تشکر از تعدادی از دوستان متممی | هدیه بسیار کوچک

همانطور که میدانید متمم چند وقت یک بار بر اساس شاخصهای مختلف گزارشهایی از مشارکت دوستان متممی منتشر میکند (متمم در هفتههای اخیر و نظرات برتر در مباحث توسعه فردی و نیز حرفهای پرطرفدار در درسهای کسب و کار نمونههایی از این گزارشها هستند). یکی دیگر از گزارشها مربوط به عزیزانی است که برای مطالعه، بررسی و ارزیابی بحثها و نظرات دوستان دیگرشان وقت گذاشتهاند.
مطالعهٔ کامنتها و تمرینهای دوستان متممی و امتیاز دادن به آنها، امتیاز ندادن به کامنتهای ضعیف، بررسی پروژههای پایانی در درسهای مختلف (برای کسانی که ارزیاب هستند) و محدود نشدن به مطالعهٔ کامنتهای دوستان و آشنایان از جمله فاکتورهایی است که ما در محاسبهی شاخص فعالیت مد نظر داشتهایم.
البته در مورد کامنتهای ضعیف، روش ما کاملاً دقیق نیست. چون بر اساس سلیقه و تشخیص خودمان مجموعهای از کامنتها را که از نظر ما بسیار ضعیف یا بیمحتوا هستند نشانهگذاری (Flag) میکنیم و برای کسانی که به آنها امتیاز دادهاند، ضریبی منفی در نظر میگیریم.
در مورد محدود نشدن به مطالعهی کامنتهای دوستان هم شاخصی برای پراکندگی امتیازدهی در نظر گرفتهایم (متأسفانه همیشه عدهای پیدا میشوند که فقط به تعدادی از دوستان خودشان امتیاز میدهند).
دوستانی که نامشان در ادامه میآید در ترکیب شاخصهایی که گفته شد، امتیاز بیشتری از سایر عزیزان متممی کسب کردهاند. مطابق رویهای که همیشه داشتهایم، از ابتدا دربارهٔ تعداد نفرات لیست تصمیم نگرفتیم. بلکه جایی که شکست جدی در شاخص ایجاد شد، فهرست را متوقف کردهایم. در واقع چون نفر چهلوسوم با نفر چهلودوم فاصلهٔ قابلتوجهی داشت، لیست را در ردیف چهلودوم بستیم. تقسیم لیست به چهار بخش هم بر همین مبناست.
یک هدیهٔ کوچک
شش ماه اعتبار ویژهٔ متمم: برای دوستان ردیف ۱ تا ۸ چهار ماه اعتبار ویژهٔ متمم: برای دوستان ردیف ۹ تا ۱۸ دو ماه اعتبار ویژهٔ متمم: برای دوستان ردیف ۱۹ تا ۲۷ یک ماه اعتبار ویژهٔ متمم: برای دوستان ردیف ۲۸ تا ۴۲واضح است که ارزش مادی این هدیهها بسیار ناچیز است و هدف اصلی ما صرفاً اعلام قدردانی از طرف جمع دوستان متممی است.
پیشنهاد هدیه به دوستان دیگر
این بار هم مانند دفعهٔ قبل از هر یک از ۳۷ نفری که در فهرست زیر آمدهاند میخواهیم با توجه به این که وقت زیادی برای خواندن کامنتهای دوستان خود صرف کردهاند، هر کدام یکی از دوستان متممی را انتخاب کرده و پیشنهاد کنند تا به همان اندازه که به اعتبار خودشان افزوده شده، به اعتبار آن دوست هم افزوده شود (تأکید: این اعتبار مستقل از اعتباری است که به عنوان هدیه به اکانت خودشان افزوده شده است).
هیچ پیشنهاد خاصی هم در مورد معیار انتخاب نداریم. میتوانید دوستی را پیشنهاد کنید که یکی از کامنتهایش را پسندیدهاید. یا دوستی که فکر میکنید کامنتهایش آنقدر که باید و شاید، دیده نشده است. یا حتی دوستی که تصادفی انتخاب میکنید، بی آنکه علت مشخصی برای انتخاب خود داشته باشید.
اگر سختتان است که به شکل عمومی در زیر همین مطلب بگویید، میتوانید به پشتیبانی متمم پیام دهید. اما از نظر ما، جمع متممیها آنقدر دوستانه و صمیمی هست که اعلام عمومی چنین چیزی دشوار نباشد.
فهرست دوستان فعال متممی
گروه دوم
(۹) پـوریـا پـرهـیزکـار |
(۱۰) حسام مرحمتی |
(۱۱) محمدصادق رستمی |
(۱۲) محسن تمدن پور |
(۱۳) سبحان فتوحآبادی |
(۱۴) جواد بشیرپور |
(۱۵) مژگان پیوندی |
(۱۶) صدف خلیلی |
(۱۷) فاطمه عرب |
(۱۸) رضا خواجه پور |
(۱) محمدرضا ضامنی |
(۲) علی محمد افراسیابی |
(۳) علی کریمی |
(۴) مونا رضایی |
(۵) مهدی خطیبی |
(۶) لیلا امینی |
(۷) محمدرضا شعبانعلی |
(۸) محمدرضا رضایی |
گروه چهارم
(۲۸) محمدعلی |
(۲۹) حمیدرضا عباسی |
(۳۰) زینب رنجی |
(۳۱) حمیدرضا مازندرانی |
(۳۲) فاطمه س |
(۳۳) امیرحسین اسعدی |
(۳۴) فاطمه بهرامی |
(۳۵) طاهره خباری |
(۳۶) فیروزه جودکی نژاد |
(۳۷) بهراد نیکپور |
(۳۸) سمانه وفا |
(۳۹) ابوالفضل عبادی |
(۴۰) محمدرضا محمدخانی |
(۴۱) وحید فراهانی |
(۴۲) حمید مومنی |
گروه سوم
(۱۹) محمدجواد یعقوبی |
(۲۰) مرضیه رفعتی |
(۲۱) بنیامین خوش پرست |
(۲۲) سید امیررضا پنجتنیان |
(۲۳) مرضیه خواجه محمود |
(۲۴) فاطمه نظردخت |
(۲۵) صبا |
(۲۶) محدثه فرسادکیا |
(۲۷) عطیه رنگین کمان |
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای آشنا شدن بیشتر با متمم به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کنید و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۲۴۰ هزار تومان)، فصلی (۶۱۰ هزار تومان)، نیمسال (یک میلیون و ۱۰۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان) بخرید.
توجه داشته باشید که خرید ششماهه و یکساله بهترتیب معادل ۲۰٪ و ۳۸٪ تخفیف (نسبت به خرید یکماهه) محسوب میشوند.برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
طبق معمول، از دیدن اسمم در این فهرست خوشحال و ذوقزده شدم.
ایامی که گذشت، روزهای پرالتهاب و پرفراز و نشیبی را گذراندم که تمرکز کافی نداشتم. روزی نبود که دلتنگ متمم نشوم و تصمیمهای پشت سر هم نگیرم برای اینکه دوباره به مسیر گذشته برگردم و حل تمرین منظم در این سایت را از سر بگیرم. اما بخاطر دغدغههای مختلفی که پیش میآمد و تمرکزی که نبود و نیاز به گذر زمان داشت، نمیتوانستم عادت متممخوانی و حل تمرین را از سر بگیرم. روزهایی میشد که به درسها سر میزدم و تمرین مینوشتم اما با نظم و رویهی همیشگیام فاصله داشت.
از اینکه نامم در این فهرست که برایم ارزشمند و مقدس است قرار گرفته، بسیار شادمان و خوشحالم.
ممنونم از متمم.
+ این دو ماه هدیه را تقدیم میکنم به رفیق متممی عزیزم، امیرعلی رستگار کازرونی. امیرعلی مدتی است که طرح دوره عمومی پزشکی را در استان زیبای کردستان شروع کرده و سخت مشغول یادگیری و پرورش مهارتهاییست که همیشه دغدغهاش را داشته. همچنان دغدغهمند پیش میرود و بابت مسیری که در آن ثابتقدم است خوشحالم.
امیدوارم این دو ماه هدیه که لطف تیم حرفهای متمم به من بوده، بهانهای شود که فرصت بیشتر و امکانات بیشتری برای رشد کردنش مهیا شود.
محمدجواد عزیزم،
هدیهات سرشار از محبت و عشق بود؛ ممنونم ازت. امیدوارم بتونم ازش نهایت استفاده رو داشته باشم.
