Menu

فایل صوتی | مقدمه‌ای بر تفکر سیستمی

تفکر سیستمی

منظور از تفکر سیستمی چیست؟ چرا باید با تفکر سیستمی آشنا باشیم؟

سیستم یعنی «مجموعه‌ای از اجزاء مرتبط با هم» که با تعامل خود، ماهیتی فراتر از تک‌تک آن اجزاء می‌سازند. آب‌و‌هوا، بدن انسان، سازمان‌ها، اقتصاد کشورها، فرهنگ، کسب‌و‌کارها، اینترنت و شبکه‌های اجتماعی، همگی نمونه‌هایی از سیستم‌ها هستند.

بسیاری از فرصت‌هایی که امروز در اطراف ما وجود دارد، و نیز بسیاری از چالش‌ها و تهدیدهایی که محیط کسب‌و‌کار و زندگی ما را هدف گرفته‌اند، در سیستم‌ها ریشه دارند. پس حالا که سیستم‌ها تا این حد تمام زندگی ما را احاطه کرده‌اند، ناگزیریم برای درک بهتر ویژگی‌ها و رفتارهای سیستم‌ها تلاش کنیم.

تفکر سیستمی، ابزار  و مدلی است که با این هدف شکل گرفته و توسعه یافته است.

محتوای دورهٔ آموزشی مقدمه‌ای بر تفکر سیستمی

دوره‌ی آموزشی مقدمه‌ای بر تفکر سیستمی مجموعه‌ای از فایل‌های صوتی (حدود شش ساعت و پانزده دقیقه) با صدای محمدرضا شعبانعلی است که در آن مفاهیم اولیهٔ تفکر سیستمی آموزش داده شده است.

چنان که در فهرست مطالب می‌بینید، بخشی از محتوای این فایل صوتی، با آن‌چه در مجموعه درس‌های تفکر سیستمی متمم آمده مشترک است. در عین حال، بخش‌هایی هم به آن افزوده شده و مثال‌ها و توضیحات متنوعی برای تفهیم بهتر موضوعات به کار گرفته شده‌اند.

دانش تفکر سیستمی، بسیار گسترده است و نمی‌توان آن را در قالب چند ده یا چندصد ساعت گنجاند. با این حال، این دورهٔ صوتی آموزشی – می‌تواند پلهٔ نخست برای ورود به دنیای بی‌پایان سیستم‌ها باشد.

مجموعاً ۳۷۵ دقیقه

خرید مجموعهٔ آموزشی مقدمه‌ای بر تفکر سیستمی

هزینه دوره آموزشی مقدمه‌ای بر تفکر سیستمی ۵۸۵ هزارتومان است که با کلیک بر روی دکمه‌ی زیر می‌توانید آن را پرداخت کرده و فایل‌های صوتی را دریافت کنید.

فایل‌ها در قالب mp3 هستند و روی تمام سیستم‌های پخش صوتی قابل‌استفاده‌اند. پس از خرید محصول، همهٔ گزینه‌های زیر برای دریافت فایل‌ها هم‌زمان در اختیار شما قرار می‌گیرند:

◼️  نمایش لینک دانلود

بلافاصله پس از پرداخت، لینک دانلود فایل‌ها برایتان نمایش داده می‌شود. می‌توانید آن‌ها را روی گوشی یا لپ‌تاپ خود ذخیره کنید.

◼️  دریافت لینک دانلود از طریق ایمیل اعلام‌شده

لینک دانلود فایل‌ها به ایمیل شما هم ارسال می‌شود. بسته به ترافیک سرور ممکن است ایمیل را چند دقیقه دیرتر دریافت کنید. ضمناً به علت تعداد زیاد لینک‌ها در ایمیل احتمال دارد که ایمیل متمم اسپم شود. بنابراین حتماً شاخهٔ Junk یا Spam ایمیل خود را چک کنید.

  امکان دانلود فایل‌ها و گوش دادن به آن‌ها در صفحهٔ دانلود

شما در متمم عضو نیستید (یا اگر هستید، الان لاگین نکرده‌اید). اعضای متمم که در حالت لاگین‌کرده خرید می‌کنند، پس از خرید در صفحهٔ پروفایل خود همواره به لینک دانلود دسترسی دارند و می‌توانند فایل‌ها را دانلود کرده یا آنلاین گوش دهند. برای استفاده از این سرویس لازم نیست کاربر ویژه باشید و همین که عضو رایگان متمم (کاربر آزاد)‌ باشید کافی است: ثبت نام کاربر آزاد

اگر لینک فایل‌ها را دریافت نکردید به آدرس trust at motamem.org ایمیل بزنید تا همکاران ما به سرعت این مسئله را پیگیری کنند.

سوال‌های پرتکرار دربارهٔ متمم

متمم چیست و چه می‌کند؟

فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟

هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟

آیا در متمم فایل های صوتی رایگان برای دانلود وجود دارد؟

با متمم همراه شوید

آیا می‌دانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور می‌توانید به جمع متممی‌ها بپیوندید؟

سرفصل‌ها  ثبت‌نام  تجربهٔ متممی‌ها

۱۴۶ نظر برای فایل صوتی | مقدمه‌ای بر تفکر سیستمی

  1. محمدرضا رضائی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۲ درس)

     از این عیدی بسیار مفید خیلی سپاسگزارم.

    یک معلمی داشتم، می گفت برخی از مطالب برای اینکه در ذهن شما جا بیفتند، نیازه که خیس بخورند (با گذشت زمان و تکرار، بهتر اونها رو درک می کنید). فکر می کنم، این درس و موضوع تفکر سیستمی، برای من، از اون درس هاست.  با هربار گوش دادن به آن و یا خواندن مطلبی درباره اش، متوجه نکات بیشتری می شوم و بیشتر لذت می برم.

    هم خود مطالب و نحوه بیان آن ها، هم نحوه چیدمان موضوعات و مطالب و ارتباط آن ها با یکدیگر و هم بیان مثال های رویکرد سیستمی و غیرسیستمی در مسایل روز، که با گوشت و پوست لمسشون می کنیم، بسیار عالی بودند.

    به خصوص، از موضوعات آسیب ها و خطرات تفکر سیستمی، نشانه های ضعف در تفکر سیستمی و اهمیت و نحوه شناسایی اجزاء و مرزهای سیستم بسیار استفاده کردم.

    شاید بد نباشد، در صورت امکان، هر یک از جلسات این دوره در صفحه ای مجزا آورده شوند و ضمن داشتن تمرینی مربوط به آن جلسه، امکان طرح پاسخ و گفتگو و احیانا پرسش در مورد آن درس فراهم شود. 

    امیدوارم جناب شعبانعلی، این معلم عزیز و دوست داشتنی، باز هم برایمان از سیستم ها و تفکر سیستمی بگوید و بنویسد.

  2. سلام وقت بخیر

    ممنون و متشکر بابت ارایه مطالب و هدیه عالی جناب شعبانعلی بزرگوار…

    خواستم بدانم توصیه متمم در خصوص گوش دادن به این فایلها قبل از درس تفکر سیستمی است یا بعد از آن؟

     با تشکر فراوان

  3. با سلام و احترام به همراهان متممی

    هدیه بسیار ارزشمند و مرتبط با معضلات امروز جامعه ما 

    از مکانیک کلاسیک  (نیوتنی) تا مکانیک کوانتومی

    تا قبل از ارایه مکانیک کوانتومی مدل مکانیک کلاسیک (نیوتنی) قادر بود با شناخت نیروهای وارد بر یک جسم و با بکارگیری قانون دوم نیوتن و برخی فرضیات (گرانش زمین و در نظر نگرفتن مقاومت هوا ) بسیاری از پدیده های فیزیکی را با تقریب بسیار خوبی تحلیل و پارامترهای فیزیکی مختلف مانند سرعت – شتاب – مکان مشخص نماید.

    اما مدل مکانیک کلاسیک قادر به پیش بینی و تحلیل رفتار پدیده های فیزیک مدرن(جدید) مانند نور و سیستم های چند ذره ای (بس ذره ای ) و در مقیاس ابعادی اتم نبود لذا جهت بررسی پدیده های فیزیک مدرن (جدید) مدل دیگری توسط هایزنبزگ – شرودینگر و دیگران پایه گذاری شد که به مکانیک کوانتومی مشهور است.  بسیاری از مسایل فیزیک مدرن که تا قبل از آن فیزیک کلاسیک جوابی برای آن نداشت توسط مدل مکانیک کوانتومی قابل بررسی و تحلیل شد.

    ضرورت یادگیری تفکر سیستمی 

     مسایلی که امروز در جامعه درگیر آن هستیم با تفکر خطی و سنتی (کلاسیک) قابل بررسی و تحلیل نمی باشند لذا همانند گذار از مکانیک نیوتنی به مکانیک کوانتومی برای تحلیل مسایل فیزیک گذار از تفکر سنتی به تفکر سیستمی برای تحلیل و تصمیم گیری در مورد حال و آینده یک ضرورت است .  

