کتاب یادداشت های یک ماشین تحریر عمومی

مایکل گوستافسون و همسرش هیلاری در سال ۲۰۱۳ کتابفروشی کوچکی را در ایالت میشیگان راه‌اندازی کردند.

آن‌ها یکدیگر را چنان دوست داشتند که پس از نامزدی، از شغل‌های پیشین خود استعفا دادند و وامی گرفتند تا به بهانه‌ی این کتابفروشی بیشتر کنار هم باشند و با هم کار کنند.

مایکل یک ماشین تحریر قدیمی از پدربزرگش به ارث برده بود؛ ماشین تحریری که هنوز کار می‌کرد. او فکر کرد شاید دیدن این ماشین تایپ برای مردم هم جالب باشد.

مایکل و هیلاری ماشین تحریر را در زیرزمین کتابفروشی روی یک میز قرار دادند و هر روز کاغذی داخل آن می‌گذاشتند تا هر کس هر چیز که دوست داشت با آن تایپ کند. آن‌ها فکر می‌کردند همین ماشین تحریر ساده، می‌تواند مشتریان را به هم نزدیک کند. هر کس می‌تواند شعرهایی کوتاه، اظهار عشق و یا حتی شاید اعترافاتش را روی آن بنویسد.

مشتریان به تدریج با ماشین تحریر دوست شدند.

پیر و جوان، زن و مرد، مشتری‌های دائمی و بازدیدکنندگان رهگذری با آن جمله‌هایی را تایپ می‌کردند. حتی گاهی مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها کودکانشان را بلند می‌کردند تا دست‌شان به ماشین تحریر برسد و دکمه‌های آن را فشار دهند.

همه به تدریج جای ماشین تحریر را یاد گرفتند: طبقه‌‌ی پایین فروشگاه، روبه‌روی یک صندلی کوچک، در کنار آباژوری که نور خود را روی صفحه‌ی سفید آن می‌تاباند:

بعد از مدتی، مایکل و دوستش الیور اوبرتی نشستند و یادداشت‌ها را دیدند.

عجیب بود. همین جمله‌های کوتاه و در هم ریخته، گاهی آن‌ها را می‌خنداند و گاهی اشک‌شان را سرازیر می‌کرد. چنان‌که مایکل می‌گوید: «فهمیدیم که نوشته‌ی تأثیرگذار، قرار نیست حتماً به قلم نویسندگان کتاب‌های پرفروش نوشته شود. هر یک از ما حرف‌ها و اشاره‌هایی داریم که می‌توانیم از خود برای دیگران به جا بگذاریم. درست نیست این نوشته‌ها داخل قفسه‌ی شخصی کتابفروشی، محصور شوند.»

آن‌ها تصمیم گرفتند بخشی از نوشته‌ها را انتخاب کرده و پس از ویرایش در قالب یک کتاب منتشر کنند. کتابی که در سال ۲۰۱۸ با عنوان «یادداشت‌های یک ماشین تحریر عمومی» روانه‌ی بازار شد.

چند جمله از کتاب را با هم بخوانیم:

این‌که چنین کتابی را دوست داشته باشید یا نه، قطعاً تابع سلیقه‌ی شماست. اما یک نکته‌ی مهم درباره‌ی این کتاب وجود دارد: این ایده‌‌ی زیبا، لحظاتی از زمان را در دل خود جاودانه کرده است. لحظه‌هایی گذرا که میلیون‌ها و میلیاردها از آن‌ها، آرام و بی‌صدا به فراموشی سپرده شده‌اند و دیگر هیچ‌کس آن‌ها را به خاطر نمی‌آورد.

برای پایان این متن، چند جمله‌ی آخر کتاب را انتخاب کرده‌ایم:

چند تذکر دربارهٔ بخش معرفی کتاب متمم

متمم سایت فروش کتاب نیست. و جز کتاب «از کتاب» محمدرضا شعبانعلی - که خود متمم آن را منتشر کرده - صرفاً به معرفی، بررسی و نقد کتاب می‌پردازد.

صِرف معرفی کتاب در متمم لزوماً به معنای تأیید محتوای آن کتاب نیست. پس حتماً متن معرفی را کامل بخوانید. ممکن است نقاط ضعف برخی کتابها پررنگ‌تر از نقاط قوت‌شان باشد. ضمن این که معرفی کتاب در متمم لزوماً به این معنا نیست که آن کتاب جزو منابع تدوین درس‌ها بوده است. جز در مواردی که صریحاً به این نکته اشاره، در باقی موارد صرفاً ممکن است با هدف آشنایی کلی با موضوع یا نویسنده و یا نقد کتاب به آن پرداخته شده باشد.

متمم برای معرفی کتابها هیچ نوع هزینه‌ای دریافت نمی‌کند و صرفاً اهداف آموزشی خود را مد نظر قرار می‌دهد.

دسته‌بندی کتاب های مدیریت

دسته‌بندی کتاب های روانشناسی و توسعه فردی

مطالب، فایل‌ها و کتابهای مربوط به کتابخوانی

پاراگراف فارسی | جملات منتخب کتابها

چند تذکر دربارهٔ بخش معرفی کتاب متمم

متمم سایت فروش کتاب نیست. و جز کتاب «از کتاب» محمدرضا شعبانعلی - که خود متمم آن را منتشر کرده - صرفاً به معرفی، بررسی و نقد کتاب می‌پردازد.

صِرف معرفی کتاب در متمم لزوماً به معنای تأیید محتوای آن کتاب نیست. پس حتماً متن معرفی را کامل بخوانید. ممکن است نقاط ضعف برخی کتابها پررنگ‌تر از نقاط قوت‌شان باشد. ضمن این که معرفی کتاب در متمم لزوماً به این معنا نیست که آن کتاب جزو منابع تدوین درس‌ها بوده است. جز در مواردی که صریحاً به این نکته اشاره، در باقی موارد صرفاً ممکن است با هدف آشنایی کلی با موضوع یا نویسنده و یا نقد کتاب به آن پرداخته شده باشد.

متمم برای معرفی کتابها هیچ نوع هزینه‌ای دریافت نمی‌کند و صرفاً اهداف آموزشی خود را مد نظر قرار می‌دهد.

دسته‌بندی کتاب های مدیریت

دسته‌بندی کتاب های روانشناسی و توسعه فردی

مطالب، فایل‌ها و کتابهای مربوط به کتابخوانی

پاراگراف فارسی | جملات منتخب کتابها