دوره صوتی آموزش هدف گذاری
چرا دوره آموزش هدف گذاری؟
همهٔ ما با اهمیت هدف گذاری و برنامه ریزی آشنا هستیم و علاقه داریم در زندگی شخصی و شغلی خود، هدفهایی را تعیین کرده و برای تحقق آنها برنامه ریزی کنیم. در عین حال، انبوهی از تجربههای ناموفق در هدف گذاری باعث شده که بسیاری از ما دیگر شور و شوق چندانی به هدف گذاری نداشته باشیم.
علاوه بر اینها، مشکل دیگر هم این است که مباحث هدف گذاری با انواع پیشنهادهای غیرعلمی و توصیههای مبتنی بر تجربهٔ فردی (بدون امکان تعمیم) آمیخته و افراد بسیاری سلیقه و تجربههای شخصی خود را به عنوان اصول هدف گذاری مطرح کرده و توصیه میکنند.
محمدرضا شعبانعلی در دوره صوتی هشت ساعته آموزش هدف گذاری با استفاده از مجموعهای از کتابها، مقالات و تحقیقات معتبر، اصول و مبانی و تکنیکهای هدف گذاری و نیز تعدادی از معتبرترین انواع مدل های هدف گذاری را شرح میدهد.
محتوای دوره آموزش هدف گذاری
ردیف | موضوع | زمان تقریبی |
---|---|---|
۱ | بخش اول - مقدمه – اهمیت هدفگذاری | ۲۲ دقیقه |
۲ | بخش دوم - معرفی منابع و مراجع مورد استفاده در این بحث | ۳۰ دقیقه |
۳ | بخش سوم - تعریف هدف با چند مثال | ۴۱ دقیقه |
۴ | بخش چهارم - رویکردهای مختلف به هدف | ۳۰ دقیقه |
۵ | بخش پنجم - عبور از رودخانه روبیکان | ۲۱ دقیقه |
۶ | بخش ششم - کارکردهای هدف – قسمت اول | ۳۱ دقیقه |
۷ | بخش هفتم - کارکردهای هدف – قسمت دوم | ۲۱ دقیقه |
۸ | بخش هشتم - نظریه خودتعیینگری | ۴۳ دقیقه |
۹ | بخش نهم - مدل هدف گذاری اسمارت | ۱۵ دقیقه |
۱۰ | بخش دهم - مدل هدف گذاری لاک و لیثام | ۲۴ دقیقه |
۱۱ | بخش یازدهم - مدل هدف گذاری الیوت و دوئک | ۲۴ دقیقه |
۱۲ | بخش دوازدهم - نقد هدفگذاری شفاف و مشخص | ۱۸ دقیقه |
۱۳ | بخش سیزدهم - نقش محیط در سوگیری هدفهای ماا | ۴۶ دقیقه |
۱۴ | بخش چهاردهم - دربارهٔ مزایا و معایب اهداف بلندپروازانه | ۱۸ دقیقه |
۱۵ | بخش پانزدهم - دربارهٔ دوگانهٔ دستیابی – اجتنابی در اهداف | ۱۶دقیقه |
۱۶ | بخش شانزدهم - درباره تعقیب و رها کردن اهداف | ۵۷ دقیقه |
۱۷ | بخش هفدهم - چند جملهٔ پایانی – دربارهٔ دیگران | ۱۰ دقیقه |
مجموعاً ۴۷۰ دقیقه
خرید مجموعهٔ صوتی آموزش هدف گذاری
هزینه دوره آموزش هدف گذاری ۸۳۰ هزارتومان است که با کلیک بر روی دکمهی زیر میتوانید آن را پرداخت کرده و فایلهای صوتی را دریافت کنید.
فایلها در قالب mp3 هستند و روی تمام سیستمهای پخش صوتی قابلاستفادهاند. پس از خرید محصول، همهٔ گزینههای زیر برای دریافت فایلها همزمان در اختیار شما قرار میگیرند:
◼️ نمایش لینک دانلود
بلافاصله پس از پرداخت، لینک دانلود فایلها برایتان نمایش داده میشود. میتوانید آنها را روی گوشی یا لپتاپ خود ذخیره کنید.
◼️ دریافت لینک دانلود از طریق ایمیل اعلامشده
لینک دانلود فایلها به ایمیل شما هم ارسال میشود. بسته به ترافیک سرور ممکن است ایمیل را چند دقیقه دیرتر دریافت کنید. ضمناً به علت تعداد زیاد لینکها در ایمیل احتمال دارد که ایمیل متمم اسپم شود. بنابراین حتماً شاخهٔ Junk یا Spam ایمیل خود را چک کنید.
امکان دانلود فایلها و گوش دادن به آنها در صفحهٔ دانلود
شما در متمم عضو نیستید (یا اگر هستید، الان لاگین نکردهاید). اعضای متمم که در حالت لاگینکرده خرید میکنند، پس از خرید در صفحهٔ پروفایل خود همواره به لینک دانلود دسترسی دارند و میتوانند فایلها را دانلود کرده یا آنلاین گوش دهند. برای استفاده از این سرویس لازم نیست کاربر ویژه باشید و همین که عضو رایگان متمم (کاربر آزاد) باشید کافی است: ثبت نام کاربر آزاد
اگر لینک فایلها را دریافت نکردید به آدرس trust at motamem.org ایمیل بزنید تا همکاران ما به سرعت این مسئله را پیگیری کنند.
