کتاب این کیمیای هستی؛ درباره حافظ | استاد شفیعی کدکنی
بسیاری از ما دوست داریم با ادبیات کهن خود رابطهی نزدیکتری داشته باشیم و از همنشینی بزرگانی چون سعدی و حافظ و مولوی، بهرهی بیشتری ببریم.
اما فاصلهی فرهنگی و زبانی ایجاد شده طی قرون اخیر، این همنشینی و همکلامی را کمی دشوار کرده است و مناسب است که در این مسیر، از همراهی ادیبان و شعرشناسان و منتقدان بزرگ زمان خود بهره ببریم.
در این میان، اگر دغدغهی همکلامی و همراهی با حافظ را دارید و دوست دارید از نگاه او به دنیا بنگرید و به تعبیر حسین منزوی، حافظ «ترجمان جهان»تان باشد، یک گزینهی خوب، کتاب این کیمیای هستی متعلق به استاد #شفیعی کدکنی است.
این کتاب در سه جلد تدوین و منتشر شده که جلد اول آن، به مقالههای مرتبط با زیباییشناسی و جهان شعری حافظ اختصاص یافته است. در جلد دوم، نکات و یادداشتهایی را دربارهی کلمات و عبارات و ابیات حافظ میخوانیم و جلد سوم، درسگفتارهای دانشگاه تهران استاد کدکنی است. به زبان سادهتر، جلد سوم شامل جزوههایی است که در کلاس ایشان ثبت و ضبط شده و بعداً تنظیم و منتشر شده است.
ما به عنوان نمونههایی از متن کتاب، چند پاراگراف را جدا کردهایم که برایتان میآوریم. ابتدا با مطلبی آغاز میکنیم که پشت جلد کتاب هم نقل شده است:
با اطمینان میتوان گفت که هیچ ملتی، شاعری از نوع حافظ ندارد.
فردوسی بیشوکم نظایری در جهان دارد و سعدی نیز. حتی جلالالدین مولوی هم. ولی حافظِ ما در فرهنگ بشری بیمانند است؛ شاعری که شعرِ فارسیِ او را زاهدان و عارفان در قنوتِ نماز به جای ادعیه و آیات عربی بخوانند و در عین حال زندیقان هر دورهای شعرِ او را آینهی اندیشههای خود بدانند و از نظرِ «پیر خطاپوش» حافظ که بر قلمِ صنع چنان اعتراض خطرناکی کرده است شادمان باشند و در زندگی روزانه، مردمِ ما، دیوانش را در کنار قرآنِ مجید، سر سفره عقد و هفتسین سالِ نو قرار دهند و با آن فال بگیرند و استخاره کنند، چنین شاعری در جغرافیای کرهی زمین و در تاریخ بشریت منحصربهفرد است و همانند ندارد.
در ادامه، بخشی از فصلِ حافظ و معنای زندگی را میآوریم. البته این بخش جزئیات و ظرافتهای بسیاری دارد و ما با بریدن یک قطعه، به محتوای آن ظلم کردهایم:
«سعادت» واژهای عاطفی است که به زبان علم قابل توضیح نیست.
ممکن است کسی یا کسانی ما را در برابر مفهوم این واژه «اقناع» کنند، اما هرگز نخواهند توانست چیزی را برای ما «اثبات» کنند. اگر عبارتی و اندیشهای در پیرامون «معنای زندگی» بر ما عرضه شود و ما از آن «لذت» ببریم، این به معنیِ آن نیست که «حقیقتِ» زندگی و «معنای» آن را دریافتهایم.
تنها چیزی که دربارهی آن میتوان گفت این است که آن عبارت در آن لحظه ما را «اقناع» کرده است و هر لحظه امکانِ آن هست که عبارتی دیگر، حتی در جهتِ خلافِ آن را بشنویم و اقناع شویم. اینجا قلمروِ «نفی» و «اثباتِ» منطقی نیست. اینجا قلمرو «اقناع» است.
