یکی از قدیمیترین نامههای شکایت از خدمات در جهان
در بخش خاورمیانهی British Museum نامهای نگهداری میشود که میتوان آن را یکی از قدیمیترین نامههای شکایت از خدمات در تاریخ کرهی زمین دانست.
با توجه به اینکه این نامه حدود چهارهزار سال پیش نگاشته شده، طبیعی است که روی تکهای سفال حک شده است.
موضوع آن هم جالب است: بازرگانی در مورد کیفیت بارِ مسی که دریافت کرده ابراز نارضایتی کرده است؛ ضمن اینکه در همان نامه اشاره کرده که در حمل محمولهای دیگر هم، تأخیر وجود داشته است.
این نامه مربوط به دوران تمدن بابل است و در تلالمقیر در جنوب عراق کنونی (استان ذیقار عراق) پیدا شده است.
برای مشاهدهٔ متن کامل این مطلب کافی است (بدون پرداخت هرگونه هزینه) در سایت متمم ثبت نام کنید. پس از ثبتنام به تعداد قابلتوجهی از درسهای متمم دسترسی پیدا خواهید کرد نمونهٔ آنها را میتوانید از طریق لینک زیر ببینید:
البته اگر بخواهید به همهٔ درسهای متمم دسترسی داشته باشید، لازم است حق اشتراک بپردازید.
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
نویسندهی دیدگاه : مریم رئیسی
من کتاب نامه های گردآوری شده رو دانلود کردم و نگاهی به بعضی از نامه ها انداختم. البته فکر میکنم به خاطر قدیمی بودن نامه ها، خیلی هاش به انگلیسی سخت نوشته شده. :)
بخش دیلی لایف برام جالب بود و کنجکاو شدم ببینم مردم در هزاران سال پیش چه دغدغه هایی داشتن و در مورد چه موضوعاتی برای همدیگه نامه نوشتن.
اکثر نامه ها با آرزوی حفظ سلامتی شخص از طرف خدایان شروع شده. خلاصه ای از دو تا از نامه ها رو که در صفحات ۹۴ و ۹۵ بود اینجا می نویسم :
* یکی از نامه ها ظاهرا از طرف پسر جوانی برای مادرش نوشته شده و ازش گلایه کرده که لباسهایی که براش تهیه میکنه طبق مد روز نیست و با وجود اینکه لباسهای جوانها هرسال زیباتر و بهتر میشه، لباسهای اون بدتر و زشت تر و فقیرانه تر به نظر میان.
و اضافه کرده که حتی فلانی که پدرش دستیار پدر منه، دو دست لباس جدید گرفته و تو به خاطر یک دست لباس من جنجال به پا کردی. و در آخر هم گفته که با وجود اینکه اون پسر رو به فرزندی قبول کردن اما مادرش اون رو دوست داره و تو که منو به دنیا آوردی دوستم نداری ! ( ترجمه ی آزاد :) )
* یک نامه ی دیگه از طرف یک دختر برده به سرور و اربابش نوشته شده که باز هم نامه ای گلایه آمیزه و توضیح داده که بچه ای که هفت ماهه حامله بوده یک ماه هست که مرده و هیچکسی از طرف ارباب برای مراقبت و دیدار از اون فرستاده نشده. و خواهش کرده که سرورش کاری بکنه قبل از اینکه اون بمیره و تنها خواسته و آرزوش اینه که اگه قراره بمیره ارباب به دیدنش بیاد تا فقط یک بار دیگه صورت سرورش رو ببینه.
با خوندن نامه ی دوم دلم گرفت. ( امیدوارم رفته باشه به دیدنش )
و فکر میکنم که دغدغه های امروز ما تفاوت چندانی با آدمهای هزاران سال پیش نداره و انگار فقط ظاهرش کمی فرق کرده.