خبرهای دروغ
- ارزش خبرهای حذف شده | جیمز گلیک
- معرفی کتاب خبر (راهنمای کاربران) | آلن دو باتن
- دیگر اخبار نخوانید | رولف دوبلی
- کتاب سواد رسانه ای | جیمز پاتر
- مارشال مک لوهان و دنیای رسانه
- مصاحبه با مارشال مک لوهان | ویژگیهای دنیای جدید
- کتاب تاجران توجه | اقتصاد توجه چگونه شکل گرفته است؟
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : محمدرضا شعبانعلی
به نظرم یکی از موضوعاتی که باید در عصر «همگرایی رسانهای» بهش توجه کنیم، چیزیه که میشه بهش گفت «گفتگوهای فرارسانهای»
هر کسی به نوعی رسانهای داره یا از رسانههای دیگران برای حرف زدن و ارسال پیام استفاده میکنه، باید این پدیده رو (۱) بشناسه (۲) بپذیره (۳) مهارت لازم برای مواجهه باهاش رو پرورش بده.
بذارید یه مثال بزنم. عمداً مثال قدیمی انتخاب میکنم که دیگه گرد زمان بر اون نشسته باشه و بشه منطقی بهش نگاه کرد.
به نظر میاد مهران مدیری یکی از طنزپردازان مطرح معاصر ماست و به تعبیری که خودش اخیراً به کار برد، حتی اگر قویترین سریالهای طنز رو نساخته باشه، قطعاً پربینندهترینها رو ساخته.
مهران مدیری در دورانی کارش رو شروع کرد که همگرایی رسانهای به اندازهٔ امروز نبود. اگر هم بود، نهایتاً محصولات مدیری با دستفروشهای کف خیابون همگرا میشدن. شاید خوانندگان جوانتر حرف من، به خاطر نیارن. اما اون زمان، برنامهٔ ساعت خوش اجرا میشد و پوسترهای کسانی مثل عطاران و رادش، کف خیابون فروش میرفت تا جوانترها به دیوار خونه یا کمدشون بچسبونن.
ما عملاً اون موقع تلویزیونی داشتیم که هر چی میخواست پخش میکرد و رسانهٔ دیگری هم با قدرت تلویزیون نبود. بنابراین کسانی مثل مهران مدیری کافی بود مدیران صدا و سیما رو راضی کنن. خطوط قرمز اونها رو بدونن. و در مرز خطوط قرمز راه برن. جوری که هم مردم راضی باشن هم رسانه، مخاطبش رو حفظ کنه و با فروش تبلیغ، پول در بیاره.
به تدریج با گسترش رسانههای دیجیتال، کار سختتر شد. همگرایی بیشتری بین رسانهها شکل گرفت و اگر امروز یه کمدین در تلویزیون حرف میزد، باید تبعات مثبت و منفیش رو فردا در شبکههای اجتماعی تجربه (یا تحمل) میکرد.
بسیاری از مشاهیر رسانهای که اعتبار خودشون رو کافی میدونستن، ترجیح دادن وارد شبکههای اجتماعی نشن. از مهران مدیری تا عادل فردوسیپور. اینطوری میشد از حواشی فاصله گرفت و تصمیمی منطقی هم بود (این افراد، با بازیگران فرق دارن. بازیگران با جذب فالوئر، میخوان قدرت چانهزنی خودشون رو در برابر کارگردان و تهیهکننده افزایش بدن).
این شیوه، اگرچه در کوتاهمدت موثر بود، اما نهایتاً موج همگرایی شدیدتر از اون بود که بشه به این شیوه مهارش کرد. حتی حضور نداشتن در یک رسانه هم به فرار از «گفتگوهای فرارسانهای» کمک نمیکرد.
کسانی مثل مهران مدیری، طی سالهای اخیر و به طور خاص از زمان شروع دورهمی، با چالشهای جدیدی مواجه شدند. دیگه صحبت کردن، یکطرفه نبود و گفتگو هم با تموم شدن برنامه به پایان نمیرسید. مجریان و برنامهسازان، حالا باید به شکلی صحبت میکردند که نهتنها مخاطب رسانهٔ خودشون، بلکه حاضران در رسانههای دیگه - که حتی مخاطب اینها نبودن - هم راضی بشن یا لااقل خشمگین نشن.
به نظرم نمونهٔ خیلی جالب این ماجرا، زمانی بود که مدیری در اوج مذاکرات برجام - که اون زمان بخش بزرگی از مردم منتظرش بودن و براشون اهمیت داشت - در دورهمی به «مسئولان سازشکار» گفت «اگر عرضه و جرئت ندارین، بتمرگین خونهتون.»
مدیری قواعد رسانهای قبل از همگرایی رو بلد بود. و میدونست که جملهها رو چهجوری بگه که همیشه در «مرزِ تفسیر» قرار بگیرن. اما به این فکر نمیکرد که در دوران همگرایی، با تموم شدن دورهمی، گفتگوهای فرارسانهای به پایان نرسه.
طرفداران مذاکرات، حرف مدیری رو توهین مستقیم به روحانی و ظریف در نظر گرفتن. مخالفان مذاکرات هم، جسارت مدیری رو در له کردن ظریف و روحانی تحسین کردن.