… قرار نبود که این یادداشتِ بسیار کوتاه وارد چنین میدان پهناوری شود، میدانی که تاریخ بشریت در برابر آن دستاوردِ روشنی ندارد. غرض این بود که ببینیم حافظ به معنای زندگی چگونه نظر کرده است و در یک کلام، چه فهمی از حیات داشته است.
نخستین بیتی که درین چشمانداز از حافظ نظر مرا به خود جلب کرد، این بیت حیرتآور و درخشان اوست که:
عاشق شو، ار نه روزی کارِ جهان سرآید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
درست است که او تفسیری و تعریفی از ماهیت حیات ارائه نداده است ولی هدفِ زندگی را عاشقی دیده است.
… نباید کوتاهبینانه عشق را در مطالبات جنسی محدود کنیم. عشق عالیترین واژهای است که تمام کمالاتِ روحیِ بشری را زیر چتر خود میتواند جای دهد.
استاد کدکنی در بخش دیگری از جلد نخست این مجموعهی سهجلدی، به ترجمهناپذیری شعر میپردازد و مطالب زیبایی را از جاحظ نقل میکند. خواندن چند سطر از این بخش هم خالی از لطف نیست:
در فرهنگ خودمان، نخستین کسی که مدعی است ترجمهی شعر محال است، جاحظ (متوفای ۲۵۵) است. وی در کتاب الحیوان میگوید:
«الشعرُ لا یُستطاعُ اَن یُتَرجَمَ و یا یَجوزُ علیهِ النَقل [ در کتاب، متن کامل آمده است ] ». یعنی «و شعر، تابِ آن را ندارد که به زبانی دیگر ترجمه شود و انتقال شعر از زبانی به زبان دیگر روا نیست. و اگر چنین کنند، «نظمِ» شعر بریده و وزن آن باطل میشود و زیباییِ آن از میان خواهد رفت و نقطهی شگفتیبرانگیز آن ساقط خواهد شد و تبدیل به سخن نثر خواهد شد. نثری که خودبهخود نثر باشد زیباتر از نثری است که از تبدیل شعرِ موزون حاصل شده باشد».
نمیدانم در دنیای قدیم، قبل از او چه کسانی چنین نظریهای را دنبال کردهاند، قدر مسلّم این است که در دورهی اسلامی هیچکس به صراحت او و با توضیحات او به امتناع ترجمهی شعر از زبانی به زبان دیگر نیندیشیده است.
امروز هم که نظریههای ترجمه در فرهنگهای مختلف بشری شاخ و برگهای گوناگون به خود دیده است، باز هم در جوهر حرفها، چیزی آن سوی سخن جاحظ نمیتوان یافت. آخرین حرفی که در پایان قرن بیستم در این باره زده شده سخنِ شیموس هینی (Seamus Heany) برندهی جایزهی نوبل ادبیات چند سال قبل است که در مصاحبهای در اکتبر سال ۱۹۹۵ گفت:
Poets belong to the language not to the world یعنی «شاعران به زبان تعلق دارند و نه به جهان.»
[ ایشان در ادامه، نکاتی را در اصلاح و تعدیل موضع جاحظ مطرح میکنند و ضمن صحهگذاری بر دشواری ترجمه، به برخی ترجمههای موفق نیز اشاره میکنند. ]
به عنوان بخش پایانی، برخی توضیحات استاد شفیعی کدکنی دربارهی کلمات و اصطلاحاتِ موجود در ابیات حافظ را برایتان انتخاب کردهایم. بسیاری از این کلمات، چناناند که ما فکر میکنیم معنای آنها را میدانیم. اما بعد از توضیحات، متوجه میشویم که این مفاهیم در عصر حافظ دارای معنای متفاوتی بودهاند و پیام دیگری را منتقل میکردهاند:
دیدمش خرّم و خندان…: «خرم» را امروزه به معنی تر و تازه و سبز و شاداب به کار میبریم. اما دقیقترین معنی خرّم که در استعمالات اولیه هم مدّ نظر بوده نشئهای است که در اثر مستی به انسان دست میدهد.
