سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای آشنا شدن بیشتر با متمم به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کنید و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۲۴۰ هزار تومان)، فصلی (۶۱۰ هزار تومان)، نیمسال (یک میلیون و ۱۰۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان) بخرید.
توجه داشته باشید که خرید ششماهه و یکساله بهترتیب معادل ۲۰٪ و ۳۸٪ تخفیف (نسبت به خرید یکماهه) محسوب میشوند.برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
سلام به همه متممی های عزیز و دوست داشتنی
راستش تو این چند وقت اخیر متمم به یکی از روتین های روزانه من تبدیل شده است (البته بهتر هست بگویم روتین شبانه)
هر شب حدود دو ساعت برای مطالعه متمم وقت می گذارم و کامنتها رو هم تقریبا کامل میخونم
و گاهی به قدری بعضی کامنت ها برام ارزشمند هست که بعد از خلاصه برداری از درس قسمتی رو به طور جداگانه به یادداشت کامنت ها اختصاص می دهم
تشکر می کنم از محمدرضای عزیز و تیم زحمتکش متمم
دوست دارم هدیه دو ماه اعتبارم رو به یکی از دیدگاه اولی ها هدیه کنم که من اون رو به اقای
معین داداشیان تقدیم می کنم
در پایان هم وظیفه خود میدونم از همه دوستانی که کامنت هاشون در حد یک درس برام ارزش داره تشکر ویژه داشته باشم
هیوا، جوادبشیرپور، علی محمد افراسیابی ، محدثه فرسادکیا ، بهنام محمدی ، علی کریمی ،مژگان پیوندی، دانشجوی همیشگی مدیریت ، یعقوب دلیجه
نه هر کو نقش نظمی زد کلامش دلپذیر افتد
تذرو طرفه من گیرم که چالاک است شاهینم
واقعا نمیدونم خوشحالیم رو با چه کلماتی ابراز کنم. از لطف و عنایت بیاندازه شما ممنونم.
تمام سلولهای بدنم میلرزه وقتی اون بخش از جملهاتون رو میخونم که نوشتید کامنتهاشون به اندازه یک درس برام ارزش داره.
و اینکه واقعا باعث نهایت افتخاره که اسممو در کنار چنین افرادعزیزی آوردین.
سلام
حسِ خیلی قشنگیه؛ تبریک میگم
سلام خیلی ممنونم:)
من از وجود چنین رسمی در متمم اطلاع نداشتم، و اعتراف میکنم امروز صبح که این مطلب و اسم خودم رو بین اسامی دیدم خیلی کیف کردم و از این سطح از حرفه ای بودن در "انگیزه بخشی، شفافیت معیارها، دقت در دسته بندی تلاش ها و تناسب پاداش ها"، به عنوان الگوی یادگیری تطبیقی بسیار آموختم و سعی میکنم تو زندگی شخصی و کاریم ازش استفاده کنم.
توی متن بالا اشاره شده که با مطالعه و امتیاز دادن به حرف های دیگران در جهت ایجاد انگیزه برای سایر دوستانمان تلاش میکنیم. راستش از این هدف و دستاورد بالاتر برای من این بوده که با مطالعه ی حرف های دیگران، در جهت ایجاد انگیزه برای خودم تلاش کردم چون اینطوری به نظرم میاد که در حال حاضر، متوسط کیفیت نظراتی که اینجا می خونم نسبت به چیزی که در دنیای واقعی زندگی روزمره ام باهاش مواجه ام، غنی تر و آموزنده تره. واقعا ممنونم از همه افرادی که لطف می کنن و وقت میگذارن نظرات و دیدگاه های باارزششون رو می نویسن.
برای "پیشنهاد هدیه به دوستان دیگر" هم با احترام سرکار خانم دلآرام رو معرفی میکنم، به این دلیل که از کامنت هاشون نتیجه گرفتم مثل خودم دارن از ابتدای درس های یادگیری پیگیر پیش می رن؛ امیدوارم هر دو به همراه آموزشی بلند مدت متمم تبدیل بشیم :)
سلام لیلا جان
روزت بخیر باشه
برای اولین بار که دیدم یه همچین پستی گذاشته شده.
اولین چیزی که گفتم این بود که -خوش به حالتون- و بعد که دیدم دوستان متممی به همدیگه هدیه میدن گفتم -عه! چقد قشنگ! – با خودم گفتم -کاش یکی هم به من هدیه بده- ولی میدونستم و تقریبا یقین داشتم کسی این کارو برای من نمیکنه.
من اشتراک متممام قرار بود چند روز پیش تموم بشه. چون دانشگاه باز شده بود درگیر بودم ، نتونستم متمم رو چک کنم. امروز که برگشتم شهرمون، قرار بود متمم رو هرچه زودتر شروع کنم و دوباره استارت بزنم. اومدم متمم و پروفایلمو چک کردم دیدم نوشته تا ۸ آبان همراه متمم هستم. گفتم یعنی بعد ۸ام منو از عضو عادی بودن هم منع میکنن و گفتم شایدم ممکنه که متمم اشتباه کرده باشه و یه همچین چیزایی. خلاصه رفتم یه ماه اشتراک تمدید کردم و اومدم پروفایلمو چک کنم نوشت تا نهم آذرماه. واقعا دیگه داشتم دیوونه میشدم که آخه یعنی چی? بعد یه لحظه به سرم زد شاید یکی بهم اعتبار هدیه داده باشه. با سرعت برقوباد رفتم جیمیلم رو چک کردم. دیدم از طرف متمم یه پیام دارم. خدا شاهده وقتی دیدمش خیلللللللللللی خوشحال شدم. خیلی.
ازت ممنونم که این لطف رو کردی و عذرخواهی میکنم بابت تاخیرم ? امیدوارم که یه متممی تمام عیار باشیم ?
سلام دوست ندیده،
من یه بار از دیدن اسم خودم بین اسامی خوشحال شدم، یه بارم الان از دیدن خوشحالی شما. خواهش میکنم من که کاری نکردم با تشکر دوباره از متمم، امیدوارم هم تو دانشگاه خودتون و هم تو دانشگاه متمم موفق و پرثمر باشید :)
از هر رفتار کوچک و بزرگ متمم میشود بوی ارزش قائل شدن برای خانواده اش را شنید.
خدا قوت و دست مریزاد به متمم و تک تک عزیزان متممی
متمم با شرافت
متمم مسئولیت پذیر
متمم بخشنده
متمم درجه یک که هر لحظه میتونی درس زندگی به من بدی?از همه دوستان عزیزم که من با خوندن کامنت زیباشون لذت بردم و یاد گرفتم و باعث شدند اسم من هم در بین اسامی باشه خیلی سپاسگزارم و دستشون رو میبوسم..من هدیه خودم رو دوست دارم به خانم ساناز مجرد تقدیم کنم که هر کامنتی که ازشون خوندم خیلی دقیق و با ارزش و الهام بخش بوده..
با سلام
اول از همه میگم که آشنایی با جامعه متمم واقعا برای من یک ((افتخار بزرگ)) و ((فرصت مهم)) است. آشنایی با محمدرضا شعبانعلی عزیز واقعا نقطه عطف زندگی من بوده و هست.
پیش فرض اولیه برای هدیه دادن
در ابتدا گفتم که از گروه متمم درخواست میکنم که لطف کنند و هدیه ۴ ماه اعتبار را به فردی که دانشجو است و یا در مضیقه مالی است، هدیه کنند.
بعد که با خودم فکر کردم متوجه شدم دو ایراد در این پیشفرض من است
۱٫ واقعا فردی که نتواند این هزینه اشتراک بسیار اندک را تامین کند، واقعا آموزههای متمم چه کمکی به او میکند؟(احتمالا این فرد یا اهل بطالت گسترده است یا درگیر اعتیاد شدید است یا متمم برای او اهمیت جدی ندارد یا …)
۲٫ طبق درس قیمت آیفون در سال ۱۹۷۵ | ظرفیت محاسباتی چقدر افزایش یافته است؟ ظرفیت گوشیهای استفاده شده توسط ما توانایی ارسال فضاپیما به کره ماه را دارد.