مدیری که قبلاً کافی بود بعد از برنامه به مدیران خودش پاسخگو باشه و «توضیح دادن رو نشونهٔ ضعف میدونست»، حالا باید صریحاً مشخص میکرد که منظورش چی بوده.
مدیری از رسانهٔ خودش استفاده نکرد. اول به سراغ رسانهٔ علی ضیاء رفت و اونجا توضیح داد و تأکید کرد که حرفش سیاسی نبوده بلکه فرهنگی اجتماعی بوده. البته ادبیات مدیری، هنوز هم شفاف نبود و واژههایی انتخاب کرد که بیشتر به دوران ماقبل همگرایی برمیگشت (این چیز و آن چیز و چیزهای دیگر و کسانی و ...):
«همه کسانی که در رده های بالا زحمت می کشند، تلاش و همت شان قابل تقدیر است؛ کما اینکه دیدیم روی برخی دوستان در مذاکرات یا هر چیز دیگری، چه سختی بود و چه فشار روانی را تحمل می کردند و چقدر اذیت شدند تا یک چیزهایی به ثمر رسید.»
بعد رسانههای دیگه مثل تابناک و ... گفتههاش رو منعکس کردند. کامنتها و نظرات، همزمان در شبکههای اجتماعی و سایتهای خبری ادامه داشت تا به مرور زمان، موج آن فروکش کرد.
بحث من اصلاً شخص آقای مدیری نیست. میخواهم پیچیدگی حضور در گفتگوهای فرارسانهای را بگویم و این که بسیاری از بازیها و قواعد و مهارتهایی که قبلاً به کار میآمدند، دیگر کاربرد ندارند و هر کس که میخواهد در فضای جدید حضور داشته باشد، باید آن را بشناسد.
برای این که مطمئن باشم، اشارهٔ مصداقی به آقای مدیری، اصل حرفم را گم نمیکند، مثالی از خودم هم میزنم.
من هم سالهاست ترجیح دادهام در روزنوشتهها، رسانهٔ شخصی خودم، حرف بزنم. جایی که مخاطبم را میشناسم و او هم مرا میشناسد و کمترین سوءبرداشتها شکل میگیرد. در بهمن سال ۱۴۰۰، گفتگویی چند ساعته با دوستانم داشتم که در روزنوشتهها منتشر شد و آنها هم در پادکستهایشان منتشر کردند.
آن گفتگو در رسانهٔ خود من به تعداد محدودی شنیده شد (کمتر از ۲۰۰هزار بار بازدید پست و حدود ۷۰۰ هزار بار هم دانلود لینک فایلها از روی سرور). دوستان دیگرم هم در پلتفرمهای خودشان آن را منتشر کردند. اما بخشهایی از آن گفتگو، در شبکههای اجتماعی به شکل گسترده منتشر شد. افراد بسیار زیادی، بخشهایی از صحبتهای من را شنیدند و بدون این که شناخت قبلی از من داشته باشند یا حتی کل حرفها را گوش داده باشند، له و علیه آن حرف زدند.
ابتدا برایم عجیب بود. با خودم میگفتم این کار آنها اشتباه است؛ چه تحسینهایشان و چه نقدهایشان. اصلاً چرا اینطوری است؟ چرا کسی که من را در حد چند دقیقه میشناسد، باید این نظر را بدهد یا آن نظر را بدهد؟
اما بعد از مدتی یاد گرفتم که این گفتگوهای فرارسانهای، ویژگی جهان جدید است و اتفاقاً باید از آن استقبال کرد. استقبال به دو شکل. نخست این که همهٔ حسنتعبیرها و سوءتعبیرها (از زاویهٔ نگاه خودم میگویم) را بپذیرم. بسیاری از کسانی که بخشی از حرفهای من را شنیده و تحسین کردهاند، اگر من را عمیقتر و کاملتر بشناسند، ممکن است مخالف من باشند. بخشی از کسانی هم که حرفهایم را نقد میکنند، اگر مرا کاملتر بشناسند، احتمالاً حرفم را میپذیرند. من نمیتوانم از «تحسینهای ناشی از شناخت سطحی» استقبال کنم و از «نقدهای ناشی از شناخت سطحی» ناراحت شوم. به قول قدیمیها: این به آن در.
از طرف دیگر، باید یاد بگیرم که در دنیای همگرا چگونه حرف بزنم. مفروضاتم را در صحبتهایم بگویم. و انتظار نداشته باشم مخاطبی که ۱۰ دقیقه حرف من را میشنود، ده هزار دقیقه حرفهای دیگرم را هم بخواند و بعد قضاوت کند. این انتظار، حتی اگر عقلانی باشد، عملی نیست.
این روزها حتی وقتی پیامکی برای کسی میفرستم، متن را دوباره میخوانم و مراقبم که جملهبندیهایم جوری باشد که اگر به تنهایی و بدون صدر و ذیل نقل شد، کمترین سوء برداشت را ایجاد کند. فکر میکنم حرف زدن در دنیای جدید، مهارت تازهای میخواهد.
ما هنوز میتوانیم رسانهٔ مطلوب خودمان را انتخاب کنیم و به آن محدود شویم. اما نباید انتظار داشته باشیم که گفتگوهای فرارسانهای شکل نگیرند.