در تاریخ برامکه هم میبینید که وقتی کسی مشکل خویش را با صاحبمنصبی در میان گذاشته و قول مساعد برای حل آن دریافت کرده است، برای دیگری که تعریف میکند او میپرسد: «این سخن در خرّمی گفت یا در حالتِ عادی؟»
منظور این است که آیا قول مساعد را در حالت مستی داده یا زمانی که هشیار بوده است؟
رطلِ گران اصطلاحی است که ممکن است با لیتر Litre رابطه داشته باشد.
رطل، واحدی بوده برای مایعات و در تمدن اسلامی تقریباً شکل استاندارد شدهای بوده. وقتی این رطل پُر میشده میگفتهاند رطل گران.
جاندار: محافظ و نگهبان. همانچیزی که امروز از زبان انگلیسی وارد در محاورهی بعضی از اهل سیاست شده و به آن بادیگارد میگویند.
از آنجا که «جان» در این کلمه به معنی «تن» نیز میتواند باشد، پس معنی دقیق کلمه «محافظ تن» است، یعنی همان بادیگارد.
حافظ به همین معنی نظر داشته که گفته است:
یار دلدار من ار قلب بدینسان شکند
ببرد زود به جانداری خود پادشهش
جانداری یک شغل و منصب رسمی بوده است و کسی را جاندار میگفتهاند که امرا و دیگران را در هنگام جلوس شاه اجازهی ورود میداده است.
به صحرا آمدن: هر نوع آشکار شدنی را به صحرا آمدن میگفتهاند و هر آشکار کردنی را به صحرا آوردن و به صحرا افکندن و به صحرا نهادن.
عطار میگوید: «چو آدم را فرستادیم بیرون / جمال خویش بر صحرا نهادیم»
[ حافظ میگوید: ] «دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم / و اندرین کار دل خویش به دریا فکنم»در پایان لازم به ذکر است که این مجموعهی ارزشمند، به همت نشر سخن تهیه و به بازار عرضه شده است.
[ لینک مرتبط: صفحه معرفی و خرید کتاب این کیمیای هستی (نشر سخن) ]
چند تذکر دربارهٔ بخش معرفی کتاب متمم
متمم سایت فروش کتاب نیست. و جز کتاب «از کتاب» محمدرضا شعبانعلی - که خود متمم آن را منتشر کرده - صرفاً به معرفی، بررسی و نقد کتاب میپردازد.
صِرف معرفی کتاب در متمم لزوماً به معنای تأیید محتوای آن کتاب نیست. پس حتماً متن معرفی را کامل بخوانید. ممکن است نقاط ضعف برخی کتابها پررنگتر از نقاط قوتشان باشد. ضمن این که معرفی کتاب در متمم لزوماً به این معنا نیست که آن کتاب جزو منابع تدوین درسها بوده است. جز در مواردی که صریحاً به این نکته اشاره، در باقی موارد صرفاً ممکن است با هدف آشنایی کلی با موضوع یا نویسنده و یا نقد کتاب به آن پرداخته شده باشد.
متمم برای معرفی کتابها هیچ نوع هزینهای دریافت نمیکند و صرفاً اهداف آموزشی خود را مد نظر قرار میدهد.
دستهبندی کتاب های روانشناسی و توسعه فردی
کتابهایی در مورد یادگیری و مدل ذهنی
چند کتاب درباره بهبود مهارت های ارتباطی
مطالب، فایلها و کتابهای مربوط به کتابخوانی
خرید کتاب از کتاب نوشته محمدرضا شعبانعلی
راهنمای خواندن و خریدن کتاب (فایل صوتی)
کتابخوانی | چگونه کتابخوان شویم؟
فهرست کتابهای پیشنهادی برای ترجمه
پاراگراف فارسی | جملات منتخب کتابها
دوست عزیز.