ولی چون عملا رایگان است، کمتر قدر ظرفیت پردازشی آن را داریم.
گفتم شاید همینطوری هم چند ماه اکانت رایگان به یک نفر داده شود، بدون اینکه هیچ هزینهای بدهد، شاید او را دچار خطای محاسباتی در ارزش استفاده از متمم بکند.
پیش فرض جدید من برای هدیه
سعی کردم به افرادی این هدیه را بدهم که احتمالا باعث افزایش روحیه و فعالیت بیشتر آنها در جامعه متمم بشود.
دوستان متمم لطف میکنند که این ۴ ماه هدیه را تبدیل به ۴ هدیه یک ماهه بکنند.
هدیه اول به آقای بهنام محمدی است. دیدگاههای آموزنده ایشان با توجه به تعداد روزهای عضویت در متمم برای من قابل توجه است.
هدیه دوم به آقای ا.حسین درودیان که طبق مطلبی که در پروفایل خود نوشتند، علاقه بسیاری به یادگیری و متمم دارند و امیدوارم این هدیه برای ایشان در راه یادگیری متمم تشویقی باشد.
هدیه اصلی
هدیه سوم و هدیه چهارم را به آقای امین آرامش تقدیم میکنم.
در فایل ویدیویی گفتگوی محمدرضا شعبانعلی و دوستان،
((آقای امین آرامش)) از محمدرضا عزیز سوالی میپرسند.
سوال:شما با توجه به مطالعه و سواد بالای خود
اگر فقط ۴ ساعت فرصت تدریس داشته باشید، چه مباحثی را تدریس میکنید؟
محمدرضا عزیز میگویند:
تفکر سیستمی و تفکر استراتژیک را درس میدهم(ویدیو آخر صفحه گفتگو، دقایق پایانی ویدیو)
واقعا این دو درس برای من فوقالعاده بودند و در مورد اهمیت آنها
طبق نظر من از نگاه محمدرضا عزیز در این دیدگاه نوشتهام.
تشکر ویژه
تشکر ویژهای هم دارم از دوستان متممی محمدرضاضامنی، جوادبشیرپور، علی محمد افراسیابی ،بهنام محمدی ،مژگان پیوندی، دانشجوی همیشگی مدیریت ،محمدصادق رستمی ، امیرمحمد پیرشاه که بیشترین امتیاز آموزنده را به من دادند و لطف داشتند.
و همچنین سایر دوستان متممی که منت گذاشته و با خواندن دیدگاههای من
و در صورت تشخیص، امتیاز دادن به آنها باعث افزایش انگیزه من شدهاند.
(ببخشید بابت طولانی شدن متن)
دوستان متمم لطف می کنند از دو هدیه آقای امین ارامش، یک هدیه را به خانم سارا یوسفی تقدیم کنند.
خانم یوسفی واقعا الگوی من هستند، ایشان با اینکه نابینا هستند و می توانند مانند بسیاری از ما افراد بهانه گیر، همین را بهانه کنند و هیچ فعالیتی نکنند.
سایت شخصی دارند، در متمم فعال هستند، ورزشکار هستند و… حقیقتا گاها از بینا بودن خودم با دیدن ایشان خجالت می کشم.
امروز وقتی ایمیلم رو باز کردم و دیدم یک ایمیل از متمم دارم اول متعجب شدم و وقتی متن اون رو خوندم، کم کم لبخند بود که مهمون صورتم شد و یه حس خوب بود که اون لحظه تجربه کردم. من از لطف و توجه شما خیلی سپاس گذارم و این هدیه خیلی خیلی برای من ارزشمند هست. ضمنا بابت این خوش فکری جذاب هم به دوستان متمم تبریک می گم.
خیلی ممنونم
منم واقعا خوشحالم که تونستم هدیه مناسبی را اهدا کنم
از متمم بابت ایجاد همچین فضایی باید تشکر ویژه کرد.
آقای کریمی
دوست عزیز متممی
من هیچ وقت شانس حضور بین دوستان فعال متممی رو نداشتم. اما همیشه میام و کامنت های زیر این مطلب رو میخونم. دوست دارم بدونم توی ذهن بچه هایی که با حضور فعال در متمم و خوندن کامنت ها و امتیاز دادن به اون ها، ارزش زمان خودشون رو بالاتر می برن چی میگذره. شاید پیش فرض ها و مدل ذهنی اون ها بتونه بهم کمک کنه بدون انتظار پاداش، کارهای خوب و درست انجام بدم.
شما توی نوشته تون از پیش فرض هاتون گفتین و من هم اجازه میخوام چند جمله ای در موردشون حرف بزنم.
نمی دونم اینجا، من و شما و بقیه در چه مواردی با هم اشتراک نداریم. اما خوب میدونم توی دو مورد مهم با هم اشتراک داریم: تاریخ و جغرافیا.
این جغرافیا-ایران و همسایه هاش- مناطق محروم زیادی داره. منطقه محروم اسمش روشه. محرومه از امکانات. بخش دولتی و خصوصی تمایلی به سرمایه گذاری در اون جا نداره. صنعت نداره. تولید نداره. یا اگه همه این ها رو در ابتدایی ترین شکل ممکن داشته باشه، خروجی کار، تناسبی با جمعیت اون منطقه نداره. و نتیجه اش میشه فقر. اگه بر اساس شاخص های فقر بخوایم حرف بزنیم، عدم دسترسی به آموزش هم فقره. حکومت هایی که شهروندان رو از آموزش درست و بی طرفانه محروم می کنن یه مملکت فقیر می سازن. همون اتفاقی که توی کشور همسایه به عنوان محرومیت زنان از آموزش می بینیم.
حضور در این جغرافیا، انتخاب یه دانش آموز یا یه دانشجو نیست. نداشتن پول برای پرداخت هزینه اشتراک متمم یا هر پلتفرم آموزشی دیگه ای هم به معنای عدم اهمیت و اولویت آموزش برای او نیست. به معنای باطل گذروندن زمانش هم نیست. به معنای اعتیادش هم نیست. معناش اینه که پول نداره. همین.
شوق یادگیری داره. اما شرایط کار کردن رو نداره. شاید چون دانشجو یا دانش آموزه. شاید چون نوجوانه. شاید چون جایی زندگی می کنه که به سختی شغلی برای یه بزرگسال با تجربه پیدا میشه. شاید چون نیاز به مهارت های بیشتری برای ورود به بازار کار داره. شاید چون جایی متولد شده که به خاطر دختر بودن حق تحصیل نداره، به نظرتون حق داشتن شغل و درآمد داره؟
ما میگیم این هزینه بسیار اندکه. اما میدونیم که اندک یه مفهوم ذهنیه. عددی که برای شما کمه برای دیگری میتونه خیلی بزرگ باشه. ممکنه این عدد الان برای اون فرد بزرگ باشه و در آینده ای نه چندان دور، زیر چتر آموزش های متمم رشد کنه و مثل شما پاداشی رو به دیگران هدیه کنه. حتی بتونه سهمی از آموزش توی جغرافیایی که روزگاری اون رو محدود کرده بود داشته باشه. ممکن هم هست طبق گفته شما خطای محاسباتی داشته باشه و از این فرصت ارزشمند استفاده نکنه. همونطور که من و شما داریم.
و البته همه مون میدونیم تمام هزینه ای که یک فرد برای یادگیری میکنه، مالی نیست، او زمان را هم هزینه می کنه. چیزی که قطعا با ارزش تر از پوله. خوبه یادمون باشه که آموزش و یادگیری در هیچ شرایطی بدون هزینه نیست. حتی اگه رایگان به نظر بیاد.