در اینجا میتوانید توضیحات تکمیلی، اصطلاحات کلیدی، نام اشخاص، عنوان کتابها و مشخصات مقالاتی را که در فایل آموزش هدف گذاری به آنها اشاره شده ببینید. برای مشاهدهٔ اطلاعات هر بخش کافی است روی عنوان آن کلیک کنید:
واقعا این دیدگاه پیتر گالویتزر خیلی درست است که گمان می کنیم همین که وقتی هدف انتخاب کردیم دیگر زندگی عالی شده است ! در صورتی که اینطور نیست و رفتار افراد خیلی با حالت بدون هدف تفاوتی نمی کند.
بنظرم دلیلش با استناد به مبحث هدف گذاری را می شود اینطور در نظر گرفت که الگوی انتخاب هدف ما تا پیگیری هدف بسیار مهم و تکنیکال است و صرفا فعل “انتخاب کردن” هدف مهم نیست بلکه درست انتخاب کردن هدف مهم است که انگیزه خود را بتوانیم حفظ کنیم بطوریکه منجر به دنبال کردن هدف بشود و خب اکثر افراد بطور اثربخش هدف گذاری نمی کنند و همین امر منجر به رها کردن هدف و سرخوردگی می شود.
ممنونم از متمم و آقای شعبانعلی عزیز برای دوره هدف گذاری واقعا قبل و بعد از این دوره تفاوت در نگرش خود را بطور محسوس متوجه می شوید.
سلام و ادب
مدت ها پیش در یک فایل صوتی از برایان تریسی مطلبی رو شنیدم با این مضمون که بعضی فکر می کنن، بعضی دیگه فکر می کنن که فکر می کنن و بقیه هم ترجیح می دن بمیرن تا اینکه فکر کنن! این شد تلنگری که سعی کنم راه رسم بعضی امور رو به نحو صحیح یاد بگیرم. ماحصل این شد که با جستجو به متمم برسم.
خیلی جاها دانسته هام به چالش کشیده شد و فرض هام رد شد. خیلی جاها نمره قبولی گرفتم از خودم و آموخته هام قوام و عمق پیدا کرد… اما نظر خودم اینه که بزرگترین دستاوردی که داشتم فروکش کردن غبار ناشی از این همه مطالب جسته و گریخته در ذهنم بود که باعث شد افق وسیع تری رو ببینم و سوالات بیشتری برام مطرح بشه و نهایتا ذهنیت انسجام یافته تری پیدا کنم. هدف گذاری هم یکی از همین موارد بود.
بابت این همه سوال که ایجاد شد، شوقی که مجبورم کرد کل دوره رو بنویسم تا بلکه ماندگارتر بشه و بهتر یادبگیرم و به امروز برسم که مرورش رو به پایان رسانده ام مچکرم
دوره مشتمل بر ۱۷ فایل صوتی هست و جای صحبت و سوال و حل تمرین زیاد داره، به امید روزی که درسش در متمم منتشر شه، مطلبی عنوان نمی کنم.
بنظر می رسه تنوع درس ها و کثرت علومی که در متمم مورد بحث قرار می گیره به اندازه ای هست که مخاطب با یک لغت در چند معنی مختلف مواجه بشه! (هدف، آرزو، و فانتزی در مقابل انگیزه، آرزو و آرمان) شاید داشتن یک لغت نامه کمک کنه خیلی از ابهامات سریعتر رفع بشن و یا حتی راه جدیدی برای یادگیری باز بشه
پاینده باشید
درود
قرار بود چند روز به خودم وقت بدم بعد بنویسم ولی دیدم ممکنه هیچوقت ننویسم . چون انقدر این دوره برای من کامل و به جا بود احساس کردم هیچوقت نمی تونم چیزی در موردش بنویسم که شایسته ی اون باشه .
ولی این کامنت باید نوشته می شد .
امروز دوره رو تموم کردم . وقتی با وجود بیماری که اواسط بحث درگیرش شدم بی وقفه باز هم دنبالش کردم فهمیدم کار خودش رو کرده برای من . و اون زنده کردن شوق و اشتیاق و امید بود . چیزی که در این دوران کمتر یافتم .
قرار بود معلم همین باشه . انتقال دهنده ی درست اطلاعات با بیان درست و تفسیر درست .
هر وقت این فایل پخش شد من سفری در زمان شروع کردم . گاهی بچه ای بودم پشت نیمکت های مدرسه . گاهی دانشجو . گاهی فرزندی در مقابل والدین . گاهی آدمی وسط شهر . گاهی آینه به دست برای دیدن خود واقعی و گاهی یک روان درمانگر برای بیرون کشیدن خاطرات چندین ساله ، کابوس ها ، رنج ها ، آشفتگی ها و ناکامی ها .
از روز اول قلم در دست گرفتم و نوشتم . امروز به اهدافم خندیدم . خیلی از هدف های بنظر غیر فعال فراموش شده مثل آتش زیر خاکستر بیرون اومدن خودنمایی کردن و فهمیدن چرا انقدر بی انرژیم و بی انگیزه چون مدت ها از شیره ی وجودم تغذیه می کردن و جا رو برای ورود اهداف نو و راه نو تنگ کرده بودند . با خیلی از اون ها هم باید خداحافظی کرد چرا که با تضادی که ایجاد کرده بودن طوفانی در درون راه انداخته بودن که قدرت دیدن و تشخیصی باقی نگذاشته بود .
من در طول این فایل خیلی چیزها فهمیدم اینکه جمع آوری اطلاعات به خودی خود ارزشمند نیست . دسته بندی کردن اونها ، مرتب کردن و ربط دادن موضوعات کار خیلی مهم تریه . مدت ها احساس می کردم باید اهدافم رو بنویسم و بررسی کنم و ببینم اشکال در کجاست . اشکال در کم خواندن و تنبلی و بی توجهی نبود اشکال در ناتوانی دسته بندی و واضح نکردن و شفاف نکردن رویداد ها بود .