شما با عضویت رایگان به عنوان کاربر آزاد متمم (صرفاً با تعیین نام کاربری و کلمهی عبور) میتوانید به حدود نیمی از چند هزار درس متمم دسترسی داشته باشید.
همچنین در صورت تمایل، با پرداخت هزینه عضویت، به همهی درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. فهرست برخی از درسهای مختص کاربران ویژه متمم را نیز میتوانید در اینجا ببینید:
فهرست درسهای مختص کاربران ویژه متمم
از میان درسهایی که در فهرست بالا آمده است، درسهای زیر از جمله پرطرفدارترین موضوعات هستند:
دوره MBA | مذاکره | کوچینگ | توسعه فردی
فنون مذاکره | تصمیم گیری | مشاوره مدیریت
تحلیل رفتار متقابل | تسلط کلامی | افزایش عزت نفس
چگونه شاد باشیم | هوش هیجانی | رابطه عاطفی
خودشناسی | شخصیت شناسی | پرورش کودکان هوشمندتر
اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید دربارهی متمم بیشتر بدانید، میتوانید نظرات دوستان متممی را دربارهی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی میشناسند:
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : برف
نخست این که با دیدن این پُست اصلا سرمست شدم. حافظِ کبیر ...
حافظ منتقد اجتماع است. حافظ عاشق است. حافظ اهل همدلی ست. حافظ طنز دارد و اهل خنده است. حافظ گریستن از ته دل را بلد است، حافظ دشمن ریاکاری و دو روییست. به قول بهاءالدین خرمشاهی: حافظ کاملاً انسان است نه انسانِ کامل.
حافظ رند را از معنی منفی دور میکند و به آن معنای مثبت میدهد. حافظ پیرمغان را به موجودی نیمه اسطورهای تبدیل میکند و به آن هویتی منحصر به فرد میدهد. حافظ همه را به داشتن پیر و راهنما میخواند اما خودش پیری ندارد. حافظ عارف و عاشق است. در عین حال از زمین و دغدغههای آن و مخصوصاً مبارزات اجتماعی هرگز به دور نیست. دست به ناسزا دادنش هم خوب است مثلا:
ای مگس عرصۀ سیمرغ نه جولانگه توست عرض خود میبری و زحمت ما میداری
اگر قرار بود تنها یک کتاب را بردارم و بروم بیشک آن دیوان حافظ است چون در هر حالتی و برای تمام منهای ما حرفی برای گفتن دارد.
در فقر:
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را
در بحرانهای مختلف:
هان مشو نومید چون واقف نئی از سرّ غیب باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور
عشقهای تنی:
من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم که عشق از پردۀ عصمت برون آرد زلیخا را
من همواره در هر مسئلهای حافظ را طرفدارِ انسان و مخصوصا کسی که درک میکند یافتهام نه در مقام نصیحتکننده. خیلی رند و زیرک و اهل دل است مثلا در این بیت:
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش که تو خود دانی اگر عاقل و زیرک باشی
حافظ قضاوت نمیکند، درک میکند و میفهمد و در اشعارش به همدلی میرسد. برای همین شعرش را در هر حال و فضایی میشود خواند. دل آدم را قرص میکند درحالیکه از راه کتمان حقایق معجونی هوشربا برای تسکین نمیسازد. او میبیند و انتقاد هم میکند:
زمان به مردم نادان دهد زمان مراد تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس
یا
جای آنست که خون موج زند در دل لعل زین تغابن که خزف میشکند بازارش
ولی آخرسر میبینیم قشنگ مجابمان میکند و ما را به مرحلۀ «اقناع» میرساند که زندگی با تمام زیر و بم و پستی و بلندیهایش لایق عشق ماست و چنین میسراید:
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که درین گنبد دوار بماند...