حرف من نظر دادن در مورد تک تک کلمات و جملات شما یا نقض آزادی دیگران برای هدیه دادن نیست. حرفم اینه که استدلال شما در نداشتن پول برای تامین هزینه اشتراک، تقلیل یک موضوع چند وجهی و پیچیده به یک یا چند علت دم دستی و ساده است و این یک خطای ذهنیه.
با سلام
ممنون هستم از اینکه لطف کردید و دیدگاه من را مطالعه کردید.
من هم مانند شما به شرایط خاص این جغرافیا و این زمان بسیار فکر میکنم و دغدغه مند هستم. برای جلوگیری از برداشت نادرست از دیدگاه خودم خودم، لازم است چند نکته را مطرح کنم.
دسترسی رایگان به بیش از ۱۵ میلیون کلمه محتوای کابردی در سایت روزنوشتهها و متمم یا به عبارتی حداقل ۸۰% از آن
((سایت روزنوشتههای شعبانعلی)) که یک سایت بسیار غنی از محتوای کاربردی است،
کاملا رایگان و در دسترس عموم است.
در ((سایت متمم)) با یک عضویت یک دقیقهای رایگان،
نصف درسها در دسترس کامل قرار میگیرند.
آن نصف دیگر باقیمانده هم در دسترس هستند ولی فقط دچار محدودیت هستند.
اتفاقا به تجربه من، دروس کلیدی متمم جزو دسترسیهای کاملا رایگان هستند.
میتوان گفت که به بیش از ۱۵ میلیون کلمه محتوای کابردی در سایت روزنوشتهها و متمم یا به عبارتی حداقل ۸۰% از آن دسترسی کاملا رایگان داده شده است.
وقتی شما به وضعیت زنان محروم از تحصیل یا نبود شرایط شغلی و امثالهم اشاره میکنید.
یک نفر که شاید به شرایط روزنوشته و متمم آشنا نباشد،
ممکن است در دل خود بگوید که من علی کریمی عجب جنایتکاری هستم که افراد بازمانده از تحصیل را از حق آموزش محروم کردهام.
بررسی موضوع از نگاه یک فضای آموزشی
شما در همین سایت متمم، اگر علاقهمند به یادگیری تفکر نقادانه، احتیاج به تایید پروژه درس تصمیمگیری است.
در ساختار سنتی آموزش در همهجای جهان، هرگز به فردی که دوره ابتدایی را طی نکرده است، اجازه حضور در دانشگاه داده نمیشود.
فردی که به به بیش از ۱۵ میلیون کلمه محتوای کابردی در سایت روزنوشتهها و متمم یا به عبارتی حداقل ۸۰% از آن دسترسی دارد.
این فرد ((به هر علتی)) که نتواند به اندازه تقریبا یک پنجم درآمد یک کارگر روزمرد حق اشتراک یک ماهه متمم راتهیه کند.
به نظر من آن ۲۰% باقیمانده محتوای سایت روزنوشتهها و متمم هم واقعا بعید است که کمک خاصی به او بکند. (نمیگویم احتمال صفر درصد دارد ولی واقعا بعید است)
طبق دیدگاه شما من دچار
هستم. آیا متمم و کل ساختار سنتی آموزش در جهان هم دچار این خطا هست؟
بررسی موضوع از نگاه استفاده حداکثری از فرصتهای حداقلی
طبق روح مطلب نوشته شده محمدرضا عزیز در سبک زندگی یا سطح زندگی؟
وقتی فردی در اطراف خانه او
یک پارک است، یک باشگاه ورزشی هم وجود دارد
ولی او به ((هر علتی)) نمیتواند یا نمیخواهد ورزش کند
اگر این فرد یک تردمیل بخرد، این تردمیل در نهایت تبدیل به چوب لباسی میشود.
یا همانطور که محمدرضا عزیز در گوسفندگری و ادامه بحث گوسفندنگری اشارهمیکنند،
شاید مهمترین هنر یک فرد، استفاده حداکثری از فرصت حداقلی است.
اگر این هنر وجود نداشته باشد،
دادن منابع بیشتر هیچ کمکی به این فرد نمیکند.
یک واقعیت تلخ
باز هم تکرار میکنم
فردی که به بیش از ۱۵ میلیون کلمه محتوای کابردی در سایت روزنوشتهها و متمم یا به عبارتی حداقل ۸۰% از آن دسترسی دارد.
این فرد ((به هر علتی)) نتواند به اندازه تقریبا یک پنجم درآمد یک کارگر روزمرد حق اشتراک یک ماهه متمم را تهیه کند.
به نظر من آن ۲۰% باقیمانده محتوای سایت روزنوشتهها و متمم هم واقعا بعید است که کمک خاصی به او بکند. (نمیگویم احتمال صفر درصد دارد ولی بعید است)
سلام جناب کریمی بزرگوار
بسیار ممنونم از هدیه ارزشمندتون
امیدوارم بتونم با پشتکار و ثبات بیشتر این لطف شما رو جبران کنم.
ممنون از تیم متمم.
خدا قوت میگم به همگی.
سلام جناب درودیان
خیلی ممنونم سلامت باشید
باعث خوشحالی من است که این هدیه مورد پسند شما واقع شده است
جناب کریمی عزیز؛
سلام
خیلی خوشحالم که هر از گاهی فرصت میکنم با امثالِ شما هم کلام (یا هم پیام) بشم. شما دقیق، مفصل و خلاقانه مینویسید. زنده باد.
با سلام و وقت بخیر مجید عزیز
خیلی ممنونم ازنظر لطف شما و محبت شما
فرصت بودن در خدمت شما و سایر دوستان متممی، شخصا برای من فرصت ارزشمند و بی قیمتی است.
با بهترین آرزوها
کارل گوستاو یونگ میگوید (نقل به مضمون): دین جانِ گذشته است و هنرمندان پیامبران دورۀ مدرن هستند. یکی از این هنرمندان، که معنویت مدرنی را زنده کرده، بیاغراق متمم است و مذهب آن قدرشناسی و تحسین و حمایت است.
عمیقاً تحتتأثیر این فضای دوستانه و این حمایتهای بیآلایش قرار گرفتم. دیدن آدمهایی که مثل کوه پشت یکدیگرند و هدیههایشان را به دیگری هدیه میدهند، آدمهایی که از «من» میگذرند و نگاهشان به «دیگری» است، قلبم را مالامال از شور و اشتیاق کرد. حقیقتاً متمم مدرسۀ عاشقی است. برای همین دلم برایش تنگ میشود و هرجا بروم و هرچقدر دور بشوم، عاقبت به آن برمیگردم.
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی تا بیخبر بمیرد در درد خودپرستی
عاشق شو ارنه روزی کار جهان سرآید ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
ممنونم که عاشقاید و عطر زیبایی روح میپراکنید.
سلام
معمولا هدیه گرفتن لذت بخش هست و حس خوبی به ادم میده حالا اگه هدیه از طرف ادم هایی باشه که برای ما خیلی عزیز هستن و دوستشون داریم یه حس و حال دیگه ای داره. از معلم عزیزم محمد رضا و تیم متمم ممنون و سپاسگزارم و قدردان مهربانی و بزرگ منشی شما هستم. طی چند وقت گذشته خیلی اهمال کار بودم و روتین روزانه خودم رو مختل کردم اما سعی کردم که هر رزو به متمم سر بزنم و دقایقی کوتاه مطالعه داشته باشم. دوست دارم که هدیه ارزشمند متمم رو به دوست و همکار تازه وارد و متممی خودم امیر رضا مصاحبه تقدیم کنم.
دوستان بسیاری هستند که همیشه از خوندن کامنت هاشون لذت میبرم بخصوص هیوا، سامان عزیزی، یاور مشیرفر، پوریا پرهیزکار امیدوارم که سلامت و پایدار باشید.
ممنون از گروه متمم و معلم پرتلاش آقای شعبانعلی و هدیه بسیار باارزشی که برای تقدیر و تشکر در نظر گرفتند.