     

  4. محسن صحراییان گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۲ درس)

    سلام جناب شعبانعلی عزیز
    وقت بخیر
    ممنون از این همه لطفی که هر سال به ما داشتی و داری و همیشه پنجره جدیدی رو جلوی روی ما باز می کنی و به ما یاد آور می شوی که چقدر نمی دانیم.
    حقیقتش یک نکته غیر مرتبط (و شاید هم مرتبط) به این بحث و افق زمانی بود که نمی دانم اصلا مطرح کنم یا نه و حتی نمی دانم اینجا جای مناسبی است برای مطرح کردن آن یا نه؛ ولی دل رو به دریا می زنم و همین جا مطرح می کنم؛ نهایتش کم محلی معلم و یا ترکه چوب اوست که در هر دو صورتش بهتر از مطرح نکردنش است (:
    چند سال است راهی را به نام متمم آغاز کردی و از همان ابتدا، دغدغه اصلی این راه را، اصلاح شیوه آموزش و دسترسی به منابع دست اول دنیا برای علاقمندان عنوان کردی.
    می دانم در این راه خیلی موفق بودی؛ می دانم افراد کاربلدی را در متمم آموزش دادی؛ می دانم افراد دانا مثل خودت کم نداریم؛ می دانم بحث تو ترویج علم و روش علمی است که اصلا وابسته به شخص نیست؛ می دانم خیلی برنامه ها برای آینده داری ولی یک سوال ذهنم را درگیر کرده که برنامه ات برای بازنشستگی و بعد از خودت چیست؟
    آیا می خواهی موسسه ای مثل متمم راه اندازی کنی و مربیانی تربیت کنی که این راه را ادامه دهند و یا می خواهی نسل بعد، مثل خیلی از بزرگان دیگر، تو را از آثاری که در فایل های صوتی، کتاب ها  همین متمم و جاهای دیگر منتشر کردی بشناسند و این راه را ادامه دهند؟ در هر حال ممنون میشوم برنامه آینده ات را با ما به اشتراک بگذاری.
    (شاید بگویی که چه ربطی به تو دارد ولی می خواهم از پاسخت برای اصلاح نگرشم به دنیا و برنامه آتی خودم استفاده کنم.)
    ببخشید اگر زیاده گویی کردم و ممنون از این همه لطفی که به ما داشتی و داری.

  5. عبدالحمید خسروی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۳ درس)

    درود بر همراهان متمم

    درود بر محمدرضا شعبانعلی عزیز از اینکه وقت و انرژی می ذارند برای همه. 

    اعتراف می کنم که حال و هوای ایام عید در ایام کودکی ما گرفتن عیدی بود و بازی و شیطنت و تعطیلی مدرسه و…

    همین حس را من در اسفند ماه داشتم و منتظر عیدی محمدرضا بودم. حتی به پشتیبان متمم هم ایمیل زدم و کنجکاو بودم که آقای شعبانعلی امسال چی برامون داره و این حس جالبیه 

    اما برای من قبل از تولد متمم ،محمدرضا را در تهران در یک دوره آموزشی تفکر سیستمی به همراه استاد خرم دیدم و شیفته این موضوع شدم و سال ها از صحبت های ایشان در این زمینه در کارم استفاده کردم.

    این را مطرح کردم که به محمدرضا بگویم لطفا ادامه مسیر و نقشه راه تفکر و تحلیل سیستمی را با ما بمانید . ما الان از موضوع مفاهیم و ادبیات و برداشت های تفکر سیستمی عبور کرده ایم و نیاز به تحلیل های عمیق محمدرضا هستیم. نیاز به زیبایی نگاه ایشان در دیدن موضوع از زوایای مختلف داریم. کنار هم قراردادن اندیشه های متخصصان تفکر سیستمی در تالیف ها یا ترجمه یا مقاله های متعدد هستیم و این موضوع بسیار بسیار از نظر من متممی ارزشمند هست و شاید از نظر سایر همراهان متممی هم اینطور باشه.

    پس محمدرضا لطفا این مسیر را ادامه بدهید و در موضوعات آینده تفکر سیستمی با ما باشید.

     

  6. احسان میرزائی گفت: (عضو ویژه)

    با سلام و تشکر از این هدیه بسیار ارزشمند و آموزنده.

    من موفق نشدم یکی از منابع معرفی شده یعنی کتاب Systems thinking and management science از Daellenbach رو جایی پیدا کنم. کتاب های دیگری از این نویسنده در سایت Amazon موجود هست ولی کتاب ذکر شده وجود نداره. ممنون میشم اگر وبسایت یا راهی برای تهیه این کتاب هست معرفی بفرمایید.

    • محمدرضا شعبانعلی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۸ درس)

      احسان عزیز. تذکر شما کاملاً به‌جاست.

      این کتاب در سال ۲۰۰۳ – چنان‌که در فایل PDF منابع اشاره کرده‌ام – با عنوان Systems Thinking and Management Science منتشر شد و در ویرایش بعدی در سال ۲۰۱۲ با عنوان Management Science: Decision-making through systems thinking ارائه شد.

      من از این جهت به نسخهٔ جدیدتر اشاره نکردم که ویرایش جدید، تفاوت‌های اندکی با ویرایش اول دارد. و در ذهنم این بود که به نوعی نشان دهم که کتاب، حدوداً دو دهه قدمت دارد (البته یک نسخهٔ خام‌تر هم از همین کتاب در سال ۱۹۹۵ منتشر شده).

      نسخه‌ای که در حال حاضر در بازار است، همان نسخه‌ای است که شما اشاره کردید و Palgrave Macmillan در سال ۲۰۱۲ با همان عنوان Management Science (و Systems Thinking در تیتر فرعی) منتشر کرده است.


      من در موارد مشابه هم، معمولاً سعی می‌کنم به تاریخ نخستین انتشار اشاره کنم. مثلاً با وجودی که نسخهٔ کتاب پنجمین فرمان خودم مربوط به بعد از سال ۲۰۰۰ بود – بر خلاف قواعد رایج ارجاع‌دهی که می‌گویند تاریخ نسخهٔ در دسترس خودتان را بنویسید – همان ۱۹۹۴ را نوشتم تا مشخص باشد سنگه این بحث را در چه زمانی مطرح کرده است.

       

      در این مورد خاص که هم ناشر تغییر کرده بود و هم عنوان کتاب، درست بود که به این موضوع اشاره کنم که بی‌دقتی کردم و اشاره نکردم.

       

  7. محمد مهدی اکبریان گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۱ درس)

    تقریبا ۸ سالی هست که تلاش میکنم مطالب بیشتری در حوزه تفکر سیستمی یاد بگیرم و هیچوقت حس نکردم کافیه ولی خیلی دوست داشتم این فایل مثل سال گذشته چکیده ای از تفکرات یکی از بزرگان مدیریت باشه. با همه ی این احوالات همیشه به خودم میگم هر چه از آقای شعبانعلی رسد نکوست و چی از این بهتر که تو حوزه ای هست که جز علایق منه. ممنون بخاطر این هدیه ارزشمندتون

    • محمدرضا شعبانعلی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۸ درس)

      سلام محمدمهدی جان.
      برای من هم راحت‌تر بود تا چکیدهٔ اندیشه‌های یکی از متفکران در حوزهٔ تفکر سیستمی را نقل کنم. چون زحمت کمتری داشت. فرض کنید راسل  اکاف را انتخاب می‌کردم. اکاف چند کتاب و مقالهٔ کلیدی دارد که کم‌حجم هستند و روی هم شاید چهار یا پنج هزار صفحه هم نشوند (بعضی آثار دیگرش، به مقتضای زمان خاص نوشته شده‌اند و الان کمتر مفیدند). جدا از این که تقریباً آثارش را حفظ هستم، کتاب‌هایش را هم همان زمان که می‌خوانده‌ام، علامتگذاری کرده‌ام. یعنی می‌توانستم یک روز صبح بنشینم و شش ساعت در مورد اکاف حرف بزنم و ضبط کنم و دنبال کارهای دیگرم بروم.
      همین کار را با پیتر سنگه هم می‌توانستم انجام دهم. 
      شبیه همین کار را در مورد برتالانفی هم می‌شد انجام داد (شاید اندکی بیشتر زمان می‌برد. چون مدت زیادی از خواندن آثارش می‌گذرد).
      فارستر و استرمن که حتی کمتر زمان می‌بردند. چون در سال‌های اخیر هم کارهای دینامیک سیستم انجام داده‌ام و حضور ذهنی بهتری در مورد آثارشان دارم.
      حتی می‌شد فقط در مورد سیستم‌های پیچیده حرف زد که تقریباً هیچ زمانی نمی‌برد و در حال رانندگی هم می‌توانستم ده یا بیست ساعت در موردش فایل ضبط کنم.
      اما مشکل این است که این کار «غلط» و «گمراه‌کننده» بود. علت هم این است که چنان‌که در فایل گفتم، ذات تفکر سیستمی، این که است که رویکردهای مختلفی به آن وجود دارد. ارزش این حوزه در آن است که آن را از نگاه‌های مختلف ببینیم. نکتهٔ  دیگر هم این است که جسارت پیدا کنیم مسائل روزمان را با آن‌ها تطبیق دهیم.
      همین الان برخی کامنت‌ها را ببینید، برخی دوستان – که در شوق یادگیری آن‌ها تردید ندارم – در مورد برخی بدیهیات سیستمی، فکر می‌کردند که بین متخصصان اختلاف‌نظر وجود دارد. چرا چنین خطای فاحشی اتفاق می‌افتد؟ چون آنقدر در مثال‌های کلاسیک غرق شده‌ایم که وقتی وارد قلمرو سیاست‌گذاری‌های روزمره می‌شویم، نمی‌توانیم آن‌ها را با مبانی فکری و سیستمی تطبیق دهیم. 
      به همین علت، در آموزش تفکر سیستمی، ناگزیریم بحث را به شکل دیگری جلو ببریم. البته که این کار باعث شد من به جای کار ساده‌ای که می‌توانست خالص ۶ ساعت وقتم را بگیرد، بیشتر از ۲۰۰ ساعت برای مرور منابع و پیدا کردن رویکرد مناسب وقت بگذارم. در عین این که می‌دانستم بعضی نکات، احتمالاً به چشم بیشتر مخاطبان نخواهد آمد و شاید متوجه برخی ظرافت‌های بحث – در مقایسه با روایت رایج و سنتی‌تر از تفکر سیستمی – نشوند (مثلاً در بحث مرز سیستم). با این حال، برایم مهم بود که خودم حس کنم کار درست را انجام داده‌ام.
      البته که مرور تاریخی شخصیت‌ها و متفکرین خوب است. اما وقتی خود علم تا حدی جا افتاده باشد. تفکر سیستمی هنوز در کشور ما در این وضعیت قرار نگرفته و حتی برای تبیین برخی واضحات آن هم دچار مشکل هستیم (در همین کامنت‌ها ببینید. برخی دوستان، نمی‌دانستند سیاست‌گذاری با سیاست فرق دارد. برخی دیگر، نمی‌دانستند که بر سر بسیاری از مبانی سیاست‌گذاری‌های سیستمی، اختلاف‌نظر بین متخصصین وجود ندارد). در این وضعیت، مرور افکار یک شخصیت، بیشتر مصداق «سر کار گذاشتن» مخاطب است. و به فرض هم که مخاطب متوجه نشود (که معتقدم متوجه می‌شود)، خودم که می‌دانم چه کرده‌ام و این آزارم می‌دهد.
      امیدوارم چند سال بعد، اگر عمر و فرصتی بود، و تفکر سیستمی بیشتر رواج پیدا کرد (نه در اسم، در رسم و شیوهٔ اندیشیدن)، فرصتی فراهم شود که جداگانه و مورد به مورد، اندیشهٔ اندیشمندان این حوزه را مرور کنیم.
       