با سلام
با تشکری دوباره از گروه متمم و دوستان متممی عزیز
میخواستم اگر امکانش هست هدیه متمم رو ،۳ ماه باقی مانده رو به ۳ نفر از کاربران آزاد که هنوز عضو ویژه نشده اند بدهم.
با الهام از جناب آقای علی محمد افراسیابی محترم
تا بتوانند از مطالب متمم به طور کامل بهره ببرند و از مطالب استفاده کنند (قطعا بعد از دسترسی کامل اشتیاق بیشتری، برای ادامه یادگیری خواهندداشت)
با آرزوی موفقیت
فاطمه عزیز
ما هم از پیشنهاد شما استقبال میکنیم. اما مشکلی که وجود دارد این است که تعداد این عزیزان بسیار زیاد است. ما در هفته صدها عضو جدید داریم که طبیعتاً کسری از آنها عضو ویژه میشوند. اما تعداد قابلتوجهی هم عضو آزاد باقی میمانند.
انتخاب از بین آنها برای ما بسیار سخت است و معیاری برای این کار نداریم. حتی اگر قرار به انتخاب تصادفی هم باشد، اینکه شما کسانی را انتخاب کنید و نام ببرید، برای آن عزیزان جذابتر خواهد بود. چون این نوع هدیهها پیام توجه و دوستی را منتقل میکنند و نه ارزش مادی. و انتخاب شما – حتی اگر تصادفی باشد – بهتر از تخصیص اعتبار تصادفی از سوی ما این پیام را منتقل خواهد کرد.
از اونجا که خودم رو شاگرد منظم و پرتلاشی نمی دونم، انتظار دیدن اسمم توی این صفحه رو نداشتم.
این هدیه برام لذت بخشه و بهم یادآوری میکنه در میان روزهایی پر از تنش و اتفاق های نه چندان خوب، جایی وجود داره که میتونم با حضور در اون، خوندن درس ها و کامنت های دوستانم، علاوه بر یادگیری، زمانی رو برای تجربه آرامش و آهستگی داشته باشم.
از بچه های متمم ممنونم میشم هر دو هدیه یکماهه رو به دوست جدید متممی، آتنا بدن.
من اعتبار هدیهام رو به هیوا تقدیم میکنم.
ممنونم امیرحسین جان. کمی ناراحت شدم چون فکر میکنم گزینه خوبی برای این هدیه نیستم اما خیلی بیشتر از اون خوشحال شدم به خاطر این محبت و توجه؛ مخصوصاً بعد از بررسی گیت هابت
البته حسودیم هم شد به خاطر حضورت در Sharif Brain Center :)
امیدوارم اونجا زیر سایه و حضور محسوس و نامحسوس برادران حکومتی نباشه، مثل چهارده پونزده سال پیش ما در UT Router Lab
خیلی ممنون از گروه متمم و معلم بزرگوار آقای شعبانعلی عزیز و همچنین کلیه دوستان متممی که با ثبت کامنتهای خود فهم درسها رو برای افرادی مثل من راحت میکنند. از متمم میخوام ( اگر امکانش باشه) هر دو هدیه رو به دو فردی تقدیم کنند که بیشترین کامنت رو در متمم ثبت کرده اند و در عین حال عضو ویژه هم نیستند.
سلام.
همین الان ایمیل متمم رو دریافت کردم و دیدم بهم هدیهای داده شده.
این برام یه نشانۀ بینهایت ارزشمند و معنیدار بود. چون این چندروز، با این که مدام خبرهای بد میشنیدم، با خودم زمزمه میکردم: «لطف الهی بکند کار خویش/ مژدۀ رحمت برساند سروش» شاید بیشتر از صدبار این بیت رو خونده بودم. احساس میکنم این هدیه پاسخی بود به این امید سرسخت…
حس عجیبیه که بدونی در غیابت حضوری، در سکوت صدایی و در نبودت طنین.
حس عجیبیه تعلق، حتی وقتی خودت حس میکنی مهاجرت کردی.
یاد اردشیر رستمی افتادم، در یکی از برنامههاش گفت: «زیبایی فاتح دنیاست.» من نظر دیگهای دارم: «مهربانی فاتح دنیاست.» و مهربانی کار بسیار سختیه اما نه در متمم و نه برای متممیها.
خوشحالم که عضوی از شما هستم و ممنونم که من رو فراموش نکردید.
سلام
خوشحالم که هدیه ارزشمند متمم – که من فقط یک واسطه در انتقالش به شما بودم – باعث شده حس خیلی خوبی رو تجربه کنید. دوستانی مثل شما که بی مزد و منت کامنت های زیادی ثبت کرده اند ( ۷۳۹ کامنت) شایسته تقدیر و قدردانی هستند.
دوست عزیز
حکایت من و متمم حکایت عجیبیه.
قصه از اونجا شروع شد که روزی روزگاری من یه صفحۀ بزرگ داشتم در اینستاگرام، کوچکترین چیزی که مینوشتم کلی کامنت براش نوشته میشد و لایک میخورد. ناگهان گرگ سفید روحم بیدار شد:)
احساس کردم دارم تبدیل میشم. دارن ازم چیزی میسازن که تفالهای بیش نیست. (به آرامی شروع به مردن میکنی…)
یه صبح بیدار شدم، چندساعت موسیقی بیکلام بارانی گوش دادم و بعد اون صفحه رو سوزوندم. بله! فرستادمش رو هوا.
اونزمان مارسل پروست رو درست نمیشناختم و نمیدونستم او برای نوشتن رمان در جستوجوی زمان از دست رفته پانزدهسال خودشو در اتاقی حبس کرده و به تعبیر خودش دچار مرگ اجتماعی شده، اما صدای قلبم بهم میگفت: ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی کاین ره که تو میروی به ترکستان است:)
خلاصه، بعد از سوزوندن اون صفحه خیلیها شوکه شدن، حتا فکر کردن میخوام خودکشی کنم:)) اومدن دنبالم و دیگه اون آدم شیرین و مردمدار اینستا رو ندیدن:)
همونموقع به متمم پیوستم. دلتنگیها، بیتجربگیها، حماقتها و خرده ذوق و اندک اطلاعاتم رو آوردم اینجا.
الان تعجب میکنم که چقدر در متمم حرف زدم:) چقدر ابراز وجود کردم، چقدر در درسهای روانشناسی علاقه نشون دادم:)
اگه به خودم بود همهشون رو حذف میکردم:)) من پیوند عمیقی با خدای فراموشی دارم و متمم خدای حافظه است. اما ممنونم که نوشتههامو حفظ کرد که امروز ببینم چطور اون نویسندۀ درونم شکل گرفت، من در اینجا تمرین نویسندگی میکردم، در اینجا زبان فارسی رو یاد میگرفتم، در اینجا آموختم ادبیات رو تحلیلی و کاربردی کنم و ساده بنویسم.
بعضی دریغها و حسرتها هم دارم که گذاشتم کامنتش بمونه تا هرزگاهی شرمنده بشم:)
من یهبار در جواب یکی از کامنتهای جناب شعبانعلی خیلی لحن تند و بدی به کار بردم و حاضرجوابی متکبرانهای کردم، هنوز از اون ناسپاسی ناراحتم ولی فکر میکنم رنج خوبه، نمیذاره روح فاسد بشه:)
خوشحالم که امروز اینها رو نوشتم. متمم جای بازیگوشیهای روح منه:)
اما دربارۀ محبت و حمایت شما:
میدونید آدمها چرا رمان میخونن و چرا اشکهایی که پای یه نمایشنامه میریزیم بینهایت ارزشمنده؟ چون همۀ اینها تمرین عبور از آبگیر محدود خود و دیدن دیگریه. برام حیرتآور بود که شما تعداد کامنتهای من رو انقدر دقیق گفتید و اون رو دیدید! میدونید شاید این چیزها در متمم عادی باشه، ولی دنیا به مثل شماها عادت نداره:))
خیلی ممنونم برای هدیه، انتقال و واسطه بودن و اینکه بهم فرصت دادید گاهی از پیلۀ تنهایی بیام بیرون و دوباره اینجا بنویسم.
به قول محمد رضا ضامنی عزیز ، متمم جای تعارفات پینگ پنگی نیست اما این بار سنت شکنی میکنم:
عبور از آبگیر محدود خود و دیدن دیگری
دنیا به مثل شماها عادت نداره
خیلی ممنونم از حسن نظر شما امیدوارم لایق این توصیف ها باشم .