باز هم تاکید میکنم با مطالعه کامنتهای دوستان یادگیری و درک عمیق درسها خیلی راحت تر و با سرعت بیشتری اتفاق میوفته. ممنون از همه دوستان که با ثبت کامنت ، کار ما رو راحت میکنند. از دوستانی هم که لطف کردند و نامی از من بردند ممنونم. امیدوارم برخی تجربیات که در کامنتها نوشتم ، بتونه رویکردهای مفیدی در مواجهه با رویدادهای زندگی به دوستانم منتقل کنه.
از گروه متمم خواهش میکنم هدیه اعتباری رو به خانم المیرا خزاعی اعطا کنند.خیلی از کامنتهای ایشون در درسهای مختلف به درک عمیق و بهتر مفاهیم به من کمک کرده که دوست داشتم به نحوی از ایشون تشکر کنم.
علی محمد جان
دوست متممی عزیز
از دیروز چندین بار این پیام رو خوندم و هر بار ذوق کردم. بدون شک اثر گذاشتن اون هم به صورت مثبت و هر چند خیلی کوچک بر دیگران یکی از بزرگ ترین لذت ها و بهترین احساسات رو در انسان به وجود میاره.
از لطف و هدیه ی ارزشمند شما سپاسگزارم. امیدوارم بتونم عضو خوبی برای متمم باشم.
متمم را فقط متممی ها می فهمند و بس.
اقدام ارزشمندی هست و قابل تقدیر؛ و ایجادکنندۀ انگیزه برای سایر کاربرین متمم برای حضور.
به شخصه در مطالعۀ کامنتها ریسک های فراوانی رو شاهدش هستم که به نظر من متمم بهتره برای این مساله ورود کنه؛ چرا؟ چون برخی کامنتها نه تنها مکمل بحث نیست که ذهن مخاطب رو پراکنده میکنه و حتی آدرس نادرست رو به وی میدهد.
داشبوردهای آنلاین از فعالیت کاربران که حالت های مصور و گرافیکی داشته باشه، به نظر بنده میتونه داشبوردهای کاربران و نمایه متمم رو به شدت جذاب کنه.(البته پیشنهاد و ایده بسیاره.)
دغدغۀ بزرگی که من به شخصه خودم هم برای متمم و هم تلاش و زحمات خودم به شخصه دارم برای زمانی که در این سایت صرف میکنم، این هست که میراث ما کاربران فعال و حتی خود متمم و زحمات و خون دل های آقای شعبانعلی چه خواهد شد؟
من الان ازدواج کردم و حالا نمیدانم خدا بچه و فرزندی را برای ما قرار میدهد یا خیر؛ اما همین الآن مشتاقم هر مهمانی که منزل ما میاد، یک نشان و حتی تبلیغی از سایت متمم داشته باشم و بذارم در پذیرایی منزل؛ این یک میراث هست که من قطعاً بهش افتخار میکنم؛ ولی چیزی نیست.
و یا میخواهم سفیر و تبلیغکنندۀ متمم در ارتباطات حضوری و فیزیکیام باشم؛ اما اینکه صرفا بگویم متمم و من عضوی از این سایت هستم، کافی نیست.(تجربه و دانشی هست که به دست آمده و لذا دیگه این رویکرد رو در پیش نگرفتم.)
موارد بسیار هست؛ متمم خیلی جای کار داره؛ یکبار عزیزی قبل از کرونا به من میگفت من عضو سایت متمم بودم ولی فرصت و توان تایپ نداشتم؛ لذا دیگه ادامه نداد.(ایشون یک استاد دانشگاه آزاد هستند و فوق العاده داره حرف و نظرات و ایدههای ناب.)
خود من الان دستم دیگه درد آمد تایپ کردم و باید بروم جایی! خیلی گفتگوهای باکیفیت اساساً به خاطر این مدل، شکل نمی گیره و خیلی محتواهای خوب که می تونه برای متمم بمونه، در فضاهای دیگری می ره و یا اصلاً بیان و ثبت نمیشه.
سلام دوست عزیز
همواره مطالب شما را می بینم و یاد می گیرم.درین مطلب هم با نگاه شما موافقم.
اما در مورد استاد دانشگاهی که فرمودید امکان تایپ ندارد یاد چند تن از اساتید افتادم که اتفاقا در تایپ ده انگشتی مهارت زیادی دارند.استاد رسول جعفریان(یکی از مورخان پرکار کشور) B2n.ir/k35765 نقل به مضمون می گوید در همان روزهای نخست کار علمی تایپ ده انگشتی را به جد فرا گرفته است.
نمی خواهم بگویم هر کس تایپیست قهاری نیست نباید استاد دانشگاه شود.الان مگر این همه استاد صاحب نام در کشور تایپیست هستند؟ اما به نظرم از یک جایی(به ویژه در نسل نو)تایپیست بودن اساتید دانشگاه بیش ازینکه یک شایسته باشد می تواند بایسته باشد. خیلی تلاش کردم با قطعیت مطلبم را ارایه ندهم ولی نمیدانم تا چقدر موفق بودم.منتظر نظر دوستان هستم.
تشکر از متمم و تجربه شخصی
خیلی خوشحالم که متمم را پیدا کردم و میتوانم با این محیط آموزشی و دانشآموزانش تعامل داشته باشم.
تا به حال از متمم و دوستان متممی چیزهای زیادی یاد گرفتهام، اگرچه هنوز نادانستههایم بینهایت زیاد و دانستههایم در حین ارزشمند بودن، از نظر کمی (و در برخی موارد کیفی) ناچیز هستند.
اما یکی از مهارتهای ارزشمندی که به صورت ضمنی در فضای متمم آموختهام، مهارت نگارش است. اگرچه میدانم زمان بسیار بیشتری باید صرف تقویت و بهبود این مهارت کنم و حتی میتوان از همین دیدگاهام نیز اشکالات بسیار گرفت.
اما همین که از ادبیات رایج فارسی در رسانههای اجتماعی مانند لینکداین، اینستاگرام، توئیتر و امثال آنها فاصله گرفتم و تا حدودی تشخیص میدهم کدام نوشتهها بهتر و حرفهایتر هستند و جملاتام را چگونه بنویسم و چه کلماتی انتخاب کنم تا در حین صحیح بودن، بهتر و روانتر خوانده شوند، برای من و ادبیاتی که از مدرسه و شبکههای اجتماعی آموخته بودم پیشرفت ارزشمندی است.
علتی که برچست "ضمنی" به بهبود مهارت نگارش زدم این است که هنوز مطالعه دروس مرتبط با مهارت نگارش و تسلط کلامی متمم را به صورت متمرکز شروع نکردم و هرچه یادگرفتم، از طریق مطالعه دروس، حل تمارین دروس و خواندن کامنتهای دوستان بوده.
درباره متممیها و تقدیم هدیه
دفعهی قبل (حدود ۴ ماه پیش) که متمم چنین فهرستی منتشر کرد بنده در آن حضور نداشتم، اما مشاهده اسمم در کامنت خانم مرضیه رفعتی انگیزه مضاعفی به من داد که در متمم فعالتر شوم. قدردان ایشان و کامنتهای آموزندهشان هستم.
نمیدانم تعبیر صحیحی است یا خیر، اما دوستان متممی را مانند همکلاسیهایی که همیشه آرزویشان را داشتم میبینم، همکلاسیهایی که از آنها یاد میگیرم و مطالعه دروس با آنها برایم لذتبخشتر میشود.
البته همکلاسیهایی از نظر پیشزمینه و سطح دانش بسیار بالاتر و عمیقتر و متفاوتتر از بنده و یکدیگر هستند. چرا که در فضاهای رسمی آموزشی مانند دانشگاه، معمولا نمیتوان از همکلاسیهای متخلف انتظارات بسیار متفاوتی داشت (وابسته به دانشگاه و فضای کلی کلاس)، اما در متمم تعاملها متفاوت است.