       

      • سجاد رحیمی مدیسه گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۶ درس)

        آقای شعبانعلی سلام. من امروز فایل‌های دوره را تمام کردم و بسیار بهره بردم و متشکرم.

        یک حلقۀ مفقوده و گمشده‌ای در تکمیل محتواهای تفکر سیستمی وجود داره به نظر، دانش و تجربۀ خودم و اون، عدم راهکارهای اجرایی و توصیه‌های کاربردی هست.

        بنده حدود ۷سال هست که عملاً در فضاهای مشاوره‌ای و آموزشی به سازمان‌ها و کسب‌وکارها وارد شدم؛ بحث تفکر سیستمی ، واقعیاتی رو در اجرا با توجه به فرهنگ و بلوغ سازمان ها ایرانی و حتی کسب و کارهای کوچک و متوسط به خودش می بینه که باعث می شه این نیاز احساس بشه.

        امسال به یاری خدا قصد دارم بخشی از تجربیات و دانش خودم رو در حوزه تفکر سیستمی که تماماً میدانی و پروژه محور و حاصل تجربیات خود بنده و تیم همراهم بوده رو در قالب یک مقاله منتشر و سپس با محتوای تکمیلی در قالب یک کتاب چاپ کنم؛ آیا متمم یا حضرتعالی از این حرکت های دانشی، حمایتی می کنید؟ یا احیانا مشارکتی؟ با تقدیم احترام

      • محمد مهدی اکبریان گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۱ درس)

        سلام و درود آقای شعبانعلی

        توضیحاتتان کامل بود و تقریبا به اهمیت و ارزش کاری که انجام دادید بیشتر پی بردم، صحبت های من چند دلیل ساده داشت: اول اینکه فایل های صوتی در مورد پیتر دراکر خیلی به دلم نشست و به قول شما باید سعی کنیم مدل ذهنی این دانشمندان را یاد بگیریم و توضیحاتتان در مورد دراکر و کتاب هایش خیلی کمک کرد تا بتوانم اندکی با مدل ذهنی دراکر آشنا شوم و این تجربه برای من بسیار شیرین بود. دوم اینکه شخصا به نوع نگاه و مدل اندیشیدن دانشمندان (به ویژه دانشمندان حوزه مدیریت و روانشناسی) خیلی علاقه دارم و شاید یک جورایی من را سر ذوق می آورد. نمونه اش هم آقای برتالانفی که واقعا چیزی از ایشان و ایده هایشان در حوزه تفکر سیستمی نشنیده بودم و اولین بار در متمم راجع به شان خواندم و فهمیدم که خیلی از ایده های حوزه تفکر سیستمی حاصل کار ایشان است.
        سوم اینکه فکر می کنم فهمیدن نظرات و شیوه تفکر دانشمندان شاخص هر حوزه کمک می کند به موضوعات از جنبه های متفاوتی نگاه کنیم. به طور مثال وقتی به هنری مینتزبرگ و کتاب جنگل استراتژیش فکر می کنم اشتیاقم در مورد فهمیدن نظرات و نگاهش در خصوص مسائل مختلف بیشتر می شود.

        در مجموع شاید دلایلی که آوردم حاصل علایق شخصی و نوع نگاه بنده باشد اما به عنوان یک عضو کوچک از یک خانواده ی بزرگ خواستم نظر خود را بگویم تا شاید زمینه ساز کارهای ارزشمندی مانند فایل صوتی پیتر دراکر شود. خیلی ممنون بخاطر توجه تون

  8. ehsan varastehnejad گفت: (عضو ویژه)

    سلام و عرض ادب

    شنیدن شما همیشه برای من جذاب بوده و نحوه بیانتون پر از حس و خوب و دلنشین  است.

    در این مجموعه فایل صوتی علاوه بر تفکر سیستمی من خیلی از نحوه بیانتون آموختم جناب شعبانعلی.

    چیزی که خیلی توجه من رو جلب کرد همراه کردن شنونده با خودتون و هم ترازی علمی بود که در جای جای این فایل حس میشد، خیلی برام جذاب بود که عبارت­ های انرژی بخشی مثل: همان­طورکه همتون میدونید یا شما بهتر میدونید و … رو  به کار میبردید.

    دوست دارم چیزی که از این فایل یاد گرفتم رو اینجا هم بنویسم و خیلی دوست دارم نظرشما و بقیه دوستان رو جویا بشم.

    همونطور که خودتون بارها گفتید این فایل مقدمه ­ای بود بر تفکر سیستمی و ساعت­ها میشه این بحث رو بسط داد.

    به نظرم چند تا واژه جاش خالی بود توی این فایل و دوست دارم برای یادگیری بیشتر خودم اینجا بیارمشون.

    اثر پروانه ­ای: به نظرم یکی از بهترین کلماتی که میشه تاثیر اجزا روی هم رو تفسیر کرد این کلمه است، در قسمتی از فایل اشاره شد به اینکه تغییر در یکی از اجزای سیستم میتونه یه تغییر دیگه ­ای رو یه جای دیگه به وجود بیاره که در نگاه اول هیچ ارتباطی با تغییر اولیه نداره و به نظرم عبارت اثر پروانه­ ای خیلی برازنده ­ی این بخش میتونست باشه.

    اثر شلاقی: در هنگام زلزله و علم طراحی سازه ­های بلند یه عبارتی هست به اسم اثر شلاقی و در محاسبات طراحی لحاظ میشه، همانطور که از اسمش مشخصه این اثر بیانگر اینه که اگر پایین سازه به اندازه ایکس واحد هنگام زلزله جا به جا بشه در طبقه­ ی آخر این جا به جایی به مراتب بیشتر از پایین سازه خودش رو نشون میده و اگر تو محاسبات این اثر لحاظ نشه ممکنه طبقات آخر در اثر نیروی شلاقی جدا بشن از سازه، در واقع اگه بخوام بهتر بنویسم ممکنه در یک سیستم یه تغییر کوچک در یک جایی باعث به وجود آمدن همان متغییر در مقیاس بزرگ بشه. در واقع متغییر که همون جابه جایی هست تغییر نکرده ولی اندازه­ ش خیلی بزرگتر شده.

    اثر دومینو ای: به نظرم واژه ­ی دومینو خیلی از نظر مفهومی میتونه توی تفکر سیستمی جا داشته باشه وتاثیر اجزا رو روی هم نشون بده.

    خیلی لذت بخش بود این هدیه ­تون و تقریبا بدون وقفه تا آخرش رفتم و لذت بردم.

    خدا قوت مهندس شعبانعلی عزیز

    • محمدرضا شعبانعلی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۸ درس)

      سلام احسان جان.