قطعا متمم و فضای آموزشی عالی که فراهم کرده برای اکثر دوستان نقطه عطفی در زندگیشون شده . به قول دوست عزیز متممی خانم المیرا خزاعی متمم را فقط متممی ها می فهمند و بس.
در یکی دو ماه اخیر مشغله و مشکلات زیادی داشتم و همیشه ته ذهنم به این فکر میکردم که اسمم این سری در لیست دوستان متممی وجود نداره، با خودم میگفتم: نکنه منم دچار سرنوشت شیر سیرک تو کتاب ‘قدرت شروع ناقص جیمز کلیر شدم’ و دارم حواسم رو بیخودی بین چهارپایه صندلی تقسیم میکنم. داستان شیر سیرک دربارهی مردی جوان و خوشنام به نام کلاید بیتی است که به دلیل توانایی فوقالعادهش در رام کردن حیوانات وحشی به شهرت رسید. اون تو یکی از اجراهاش همزمان چندتا شیر، ببر و کفتار رو وارد صحنه کرد و به طرز حیرتانگیزی همهی اون حیوانات رو رام خودش کرد. اما مهمترین شاهکار کلاید یه چیز دیگهای بود.
کلاید اولین رام کنندهی شیری بود که همراه با شلاق، یه صندلی با خودش روی صحنه میآورد. چیزی که توجه همه رو جلب میکرد شلاق بود، اما شلاق فقط برای نمایش بود، کار اصلی رو صندلی انجام میداد. وقتی رامکننده صندلی رو جلوی صورت شیر میگرفت، شیر همزمان تلاش میکرد روی هر کدوم از این چهارتا پایه صندلی تمرکز کنه…تقسیم توجه شیر باعث سردرگمی و ناتوانیش تو تصمیمگیری میشه و وقتی با انتخابهای متعددی روبرو میشه، بجای حمله به مرد صندلی به دست، مات و مبهوت و بلاتکلیف باقی میمونه.
یک جمله از کتاب رو خوب یادم مونده نوشته بود که: هر موقع دنیا صندلیش رو جلوت تکون داد و تو رو با انبوهی از چالشها روبرو کرد، یادت باشه تمام چیزی که نیاز داری تعهد به انجام کاره. مشکل بیشتر مردم تمرکز نیست، مشکل در شروع و تعهد به انجام کاره.
بنظرمن همهی ما بابت کاری که داریم و مهمه تحت فشاریم و باید چند تا کار رو همزمان انجامش بدیم، من نمیدونم کار شما چیه؟ اما امیدوارم هممون صندلی رو از سرراهمون کنار بزنیم و خیلی مراقب باشیم که به سرنوشت شیر دچار نشیم.
در آخر تصمیم دارم هدیهام رو به دو بخش تقسیم کنم. سه ماهه اول رو به آقای امیر حسین حسنزاده و سه ماهه دوم رو به یک دیدگاه اولی خانم دریا دریادار تقدیم میکنم.
مونای عزیز!
با وقتی که گذاشتید و حوصلهای که به خرج دادید تا این کامنت ارزشمند رو بنویسید، به داد من رسیدید. راستش من این روزها مشکلم این بود که دنیا به جای یه صندلی، دوتا جلوم گرفته بود و داشت بدجوری تکان میداد. هشت کار موازی :(
خیلی حس خوبی گرفتم که عصارۀ کتابی که خوندید و حکمتش رو به اشتراک گذاشتید، تا منم از سردرگمی دربیام.
تعهد به شروع و انجام کار درست چیزی بود که من نیاز داشتم یکی بهم گوشزد کنه.
حتما کتاب قدرت شروع ناقص رو میخونم. اصلا ًبرای من نوشتنش:)
سلام آیدا جان
من هم همیشه از خواندن کامنتهایی که با قلم روان و ذهنی باز مینویسد، نهایت لذت رو میبرم.
مسیرتون سبز و روشن.
سه ماه پیش به صورت جدی تصمیم گرفتم که زبان انگلیسی رو شروع کنم و این موضوع رو که چند سالِ درگیرش هستم رو به سرانجام برسونم و در دورهٔ آموزشی یکی از عزیران متممی ثبت نام کردم و کمکم دارم پیش میرم.
چند سالی بود که تصمیم داشتم در کنار کار اصلی خودم یه کافه جمع جور بزنم و خدا رو شکر این اتفاق افتاد و الان سه هفتهست که مشغولش شدم و در کنار زحمتهای زیادی که داره اما کار جذاب و شیرینی بهنظر میرسه و امیدوارم که بتونم به خوبی مدیریت و ادارهش کنم.
امروز صبح که به سایت سر زدم و اسم خودم رو دیدم حسابی خوشحال شدم چون اخیراً اون زمانی که مدنظرم بود رو نتونستم برای مطالعهٔ متمم اختصاص بدم.
حقیقتش دفعهٔ قبلی که این افتخار نصیبم شد که تو لیست باشم، همون روز تصمیم گرفتم که اگه سری بعد این اتفاق افتاد هدیه رو با احترام تقدیم آقای محمدمهدی سخاوت پیشه کنم.
از اینکه عضو کوچکی از کامیونیتی ارزشمند متمم هستم به خودم میبالم.
حسام عزیز؛
ورود به فضای شغلی کافه و دیدن گفتگوی انسانها، از زیباترین انتخابهاییست که برای من هم جذاب، وسوسهکننده و لذتبخش است. صمیمانه امیدوارم مسیری را که به تازگی شروع کردهای، به خوبی و خوشی پیش برود و هر روز، تجربهای سازنده را رقم بزنی.
دوستدار تو.
حسام جان.
این خبرهای نصفهنیمه به چه کار ما میاد؟ ;)
چرا آدرس کافه رو نگفتی؟
یا اینجا یا توی پروفایلت یا توی روزنوشته یا هر جا صلاح میدونی، درستوحسابی بگو بدونیم کجا بیایم :)
محمدرضا جان من از دیدن کامنت شما ذوقمرگ شدم و نمیدونید الان چه حالی دارم!
من و یکی از دوستای صمیمیم هر وقت شما محبت میکنید و کامنت هر کدوم از ما رو لایک میکنید، اسکرینشاتش رو برای همدیگه میفرستیم و حسابی لذت میبریم.
در مورد کافه هم خدمتتون عرض که من اینجا رو با تمام وسایل و تجهیزاتی که داشت خریداری کردم و هنوز هم با برند قبلی که به اسم «قهوه گندم» هست فعالیت میکنیم تا در ماههای آینده اسم جدید کافه رو انتخاب کنیم و با برند خودمون پیش بریم که البته هم انتخاب کردن این اسم هم کار آسونی نیست.
در حال حاضر کافه با استانداردهایی که مدنظرم هست خیلی فاصله داره اما بالاخره ما تو درسهای متمم یاد گرفتیم که یه شبه نمیشه یه سازمان یا کسب و کار رو دگرگون کرد و تغییرات باید کمکم اتفاق بیافته.
آدرسمون هم در شریعتی، بالاتر از پلرومی، بلوار صبا (اندرزگوی غربی)، جنب پل عابر، قهوه گندم هستش و خودم معمولاً همیشه اونجا نیستم اما در طی روز چند بار سر میزنم و البته اگر هم نباشم فاصلهام زیاد دور نیست و خودم رو سریع میرسونم.
باعث افتخارم هست که پذیرای شما و تمام عزیزان متممی باشم و دوستانی که محبت میکنند تشریف میارن میتونن با استفاده از کد motamem یک نوشیدنی رو به انتخاب خودشون مهمان من باشن ;)
دیدن شما همیشه برام یک آرزو بوده و امیدوارم که هرچه سریعتر این آرزو برآورده شه.
سلام حسام عزیز
وقتی ایمیل دریافت جایزه از طرف متمم برای من آمد واقعا خیلی خوشحال شدم. ممنون از شما که از بین این همه متممی بنده رو انتخاب کردید. امیدوارم جواب محبتتون رو با مطالعهی بهتر و دقیقتر محتوای فوقالعادهی متمم بدم.
همچنین، امیدوارم در راه یادگیری زبان و البته در کسبوکاری که شروع کردید موفق و سالم باشید.
حتما همراه با همسرم به کافهتون سر میزنیم.
من هم همچون شما به بودن در بین متممیها بسی خوشحال هستم.