اشخاصی مانند مرضیه رفعتی، محمدرضا ضامنی و علی محمد افراسیابی از این نوع همکلاسیهای دوستداشتنی هستند. در آینده سعی میکنم بیشتر با دوستان متممی تعامل داشته باشم.
دو ماه اشتراک هدیه را به آقای آریو بهراد تقدیم میکنم. مطمئن نیستم که در حال حاضر در فضای متمم فعال هستند و این دیدگاه را میبینند یا خیر، اما دیدگاههای ایشان در دروس تاریخچه پول برای من بسیار آموزنده بود و بعضی از آنها را به عنوان دروس مجزا، با خلاصهنویسی و یادداشت برداری مطالعه میکردم.
دو مورد از کامنتهای ایشان را میتوانید در درس حواله چیست و چگونه بوجود آمد؟ و درس تعریف پول چیست؟ مطالعه کنید.
بهرادجان دوست متممی عزیز
دیدن اسم شما بین گروه سوم دوستان فعال بیش از دیدن نام خودم خوشحالم کرد، بهتون افتخار می کنم که از این سنین دنبال یادگیری صحیح و کاربردی هستید. قطعاً با تلاشی که از شما دیدم، دور نیست که جزو فعالان همیشگی متمم بشید.
و امروز باز هم از شما درس گرفتم، درس قدرشناسی و تواضع.
این هدیه ارزشمند مبارکتون باشه.
مرضیه جان،
ممنونم از پاسخی که برای من نوشتی. بله، متمم برای من و احتمالاً برای بسیاری از دوستان، از جمله خود شما، سفری است که شروع آن در یک لحظه اتفاق افتاده اما پایانی برای این سفر وجود ندارد. بنظرم حضور در متمم، مانند یادگیری یک فعالیت مادامالعمر است.
امیدوارم همیشه در این مسیر، همسفر شما و بقیه دوستان متممی باقی بمانم.
با آرزوی بهترینها.
دم جناب شعبانعلی عزیز و همکاران عزیزشون و همه دوستان متممی گرم
من اعتیاد به خوندن کامنتای متمم پیدا کردهام و چه اعتیاد خوبی! نمیشه درسی رو بخونم و بدون خوندن کامنتای دوستان، برم سراغ درس بعدی!
از متمم درخواست میکنم هدیه دو ماه اعتبارم رو به مهسا آغازی اختصاص دهند.
در محیطهای آموزشی دیگر دانشگاه، کلاس زبان، مدرسه، هنرستان و … اصلاً شاگرد زرنگ یا فعال نبودم. اصلاً به دنبال نمره تشویقی نبودم، اصلاً تلاشی نداشتم تا جایزه یا تشویقی از سوی معلم یا مجموعه آموزشی دریافت کنم ولی دفعه قبل که لیست اسامی دوستان متممی را دیدم برای خودم یک میکرو اکشن تعیین کردم تا بتوانم کم کاری و کم تلاش بودنم در محیطهای آموزشی دیگر را در ذهن خودم پاک کنم. (امتیاز دادن به دیدگاههای درسی که در حال مطالعه آن بودم. حداقل ده امتیاز)
امتیاز دادن را به همین درسها محدود نکردم با خودم گفتم چه خوب است که با امتیاز من به دیدگاه اولیها فردی را به ادامه مطالعه و حل تمرین در متمم تشویق کنم.
چهارتا از نظرات دوستان را که به سلیقه خودم است و از میان دیدگاههایی که خواندهام انتخاب و در فایلی ذخیره کردم که برای شما هم به اشتراک میگذارم.
بخش سقوط طبقه اجتماعی نوشته ریگار تارگرین
شناخت محدودیتها انسان نوشته یاور مشیرفر
به صورت ویژه هم میخواستم یادی از دوست خوبمان امید شجاعی کنم این دو دیدگاه + و + را از ایشان خیلی دوست داشتم و هر موقع آن را مطالعه میکنم دلم برای او تنگ میشود.
دو ماه اشتراک هدیه را هم به عنوان کادو تولد به دوست متممی محدثه فرسادکیا تقدیم میکنم.
بسیار ممنونم از لطف و عنایت زیادتون.
واقعا نمیدونم چطوری از محبت شما دوستان متممی تشکر کنم. تا الان عملا در متمم دارم بیشتر از بیرون کادو میگیرم و خیلی خیلی ذوق زدهام از پیدا کردن چنین دوستان ارزشمندی.
مسئولیت خودم رو زیادتر میبینم چون باید جواب محبت شمارو بدم و تلاش بیشتری در متمم داشته باشم.
الآن جور دیگهای شوق و انرژی برای جلو بردن درسهای متمم، خوندن کامنتها و امتیاز دادن بهشون رو دارم چون باید هدیههایی رو که ازتون گرفتم به نفرات بعدی برسونم.
بازهم ازتون خیلی ممنونم آقای فتوحآبادی بابت هدیهایی که بهم دادین.
دم اونایی که کامنتها را میخونن گرم.
دم متمم هم گرم که بهشون آفر میده چون میدانه این دیدگاه نوشتنها و خواندنها و امتیاز دادنها یکی از مولفه های بقای کسب و کارش هست.
هر چند، چند ماه پیش یک ایمیلی از طرف متمم دریافت کردم که تهدید شده بودم که دیدگاهام را درج نمیکنن اگر فلان نکنم و … (غلط املایی نداشتماا بحث روی نوشتن یک سبک محاوره بود تا جائیکه یادمه و کسیکه ایمیل زده بود خیلی بی ادبانه گفته بوده که من باید برم زبان فارسی یاد بگیرم!) کاش اونم میدانست که این نوشتن دیدگاه برای بیزینس متمم مولفه مهمی هست!!!
مرضیهٔ عزیز.
چند نکته در مورد کامنت شما هست که مناسب دیدم بهتون تذکر بدم.
نکتهٔ اول اینکه متمم «کسب و کار» نیست. یه فضای آموزشیه. مثل دانشگاه. فرق فضای آموزشی با کسبوکار اینه که در کسبوکار، حتی اگر مشتری اشتباه بگه، سعی میکنن تا حد امکان بگن «حق با مشتری است» و به این شکل، مشتری رو راضی نگه دارن.
اما در محیط آموزشی، اولویت آموزشه و رضایت در سطح بعدی قرار میگیره. به همین خاطر، برخلاف کسبوکارها که اصرار میکنند مشتری رو به هر قیمت نگه دارند، مراکز آموزشی جهان تاریخچهای طولانی از اخراج دانشجو، رد کردن دانشجو، وادار کردن دانشجو به گذراندن مجدد درس و … دارند.
این اولین «اشتباه مفهومی» در کامنت شما.
من بعد از دیدن کامنتتون، آرشیو گفتگوها رو بررسی کردم. پیامی که گرفتید، اصلاً بیادبانه نبود. بلکه جدی بود. جملهها رو میشه به چهار دسته تقسیم کرد:
بیادبانه و شوخی / بیادبانه و جدی / مودبانه و جدی / مودبانه و شوخی
اینکه فکر کنید هر حرف جدی، بیادبانه است، دومین «اشتباه مفهومی» در کامنت شماست.
سومین نکته اینه که شما فکر میکنید سبک محاورهای یعنی سبک بیحسابوکتاب. اما سبک محاورهای هم قوانین خودش رو داره. کافیه در اینترنت دربارهٔ قوانین شکستهنویسی جستجو کنید تا نمونههایی از این قواعد رو ببینید.
شما به شکل مکرر در کامنتهای خود غلطهای فراوان داشتید. نهایتاً همکاران من در پیامی اختصاصی در بالای سایت این را به شما تذکر دادند.