مدتی بود خودم رو سرزنش می کردم که چرا هدف جدیدی در دست نمی گیرم چرا کار جدیدی انجام نمی دم و چرا نمی تونم دوباره تغییری در روتین ها بدم ؟ الان فهمیدم با قرار گرفتن در مکان ها و زمان هایی که مدام به جای یادگیری ، به دنبال عملکرد بودن که من خودم رو به جای انسان ، ماشین برآورده کردن اهداف می دیدم .
از خانواده بگیر تا مدرسه . حتی در قربان صدقه رفتن های اطرافیان ، حتی در دوستی ها . انقدر عادی و خودمانی این مراسم برگزار می شد که هیچوقت نمی شد بفهمی از دستشان گل می گیری یا خار .
از دردناک ترین قسمت ها برای من پرسشنامه های جهت گیری هدف های عملکردی و یادگیری بود .
باور نمی کردم که تک تک اون رفتارها می تونست در ارزش گذاری اهداف من در روند زندگی من در کیفیت زندگی من انقدر تاثیرگذار باشه .
خیلی حرف دارم خیلی حرف ها آزاد شد از فکرم که مدت ها بود قفل کرده بودم . فکر می کنم تا مدت ها با این مبحث سر و کله می زنم . و دوباره شاید بنویسم .
اسمش خیلی برام ترسناک بود وقتی دیدمش . هدف گذاری . چیزی که بارها امتحان کرده بودم و خیلی وقت ها شکست خورده بودم و محدود پیروز بیرون اومدم . ولی نمی دونم چرا اومدم سراغش . شاید چون خیلی خسته و گیج و منزوی و ناامید بودم . ولی برای من هدف گذاری نبود این دوره . برای من دوره ی بازیابی و شناخت مجدد من بود . مشخص کردن اینکه اون کسی که درون من زندگی می کنه واقعا منم یا دیگران .
کلی ذوق کردم کامنت ها رو موقع صرف چای یا قهوه تون می خونید امیدوارم که گذر این کامنت هم به زمان چای و قهوه تون بیفته .
فقط می تونم بگم من هر چی دارم از معلم هام دارم . من تا حالا ۳ تا معلم داشتم که یادم مونده و با شما میشه ۴تا !
افتخار می کنم که شاگردتون هستم .
بالاخره تموم شد!
مکتوب کردن دوره ی هدف گذاری رو به اتمام رسوندم.
ابتدا یک گزارش کوتاه می دم و بعد، چند توصیه می کنم برای کسانی که احیاناً همچین قصدی رو دارند.
گزارش:
مکتوب کردن دوره ی هدف گذاری، برای من ۱۰۰ روز به طول انجامید.
حدوداً روزی ۲۰ دقیقه وقت می ذاشتم و در طیّ این ۲۰ دقیقه، می تونستم ۵ دقیقه از حرف های محمدرضا شعبانعلی رو مکتوب کنم.
۱۰۰ روز، روزی ۲۰ دقیقه، میشه ۲۰۰۰ دقیقه.
به گمانم کاملاً می ارزید که ۲۰۰۰ دقیقه از عمرم رو به این کار اختصاص بدم.
توصیه:
قاعدتاً نمیشه مکتوب کردن دوره ی هدف گذاری رو به همه پیشنهاد کرد.
این کار رو به کسانی پیشنهاد می کنم که مثل خودم، اولاً واقعاً دغدغه ی هدف گذاری دارند؛
دوماً به این درک رسیده اند که مکتوب کردن، می تونه به یادگیری شون کمک کنه.
اولین توصیه: روزی ۲۰ دقیقه زمان گذاشتن برای کاری، و اون رو ۱۰۰ روز ادامه دادن، اصلاً آسون نیست.
در طول مسیر، برای به سرانجام رسوندن این کار، من از تکنیک های داخل دوره استفاده کردم.
پیش از این، دوبار به طول کامل دوره گوش داده بودم و تا حدودی، فضای کار دستم اومده بود.
شاید بهتر باشه قبل از مکتوب کردن، حداقل یک بار دوره رو گوش بدید با دقت.
دومین توصیه: برای مکتوب کردن، عجله نکنید و سعی کنید با خطّ خوبی بنویسید تا بعداً که
مرور می کنید، به مشکل نخورید.
سومین توصیه: سعی کنید در هر صفحه، حدوداً ۱۰ الی ۱۵ درصد رو خالی بذارید تا اگر اون لحظه
یا بعداً نکته ای به ذهنتون رسید، تداعی هایی براتون پیش اومد، اونجا با مداد بنویسید.
چهارمین توصیه: شاید اون اواسط، این وسوسه بیاد سراغتون که: “اینجاش حالا مهم نیست، اینجا رو ننویسم.”
باید یادمون باشه که، مکتوب کردن، خلاصه برداری نیست. همه رو باید مکتوب کرد.
پنجمین توصیه: این توصیه مربوط به تجهیزات هست.
برای من _که با خطّ خوانایی نوشتم_ دو دفتر ۱۰۰ برگ و یک دفتر ۶۰ برگ کافی بود.
سعی کنید حتماً دفتر سیم دار بگیرید که ورق زدنش هم راحت باشه.
در مورد خودکار هم، سعی کنید خودکاری باشه که دستتون باهاش راحت باشه.
پی نوشت: من برنامه برای مرور این دوره دارم و در ماه ها و سال های آینده، به دفترم مراجعه خواهم کرد
و اطمینان دارم که برام بسیار موثر و مفید خواهد بود.
فایل یازدهم به بررسی مدل دوئک و الیوت می پردازه. این “الیوت” برای من جالب بود در موردش دونستن.