      از لطفت ممنونم. الان که داشتم حرف‌هات رو می‌خوندم، با خودم فکر کردم و به نکتهٔ جالبی رسیدم. اون سبک حرف زدن که مثال زدی، ناخودآگاه به بخشی از روش درس دادن من تبدیل شده و خودم خیلی وقت‌ها بهش توجه ندارم (البته این ایراد نیست. حتی شاید مزیت باشه). اما چیزی که جالبه اینه که این سبک رو معمولاً وقتی دارم که لباس «معلم» یا لباس «مشاور» تنم می‌کنم. جاهایی که از این نقش فاصله دارم، مثلاً در برخی از مطالب روزنوشته‌هام یا حتی کامنت‌هام در روزنوشته و متمم، این سبک کمرنگ می‌شه (و البته این رو هم ایراد نمی‌دونم). خلاصه این که برای خودم جالب بود جایی که می‌خوام معلم باشم، جمله‌بندی‌هام تغییر می‌کنه. البته علتش هم مشخصه. معلمی کردن یعنی «همراهی کردن در مسیر کشف» و ذات این همراهی، هم‌قدمی رو می‌طلبه.

      در مورد اشاره به اصطلاحاتی که گفتی، کاملاً موافقم که اصطلاحات مهمی هستند. و خودم هم فکر می‌کنم اگر قرار باشه این مجموعه، بخش دوم یا سومی داشته باشه، خیلی خوبه بهشون پرداخته بشه. این که در این شش ساعت اول به سراغ‌شون نرفتم دو علت داشت:

      علت اول این که طبیعتاً بحث تا این‌جا خیلی مقدماتی بود. اما اصطلاحاتی که تو اشاره کردی، یه جنبهٔ سنگین و جدی دینامیکی دارن که طبیعتاً پیش‌نیازهای بیشتری براشون وجود داره.

      علت دوم هم این که بعضی از این اصطلاحات، به فرمول‌های ریاضی نیاز داره و حتی اگر فرمول رو نگیم، لااقل به نمودارهای متعدد نیاز داره. و بدون این‌ها، ممکنه مفاهیم اشتباه برداشت بشه. یعنی هنوز مطمئن نیستم که آیا بلدم این‌ها رو در قالب صوت بگم؟ یا باید در قالب نوشته گفت که دست بازتر باشه. خودم تا حالا نمونهٔ‌ موفقی از بیان صوتی این مفاهیم ندیده‌ام. حالا باید در طول زمان با خودم کلنجار برم ببینم چه‌جوری میشه بیان خوبی براشون پیدا کرد. همین مباحث مقدماتی تفکر سیستمی هم چنین مسیری رو طی کرده‌ان و الان به نظرم روشی پیدا کرده‌ام که بشه راحت‌تر بیانشون کرد.

      جاهایی که این دقت و وسواس نبوده، برداشت‌هایی شکل گرفته که اصل موضوع قربانی شده. مثلاً خیلی وقت‌ها زمانی که از اثر شلاقی صحبت می‌شه، رابطهٔ اثر شلاقی با ساختار بررسی میشه، اما نقش «تأخیرهای سه‌گانه» کمتر بررسی می‌شه و همین باعث میشه که افراد یا در تشخیص مصداق‌ها مشکل پیدا کنن و یا در انتخاب نقاط اهرمی مناسب، برای کاهش شدت اثر شلاقی.

      یا در مورد اثر پروانه‌ای، بیشتر به یه استعاره تبدیل میشه برای این که بگن حتی یه کار کوچک می‌تونه اثر بزرگ ایجاد کنه. مثلاً این‌جوری که: «یک میلیون تومن امروز میدی به یه فقیر. دنیا می‌چرخه و می‌چرخه و اون زندگیش عوض میشه و یه روز کارآفرین بزرگی در اون‌ور دنیا میشه.» حالا کمی دراماتیک گفتم. اما معمولاً این‌جور وقت‌ها آدم‌ها راحت اصطلاح اثر پروانه‌ای رو به کار می‌برن.

      در حالی که اثر پروانه‌ای می‌گه به همین آدم که ۱۰۰۰۰۰۰ تومن دادی و خوشبخت شد، اگر ۱۰۰۰۰۱ می‌دادی ممکن بود به فلاکت کشیده بشه و اگر ۱۰۰۰۰۱/۱ میدادی ممکن بود خیلی خوشبخت‌تر بشه و اگر ۱۰۰۰۰۱/۱۰۲ می‌دادی ممکن بود بدبخت بشه و اگر یک هزارم ریال از این پول برمی‌داشتی و بهش می‌دادی ممکن بود ثروتمندترین آدم دنیا بشه (می‌دونیم که اگر چنین شرایطی برقرار نباشه، مصداق اثر پروانه‌ای نیست).

      در واقع اثر پروانه‌ای، به «وابستگی شدید غیر deterministic به شرایط اولیه» اشاره داره و نه «تأثیر بزرگ ناشی از محرک‌های کوچک»

      شبیه همین رو در برخی مفاهیم دینامیکی دیگه هم دیده‌ام؛ مثلاً کمتر کسی رو دیده‌ام که وقتی به بحث path dependency می‌رسه، خارج از مثال‌های کلاسیک، مثال‌های درست بزنه. و خودم هم در این لحظهٔ خاص، بلد نیستم بدون معادلات ریاضی، به زبان ساده این بحث رو توضیح بدم (حالا باید فکر کنم و بعداً یاد بگیرم چه‌جوری باید گفت که برداشت درست شکل بگیره. قبلاً تلاش‌های ناموفقی داشتم. یه جوری گفتم که طرف، همون چیزی رو هم که بلد بوده یادش رفته).

      این ماجرای سوءبرداشت‌ها و پیچیدگی‌ها واقعاً گاهی به چالش تبدیل میشه.

      بذار یه مثال جالب برات بزنم. ببین من یه جای حرف‌هام گفتم تفکر سیستمی با این جمله همسو هست که «تو نیکی می‌کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز»
      این جمله‌بندی، جذابه و حس خوبی به مخاطب می‌ده. این که می‌بینه یه مفهوم سیستمی (نقطهٔ اثر در فاصلهٔ دور) در فرهنگ ما هم معادل داره. اما واقعیت اینه که اتفاقاً در فرهنگ ما معادل نداره.

      چون ایدهٔ‌ نقطهٔ اثر در فاصلهٔ دور اینه که تو نیکی می‌کنی در دجله می‌اندازی، ممکنه بعداً به جاش یه مار یه جا بیاد تو رو نیش بزنه. 

      در واقع، سیستم‌ها Value Neutral هستن. دلیل نداره اگر من کاری کردم که فکر می‌کنم کار خوبی هست، وقتی توی سیستم چرخید و به خودم برگشت، لزوماً یه اتفاق خوب باشه (این میشه مصداق فیدبک مثبت. در حالی که خیلی از حلقه‌های فیدبک، منفی هستن. و در سیستم‌های پیچیده مثل دنیا، اساساً حلقه‌های فیدبک به معنای سنتی وجود نداره که بشه از مثبت و منفی بودنشون حرف زد. در واقع می‌شه گفت: تو نیکی میکن و در دجله انداز و بشین ببین چه بلایی سرت میاد: خوب یا بد).
      اتفاقاً من خودم فکر می‌کنم زیبایی رفتارهای نیک و اقدام‌های اخلاقی به اینه که ما تقریباً هیچ‌وقت نمی‌تونیم تبعات واقعی‌شون رو در سیستم بدونیم. چه برای خودمون، چه برای کل سیستم. تو کاری می‌کنی که در افق فهم تو، درسته. و با این کار، خودت حس می‌کنی معنا داری. 

      بنابراین، اتفاقاً مفهوم افق اثر طولانی در بحث تفکر سیستمی، بر خلاف ظاهرش، از جنس کارما نیست. وقت ضبط فایل، همهٔ این‌ها توی ذهنم می‌چرخید. برام واضح بود که «تو نیکی می‌کن و در دجله انداز» و فقط بدون که «در بیابان اتفاقی خواهد افتاد (خوب یا بد)»  و دوست داشتم بگم که اگر جز این بود، کار خوب از جنس معامله بود و چون این‌طور نیست و چون «گاهی آدم‌های خوب،‌ در بدترین شکل می‌میرند و چون گاهی کثیف‌ترین انسان‌ها در بستر آرامش چشم به دنیا می‌بندن» کار خوب، زیبا است.
      دیدم پیچیده میشه، آخرش همون چند جمله رو گفتم و رد شدم.

      دلم می‌خواد وقتی این مباحث رو کامل‌تر می‌کنم (اگر زمانی فرصت شد) این نوع نکات رو هم بگم تا خیالم راحت باشه که تصویر ساده‌انگارانه‌ای از مفاهیم سیستمی ترسیم نکرده‌ام. 

      • ehsan varastehnejad گفت: (عضو ویژه)

        بارها خوندم پاسختون رو.

        قبلا یه جا گفته بودید که اگه بخوام تو یه کلمه خودمو تفسیر کنم اون کلمه "معلم "میتونه باشه. 

        منم اگه بخوام تو یه کلمه شما رو معرفی کنم اون کلمه "دقیق" از نظر منه.

        خیلی لذت بردم از ریز به ریز بررسی‌تون و خدا حفظتون کنه برامون ❤

  9. جواد بشیرپور گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۴ درس)

    سلام 
    کیف کردم از شنیدن مطالبی که قبلا توی درس های متمم و روزنوشته های معلم عزیزم محمد رضای جان به شکل های  مختلف آموخته بودم امیدوارم همونطور که توی فایل آخر شنیدم این چند ساعت لذت بخش شروعی باشه برای شنیدن بیشتر و بیشتر از معلم عزیزمون خیلی دوستون دارم امیدوارم که مشکل دست چپ تون سریع تر حل بشه و سلامت کامل رو بدست بیارید پایدار باشید

  10. با سلام و عرض احترام.