من بعد از تموم شدن مطالعه هر درس معمولا با کانسپت پیدا کردن گنج سراغ کامنت ها می رم! واقعیت اینه که ممکنه چند صفحه بخونم و به علت دور بودن تجربه زیسته ام، یا نزدیک نبودن فضای ذهنی اون موقعم به حرف های نویسنده یا تکراری بودن محتوای پیام، توجهم جلب نشه، ولی همیشه بلاخره به کامنت هایی رسیدم که گفتم "آهان! این مال منه!" و واقعا اون متن انقدر برام جالب و به دردبخور و مناسب حال بوده که ارزش وقتی رو که گذاشتم برای رسیدن بهش رو داشته همیشه.
خیلی خیلی ممنونم از همه کسایی که وقت میگذارن و تجربه های باارزششون رو اینجا در اختیار بقیه قرار میدن، و خیلی ممنونم از متمم برای ایجاد بستر چنین فرصت درخشانی و خیلی خوشحال شدم و باعث افتخاره که نسبت به دفعه قبل با ۱۶ پله صعود در گروه اول قرار گرفتم :D
برای "پیشنهاد هدیه به دوستان دیگر" هم با احترام جناب آقای محمدامین توکلی رو معرفی میکنم، به این دلیل که از کامنت هاشون نتیجه گرفتم مثل خودم که همین چند روز پیش مجموعه دروس "یادگیری" رو به اتمام رسوندم، دارن از ابتدای درس های یادگیری پیگیر پیش می رن.
خیلی ممنونم از لطفتون که بنده رو جهت "پیشنهاد هدیه به دوستان دیگر" معرفی کردین.
بله من هم به طور مستمر مجموعه دروس "یادگیری" رو دارم مطالعه می کنم البته هنوز نتونستم به اتمام برسونمش. تلاشم رو میکنم به همون ترتیبی که متمم پیشنهاد کرده دروس رو یادبگیرم و یه اولویت بندی برای دروس دیگه داشته باشم.
و ممنون از تیم متمم بابت هدیه با ارزششون
دیروز داشتم کتاب حکمت بالغانه زیستن نوشته خانم آذردخت مفیدی(+) مطالعه میکردم و متن زیر برایم جالب بود:
دو طرف در دو نقش ظاهر میشوند گاهی یکی کودک میشود و دیگری والد و زمانی دیگری کودک میشود و فرد اول والد. هر دو به جای اینکه هر یک مسئولیت خود را بالغانه در رابطه بپذیرد مسئولیت هم دیگر را میپذیرند و هر دو به گونهای به هم وابستهاند، گاهی در نقش کودک، گاهی در نقش والد. هر دو نقش رحم را برای همبازی میکنند، اما وقتی به دنیای غرب عمیقتر نگاه میکنی در روابط بیشتر نقش بالغ – بالغ حکم فرماست.
وقتی من هم به دنیای متمم نگاه میکنم متوجه میشوم که بیشتر روابط ما بالغ – بالغ است. هرکس رویدادهای منحصر به فرد زندگی خودش را در وضعیت بالغ تحلیل میکند و آن را به عنوان تمرین یا نظر در زیر درس مربوط مینویسد تا دیگر دوستان هم بتوانند استفاده کند. دوستان دیگر هم با امتیاز دادن به این تمرینها، آنها را حمایت میکنند.
داشتم گزارش توسعه فردی آبان(+) امیر پورمند را میخواندم که دیدم عازم سربازی است. خب فردی هم که سرباز باشد وقت کمتری برای مطالعه متمم دارد پس برای جبران این وقت ۴ ماه هدیه را به او میدهم. (البته میدانم که زمان خطی است و عمر رفته بر نمیگردد)
در مورد خودم هم این را میدانم که به زمان بیشتری نیاز دارم تا بتوانم نظرات خوبی بنویسم و حل تمرین بهتری داشته باشم.
سلام جناب فتوح آبادی.
فکر میکنم این اولین هدیهای هست که بصورت غیرمستقیم از وبلاگنویسی دریافت کردم.
دنیای عجیبیه. هدیهای مجازی از دوستی در دنیای مجازی بگیری؛ ولی ارزشش برات از خیلی از هدیههای حقیقی تو دنیای حقیقی بیشتر باشه.
خلاصه متشکرم. خوشحالم کردید.
سلام به همه متممی های عزیز و دوست داشتنی
برای من بسیار باعث افتخار هست که عضو این گروه فرهیخته هستم و در این مدت که عضو متمم شده ام سعی کرده ام که یک دانش آموز باشم و از تک تک کلمات و کامنت های دوستان نهایت بهره برداری را داشته باشم و به قدری بعضی کامنت ها برام ارزشمند هست که بعد از خلاصه برداری از درس قسمتی رو به طور جداگانه به یادداشت کامنت ها اختصاص می دهم
از متمم عزیز ممنونم که من را از فضای مجازی زرد جدا کرد و من را با فضای مجازی سبز آشنا کرد که بتوانم سبزباشم ، رشد کنم و به بالندگی برسم که:
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاه داری و آیین سروری داند
از معلم مهربانم محمد رضای عزیز بابت تلاش های بی وقفه و ارائه بهترین حالت ممکن برای سایت متمم ممنونم :
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
من هدیه شش ماهه خودم رو به سه تا دو ماه تقسیم می کنم و از متمم می خام اون ها رو به نفرات ۴۳ ، ۴۴ و ۴۵ این لیست بدهند (اگه برا متمم مقدور هست در پایین همین کامنت این بزرگواران معرفی بشن)
در پایان هم وظیفه خود میدونم از همه متممی های عزیز تشکر ویژه داشته باشم به خصوص دوستانی که کامنت هاشون در حد یک درس برام ارزش مند هست و همیشه از نظرات شون بسیار آموخته ام
هیوا ، علی کریمی ، علی محمد افراسیابی ، دانشجوی همیشگی مدیریت ، محمدرضا ضامنی ، مونا رضایی
، محدثه فرسادکیا ،مرضیه رفعتی ،صبا ، پـوریـا پـرهـیزکـار ، طاهره خباری ، زینب رنجی ، بنیامین خوش پرست ، المیرا خزاعی
جناب آقای خطیبی عزیز
سه دوست عزیزی که در رتبههای بعدی در لیست بودند به شرح زیر هستند:
جناب آقای محمد منصوری
جناب آقای مهدی یارحسینزاده
جناب آقای علیرضا جلیلی
اعتبار هدیه این عزیزان طی روزهای آتی همزمان با فعال شدن اعتبار هدیهٔ سایر دوستانی که در این خبر نامشان آمده، به اکانتشان افزوده خواهد شد.
من از لطف شما ممنونم آقای خطیبی. از گروه متمم هم بی نهایت متشکرم.
از سایت متمم هم ممنونم که باعث شده یادگیری باکیفیت تری رو تجربه کنیم.
متمم بخشی از زندگی من شده و امیدوارم میراث ماندگاری بشه برای بعد از ما … و حتی بعد از آقای شعبانعلی.
به شخصه این دغدغه رو مستقیم و غیرمستقیم مطرح کردم؛ یکی روی متمم در صد سال بعد که چه اتفاقی براش میفته؛ و دیگری اینکه:
افرادی که در متمم یاد می گیرند و در لایه های مختلف اکوسیستم بازار کسب و کار و اقتصاد کشور و حتی دنیا حضور دارند، چطور می توانند تمایزی ارزشمند داشته باشند؟
کشور خودمون رو در نظر بگیرید: چه تفاوتی هست بین کارمند بی کیفیتی که توی یک سازمان یا اداره دولتی یا خصوصی هست؛ و کارمند باکیفیتی که هر شب به جای تماشای تلویزیون و سریال های فله ای، میاد زمان و عمر باارزشش رو در متمم صرف می کنه تا انسان باکیفیت تری بشه؟
حیف این شخص نیست که سی سال کار می کنه و دست آخر یک کارمند یا مدیر صرف سابقه داشتن یا رابطه! بالاتر از این کارمند پرتلاش قرار می گیره در حقوق و دستمزد و مزایا و حتی حقوق ناچیز بازنشستگی؟
این دوتا سوال بسیار عمیق هست؛ امیدوارم گروه متمم و جناب آقای مهندس شعبانعلی روی این دو تا سوال بنده، راهبردی فکر کنند. متشکرم.