سرچ کردم دیدم این خانم (Elaine Elliott-Moskwa)، کتابی دارند تحت عنوان: The Growth Mindset Workbook
خوشبختانه کتاب به فارسی ترجمه شده. گفتم لینکش رو بذارم، شاید برای دوستان متممی مفید باشه.
کتابِ کتاب کار ذهنیت رشد از نشر “ارجمند”
تقریباً هیچ کامنت یا نظری را نخواندم و این نظر را هم برای خواندن دیگران ثبت نمیکنم! این دوره آموزشی باید در “زمان خودش” شنیده شود وگرنه تأثیرگذار نخواهد بود.
پس اگر هیجانزده هستید یا تازه با محمدرضا شعبانعلی آشنا شده و میخواهیم همه چیز از او را جمعآوری کنید، این دوره به درد شما نمیخورد چون:
باید مثل چای معطر که کنارش باقلواست، آن را جرعه جرعه، با عشق بنوشید!
محمدرضا شعبانعلی، عمرت طولانی و تنت سلامت.
بعد شنیدن این دوره آموزشی احساس میکنم سیم کشی های مغزم تغییر کرده و دنیای جدیدی به روی من باز شده و برای درک بهتر میخواهم درسنامه متمم درمورد هدف گذاری رو بخونم و یکبار دیگه با فاصله زمانی برای مرور، این دوره صوتی رو گوش دهم.
ضمن تشکر فراوان بابت این فایل کامل و مفید
اگر اشتباه نکنم بخش ۱۵ و ۱۶ رو در قسمت (اصطلاحات، اسامی و توضیحات فایل صوتی آموزش هدف گذاری) نگذاشتید و بخش پایانی یعنی ۱۷ رو در بخش ۱۵ و نهایی گذاشته اید.
من چند بار با دقت فایل رو گوش دادم و خلاصه نویسی کردم و مایندمپ ساختم. اما جواب دو سوال که در اول صحبت ها بود و سوالات خوبی هستند (و واقعا سوالات من هم بودن) در فایل نیست:
۱- اهداف مان را به دیگران بگوییم یا نگوییم؟ (من قبلا شنیده بودم هدف بزرگ را نباید بگی) — حدس می زنم اگر می بود باید در قسمتی که اوتینگن سه جور برخورد با هدف رو میگه، می بود
۲- پاداش بدهیم بعد از رسیدن به هدف؟ —- فکر می کنم اگر می بود باید در قسمت خرد کردن اهداف باشه
من بسیار از این فایل یادگرفتم و برای من خیلی جالب بود. واقعا به همه توصیه می کنم.
و چقدر خوشحال شدم که متمم سلسله درس های هدف گذاری رو هم در افزایش بهره وری اضافه کرد. با اینکه سال هاست با هدف گذاری آشنا هستم و بسیار ان را انجام می دهم، بسیار برای من مفید بود و باعث شد که با روش های علمی کم و کاستی های خودم را متوجه شوم.
یکی از بخش های بسیار آموزنده برای من مدل دوئک و الیوت بود که در مورد Performance Goal صحبت شد.
من در هدف گذاری همیشه بسیار تعلل می کردم، چقدر زیبا به من یاد داد که این تعلل بی دلیل نیست بلکه برای عبور از رود روبیکان است.
اینکه هدف های پیچیده را نمی شود شفاف و مشخص کرد.
واقعا هر چه بیشتر میگذره بیشتر متوجه میشم که چقدر متمم در بهبود مهارت های من نقش داشته و جقدر باید بیشتر و بهتر برای مطالعه در این سایت وقت بگذارم.
من الان دوره تفکر سیستمی رو خریدم و بعد از دوره تفکر سیستمی حتما این دوره رو خریداری میکنم
با تمام وجودم ممنونم آقای شعبانعلی ؛
بس که زیبا و هنرمندانه و با حوصله این مباحث رو آموزش دادین. من امروز درس نقش سوگیری محیط رو گوش دادم و دلم میخواد ده بار دیگه هم این درس رو گوش بدم. بخاطر کاری که برای خودشکوفایی شروعش کردم ولی به خاطر جنبه های مالی و نظرات اطرافیان و خیلی مسایل دیگه تغییر جهت دادم و امروز می دونم که باید برگردم به انگیزه های ابتدای کارم . باید برکردم به همون خلاقیت و شکوفایی و حال خوب فارغ از اینکه شرایط اجتماعی و اقتصادی مملکت چه بلایی داره سرمون میاره . چند جمله آخر این درس منو بیدار کرد و به خودم آورد و یادم اومد که قرار بود مسیر شغلی فعلی رو جور دیگه ای ترسیم کنم و به خاطر سوگیری و تاثیر محیط و فشارها جای دیگه ای هستم .
کاش منابعی معرفی کنید که بدونیم چه راهکارهایی هست که بتونیم از چنگال فشارهای محیطی در پیگیری اهدافمون خلاص بشیم .
باز هم ممنونم
با آرزوی سلامتی و عمر با عزت برای شما و تیم متمم?
با سلام و وقت بخیر
به موضوع مهم تاثیر اطرافیان بر خودمان اشاره کردید.
من چند منبع به ذهنم میرسد که در ادامه میگویم.
درس حرف و نظر دیگران چقدر برایتان مهم است؟ و نشانه های عزت نفس پایین | حساس بودن بیش از حد به حرف و نظر دیگران
در متمم است.
به نظرم یکی از ریشههای احتمالی توجه زیاد به حرف دیگران، بالا نبودن عزت نفس است.
در سایت روزنوشتهها نیز چند نوشته آموزنده از محمدرضا عزیز است که در ادامه مطرح میکنم.