پاسخ شما این بود:
متن پیام:
«من امروز یک پیام "تهدید آمیز" در ابتدای صفحه اصلی سایت متمم دریافت کردم (اصل پیام را زدم که دیگه نمایش نده برای همین نمیتوانم اینجا بیارمش ولی حدود موضوع این بود که "اگر در نوشتن دیدگاه غلط نگارشی داشته باشید، دیدگاه تون را نمایش نمی دهیم.") که راستش برام جالب بود و در واقع یاد یک موضوعی افتادم:
یادمه تو برخی از کتابهایی که قبلا خوندم و از نویسنده های مطرحی هم بودند (ولی الان اسم اون کتابهای خاص را حضور ذهن ندارم) با مساله قوانین نگارشی خیلی باز برخورد میشد و در واقع نویسنده یک جوراهایی و به دلایلی شاید جلب توجه خواننده به موضوع مدنظرش از قوانین نگارشی ساخته خودش استفاده میکرد و قصد بی اهمیت جلوه دادن قوانین اصلی نگارش را نداشت بلکه احتمالا نظرش این بوده که قوانین نگارش اصلی، نمیتوانند به درستی تمام لحن پشت حرف های اون کتاب را منتقل کنند.
بنابراین میخواستم بگم که قوانین نگارشی خودساخته هم روشی است.»
نکتهای که در پیام خود به آن توجه نکرده بودید این است که اول باید «نویسنده» شوید تا بعد بتوانید «قوانین خودساخته» داشته باشید. یعنی اول به سطحی از مرجعیت برسید که متن شما سند باشد، بعد قوانین خود را اعمال کنید. مثلاً سوپرمارکت محلهٔ ما نمیتواند بگوید من «توقف بیجا مانع کسب میباشد» را دوست دارم و از نوشتن «میباشد» لذت میبرم. چنانکه رضا امیرخانی هم از نوشتن لبخند لذت میبرد و کلمهٔ لبخند را به شکل پیوسته نمینویسد.
پس اگر شما قصد داشته باشید از «قوانین خودساخته» استفاده کنید، ابتدا باید به سطح همان نویسندگانی که نامشان را بهخاطر نداشتید و کتابی از آنها هم در ذهنتان نبود، برسید.
این جملهٔ رایج را که حتماً شنیدهاید که میگویند: «برای شکستن قوانین، اول باید به آنها مسلط باشید.»
اما اینکه گفتید در تعامل میان شما و متمم، مصداقی از بیادبی وجود داشته درست است. البته نه از طرف متمم. بلکه از طرف شما.
تیم متمم برای شما وقت گذاشته. پیامی اختصاصی نوشته و به شما تذکر داده که کیفیت نوشتهٔ خود را بهتر کنید. طبیعتاً ما از بهتر شدن کیفیت نوشتهٔ شما نفع نمیبریم. بلکه خودتان منتفع خواهید شد.
اینکه در محیط آموزشی با شما به عنوان یک «User» و کاملاً مکانیکی برخورد نشده، و برایتان وقت اختصاصی گذاشته شده، کاری ارزشمند است.
من اگر بودم، به رسم ادب، پاسخی ارسال میکردم و جدا از تشکر به خاطر تذکر، به خاطر توجه اختصاصی به تکتک اعضای این جمع، قدردانی خود را ابراز میکردم (همین الان زیر هر مطلبی در هر پلتفرم آموزشی دیگر در هر جای جهان یک کامنت نادرست با غلطهای نگارشی بگذارید. ببینید هیچکس شما را آنقدر جدی میگیرد که پیام دهد؟ نه. چرا؟ چون آنها غالباً «بیزینس» هستند و مسئولیت اخلاقی و اجتماعی برای خود قائل نیستند. تا زمانی که به آنها پول بدهید، تعظیمتان میکنند).
در پایان به دو نکتهٔ دیگر هم اشاره میکنم. اول اینکه در همین کامنتتان، غلطهای املایی، مفهومی و نگارشی دیگر هم هست:
دیدگاهام (غلط) – درست: دیدگاهام – دیدگاههایم
آفر (غلط): آفر به معنای پیشنهاد است. مشکلی با انگلیسی نوشتنتون نیست. مشکل اینه که این چیزی که متمم میده اساساً Offer نیست. بلکه هدیه است. آفر اینه که بگن امروز ۳۰٪ تخفیف میدیم بدو بیا بخر و ببر.
این که علامت تعجب هم چند تا گذاشتهاید، اشتباه است. اما اشتباه در بهکار بردن آفر و بیزینس آنقدر بد بود که اگر بر علامتتعجب تأکید کنم، ممکن است آنها از چشمتان دور بماند.
دوم اینکه بسیاری از بچههای باسواد، دقیق و عزیزانی که تکتک کامنتهای امروزشان افتخار ماست و در بیرون متمم هم موفقند، زمانی از متمم یا من تذکر جدیتر گرفتهاند. اما چون متوجه بودهاند که در یک فضای آموزشی هستند و نه در یک مرکز خرید (که بیزینس باشد و آفر بدهد و …) با نگاه مثبت برداشت کردهاند. و امروز من و بسیاری از همکارانم، با خواندن حرفها و کامنتهای آنها آموزش میبینیم و لذت میبریم. و با غرور میگویم که دستشان را به خاطر کامنتهای زیبا و ارزشمند و آموزندهای که مینویسند، با شوق و افتخار میبوسم.
مرسی
سلام محمدرضا(جان)
راستش خیلی سعی می کنم نسبت به کسی که نگاه فکریش را دوست دارم تعصب بیجا نورزم و هر مطلبی از او را تایید نکنم.نمیدانم تا چه حد موفق بوده ام. این را خواستم ابتدای کار بگویم.
اما در تایید بخشی از مطلب شما در پاسخ دوست خوبمان مرضیه که نوشته اید:
(اول باید «نویسنده» شوید تا بعد بتوانید «قوانین خودساخته» داشته باشید. یعنی اول به سطحی از مرجعیت برسید که متن شما سند باشد، بعد قوانین خود را اعمال کنید.)
ناخواسته یاد دورن نوجوانی افتادم.در سال های نوجوانی که شعر را بسیار دنبال می کردم، گاه اشعاری از خودم روی کاغذ می آوردم اما هماهنگی ردیف و قافیه کلافه ام می کرد.وقتی به نیما رسیدم ذوقم دو چندان شد و به خیال این که می شود نظم ها را در هم ریخت،شعر نو را دنبال کردم و این بار با توهم شاعر شدن، گاه شعر نو می نوشتم.بماند که بعدها متوجه شدم شعر هم مثل خیلی از موضوعات دیگر علاوه بر تسلط بر متون و ممارست و تمرین، یک استعداد ذاتی می طلبد.
گذشت و مدتی بعد متوجه شدم نیما یوشیج یا اخوان یا دیگرانی که در شعر نو حرفی برای گفتن دارند خیلی قبل تر، شعر کلاسیک را پشت سر گذاشته اند و با تسلط کامل بر آن، دست به بر هم زدن نظم کلمات برده اند.
بماند که شاعر فقید معاصر، مهدی سهیلی (اگر اشتباه نکنم) در مقدمه اشک مهتاب، بر سرایندگان شعر نو می تازد.امثال او معتقدند اگر قرار هست هر متنی را شعر نو بخوانیم باید و می شود مطالب یکی مثل صادق هدایت را هم زیر هم نوشت و آن را شعر نو نامید.
البته شاید مخاطب سهیلی، بیشتر کسانی باشند که گمان دارند، راه صد شبه نیما و اخوان را یک شبه می شود طی کرد.کلمات بی سر و ته بعضی نوشاعران گواه همین مطلبست.
از محمد رضا و البته دوستان ادبیاتی حاضر در متمم بابت جسارتی که درین مطلب داشتم پوزش می طلبم.خوشحال می شوم اگر مطلب را غلط فهمیده یا بیان کرده ام نظر و نگاهشان را بدانم.
من همیشه دنبال فرصتی میگردم تا بگویم «سعدی میفرماید:» و آنگاه گُلی خوشبوی از گلستان و بوستان به دوستانم هدیه کنم.