    این هدیه از تیم متمم بسیار ارزشمند و دوست داشتنی بود و جدا از ورود ذهنیت من به تفکر سیستمی، بنده رو مجذوب دانش و مدل گویش جناب شعبانعلی کرد و درنتیجش، بیشتر تمایل پیدا کردم تا روی مطالب و پادکست های موجود در متمم وقت بزارم و قطعا چیزهای زیادی رو میتونم از تجربیات ایشون یاد بگیرم.

    ممنون

  11. برای من، مطالبی که از استاد شعبانعلی عزیز و بزرگوار میخونم یا مطالعه میکنم، به سه بخش عمده تقسیم میشه:

    • بخشی که تبیین یک موضوع و مدعای کلی رو به عهده داره. این بخش رو حقیقتا با اشتیاق می‌شنوم و سعی می‌کنم یاد بگیرم.
    • بخشی که بیان مثال های فرضی برای موضوعات بالا است. این بخش هم کمک می‌کنه یادگیری‌های قبلی، به مرحله یادگیری کاربردی نزدیک‌تر بشه و از این جهت بسیار قابل استفاده است.
    • بخشی که بیان مثال‌هایی از وضعیت اجتماعی، اقتصادی یا جنبه‌های دیگه‌ی کشوره. در این باره نکته‌ای به نظرم می‌رسه که فکر کردم شاید خوب باشه با رفقای متممی در میون بذارم.

    به نظر میرسه مباحث دسته سوم، از این جهت که ما رو با زاویه دید و نوع تحلیل استاد شعبانعلی از مسائل آشنا میکنه، بسیار خوب و آموزنده است؛ با این حال فکر می‌کنم بعضی از این مسائل، میان اندیشمندان عرصه جامعه‌شناسی، اقتصاد و دیگر رشته‌ها با اختلاف نظرهای جدی همراهه. به این معنا که عده‌ای از متخصصین، یک پدیده اجتماعی رو مثبت ارزیابی کنن و عده‌ای منفی؛ یا عده‌ای یک تصمیم رو دقیقا ناشی از توجه به جنبه‌های مختلف یک مسئله میدونن و عده‌ای خیر. طبیعتا هر متخصص معتقده که عقلانیتی پشت این ارزیابی‌ها هست. به این ترتیب شاید به سادگی نشه بعضی از این موارد رو، به صورت مطلق ناشی از سطحی‌نگری، نبود تفکر سیستمی، یا ضعف‌هایی از این دست دونست.
    برای همین من فکر کردم که شاید وجود اختلاف نظر در این مسائل، باعث بشه که مثال زدنشون برای یک بحث خوب و عالی-مثل بحث بالا- اصل مسائل رو تحت الشعاع قرار بده و لااقل قدری تمرکز مخاطب رو کم بکنه.

    البته بنده متوجهم که یکی از رسالت‌های هر کلاس درس و دوره آموزشی اینه که نگاه مخاطب رو به وضعیت خود و جامعه‌ش، واقع‌بینانه‌تر کنه؛ با این حال فکر میکنم اکتفا به گفتنِ این مطلب که جامعه ما دارای این نقطه ضعف یا قوت هست، برای مخاطب، بینشی بیشتر از اونچه که قبلا داشت ایجاد نمیکنه؛ چرا که از تحلیل‌های پشت این ارزیابی با خبر نیست. و بیان تمام این تحلیل‌ها، به فرصت مجزا و مفصلِ دیگه‌ای نیازمنده.

    بی‌نهایت سپاسگزارم؛ هم برای این دوره‌ی واقعا ارزشمند و هم بابت وقت و توجه شما دوستان.

    • محمدرضا شعبانعلی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۸ درس)

      حمیدرضا جان.
      ابتدا باید تکلیف دو واژه را از یکدیگر جدا کنیم. آن هم «تبیین» و «تحلیل» است که گاهی معادل یکدیگر به کار می‌روند و گاهی هم، جای یکدیگر را اشغال می‌کنند. برداشت من این بود که آن‌چه در متن شما با عنوان «تحلیل» آمده،‌ بیشتر مفهوم «تبیین» مد نظر بوده است.
      واژهٔ تبیین که این روزها زیاد می‌شنویم، یک پیش‌فرض در پس خود دارد و آن «جهل مخاطب» است. وقتی می‌گوییم فلان موضوع را برای مخاطب تبیین می‌کنم، یعنی من «علم کامل» بر اوضاع دارم. برای این «جُهّال» حرف می‌زنم تا آن‌ها هم بفهمند.
      اما «تحلیل»، چنان‌که در فایل صوتی هم گفته‌ام، از جنس «شرح رفتار و ساختار سیستم‌ها»ست.
      من می‌پذیرم که جای تبیین در حرف‌های من کم است. علت هم این است که تبیین گاهی به توجیه تنه می‌زند و طبیعتاً توجیه، نه شغل من است و نه وظیفهٔ من.
      اما اتفاقاً در غالب مسائلی که مطرح کردم، تحلیل‌ها را هم گفته‌ام: «عدم توجه به تنوع ذی‌نفعان، نگاه کوتاه‌مدت، به تعبیر سنگه اصرار بر نقش زیاد دشمن بیرونی به جای ضعف درونی، نگاه جزیره‌ای، بی‌توجهی به مسطح‌شدن جهان فعلی، جدی‌نگرفتن توزیع‌شدگی در سیستم‌ها، اصرار بر تصمیم‌گیری متمرکز و سیاست‌گذاری از بالا به پایین» همگی از جنس «تحلیل» هستند. 
      آیا به نظر شما این‌ها بدیهی است؟ حداقل من در رسانه‌های رسمی خودمان، میلیون‌ها کلمه بر خلاف تک‌تک این‌ موارد دیده‌ام. به همین علت، بر این باورم که ما امروز با یک نظام فکری مکانیکی در تلاش برای زیستن در جهانی هستیم که به یک سیستم پیچیده (Complex System) تبدیل شده است.
      به گمانم این‌ها بدیهیات نیست. اگر بود، وضع امروز ما این نبود. و فکر می‌کنم آن‌ چیزی که شما معتقدید «برای مخاطب دانش ایجاد می‌کند» بیشتر از جنس «تبیین» به معنای رایج آن خواهد شد و از تحلیل فاصله خواهد گرفت.
      در عین حال، یک نکته را هم مهم می‌دانم: این روزها اصطلاح «متخصص» و «متخصصین» سکهٔ رایج شده است. راحت می‌گوییم: «متخصصین نظر متفاوت دارند.» 
      من از شما یک سوال می‌پرسم: فرض کنید در موضوعی مثل محدودیت اینترنت. متخصصی که می‌خواهد سیستمی بررسی کند، باید تحلیل دینامیکی سیستم‌ها را بفهمد (به عنوان یکی از درهم‌تنیده‌ترین سیستم‌های موجود در کشور و حتی در جهان).
      به نظر شما چند نفر از کسانی که با ادعای عنوان «متخصص»در زمینهٔ Governance اینترنت نظر می‌دهند و سیاست‌گذاری می‌کنند، می‌توانند یک معادلهٔ‌ دیفرانسیل حل کنند؟‌ یا یک شبیه‌سازی اجرا کنند؟ صریح می‌گویم: صفر. اصلاً چند نفر در میان سیاست‌گذاران چنین طرح‌هایی سراغ دارید بتوانند ده ساعت دربارهٔ Governance حرف بزنند؟ واضح است که منظورم شعار نیست. حرف تخصصی است (ده‌ساعت، یعنی سواد صفر. یعنی سواد حداقلی. سواد عامیانه). من سراغ ندارم. اگر بود بگویید تا به دست‌بوسی و پابوسی‌اش بروم. اما وقتی نیست، چگونه بین کسانی که وجود ندارند، اختلاف‌نظر به وجود بیاید؟
      کاغذپاره‌های دانشگاهی را که همهٔ ما داریم، سمت‌های رسمی که ماشاء‌الله در کشور ما خیرات می‌شود، متخصص درّ نایاب این روزهاست. به گمانم ما «صاحب‌رأی» زیاد داریم (یعنی یک رأی و نظری دارند؛ بی‌آن‌که بتوانند نظر خودشان را به شکل درست و علمی و دقیق بفهمند و به دور از پیش‌داوری‌های متعصبانه تحلیل کنند. بیشتر متکی بر پایهٔ ارزش‌ها و ترجیحات فردی هستند). اما متخصص کم داریم. وگرنه بسیاری از موضوعاتی که ما امروز، محل اختلاف «متخصصین» می‌دانیم، اصلاً‌ وجود نداشت. چون متخصصین، بر سر بسیاری از این موضوعات،‌ اختلاف‌نظر ندارند.
       
      در عین حال، ممنون می‌شوم اگر پاسخی را که به آقای امیدوار دادم بخوانید و نیز بسیار خوشحال‌تر خواهم شد اگر فرصت کردید نگاهی بر «پیش‌نویس مقدمه‌ای بر سیستم‌های پیچیده» هم بیندازید. زمانی قصد داشتم این بحث را کامل‌تر بنویسم و در چندهزار صفحه منتشر کنم، بعد دیدم ما در کشورمان آن‌قدر متخصص داریم که «به غمزه مسئله‌آموز صد مدرس شده‌اند» که دیگر جایی برای این بحث‌ها نمی‌ماند. این بود که انگیزه‌ام را برای آن بحث تخصصی از دست دادم و در حد همان چندصد صفحهٔ اول باقی ماند.