چرا دستورالعمل مواجهه با غولی به نام مردم را مینویسم؟
دستورالعمل مواجهه با غولی به نام مردم! (قسمت اول؟)
دستورالعمل مواجهه با غولی به نام مردم (قسمت دوم)
غولی به نام مردم و نحوه انتخاب قبیلههای زندگی
آرزوهای آموخته شده
روز و روزگار خوش
یک دنیا ممنون از وقتی که گذاشتید . حتما منابع رو مطالعه می کنم .
به نظر من یک مرز باریک وجود داره بین اینکه چقدر به نظرات دیگران به عنوان پیشنهاد یا انتقاد برای رشد و پیشرفت خودمون نگاه کنیم و یا چقدر بر سر مواضع خودمون بمونیم. خیلی وقتها میشه از نظرات جمعی افراد پیرامون خودمون به شناخت بهتری درباره شخصیت یا کسب و کارمون برسیم و خب من بیشتر میخوام از نظرات دیگران چنین برداشتی داشته باشم ولی تشخیص اینکه کجا باید بر موضع خودمون بمونیم و کجا نظرات دیگران رو مغتنم بداریم واقعا گاهی اوقات کار سختیه .
با سلام و وقت بخیر
خیلی ممنون از لطف شما
در پاسخ به سوال شما
تا جایی که دیدم و تجربه کردم
ما در هر حوزه، صرفا باید از متخصصان آن حوزه بازخورد بگیریم.
محمدرضا عزیز در بعد از هفت سال | توضیح و گزارشی دربارهٔ محدودیت کامنتگذاری در روزنوشته مطلبی را نقل میکنند که بخشی از آن را اینجا بیان میکنم.
((ین نوع گزارههای “هر حرفی رو باید شنید” و “جامعه با گفتگو جلو میره” و “نظرات مخالف و متفاوت همیشه ارزشمندند” به نظرم اغلب از فضای سیاسی اقتباس شدهاند. وگرنه در فضای علم و دانش، کاملا پذیرفته شده که چنین قاعدهای نیست. این همه ژورنال peer reviewed اساسا منطقشون اینه که همهی حرفها شنیدنی نیستن. خبرگزاریها و سایتهای خبری حرفهای منطق وجودشون اینه که اغلب مردم دانش یا فهم درک و ارزیابی اخبار رو ندارن. از ما انتظار دارن براشون پالایش کنیم. کلاس و درس بر این پایه شکل میگیره که عدهای بهتره حرف بزنن و عدهای بهتره گوش کنن. و حتی الگوهای مشارکتی هم با فرض پذیرش همسطح بودن معلم و دانشآموز نیست. بیشتر تلاشه برای کمک به دانشآموز برای یادگیری بهتر.
اصرار بر اینکه حرف همه رو باید شنید یا هر حرف متفاوتی ارزش شنیدن داره، به معنای نادیده گرفتن تفاوت انسانها در فهم، درک، دانش و نگرش هست. به نظرم معقولتره فرض کنیم “حرف هیچکس ارزش شنیدن نداره” و “هیچ باوری قابل احترام نیست” و بعد دنبال استثناء بگردیم. کسانی که حرفشون ارزش شنیدن داره و باورهایی که شایستهی احترام هستن.
خلاصهٔ حرفم: من میفهمم که شنیدن حرف دیگران خوبه. لازمه. ضروریه. اما خیلی نگرانم که نگاه مطلقی که بعضیها به این بحث دارن (مثل گزارههایی که تو گفتی و اغلبشون «اما» و «اگر» و «احتمالاً» و «ممکن است» و «شاید» و «بهنظر میرسد» نداشت) یه ایدئولوژی خطرناک جدید بسازه. ایدئولوژیای که در اون حرف همهٔ آدمها به یک اندازه ارزش شنیدن داره.
تعهد به این قاعده در حکومتداری یک اصل قابلدفاع و در سیاستگذاری یک پیشفرض ضروریه. اما به نظرم در رشد فکری و فردی، حرکت به سمت میانمایگی محسوب میشه (میانمایه = مایهٔ متوسط. شبیه همه).))
روز و روزگار خوش
اول سال وقتی دوره صوتی آموزش هدف گذاری رو در متمم دیدم،
گفتم: “این همه سال هدف گذاشتیم و برنامه ریزی کردیم ولی آخرش چی؟”
حداقل به تعداد سال های عمرمان، هدف های روی هم تلنبار شده داریم که شانس آوردیم بعضی هاشون رو فراموش کردیم و گرنه در این حجم هدف بی سرانجام حتی نمی تونستیم نفس بکشیم ( تازه فقط لیست اهداف اول هر سال رو در نظر گرفتم و از هدف های هر روز و هر ماه صرفنظر کردم).
امسال به نوعی با روند هر سال قهر کرده بودم و گفتم می خوام دیگه هدفی نداشته باشم بذارم هر چی پیش اومد، به نوعی هر روز هر چی برام مقدر شد همون رو بپذیرم و زندگیش کنم (یه جور رواقی گری بی ریشه و دست و پاشکسته) .
اما غافل از اینکه وقتی زیرساخت این نوع تفکر رو نداری، در این وادی پیش رفتن از پا درت میاره و حتی شوق زندگی رو از دست میدی و امیدی برای ادامه نداری.
در نهایت طاقت نیاوردم در مقابل این دوره مقاومت کنم و بعد از بیش از سه ماه که از سال گذشت در تیرماه این دوره رو خریدم.
برخی اتفاقات، زندگی آدم رو به قبل و بعد از اون اتفاق تقسیم می کنند و می توانم به جرات بگویم که این فایل صوتی برای من اینگونه بود. هر دقیقه این فایل آموزشی پر از معنا و مفهوم هایی هست که دست میذاره روی اشتباهاتت روی گره هایی (گره هایی گاها کور) که نمی فهمیدی چرا اینجای مسیرم گره خورده.