آقای دکتر رحیمی عزیز،
جنبه پنهان صحبت شما که به نظرم به قصد اصلی شما هم نزدیکتره این هست که متمم به این سوالات عمیق فکر نمیکنه. حالا شما دارید این تذکر رو بهشون میدید انگار مشاور تفکر استراتژیک متمم هستید (چون سوالات مثلاً عمیقی برای فکر کردن راهبردی بهشون پیشنهاد دادید)
البته طرح کردن چنین صحبتی به طور کلی ایراد نداره. هر کسی نظرش رو میتونه بگه
اما سالهاست این الگوی کلی مشارکت اصلی شما در اینجاست. اینکه مدام تلاش میکنید بینش های عمیقی رو به بقیه منتقل کنید. آن هم به شکل نصیحت و توصیه (یعنی از موضع بالاتر و بیرونی) به کسی که گرفتار جهل آشکاری هست که راه حل آن همان نصیحت شماست. در موارد قابل توجهی، به مرگ هم اشارهای به نظر من سطحی میکنید.
چرا به جای دادن نصیحت های طلایی به دیگران، صرفاً از تجربیات ناب خودتون در مورد شخص خودتون (نه بقیه) نمیگید؟ کسی که به چنین نصیحتی نیاز داره، این رو از تجربه واقعی شما استخراج میکنه.
سلام
من هیچ وقت رویکرد نصیحت گونه نداشته و ندارم. متن بعضاً منظور رو درست نمی رسونه و گفتگوی حضوری بهترین شکل ارتباط هست که در متمم از آن محروم هستیم.
من دارم اساساً به یک آسیب پنهان اشاره میکنم و دعوت از متمم و گروه محترمش که به این مسأله فکر کنه که انگیزۀ یادگیری به شکل عمومی درست باید بشه؛ یا صرفاً انتخابی باشه.
ببینید؛ فرهنگ یادگیری و رشد مساله ای هست که ما الان باهاش مواجه هستیم.
بخشی از قوانین نشأت می گیره که غلطه و باید از بیخ، اصلاح بشه!
اما بخشی هم به خود متمم برمی گرده.
متمم رویکرد ایده آلی داره که میگه مدرک ممنوع!
ولی جامعۀ بیرون متمم، چقدر نداشتن مدرک رو ملاک می دونه؟
آیا شما می تونید منکر این بشید که در فرهنگ ایرانی به خصوص، عقل مردم(حتی تحصیل کرده ها) به چشمشان نیست؟
می خواهم عرض کنم که الان شما تمام مراکز علمی معتبر و حتی آموزشگاه های آزاد رو ببینید، برای دوره هایی که افراد با موفقیت گذروندند، گواهی و سندی می دهند که فلانی انقدر زمان گذاشته؛ و همین سندها به فور به شخصه دارم می بینم ملاک رشد و ارتقای افراد در یک سازمان و کسب و کار هست.
پرونده منابع انسانی مدیران شرکتی رو دیدم که بخشی از همین سرتیفیکت ها بوده؛ خب این مدیر مزایای مالی رو از کجا کسب کرده؟ از همین ارتقاءها و دوره هایی که دیده.
و دقیقا کسانی هم محروم می شوند؛ چون دوره های آموزشی رو ندیدند و گواهی پایان دوره ای ندارند.
نگاه من به متمم اصلا بالا به پایین نیست؛ صرفا بازخورد واقعیات و مواردی هست که دارم در جامعه بازار کار ایرانی مشاهده می کنم.
ما در انگلیس و سوئیس نیستیم و باید واقعیاتی رو ببینیم.
خیلی ها این واقعیات رو نمی تونند بپذیرند و عمری درگیری ذهنی دارند؛ افسرده می شن و بعضا مهاجرت رو انتخاب می کنند برای فرار از تضادهایی که می بینند.
به شخصه اعتقاد دارم پتانسیل متمم و دانش آموخته هاش بیش از اینهاست برای نقش آفرینی اجتماعی و اقتصادی در کشور و اکوسیستم سازمان ها و کسب و کارهای ایران.
آقای شعبانعلی عزیز، ارتباطات بسیار ارزشمندی دارند و به نظر من از الان باید فکر حفاظت از این میراث ماندگار برای بعد از خودشون و نسل ما باشند. این رو من فقط از سر خیرخواهی و علاقه خودم به متمم عرض می کنم؛ و نه هیچ چیز دیگر.
من نه مشاور متمم هستم و نه هیچ چیز دیگر. البته اگر روزی این پیشنهاد به بنده بشه، باعث افتخاره و از جان و دل هم مایه می ذارم برای متمم و رشدش.
ولی کلیت حرف من این هست که حق متمم، بیش از اینهاست؛ چه خود این پلتفرم ارزشمند؛ و چه کاربران فعالش که با عشق، هر روز متمم رو باز می کنند تا خودشون و دنیای اطرافشون رو انسان های بهتری کنند.
هر چند بحث بسیاره؛ ولی امیدوارم منظور رو تونسته باشم رسونده باشم.
سلام و درود آقای مهدی خطیبی
خیلی ذوق زده شدم که دیدم اسم بنده رو بین این اسامی بزرگ نوشتید و از لطف و محبت شما واقعا ممنونم.
خوشحالم که کامنتهام براتون مفید واقع شده.
با سلام خدمت دوستان متممی عزیز
میزان خوشحالیم واقعا قابل بیان نیست ،باعث افتخارم هست که نام خودم رو در لیست دیدم و واقعا هیجان زده شدم
از گروه متمم تشکر میکنم بابت ایجاد محیط عالی و آموزنده متمم و همچنین بابت این هدیه بسیار ارزشمند که انگیزهی من رو در یادگیری دوچندان کرد
از دوستان متممی واقعا ممنونم بابت کامنت های آموزنده ای که میگذارند و همچنین واقعا ممنونم از آقای محمدرضاضامنی که مطالب زیادی از ایشان آموخته ام
هدیه متمم رو هم میخواهم ۱ ماه رو به خانم سمانهوفا بدهم . امیدوارم که در ایشان هم مثل بنده باعث انگیزه بیشتر بشود.
با سلام و سپاس فراوان بابت این هدیه و درسهای آموزنده متمم.
من سالهاست با این سایت آشنا هستم ولی فقط چند ماهه که عضو ویژه شدم و درسها را به طور جدی دنبال میکنم.
من آقای فواد انصاری را پیشنهاد میدهم، که دغدغه وطن و مردم رو در نوشتههای ایشون میشه حس کرد و توسعه رو تنها واسه خودش نمیخواد.
سلام خدمت همه دوستان متمم. بعد از سالها به خونه قبلی خودم برگشتم و این به لطف آقای حمید رضا مازندرانی بود که در لینکدین با یکدیگر آشنا شدیم. امیدوارم متمم همیشه باقی بماند و همه علاقه مندان به توسعه و رشد زیر سایه این درخت تنومند یادبگیرند و شاد باشند.
سپاس از گروه متمم، بابت هدیه ارزنده. من این مدت مشغله فکری زیادی داشتم، که نتیجه این مشغله هم نزول از گروه اول به گروه دوم بود. ولی تلاشم رو برای شش ماه بعدی میکنم که مجدد به گروه اول برگردم و جلوی این سیر نزولی رو بگیرم.
جناب آقای شعبانعلی و گروه متمم سلام
از شما ممنونم بابت ایجاد چنین فضایی که تمام تلاش آن بهبود آموزش و یادگیری اثربخش است.
در یک سال گذشته آشنایی و حضورم در متمم بعد از سالها دوری از آموزش،برای من رسیدن به یک رویا بود.حس خوب یاد گرفتن و آموختن،دیدن تلاش دوستان برای کمک کردن به هم،حتی حس زیبای دیده شدن و تشویق شدن!
برای من متمم از بعضی جهات شبیه به یک پادگان است.در زمان خدمت سربازی میزان ثروت و دستاوردهای شما قبل از خدمت خیلی تاثیری در نگاه فرماندههان ندارد.دست کم زمان ما که اینطور بود.چیزهایی که آنجا یاد میگرفتیم اگر توان بکاربردنشان را داشتیم اعتباری برای خود دست و پا میکردیم،اگر نه کسی روی ما حساب نمیکرد و باید کارهای سطحی انجام میدادیم و تماشاچی سربازان نخبه میشدیم.در متمم هم باید آموختهها و تجربههای قبلیمان را با استانداردی که تعریف شده ارزیابی کنیم و در تمرینها با آموختههای جدید بکار گیریم.