      پی‌نوشت: اگر بخواهم صادقانه بگویم، فکر می‌کنم تعبیر «اشاره به ضعف‌ها برای مخاطب بینش تازه‌ای ایجاد نمی‌کند» کمی کلیشه‌ای است و این اشارهٔ شما شاید ناشی از این بوده که کمی شتابزده به حرف‌ها گوش داده‌اید و فرصت نکرده‌اید اجازه دهید این مفاهیم در ذهن شما رسوب کند و آن‌ها را کامل هضم کنید. بگذارید یک مثال ساده بزنم. من در تعریف مرز سیستم گفتم هر چیزی که ما روی آن به نوعی تأثیر داریم و آن هم روی ما تأثیر دارد، داخل مرز سیستم قرار می‌گیرد.
      به نظر شما این نکته واضح است؟‌ هیچ بینشی به شما نداد؟
      حالا بگذارید یک مثال بزنم.
      آیا ما روی تحریم‌ها تأثیر داریم؟ بله. قطعاً داریم. چون اصول، قواعد، رفتارها، ایده‌آل‌ها و ارزش‌هایی داریم که باعث می‌شود تحریم شویم (اصلاً در مورد درست و غلط حرف نمی‌زنم. فقط می‌گویم تحریم‌ها از هویت ما و خواسته‌های ما و ارزش‌های ما و … ریشه می‌گیرند).
      آیا تحریم‌ها روی ما تأثیر دارند؟ بله. قطعاً دارند.
      حالا سوال من این است. چند نفر تحلیل‌گر می‌شناسید که درک کنند «تحریم، مسئلهٔ‌ داخلی و بخشی از سیستم ماست؟» یا اصلاً راحت‌تر بپرسم: «خودتان می‌دانستید که در تحلیل سیستمی، تحریم، مسئلهٔ داخلی است؟ یا فکر می‌کردید خارجی است؟» (اصلاً حواس‌تان بود که تحلیل سیستمی، با تحلیل سیاسی فرق دارد و باید در تحلیل سیاسی، تحریم را عامل خارجی و در تحلیل سیستمی، تحریم را داخل مرز سیستم در نظر بگیریم؟)
      چطور به سادگی می‌گوییم «اشاره به مشکلات و موضوعاتی که همه می‌دانیم؟» همین الان که من این را گفتم، شما باید چند ماه بروید و فکر کنید تا کم‌کم، گوشه‌ای از ابعاد این تک‌جمله را متوجه شوید (حتی اگر باز هم فکر کنید و این موضوع را عمیقاً درک نکنید، طبیعی است. چون بحث، واقعاً پیچیده است. شاید لازم باشد چند کتاب دربارهٔ فیدبک سیستمز بخوانید. من اگر راحت این موضوع را لمس می‌کنم، چون پانزده سال است با این مفاهیم زندگی کرده‌ام. هم جنبه‌های نرم آن را می‌شناسم و هم حل معادلات رویکرد سخت از این جنس، کار روزانه‌ام است. شما طبیعتاً زمان بیشتری نیاز دارید). مباحث سیستمی این‌طور نیست که سریع آن‌ها را بفهمیم. البته که فهم هم به معنای یافتن راه حل نیست، اما گام اول در یافتن راه‌حل است.
      مثال زیاد است. همان‌طور که گفتم، فکر می‌کنم اگر وقت بیشتری برای هضم و جذب بحث بگذارید، این مفهوم در درون ذهن شما زاینده‌تر خواهد بود.

      • دوست دارم بگم این رفتار خوبتون که با مشغله‌ی زیاد، وقت گذاشتید و اینقدر با حوصله و مفصل، پاسخ بنده رو دادید، خیلی برام ارزشمنده.

        از این بابت و از بابت نکات خوب و منبع قابل استفاده‌ای که معرفی فرمودید، ممنونم.

        خوشحالم که عضو متمم هستم. بیشتر از قبل.

  12. این مجموعه یکی از ارزشمندترین عیدی هایی بود که تا حالا گرفتم و چقدر من رو تشویق کرد که متمم خوانی رو مجدد شروع کنم بعد از این همه اتفاقات تلخ و عجیبی که داریم تجربه میکنیم این روزها. ممنونم ازتون محمدرضا و تیم متمم.

    پیشنهاد میکنم به دوستان متممی اگر اهل فیلم و سریال هستید فیلم the platform 2019 رو ببینید. من این فیلم رو قبلا دیده بودم و زمانی که فایل های صوتی آشنایی با تفکر سیستمی رو گوش دادم تک تک مفاهیم تفکر سیستمی برام تداعی میشد و براشون مصداق پیدا میکردم در این فیلم. 

     

  13. مهدی امیدوار گفت: (عضو ویژه)

    سلام
    تشکرها زیاد و پر تکرار بود، پس من کوتاه تشکر میکنم وتند نقد.
    ممنون از زمانی که گذاشتید.
    در تمام سال‌هایی که متمم را میشناسم، در مجموع، درآن، اینقدر حرف سیاسی نخوانده و نشنیده بودم که در این فایل‌ها یکجا بود.
    بحث اینکه همه چیز ما سیاسیت و بالاخره سیاست موثر است و غیره به جای خود، اما در مورد این ابزار آموزشی بی‌طرفی و خنثی‌سازی به قدری رعایت نشده بود که هر فرد با هر عقیده‌ای (احتمالا) بارها در بین بحث به میانه‌ی اخبار و اتفاقات این مدت پرتاب، و درگیر طرفداری یا مخالفت با بحث‌های مطرح شده میشد، که مسیر یادگیری را سخت میکرد.

    • امیر پورمند گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۲ درس)

      جالبه. اتفاقا من به خاطر همین جنبه از این فایل‌ها دو چندان خوشم اومد چون مثال‌های کلاسیک که همه جا هست. 

      یکی از مواردی که این دوره رو متفاوت می‌کنه مثال‌هایی هست که هممون همین الان باهاشون دست و پنجه نرم می‌کنیم. شاید آقای شعبانعلی با این کار می‌خواستند خوراک و تمرین‌هایی برای بیشتر فکرکردن بهمون بدن. ولی این‌بار نه تمرین در مورد مار کبرا و گنجشک، بلکه تمرین در مورد مسائل روز جامعه. 

      شخصا فکر می‌کنم راحت‌تر میشه در مورد مسئله «جلو کشیدن یا نکشیدن ساعت» یا «قرعه‌کشی ایران‌خودرو» تفکر سیستمی رو تمرین کرد چون این مسائل رو میشه در جاهای مختلف به بحث گذاشت و نظرات بقیه رو هم شنید ولی لزوما نمیشه با هر کسی در مورد مسائل تاریخی‌تر صحبت کرد. 

    • محمدرضا شعبانعلی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۸ درس)

      مهدی عزیز

      ابتدا در مرور گذرای کامنت شما، گمان کردم که قرار بوده کامنت را زیر بحث دیگری بگذارید و به اشتباه این‌جا ثبت کرده‌اید. چون در این مجموعهٔ صوتی تقریباً هیچ نوع بحث سیاسی وجود نداشت؛ البته به جز چند دقیقه از فایل اول که سه معنای پوپولیسم را گفتم و آن را می‌توان زیرمجموعهٔ مباحث اندیشهٔ سیاسی دانست (آن هم با کمی اغماض و بی‌دقتی).

      اما با قرائن دیگری که در کامنت‌تان بود،‌ مطمئن شدم که کامنت را در محل درستی ثبت کرده‌اید.

      پاسخ به کامنت شما می‌تواند طولانی باشد. اما به گمانم چند اشارهٔ‌ کوتاه، برای این که اصل و اساس آن را منتفی کند، کفایت می‌کند.

      به گمانم شما «سیاست» و «سیاست‌گذاری» را با هم اشتباه گرفته‌اید. این دو واژه، درست مثل «گرد» و «گردو» شبیه هستند، اما به همان‌ اندازه نامربوطند.

      در انگلیسی هم ما Policy داریم و Politics که ربطی به هم ندارند. خود ترجمهٔ Politics به «سیاست» خوش‌سلیقگی نبود. اما خطای بدتر، ترجمهٔ Policy به سیاست‌گذاری بود که باعث شد در زبان عامه، این دو مفهوم نامرتبط، یکسان گرفته شوند.

      چنان که شما به اشتباه، فکر کردید حرف سیاسی شنیده‌اید.

      اندک اشاره‌ای می‌کنم و مطالعهٔ بیشتر را به خودتان وامی‌گذارم. سیاست، بازی قدرت است. سیاستمدار کسی است که معنای قدرت را می‌داند و تعامل در زمین قدرت نابرابر را می‌داند. هم از این رو، اصطلاح هوش سیاسی را هم از جنس «درک درست مناسبات قدرت» می‌دانند. در رفتار سازمانی متمم، این مفاهیم را گفته‌ایم که گمان می‌کنم هنوز فرصت نشده بخوانید.