هر قسمت را چندین مرتبه گوش دادم و در هر دفعه تکرار باز هم مطلب جدید برایم داشت، چقدر به نفهمیدن هایم فهم بخشید.
چقدر بی هوا و اشتباه زیست می کنیم و زندگی مون به واسطه این اشتباه های به ظاهر بی اهمیت، شده یک کلاف سردر گم. این فقط یک مقوله تحت عنوان “هدف گذاری” بود که همیشه قرار بوده کمک مان کند تا بهتر و موفق تر زندگی کنیم و به واسطه ندانستن ( البته کاش نمیدانستیم، ما اشتباه آموخته ایم) اینگونه ما را به دردسر انداخته.
خیلی یاد گرفتم خیلی فهمیدم خیلی برایم دنیای مبهم روبرویم شفاف شد.
در کنار تمام مطالب ارزشمند دوره، یک چیز از لحظه شنیدن این دوره از ذهنم بیرون نمی رود، هر لحظه که می خواهم تصمیم بگیرم فلان کار را انجام بدهم هر چقدر کوچک، به خودم می گویم:
“آیا می خواهی از روبیکان عبور کنی؟”
من از دیروز، شروع به “مکتوب کردن” دوره ی هدف گذاری کرده ام.
این ۸ ساعت فایل صوتی رو، پیش بینی می کنم ظرف ۲۴ ساعت مکتوب کنم. کلمه به کلمه اش رو.
به گمانم کاملاٌ می ارزه که یک روز از عمرم رو (۲۴ ساعت)، به مکتوب کردن این دوره اختصاص بدم.
چندین هفته بعد و پس از اتمام این کار، نتایجش رو اینجا خواهم نوشت.
من فکر می کنم این اقدام، یادگیری من رو افزایش خواهد داد و باعث خواهد شد بهره ی بیشتری از این دوره ببرم.
تا اینجا، فایل اول رو مکتوب کرده ام. جملات مهم رو با رنگی دیگر نوشته ام. دور مفاهیم کلیدی خط کشیده ام.
و قصدم این هست به سبکی که در کتاب از کتاب یاد گرفته ام، در جاهای لازم، “حاشیه نویسی” هم داشته باشم.
سلام . عرض ادب مجدد خدمت تیم متمم، متممیها و محمدرضا شعبانعلی عزیز
الان چندماه و چندین بار از شروع دوره و گوش دادن من به فایلهاش میگذره
اما یکچیز واقعا ذهنم رو مشغول کرده، و برمیگرده به یکی از کامنتهای محمدرضا که در جواب یکی از دوستان گفتند “هدف باید از جنس نیاز باشه!”
من هرچقدر فکر میکنم، سرچ میکنم و میگردم، چنین هدفی برای خودم پیدا نمیکنم، و صادقانه هدفی ندارم که من رو از خواب بلند کنه و نمیدونم چطوری هم پیداش بکنم، در متمم هم سرچ کردم و جواب سوالم رو پیدا نکردم، اگر امکانش هست، ممنون میشم راهنماییم کنید که چطور هدفی برای خودم پیدا بکنم که از جنس نیاز باشه و من رو به حرکت در بیاره؟.
با سلام و وقت بخیر
سوال مهمی را مطرح کردید
به نظرم برای یافتن انگیزهها، چند منبع خیلی خوب وجود دارد که در ادامه مطرح میکنم.
یافتن انگیزهها
نوشته چه چیزی به من انگیزه میدهد؟ از محمدرضا عزیز، عالی است.
در کنار آنها، ارزشهای شما در کار و زندگی چه هستند؟ (سلسله مراتب ارزشها) و پرسشنامه ارزشهای شخصی عالی است.
در حالت کلی به نظرم
برای موفقیت و رضایت
چه شغلی، چه حتی تفریحی، واقعا احتیاج به مطالعه سلسله دروس استعدادیابی | آشنایی با انواع استعداد و روش شناسایی استعدادها است.
بدون مطالعه این سلسله دروس، عملا هیچ شناختی از خودمان پیدا نمیکنیم.
تشنگی
در ادامه بخشی از این دیدگاه محمدرضا شعبانعلی عزیز، سرپرست سایت متمم را نقل میکنم
روز و روزگار خوش
طبق مطالب با ارزش و شنیدنی از مدل هایی که در فایل های صوتی هدفگذاری شنیدم جای یک زاویه دید شاید کمی سنتیتر اما کاربردی را خالی دیدم که دوست دارم پیرامون هدف و هدف گذاری در اینجا به آن اشاره کنم:
مفهوم واژه «عزم»
در متون دینی و ادبیات کلاسیک به معنای تصمیمی قطعی و ارادهای استوار برای انجام یک عمل مهم و حیاتی بهکار رفته است. این واژه در زبان عربی به معنای
«عقد القلب علی امضاء الامر»
یعنی بستن دل بر انجام کاری است،
و از همین رو، در کلام بزرگان لغت نیز معنای فرمان قاطع و حتمی را به خود گرفته است (راغب اصفهانی، ۱۳۳۲: ۳۳۴؛ زبیدی، بیتا: ۸/۳۹۲).
در بررسی کاربردهای تاریخی و متنی این واژه، باید توجه داشت که عزم هم در ساحت فردی و هم در ساحت اجتماعی، نقشی کلیدی ایفا میکند. در حوزۀ فردی، عزم به معنای تصمیمی است که شخص برای رسیدن به یک هدف بلندمدت و ارزشمند اتخاذ میکند، و در این مسیر بر هر گونه تردید و سستی غلبه میکند.