و اینکه متمم به کاربرانی اشتراک هدیه میدهد که اگر اینکار را نکند خودشان با اشتیاق اشتراک را تمدید میکنند.این دوستان از جمله خودم بیشترین استفاده را از متمم داریم .این به من ثابت میکند که متمم و جناب آقای شعبانعلی اهداف والا و با ارزشی در آموزش دارند.
فکر میکنم در این فضا بتوانم از چند دوست هم متممی تشکر کنم.دوستانی که فرصت شد از پروفایلشان با دیدگاهشان بیشتر آشنا شوم.
دوستانی که تجربیاتشان را در دیدگاه بیان میکنند و تاثیر زیادی در یادگیری من دارند. علی کریمی ،علی محمد افراسیابی،مرضیه رفعتی،فاطمه نظردخت،پـوریا پرهیـزکار،سید هاشم علوی،سید بابکمطهری،سعیدبخشی،المیرا خزاعی،مونا رضایی،محسن لاله،امیرعلی رستگار کازرونی و هیوا
دوست خوبم بهراد نیکپور جوان که تلاشش برای یادگیری و بهتر شدن انگیزههای من را دوچندان میکند.
و در نهایت همکار خوبم خانم فاطمه عرب که دیدن نامش در لیست بالا بینهایت خوشحالم کرد.
همیشه دوست داشتم در چنین صفحاتی اگر امکانش بود کمی چاشنی طنز به متنم اضافه کنم.حس خیلی خوبی به من میده،بارها و بارها قبل از ثبت و بعد از آن بازخوانی میکنم و لذت میبرم.هر وقت مشکلی را با نگاه طنزآلود میبینم احساس قویتر بودن نسبت به مشکل را دارم.شاید نوعی احساس تسلط.
اما گاهی سلسله رویدادهای تلخ چنان قدرتنمایی میکنند و رمق را از ما میگیرند که احساس میکنیم از روی بدن کمجان و روح بیحوصلهمان مانند غلتک میرود و میآید و به نظر میرسد تا صافمان نکند ول کن نیست. امیدوارم در اولین فرصت به دست آمده بعد از رهایی از این غلتک سنگین و سمج بتوانم این بدهی به خودم را جبران کنم.
در ادامه حرفهای طولانیام از متمم عزیز درخواست دارم هدیه شش ماهه خودم و شش ماهه دوم را بین اعضای فعالی که اشتراکشان رو به پایان است و یا به تازگی تمام شده تقسیم کنند.
جناب آقای ضامنی.
طبق دستور شما، دوازده ماه هدیهای که فرموده بودید در اعتبار اکانت سه دوست متممی عزیزمان (هریک چهار ماه) ثبت شد:
سها
رضا
احسان ذواکتافی
محمدرضا جان
بدون شکسته نفسی و بدون اینکه بخوام به قول سمیه تاجدینی عزیز، خودم رو روی زمین بندازم و خاک مالی کنم، تعداد، کیفیت و سودمندی کامنت های من در مقایسه با دوستانی مثل شما، از لحاظ ریاضیاتی، تحقیقا و نه تقریبا، صفر محسوب می شود. با این وجود از لطفت که اسم من را، به قول حامد بهداد: حتی به اشتباه!، در کنار سایر عزیزانِ هم متممیِ پرتلاش قید کردی سپاسگزارم.
جناب مطهری سلام
دیدگاههای شما از نظر بنده کیفیت بالایی دارند،پر از تجربهاند و ستودنی.
فکر میکنم اولین بار با دیدگاه شما در ارتباط غیر رسمی در سازمان آشنا شدم،بعد از آن توضیح شما در تفاوت روباتهای آلفا و بتا آنقدر موشکافانه و دقیق بود که مطمئن شدم شما قطعا یک معلمی.شما در هر شغل و تخصص و رستهایی که باشید معلم مربی و آموزگار خوبی هستید.در ضمن مباحثه شما با آقای محسن لاله در نظرخواهی سه مطلبی به نظر من کاربردی آموزنده و تاثیرگذار بود.از شما و دوستان بسیار آموختم.اگر چند اسم دیگر را هم در کامنت بالا میآوردم ممکن بود تصور استفاده افراطی از هشتگ به وجود بیاید. به هر حال خود را مدیون تمام نامهایی که آوردم و نیاوردم میدانم.هر عزیزی که از نادانستههایم کم میکند.
ممنون از شما
سلام آقای محمدرضا ضامنی
در مواقعی که بدلیل مشغله نمیتونم مطالعه منظم داشته باشم، همیشه چیزی که بمن انگیزه میده و قفلهای ذهنی من رو باز میکنه لایک شدن کامنتهام توسط شماست که حس بسیار خوبی رو بمن منتقل میکنه. از شما بینهایت سپاسگذارم.
خانم رضایی سلام
میدونم متمم جای تعریف و تعارف پینگ پونگی نیست،ولی تا وقت هست لازمه اینو بگم که من باید سپاسگذار باشم بابت این همه سخاوت دوستان در به اشتراکگذاری دانششان.
دوستانی پر مشغله مانند شما خانم رضایی،خانم رفعتی،خانم عبدی،جناب افراسیابی،آقای هیوا،آقای مشیرفر،آقای علی کریمی و سایر دوستان.دوستانی که به تبعیت از معلم و آموزگار عزیزمان، دغدغهتان همهگیری و بکارگیری آموزش است تا صرفا فراگیری آن.
از شما و همه دوستان بینهایت سپاسگذارم.
سلام جناب ضامنی
وقتتون بخیر
میخواستم اینجا یک تشکر از شما کنم بابت زحماتی که در متمم صرف میکنید
حالا دیدم که در دیدگاهتون ((به درستی)) صحبت از پادگان کرده بودید.
من هم گفتم به همان ادبیات پادگانی از شما تشکر کنم.
سپاس ((فرمانده))
جناب آقای کریمی سلام
همانطور که در متمم یادگرفتیم ظرافتهای کلامی کمکمان میکند فهم بهتر و ارتباط موثرتری بین گوینده و شنونده برقرار بشه.
با آگاهی کامل از مفهوم کلمه کمنظیر میخوام اون رو به شما نسبت بدم.شما در شاگردی کردن برای استاد و همراهی کردن برای همکلاسی کمنظیرید.آنقدر شما در به اشتراکگذاری دانش پشتکار دارید که من به شخصه برای اینکه بتونم مثل شما برای هر مسئله مطلب و مقالهایی رو کنم باید تلاش بیشتر و بهتری داشته باشم.بدون تعارف در یادگیری شما الگوی فوقالعادهایی برای من هستید.دائما با نظرات و پیشنهادها دیگران رو به چالش میکشید.نوع برخورد شما در هنگام مخالفت با دیدگاه دوستان هم چشمنواز و آموختنی است.
از شما خیلی ممنونم.
سلام مجدد خدمت شما جناب ضامنی
دیدگا شما واقعا نظر لطف شما به من هست
اینقدر این دیدگاهتان من را خوشحال و همچنین شرمنده از لطف شما کرد
که ظرفیتهای کلامی برای آن، کم است.
محمدرضا عزیز در متن زیبای هزار تولد و یک مرگ… یک مفهومی را اشاره میکند که اینجا نقل میکنم.
این لطف شما اینقدر حس زیبا به من داد
که من میتونم طبق این متن بگم یک تولد بود.
امیدوارم که بتونم شهروند خوبی در جامعه متمم باشم.
باز هم واقعا ممنونم از محبت شما
محمدرضای عزیز سلام
اولا میخوام تشکر کنم از لطفی که به من داشتی و بگم که من هم مثل تو بسیار از دوستان متممی یاد میگیرم که خودت هم جزء آنها هستی.
همچنین کاملا با تو موافقم که در اینجا پیشینه فرد ملاک نیست و با توجه به دقت گروه متمم در بررسی دیدگاه ها و واکنش های درست و بجا در پاسخ به نظرات دوستانی که از قوانین کامنت گذاری منحرف شده اند یا از آن استاندارد فاصله گرفته اند باعث شده که برای من کامنت های دوستان نه تنها ارزش خواندن و یادگیری و صرف وقت را داشته باشد بلکه در برخی موارد بیشتر از خود درس از خواندن آنها لذت میبرم.
ممنون از تو و تمام متممی هایی ازشون یاد میگیرم.