      اما سیاست‌گذاری، یعنی تصمیم‌گیری برای جهت دادن و کنترل یک سیستم برای رسیدن به مأموریتی که برای آن سیستم تعریف شده است. این تصمیم‌گیری‌ها، لحظه‌ای نیستند و سنجش تبعات‌شان،‌ نیازمند آگاهی عمیق به مفاهیم دینامیک سیستم‌هاست.

      آن‌چه در این فایل صوتی بارها به آن اشاره شده، از جنس سیاستگذاری است.

      جدا از این اساساً تفکر سیستمی از جنس سیاستگذاری است. حالا چه در نوع نرم آن، و چه در نوع سخت آن.

      این را از سه منظر بشنوید:

      کسی که این حرف را به شما می‌گوید، خود درس این حوزه را خوانده است؛ پای حرف بهترین اساتید این حوزه.

      کسی که این حرف را به شما می‌گوید، خود سال‌ها به مدیران، این درس را آموخته است.

      کسی که این حرف را به شما می‌گوید، نه به عنوان برداشت فردی،‌ بلکه به استناد ده‌ها کتاب و مقاله حرف زده است.

      هر کتاب تفکر سیستمی را که بردارید، با مثال‌های سیاست‌گذاری آغاز می‌شود. استرمن که تمام کتابش با معادلات دیفرانسیل پر شده و خشک‌ترین کتاب سیستمی را نوشته، بعد از سلام اول فصل، با حماقت‌های شائوشسکو، دیکتاتور رومانیایی در سیاست‌گذاری (و نه سیاست) آغاز می‌کند. آیا آن مثال هم شما را دلگیر می‌کند و به اشتباه فکر می‌کنید حرف سیاسی شنیده‌اید؟

      فارستر مقالهٔ خود را – چنان‌که در فایل گفتم – خطاب به نمایندگان مجلس آمریکا می‌نویسد و به آن‌ها می‌گوید که شعور سیاستگذاری جز با تسلط بر مفاهیم سیستمی حاصل نمی‌شود. آیا آن هم به نظر شما عجیب است؟

      بنابراین اجازه بدهید این‌گونه بگویم که: «تفکر سیستمی، اساساً با سیاست‌گذاری آمیخته است.» این در حوزهٔ تخصص من است و نه شما. و برای تأییدش هم شواهد زیاد است که دو نمونه‌اش را گفتم.

      پس شما نهایتاً‌ دو گزینه دارید: یا بپذیرید که تفکر سیستمی بیاموزید و مدام مثال‌های سیاست‌گذاری بشنوید و بخوانید.

      یا بگویید: «اصلاً‌ بهتر است متمم دربارهٔ تفکر سیستمی حرف نزند.»

      اما این که بخواهید تفکر سیستمی بیاموزید و از سیاست‌گذاری (تأکید می‌کنم: هیچ ربطی به سیاست که شما گفتید ندارد) حرف نزند،‌ شبیه این است که به دانشکدهٔ پزشکی بروید و بگویید: «من بدن انسان را که می‌بینم، چندشم می‌شود. نمی‌شود روی درختان تمرین کنیم و دربارهٔ آن‌ها حرف بزنیم؟»

      پس حالا به این‌جا می‌ رسیم که آیا متمم باید از تفکر سیستمی حرف بزند یا نه؟‌ این‌جا جواب من به عنوان بنیان‌گذار متمم این است که بله.

      جدا از این، به نکتهٔ دیگری هم اشاره کرده‌اید که من را شگفت‌زده کرد و حدس میزنم از پیش‌زمینهٔ نگرش سیاسی شما نشأت می‌گیرد. «بی‌طرفی» و «خنثی‌سازی» در ادبیات علمی جا ندارد. این که بگوییم هر کس نظری دارد و نظر همه معتبر است،‌ دربارهٔ موضوعات سلیقه‌ای و هنجاری است (مثلاً رنگ مناسب دیوار خانه یا باورهای ایدئولوژیک و مذهبی).

      در مقوله‌های علمی، چنین حرفی نداریم. این که نباید مشوق خارج از سیستم به سیستم تحمیل شود، یا بسیاری از موضوعات دیگری که من در قلمرو سیاست‌گذاری مطرح کردم، از جنس سلیقه نیستند.

      همان‌طور که آب در فشار متعارف در صد درجه می‌جوشد و اگر کسی گفت حالا من نظر متفاوتی دارم، نمی‌توانیم بگوییم نظر شما معتبر است.

      این شکل گفتگو که فلان موضوع مخالف و موافق زیاد دارد و نظر همه هم تا حدی محترم است، زیربنای پست‌مدرن دارد و در مقوله‌های هنجاری مطرح می‌شود (مثلاً آیا اخلاق مهم است؟ یا آیا اگر تو گرسنه هستی، من حق دارم سیر بخوابم یا نه؟).

      تأکید می‌کنم که من به سراغ مثال‌های پیچیده نرفتم و واضحات سیستمی را گفتم. در موضوعاتی که گفتم، اختلاف‌نظری «بین متخصصین» وجود ندارد.

      بنابراین،‌ تعارف نداریم، اساساً کسی که به تازگی وارد مباحث سیستمی شده، هنوز در جایگاهی نیست که طرفدار یا مخالف بحث‌هایی باشد که صاحب‌نظران سیستمی، دربارهٔ درستی آن‌ها اتفاق‌نظر دارند. این که بعضی از مباحث به قلمرو رسانه‌ها کشیده می‌شود،‌ یا برخی فعالان سیاست، بدون درک و شناخت از سیاست‌گذاری (و حتی ناتوان از روخوانی یک معادلهٔ دیفرانسیل ساده) به خود حق می‌دهند در این زمینه‌ها اظهارنظر کنند، مشکل دیگری است که اتفاقاً باید ریشهٔ بخش بزرگی از ناکارآمدی‌ها و وضع نامطلوب فعلی را در آن جست.

      آن چیزی که شما گفتید خنثی‌‌سازی، برای مبارزات انتخاباتی سیاستمداران است و نه برای اهل علم.

      خنثی‌سازی در قلمرو علم، اخته‌سازی است. نابارور کردن علم است. اگر سیاست‌گذاری غلط بوده، اگر احمقانه بوده، اگر جز با صفت غلط یا احمقانه آن را توصیف کنید، بی‌اخلاقی و بی‌شرفی است. و این گناه بزرگ، با اسم‌های شیک نامربوط مثل بی‌طرفی یا خنثی‌سازی، پاک نمی‌شود.

      یک چیز دیگر هم برای من عجیب است. ما که حتی کم مانده جدول‌ضرب را هم بومی‌سازی کنیم و نسخهٔ ایرانی-اسلامی آن را عرضه کنیم، چرا در این‌ مباحث سیاست‌گذاری، دردمان می‌گیرد که مثال‌های بومی بشنویم؟ آن هم وقتی که انبوهی مثال در دسترس داریم. آیا منطقی است که من در درسی که دربارهٔ سیاست‌گذاری است، از سیاست‌گذاری‌های غلط در ایالت فلوریدای آمریکا یا در شهرداری سیدنی مثال بزنم، حال آن که خود شما و همهٔ ما در بخش‌های مختلف زندگی خود،‌ قربانی سیاست‌گذاری‌های اشتباه بوده‌ایم و هستیم. چرا نباید برای اصلاح امور تلاش کنیم؟‌

      در پایان می‌خواهم یک بار دیگر بپرسم: چرا ما «واضحات سیاست‌گذاری» را با «رأی سیاسی» اشتباه می‌گیریم و به جای این که آن‌ها را به «درست و غلط» ارزیابی کنیم، در پی «بی‌طرفی و خنثی‌سازی» هستیم؟

      پاسخ را در همان جملهٔ اول کامنت شما باید یافت: این که فکر می‌کنیم سیاست‌گذاری همان سیاست است.

  14. محمد مجتبی کامل منش گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۳ درس)

    چه هدیه ارزشمندی بود. 

    ممنون محمد رضا

    امیدوارم تعدادی از مسئولین هم وقت شنیدن این فایل ها رو پیدا کنن. 

  15. امیر عصاری گفت: (عضو ویژه)

    درود و شاد باش به مناسبت این 

    عیدی بسیار کاربردی و سخاوتمندانه

    امیدوارم که توانایی بکار بستن این آموزه ها رو داشته باشیم

    با سپاس فروان از استاد شعبانعلی و تیم محترم متمم

  16. مرنضی محمدی گفت: (عضو ویژه)

    با سلام و احترام

    برای من آموزش تفکر سیستمی یکی از بهترین عیدی هایی بود که تا حالا گرفتم از لطف شما بسیار سپاسگزارم. من قبلا کتاب تفکر سیستمی آقای دکتر مشایخی رو خونده بودم ولی با وجود این زاویه دیدم به تفکر سیستمی خیلی بهتر شد. یه خواهش دارم بابت تداوم این دوره و اینکه آقای دکتر مشایخی از سه مفهوم رویداد، روند و ساختار برای توضیح تفکر سیستمی استفاده کردند که فکر کنم جنابعالی بتونید با استفاده از این سه مفهوم تفکر سیستمی را قابل فهم تر برای افراد بیشتری ارائه بدید. یه نکته دیگه اینکه الان که فهم بهتری پیدا کردم نسبت به تفکر سیستمی، و حتی تعدادی از فایل ها را چندین بار گوش دادم یه حسی درونم میگه که با توجه به ارتباطات و پیچیدگی های سیستم ما در حل مشکلات خیلی کار زیادی از دستمون بر نمیاد. میدونم که که این حس درست نیست و مدلسازی یکی از راهکارهای ورود به حل مساله ها با استفاده از رویکرد سیستمی است ولی برای اینکه مسولیت خودمان را در مقابل وضعیت موجود فراموش نکنیم نیاز داریم که بیشتر بدانیم پس از جنابعالی درخواست می کنم که با ادامه این دوره به ما کمک کنید که در این وضعیت (تسلیم و رضا در مقابل مساله ها) نمونیم.