در حوزه اجتماعی و سیاسی، عزم زمانی بهکار میرود که فرد یا گروهی مسئولیت انجام وظیفهای مهم را بر عهده میگیرند و این تصمیم به دلیل پیامدهای اجتماعی و سیاسی آن از اهمیت خاصی برخوردار است.
در قرآن کریم، واژه عزم و مشتقات آن بهوضوح معنای ارادهای جدی و تصمیمی قطعی در امور مهم را بیان میکنند. برای مثال:
۱٫ در آیه ﴿فاذا عزمت فتوکل علی الله﴾ (آلعمران/۱۵۹)،
واژه «عزمت» به معنای اتخاذ تصمیمی جدی و نهایی در امور مهم است که با تکیه بر خداوند همراه میشود. این آیه به نوعی به مخاطب دستور میدهد که پس از اتخاذ تصمیمی قاطع، باید به خدا توکل کرده و امور را به او واگذار کند. در اینجا، عزم صرفاً یک تصمیم نیست، بلکه ارادهای است که پس از مشورت و اندیشه، به یقین رسیده و به خدا سپرده میشود.
۲٫ در آیه ﴿و ان عزموا الطلاق﴾
(بقره/۲۲۷)
عزم به معنای تصمیم قاطع زن و شوهر برای جدایی است. این آیه نشان میدهد که طلاق، امری است که تنها پس از عزم و تصمیمی جدی و همهجانبه میتواند انجام شود. این عزم باید ناشی از بررسی همهجانبه و تلاش برای حفظ پیوند زناشویی باشد؛ به همین دلیل، در فقه اسلامی نیز طلاق بدون در نظر گرفتن شرایط و اهمیت آن، امری مذموم تلقی میشود.
۳٫ در آیه ﴿و لاتعزموا عقده النکاح حتی یبلغ الکتاب اجله﴾
(بقره/۲۳۵)،
واژه عزم به معنای تصمیم قاطع برای عقد ازدواج آمده است. این آیه بیان میکند که تا پایان یافتن مدت مقرر، نباید عقد نکاح بسته شود. در اینجا عزم به معنای تعهدی رسمی و جدی است که نباید پیش از موعد انجام شود، و نشاندهنده اهمیت زمانبندی در تعهدات اجتماعی و خانوادگی است.
این مفاهیم بهخوبی نشان میدهد که عزم در قرآن کریم به معنای ارادهای راسخ و تصمیمی است که با جدیت و درک عواقب آن همراه است و از سوی دیگر، در فرهنگ اسلامی این واژه در موقعیتهایی بهکار رفته است که تعهد و التزام عملی به همراه داشته باشد.
عزم و اولوالعزم
یکی از مصادیق بارز واژه عزم در قرآن، مربوط به پیامبران اولوالعزم است. این اصطلاح برای پیامبرانی بهکار رفته است که به دلیل ثبات قدم، استواری در دین و تحمل دشواریهای بیشتر در مسیر رسالت، به این نام شناخته میشوند. زمخشری در تفسیر کشاف، اولوالعزم را به معنای «صاحبان جدّ و ثبات و بینش» معرفی کرده است (زمخشری، بیتا: ۴/۳۱۳).
اولوالعزم بودن این پیامبران به معنای توانایی آنها در اتخاذ تصمیماتی است که نه تنها سرنوشت شخصی آنها، بلکه مسیر حرکت امتها را تغییر داده است. این پیامبران به دلیل تحمل سختیها، پذیرش مسئولیتهای سنگین و پایداری در برابر مشکلات، به عنوان الگوی اراده و عزم الهی در میان انسانها شناخته میشوند.
تفاوت عزم با مفاهیم مشابه
در متون اسلامی، واژه عزم در تقابل با واژههایی چون «تصمیم»، «رخصت» و «عزیمت» نیز بررسی شده است. در سیره نبوی، میان عزم به معنای تصمیم قطعی و رخصت به معنای اجازه عمل اختیاری تمایز قائل شدهاند. بهعنوان مثال، زمانی که پیامبر در جریان فتح مکه به همراهان خود اجازه دادند تا روزه را ادامه دهند یا آن را بشکنند، این امر در ابتدا بهعنوان یک «رخصت» مطرح شد.
اما در مرحله بعد، وقتی به آنها دستور دادند که برای تقویت قوای جسمانی افطار کنند، این دستور بهعنوان «عزیمت» یا فرمان الزامی تلقی شد (ابنحنبل، بیتا: ۳/۳۵؛ ابوداود، ۱۴۲۵: ۴۴۹).
همچنین، مفهوم «عزیمت» به معنای الزامی بودن و وجوب داشتن عملی، در مقابل «رخصت» که دلالت بر اختیار عمل دارد، در روایات اهلبیت نیز مورد تأکید قرار گرفته است. این تفاوت نشان میدهد که عزم نه تنها به معنای تصمیم قاطع است، بلکه دارای بار الزامی و التزامآور است که بر انجام یک وظیفه یا ترک آن دلالت دارد.
نتیجهگیری
از مجموع این تحلیلها میتوان نتیجه گرفت که واژه عزم در ادبیات اسلامی و قرآنی، به معنای ارادهای راسخ و جدی در انجام کارهای مهم و حیاتی است. عزم، برخلاف تصمیمات معمولی، همواره به دنبال انجام کاری است که ارزش و اهمیت ویژهای دارد و دارای الزام عملی و معنوی است. به همین دلیل، در مواردی که عزم از سوی خداوند یا پیامبران صادر شود، معنای فرمان قطعی و لازمالاجرا را به خود میگیرد و از سویی دیگر، زمانی که از سوی انسان مطرح شود، نشاندهنده ارادهای قاطع و پایدار برای رسیدن به هدفی والا است
تشکر میکنم از متمم بابت این هدیه ارزشمند؛ دوره بسیار جذاب و آموزندهای هست.