از صحبتِ دوستی برنجم
کهاخلاق بدم حَسَن نُماید
عیبم هنر و کمال بیند
خارم گُل و یاسمن نُماید
کو دشمنِ شوخچشم ناپاک
تا عیبِ مرا به من نماید؟
منظور اینکه اگر دوست عیبهای مرا به من گوشزد نکند، بهتر است که خودم دنبال آن دشمنی بگردم که این کار را برایم انجام میدهد. و شُکر که اینجا و در این محیط آموزشی فقط دوستان حضور دارند و آنها که پختهترند عیب و ایراد کمتجربهترها را یادآوری میکنند.
همگیتون گُل تشریف دارید.
من دفعهٔ پیش که باید شش ماه اعتبارم رو هدیه میدادم، یه توضیحاتی داده بودم که دیگه تکرارشون نمیکنم که وقتتون گرفته نشه.
فقط بگم که این بار از بچهها خواهش میکنم شش ماه اعتبارم رو به علی کریمی بدن.
چون وقتی پاسخهایی که علی به کامنت بقیه میده رو میخونم، اغلب میگم اگر خودم بودم احتمالاً یه چنین چیزی مینوشتم.
با این تفاوت که خیلی وقتها حضور ذهنش به نوشتههای من بیشتر از خود منه. پیش اومده به یه چیزهایی ارجاع داده که خودم اصلاً فراموش کرده بودم در موردشون نوشتهام.
سلام و وقت بخیر خدمت شما
واقعا ممنون هستم از لطف شما
بسیار فراوان از شما آموختهام
شخصا این هدیه برای من بسیار ارزشمند است.
امیدوارم که بتوانم یک شهروند شایسته برای این جامعه متمم باشم.
مدتهاست به این فکر میکنم که سهم من از ساختن دنیایی بهتر برای خودم و همنوعانم چیست. مدتهاست که هدف اصلی آموختنم از تمام تلاشهای یادگیریام، به دغدغه مذکور برمیگردد. اینکه انتخابهایم و اقداماتم، جهتگیریها و حمایتهایم، دغدغهها، رفتارها و سخنانم چگونه باشد تا بتونم بگویم اثری مثبت بر سرنوشت خودم و اطرافیانم و کشور دوست داشتنیام بگذارم.
از اینکه "پله رو از بالا میشورن" و اصلاح بهتر است به صورت آبشاری از بالا به پایین باشد، بگذریم. چون چنین سیاست و خط و مشیای در حیطه قدرت و نفوذ تقریبا هیچکس نیست. حتی خود آنها که در پله اول هستند.
یادگیری مقدمات تفکر سیستمی به من یاد داد که به تغییر و حرکت توسعه گرانه از پایین به بالا اعتقاد و ایمان داشته باشم. شاید طول بکشد، شاید هزینه زیادی بدهم، شاید نشانههای اثرگذاری آن نامحسوس و به قولی "در دجله انداختن باشد" اما باور دارم این بهترین کاری است که از دستم بر میآید.
اینکه به جای گله و شکایت از مدیریت منابع آبی کشورم، کنتور آب خانه و مزرعه کشاورزی و دامداریام را چک کنم، ثبت کنم و "شاخص مصرف آب" را به عنوان شاخصی کلیدی برای زندگی و کسب و کارم در نظر بگیرم و آگاهانه و خلاقانه به دنبال راههایی برای استفاده بهینه از منابع آبی باشم.
اینکه به جای گله و شکایت از سیستم آموزش و پرورش کشورم، وقت گذرانی بیهوده در جمعهای به ظاهر دوستانه و خاله زنکی را متوقف کنم و برای توسعه مهارتهای خودم و خانوادهام و اطرافیانم تلاش بیوقفه کنم.
وقتم، قدرت یادگیری و قدرت تفکرم، سرمایههای من برای توسعه و ایجاد تغییرات مثبت در خودم و جهان اطرافم هستند. پس سعی کنم از آنها به خوبی استفاده کنم و بدانم که توسعه و حرکت به سمت آیندهای بهتر، به تک تک ما بستگی دارد. سرنوشت ما، میانگین سرنوشت همه هموطنان ماست.
در این راستا متمم چراغ راه من است. به گواه زیرساخت نرم افزاری متمم، متمم خوانی یکی از روتینهای هفتگی من است و تقریبا هر هفته ۴ تا ۶ ساعت را در متمم هستم و معمولا هفتهای نیست که دیدگاه و تمرینی در متمم ثبت نکنم؛ برخی اوقات ۱ تمرین و برخی اوقات تا ۶ تمرین و دیدگاه.
اکنون یکی از راههای توسعه کشورم را فعالیت در متمم و حمایت از متمم و متممیها و معرفی متمم به نزدیکان دوستان و اطرافیان میدانم. شاید در یک نگاه سطحی، ارتباط علت و معلولی قوی بین توسعه کلان و متمم خوانی نباشد.
این ارتباط ممکن است مستقیم نباشد اما سیستمی و در جریانی از ارتباطات دور و غیر مستقیم حتما تاثیر دارد. هرکسی که درسهای تفکر سیستمی متمم را مطالعه کرده باشد؛ تمرینهایش را ذره به ذره و گام به گام حل کرده و کامنتهای دوستان متممی را مطالعه کرده باشد و یا دوره صوتی مبانی تفکر سیستمی را گوش کرده باشد، این ارتباط را درک خواهد کرد.
متمم خوانی، متممی بودن، متممی زیستن، متممی فکر کردن، متممی کار کردن، نگاه متممی، متممی کشاورزی کردن، متممی دامداری کردن، مدیریت متممی، حتی متممی استعفا دادن یا متممی مُردن، از همان ابتدای عضویت در متمم به تدریج در من شکل گرفت و به تدریج ریشه دواند.
اکنون خوشحالم که متممی هستم و احساس غرور میکنم از اینکه میکرو سهمی در توسعه این کامیونیتی ارزشمند، ارزش محور و ارزش آفرین داشتهام. این نقش من دیدن دیدگاههای دوستان متممیام و حمایت از آنهاست تا مسیر توسعه را با انگیزه و انرژی و لذت بیشتر طی کنند.
هدیه ۴ ماه اشتراک ویژه را هم به خانم محدثه فرسادکیا تقدیم میکنم. به امید حرکت در مسیر توسعه و یادگیری با انگیزه و انرژی بیشتر. و اینکه خوشحالم در گروه سوم اسم ایشان را هم میبینم.
روبه رشد باشیم؛ پایدار و مستمر
با سلام
سقف اثربخشی مثبت در زمان فعلی
در تکمیل و تایید دیدگاه شما، یک نوشته از محمدرضا عزیز تحت عنوان این سکه سه رو دارد به ذهن من رسید.
متاسفانه برای ما ساکنان این جغرافیا در این زمان،
سقف تاثیرگذاری مثبت ما معطوف به حوزه زندگی شخصی خودمان و بهصورت محدودی اطرافمان است
و راهی جز آن نیست.
حدقال خود من حتی رعایت اتیکت در محیطهای عمومی(+) را جزو اثربخشی مثبت خودم قلمداد میکنم.
واقعا از لطف و محبت شما خیلی ممنونم.
شما یکی از افرادی بودید که از همون اول که تازه وارد سایت متمم شده بودم، با امتیاز دادن به تعدادی از نظراتم که مفید بودن، باعث شدید که انگیزه و جرئت بیشتری برای نوشتن نظراتم داشته باشم.
باعث افتخارم هست که به من این هدیه رو دادید و حتما در قبال این هدیه خودم رو مسئول میدونم تا هم بیشتر تلاش کنم و هم برای اطرافیانم و دوستان متممی فرد تاثیرگذارتری باشم.
از این بابت خودم رو موظف میدونم از بقیه بیشتر حمایت کنم تا بتونم دوباره در لیست گزارش باشم و هدیتون رو به نفر بعدی برسونم. به قول دیالوگ جهانگیر در فیلم جهان با من برقص، هدیهاتون بدهی من هست به نفر بعدی.