    با آرزوی بهترین ها برای جنابعالی و عزیزانتون.

    • گروه متمم گفت:

      با سلام و احترام و سپاسگزار از لطف شما.

      بحث «رویداد و روند» که فارستر در دینامیک سیستم‌ها مطرح کرده و بعداً استرمن آن را بیشتر رواج داده است، سال‌هاست در سرفصل‌های درس تفکر سیستمی متمم وجود دارد و تا کنون بیش از ۱۵۰۰ نفر از دوستان متممی شما هم تمرین آن درس را انجام داده‌اند: رویداد و روند در سیستم‌ها

      علت این که بحث رویداد و روند در این مجموعهٔ صوتی مقدماتی مطرح نشده این است که از نظر تقدم و تأخر، چنین بحثی بهتر است بعد از معرفی مفاهیم اولیهٔ دینامیکی مطرح شود. بنابراین احتمالاً اگر زمانی بخش‌های دوم و سوم این دورهٔ صوتی منتشر شود، احتمالاً‌ پس از طرح مبانی دینامیکی نگاه به سیستم‌ها، آن بحث هم مطرح خواهد شد.

  17. میترا گفت:

    قبل از هر چیز باید از آقای شعبانعلی و متمم عزیز تشکر کنم بابت تمام آنچه تو این هفت سال  ازشون یاد گرفتم. قطعا ایشون و سایت متمم جزو تاثیرگذارترین‌های زندگی من هستند و مدل ذهنی امروزم رو مدیون شخص آقای شعبانعلی هستم بدون اینکه حتی یک مکالمه دو جمله‌ای با ایشون داشته باشم. بابت این عیدی و هدیه‌های بی‌شمارتون متشکرم.

    در مورد این فایل ها، من قبلا درس های تفکر سیستمی متمم رو خونده بودم. این چند روز فایل ها رو گوش دادم و متوجه شدم که قطعا تا فهم تفکر سیستمی فاصله زیادی دارم. باید بارها گوش بدم و نکته‌برداری کنم و خواهش کنم که متمم و جناب شعبانعلی همچنان روی این موضوع کار کنن. 

    یکی از نکات جالب برام این بود که یادم اومد وقتی نوجوان بودم با خوندن رمان پنج نفری که در بهشت ملاقات می‌کنیم نوشته ی میچ آلبوم یه جورایی قسمتی از تفکر سیستمی وارد مدل ذهنی من شده بود. و به این فکر کردم که چقدر خوب می شه در قالب داستان (چه کتاب چه فیلم) طرز فکر افراد رو ارتقا داد. 

    به خودم قول دادم در تولید محتوایی که قراره برای نوجوانان داشته باشم به صورت انیمیشن حتما از داستان ها و روایت‌هایی که تفکر سیستمی رو به بچه‌هامون آموزش می‌ده استفاده کنم. همونطور که سال‌ها یک رمان در زمانی که حتی نمی‌دونستم تفکر سیستمی چی هست کمک کرد افق دید بهتری به ماجراها داشته باشم. امیدوارم آنچه که در ادامه‌ی زندگیم برای بچه‌های ایران انجام میدم بتونه فقط بخش کوچکی از اونچه که متمم برای من و ما انجام داده رو جبران کنه و ادامه این مسیر باشه. 

  18. زینب قهرمانی گفت: (عضو ویژه)

    سلام سال نوتون مبارک. 

    راستش من با این‌که خیلی وقت هست که عضو سایتتون هستم، ولی عضو فعالی نبودم. اما از ایمیل هدیه دادنتون خوشم اومد. فکر می‌کنم هر انسانی از هدیه گرفتن خوشش می‌اد و قبل از گوش کردن به فایل اول، فایل معرفی متمم را دانلود کردم و گوش دادم. بعدش فایل اول تون را گوش دادم. راستش به عنوان کسی که شاید از نظر شما جزو عوام حساب بشم (چون از دکتر احمدی نژاد و نظریه‌اش خوشم می‌اد و مطمئنم تلاشش را کرد تا به حال مردم با برنامه‌هایی چون مسکن مهر، سهام عدالت و یارانه مفید باشه) کمی وقتی ایشون رو مثال زدید تو ذوقم خورد اما چون تفکر سیستمی رو در راستای نظریه مدیریت ایرانی که دکتر احمدی نژاد با توجه به تجربه مدیریتی شون مطرح کردند، یافتم، پس سعی خواهم کرد که حتما تو زندگی شلوغم جایی برای گوش کردن به فایلهاتون پیدا کنم. البته یک اتفاق دیگه هم افتاد که من رو به مطالعه‌ی مطالب سایتتون علاقه مند کرد من تو ایسمسنار تو وبینار  SOSTAC آقای ایمان اکبری  شرکت کردم. ایشان ازمون خواستند ماتریکس swot را برای سایتی که می پسندیم رسم کنیم. من سایت شما را انتخاب کردم و به تک تک بخشهاش سرک کشیدم و حالا احساس می کنم می تونه درس‌هایی که گذاشتید برام مفید باشه. 

     

    در نهایت باز از هدیه تون متشکرم. امروز همه فایلها را دانلود کردم. برای فایل پی دی اف هم باز ممنون. 

  19. یاور مشیرفر گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۶ درس)

    این هفت سال انتظار خیلی می‌ارزید. 

    امروز تمام فایل‌ها رو دوباره گوش کردم و علاوه بر این‌که تقریبا تمام اون قطعات پازل «تفکر سیستمی، دینامیک سیستم، حکمرانی، سیاست‌گذاری، توسعه پایدار و چرا ما نمی‌تونیم» به همدیگه به شکل بهتری متصل شدن، رفتم دوباره کتاب استرمن رو خریدم که بعد از پنج سال دوباره بخونمش. 

    داستان خوندن اون کتاب هم جالب بود. پول خریدش رو نداشتم و از کسی قرض گرفتم و دو فصل اولش رو تونستم بخونم که رابطه و رفاقتمون به هم خورد و کتابش رو با پیک واسش پس فرستادم (اون روزا حتی پول پیکم از کسی گرفتم) بعدها میرفتم تو کتاب‌فروشی‌های مختلف انقلاب و این کتاب رو بر‌می‌داشتم و مثلا به بهانه دیدن، یه ده صفحه‌ای تند می‌خوندم و میومدم بیرون و یه چیزایی می‌نوشتم که یادم نره. 

    و به همین ترتیب کتابفروشی بعدی تا این که کتاب تموم شد. یه نوع سرقت کتابی و سرقت اثر محسوب میشد. 

    بعدها که وضعیت مالیم بهتر شد، هر وقت رفتم کتاب بخرم، معمولا اندازه ۲۰ درصد قیمت پشت جلد بیشتر کارت میکشم و توضیح میدم که افرادی مثل من هستند که پول خرید کتاب رو در یه مقطعی ندارن و در عین حال باید از مطالبش استفاده کنن. بنابراین اگر دیدید یه نفر بیشتر از حد معمول داره کتاب رو ورق میزنه، این ۲۰ درصد رو به عنوان قیمت و «حق خواندن کتاب بدون خرید» از طرف من بپذیرید و اجازه بدید این کار رو بکنه. 

    فکر کنم بیشتر از ده تا کتابفروشی که اون زمان کتاب رو توشون اینطوری خونده بودم رو در این سه سال گذشته رفتم و این کار رو تکرار کردم. 

     

    برای بار اول به لطف این فایل‌ها این بار بدون این فورس و سرعت و با دید جدیدی استرمن رو میخونم و تو همین دو سه روزی که تا صفحه ۱۲۰ پیش رفتم، این پازل داره تکمیل‌تر و تکمیل‌تر میشه و جالب‌تر این که مدت‌هاست که ویدئوهای راسل اکاف رو به عنوان اولین کار در روز بعد از بیداری و ورزش در زمان صبحانه میبینم و امروز حس کردم بعد از مدت‌ها کم‌کم دارم راسل اکاف رو هم می‌فهمم و همه‌اش به لطف همین فایل‌های صوتی بوده. 

     

    خلاصه که این هدیه خیلی ارزشمند بود و من هم مثل حمید که همیشه فایل صوتی هدیه میده، منتظرم بیاد تو فروشگاه و به خیل عظیمی از آدما هدیه بدمش. 

     

  20. مصطفی گفت: (عضو ویژه)

    با وجود اینکه اکثر این مطالب رو در متمم خونده بودیم اما گوش دادن به این مطالب با صدای گرم محمدرضا خیلی دلنشین بود.
    واقعاً دلم نمی‌خواست که تموم بشه.  
    بی صبرانه منتظر دوره پیشرفته هستیم.
    ممنون محمدرضا 

Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content