موقع شروع دوره، یکی از سوالات جدیم این بود که بالأخره دیگران بگیم هدف مون رو یا نباید به کسی گفت؟ :) که محمدرضای عزیز خیلی جذاب و شیوا، در مسیر دوره نسبت محیط، اطرافیان، دیگران، خود تعیینگری پرداخت و مایندست و نوع نگاهم در هدفگذاری تغییر اساسی پیدا کرد.
محمدحسن جان.
این بحث «به بقیه بگیم یا نگیم» همونطور که خودت بهتر میدونی، واقعاً هم یکی از بحثهای مهم در هدفگذاریه.
میخوام یه گزارش کوچیک از زمانی که داشتم محتوای این فایل رو آماده میکردم برات بگم شاید سرنخی بده برای مطالعه و جستجوهای بعدی.
وقتی داشتم مطالب و یادداشتهام رو برای این بحث هدفگذاری مرور میکردم و سعی میکردم اونها رو توی یه ساختار جا بدم، دو گزینه داشتم. یه گزینه همون چیزیه که الان میبینی و فایل بر اساس اون تنظیم شده. یعنی این که مدل روبیکان رو بذارم وسط و همهٔ حرفها رو در قالب اون مطرح کنم. البته دو مدل سادهتر هم بود که دیدم نمیتونم همهٔ حرفهام رو در قالب اونها جا بدم و یه چیزایی بیرون میمونه.
یکی مدل GROW که در کوچینگ رایجه و مدل ساده و قشنگی هم هست: Goal / Reality / Obstacles / Way Forward
دومی که خیلی سادهتره: WOOP مخفف Wish / Outcome / Obstacle / Plan
خلاصه این که رویکرد اول این بود که بحث حول یک «مدل» شکل بگیره. و به نظرم روبیکان مناسبتر، جامعتر، علمیتر و قابلاتکاتر بود. ضمن این که نوع چارچوبش یه جوریه که بالاخره هر بحثی رو میشه یه جاش جا داد.
اما یه آلترناتیو دیگه هم داشتم که تا آخرین روزها دلم نمیومد کنار بذارمش. اونم اینه که یک کلمه بگم میشه goal setting رو معادل «خودتنظیمگری / self-regulation» بگیریم و کلاً این که ما هدفی برای خودمون تعیین میکنیم و سعی میکنیم به اون هدف برسیم، بسیار شبیه چیزیه که در سایبرنتیک و علم سیستمها به اسم «خودتنظیمگری» شناخته میشه و در روانشناسی شناختی و روانشناسی رفتاری هم یک سرفصل کاملاً بزرگ و جدیه.
البته الان هم چند بار در این دوره صوتی یه جورایی به این مفهوم اشاره کردهام. اما خیلی سریع از کنارش رد شدم.
مزیت این که هدفگذاری رو در چارچوب خودتنظیمگری ببینیم اینه که اصلاً یک لایه از مسئلههایی مثل «به بقیه بگم؟ نگم؟» و یا این که «به هدفم رسیدم؟ نرسیدم؟ حالا که نرسیدم چکار کنم؟» بالاتر میریم. انگار که تا حالا داشتی توی جاده راه میرفتی. یهو یه هلیکوپتر بهت دادن گفتن مسیر رو ادامه بده. نوع نگاه آدم به سوالها، دغدغهها، موانع، دوراهیها و … عوض میشه. دیگه خیلی از اون سوالهای رایج در هدفگذاری رنگ خودشون رو از دست میدن.
چون ما هدف انتخاب نمیکنیم که بهش برسیم. ما یک موجود زنده هستیم که داریم خودمون رو روی یک مسیر (یا جریان یا منطق یا فرایند یا مجموعه شاخص) «تنظیم» میکنیم.
اگر با این رویکرد جلو میرفتم، خیلی بحث جالب میشد. اما ایرادش این بود که واقعاً با فایل صوتی نمیشد بحث رو دقیق جا انداخت. لازم بود خیلی دقیق و قدم به قدم بحث جلو بره (مثل درسهای متنی متمم). ایراد دوم هم این بود که من دلم میخواست بحثم رو با واژههایی که الان در هدفگذاری رایج هست جلو ببرم (چه توی ایران چه کشورهای دیگه). که نشون بدم با همین ترمینولوژی و بدون این که کار خیلی عجیب و غریبی بکنیم، میشه حرفهای دیگهای هم زد.
خلاصه این که اون رویکرد دوم موند. و الان امید من اینه که آروم آروم بحثمون که جلو میره، اونها رو توی هدفگذاری (و احتمالاً بخشی رو در مدل ذهنی) بگنجونم.
ممنونم بابت توضحیات
ذهنیت بهتر و شفافتری نسبت به هدفگذاری و دوره داد و با این توضیح و رویکرد، باعث شد iterate مفیدتری روی محتوا و مباحث داشته باشم.
فقط اینکه اوایل بعد از خوندن این کامنت، متأسفانه «خودتنظیمگری / self-regulation» رو با نظریه «خودتعیینگری / Self-Determination» یکی در نظر گرفتم و داشتم پیش میرفتم و بعداً متوجه شدم که فرق دارن :) ولی سرنخ خوب و جذابی برای ادامه دادن مباحث و درس شد به نظرم.
با این توضحیات، خیلی خوشحال میشم که در رابطه با «خودتنظیمگری / self-regulation» هم بتونم در متمم یادگیری بیشتری داشته باشم.