سلام.
همانطور که از نام کاربریام پیداست : ضامنیام محمدرضا
در ابتدا باید از متمم و جناب آقای شعبانعلی بابت ایجاد چنین فضایی تشکر کنم.هرچند که به نظرم متمم دنبال تقدیر و تشکر نیست و در هر صورت اهدافش را سرسختانه دنبال میکند.فکر میکنم بهترین نوع تشکر از متمم،جنب و جوش و مطالعه در چارچوب متمم باشد.
پاراگراف نخواندنی! :
مطالعات من در زندگی به دو بخش قبل و بعد از متمم تقسیم میشود.
من به شدت اعتیاد به مطالعه متن دارم.از همان بچگی.
قبل از متمم به ندرت کتاب خوب میخواندم.بیشتر نیتم خواندن متن بود.هر نوشتهای که میدیدم وظیفه خودم میدانستم که باید بخوانم.روزنامه دور سبزی،بیلبورد تبلیغاتی،دفترچه راهنمای لوازم خانگی و غیرخانگی،تمام بروشورهای سازمان انتقال خون در هر بار مراجعه،تمام تابلوهای سر در مغازهها و حتی بیلبوردهای شهرداری.
بابت همین موضوع چهاربار تصادف کردم.خیلی شانس آوردم که هنوز یه ذره زندهام.بعد از آشنایی با متمم سعی کردم هدفمند مطالعه کنم.آنقدر درسها و گفتوگوها برایم جذاب و شیرین است که میلی به خواندن هر متنی که خارج از چارچوب و استاندارد متمم باشد،ندارم.
متمم
من کامنتها را برای درک بهتر از هر درس مطالعه میکنم و بنا به فرموده جناب شعبانعلی از هر کامنت و تمرینی که خوشم آمد و به درک من کمک کرد با امتیاز دادن تشکر کردم.فقط به کامنتها و تمرینهایی امتیاز میدهم که خودم آن مبحث را خوانده باشم.همین چندوقت پیش بود که یکبار و فقط یکبار بدون اطلاع کافی از عنوان یک درس(اتیکت)وارد بحث شدم که شخصا توسط استاد نقرهداغ شدم.هرچقدر سعی میکردم نگاهم به موضوع را توضیح دهم شرایط را وخیمتر میکردم.در نهایت با ۷۵ امتیاز منفی یادگرفتم بدون اطلاعات وارد هیچ بحثی نشوم.البته همان مباحثهی کوتاه افتخار بزرگی بود برایم.
علت دیگری که باعث انگیزه من برای حضور بیشتر در متمم است،یک کامنت ثبت نشده است.
در یکی از درسها کامنتی نوشتم که تائید نشد.بعد از آن کمی سانسور کردم و محتوا را ویرایش کردم.باز هم تائید نشد. بیست و هفت مرتبه دیگر تلاش کردم.
در نهایت وحی آمد:داداش بسه،بیخیال شو.از وی بپرسیدم چرا؟بگفتا کامنتت را در این کوی جایی نیست.بگفتم به کدام برزن، بگفتا بجوی.
در نهایت تصمیم گرفتم آن درسی را بجویم که کامنتمو اونجا بریزم;)
هدیه متمم را تقدیم میکنم به همکار خوبم بانو فاطمه عرب.مستعد،متعهد،متمرکز پرتلاش و به شدت تشنهی یادگیری.مانند فصل قبل فرصت مطالعه را از ایشان گرفتم.امیدوارم در این دوره جدید فرصت و زمان برای آموختن داشته باشند.
در نهایت از تمام دوستانی که با ثبت تمرین و کامنت به من کمک کردند تا درک بهتری داشته باشم سپاسگزارم.
چند تن از دوستان متممی که فرصت شد پروفایلشان را نگاه کنم و از کامنتهای شان یاد بگیرم را نام میبرم:
هیوا
پـوریا پرهیـزکار.علی محمد افراسیابی،بهراد نیکپور،المیرا خزاعی،مونا رضایی،مرضیه رفعتی،یعقوب دلیجه
ممنون از شما دوستان متممی و متمم دوستداشتنی.
و البته از تمام دوستانی که به من امتیاز دادند تشکر میکنم.تا امتیاز نگیریم نمیدانم که چقدر درست درس را درک کردهام.به گفتهی جناب ابتهاج به روشنی پدید آید بهای دٌر در ظلمت شبانه که داند که چه گوهریم.
خیلی ممنونم از تیم متمم. فکرش رو نمیکردم که در این لیست قرار بگیرم. یه نگاه کلی انداختم و تو این فکر بودم که عمرا اسمم باشه و میخواستم صفحه رو ببندم که اسم خودم رو دیدم.
یکجورایی انگار متمم هدیه تولدم رو داد چون امشب شب تولدمه و خیلی خوشحال شدم:)
راستش قبلا هم در کامنت هام نوشتم که چیزی که برای من خواندن متمم رو حتی از خواندن کتاب ها هم مهم تر میکنه، گنجینه ی با ارزش بخش کامنت هاست. چه کتابی سراغ دارین که بشه از مثلا ۳۰۰ زاویه دید مختلف به موضوع نگاه کرد؟ با چند صد سیستم فکری متفاوت دوباره به مسئله فکر کرد و با چند ده راه حل گوناگون رو به رو شد؟
از همه اینها مهمتر برخورداری از تجربیات ناب و ارزشمند دوستان متممی است. کجا میشه این تعداد آدم حسابی و به اصطلاح کامیونیتی پر از انسانهای هدفمند و پرتلاش پیدا کرد و از تجربیاتشون بهره مند شد؟
من هدیهام رو به خانم یا آقای هیوا تقدیم میکنم چون درسته که خودشون میگن کم کامنت خواندن اما نظرات بسیار خوبی در اکثر درسهای متمم گذاشتن که همگی مفید و پرمحتوا بودن و ما به خاطر خواندن این چنین کامنتهاست که بخش نظرات رو چک میکنیم.
صادقانه بگم با توجه به اینکه مدتی است به ناچار فعالیتم کم شده، انتظار نداشتم اسمم رو در لیست ببینم و این موضوع باعث شد تلنگری دریافت کنم. ازتون ممنونم بابت این هدیه ارزشمند.
تبریک می گم به همه دوستان دیگه، هر کدوم از افرادی که مدنظرم بودند، اسامیشون در لیست فعالان متممی بود، به همین دلیل از دیدگاه اولی ها خانم مبینا سوارانی رو برای دریافت هدیه معرفی می کنم.
من همیشه احساس ناراحتی میکنم که اسمم توی این لیست نیست چون نشون میده که کمتر کامنت میخونم و بیشتر حرف میزنم.
یک علتش مربوط به ذهن شلوغم هست. وقتی حرفی برای گفتن دارم میام حرفم رو میزنم و میرم و آرامش و آسودگی لازم برای خواندن کامنتهارو کمتر پیدا میکنم.
دوست داشتم یک بار این موضوع رو توضیح بدم و عذرخواهی کنم.
از این به بعد تلاش میکنم بیشتر کامنت بخونم.
هیوای عزیز
البته که ما طفل راه متمم، بسیار علاقمند به خوندن کامنت های کامل و دقیق شما زیر تمام اموزش ها هستیم و دنبال اسم شما در بین کامنت ها
ممنون و سپاس گذار همه دوستان متممی هستم و واقعا اینجا خیلی برام لذت بخشه خیلی
آوردن نام افراد پرتلاش در متمم بسیار ایده جذابیست.
اما شفافیت ملاک های عیار سنجی، دسته بندی افراد در چند گروه مجزا(در کسب امتیاز) و اعطای هدیه به تناسب میزان فعالیت افراد در نوع خودش یک کلاس درس هست.
از بودن در کنار شما بسی خوشحالم.