سپاس از شما بابت این هدیه ی ارزنده و توجهی که به تلاش اعضای متمم دارید و تبریک به همه دوستان دیگر.
اولین دوست عزیز برای معرفی هدیه، خانم بیتا نوع پرور هستند.
سپاسگزار میشم هدیه دوماهه ی خودم هم به آقای امیر حسین حسن زاده تقدیم بشه که در کامنت های چالش نگارش یکی از کتابهای «ماریو وارگاس یوسا» رو معرفی کردند.
خیلی ممنونم از لطفتون و اینکه به خاطر داشتید اون کامنت رو. به عنوان اولین هدیهای که در متمم دریافت کردم بسیار دلچسب و به یادماندنی بود برای من
دوست متممی عزیز آقای حسن زاده
خواهش می کنم، بله اون کامنت رو در ذهن داشتم چون علاوه بر قلم زیبای این نویسنده، توصیف شما هم جالب و آموزنده بود.
به امید روزی که اسم شما جزو لیست بالا باشه.
خانم رفعتی عزیز، سلام و وقت بخیر،
واقعا خیلیی خوشحال شدم بابت این هدیه و خیلی خیلی برام ارزشمند بود و بدون اغراق، بغض کردم بابتش.به نظرم خیلی جالبه که تو فضایی هستیم که بدون اینکه همدیگه رو ببینیم، نحوهی فکر کردن همدیگه رو میبینیم و از طریق اون با هم آشنا میشیم و حتی هدیه هم میگیریم، به دور از هر تعارفی. خیلی واقعیه و اینه که ارزشمندش میکنه.
دوست متممی عزیز بیتا جان
از خوشحالیتون خیلی خوشحال شدم. امیدارم این هدیه شروع تلاش و حضور بیشترتون در متمم باشه.
بیتا جان موافقم باهاتون و فکر می کنم بخش دوم نوشته ی شما؛ حرف دل مشترک اکثر متممی ها باشه. یک محل واقعی و دوست داشتنی که علم و اخلاق و ارزشمندی رو در کنار هم یاد می گیریم.
سلامت باشید دوست عزیز.
هر وقت بخواهم متمم رو به دوست یا همکاری معرفی کنم، یکی از خوبی هایی که میگم کامنت های زیر دروسش هست؛ هم مطالب درس رو بیشتر برام جا میندازه، هم با نگاه ها و زاویه ها و مدل های ذهنی جدید آشنا میشم و هم این که، خیلی وقتها، موتورم برای گذاشتن کامنت، بعد از خواندن نظرات دوستان روشن میشه.
ضمن تشکر از متمم عزیز برای لطف همیشگی و هدیه ی ارزشمندش و از متممی های عزیز برای کامنت های مفید و آموزنده شان، از دوستان درخواست می کنم هدیه ی شش ماهه را از طرف اینجانب به آقای امیرمحمد قربانی، که از نظرات خوبشان استفاده کرده ام، اعطا کنند.
خب.
اینطور که در دستهبندیها میشه دید، من اگر کمی بیدقتی و تنبلی کنم، ممکنه بیفتم در گروه دوم. اما فعلاً که در گروه اول هستم و قراره شش ماه سهم خودم رو هدیه بدم، به سه تا دو ماه تقسیمش میکنم برای سه تا از بچهها.
فکر کنم بدون گفتن من هم واضحه که انتخاب برای من ساده نیست و دهها نفر در ذهنم هستند. تنها کاری که به ذهنم رسید اینه که با الهام از علی کریمی که دفعهٔ پیش کار مشابهی انجام داد، شش ماه سهمم رو تقسیم کنم بین سه تا بچههای زیر:
نگین چراغی
من کامنتهای نگین رو دوست دارم چون معمولاً کاملاً شخصیه. یعنی موضوع درس و بحث رو میبینه و یه چیزی پیدا میکنه مربوط به درس و در عین حال از تجربهها و مشاهدات خودش. آدم حس نمیکنه که داره یک پاراگراف از یه کتاب مدیریتی یا توسعه فردی رو میخونه.
ضمناً تصویری که از نگین – بر اساس حرفهاش – در ذهن من هست، آدمیه که مطالعه سهم جدی توی زندگیش داره و طبیعتاً چنین تصویری هم برام جذابه.
محسن لاله
محسن هم از قدیمیهای متممه و از اونایی که سالهاست میشناسمش. وقتی چند جملهٔ اول کامنتش رو میخونم، تا حد خوبی میتونم حدس بزنم که چی ممکنه بگه و چهجور حرفی بزنه. این نوع حس آشنایی لذتبخشه (فکر کنم خوانندههای نوشتههای من هم کموبیش چنین تجربهای داشته باشن و بدونن از چه حسی حرف میزنم).
گفتگوهای محسن با بچهها رو هم – در قالب رد و بدل کامنت و پاسخ و … – معمولاً اگر از دستم در نره میخونم.
آتوسا زرینپور
ویژگیای که برای کامنتهای نگین گفتم (محسن هم همینطوره) در کامنتهای آتوسا هم هست. ایجاد ارتباط شفاف و قوی بین بحثهای اینجا با تجربههای شخصی. آدم توی کامنتهای آتوسا کمکم باهاش دوست میشه. مثلاً من هر وقت اسمش رو میبینم، یاد زنگهای شرکت بیمه میفتم که اشتباهی به جای آتوسا به پدرش زنگ میزنن. یا قیافهاش رو تصور میکنم وقتی دوستها یا مهموناش به بچهاش (آتوسا یه سگ داره) گیر میدن یا سوالهای پرت میپرسن.
محمدرضا جان سلام
بسیار خوشحال شدم از لطف بیکران تو به خودم و با توجه به لطف و صحبت خودت، راحت تر میتونم این جمله را بگم که قطعا میدونی چقدر برام مهم، محترم و دارای اثر مثبت و سازنده هستی.
البته این درجه از احترام و به تبع آن الگو و معیار قرار دادن شما و استانداردهای شما برایم در برخی از موارد به شدت سخت و همراه با چالش بوده است برای مثال دلیل میزان مشارکت به نسبت پائین من در متمم همین مسئله است که با این لطفتون این فشار کمی از روی دوشم برداشته شد.
البته به احتمال زیاد این آخرین کامنت من در متمم خواهد بود. چراکه امکان هرگونه سوء قصد از جانب همسرم وجود دارد و امیدوارم فقط خدا امشب ما را بخیر کند!
شاید تعجب کرده باشی ولی دلیل محکمی برای حرفم دارم.
امروز ۱۴۰۲/۱۰/۱۱ سیزدهمین سالگرد ازدواج ماست و باید بگم خوشبختانه ما هیچ مشکلی در زندگی مشترکمون نداریم بجز شما.
میخوام اعتراف کنم شما بزرگترین تهدید و مشکل زندگی مشترک ما بوده و هستید بطوریکه در این سالها به جرات میتوانم ادعا کنم همسرم به هیچ کسی در زندگی به اندازه شما حسادت نکرده و در موقعیت های مختلف و بنا به دلایل متفاوت با چشمانی نازک کرده، صدایی خشک، لحنی به شدت طعنه آمیز، رویی گردانده شده و ابروانی بالا انداخته شده این جمله را خطاب به من میگوید که:
و این تنها مشکل دوست داشتنی زندگی من است.
برقرار و سلامت باشی.
سلام
این کامنت یک هفتهست که روی دسکتاپم بازه و هر بار از خوندنش ذوق زده میشم:)
یک سال و نیم میشه که متمم رو جدی دنبال میکنم و تغییرات زیادی رو در خودم احساس کردم. سه ماهی هست که دیگران هم تغییرات من رو حس میکنند و نمود بیرونی پیدا کرده….به نظرم با این کامنت، نمود بیرونی تغییراتم به اوج خودش رسیده:)
ممنونم که چنین نظری در مورد من دارید
واقعا باعث افتخاره که از چنین شخصی هدیه دریافت کنم. این هدیه واسم انگیزهای شد که بیشتر تلاش کنم تا یه روز اسم من هم در کنار اسامی متممیهای فعال بیاد
آقای شعبانعلی عزیز و گرامی
سلام
امروز که این پاسخ رو دارم مینویسم زندگی من دستخوش تغییرات بسیاری شده.
من همون بچه ای که شما با اون یاد من میفتید و قسمتی از هویت من برای شما با اون تعریف شده رو حدود سه ماه پیش بعد از ۱۳ سال از دست دادم و هرچه از درد این فقدان بگم کم است و کم است….
امروز بعد از ماه ها سراغ متمم اومدم و خواندن این پیام برام سرشار از حس های زیبا و یادآور هزاران خاطره شد.
بسیار از شما قدردانم
آتوسا جان.
امیدوارم تغییراتی که در زندگیت به وجود اومده، تلخ یا شیرین، شروع مرحلهٔ دوستداشتنیتری از زندگی باشه و روزها و لحظههای خوبی در انتظارت باشه.
این نوع درد از دست دادن رو میفهمم. کسانی که با حیوانات، خصوصاً حیوانات خانگی سروکار ندارن، معمولاً تعجب میکنن که چرا آدمها اینقدر بهخاطر فقدان حیواناتی که باهاشون همخونه هستن، رنج میکشن. اما برای کسانی که خودشون با حیوانات زندگی میکنن، درد این نوع فقدانها کاملاً قابلدرکه.
من چند بار – شاید در روزنوشته یا جاهای دیگه – خاطرهٔ پیرزنی رو تعریف کردهام که در پارک دیدم و با قد خمیده راه میرفت. میگفت «دو تا فقدان کمرم رو شکست. پسرم که عاشقش بودم و سگم. بعد در ادامه گفت: سگم بیشتر.»
جملهاش انقدر عجیب بود که من مونده بودم این گفتگو رو باید چهجوری ادامه بدم. و بعد گفت: «پسرم بسیار دوستداشتنی و عزیز و مهربون بود. برای تسکین خودم، به معدود لحظاتی فکر میکنم که بعضی حرفهاش حرصم میداد. اما حیوان، زبانی برای آزار نداره و نمیتونی خاطراتی از اونها پیدا کنی که حس بدشون، درد فقدانت رو کاهش بده.»
جدای از این خاطره، این واقعیت انکارناپذیر وجود داره که لذتی که ما از همراهی و همنشینی حیوانات میبریم، هزینهٔ بسیار سنگینی داره که همیشه منتظر ماست. به قول مارک ورنون (نقل به مضمون): «این واقعیت تلخ که از نظر آماری، احتمال اینکه ما مرگ اونها رو ببینیم، بیشتر از اینه که اونها مرگ ما رو ببینن.»
خوشبختانه هنوز کوکی و بلوط کنار من هستن. اما به خاطر اینکه در محیط زندگیم رابطهٔ بلندمدت و طولانی با حیوانات خیابونی و گربههای کوچه و محله پیدا میکنم، جنسش شبیه همین همخونگیه. و ناگزیر، بارها درد از دست دادنشون رو تجربه کردهام.
اینه که همیشه میگم: با از دست دادن هر کدوم از این همراهان، یه حفرهای در دل آدم درست میشه که هیچوقت پر نمیشه.
و یه بار به یکی از دوستان صمیمیام – که نگران قضاوتش نبودم – گفت که: تو بدون که من وقتی دارم میمیرم، یه دل پارهپاره و پر از حفره و سوراخ رو دارم تحویل خاک میدم.
این روضههای طولانی رو خوندم که بگم، میفهمم چرا میگی «کم است» و باز فکر میکنی کافی نیست و در ادامه دوباره مینویسی: «و کم است…».
اما این واقعیت مهم هم هست که تو قطعاً و قاعدتاً در سیزده سال، سهم قابلتوجهی از وقت و انرژی و توجهت رو براش گذاشتی و فرصتی برای تجربهٔ زندگی خوب براش فراهم کردی. در دنیایی ذاتش جوریه که نه برای آدمها و نه سایر حیوانات، بستر چندانی برای تجربهٔ زندگی خوب فراهم نیست.
امروز موقع خوندن کامنتهای دروس موردنظرم به این فکر میکردم که چقدر تجربههای با ارزش و قیمتی زیر هر درس از دروس متمم قرار داره که دست و دلبازانه در اختیار بقیهی متممیها قرار گرفته. کامنتهایی که (بدون زیر سوال بردن ارزش محتوایی که متمم تولید میکنه) گاه به اندازهی متن درس آموزنده و مفید هستن. این یکی از بزرگترین ویژگیهایی هست که متمم رو چندین پله متمایز از سایر پلتفرمها کرده (حداقل برای من) و از یک محیط صرفا آموزنده و بس تبدیل کرده به محیطی دوست داشتنی و آموزنده با دریایی گرانبها از تجربیات زیستهی کسانی که هممسئله و همدرد من بودهاند.
با اینکه از این تمجید و تشکرها زیاد گفته شده! ولی لازم دیدم من هم از همهی دوستان متممی که به ایجاد این محیط دوست داشتنی و گرم کمک کردن، چه عزیزانی که هنوز هم فعال هستن و چه دوستان غیرفعال که اثرشون به واسطهی نظرات مفیدشون ماندگار شده، تشکر کنم. در طی همین چند ماه بسیار آموختم و عطشم برای یادگیری بیشتر شد.
(خوشحالم که این امکان ایجاد شد که حرف امروزم رو همین امروز بیان کنم چون طبیعتا زیر دروس متمم جای این حرفها نبود)
سلام به متمم و دوستان متممی عزیز
برای من خیلی ارزشمند و قابل افتخاره که توسط متمم، به عنوان "شهروندی از جامعه آموزشی" خطاب قرار گرفتم. این لطف متمم سبب شد تا حال بسیار خوبی رو تجربه کنم. امیدوارم بتونم همچنان یک شهروند در این جامعه باقی بمونم.
۱: در مورد "پیشنهاد هدیه به دوستان دیگر" (که این موضوع هم لطفی دیگر از جانب متمم است) تمایل دارم تا از دوست خوب متممی جناب آقای علی کریمی (نفر سوم لیست بالا) نام ببرم. بر اساس مشاهداتم حجم فعالیت ایشان بسیار بالاست، پاسخهای کمککنندهی زیادی به دوستان دیگر میدهند، و نظرات ارزشمندی را در درسها درج میکنند. سپاس از ایشان. (البته فکر کنم حداقل ۲ پروفایل با نام علی کریمی در متمم دیدهام، به همین خاطر اسم دوست خوبم رو همراه با پروفایلشون قرار دادم)
۲: دیدن اسم معلم عزیزمون در دسته نخست لیست بالا (نفر هفتم)، بسیار آموزندهست. با توجه به مشغلههای فراوانی که دارند، بهروزرسانی روزنوشتهها، سرپرستی مجموعه متمم و اینکه قبلا اشاره کرده بودند که بسیاری از اوقات با اکانت ادمین وارد میشن (+)، قرار گرفتن نامشون در بالای لیست، به گمانم، یکی از جلوههای "عشق به معلمی" ایشونه. یادمه که در فایل ویدیویی مصاحبه با دوستان که به مناسبت هشت سالگی متمم منتشر شده بود (+)، محمدرضای عزیز در پاسخ به این سوال (نقل به مضمون) که دلت میخواد به چه کلمهای شناخته بشی، گفتند: "معلم". و واقعا چقدر این کلمه برازنده ایشونه.
با سلام آقای رستمی
وقتتون بخیر
این حرف را واقعا بدون بازی با کلمات و تعارفات میگویم.
این هدیه شما واقعا برای من ارزشمند بود
و قابل افتخار است.
و یک نسخه ازآن را در فایلهای مهم آرشیوی خودم ذخیره کردم
تا همیشه این هدیه ارزشمند شما، در نگاه من باشد.
باز هم از این لطف شما سپاسگذار هستم.
بادرود و تشکر از این همه دقت نظر در دیدگاه آموزشی و جای بسی شکر گذاری از گروه متمم , در حالی که سیستم آموزشی مملکت به درجه ای از نواقص و کاستی در باتلاقی که خود ساخته است دست و پا میزند مجموعه ای هست , که با این میزان تفاوت و اختلاف نگرش , به آموزش بخشی از جامعه , هر چند کوچک همت گماشته است
در پایان پیشنهادی دارم میدانم که اداره همین مجموعه فعلی زحمات و دقت زیادی از دست اندر کاران را به خود اختصاص میدهد و هزینه هایی زیادی به سیستم متمم تحمیل میکند امیدوارم روزی امکان استفاده از متمم برای نابینایان و ناشنوایان و دیگر معلولیت های جسمی فراهم گردد , زیرا انگیزه این بخش از جامعه برای رشد و ترقی کمتر از جامعه سالم و تندرست نیست .
با احترام و تشکر فراوان